گفتگو با دوستان 64 | سرمایه گذاری روی خودت

به نام خدایی که تضاد را برای رشد ما وپرورش آرزوها خلق کرد😍😍😍

سلام خدمت استاد ،آزاده عزیز و مریم جان

و سلام خدمت تمام دوستان خوش فرکانسم🙂🙂

امر وز این فایل زیبا را گوش دادم وبا اینکه کار زیادی داشتم تصمیم گرفتم ابتدا این دیدگاه بنویسم بعد به کارهام برسم شاید برای دیگران مفید باشد 😃😃

خیلی ذوق دارم برای نوشتن این دیدگاه اونجایی که آزاده جان حرف از تضاد زد و گفت ابتدا با کارهای خیلی سطح پایین شروع کرده وبه این جا رسیده برگشتم به عقب به زندگی گذشته خودم تا قانون تکامل تدریجی و تضاد توش پیدا کنم وکردم چیزی که تا حالا شاید به دلیل علم و آگاهی نداشتن روی قوانین جهان اصلا بهش توجهی نداشتم 🤩🤩🤩

یادم دانشجوی ارشد بودم که کارم با یک مدرسه غیر انتفاعی شروع کردم به عنوان معلم یک روز در هفته می رفتم وحقوق بسیار ناچیزی دریافت می کردم با اینکه همون زمان هم پولش خیلی کم بود ولی من قبول کردم با اینکه هنوز قانون تکامل تدریجی نمی دونستم شاید این تصمیم الهام خدا بود به من این گذشت تا اینکه یکسال بعد دیدم حقوق کمه،بیمه نداره و مدیر مدرسه هم حاضر نیست معلم های خوب نگه داره و مبلغ قرارداد بالا ببره و پول از معلم خوب براش مهم تر ،این تضاد، خواسته ی جایی تمام وقت در هفته کار کردن وحقوق با بیمه داشتن در من زنده کرد من کار قبلی ترک ورفتم معاون یک مدرسه شدم که از صبح تا ظهر انجا بودم با حقوق نسبتا بهتر از قبل وبیمه این گذشت تا اینکه من تضادهایی را در این مجموعه دیدم که حالم خراب میکرد اینکه اصلا میزان تلاش شما را قدردان نبودند واینکه علیرغم کار زیاد نه تنها قدردان نبودند بلکه یک جوری وانمود می کردند که انگار کار خاصی نکردی و افراد زیادی انجام میدن شما نباشی یکی دیگه …..

و این رفتار غیر منصفانه مدیر به خصوص با نیروهای کارآمد تا اینکه اون فرد سالیان سال با قیمتی که خودش دوست داره نگه داره که مبادا تعریف کنه اون فرد درخواست مبلغ بیشتری در قرارداد داشته باشه و سود کمتری به خودشون برسه

البته سو تفاهم پیش نیاد مطمئن هستم که مدارس خصوصی هستند که مدیرانی بسیار بسیار عالی هم دارند و حتما به دلیل فرکانس من بوده که به این مراکز هدایت می شدم بهر حال…

😔😔😔😔

این تضاد هم باعث شد به جای مجموعه های خصوصی دوست داشته باشم با مراکز دولتی وابسته به آموزش وپرورش کار کنم تا دیگه مدیر مجموعه از نظر مالی ذینفع نباشه و مبلغ قرارداد دست خودش نباشه بلکه مصوب تعیین شده اداره آموزش وپرورش باشه من خواستم از خداوند مهربان و هدایت شدم به مجموعه های دولتی حدود دوسال هم با این مجموعه ها کار کردم تا اینکه دیدم حالا تا حدودی مشکل قرارداد رفع شد ولی مدیر و معاون افراد تازه کاری هستند معلمین زیر دست خودشون اذیت می کنند

دوباره دوباره اون تضاد باعث شد دوست داشته باشم با مدیر ومعاونی کار کنم که خودشون شرایط کلاس در‌ک کنند و خودشون در این کار پیر شده باشند و دلسوز معلم باشند وبه لطف الله در سال جاری دارم انتقال پیدا می کنم به یک مجموعه ای که مدیرش ومعاونش افراد با سابقه این کار هستند واز آنجایی که حدود دوماه بعد از عید جای یکی از همکاران باهاشون کار کرده بودم انسان های شریف وفوقلاده دلسوزی برای کادر خود هستند 😍😍😍

ونکته دیگری که باید بهش اشاره کنم این بود که واریزی دیر حقوق وکم بودنش باعث شد مطلبی توی قلبم بهم الهام شه واون اینکه چرا منتظری پول از دست یک اداره یا مجموعه دولتی بگیری چرا به این فکر نمی کنی که خودت برای خودت کار کنی بدون آقا بالا سر وپولت چرا قبل از کلاس دریافت نکنی🤔🤔🤔

و این باعث شد که پیج بزنم و شاگرد بگیرم وخدارو شکر خیلی سپاسگزار خدا هستم و دارم به ارزو های جدید تری مثل زدن مجموعه های خصوصی فکر می کنم که انشالله هر وقت نتیجه دست اومد مثل الان درباره اش صحبت می کنم .

و اینو بگم که بعد از رفتن از مجموعه غیر انتفاعی که معاونش بودم اون خانم مدیر با شروع هرسال تحصیلی پیام میدادبه گوشیم واز طریق همکاران پیغام می فرستاد که تمایل دارم باهام همکاری کنید ولی من هم مثل آزاده جان در کنار اون مدیر احساس خوبی نداشتم وبا اعتماد کامل به خدایی که روزی رسون پیشنهادش رد می کردم و واقعا هیچ وقت از این کار پشیمان نشدم و بازدهی مالی خوبی داشتم واحساس عالی☺☺☺☺

یک مطلب دیگر راهم بگوییم تا یادم نرفته چند شب پیش داشتم تمرین ستاره قطبی می نوشتم یک سوال توش که میگه دوست داری خداوند برای تو چه کاری انجام بده من نوشتم نمی دونم چی بخام هر چیزی که خدا خودش برام دوست داره انجام بده ……😘😘😘😘

خدای من باورتون نمیشه فردا صبح در پیج یک نفر پیام داد که من خارج از ایران هستم ومی خواهم به فرزندم زبان فارسی آموزش بدهید شاید هنوز این اتفاق عملی نشده ولی این باور در من تقویت کرد که ببین خدا چی برات میخاد و چقدر در سطح جهانی به معلمی تو فکر می کنه وتو تو تو چقدر خودت دست پایین میگیره که حتی تاحالا بهش فکر هم نکرده بودی و اینجا بود که معجزه خدا رو واینکه بهترین برای بنده هاش میخاد با گوشت و پوستم لمس کردم و بیشتر از پیش عاشقش شدم 🥺🥺🥺🥺و الان که دارم می نویسم اشک توی چشمانم حلقه زده……

ما خدای به این مهربونی داریم ولی بی توجه و غافل هستیم .

خیلی خوشحالم که این حرف ها رو با شما به اشتراک گذاشتم واز خدا سپاسگزارم .

در پناه خدای یکتا شاد و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید🤲🤲🤲🤲

فعلا خدانگهدار👋👋👋