گفتگو با دوستان 64 | سرمایه گذاری روی خودت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • ورودی های ذهنی قدرتمند کننده؛
  • اگر مسائل از ریشه حل نشود، خود را در سایر جنبه ها، گسترش می دهند؛
  • “حال خوب داشتن”، از همه چیز مهم تر است؛
  • بازتاب های سازنده “احساس خود ارزشمندی درونی” در شرایط بیرونی زندگی شما؛

منابع بیشتر

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    599MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 64 | سرمایه گذاری روی خودت
    37MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

133 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدرضا احمدی» در این صفحه: 2
  1. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3106 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و دوستان عزیز و محترم

    اخ خداا چی بگم از هدایتای خدا

    واقعا تو اون دو روزی که حسم گفت بشین کامنت بذار

    همون شبش اصلا مسیرم دریت شد و اصلا اتفاقاتی افتاد که تا ۱۷ ساعت بعدش ذهنم خاموش بود و اصلا راهمو پیدا کردم واقعا

    واقعا خداروشکر برای این تسلیم بودن

    واقعا دیگه این مقاومتم رو شکوندم برای کامنت نذاشتن

    چقدر خوبه چقدر خوبه

    اقا بخاطر دل خودم کامنت میذارم صحبتای خودمو میذارم

    اتفاقایی که افتاده

    اقا من تسلیم

    واقعا همون شبش بزرگترین منیت زندگیم رو شکوندم

    همش تو چند ثانیه رخ دادا ولی این فشاار رنجی که داشتم تحمل میکردم زیاد بود که حد نداشت

    این غرورم

    چون خدا از چندین ماه پیش بهم گفته بود که برو از یکی از دوستانم کمک بخوام که نتایج عالی ای داره خداروشکر ولی من غرورم نمیذاشت میگفتم نه من هدایت میشم ولی ته ذهنم این بود که نههه چه فکری میکنه در مورد من

    خدایا شکررت

    وااقعاا اون شب دیگه به بن بست رسیده بودم

    گفتم خدایا تسلیم

    دیگه بدو بدو شتابان رفتم بهشون پیام دادم و گفتم لطفا کمکم کنید خیلییییی نیاز دارم به راهننایی تون خیلی نیااز دارم به کمکتون

    اینه دیگه همش بخاطر لطف خداست

    همش بخاطر عشقه بخاطر مسیر رسالتمه که اییینقدر بودن تو این مسیر و پیشرفت کردن توش برام مهمه که بزرگتریین منیت این ۲۶ سالمم رو شکوندم

    و اون موقعی که رفتم پیام دادم بخدا انگار تو یه تاریکی ای بودم و یه نوری دیدم و بدو بدو دوییدم سمت روشنایی اصلا امیید برگشت تو دلم روشنایی نوور

    تا ۱۷ ساعت لعدش ذهنم خاموش بود

    همین الانشم اروومم

    اصلا همه چی درست شد

    درها باز شد

    مسیر مشخص شد

    واقعا چرا من فکر میکردم خدا با من دشمنی داره

    که میگه به کاری رو بکن و من مقاومت دارم فک میکنم که با من دشمنی داره

    اینو داشتم همون شب میگفتم به خودما که رضا جان واقعا چرا فکر میکنی خدا باهات دشمنی داره که مقاومت داری باهاش

    خداروشکرر درسمو گرفتم

    بخداا تمووم شد بخداا تمووم شد

    این فشاار ذهنی ای که مدت ها روم بود تمووم شد

    همش بخاطر منیت خودم بود

    البته برای اینکه به این شب برسم

    خدااااوکیلی خییلیییی چیزا رو تو خودم شکوندمش و خوردش کردم و تغییرش دادم

    درها باز شد

    یعنی اون شب تا فرداش تو اون ۱۷ ساعت داائما این وعده های خدا تو قلبم داشت تکرار میشد و مدام وعده شدن میداد که این میشه اون میشه این میشه اون میشه خیلی نزدیکه خیلی نزدیکه و اصلا دروونم ارووم بوداا دروونم فووق العاده اروم بود و هست وااقعا خداروشکر

    و اون شب اون دوست عزیزمون گفتن که انشالله همه چیز عالی میشه

    بخداا اینو گفتناا اصلا وعده و مژده خود خدا بود اصلاا تمووم شد تمووم شد

    حتماااا همه ی ما اینو تجربه کردیم که وقتی تسلیم شدیم و به اون الهام قلبمون عمل کردیم اون حسی رو تجربه کردیم که یه چیزی تو درونمون میگفت همه چیز تموم شد روزای خوبی داره میاد

    روزای خوبی تو راهه

    خداارو شکرر واقعاا

    وااقعاا الان حالم خیلییییی خوووبه

    بدو بدو با عششق رفتم با عششق دلم به اشتراکش گذاشتم

    بعدم اومدم اینجا

    انشالله حتمااا از این به بعد حال خوبمو میام به اشتراک میذارم چون وااقعااا الان دررکش کردم که چقدررر این به اشتراک گذاری حال خوب مهمه چقدرر این حال خوب مهمه وااقعاا خداروشکر

    استاد وااقعاا ازتون ممنونم برای این سایت

    وااقعاا خدااروشکر میکنم برای بودنتون و برای وجودتون

    خداروشکرر بینهاایت

    ممنونم ازتون باعششق

    🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌹🌹🌹🌹🥰🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3106 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم

    در ادامه ی کامنتی که دیشب گذاشتم توی قسمت ۱۴۳ زندگی در بهشت که گفتم نشونه امروزم هست

    الان اصلااا قلبممم میگه آقاا بشیین کامنت بنویس همه چیزو رها کن فققط بشین کامنت بنویس و در مورد هرر چیزی که میخوای صحبت کن

    از اون حسایی هستش که وقتی میااد و از قلبت فوران میکنههه

    میگی که آقااا قلبمم میگه برو اینکار رو انجام بده

    منن نمیییدووونم

    چقدررر این سر شدن و لمس شدن رو دوست دارم

    بارها هم تو این مدت دوسال و خورده ای که تسلیم شدم تجربه ش کردم

    که به یه جایی میرسی که قلبت یه چیزی میگه بعد تو اصلا هیییچییی دیگه برات مهم نیست ذهنت داره خودشو له میکنه هااا

    اما کنترل اعضا و اندام و اراده ی تو دست قلبته

    بلند میشی هموون موقع میری انجامش میدی

    و انگار لمس شدی انگار سِر شدی نسبت بهنجواها و ترس هات

    من عااشق این حسم که اصلا میگیی آقااا من نمییدونم هر اتفاقی میخواد بیفته بیفته قلب من میگهپاشو اینکار رو انجام بدههه همیین الان. منم انجامش میدم هیچ چییز برام مهم نیست.

    اون خداایی که منو آورده اینجااا زندگی من دست اونه مگه بقیه منو اوردن اینجا که بقیه یا شرایط یا یه اتفتق خاصی بخواد منو ببره

    من خودم تا حالا هفت بار تجربه ی تا یه نفس آخری مرگ رو داشتم و برگشتم

    الانم ساالم سالمم و تو مسیر رسالتم هستم

    آاااخخ چقدررر دلم میخوااد در مورد مسیر رسالت صحبت کنم

    چقدرر چقدرر دلم میخواد در مورد تسلیم بودن صحبت کنم

    بلیط رفتن به فضای قلب تسلیم شدنه

    تا تسلیم نشی نمیتونی از ورودی قلب عبور کنی

    بلیطش تسلیم بودنه

    تسلیم شو

    اونوقت تازه وارد فضای قلب میشی تاازه میفهمی حقیقت چیه اونوقت تاازه خودتو میشناسی اوونوقت میفهمی چیکاره ایی اونوقت خودت رو میتونی دوست داشته باشی اونوقت خودت رو میشناسی علایقت رو میشناسی هدفت رو میشناسی رسالتت رو میشناسی داستان پول و ثروت رو میفهمی داستان عشق رو میفهمی کج فهمی هات درست میشه

    و کلییی اتفاقات دیگه

    که هممه ی اینا موقعی اتفاق میفته که تو تسلیم میشی و تعهد میدی که اینطوور رفتار کنی

    اوونوموقع میفهمی بااور چیه و میفهمی که خوودت نمییتونی ترمزات رو بفهمی باید اون کسی که آگاهه به تو و تمااام درون و بیرونت بهت بگه که الان از کجا باید شروع کنی

    اینا مال موقعی هست که این منم منم هات رو بذاری کنار

    بگیییی من نمیییدوونم و آگااهانه هرر تصوییر ذهنی ای که میاد تو سرت رو نبینی و بگی من نمیییدونم

    فکر نکن که این هم یه راه حله

    فکر نکن که نه حالا جورای دیگه هم میشه که بخوای

    نهه بخدااا نههه بقررران

    ایین تنهااا رااهه

    تنهااا راهی هست که میتونی خوشبختی و سعادت رو تجربه کنی تو درونت تو هر لحظه ت

    بخخدا من دارم تجربه ش میکنم

    بخخدا من دارم تجربه ش میکنم من و عششق دلم

    میخوای تجسم کنی خواسته هات رو بگو خدایا من میخوام این خواسته م رو تجسم کم هدایتم کن جوری تجسمش کنم که احساس فووق العاده ای بده

    بعد بخدااا شروع میکنی نفس عمیق کشیدن

    اصلا یه تصااویری میاد تو ذهنت و تو فقط دنبالشون میکنیی بخدااا اششکیه که از چشنات میااد همینطوری از شددت حاال خوب

    بعد ویژگی اون تجسمات چیه

    اییینقدرر سااده ن

    ایینقدر اتفاقات سااده ای رو میبینی و ب لی ذهنت هم خیلی منطقبه که اصلا حددد و حسااب نداره

    یعنی اگه مثلا برای خودت و با ذهن خودت بود

    میرفتی کلییی دنگ و فنگ رو تجسم میکردی و کلیی کلییی زرق و برق اضافه میکردی به تجسماتت نمیدونم تو فلان مکان خاص تو فلان اتفاق خاص این موضوع رخ میده و وووااییی چقدر خوبه

    ولی تو این تجسمات چون از نگاه خداونده و نگاه خداوند سادگیه

    مثلا میبینی داری یه نمیروی خوش مزه درست میکنی و یه اهمگ هم گذاشتی و هوا هم بارونیه و عشقت هم کنار دستته بعد با همدیگه میرین اون نیمرو رو میزنین بر بدن و کلییی عشق و حال و خنده، دیدی یه موقعایی اصلا همیینطوری خنده ت میگیره قهقهه میزنی نمیدونی چرا

    و مثلا با یه بشکن هم کلیقهقهه میزنی

    دقیقا همینطوریه

    بخدا همین الانش اشکام داره میاد

    لبخند عمیقی روی لبای قشنگم هست و زمان تجسمم هست و اهنگ شماره یک پکیج اهنگای تجسمی سایت داره پخش میشه

    خدایا شکررت که هممه چیز در زمان درسته

    بخداا

    زندگی همینهه

    چی میخوایم از زندگی

    وااقعاا چی میخوای رضا جان

    نمیگم نباید بلند پرواز نباشیما نهه اصلااا

    بخداا وقتی تسلیم میشی اصلااا خوود رب العالمین بهت خواسته میده میگه ببین رضا جان اینو بخواه ازم

    بعد انگار یهنسیم خنکی از بالا وارد بدنت و تمااام ساوولات میشه و اصلا نفست یه لحظه بند میااد

    بعد میگیی خخدااااا وااقعااا میگیی؟

    با لبخند میگه اااره چرا که نه!!!

    بعد اصلا اییینقدررر حست دگررگون میشهه که میخوای پااشی بری یه سیااره دیگه 😍😍☺️☺️

    دیگه سر به بیابون و کوه گذاشتن جواب نمیده

    یعنی میخوام بگم اینم هست خب ولیییی رااهش از این مسیر لذت بردن میگذره دیگه از همین چیزا

    یعنی منافاتی نداره هاا

    وقتی اون ایمان رو نشون میدی و رب هم اون وعده ها رو میده بهت خودبخود از همون چیزی که هست و داری تو اون فضا لذت میبری از همون چیزایی که هست و میگی آقااا به اونجا ها قراره برسم خوود خوود رب بهم گفته اینو بخواه مگه دروغ میگه مگه خالی میبنده مگه خارج از تواناییش هست که اینو گفته بخواد خودش گفته بخواه بعد منم بخوام تو دفترم بنویسم بعدش نشه

    مثه سوره حمد دیگه

    تو سوره حمد مگه خود خود رب نیومده از زبون ما حرف بزنه که بگه ببینید بچه ها اینا رو ازم بخواید اینطوری این راهشه

    یعنیی اینقدر دوسته اینقدر صمیمیه که بیاد بگه بچه ها اینطوری بخوایدا مثه یه موقعی هست که مثلا میخوایم یه چیزی رو به فرزندمون به یه بچه ی قشنگی که دوستش داریم بینهاایت بگیم که بهش بگیم ببین اینطووری رفتار کن اینا رو بگو

    یا مثلا تو خونواده های مذهبی که پدر و مادرا میخوان به بچه هاشون یاد بدن چجوری دعا بخونند یا دعا کنند میان آگاهانه اون دعا رو به بچه میگن تا اون بچه هم هم.ن رو بگه

    اینو چون خودم تو خونواده ی مذهبی بزرگ شدم یادمه و دیدم و قشنگ دستاشون رو میبرن بالا اون بابا و مامان تا بچه هم ببره بالا

    الهیی قرربون مامانم بررم که وااقعااا چقدرر متعهد بود بع مادریش و تعهدش تربیت کردن من که با عششق اون کاری رو که فکر میکرد درسته انجام داد و همییشه نیتش از روی عشق بوده از روی محبتی بوده که رب العالمین توی دلش گذاشته هم مامانم هم بابام

    وااقعاا خداروشکرر برای این دوتا فرشته ی زندگیم

    اصلا بحث رفت یه جای دیگه خخخ…

    ارهه وقتی اینطوری باشه خب منم شروع میکنم به لذت بردن دیگه

    اصلا اینو با تماام وجودم درکش کردم و تماام سعیمو میکنم که بهش عمل کنم ولی خیلی فراره

    اونم قانون تکامله

    بعنیی هررر وقت تو زندگیت دیدی تررکیبی از احساس لذت و سادگی و ارامش و در صلح بودن رو تجربه نکردی یعنی از زاویه دید تکامل به مسیرت نگاه نمیکنی

    ایینو اصلا هرربار داره بهم ثابت میشهه

    بخدا اینو بینهایت بار باید به خودم بگم که تو تنهاا کاری که باید بکنی تنهاا تمرکزی که داری رو بلید روی تنها چیزی که هست بذاری و اونم اینه که بشنوی قلبت میگه چیکار کن ببینی قلبت و ارامشت چی میگه

    اون هرر چیزی که بهت میگه همااهنگ تررین هماهنگی رو با قانون داره برلی اون مداری که توش هستی و بعد میری بالاتر شاید بالاتر رفتی یه قدمایی بگه که مخالف اون قبلیا بوده به ظاهر(این از نگاه ذهنه که میگه نهههه پس چرا اون موقع فلان الان بیسار…) اماا اون با توجه به مدارت میگه چیکار کن

    اوون هممه چیزو در نظر میگیره تو تمااام زمین و کیهانی که داره مدیریتش میکنه از کووچکترین ذرات تا بزرگترین اجرام تا هممه چیز در هر بعدی، و بعد متناسب با تو میگه برو فلان کار(ذهنی/فیزیکی و عملی) رو انجام بده یا دیگه انجامش نده و ترکش کن، حالاا هرر چی میخواد باشه.

    فقط کافیه به قلبت گوش بدی همیین

    فقط تنها تمرکزی که داری رو بذار رو قلبت، بعد بعد دوسال سه سال، حالا برا هرکسی متفاوته و کم و زیاده ولی خیلی طول نمیکشه بخدااا قسسم اصلاا یعنیی تا خوپد خداا بهت نشون نده چی بودی و چی شدی باااورت نمییشه که کجاا بودی الان کجاا هستی و تاا بینهاایت هم ادامه داره ها

    بخدا این تجربیات همین دو سال و خورده ایبه زندگیمه

    یعنیی دقییقا مثل قسمت دوم یا سوم مصاحبه بود که استاد با سپیده خانوم صحبت میکنند و بحث تسلیم بودن رو میگن که بعد دوسه سال که این روند رو طی میکنی و بعد میای میبینی و میای زندگیتو میریزی تو کاسه میگی اقاا من تسلییمم من تسلییمم من نمیدونم من اجاازه میدم خداوند منو هدایت کنه این همون لمس شدن و سر شدن ذهنی هست که بالاتر گفتم.. که یه الهامی میاد بعد نجواها میان و اون حس نجواها فقط تو همون سرت میمونه بیشتر نمیاد و نفوذ نمیکنه و میری انجامش میدی با یک قلب آرام

    این اروم بودن قلبت بینهاااایت مهمه اروم بودن حس توی سینه ت خیلیی مهمه نجواها رو خیلی بهش پا نده وقتی میخوای یه کاری رو انجام بدی

    ببین قلبت توی سینه ت ارومه یا نه

    یعنی یه وقتایی یه الهامی میشه که بری انجامش بدی و نجواها خیلی اذیتت میکنن

    ولی همون جا یه لحظه وایسا به قلبت نگاه کن ببین چه حسی داره اگه اروم بود بسم الله بروو توش به هییچ چیزی هم فکرر نکن فققط قدماتو بردار

    بخداا هممش همینه

    تغییر باور همینه

    تغییر فرکانس همینه

    میگه اجیب دعوه الداع اذا دعان

    دعوه به مفهوم توجه کردن به انچیزی هست که خواسته ی توه که بخاطر یک مسیله و خلایی تو زندگیت و درونت هست

    و نکته ی جالبترش اینه که دعوه اسم مره هستش و بر افعال حسی دلالت میکنه یعنی یه کاری که انجام میشه خب نه فقط یه سری کارهای درونی صرف

    چیزی که براش یه حرکتی میکنم یه کاری انجام میدم در راستای اون توجه به خواسته م و به الهامتم عمل میکنم

    خداروشکر خداروشکر وااقعاا

    برای این مسیر برای اینکه گفت بیام کامنت بذارم حالا کلی صحبتای دیگه هست که انشالله هدایت میشم بذارم خداروشکرر بینهاایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: