مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- اعتماد به نشانه های خداوند؛
- “نگاه توحیدی”، سرمنشا امیدواری در هر شرایطی است؛
- شرکی مخفی به نام “وام”؛
- “وام” یعنی حساب کردن روی چیزی که آن را نداری؛
- قرار نیست برای موفق شدن، شکست بخوری و دوباره بلند شوی و…
- دلیل موفقیت افرادی که بارها شکست خورده اند اما در نهایت موفق شده اند، آن شکست ها نیست بلکه درسی که بالاخره از آن شکست ها گرفتند؛
- از مسیر روان و هموار هم می توان درس های سازنده را آموخت؛
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD380MB24 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 63 | مسیر می تواند همواره روان باشد23MB24 دقیقه
تجربه آزاده خانم خیلی مشابه درسی بودش که دیشب دریافت کردم …
وقتی میبینی چالشهای زندگیت از چند جهت مختلف دارن بهت فشار میارن و همگی دست به دست هم دادن تا در یک زمان به سراغت بیان، اینجاست که باید شککنی! باید متفاوت فکر کنی و به دنبال یک علت ریشهای باشی!
شاخکهاتو تیز کنی تا اون عامل اصلی همهی این چالشهای متعدد رو پیدا کنی!
ریشهای یعنی چی؟
برای ما عباسمنشیها بدیهیه که خودمون عامل تمام اون چالشهای همزمان زندگی باشیم اما سوال اصلی اینجاست که در من چه چیزی تغییر کرده که باعث شده این همه مسائل مختلف همزمان رخ بده؟!
شاید جوابش همون عاملی باشه که تو رو به تمام موفقیتهای قبلی رسونده و علت اصلی حال خوبت در تمام شرایط بوده!
همینقدر ریشهای و اساسی! بله، همونی که یادش همیشه علت حال خوب ماست و غفلت از یادش، حال ناخوش رو به دنبال داره!
همونی که به میزانی که به یادش هستی و به فکرش هستی، به همون میزان حال خوب واقعی بیشتری تجربی میکنی و به دنبالش اتفاقات خوب بیشتری رو تجربه میکنی!
حالا معما ساده شد! نه؟!
اگر یکم از یادش غافل بشی، همون لحظه نتیجه رو به صورت حالی نامناسب تجربه میکنی
اگر این حال ناخوش ادامه پیدا کنه، اتفاقات بد ریزی رو تجربه خواهی کرد
و اگر حواست به هیچ کدوم اینا نباشه و این غفلت از یاد او ادامه پیدا کنه، طبیعیه که اتفاقات بزرگتر و بدتر و متنوع تری رو تجربه کنی!
انگار چک و لگدها رو همزمان از جایی بخوری که نفهمیدی از کجا خوردی!
اینجاست که تو حتی نمیدونی کدوم ضربات و کدوم فشارها رو دفاع کنی و در برابر کدومش مقاومت کنی!
اصلا در این شرایط کاری میتونی انجام بدی یا به استیصال میرسی؟!
وقتی به این حال رسیدی تازه یادت میاد که خیلی وقته از یادش غافلی و بهش فکر نکردی! شاید در ظاهر وِرد خداخدا روی زبونت باشه اما از ظاهر تا عمل زمین تا آسمون فاصله هست!
عمل یعنی چی؟!
یعنی در این شرایط که چنددرصد ذهنت رو خالی نگهداشتی برای او؟!
اصلا تو ذهنت برای او جای خالی داشتی؟ جایی برای او بود یا همه فکر و ذهنت شده بود غیر او؟!
تمام ذهنت رو پرکردی از مسائل ریز و درشت زندگیت درحالی که اسم او رو صدا میزنی …
ولی مگه جایی برای او لابلای دلمشغولیهات بود؟!
فراموش نکن که برای تجربهی او واتصال به او، لازم نیست روی نوک قله کوه فریاد بزنی و صداش بزنی، کافیه ذهنت رو به اندازه وسعت او خالی کنی!
چقدر او رو بزرگ میبنی؟! به همون اندازه ذهنت رو براش خالی کن تا او رو تجربه کنی!
تو رو نمیدونم ولی من باشم تمام ذهنم رو براش خالی میکنم!
اینجاست که به محض خالی کردن ذهنت، فقط کافیه اراده کنی تا او رو حی و حاضر ببینی!
ورودش رو با یک حال خوبِ غیرقابل توصیف تجربه خواهی کرد، حالی که خیلی وقته تجربه نکردی!
اینجاست که تازه میفهمی توی مسیرت کجاها اشتباه کردی و چقدر اشتباه رفتی!
وقتی از او پر بشی، تازه میفهمی چیزایی که نفهمیده بودی، و تازه میبینی چیزایی که ندیده بودی و تازه میشنوی چیزایی که نشنیده بودی!
زندگی سعادتمند سادست، فقط کافیه متصل به او باشی تا همه چی رو ببینی و بفهمی و بشنوی، ولی از بس سادست که ما اجراش نمیکنیم؛ چون ایمان نداریم!
ایمان میخواد برای دقایقی ذهنتو از مسائلت خالی کنی و چشم امید از دیگران برداری، به امید اینکه بهترین راهکارها رو دریافت کنی.
به همین خاطره که ایمان میتونه تو رو به عرش والا برسونه و برعکس.
امیدوارم با ایمانان ثابت قدم باشیم … .
دقیقا، به قول شما …
نمیدونم چیه که هرچی بهش نزدیک تر میشی به همون میزان که آرامشت بیشتر میشه تمام اون اتفاقاتی که برات مهم بودن اذیتت میکردن نگرانشون بودی برات بی اهمیت تر میشن
پاسخش سادست! وقتی به یاد او هستی و مملو از او میشوی، نتیجهی این اتصال به صورت بینیازی حودش رو نشون میده.
تو دیگه نسبت به هیچ کدوم از چیزایی که برات مهم بود حالت تزرع و التماس و وابستگی نداری؛ چون منبع اصلی وصل شدی! طبیعیه که پر میشی!
اگر این حالت اتصال رو تمرین کنیم و ادامهدار بشه، نهتنها لحظات رو با عشق ناب او سپری میکنیم، بلکه در اوج لذت و رهایی، نتایج رو دریافت خواهیم کرد. برعکس سری قبلی که پر بودیم از حس وابستگی!