مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- سمت خودت را به بهترین شکل انجام بده؛
- اعتماد به نفس رشد یافته، استانداردهای درست برای فرد می سازد؛
- “تواضع”، شما را هدایت می کند تا بی چون و چرا سمت خودت را انجام دهی؛
- “درک قانون تکامل”، شما را هدایت می کند تا سمت خودت را انجام دهی؛
- اگر سمت خودت را انجام دهی، خداوند همواره سمت خودش را انجام می دهد؛
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD533MB34 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 65 | قدرت "انعطاف پذیری"33MB34 دقیقه
نامه ای به آزاده:
آزاده ی عزیزم سلام
چقدر دوست داشتم این سفر شش قسمتی با تو را.
در طول این سفر با خنده هایت خندیدم و با شجاعتهایت شوکه شدم.
گاهی تحسینت کردم و گاهی حسودی، گاهی درس گرفتم و به خودم آمدم و گاهی کارهایت را با مقیاس قانون فراگرفته از استادمون، سنجیدم.
آزاده با تو فهمیدم که در دنیای من تاثیر عوامل بیرونی چقدر پر رنگه، همیشه ناراحت بودم از اینکه پدر پولداری نداشتم و حالا دختری پیش رویم بود که با داشتن پدر پولدار، میگفت از پانزده سالگی کار کردم، یا، چه معنی دارد که مرا با اعتبار پدرم یاد میکنند. تو دنیای مرا، زیر و رو کردی، همانگونه که استاد گفت برکت این مصاحبه و این حرف ها تا سالیان سال در زندگی ات جریان خواهد داشت.
آزاده عزیزم باید سعی کنم این پشت کار تو را در خودم بپرورانم. عملی که استاد همیشه ازش حرف زده، من شنیده ام و بارها در دفترانم نوشته ام و بارها و بارها تاثیرش را در زندگی خودم، تو و هزاران هزار آدم اهل عمل دیده ام. طعم شیرین الهامی جدید که فقط کمی پشت کار برای قدم اول برداشتن، کمی ورود به دل ترس ها را میطلبد و تو و استاد، استادش هستید.
آزاده ی عزیزم احسنت به تو و احساس لیاقتت که پایه های عمیقی در تو دارد و چقدر این احساس لیاقت به شناخت از خود گره خورده است. احساس لیاقتت در قدم برداشتن برای درس دادن در پانزده سالگی، در ازدواجت، در رفتارت با مشتری هایت و … .نوش جانت این هم نشینی با استاد. این ثروت زیبا در زندگی آت. زندگی عاشقانه ، موفق و شاد با استیو عزیز و تمام موفقیت هایت، از کوچکترین تاااااا بزرگترین آنها.
در قصه تو بار دیگر یادم آمد که درخواستهایم را مستقیم و واضح برای خدا بفرستم. در قصه ی تو یاد گرفتم که بهترین خودت را ارایه بده بدون فکر کردن به پول، در قصه ی تو یاد گرفتم که تو روی خودت کار کن و خدا عیدی تو را میدهد. در قصه ات یاد گرفتم از صفر شروع کن، هر چند بار که لازم بود. از تو یاد گرفتم که شجاع باش و با اعتماد به نفس بگو بلدم و برو یاد بگیر، با تو یکبار دیگر قانون اتفاقات خوب و احساس خوب را دوره کردم.
آزاده جان بین خودمان باشد گاهی حس کردم استاد نیز در حال یادگیری از توست. این است نقطه ی قوت استادمان، خاکی، درستکار، تشنه ی دانستن و یادگیری، متواضع. میدانی تواضع را کجا در چهره ی استاد به وضوح دیدم؟ آنجا که تو با قطعیت گفتی: استاد در دنیا، شما فقط قرآن را فهمیدی و این مرد با نگاه متواضعانه تعارفی کرد و تو را در آغوش کشید. همه ی ما میدانیم که این مرد فقط صداقت است، عشق است، درستکاری است، عشق است، عشق است عشق است. این مرد به همه ی ما جرات داد از خدا حرف بزنیم بدون ترس از قضاوت و ترس از عذاب و ترس از برچسب آخه مگه تو در حد خدا هستی که از او میگویی؟.
آزاده ی عزیزم از تو یاد گرفتم از ورود به نیچ مارکت نترس ، از ورود به بازار بزرگ املاک نترس، تو فقط بخواه، شاد باش، یاد بگیر و بهترین خود باش. پول و لذت، شادی و عشق می آید.
بهت حسودی کردم که مشتری هایت فراوان هستند و همون جا گفتم بهار بگرد و باور خرابت را پیدا کن، این دختر را فقط باورهایش تا به اینجا رسانده است ، دست از حسودی برداشتم و به خدا گفتم من هم اینگونه مشتری میخواهم، من هم اینطوری روزی میخواهم. برای آزاده ی عزیزم کردی من هم میخواهم.
آزاده خیلی حرف دارم باهات، خیلی خیلی. بماند برای وقتی در آغوش کشیدمت . اما ممنونم که از قول همه ما هم از استاد و مریم عزیزمان قدردانی کردی هم با کلامت هم با نگاهت هم با خنده هایت و هم آغوش گشاده آت.
میبوسمت و بهترینه بهترین ها را برایت از خداوندمان خواستارم.
دوستدارت
بهار