گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته ها

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • باورهایی برای “ساختن استقلال مالی”؛
  • مسیر تکاملی رشد؛
  • خواسته ها چگونه شکل می گیرند و چه عاملی آنها را محقق می کند؟
  • فقط بر “برداشتن قدم پیش رو”، تمرکز کن؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع و تمرکز مطلق بر اصل؛
  • باور چیست و چطور باید آن را تغییر داد؛
  • “تأیید نتایج کوچک” و قدرت سازنده ی این نگرش؛
  • “نگران نبودن درباره مسائل احتمالی پیش رو”، پای حرکت شما به جلو است؛
  • فقط به آنچه فکر کن که: دوست داری اتفاق بیفتد؛
  • تمرکز بر پیشگیری از مسائل احتمالی، شما را از حرکت، منصرف می کند؛
  • درباره شناخت موارد مرتبط با کسب و کار خود “کنجکاو” باش و “آگاهی” کسب کن؛
  • جوانب کسب کار خود را بهتر بشناس و دست از این یادگیری بر ندار؛
  • تکامل به معنی پر شدن یک زمان خاص نیست بلکه فرایندی است از: اجرای ایده ها، به شناخت رسیدن، درس گرفتن و بهتر شدن در این روند؛
  • معجزه ی تکرار ورودی های قدرتمندکننده؛
  • قدرت تمرکز بر نکات مثبت؛

منابع بیشتر

جلسات 7،8،9،10 از دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیم آن


برای دیدن سایر قسمت های «گفتگوی استاد عباس منش با دوستان» کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    659MB
    85 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته ها
    69MB
    85 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

254 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسرا» در این صفحه: 1
  1. -
    اسرا گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    چقدر من این همزمانی رو دوست دارم حتی گوش کردن فایل ها که چیزی رو که تو یک فایل دیگه شنیدم تازه تو یکی دیگه میفهمش

    قبل دیدن این فایل داشتم جلسه دوم قدم یک رو گوش میکردم و کلا به قصد خوندن کامنتها اون جلسه اومدم تو سایت و دیدم که فایل جدید اومده دانلود کردم

    تو جلسه دوم استاد از تمرین ستاره قطبی داشتن میگفتن نکته اولی که اینجا گرفتم اون بخشی بود که گفته شد با دیدن نتایج کوچیک و بعد تاییدشون نتایج بزرگتر میشد همون مبحثی که ما هرشب تایید کنیم اون چیزی رو که تو روز خودمون خلق کردیم . من رو یاد این انداخت که چند ماه پیش چقدر خوب داشتم نتیجه میگرفتم و وقتی اون روند قطع شد که من مسیر و نتایجم رو تایید نمیکردم

    نمی دونید الان چقدر خوب این موضوع رو میفهمم و با عمق وجودم درک میکنم که اقا تایید کن تایید کن حتی نتایج کوچیک رو هم تایید کن به اندازه ذره ذره اش

    چند ماه پیش خیلی خوب دوباره شروع کرده بودم و ادامه دادم طوریکه در حالی که کلا تو کارتم هیچ پولی نداشتم وقتی احساس کردم دوره عزت نفس رو میخوام تهیه کنم و اصلا باورم نمیشد در عرض فقط دو شب پول تهیه دوره برام جور شد یعنی پیشنهادی اومد که سود خالصش برای من بود و اندازه خرید دوره برام پول جور شد . یا حتی به ایده هایی هدایت شدم یا ادم هایی که فکرشم نمیکردم اما امان از دست این ذهن چموش که میخواد هرطوری که شده از زیر این در بره و قبول نکنه حاضره اینکه شانسی و اتفاقی بوده حالا یه بارم اینجوری شده رو قبول کنه اما اینکه این نتیجه فکر من بوده رو قبول نکنه

    هرچقدر که بیشتر بتونیم رابطه بین فکر و نتیجه حتی فکر و احساسمون رو بفهمییم بهتر میتونیم این رو تایید کنیم که نتایج به خاطر این مسیر نه شانس و اتفاق

    و البته قدرت تایید نتایج خیلی کوچیک و این هم تجربه خودم که نتایج کوچیک راضیمون نمیکنه و هی میریم دنیال اون بزرگ هی میگیم پس چرا اون نمیشه پس چرا این نمیشه و کلا ذهنمون از همون چیزی که داره به وجود میاد برداشته میشه و میره سراغ اون بزرگ و چون تکاملمون طی نشده اون بزرگ هم به وجود نمیاد و قانون رو زیر سوال میبریم و میگیم نمیشه کلا

    گفتم تکامل و باز چقدر عالی تو فایل گفته شد

    یک ساعت ساز اگر سالی یک ساعت درست کنه بعد پنجاه سال میفهمه چجوری باید درست کنه اما اگر روزی یک دونه درست کنه پنجاه روز طول میکشه

    « تکامل به معنی زمان نیست ، تعداد تجربیاتمون »

    من اگر بخوام سریعتر بدوام سریعتر میدوام

    دوباره برگردم به همون تمرین ستاره قطبی که تو توضیحات استاد گفتند هر روز چیزهای منطقی رو بنویسید و تکامل رو طی کنید تو نگاه اول و تا همین الان کلا دیدگاهم همین نگاه زمانی بود به قانون تکامل حتی استاد هم تو چند تا فایل دیگه گفته بودن که زمان مدنظر نیست تکامل تو فرکانس و مدارمون اما باز نمیفهمیدم و میگفتم خب اینم باید زمان بگذره دیگه یعنی زمان نگذره من چجوری مدارم میره بالا

    اما اینکه تکامل به معنی تعداد تجربیاتی که به دست میاری هرباری که دست به عمل میزنی و بهتر میشی درست مثل همون بحث منطقی کردن ذهن که تو روز اول تمرین چیزهای منطقی رو مینویسی و اون که تایید شد دوباره تکرار میکنی و با هربار تکرار شدن این منطق قوی تر میشه و برمیگردم به جلسه اول قدم اول که باید ذهن رو با فکت و واقعیت قانع کرد و یه جورایی براش منطقی کرد و این ربطی به زمان نداره بستگی به تعداد تجربیات من داره نه اینکه من بشینم یک گوشه و بگم نه حالا زمانش نرسیده باید تکاملش رو طی کنم گاز و ترمز دست من بخوام بیشتر میتونم تجربه کنم بخوام میتونم صد درصدم رو بزارم تا عمل کنم و این روند رو سرعت ببخشم

    الان برای من تکامل با منطق گره خورده

    ذهن منطق رو میپذیره ، منطق نیاز به واقعیت داره و استناد به اون و واقعیت یعنی تجربه ، چیزی که من تجربش میکنم دست به عمل میزنم و نتیجه تو دستم میاد حالا نتیجه این روند میشه تکامل هرچقدر که ذهن منطقی من بیشتر قبول کنه که میشود من تکاملم میره بالاتر و سرعت من بیشتر میشه وقتی که ترمز ها رو بشناسم برشون دارم گاز کامل ازاد باشه و بتونم پام رو بزارم روش و با هر سرعتی که میخوام ادامه بدم اما باید مرحله به مرحله انجام بشه و درست که این پله ها یکی یکی باید طی بشه و پرشی اتفاق نمیفته اما اینکه من تو یک روز یا چند روز یا چند ماه چند تا از این پله ها رو رد کنم دست خودم .

    تو بخش دیگه ای از فایل از کنترل ورودی ها گفته شد:

    «کامل کات کن همه ورودی ها رو و تمرکز کن رو یک چیز و راجبش یاد بگیر»

    دیدگاهی که خیلی ازمواقع من خودم داشتم و خودم رو گول میزدم نگاه کلاس درس به فایل ها استاد بوده یعنی مثل اینکه من دارم میرم مدرسه چند ساعت گوش میکنم نکته برداری میکنم دوباره مثل همونکه از مدرسه برمیگردم میرم سراغ تفریحاتم و فضا مجازی و این روتین وار ادامه داره

    اول اینکه با همون چند ساعت فکر میکردم ورودی مناسب رو دادم دیگه حالا ذهنم قوی شده اگر چیز دیگه ای ببینم یا فیلم ببینم یا یک جا دیگه برم اون خودش حل میکنه و کنترلی نداشتم یعنی من رفتم سرکلاس درس و یاد گرفتم حالا خودش باید کار رو انجام بده

    میشنیدم که هر لحظه داریم فرکانس ارسال میکنیم میشنیدم که هرچیزی که میشنوم ، میبینم ، توجه می کنم و … داره وارد میشه و خروجیش میشه شرایط زندگی من اما درک نمیکردم اون درک اینکه لحظه به لحظه داره این اتفاق میفته هر تصویر هر فکر هر چیزی که شنیده میشه

    و این نگاهم من رو قانع میکرد که حالا عیب نداره دیگه حالا همین یدونه فیلم در عوضش اون همه فایل گوش کردم اون همه چیز دیدم از استاد حالا یک خبر میتونه چیکار کنه و غافل از اینکه یک خبر ، خبر بعدی یک تصویر تصویر بعدی و همینطور زنجیر وار یک ورودی نامناسب ورودی نامناسب بعدی رو میسازه تا وقتی که من به خودم بیام و ببینم دوباره غرق شدم تو یک حجم عمیق از ورودی های منفی که نمیدونم چطور خارج بشم ازش

    یعنی همین فکر که من اون بخش رو فیلم دیدن یا چرخ زدن تو فضا مجازی رو تفریحی میدیدم که حالا عب نداره یک ذره هم باشه و نمیشه کتمانش هم کرد که چقدر جذاب برای ذهن من رو کامل از مدار اون چیزهای خوبی هم که میشنیدم خارج میکرد

    بحث همون توهم قانون

    چون گوش میکردم و فقط گوش میکردم و هیچ کار دیگه ای نمیکردم به واسطه شنیدن ، توهم عمل به قانون رو میزنم

    خب من میدونم دیگه این بعنی این یا من میدونم که تا من نخوام چیزی وارد زندگی من نمیشه یا من میدونم دیگه با کنترل فکر زندگی دلخواهم رو خلق می کنم

    اما همش میشه میدونم و دونستن و اینکه میدونم به این معنی نیست که من باور کردم

    اون چیزها رو میشنوم اما به بک گراند نگاه نمیکنم که چه کارهایی باید براش انجام داد اقا باید عمل کرد باید حرکت کرد باید یکسری کارها رو حتی تو همون ذهن انجام داد و این میشه قانون و این میشه نتیجه

    مثلا استاد میگفتن من چندین سال هیچ قرصی مصرف نکردم و مریض نشدم بعد با یک سرماخوردگی میگفتم عهه پس چرا نمیشه برای من و این برام کاملا طبیعی بود که خب من میدونم دیگه چرا پس من نتیجه نمیگیرم و با همون توهم میرفتم سراغ ازمون و خطا قانون

    درصورتی که اصلا نمیومدم بگم خب استاد داره میگه چندین سال مریض نشده چی کار کرده که شده این ؟ چه باورهایی ساخته ؟ چقدر کار کرده رو این موضوع که به این حد از سلامت رسیده

    یادم تو یکی از فایل ها گفتند درمورد سلامتی هزاران بار فایل ها ارامش در پرتو اگاهی رو گوش میکردن بعد به خودم گفتم تو همین یک کار رو انجام دادی که توقع همچین سطحی رو داری ؟

    چرا فقط منتظر خطا از سمت نادرستی و نتیجه ندادن قانونم چرا نمیگم بابا من سمت خودم چی کار کردم شاید اینور اشتباه چرا همش اشتباه رو اون سمت دنبالش میگردم تا بگم قانون برای من جواب نمیده یعنی میگم توهم بدجور توهم میزنیم

    اونقدر به واسطه گوش کردن مطمین بودم که اصلا نمیخواستم قبول کنم که از طرف من داره اشتباه صورت میگیره با اطمینان کامل فکر میکردم سمت من درست من تمام این ها رو میدونم پس باید جواب بده حالا که جواب نداد پس درست نیست

    نکته بعدی برای من خارج شدن از دایره امن و قدم گذاشتن تو دل ترس ها بود

    حقیقتا من تا وقتی پا فایل ها میشینم و گوش میکنم فول انرژیم و انگار رو اسمونم اما تا پا عمل کردن و خارج شدن از محیط امن میرسه ترس ها اجازه هیچ حرکتی رو بهم نمیده و اگه ایده هم الهام بشه در حد همون ایده میمونه و کلا قدمی براش برنمیدارم . چرا ؟

    اینقدر به خاطر همون ترس ها اون ایده رو ته و بالا میکنم و زیر و روش میکنم تا کلا از انجامش منصرف میشم

    به اندازه ای که من بهاش رو پرداخت کنم و وارد ترس ها بشم و با وجود ترس ها اقدام کنم نتیجه میگیرم نه اینکه چقدر نشستم و دارم این اگاهی ها رو گوش میکنم اما در کنارش هیچ کاری انجام نیمدم پس چجوری توقع دارم نتیجه هم بگیرم ؟ چطور منتظرم چیزهایی که میخوام خلق بشه ؟

    وقتی شروع کردم به پرسیدن این سوال ها از خودم یاد تجربه ای از گذشتم افتادم که با اینکه قانون رو نمیدونستم اما رد پاش رو به خوبی میتونستم دنبال کنم

    سال کنکورم حدود دوسال پیش که یک سال تموم من براش داشتم خودم رو اماده میکردم

    اول از همه این نکته که من کاملا تمرکزم رو درس و کنکور بود همون قانون تمرکز رو یک چیز و یک هدف و از حاشیه ها دور شدن

    تا جایی که ممکن بود از همه چیز دوری میکردم تمرکزم رو گذاشته بودم رو درس تا جایی که حتی تو خواب هامم داشتم تست حل میکردم و مبحث درسها رو مرور میکردم کلا شب باهمون فکر میخوابیدم و صبح هم با همون فکر بیدار میشدم

    دوم اینکه من یک سال زمان گذاشتم تا نتیجه بگیرم پس چطور الان اینقدر زود میخوام نتیجه بگیرم تا کلا تو دو روز همه باورهام عوض بشه

    نکته بعدی اینکه من سال 99 کنکور داشتم همون سالی که برای اولین بار فکر کنم به خاطر کرونا کنکور هی عقب میفتاد و چقدر تاریخش عوض شد تا جایی که یادم میاد هر روز یکی میومد و یک تصمیم جدید میگرفت و باز هی عوض میکردن اما با همه این ها من بی توجه به این موضوعات داشتم فقط به درس خوندنم ادامه میدادم و قاطی این جو ها نمیشدم

    مورد بعدی اینکه من سالن مطالعه میرفتم و وقتی این بیماری اومد همه جا تعطیل شد اما جایی بود که بعد دو سه ماه باز کرده بودند و از طریق یکی از دوستام رفتم اونجا با اینکه محیط کوچیک بود هنوز دو سه ماه از اومدن کرونا نگذشته بود همه با هم کنار هم بودیم یک جا میشستیم غذا میخوردیم حتی گاها تو یک ظرف و از ظرف های مشترک استفاده میکردیم یعنی کلا در تماس باهم بودیم اما یک کدوممون هم مریض نشدیم و تا جایی که یادم من کل اون سال حتی سرماخورده هم نشدم با اینکه هر سال زمستون بدون استثنا من دوبار لااقل مریض میشدم . این نشون میده وقتی با تمرکز داری رو هدف کار میکنی همه چیزهای اضافی که شاید برای بقیه نرمال به نظر بیاد هم ازت دور میشه

    و نکته جالب بعدی برای خودم این بود که من برخلاف خیلی ها خیلی سخت هم بهم نگذشت یعنی در کنار دوستام بودم خندیدن و تفریح هم میکردم از اینکه بیرون برم و خرید کردن و همه چیزمم داشتم در کنارش درس هم میخوندم اما بهاش رو هم پرداخت میکردم یعنی در کنار همه این ها از یکسری چیزها میگذشتم و قربانی میکردم برای هدفم مثل اینکه من عادت داشتم همیشه ظهر ها چندین ساعت میخوابیدم اما اون سال از ساعت هفت صبح بیدار بودم یا اینکه یکسری مهمونی ها رو نمیرفتم و مهم تر از همه دور شدن از فضا مجازی و گذشتن از اون برای رسیدن به هدفم و خب دیدم که نتیجه داد

    یعنی من لذت بردم از مسیر کلی هم خاطره های خوب ساختم و کیف هم کردم و نتیجه دلخواهمم گرفتم تو اون زمان

    با مرور کردن اون مسیر متوجه شدم قانون داره کار خودش رو میکنه چه من بدونم چه ندونم اما میتونم اگاهانه ازش استفاده کنم

    این نکته هایی بود که برام جالب بود و میخواستم به اشتراک بزارم البته که هزاران تا نکته دیگه هم دریافت کردم اما چون همزمان شد با فایل ها جلسه یک و دو قدم اول فقط همون ها رو گفتم و مطمینم اگر هزار بار دیگه هم این ویدیو رو ببینم هر بار متوجه یه چیزی میشم که قبلا نشدم

    ممنون از استاد و خانم شایسته و عرشیا عزیز بابت این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای: