مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- سمت خودت را به بهترین شکل انجام بده؛
- اعتماد به نفس رشد یافته، استانداردهای درست برای فرد می سازد؛
- “تواضع”، شما را هدایت می کند تا بی چون و چرا سمت خودت را انجام دهی؛
- “درک قانون تکامل”، شما را هدایت می کند تا سمت خودت را انجام دهی؛
- اگر سمت خودت را انجام دهی، خداوند همواره سمت خودش را انجام می دهد؛
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD533MB34 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 65 | قدرت "انعطاف پذیری"33MB34 دقیقه
سلام و سلام و سلام و سلام به استاد عزیزم، مریم عزیزم، آزاده عزیزم و دوستای خوب سایت
وااااااووو چه گفتگوی خفنییی برای اولین بار استاد، عالیییی بود. چقددد کیف کردم. واقعا به همچین نمونه بارزی از دانشجوهای موفقتون که اینقد ریز بیاد راجب خودش و مسیرش بگه نیاز داشتم. اینقد درک کرده باشه. و اینقد انرژیش مثبت باشه نیاز داشتم. من ادم های پولدار زیادی دور و برم دیدم ولی به جرات میتونم بگم که هیچ کدومشون تواضع، لطافت و مهربانی که آزاده داره رو نداشتن. من هیچ احساس نکردم که غرور داشته باشن و چقد با مهربانی و تواضع حرف میزدن. میدونستن ما بچه های سایت میبینیمشون و هیچ خودشونو نگرفتن و خودشون بودن. و البته مگه میشه استاد کسی رو انتخاب کنه که همه چی تموم نباشه!
خیلی لذت بردم و چقد درس گرفتم از ایشون. من کل این ۴ ساعت رو باهاتون بودم و بدون استاپ گوش دادم. نمیدونید چقد یاد گرفتم و به خودم یاداوری کردم و یادداشت کردم. بخدا این ۴ ساعت بالای ۴۰۰۰ ساعت آموزش داشت. نکته تو دلش نهفته بود که باید چندین و چند بار از اول ببینم و گوش بدم و یاداوری کنم. چقد آزاده عزیز جوون بود و خوشگل. چقد دل مهربونی داشتن و من پشت دوربین اینو کامل احساس میکردم. چقد شوخ طبع بودن. من اون جایی که گفتن وقتی خدا بهترین بهترینها رو برای ما میخواد چرا نباید خوشحال باشم؟! دیدم که چقد سر هر مساله ای دوست داشتن شوخی کنن. چقددد در کل ناز بودننن. از اراده اهنیشون به نجواهای درونیشون از سن نوجوانی گرفته تا سن ۴۲ سالگیشون سرتاسر تحسین و تحسین و تحسین داشت. حرفهایی که زدن، کمتر کسی میزنه و کمتر کسی میتونه اینقد با اراده و جدیت پای خواسته هاش بره. هر چقد بگم کم گفتم. دوست دارم اینجا نکاتی که از این فایلا، البته از بار اولی که گوش دادم رو بنویسم که هم برای خودم یاداوری بشه و هم برای دوستایی که کامنت منو میخونن:
۱) اولین نکته ای که من یاد گرفتم، ارتباط عمیق و خودمونی و دوست داشتنی آزاده عزیز با خدای بزرگ بود. یجوری که لابه لای حرف هاشون این ارتباط هی تکرار میشد و هی یاداوری میکردن و الحق که دوست خدا هر جای دنیا که باشه عطر و محبتش رو حتی به صورت مجازی میتونه به یکی مثل من تو ایران هم منتقل کنه و حس خوب بگیرم. شاید باورتون نشه ولی همین که تو حس خوب حال آزاده و استاد و مریم عزیزم بودم، یکی از بچه هایی که برای پروژشون بهشون کمک کرده بودم، بهم پیام داد و گفت هر هزینه ای بابت کمکی که کردم میپردازن و منم چون تو اون زمینه واقعا قبلا کلی فیلم آموزشی دیده بودم و کلی سعی و خطا کرده بودم یه مبلغی که در خور این همه تلاشم باشه رو گفتم و خیلی جالب بود که ایشون بدون هیچ بهانه ای پذیرفت و تازه گفتن که خیلی خوشحالن که با من آشنا شدن و یه پروژه دیگه دادن. البته اینم بگم چون الان تو این کار حرفه ای شدم کار ایشون تقریبا نیم ساعت زمان برد که اولش ذهنم گفت که بابا تو خیلی تایم کمی گذاشتی چطوری روت میشه این مبلغ رو بگی و بعد گفتم نه من قبلا بهای این مهارت و این تجربه و حرفه ای بودنم رو پرداختم که تونستم تو نیم ساعت کار با کیفیت تحویل بدم. اینم از لابلای حرفای آزاده جون کشیدم بیرون حالا تو نکات بعدی دقیق تر میگم.
۲)اینقدر با وسواس کار انجام میدادن که بهترین ورژن از اون کار رو ارائه بده چون مشتری رو اعتبار خودشون میدونستن.
۳) از ای کاش بدشون میومد و تو روابطشون هر کاری و هر چیزی که فکرش رو میکردن انجام دادن تا یه روز نگن ای کاش فلان کار رو انجام میدادم!
۴) وقتی به ذهنشون یه ایده ای میاد که حس خوبی داره و تو خودشون میبینن که هیچ دلیلی برای نشدنش ندارن، استقامت میکردن و حتی جلوی استادشونم وایمیسادن و میگفتن چرا نشه!! که حالا همین ایده هایی که به ذهنشون نشدنشون غیر منطقی بود، از اون دوران، منجر به گسترش و ناب بودن کارشون شده. و خیلی جالبه که ترکیب رنگ، به ظاهر کار ساده ای میاد که میگیم خب ترکیبه دیگه، در صورتی که این ایده ساده که میشه با یکم تغییر همون اصولی که برای یه مهارت یاد گرفتیم، فرمول خاص خودمون تو اون مهارت رو هم بسازیم و یجورایی یه مدل جدید از اون علم رو ارائه کنیم. من همیشه فک میکردم یه ادم مخترع باید یه چیز عجیب غریب و پیچیده باید درس کنه تا مخترع بشه درصورتی که با دیدن این فایل اون جرقه اصلی برای درک مخترع بودن و ابداع یه نوع و روش جدید از انجام کار که میتونه در عین سادگی بسیار کارساز باشه رو، از حرفای آزاده جان گرفتم.
۵) دنبال کاری بودن که ببینن دوستش دارن یا نه. و وقتی فهمیدن به چی علاقه دارن، فقط رو همون گزینه تمرکز کردن و موفق شدن
۶) قرار نیست برای موفقیت شکست بخوری البته این صحبتی بود که استاد لابلای صحبتهای ازاده جان داشتن و من چقد از این قسمت درس گرفتم. استاد عاشقتونم که اینقد جزئی و واضح قانون رو بهمون یاد میدید. و آزاده جان هم گفتن که اگه همون دوسال اول که احساس کردن که باید جدا بشن، جدا میشدن، مطمئنن روند پیشرفتشون سریع تر اتفاق میوفتاد. و قرار نیست همه برای رسیدن به موفقیت حتما زمین بخورن و موفقیت ها به واسطه شکست خوردن ها نیست بلکه به واسطه درسهاییست که از شکست خوردن ها گرفته شده. یعنی یه نفر میتونه شکست بخوره، له بشه بعد درسشو بگیره و موفق بشه و یه نفر دیگه میتونه بدون له شدن و با هوشیاری و درک قوانین به راحتی و بدون شکست خوردن و سختی کشیدن، رشد کنه و الزاما برای اینکه درسهامون رو یاد بگیریم لزومی نداره که له بشیم و شکست بخوریم. و یاد گرفتم که حتی توی فیلم های زندگی نامه افراد موفق، تمرکزم رو بذارم رو درس هایی که از تجاربشون گرفتن و نه روی اینکه یادگیری لزوما با تجربه شکست میسره.
۷) آزاده جان همیشه از خودشون میپرسیدن که من به عنوان آزاده، بدون نسبت داشتن به پدر، بدون نسبت داشتن به این جسمی که دارن، چی برای ارائه دارن؟ و خودشونو میتونن با چه مهارتی ارائه بدن. و همین سوال و پرسش ها ایشون رو به جاهایی رسونده که الان میتونه برای این سوالشون جواب خوبی به خودشون بدن
۸) تو مسیر زندگی من هستم و خدا و هر کسی میتونه با تشخیص خودش و هدایت خدا، راهش رو پیدا و نیازی نیست تو این مسیری که انتخاب کردیم و مصمم هستیم که درسته و ایمان داریم که نتیجه میده و نسبت به اون کار حال دلمون و احساسمون مثبته، از کسی دیگه مشورت بگیریم چون خودمون تو دلمون به یقین رسیدیم که باید انجام بدیم و مشورت فقط برای آموختن مهارت و نحوه پیمودن راه های این تصمیمات مهم میتونه باشه. البته اونم وقتی خدا ما رو هدایت کنه که بریم با فلانی مشورت کنیم!
۹) تو آیینه با خودشون خلوت میکردن و با خودشون حرف میزدن و جالب اینجا بود که بهترین تصمیمات و جدی ترین خواسته هاشون رو تو آیینه تصمیم گیری میکردن و یجورایی برای شنیدن حرف و صدای دلشون ارزش قایل بودن و وقت میذاشتن. و چقد با ارزشه که آدم تصمیمات مهم زندگیش رو با خودش بگیره. نه بر اساس صحبت و نظر بقیه!
۱۰) آزاده جان ادعای چیزی رو داشتن که واقعا دارن و توش مهارت و تبحر دارن نه چیزی که ندارن. مثلا الان تو کار خودشون میتونن به جرات بگن که تکن و واقعا حرفه ای کار میکنن و میتونن به راحتی بگن که هزینه بالا میگیرن بابت انجام این کار چون میدونن تو کارشون عالی هستن و این زمانی بوجود میاد که مهارت خودت رو ببری بالا و بهترین ورژن از خودت رو ارائه بدی و با تحسین بقیه و دیدن نتایجت و رضایت مشتری ها این خواسته و ادعا هم بوجود میاد که من لیاقت دریافت بهای بالاتر برای این ارزشمندی هستم و من این ارزشمندی رو تو صحبت های آزاده جان احساس کردم.
۱۱) وقتی آدم اعتماد به نفسش به واسطه کارایی که کرده و نتایجی که دیده میره بالا، خود به خود استاندارای آدم هم بالا میره. و غیر ممکنه وقتی ما اعتماد به نفس و لیاقت یه چیزی رو تو خودمون بوجود نیاوردیم، جهان اون خواسته رو بهمون بده. مثلا آزاده جان اول کار برای خیلیا کار کرده مثل همون خانومی که پیششون کار میکردن و چقد هم بد اخلاق بودن ولی ایشون گفتن که اشکال نداره و من داریم بهای یادگیریم رو میپردازم و چقد یاد گرفتن و فرصت و مشتری دستشون اومده. و حالا که پیشرفت کردن و اعتبار و اعتماد به نفس دارن، میگن من هر کسی رو قبول نمیکنم که رو صورتشون کار کنم و فقط ادمایی رو قبول میکنم که حس خوبی بهم بده و البته این گزینه بعد این گزینه هست که بهای اون کار رو هم داشته باشه که بپردازه و در کنارش همچین خصوصیات اخلاقی هم دارن و اصلا هم از این استاندارشون پایین نمیان و هر کسی رو قبول نمیکنن چون اعتماد به نفس و حس لیاقتشون هم به همون اندازه بالاس.
۱۲) انسان برای اینکه با آدم های تاپ بگرده و آدم های تاپ مشتری هاش باشن باید اول خودتو تبدیل به ادم تاپ کنی و خودتو ببری بالاتر و به کمتر از اون ادم تاپ شدن هم رضایت ندی. مثلا یکی که میخواد با یه ادم تاپ ازدواج کنه باید تو درون اول رو خودش کار کنه و خودشو به یه آدم تاپ تبدیل کنه تا جهان هم فرکانس اونو بیاره سمتش. اونم یه ادم هم فرکانس خودش رو.
۱۳) و در آخر هم بگم که من شیفته این حد از تواضع آزاده جان شدم. تا قبل این فک میکردم وقتی ادم اعتماد به نفسش میره بالا و خودشو لایق چیزای خوب خوب که نه لایق چیزای عالی میدونه، فک میکردم حس تواضع داشتن با این لیاقته نمیسازه و کم کم باید اون تواضع رو حذف کنه و خودشو بالا بگیره و تواضع برعکس حس لیاقتمندیت رو میاره پایین و باعث میشه ادمی بی اعتماد به نفس بهت بچسبن و…. ولی وقتی رفتار آزاده رو دیدم که در عین حال که واقعا یه انسان موفق و کارکشته شده بود، ولی چنان با محبت و دوست داشتنی و صمیمی بود که احساس میکردم منی که شاید یه درصد که چه عرض کنم، یه هزارم درصد از ثروت ایشون رو هم نداشه باشم و پیششون میبودم مطمئن بودم با لبخند گرم و صمیمانش پذیرای من بود. و من فهمیدم تواضع در اصل حس خوب داشتن به همه ادمهاس. عاشق همه ادم ها بودنه در عین حال که حذر میکنی از ادم های منفی، ولی خالصانه دوستشون داری و دوس داری اونا هم پیشرفت کنن. خالصانه دوست داری کمکشون کنی وقتی دست کمک سمتت دراز میکنن. خالصانه آرزوی خوشبختی میکنی برای همه. تواضع یعنی وقتی حس خوبی به کمک کردن داری بی دریغ کمک میکنی. تواضع یعنی بتونی عین بچه ها براحتی بخندی و به روی همه لبخند بزنی مثل خداوند که سایه نعمتش از کوچیک و بزرگ بر روی همه انسانها گستردس و حتی تو بدترین شرایط هم این حد از عشق و تواضع از خدا دیده میشه که وقتی بنده اش داره حتی ناسزا میگه بهش، میبینی باز خورشید خدا داره از نورش بهش میبخشه. هوایی که خدا خلق کرده داره بهش اکسیژن میرسونه و به قول استاد، انسان تا وقتی نمرده باشه و اگر در بدترین بدترین بدترین شرایطش هم باشه، باز همین نعمت زنده بودن هزاران بار جای شکر داره که انسان با همون روی برگردان اولیه به سمت خدا، اومدن با اشتیاق خدا یا همون هزار قدم جلوتر اومدن خدا رو احساس میکنه، اونم فقط و فقط با یه روی برگرداندن به خدا و این حد از تواضع از خداوند عالم. رب جهانیان خود به خود این بنده های عاشق رو فقط عاشق تر و مجذوب تر میکنه. تواضع آزاده جان استاد عزیزم که اینقد متواضعانه و مهربانانه با آزاده عزیز صحبت میکنن، نشون دهنده قلب خدا پسندانه و راضی گونه خدا از اوناس.
حس شوخ طبعی آزاده جان بهم این درس رو داد که اون حس شوخ طبعیم رو داشته باشم و بتونم زندگی رو که ساده میگرفتم و سعی میکردم به همه چی بخندم رو از نو انجام بدم . چون با توجه به باورهای نادرستم که فک میکردم برای موفقیت باید خودمو دیگه دست بالا بگیرم وقتی به یه جایی رسیدم، چون باید ادمایی که همفرکانسم نیستن نباید سمتم بیان رو عوض کنم.
من فهمیدم کسی که شوخ طبعه چقد دل بچه گانه تری داره و در صلح تره. من اصلا ازاده روبه چشم یه خانوم ۴۲ ساله نمیبینم. بلکه دختری ۲۰ ساله جوون میدیدم بخصوص وقتی که سایتشون رو بالا اوردم و گفتم واووو چقد خوشگل و جذاااااببب
خدایا شکرت بابت این فایل و آگاهی های ناب این فایل که هزاران هزار برام ارزشمند بود
ممنونم از استاد، مریم و آزاده عزیزم که تجربیات ناب و ناب و نابی رو به یادگار تو سایت گذاشتن تا ما بچه ها به رایگان ازشون استفاده کنیم.
استاد و مریم عزیزممم بی نهایت سپاسگذارم که اینقد با فایلای خوبت و رایگانتون منو سوپرایز میکنید. چقد با مهر و محبتید و متواضع که دلی میایید این فایلای ارزشمند رو برامون فیلم برداری و تدوین میکنید.
استاد خواستم بگم من از طریق فایلای رایگانتون تا الان حدود ۶۰ میلیون درامد کسب کردم که تا قبل از اون ۰ تومن درامد داشتم و الان یادم اومد که چقد شما متواضعانه دست بنده هایی رو گرفتید که مشتاق تغییر بودن و هنوز درامدی ندارن و اومدین یه همچین فایلای نابی گذاشتین که بتونیم حداقل یکی که چه عرض کنم، کل محصولاتتون رو با درامدی که از فایلای رایگانتون دربیاریم رو بخریم. و واقعا دستان پر مهرتون رو از دور میبوسم
خیلی دوستتون دارم.