مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- اعتماد به نشانه های خداوند؛
- “نگاه توحیدی”، سرمنشا امیدواری در هر شرایطی است؛
- شرکی مخفی به نام “وام”؛
- “وام” یعنی حساب کردن روی چیزی که آن را نداری؛
- قرار نیست برای موفق شدن، شکست بخوری و دوباره بلند شوی و…
- دلیل موفقیت افرادی که بارها شکست خورده اند اما در نهایت موفق شده اند، آن شکست ها نیست بلکه درسی که بالاخره از آن شکست ها گرفتند؛
- از مسیر روان و هموار هم می توان درس های سازنده را آموخت؛
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD380MB24 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 63 | مسیر می تواند همواره روان باشد23MB24 دقیقه
۷:۲۰ فایل
ده دقیقه پیش داشتم برای شروع کلاس خصوصی م آماده میشدم که با خودم خلوت کرده بودم توی ذهنم، دیشب حدود بیشتر از ۳/۰۰۰/۰۰۰ تومان پول ساخته بودم براحتی و الان به اندازه ای پول داشتم که امن باشم و مسایل ضروری م تامین باشه و هدف گذاری که برای این ماه کرده بودم که ۳/۵۰۰/۰۰۰ بود اوکی شده بود
_ یک: با خودم گفتم که اره همونی که نوشتم شد، میشه ها، میشه، و اونقدر طبیعی این اتفاق میفته که هر چی فکر میکنی چطور شد چیز عجیبی توی اون روند نمیبینی، پس بخواه، بیشتر بخواه شیرین
_ دو:
حسم بهم گفت که شیرین ببین چکارا کردی چه فرکانسی فرستادی و … که نتیجه و دریافتی همونی که میخواستی شد، تکرار کن و ادامه بده
_سه:
صبح که بیدار شدم خیلی خیلی گرسنه بودم و توی تایم کوتاه براحتی براحتی در کمال تمول و رفاه صبحانه خوردم وقتی از سر صبحانه پا شدم با خودم گفتم چقدر لذت بخشه هر چقدر که دلم خواست غذا خوردم براحتی، من میخوام در مسایل مالی هم همینطور باشم، براحتی اونقدر پول داشته باشم که براحتی خرج کنم، همینطوری با اعتماد بنفس و طبیعی
_ چهار:
ذهنم گفت حالا ولش کن تو دیگه تو مسیر پول ساختن افتادی دوباره رو دور افتادی حالا بقیه کارها رو انجام بده بعدا سرفرصت رو ذهنت هم کار کن… نـــه اصلا همچین کاری نمیکنم
_ اومدم استدیو و داشتم توی مسیر با خودم فکر میکردم که خدا بهم میگه که من و تو حقیقت و واقعیت محض هستیم شیرین
قدرت من و توانایی تو در خلق زندگی ت
فقط خودمون دوتا واقعیت داریم
الله اکبر
اومدم استدیو دیدم تا زمان رسیدن شاگردم بیست دقیقه وقت دارم و فایل رو پخش کردم و به این قسمت از صحبت ها که رسید، من یادم اومد به حرفی که خدا بهم گفته ، که من واقعیت دارم، از من بخواه تا بهت بدم
هر چقدر بخوای میدم بیشتر از اونهم میدم
خدای من دوستت دارم عشقم دوستت دارم
بیشتر و بیشتر میخوام خلق کنم
من هر چی بیشتر کار کنم روی ذهنم تو بیشتر به جای من کار فیزیکی میکنی
خدایـــا تو داری چیکار میکنی با منننننن
دقیقه ۸:۲۶ فایل
دقیقا مکالمه ذهنم «ذهنم گفت حالا ولش کن تو دیگه تو مسیر پول ساختن افتادی دوباره رو دور افتادی حالا بقیه کارها رو انجام بده بعدا سرفرصت رو ذهنت هم کار کن… »
خدایا شکرت
خدایا شکرت
الان آزاده جون میگه« به خودم گفتم دفعه دیگه نگو سرم شلوغه فعلا ولش کن بعدا سرفرصت بهش فکر میکنم»
خدای من خدای من
ولی خدا میگه چی ، میگه تو مدام به من فکر کن، من برات همه کار میکنم
کسب و کارتو میگردونم، حسابداری و واریزی و مشتری تو من هستم، خوشگذارنی و سفر و زندگی دلخواهتو من برات میچرخونم، تو ففففقط به من فکر کن
همه کارها رو من میکنم برات
ولی
تو فقط به من فکر کن
ببین شیرین، اگر میخوای به جایی که ببینی هیچکس و هیچ چیزی نیست بعدش بیای به من رو کنی نرسی؛ همین حالا با من باش، تا هیچ وقت به ناچاری نیفتی…
الله اکبر
کافیه یک سوال خواسته یا … توی ذهنم واضح بشه، به زبون بیارمش یا بنویسمش، دقیقا خداوندم جوابمو میده
دیروز همین کلمه (ناچاری) رو به زبون آوردم
داشتیم با دوستم صحبت میکردیم میگفتیم که یه جایی هست که ادم دیگه ناچاره، راهی به جز موفق شدن نداره
راهی به جز ثروتمند شدن ندارن
راهی به جز رفتن ندارم
ناچاره
خدا امروز با زبان آزاده داره به من میگه شیرین، اگر میخوای هیچوقت ناچاری نداشته باشی با من باشه
درسته که ثروتمند شدن خیلی خوبه، ولی چرا باید به جای برسیم که ناچار باشم ثروتمند بشم؟!
من میخوام در کمال لذتتتتت به هرچیزی میخوام برسم، براحتی، براحتی، تقسیم کار کنم با خدا و خودم سوت زنان به خواسته هام برسم و مسیرم رو طی کنم
من راحتی و آرامش رو بجای ناچاری انتخاب میکنم، و دیروز من باید این صحبت ها رو میکردم، که امروزی که دارم ناچاری رو از زبان آزاده میشنوم، این نکته رو درک کنم
درباره خواسته م به وضوح برسم که
من راحتی رو میخوام بجای ناچاری، نمیخوام اجازه بدم که شرایط طوری بشه که دنیا اونقدر منو تحت فشار بگذاره تا درسم رو بگیرم. نه!
من راحتی رو انتخاب میکنم برای رسیدن به خواسته هام
چجوری؟
با توکل، و تقسیم کار با خدایی که دارم
۸:۵۶
آزاده: «خدا میتونه دستت رو بگیره و میتونی از صفر شروع کنی، و من دوباره از صفر شروع کردم»
و من هر چی میگردم کلمه ای رو پیدا نمیکنم که باهاش به اندازه ای که الان دارم حس میکنم سپاسگزاریم رو به زبون بیارم از تو ای خدای یکی یدونه من که نشون بدم بهت که چقدر خوشحال و سپاسگزارم
تو استاد رو هدایت کردی که با آزاده مصاحبه کنه و مصاحبه رو قسمت به قسمت روی سایت بگذاره و امروز من این جمله رو بشنوم، آزاده رو هدایت کردی که این جمله رو بگه.
و من دیروز یک سوالی از خدا داشتم نوشتم توی دفترم و گفتم این سوال منه، جوابمو واضح و شفاف بده
و تو امروز اینطوری مستقیم داری جوابمو میدی
من درآمدم که صفر شده بود رو تو داری برکت میدی و داری بهم میگی شیرین دوباره از صفر شروع کردی اینبار من باهاتم اگر تو فراموشم نکنی من همیشه با تو هستم
من ایمان و دیدن تو رو توی همه جنبه ها دوباره از صفر شروع کردم و تو چه عاشقانه در کنار من هستی، بدون کینه و هیچ چیزی، نمیگی چطور تو منو یادت رفت الان دوباره برگشتی به من!؟ برو همونجا که بودی، نــه
تو بزرگتر از همه چیز هستی
تو خیلی خیلی خیلی منو دوست داری که اینطوری پای من ایستادی و من برای توحید عملی داشتن توی زندگی م ازت هدایت و حمایت میخوام
۱۲:۳۴
من نوشتم که ناچاری رو نمیخوام من انتخاب م راحتیه
الان استاد میگه که «قرار نیست برای موفق شدن حتما شکست بخوری»
خدای من عزیزم چقدر قشنگ من دریافت میکنم وقتی که گوش میکنم به تو، و قدم بر میدارم و چیزی مینویسیم و بعد تو قدم منو تایید میکنی، چیزی که نوشتم رو تایید میکنی
در واقع من ننوشتم
تو گفتی و من نوشتم
و با تکرار اون از زبان دیگری، بهم یاداوری میکنی که شیرین این چیزی که نوشتی من گفتما
متوجه باش که منم درون تو
اصلا تمام تو من هستم
پس بدون که چه ارزشی داری چه قدرتی داری چه توانایی داری
«وقتی درسی رو که باید میگیری، دیگه هیچوقت هیچوقت شکست نمیخوری توی اون زمینه، برای مثال موارد مالی»
پس قبل از اینکه جهان تو رو مجبور کنه درستو بگیری ، درس بگیر و راحت زندگی من و درستو فراموش نکن تا صورت مسأله برای همیشه در زندگیت حل بشه