گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته ها - صفحه 12

254 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهاجر موفق گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    سلام به همه دوستان خوش فرکانس و ثروتمندم

    سلام عرشیا جان ، پسر جوان و مصمم

    نمیدونم چطور از استاد جان ، مریم جان ، و عرشیا جان تشکر کنم بابت اینهمه مطلب

    این مصاحبه انقدر برام آموزنده بود که حس کردم صد بار گوش کردنش کمه که هیچ ، باید بعدش نکته برداری کنم که هیچ ، کلی اشتباهات من توش بود .

    همش فکر میکردم من سالها طراحی سایت رو بلد بودم چرا هیچوقت جز تدریس هیچ قدمی براش برنداشتم ؟ من که هم علاقه داشتم هم تا حدودی بلد بودم .

    حدود 5 ماهه استاد رو دنبال میکنم ، خیلی نتایج داشتم اما مالی هنوز نه . چرا ؟

    یکی دو ماه قبل متوجه شدم من آدم عملگرایی نیستم در کل ، قدم تو مسیر جدید گذاشتن برام از کوه کندن سخت تره

    و امروز متوجه شدم من اصلا حس کنجکاوی رو انگار ندارم . یعنی پای یادگیری (جز سرچ واسه سوالی که برای داروی بچه هام دارم یا مسافرت و کسب اطلاعات یا آشپزی ) من در مورد هیچی سرچ نمیکنم . الان رفتم برنامه نویسی رو دوباره مرور کردم و یادم اومده اما نمیتونم درست با مشتری صحبت کنم . چون دانش برخورد با ارباب رجوع رو ندارم . کسی وقتی باهام سر حرف رو باز میکنه من هیچی ازش نمیپرسم چون فکر میکنم حمل بر فضولی و بی ادبی میشه . تا حالا سرچ نکردم ببینم چطور باید پروژه بگیرم . چه راه‌هایی هست واسه ایجاد احساس نیاز در مشتری .

    دو سه جمله سطحی میگم بعدم میندازم به بگو بخند و رد میشم . روم نمیشه جدی حرف بزنم .

    فکر میکنم الان اونا میگن میخواد پول بگیره واسه اینه توضیح میده .

    من نه عملگرا بودم نه کنجکاو

    یکبار نرفتم تو آپارات راجع به مهاجرت و اینکه الان با برنامه نویسی چه کسب و کارهایی میتونم برای خودم راه بندازم تحقیق کنم ، در حالی که ذهنم پر از سواله

    این دقیقا کلید رفع مشکل من بود .

    سرچ . کنجکاوی . آپارات .

    خیلی میتونن ذهن منو روشن کنم .

    بازم میگم ، کلمات قادر به بیان حس و تشکر ما نیستن .

    گاهی میگم چند ماه قبل من کی بودم ؟ چکار میکردم ؟ چه عملکرد و طرز فکری داشتم؟

    انگار از خواب اصحاب کهف بیدار شدم انقدر برام قدیمیه فکرهای اون موقع

    شخصیت اون موقعم

    رفتار اون موقعم

    چقدر واسم عجیبه اتفاقات این روزها

    در ماه مهر دکتر بخاطر مشکل کوچک گوارشی برام آسپرین تجویز کرد ، ولی خوردنش باعث تپش قلبم میشد . قطع کردم . یک ماه بعد تپش قلب برگشت . ول کن هم نبود . من که اصلا سابقه تپش قلب نداشتم کاملا تمرکزم تو کارها از بین میرفت بخاطر این مسئله . وقتی یه،بچه تو خیابون از خوشحالی جیغ میزد قلب من می‌پرید

    وقتی یه لحظه مدادم رو نمیدیدم می‌پرید

    داشتم دیوانه میشدم . بدون هیییییچ سابقه قبل از خوردن آسپرین

    دکتر گفت شاید قبلش توجه نمیکردی به تپش قلبت الان توجه میکنی و متوجه میشی

    گفتم بحث توجه نیست ، داره از سینه ام میزنه بیرون انقدر شدیده زندگیمو مختل کرده

    یک دفعه به ذهنم رسید من از ستاره قطبی اینهمه نتیجه دیدم . روزی که مینویسم پریود میشم ، در حالی که قبلا جابجا میشد و خیلی منظم نبود ، ساعتی که مینویسم بچه ام از خواب بیدار میشه ، دعوای بچه هام کم شده چون مینویسم

    اینم بنویسم. نوشتم و در کمال ناباوری خوب شد

    آروم شد

    الان حدود ده روزه اصلا اونجوری نیست

    حتی یکبار

    با وجود تمام تنش‌ها

    یه دنیای جدید هست این دنیایی که استاد و مریم جان ما رو باهاش آشنا کردن . کاش همه بیان تو فرکانسش و یاد بگیرن .

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امیرحسین بابایی گفته:
      مدت عضویت: 1206 روز

      سلام دوست عزیزم امیدوارم همیشه سالم و پرروزی باشی. خیلی دیدگاهت زیبا بود با خوندن کامنتت یه حسی بهم گفت بیام جواب بدم اینجا…

      آخر کامنتت گفتی کاش همه بیان تو فرکانسش و یادبگیرن… من اول به خودم میگم باورم قویتر بشه و ردپایی بشه برام… هیچ وقت نخوا تو کار خدا دخالت کنی و بخوای به کسی قوانین رو یادبدی چون ضربه میخوری

      هیچکس توانایی تغییر کسی رو نداره الا خود طرف اگر بخواد به بی نهایت طریق هدایت میشه، مثل ما که خواستیم و به لطف پروردگار الان درمسیر درست هستیم. من خودم خیلی وسوسه شدم به مادرم گفتم به خواهرم … ولی فقط کنایه موند برام

      خدا بازی رو نفهمی تکرار میکنه و بارها من چون این کارو کردم اومدم سر نقطه اولم

      یه حسی گفت بنویسم…..

      شادو پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فائزه امیری گفته:
    مدت عضویت: 1882 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیز و همه ی عزیزان سایت.این فایل هم مثل همه ی فایل ها پر از نکته و درس بود اما ی نکته که از دیروز این فایلو دیدم در ذهنم مدام تکرار میشه که تکامل به زمان نیست به تکراره و مثال ساختن ساعت وخیلی منو منقلب کرد خیلی این نکته برای من با ارزش بود انگار تازه فهمیدم انگار تازه ی در برام باز شد انگار نگاهم عوض شد خیلی خوشحالم که اینو فهمیدم و انگار ذهنم باز شد خیلی ممنونم که هستین خداروشکر میکنم برای بودن شما برای بودن این سایت بی نظیر برای اینکه من با شما آشنا شدم چقدر خوبه که کسایی نتایج عالی گرفتن میشه صداشون رو شنید و میببنیم که قانون ثابته و دقیق کار میکنه.سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی خلفی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    به نام خداوند مهربان که هر چه داریم از اوست…سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش…به جرٲت میتونم بگم تو این یک سال و اندی که عضو شدم و فایل های رایگان رو گوش میدم یکی از بی نظیرترین گفتگو ها همین گفتگو با عرشیای عزیز بوده که به ریشه ای ترین و اصلی ترین مسائل در مورد قانون جذب اشاره کردن،واقعا تشکر میکنم بابت این گفتگوی زیبا و بی نظیر…من قبل از استاد با دو تا از اساتید دیگه با قانون جذب آشنا شدم،خوب به دلایلی که نیازی به گفتن نیست ادامه ندادم،که خدا رو شکر با استاد عباسمنش آشنا شدم و فهمیدم که تفاوت زمین تا آسمان هست بین استاد و بقیه اساتید،یک سایت زنده و پویا که مثل رودخانه خروشان جریان داره،و مدام تازه وزلال هست…به نظر من بی دلیل نیست استاد مدام یادآوری میکنه قانون تکامل حتما باید طی بشه،وقتی من نمیخوام تکامل طی بشه و عجله دارم این عجول بودن فقط یک معنی داره و اونم اینه که من این شرایط رو نمیخوام و کی از این شرایط خلاص میشم که این پس کی گفتن یکی از بدترین ارتعاشات به هدف هست،این قانونه و گریزی هم ازش نیست که من باید از شرایط موجود لذت ببرم تا جهان من رو در شرایط بهتری قرار بده،پس باید یاد بگیرم از لحظات از شرایط از داشته ها و نعمت هام لذت ببرم با سپاسگزاری تا بتونم به جاهای بهتر هدایت بشم…سپاسگزار خداوند بزرگ و استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان انشاله همیشه در پناه خداوند بزرگ شاد سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهدی حکمتی گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    سلام میکنم به استاد و خانم شایسته‌ی عزیز، همچنین به عرشیاجان و تمامی دوستان ارزشمندم

    تحسین میکنم عرشیای عزیز رو بابت این دستاوردهای بینظیزشون و خدا رو بابتش شکر میکنم. این گفته‌های شما عالی بود استاد:

    اگر من سرعت ببخشم به تست کردن ایده‌هام، به یادگیریم، به عمل کردن، به همون نسبت، تکامل سرعتش کمتر میشه. تکامل به این معنا نیست که حتما باید بک زمانی بگذره. به این معناست که باید یک تجربیاتی اتفاق بیفته. خب میتونه زودتر اتفاق بیفته . . . اینجا شما یکبار برای همیشه معنای تکامل رو به من فهموندین

    فکر کن که اگر درمورد موضوعی روزی چند ساعت مطالعه کنم در دو سه ماه چقدر در اون زمینه، ماهر میشم؟

    اینکه انقدر جدی و با حال خوب روی اهدافم کار کنم و خلقشون کنم خیلی خدمت بزرگتری واسه جامعه‌ست نسبت به اینکه با دردهاشون همدردی کنم یا یک روز بهشون غذای نذری بدم؛ چون از من الگو میگیرن و این کمک بزرگتریه.

    خیلی ممنونم اول از خدا و بعد از شما استاد و خانم شایسته که این قسمت رو برای ما آماده کردین

    ان‌شاءالله به فضل خدا همگی همیشه شاد و موفق و خوشبخت باشیم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امیرحسین بابایی گفته:
      مدت عضویت: 1206 روز

      آفرین آقا مهدی خیلی کامنت زیبایی بود

      مخصوصا اینجا که

      اینکه انقدر جدی و با حال خوب روی اهدافم کار کنم و خلقشون کنم خیلی خدمت بزرگتری واسه جامعه‌ست نسبت به اینکه با دردهاشون همدردی کنم یا یک روز بهشون غذای نذری بدم؛ چون از من الگو میگیرن و این کمک بزرگتریه

      عالی بود موفق باشی دوستِ من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعیده محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بنام خدای یکتا

    سلام به استاد عباس منش ومربم جان وهمه دوستان

    عرشیا جان هزار الله اکبر چه ایمانی وچه باور توحیدی قشنگی کیف کردم خدا پشت وپناهت باشه

    من دوتا پسر 15 و13 ساله دارم که پسر 15 ساله من دقیقا مثل قبلا خودته چقدر خوشحالم که خدا منو هدایت کرد ابن فایل رو ببینم یادمه سال قبل استاد ایمیل تو رو میخوند همش توی ذهنم تصور میکردم اون پشت بوم که فیلم گرفته بودی ودلم میخواست بببنمت وای خدای من چقدر به من انرژی داد ابن مصاحبه

    استاد ممنونم که این نمونه های عالی رو بما نشون میدی

    عرشیا جان چقدر قشنگ تمرکزت روی زیبایبها گذاشتی

    استاد من خودمم از حرفای شما مثل همیشه جواب خودمو گرفتم دقیقا منم موقع توضیح دادن یه وسیله اونقدر قشنگ میگم که حتی محل کارم هم هر چی من میخرم میگن تو وخدا توهرچی میخری پول میدیم برای ما هم بخر واصلا این تبلیغ توی اون تعریف کردنام نیست بلکه من واقعا نکات مثبت اون وسیله رو بدون اغراق میگفتم ولی همه عاشقش میشن ومیگن تو باید فروشنده میشدی مثل عرشیا جان که شما گفتیم شهر رو خیلی خوشگل برای شماتعریف کرد.

    در پناه الله یکتا شاد سربلند وثروتمند وموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مطهره تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    سلام استادخوبم و مریم جان

    شکربابت تهیه این مصاحبه فوق العاده

    پیرو کامنت یکی از بچه ها که اشاره کرده بود پدرومادرعرشیای عزیز بازهم نگاه توحیدی ای داشتن که توانستند فرزندشان رادراین سن کم به یک کشور غریب بفرستندبرعکس خیلی ازپدرومادرهای ماها که کنترل گرندوبیشترشبیه به یک نگهبان باعث شد منم ازتجربه ی شخصی زندگی خودم که مرتبط باهمین موضوع هست بگم می‌دونم خیلی ازدخترامون بااین مسائل درگیرهستندوامیدوارم این کامنت بتونه چشم انداز جدیدی برای قدم های جدید بهشون بده.

    من در خانواده ای بودم که پدرم به شدت کنترل گربودطوریکه حتی برای یه رفت وآمدساده تارفتن به یک سوپری سرکوچه باید کاملا بهش توضیح میدادم کجامیرم وچرامیرم وتاازخونه بیرون میرفتم گوشیم زنگ میخوردوسوال جواباشروع میشدوحتی اگر کمی دیرتر به خونه می‌رسیدم رو ازمن میگردوندوطوری رفتارمیکردکه انگار من واقعا یه رفتار خارج از عرف دنیاانجام دادم ومنو دچاراحساس گناه میکرد.

    کاملا میخواست همون‌طور که اون میخوادمارفتارکنیم وهیچ استقلال وآزادی عملی برامون قائل نبود.

    بخاطر همین ویژگی اخلاقیش من از تجربه ی کاردرسنی که اشتیاق داشتم برای یادگیری محروم شدم.

    چقدرباتک تک استرس ها ونگرانی های بی مورد که دروجودم می انداخت من از لحاظ سلامتی دچار بیماری های مزمن زیادی شدم که بلااستثناهرپزشکی میرفتم به من می‌گفتند منشابیماری هام ازاسترس و سبک زندگیمه.

    به طبع بابت این ویژگی اخلاقیش ارتباطم باآدم های غریبه دچار مشکل شدوناخودآگاه دربرخورد باهاشون دچاراضطراب و ضعف میشدم

    وحتی خودکم بینی

    اگر بخوام آسیب هاوباورهای مخربی که فقط وفقط توسط شخص پدرم وارد ذهن من شده بودبنویسم خیلی طولانی میشه !!!!

    آنقدر پدرم به این کنترل گری هایش ومحدود کردن من ادامه داد که من دیگرتوانی نه جسمی نه روحی برای ادامه ی زندگی به سبک پدرم نداشتم و دقیقا توی همین نقطه بود که جسارت پیداکردم برای تغییرزندگیم وگفتم حالاوقتشه پدرم باسبک جدیدی اززندگی آشنابشه

    ومن فکرکردم بهتره برای تحصیل به شهر دیگه ای برم ومدتی نزدیکش نباشم اونطوری شاید این عادت کنترل گریش شکسته بشه

    برای منی که طوری تربیت شده بودم که وابسته باشم این تغییر مکان ورود به دنیای ناشناخته ها وپاگذاشتن روی ترس هام میشد اما هیچ توجهی روی مشکلات ومسائلی که ممکن بود باهاش درگیربشم نکرده بودم وفقط فکرکرده بودم که من باید تغییرایجادکنم وازهمونجایی که میتونم هم قدم اول رو برمیدارم.

    ومن باتمام مخالفت هاش وتلاش برای قانع کردنش برای تحصیل به شهر دیگه ای رفتم واستادشایدباورتون نشه پدرمن وقتی توی شهر خودم جلوی چشمش بودم اونقدرنگران ودلواپس وکنترل گر بود حالا که من کیلومترها ازش دوربودم هیچ رفتارغیرطبیعی ازخودش بروزنمیدادومن همونجا متوجه شدم چقدرازآدمای اطرافمون حتی خودشون متوجه رفتارشون نیستندوصرفا یه الگویی که اوناهم ازرفتاری که باهاشون شده رو گرفتن وتکرارش میکنن.

    وچقدرباساده ترین کارهامیتوان قفل های ذهنی اوناروشکست کاری که اغلب ماها نمی‌تونیم ذهنمون رو برای تغییرمتمرکز کنیم برعکس باتضادها گلاویزمیشیم وگره ی اون هارو کورتر میکنیم .

    استادمن دقیقا بعد ازهمین قدم درهابرای زندگی به سبک خودم بازشد.

    دیگه تمرکزم‌ رو ازروی کنترل گری های پدرم برداشته بودم و اون کم کم داشت شبیه به چیزی میشد که من میخواستم.

    وقتی شمامیگید مافقط وفقط باید روی خودمون کارکنیم اونوقت شرایط وآدما تغییرمیکنن یعنی همین اتفاقی که من تجربش کردم.

    حالا باوره برای من ایجاد شد که که خالق منم

    من هرگز نباید خودم رو قربانی شرایط بدونم بلکه جهان به خواسته وتلاش های من جواب میده و حمایت می‌کنه

    وقتی به شهر خودمون برگشتم تصمیم به شروع کار شخصی خودم کردم چون میخواستم کاملا مستقل بشم وبیشتر شرایطی رو ایجادکنم تابتونم آزادی عمل داشته باشم و باز شرایط به روند کنترل گری های پدرم برنگرده حالا اصلااینکه من اولین بار چطور کارخودمو بدون حمایت کسی راه انداختم درکامنت مجزایی میگم

    بازهم پدرم خواست کلی ترس و نگرانی واردوجودم کنه وباهام مخالفت کرد امامن دیگه کسی نبودم که تسلیم دیگران باشه من احساس لیاقت اینکه حق دارم به عنوان یک انسان آزادومستقل تصمیم بگیرم ایجادکردم بودم.

    کارخودمو روهم شروع کردم وازدل همین تضادی که پدرم بارفتارش برام ساخته بود به مستقل شدن هم رسیدم حالا برای بار دوم بندناف من ازوابستگی به خانوادم کنده شد .

    وحالا وقتی چنین شخصیت جدیدی ازمن دیدپدرم دیگه نمیتونست چنین کسی رو کنترل ومحدود کنه چون حالامن هویت واصالت مختص به خودموداشتم.

    من کاملا تکامل روتوی روند زندگیم دیدم

    حالا من ازدختری که از اجتماع هراس داشت به واسطه قدم گذاشتن روی ترس هام تبدیل به کسی شدم که بیزینس خودشو داشت و ارتباط موفقی باآدما داشت و اعتبار کاری پیداکرده بود.

    بله استادمن عملی گام برداشتم .

    به عنوان جمع بندی حرفام فقط می‌خوام بگم واقعیت چیزیه که مامیسازیمش نه چیزی که بقیه برامون ساختن.

    بچه هانتیجه میخواید فقط عمل،عمل ،عمل ،عمل

    ترس هاتون فقط ساخته ی ذهن نجواگرتونه وقتی میرید تودل ترس هاتون حتی خودتون باورتون نمیشه همین بود چیزی که من ازش میترسیدم وترستون براتون مضحک و خنده دارمیشه.

    یکبار که برید تودل ترس هاتون دفعه ی بعدی این کاربراتون راحت و راحت تر میشه چرا ؟چون حالا یک فکت مثبت جلوتونه چون حالا اون باورِشُدن شکل گرفته .

    خلق کنید که من هیچ لذتی خوش ترازخلق کردن ندیدم درزندگیم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      سلام ب مطهره عزیز

      خیلی لذت بردم از کامنت تون، یادآوری شد برای خودم

      یادم میاد من هم برای خیلی از رفتارهایی ک قبلا داشتم و نتایجی ک الان دارم همون تابو شکنی و نترسیدن از پدرم بود، پدر من از نظر اخلاقی بسیار مهربان هست ولی هنوزم ک هنوزه وقتی میخوام کاری کنم و از منطقه امنم بیام بیرون با من حرفی نمیزنه(البته چند روزی رو ؛)) و نگران میشه و من میدونم این نگرانی ایش از یه طرف بخاطر محبت اش هست و بیشترش بخاطر حرف مردم هست، و من هربار ک میخوام از تصمیمات جدیدم بگم تو خانواده، قبلش ب خودم میگم پدرجان من ازت نمیترسم و اون فایل فقط روی خدا حساب کن رو گوش میدم ک استاد میگن توی ذهنت داری ب کی قدرت میدی ؟ کیو خیلی بزرگ کردی ؟

      و سریع میگم تنها خدایم برایم کافی است

      و واقعا کار خداست ک دلهارو آنچنان نرم میکنه وقتی تو نمیترسی وقتی توحیدی عمل میکنی، دقیقا خودت خنده ات می گیره میگی این بود همش همین ؟

      من خیلی اقدامات بزرگی کردم و خیلی شجاعت ها بخرج دادم و خدا درازاش واقعا خدایی کرده برام، این پیام شما نشانه ای بود برام چون من باز میخواستم یک تصمیم جدید ام رو اعلام کنم ب خانواده( طوری شده ک من نظر نمیپرسم فقط اعلام میکنم میخوام انجامش بدم ؛))) و نشانه بود برام ک فکت بیارم برا خودم و مرور کنم ک اره ناعمه اعلام کن و خداست ک دلهارو برات نرم میکنه، مثل دفعات قبل

      الان هرکس بگه فلانی نزاشت فلانی مقصره، من سریع ب خودم میگم من خودم نمونه بازرش هستم، اگر تو توی ذهنت ب کسی قدرت ندی اون هیچ قدرتی نداره، بالاتر از سیاهی رنگی نیست ؛))) فوقش مگه میخواد چی بشه ؟ این زندگی منه و خودم براش تصمیم می گیرم، مردم کی ان!؟ اجازه چیه!؟

      من فقط یک بار ب این دنیا میام ک میخوام تجربه کنم خودم رو

      ب امید بیشتر توحیدی عمل کردن و رفتن در دل ترسهامون

      موفق در پناه خدا ؛)))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رامین خطی گفته:
        مدت عضویت: 1436 روز

        سلام ناعمه عزیز خواهر گلم

        کلی از کامنتت درس گرفتم شجاعت های که به خدا نشون دادی و خداوند بهت پاسخ داده شجاعت رو در درونم زنده کردی و خوندن کامنتای اینچنینی مث کامنت خودتون کلی انگیزه در من بوجود میاره که من اطلاعات کافی برای شروع کار جدیدم رو دارم و فقط باید شروع کنم‌

        اونجایی که گفتی خداوند دلهارو برات نرم میکنه وقتی نمیترسی و شروع میکنی یاد یکی از میکس های استاد افتادم که بارها و بارها قبلا گوشش کرده بودم و شجاعت و ایمانم چند صد برابر شد و نتایج عمل کردهام رو میام بعد ها تو سایت مینویسم و همینطور نتایجم رو‌

        من اگر تونستم از یک ادم ترسو و پر از استرس یه شخصیت قوی برای خودم بسازم پس بقیشم میتونم خداوند کارهارو برام انجام میده من فقط کافیه ایمانمو با عمل کردن در مسیر جدید و احساس خوب نشون بدم

        بازم ازتون سپاسگزارم بابت کامنت فوق العادت

        در پناه رب رزاق شاد و سالم و ثروتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1283 روز

          سلام آقای خطی عزیز

          سپاسگزارم بابت لطف و محبتی ک دارین و پاسخی ک برام نوشتین، خواستم براتون چند باور بنویسم ک دلتون بیشتر قرص بشه و اون کارو ب امید خدا انجامش بدین و بعدا بیایین از نتایج تون بهمون بگید.

          _وقتی جرقه های اولیه یه خواسته ای در ما شکل می گیره

          تمام نیروها برای برآورده ساختن اش ب کار بسته میشن

          پس نیازی ب نگرانی نیست.

          _خداوند بیشتر از من میخواهد ثروتمند شوم پس من حرکت میکنم تا از خدا برکت ببینم،مگر از زندگی چه میخواهی که در خدایی خدا یافت نمیشه!؟

          _وقتی که ما اقدام میکنیم و قدم اول را برمیداریم و به قول معروف برادریمان را ثابت می کنیم و خداوند می بینه که ما متعهدیم و داریم تغییر می کنیم او هم پاسخ خواهد داد و یاریمان خواهد کرد بگونه ای که اتفاقاتی رخ می دهد و شرایطی فراهم می شود یا آدمها یی وارد زندگیمان می شوند که دستان خداوند برای یاری رساندن به ما هستند.

          _خداوند قطعا به اعتماد بندگان با ایمانش پاسخ میده.

          در پناه الله شاد و موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سارا پوراشرف گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام استاد عزیزم

    امشب دلم گفت بشینم برای خودم چیز هایی که درک کردم رو مرور کنم و به دلم افتاد که به‌ جای اینکه تو یادداشت گوشیم بنویسم توی سایت بزارم

    خداروشکر️

    دوستانی بودن که میگفتم بیاین تو این راه ولی مسخره میکردن اصلا اینطور نیست که کسی که کنار منه مثل من فکر کنه

    بلکه اون کسی که باهام همفرکانسه حرف های من رو میشنوه و میتونه درک کنه حالا که شروع کردم به نوشتن ساعت 0111 هست

    نشانه نشانه تو راهت درسته نشانه ها این رو میگن این الهاماتی که به نظر کوچک میان میتونن نتایجی رو برات رقم بزنن که وقتی اگاهیت بالاتر بره از حقیقتش حیرت زده میشی

    یه چیز جدید فهمیدم فهمیدم همیشه کپی کردن کار خوبی نیست یعنی خیلی عالی میشه که ما خودمون خلق کنیم خودمون به وجود بیاریم و به گسترش جهان کمک کنیم نریم کپی کنیم نریم تقلب کنیم خودمون سازنده باشیم خودمون رشد بدیم خودمون خالق اثارمون باشیم

    حس میکنم تکامل اتفاق نمیوفته مگر اینکه ما یه کاری انجام بدیم مگر اینکه عالم بی عمل نباشیم دنبال کمال طلبی نباشیم عملگرا باشیم تجربه کسب کنیم یه جورایی میشه گفت همون کسب تجربه مارو به تکامل میرسونه جالبه یادته گفتم که تئوری یاد گرفتن با عملی کردن حرف ها خیلی فرقشه

    ما تئوری یاد میگیریم ولی حرفی که عملی بشه حرفی که واقعا کاربردی باشه و فقط برای انگیزه نباشه باعث رشد میشه

    یادمه میگفتن 90٪ذهنی 10٪فیزیکی

    ولی همین فیزیک باید به عمل ذهنی کمک کنه و گرنه ایمانی ک عمل نیاره حرف چرته باد هواست

    اگر میگن آقا خانوم اینا رو که شنیدی تکرار کن نگو باشه ذهنم کم کم خودش باور میکنه من لازم نیست تلاش کنم ن عزیزمن این فقط سهل انگاریه تو اگه میخوای پیشرفت کنی و واقعا خواسته اته باید با جون و دل عمل کنی باید آگاهانه حرکت کنی که انگیزه بگیری که حس کنی داری رشد میکنی حس کنی داری نتیجه میگیری بفهمی تضاد هات رو در تجربیاتت بفهمی چی میخوای بفهمی چی رو بیشتر میخوای بفهمی کی هستی بفهمی چی بهت انگیزه میده و چی تورو از خواسته هات دور میکنه تو با پا گذاشتن تو این راه 90٪ ذهنت رو میشناسی به قدرت هات پی میبری باورهات رو تغییر میدی و رشد میکنی و اون 10٪فیزیکی همون الهاماتی هست که وقتی انجامشون میدی وقتی بی چون و چرا چشم میگی و علت اینکه راحت چشم میگی به خاطر کار کردن عملی و آگاهانه رو اون 90٪ ذهنیه و حالا خدا جوری برات شرایط رو میچینه و همزمانی شگفت انگیزی برات رخ میده که شاید از نظر خیلیا معجزه باشه ولی ن اینا حقیقت جهانه اینا نتیجه مسیر درست و تلاش آگاهانه اس پس هی خودت رو چک کن که داری چیکار میکنی فقط حرفی میزنی که باد هواست یا داری با جون و دل حرف ها رو علاوه بر گوش دادن تو تجربیات زندگیت لمس میکنی؟

    ممنونم از اینکه کامنتم رو خوندین :)

    خدایا بابت همه چیز مرسیییییییییی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    عسل بدیعی گفته:
    مدت عضویت: 899 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان عزیزم

    من از امروز الگوی خودم را ارشیا قرار میدهم چون که سن پایینی دارم و یکی از اهدافم هم مهاجرت به آمریکا در سن کم است و این برای من باور پذیر شد و فهمیدم که میشود این کار را انجام داد و من خیلی خوشحالم که این باور در من ایجاد شده است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    Maryam Yadegari گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    سلام براستاد عزیزم وخانم مریم عزیزم که هم اسم خودمه استاد عزیز من فعلا هیچ دوره ای نخریدم فقط از فایلای رایگان استفاده میکنم فوقلاده نتیجه های عالی گرفتم هم خودم وهم دوتا پسرام مجید وامیرحسین خداروهزاران بار شکر که خدای واقعی رو توسط شما استاد عزیزم پیداکردم نمیدونم دیگه باید چی بگم فقط اینو بگم که همیشه گفتم عباس منش خدای دوم منه بی نهایت تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    Amin Kashkooli گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد و مریم جان و شما خانواده ی گرم عباسمنشی

    خدا را شاکرم که از اول 2023 بصورت تمرکزی وارد سایت شدم و دقیقا قراره مثل این دوست عزیزمون عرشیا بترکونم.

    خدا را شاکر من 21 سالمه و عرشیا جان برام ی الگوی بی نظیر هست که میتونم از اون این باور را به قول استاد بگیرم که می شود

    الگوی این دوستمون خیلی عالی هست و من شکر خدا حدود پنج شیش بار گوش کردم و بهم خیلی کمک کرده که بیشتر متعهد بشم برا پیشرفت.

    نکات طلایی در این مبحث که برام واقعا بسیار مجیکال بود قضیه مدار ها بود که هم عرشیا ی عزیز بسیار عالی توضیح دادند و هم صحبت های تکمیلی همیشگی استاد عالی بودنند.

    اینکه تکامل لاک پشتی نیست ، ی شبه پولدار شدن نیس ی چی بین این دو هست اینکه اگه بتونی تو دو ماه کل روزت رو تمرکز کنی رو ی مبحثی میتونی به اندازه یک سال جلو بیفتی و اینکه گاز سرعت دست خودت هست

    اینکه تکامل زمانی نیست و اگه بتونی خیلی سریع تر ان خاک خوری یا تجاربت رو گذر کنی خیلی سریع رشد میکنی.

    این موضوع بی نظیر که من اصلا روی خرید خونه و … فکر نمیکردم و تمام تمرکز روی اجرای ایده هام بود.

    و به همین علت دیگه راهی جز دریافت راحت خونه برا جهان نذاشته بودم.

    اینکه هممون به این ریسورس هایی که عرشیا داشته داشتیم و میتونیم به صورت کلی رایگان از انها استفاده کنیم.

    اگه نمیریم تو فصای انلاین از این دیتا ها استفاده کنیم مشکل خودمون هست.

    اینکه اگه واقعا درک کنیم قانون رو هرگز رو فضای مجازی وقتمون رو هدر نمیدیم و کل تمرکزمون رو میگزاریم رو هدف

    شکر خدا که هم فرکانس این آگاهی های بی نظیر هستم و واقعا از این بابت شکر گزارم

    از اینکه خداوند خودش دستم رو گرفت و گفت یک کلام بیا بقیه دوره ها رو جمع کن بیا کلا تایمت رو فوکوس کن رو این سایت بی نظیر عباسمنش

    دوستدار شما امین کشکولی – 2023.01.10

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: