گفتگو با دوستان 63 | مسیر می تواند همواره روان باشد

به نام الله یکتا

سلام به همه عزیزانم

خدارو شاکر و سپاسگذارم به خاطر این اگاهی ناب و این داستان زیبا و این الهامات و این ریز بینی ازاده عزیز

واقعا همینه بعضی وقتها من هم همینجور فکر میکنم بی نیازم از خداوند یا خداوند فقط برای مساله هاست

خوب خیلی دیدگاه خوبی بنا به کارکردن مستمر روی خودم و نگاه توحیدی به زندگی داشتم و قطعا وقتی کنترلی روی ورودی ها نیست کم کم رنگ خدا کم و شرایط پررنگ میشه و زندگی رو هی میخوای بر اساس شرایط مدیریت بکنی

خوب من هم فارق نبودم توی ی برهه از زندگیم و یادم رفته شاید بعضی موقع که چه کسی رو ارام صدا زدم

و او بلند مرا اجابت کرد و کارها رو برام خیلی راحت و یکی پس از دیگری به صورت عالی پیش برد

همیشه به خودم میگم وقتی مساله ای برام پیش میاد

وقتی رفتار دیگری رو میبینم په میدونم کارمندم رو میبینم به خودم میگم خودتی بشین ببین روش حساب کردی بشین فکر کن ببینم چکار کردی که این رو دیدی حالا از لحاظ مالی و از لحاظ روابط یا غیره

من این باور رو خوب کارکردم روش و از قبل استاد عباسمنش و بنا به کارکردن روی خودم توی انجمن معتادان گمنام که خودت رو ببین

یکی از بحث های که بچه ها بهمون میگفتن انجام بده این بود که توی هر کاری سهم و تقصیر خودتو کنار بزار و دلیلشون هم این بود که خودتو شلاق نزنی

و اینو من با اموزش های استاد عباسمنش خیلی بیشتر درک کردم که همه چیز بستگی به فرکانس داره به باور داره یا اون فیلم کشتیگیر ک یجاش مربی به علی گفت اگه میخوای نتیجه رو تغییر بدی اول باید خودتو تغییر بدی

و میبینم و انجام میدم وقتی سرشار از انرزی و اتفاقات خوب میشه زندگیم هم باید فقط خداروببینم

بنویسم ازش تشکر کنم یا به قول کتاب معجزه سپاسگذاری حتی بابت حواس پنج گانه ای که دارم شکر گذاری کنم

خوب بنا به باور های گذشته و چیزهایی که به خورد ما دادن فقط خدا و امامان رو زمان مشکلات و مثلا ام یجیب مستر اذا دعا و یکش کسوف دیدم

ولی خدارو شکر داره بهتر میشه و اونقدری روی خودم کار کردم که بهم گفته میشه صدای رب رو میشنوم که روی خودت کار کن

غمگین نباش نکات مثبت رو ببین بنویس درموردشون حرف بزن یا توی بحث غیبت وقتی ناخواسته وارد این بحث میشم حال جسمیم به هم میریزه و بهم گفته میشه این کار رو نکن

ازاده عزیز چقدر قشنگ و زیبا این مبحث شیرین رو به وجود خداوند و معجزه خداوند رسوندی وقتی همه چیز صفر کلوینه {خخخخخخخ}و اونقدر چیز درون ماهست که همه چیز رو به بینهایت میرسونه و اونوقته که من میشینم توی دفتر سبز رنگم مینویسم خدایا شکرت که اونجا حواست به من بود اینجا من این رو میخواستم تو هم این رو بهم دادی هم بیشترشو یا لااقل وقتی بهت توکل کردم پشت و پناهم بودی و به من اعتماد به نفس دادی و باعث شدی بیشتر درکت کنم

خدارو صد هزار مرتبه شکرت خیلی تشکر میکنم از شما ازاده عزیز سپاسگذارم و خیلی کنجکاو و مصمم برای شنیدن ادامه داستان چون خیلی داریم به جاهای قشنگ جاهای که خداوند حضورشو پررنگ میکنه میرسیم و قطعا عالی میشه

استاد عاشقتم i love youتم مرسی که این داستان زیبا رو با ما به اشتراک گذاشتی