مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- ورودی های ذهنی قدرتمند کننده؛
- اگر مسائل از ریشه حل نشود، خود را در سایر جنبه ها، گسترش می دهند؛
- “حال خوب داشتن”، از همه چیز مهم تر است؛
- بازتاب های سازنده “احساس خود ارزشمندی درونی” در شرایط بیرونی زندگی شما؛
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD599MB38 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 64 | سرمایه گذاری روی خودت37MB38 دقیقه
بنام یکتای هستی بخش…
سلام…
تا دقیقه ی 20 بیشتر گوش ندادم و میخوام کامنت بزارم…
این فایل نشونه ی امروزم بود…
خدایا مگه داریم از این واضحتر که تو باهام اینقدررر قشنگ و واضح حرف بزنی…
از وقتی تصمیم به طلاق گرفتم انگار که هر لحظه توی یه جنگ تمام نشدنی با ذهنمم که ایا تصمیمم درسته یا غلط…
پری روز با وجود تمام ترسها و نگرانیهایی که داشتم رفتم دادگاه…جایی رو بلد نبودم اصلا نمیدونستم که کجا باید برم و پیش کی برم…ولی پا روی ترسهام گذاشتم و رفتم …اونجا بهم گفتن که قبل از طلاق باید هردومون مشاوره شیم…فکر میکردم که فقط باید یه درخواست بدم و بعدش مستقیم دادگاه ولی مثل اینکه یه سری مراحل داره که باید طی شه…
بارها و بارها با خودم مرور کردم دلیل طلاقمو ….هر روزی که میگذره مطمئن تر میشم به تصمیمم اما بازم ترسها بازم نجواها…نکنه اشتباه کرده باشی…با خودم اتمام حجت کردم که دلیل تصمیمم به طلاق بدی همسرم نیست بلکه ما دوتا ادمیم با دیدگاه ها و خواسته ها و مسیر های کاملا متفاوت…
خیلی دلم گرفته بود از اینکه خودم تنهایی باید برم دنبال کارام ولی هروقت که یاد خدا میفتم و وجودشو حس میکنم میگم خدا برام کافیه…
الان که تازه شب شده نشسته بودم کنار پنجره و میخواستم یه فایل گوش کنم که یهو حسم گفت برم روی قسمت نشانه ی امروز…بازم اون نجواها که بابا تو نشونه ها دنبال چی میگردی…تو که تصمیمت رو گرفتی…ولی بازهم زدم رو نشونه…
وااااای خدای مننننن…چقدددددر این فایل به موقع بود و حجت رو برمن تمام کرد…استاد عزیزم آزاده جانم چقدرررر این فایل چراغ راهم شد…استاد جانم تو این فایل گفتید که خدا میدونه سالهای سال این فایل چقدر میتونه به ادمهایی که توی شک و تردید هستن کمک کنه…واقعا من یکی از اون شاید هزاران یا میلیونها نفرم که این فایل قلبمو محکم تر کرد…که ببین اگه الان با ترسهات مقابله نکنی اگه الان به خاطر حرف مردم به خاطر ترس از ترد شدن از طرف خونواده ات بخوای از تصمیمت منصرف شی سالهای سال عمرتو به هدر میدی…چونکه این زندگی که به جایی نمیرسه یه وقت به خودت میای و میبینی 10 سال دیگه هم گذشته و شده 40 سالت و تو هنوز تو شک و تردید و ترس داری زندگی میکنی…همونجوری که تو این 7سال زندگی کردی…
واقعا نمیدونم چقدررر توانایی دارم که روی تصمیمم بمونم چون واقعا خودمو ضعیف و ناتوان میبینم اگر خدا کمکم نکنه…از خداوند میخوام هدایتم کنه حمایتم کنه تا به خاطر ترس از موانعی که ممکنه سر راهم باشه از ادامه ی مسیر منصرف نشم…
خداوندم کمکم کن تا ثابت قدم باشه تو تصمیمی که گرفتم و به سرانجام برسونمش…
خداوندم منو از راحتترین مسیر به خواسته ام برسون…خداوندم دلهارو برام نرم کن…
خداوندم تو مسیری که دارم میرم قوت قلبم باش من جز تو یار و پناهی ندارم…
این رو به عنوان ردپا میزارم برای روزی که انشاءالله دست ودلم نلرزه از ادامه ی مسیر و به هدفم رسیده باشم و بیام از تجربه های شجاعتی که داشتم و پا روی تمام ترسهام گذاشتم براتون بگم…
لایق بهترینهایید
بنام الله یکتا
سلام
این روزها دارم شرایطی رو تجربه میکنم که شبیه به سال ۲۰۰۸ آزاده جانه.
با دیدن این فایل کلی از معادلات ذهنیم تغییر کرد به قول یکی از دوستان انگار یه پله بالاتر رفتم.و استانداردهامو بالاتر بردم.تو این روزها خیلی سعی بر این دارم که بر ترسهام غلبه کنم و خدارو شکر تو این روزها خدارو پررنگ تر تو زندگیم احساس میکنم.
حرفهایی که آزاده زد انگار نقاط تاریکی رو تو وجود من روشن کرد.
آزاده حرفهایی در مورد رودربایسی با یکی از مشتریهاش زد و اتفاقی که بعدش افتاد و درسی که از این ماجرا گرفت.و این چقدر درس بزرگی بود برای من.وقتی قضیه رو تعمیم دادم به تجربه هایی که خودم تو گذشته داشتم دیدم که چه ضربه ها که من نخوردم از این رودربایسی ولی تا به امروز درسش رو نگرفته بودم تا این اینکه وقتی آزاده جان از تجربه اش گفت چقدر این قضیه برام بولد شد که چقدررر باید ضربه میدیدم تا درس بگیرم.تا عبرت بگیرم وقتی حست با یه کاری مخالفه رودربایسی کردن معنی نداره.هیچ توجیهی برای این موضوع نیست.حس بد مساوی اتفاقات بد.تا حالا هزاران بار از این نقطه ضربه خوردم برام جای سواله که چرا درس نگرفتم و تنها توجیهی که میتونم بیارم اینه که نیاز بود تا تکاملم رو طی کنم .همیشه وقتی حسم بد بود در رابطه با قضیه ای نمیتونستم طبق احساسم عمل کنم چون احساس گناه میکردم اگه بخوام دست رد به سینه ی کسی بزنم.این احساس گناه تو چنین شرایطی برای من خیلی پررنگ بوده.حالا میفهمم که این احساس گناه از کمبود عزت نفس من و نشناختن خدای خودم نشاءت میگیره.اینکه خدای من خدایی نیست که تا به امروز بهمون گفتن خدای من خدایی نیست که به خاطر جواب نه دادن به کسی منو مجازات کنه و بگه حالا که کار بنده ی منو راه ننداختی حقته که عذابت کنم.
اینا باورهایی بود که امروز با دیدن این فایل تو وجود خودم پیداش کردم.
بعد از شنیدن حرفهای آزاده جان و استاد بی نظیرم چقدر خواسته ها در وجودم عمیق تر و وسیعتر شد.و شکل ارزشمندتری به خودش گرفت.
چقدرررر لذت بخش بود برام که ببینم یه آدم تاااا این حد برای خودش و برای وقتش ارزش قائله که هر کاری رو صرفا به خاطر حال خوبش انجام میده نه پول و نه چیز دیگه.
چقدر دلم هوای این آرزو رو کرد که منم دلم میخواد تو زندگیم آدمهایی حضور داشته باشن که اینقدر فرکانسشون عجیب و خداگونه است.چقدر عمیق از ته دل آرزو کردم که روابطی رو داشته باشم که این حجم از حال خوب و حال خوب و حال خوب رو به من بده.
خداوند دلم شکرت
شکرت که در مدار این فایل قرار گرفتم
شکرت به خاطر این مسیر بهشتی
شکرت به خاطر انسانهای خداگونه
شکرت به خاطر هدایتم
شکرت به خاطر وجود استاد جانم استاد عزیزم عباسمنش
شکرت به خاطر آزاده ی بی نظیر و خوش انرژی
شکرت به خاطر مریم خارق العاده مریم گلی نازنیم
شکر
شکر
شکر
سلام دوست هم فرکانسی
آقای ملکی عزیز.پیامتون رو خوندم و هم چنین پیام خجسته ی عزیز رو در پاسخ به دیدگاه شما که خیلی کامل و عالی باورهای مخرب شما رو شناسایی کردن و عنوان کردن.ولی حرفی که من میخوام بگم اینه که من هم آرایشگر هستم و در آستانه ی طلاق هستم.اینجا من میخوام نکته هایی رو بگم شاید به روشن شدن بیشتر قوانین برای شما کمک کنه.
من هم دو سالو نیمه که با قانون جذب آشنا هستم و تو این دوسال و نیمه خیلی تلاش کردم که روی خودم کار کنم ولی فکر میکنم که تو این دوسال و نیم فقط تونستم زمینه ی ذهنیم رو آماده کنم برای این روزها.من بعد از دوسال و نیم تازه الان مدت کوتاهیه که متوجه باورهای فوقالعاده مخربم میشم.و هر روز وهرروز با سرعت بیشتری دارم باورهای مخربم رو پیدا میکنم.یعنی من تا به امروز فکر میکردم که دارم روی خودم کار میکنم پس چرا قانون جواب نمیده.ولی تا زمانیکه شما باور نکنی یقین پیدا نکنی که خودت مسئول زندگیت هستی و اتفاقات زندگیت از باورهای خودت نشاءت میگیره اولا که نمیتونی باورهای مخربت رو شناسایی کنی دوما زمانی که نفهمی باوری اشتباهه پس تلاشی هم برای درست کردنش نمیکنی.چون من این رو با تموم وجود درک کردم میخوام تا جایی که میشه این قضیه رو براتون واضح و قابل درک کنم.که درسته که شما دوساله تو این دوره هستید و رو خودتون کار میکنید ولی مهم ترین باوری که شما باید روش کار کنید اینه که بپذیرید که خودتون مسئول کامل زندگیتون هستید و کاری که شما باید بکنید اینه که این سوال رو از خودتون بپرسید من چه باور اشتباهی دارم که دارم همچین رابطه ای رو تجربه میکنم؟ کدوم باور رو باید تغییر بدم که رابطه ی دلخواهم رو تجربه کنم.اینکه شما دنبال الگوهایی شبیه خانومتون میگردید که آرایشگرن و مطلقه نه تنها هیچ کمکی به شما نمیکنه بلکه فقط باعث میشه اون رابطه ی دلخواهتون رو هرگز نتونید تجربه کنید.من هم آرایشگرم و در حال طلاق ولی اصلا هیچ کدوم از چیزایی که شما گفتید دلیل طلاق من نیست نه غرور نه غرق شدن تو پول نه به خاطر پر بودن ساعت کاریم و نداشتن تایم برای همسرم.و من به خواست خودم روزهایی رو تعطیل میکردم که خونه و کنار همسرم باشم.اینارو به این خاطر میگم که باور سازی بشه براتون که همه ی آدمها به یک شکل نیستن و تمام آرایشگرا دلیل طلاقشون غرق شدن در پول و مغرور شدن نیستش دوست عزیز.اینارو برای دفاع از خودم و حرفه ام نمیگم قصدم نشون دادن الگوهایی مخالف الگوهایی هست که شما تو ذهنتون ساختید . من هم مثل شما خیلی تلاش کردم برای ساختن زندگیم ولی به اشتباه.چون با اینکه از قانون مطلع بودم و داشتم رو خودم کار میکردم ولی مسئولیت ۱۰۰درصد زندگیمو به عهده نگرفته بودم و نپذیرفته بودم که اگه رابطه ی خوبی نمیتونم تجربه کنم به خاطر اینه که باورهای نا مناسبی دارم.از زمانی که این رو با عمق وجودم پذیرفتم که قطعا باورهای اشتباهی دارم که من رو از داشتن رابطه ی دلخواهم محروم کرده و از خدا خواستم کمکم کنه هروز و هرروز دارم باورهای فوق العاده مخربم رو پیدا میکنم .این باورها به قدری مخفی و پنهانن که آدم وسوسه میشه که باور نکنه مشکل از خودشه و فکر میکنه یه جایی اون بیرون مشکل داره.
برای کمک به خودتون و فقط به خاطر خودتون ویژگیهای خوب رو تو همسرتون پیدا کنید و الگو های مشابه موفق رو پیدا کنید و برای ذهنتون منطقی کنید که میشه از همه لحاظ موفق بود و موفقیت توی کار مانع موفقیت در زندگی نمیشه.اصلا مهم نیست که همسر شما به قانون باور دارن یان.اگر شما روی باورهاتو خوب کار کنید و همسر شما آدم زندگی شما باشه به بهترین شکل تغییر میکنه و هم فرکانس شما میشه .اگر هم نباشه به راحتی مسیرتون جدا میشه.پس به خاطر خودتونم که شده روی باور مسئولیت پذیریتون کار کنید.و باور کنید شما خالق زندگیتون هستید و هیچ وقت خودتون رو قربانی ندونید.دقیقا از زمانی که شما باور کنید که باورهای اشتباه خودتون باعث این تجربه ها تو روابتتون شده تغییرات رو حس میکنید و کم کم متوجه میشید که چه باورهای اشتباهی دارید.
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید.
سلام دوست عزیز تا جایی که من آگاهی دارم استاد در مورد عمل کردن خیلی صحبت کردن.و حرف استاد اینه که قبل از اینکه اقدام فیزیکی کنید اول باید باورهاتون رو درست کنید و باورهای مناسب ایجاد کنید وگرنه اقدام که باید در هر صورت انجام شه. اگه درصد کار ذهنی رو ۹۹ درصد در نظر بگیریم و کار فیزیکی رو ۱ درصد اون یک درصد به هر حال باید انجام شه تا نتیجه بده.درسته که کار ذهنی از اهمیت بالایی برخورداره ولی به همون اندازه اقدام و عمل کردن هم مهمه.در این مثال که شما گفتید استاد گفته فیزیکی اقدام نکنید منظورشون قبل از ساخت باورهای مناسب هستش.ولی زمانی که باورهای مناسب رو ایجاد کردیم و به ما الهام شد که باید چیکار کنیم باید اون کار رو انجام بدیم تا به نتیجه ی دلخواه برسیم.اون کار ممکنه همین اقدام به طلاق باشه ولی به راحتترین شکل ممکن.بدون کشمکش بدون دعوا و بدون اعصاب خوردی هر دو طرف رضایت به طلاق میدن..ولی ما بسیار دیدیم آدمهایی که سر همین طلاق کلی دادگاه رفتن کلی در گیری و مشاجره و اعصاب خوردی .اینا به خاطر اینه که باورهای مناسبش ایجاد نشده و طرف میخواد به زور فیزیکی یک نفر رو از زندگیش بیرون کنه و به خاطر همین کلی دچار درد سر میشه.ولی اگه باورهای مناسب ایجاد کنه و قرار به جدایی باشه جهان این کار رو به راحتی انجام میده و طلاق بدون هیچ گونه بحث و ناراحتی و دعوا اتفاق می افته.
امیدوارم که تونسته باشم این مطلب رو روشن کنم.
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید
آقای ملکی عزیز سپاسگزارم بابت دعایی که برام کردید.تو این چند وقته همش از خدا خواستم که کمکم کنه تا هدایت هاشو دریافت کنم.با اینکه میخواستم اقدام به طلاق کنم خدا میدونه که قلبا دوست داشتم به زندگیم برگردم.ولی با خدا عهد کردم که با اینکه خیلی همسرمو دوست دارم ولی من بهترین هارو میخوام .بهترین عشق بهترین محبت درک عمیق و خلاصه یه رابطه ی عاطفی همه چی تموم.ونمیخوام به کم قانع باشم بگم حالا که همسرمو دوست دارم همینجوری بزار پیش بریم حالا مهم نیست که اون ویژگی هایی که من میخوام رو نداره.نه.من به کم قانع نمیشم.چون خلق نشدم که به کم قانع بشم. تا زمانی که اون ویژگی هایی که من دوست دارم رو همسرم نداشته باشه من بر نمیگردم.گفتم خدایا من هیچ اجباری به همسرم نمیکنم که بشه اونی که من میخوام.سپردمش به تو جوری تغییرش بده که من میخوام.با تمام وجود خواستم از خدا.ولی به خواستم نچسبیدم .گفتم اگه فقط یک درصد حالا به هر دلیلی نشد که بشه خدایا کمکم کن که بهترین زندگی رو تجربه کنم با تمام خواسته هایی که دارم.
همسرم اومد دنبالم و من برگشتم.همه چیز به یک باره تغییر نکرده.ولی من نشونه های خیلی خوبی رو میبینم تو زندگیم. چیزایی میبینم از همسرم که اصلا ندیده بودم ازش.و به قانون تکامل باور دارم.
من اینو فهمیدم که خدا هیچ وقت زیر قولش نمیزنه.خدا گفته بخوانید مرا تا اجبت کنم شما را.
از خدا میخوام که همیشه در مسیر درست باشید و بهترین رابطه ی عاطفی رو در زندگیتون تجربه کنید.
درپناه الله یکتا.ثروتمند و سعادتمند باشید