گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته ها - صفحه 19
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/11/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-11-30 05:03:222024-04-30 04:39:08گفتگو با دوستان 66 | عوامل تحقق خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت شما استاد عزیز، بانو شایسته مهربان و تمامی دوستان بینظیر.
استاد خیلی خوشحالم که تونستم، پروژه ای که باهدایت خداوند، شروعش کرده بودم را به پایان برسونم. “اینکه از قسمت اول، گفتگوها، از اول شروع بگوش دادن و نت برداری کنم تا جلسه آخرش .”
و چقدررر چقدرررر، تاثیر فوق العاده ای برام داشت، چقدر همزمانی های قشنگی اتفاق میافتاد برام و چقدر نکات زیادی را یادگرفتم، اجرا کردم و نتیجش را هم دیدم.
چقدر باورهای منو قوی تر کرد. چقدر احساسمو خوب میکرد و بینهایت امتیاز دیگه.
و اما درمورد این جلسه، و آگاهی های بسیار زیاد و بینظیرش که من فقط میخوام درباره موضوع تکامل صحبت کنم.
استاد یادمه وقتی برای اولین بار این فایل را گوشش دادم، فقط اون قسمت که درباره موضوع تکامل، صحبت شد، یعنی نمیدونید انگار خدا، دنیا را بمن داد.
آخه تاقبل از این فایل، همیشه فکر میکردم، تکامل نیاز به زمان زیادی داره و باید چندین سال طول بکشه تا تکامل طی بشه و به هدف مدنظر، رسید. و همیشه تااسم تکامل را میشنیدم باعث عذابم میشد.
ولی وقتی، درین فایل متوجه شدم که اصلا جریان تکامل یعنی چی و به درکش رسیدم، دیگه دل تو دلم نبود از شدت شادی و هیجان.
یه ترمز خیلی بزرگ، از سرراهم برداشته شده بود و هنوزم که هنوزه دارم ازش لذت میبرم.
درک همین نکته، خیلی خیلی باعث هموار شدن مسیرم شد و من بینهایت سپاسگزار شما و دوست عزیزمون عرشیا جان هستم که چقدر ازشون یاد گرفتم و چقدر تحسینشون کردم.
استاد، این جلسه، بینهایت برای من آگاهی داشت، حتی درمورد انجام کاری که توفکرش بودم، باعث شد کلی هدایت بشم و انگیزه بگیرم برای انجامش.
خدایا شکرت.
استاد خیلی دوستتون دارم و خیلی خوشحالم که در مدار، دریافت این همه، آگاهی ناب و فوق العاده قرار گرفتم.
امیدوارم این سلسله فایلها، بازم ادامه دار باشه و ما ازش یاد بگیریم.
درپناه خداوند باشین.
به نام خداوند وهاب
درود به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که این مصاحبه رو با آقا ارشیا آماده کردن
به معنای واقعی کلمه این فایل به تنهایی یک دوره آموزشی مجزاست برای درک قانون تکامل و تصاعد،توجه به زیبایی ها،نحوه کار کردن قانون آفرینش و فرکانسها،توجه به زیباییها،نحوه کار کردن مغز و عادت ها و……
وقتی آدم میبینه یکی که داره از همین آموزه ها استفاده میکنه و نتیجه میگیره چطوری جلو رفته خیلی بهتر قوانین رو درک میکنه
درس اولی که از این فایل ارزشمند گرفتم این بود که قانون تکامل ربطی به زمان نداره و ما هرچقدر بیشتر وقت بذاریم و یاد بگیریم و زودتر به ایده ها عمل کنیم تکامل راحت تر و سریع تر طی میشه
درس دوم هم مربوط که کنترل ورودی هاست که تجربه خودم تک به تک حرفای استاد عزیز و آقا ارشیا رو تایید میکرد و روزی رو به یاد ندارم که وقتی ورودیهام رو خیلی خوب کنترل میکردم روز بدی بوده باشه یا نجواهای ذهن آزارم داده باشن
درس سوم که خیلی واسم ارزشمنده اینه که وقتی ما حرفه ای و با تمرکز لیزری وارد یک موضوع میشیم از یک جایی به بعد ذهنمون شروع میکنه به ساختن ایده ها و خداوند راه هارو بهمون میگه که باعث میشه این نگرانی که «خب وارد یه مسیر شدم چطور سبک خودمو پیدا کنم» کاملا برطرف بشه و به شخصه الان میتونم با خودباوری بیشتری تو مسیر علایقم حرکت کنم و مطمئن باشم سبک و ایده های مخصوص به خودم رو خواهم داشت بدون اینکه بخوام از کسی کپی کنم
درس چهارم خودکار شدن یک سری مسائل به صورت عادت واره،من خیلی راجب عادت ها و نحوه شکل گیریشون تحقیق کردم و خب کارمم ربط داره به همین موضوع اما دیدن یک فرد موفق که داره به این موضوع اعتراف میکنه ایمان منو بیشتر میکنه که«هرچی بیشتر جلو میری و پیشرفت میکنی مسیر راحت تر میشه»
درس پنجم قدرت استمرار و تکراره که وقتی یه چیزی رو به صورت مداوم تکرار کنیم مغزمون یواش یواش توی اون فضا میره و باهاش یکی میشه و صد البته اینجا تمرکز هم بسیار مهمه
دمتون واقعا خیلی خیلی گرم از همه لحاظ ترکوندید توی این فایل
هربار که گوش کردم این فایل رو برداشت ها و تجربیات جدیدم رو براتون مینویسم
بهترینارو برای همتون آرزو میکنم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین
کسب اطلاعات
اشتیاق برای امتحان کردن اطلاعات
امتحان کردن و سپس غربال کردن اطلاعات جمع آوری شده
بالا رفتن اعتماد به نفس در اثر داشتن اطلاعات زیاد
نکته ای از فایل که جواب سوالم بود:
من عوامل بیرونی رو از ذهنم پاک کنم قدرت رو بدم به خودم، اول تو ذهنم بیارمش بعد تو بیرون هم برام اتفاق میافته (این دقیقا چیزیه که تو جلسه ی ششم عزت نفس هم خیلی برام بولد شد من اول باید تجسم کنم، تو بیرون هم برام اتفاق میافته)
باور میکنم اگر من بتونم تو ذهن این موفقیت رو بسازم حتما اتفاق میافته فقط من باید حرکت کنم و با این ایمان که اتفاق میافته برم جلو و بعد درا باز میشه
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان
میخوام رد پای امروزم رو ثبت کنم…
مدتیه که دارم شکرگذاری میکنم و برام از در و دیوار داره نعمت و ثروت جاری میشه…
خیلی حس و حال خوبی دارم…
دو ماه پیش که قرار بود مجددا صندوق قرض الحسنه برای دور دوم راه بیفته، من مدام به این فکر میکردم که با وجود سر کار نرفتنم باید قید سری دوم رو بزنم… با هاجر خانوم، مسئول صندوق صحبت کردم و گفتم که من نمیخوام و درواقع نمیتونم این سری رو شرکت کنم.. چون سرکار نمیرم.. اونم فورا گفت حالا خدا بزرگه ـ. خدا میرسونه.. فکر هیچیو نکن…
و واقعا هم همین طور شد… من امروز دومین قسط 3 میلیون تومنی صندوق رو هم پرداخت کردم…
واقعاااااا از ته قلبم خدارو شکر میکنم…
به اسونی اب خوردن پول جور شد…
و کسی که مدت ها بود پولی رو که ازش طلب داشتم و بهم نمیداد به اسونی پولو بهم برگردوند…
الهی شکرررر
خدایاااا ممنونم…
من واقعا دارم از این شکرگزاری برکات زیادی رو میبینم…. الهی شکررررر
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
گفتگو با عرشیا ی عزیز
نکتهای که برام جالب بود اینکه، آقا عرشیا بطور فوقالعاده گفتگوی ذهنی خودش را مدیریت کرده که ذهنش به طور خودکار تمرکز روی زیبایی ها و نکات مثبت هست و ذهن در این زمینه مخالفت نمی کنه که بماند بهش کمک هم می کنه و این بخاطر تمرکز و استمرار در گوش دادن دادن فایل ها و دادن ورودهای سالم به ذهن هست،
یعنی در کاری که انجامش می دهیم اولآ تمرکز داشته باشیم و ثانیا در این مسیر استمرار و تکرار بالایی به خرج بدهیم نه اینکه یک روز به سایت سری بزنیم و فایل گوش کنیم و قطع کنیم .
استمرار در کار داشتن با تمرکز بالا ، رمز موفقیت در هر کاری که هست.
نکته بعدی:
توجه نکردن به اتفاقات منفی احتمالی در آینده هست ، که خیلی مهم هست و این بخاطر ذوق و شوق رسیدن به خواسته وقتی بالا باشه زمان فکر کردن به مسائل منفی زا ذهن پیدا نمی کنه .
یا علی
خدایا شکرت
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
نکتهای که برام جالب بود اینکه گفتگوی ذهنی خودش را
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 1 دی رو با عشق مینویسم
این فایل نشونه ای بود برای من و متن توضیحاتش که سبب شد رد پام رو اینجا بنویسم
خدایا شکرت
دست ،جیغ ،هورا
این منم که دارم خلق میکنم
خدای من شکرت
امروز در تمرین ستاره قطبیم نوشتم
دقیقا این جمله رو
دوست دارم که امروز به حسابم ،یک میلیون و 500 واریز بشه و من ازت بی نهایت سپاسگزاری میکنم
وقتی نوشتمش اولش کمی شک داشتم و گفتم عدد ننویس
اما چون یه بار عدد نوشته بودم و همون عدد به حسابم واریز شد که چند روز پیش بود
650 گفته بودم و حتی در رد پام نوشتم در سایت عدد رو و 675 به حسابم واریز شد
و امروز هم نوشتم چون یه بار شده بود دلم آروم بود و مطمئن تر نوشتمش
اما سعی کردم با احساس خوب ،صحنه پایانی رو ببینم و حسش کنم و مبلغ رو در حسابم ببینم
و قشنگ دیدمش و تصورش کردم و با چنان ذوقی حتی پیامک بانک رو دیدم که نوشته مبلغ 1 میلیون و 500 به حساب شما نشست
وای خدای من چقدر من ذوق کردم
وقتی اینو گفتم و باقی نوشته هامو نوشتم وبرای تک تکشون ذوق کردم ، بعد حاضر شدم تا برم سرکلاسم
من از نقاشی دارم تکاملم رو از مبالغ پایین شروع میکنم
میدونم که خدا کمکم میکنه
یه خانم از کلاس بعد از ما ،بهم گفته بود ، میاد تهران و چون از شهر دیگه میومد دیر به دیر میاد کلاس و فقط این دو هفته رو سر کلاس میاد ، و گفته بود نقاشیام و انارارو براش ببرم و گل سر انار ببرم براش تا انتخاب کنه
و من نمیدونستم چقدر قراره خرید کنه
اما یهویی نوشتم 1500 به حسابم میاد
و نوشتم و روز بهشتیم رو آغاز کردم
و حاضر شدم و رفتم تجریش سر کلاس رنگ روغنم
تو مسیر مترو نزدیک خونه مون یه پارک بزرگ هست که یه دریاچه بزرگ داره که وسطش یه پل بزرگ داره ،همینجور داشتم نگاه میکردم ، من قبل ورودم به سایت
اولین سال هایی که اومدیم تهران به این پارک بیشتر میومدیم اما بعد دیگه نرفتیم
و من همیشه وقتی میومدم به این پارک ،میگفتم من یه خونه میخوام دقیقا به بزرگی این پارک که دریاچه و پل داشته باشه
و امروز دیدم تابلویی که مساحت پارک رو نوشته بود 53 هکتار
انقدر ذوق کردم برای دیدن 53 هکتار
گفتم وای خدای من خونه من به این بزرگیه و دریاچه اش میخوام بزرگتر از این باشه و دقیقا دیدم با جزئیاتش و درختاشو قشنگ نگاه میکردم و اتوبوس رد میشد و من داشتم لذت میبردم
وای خدای من
من این درخواست رو سال 1394 تا 1396 رو فراموش کرده بودم و امروز به یک باره با دقت کردن به روی پل و نوشتنش به یادم اومد
که من جدیدا نوشتم و در تجسم هام این مدل پل رو دیدم و خونه ام وسط پل هست
و وقتی اردک و غازا رو نگاه میکردم ،به یکباره خونه ای که تو تجسمم نوشتم اومد جلوی چشمم
و خودم و عشق دلم رو دیدم
وای چقدر جذاب بود
آب و هوای عالی با اردک و غازایی که توی آب کیف میکردن و عشق میکردن رو دیدم و اسب قهوه ای و مشکیم رو و کلی زیبایی های دیگه رو دیدم و خدا رو شکر کردم
و انقدر حالم خوب شد که تا تجریش کلی حالم عالی بود و با خدا صحبت میکردم
وقتی رفتم سوار قطار بشم
همیشه رفتنی به تجریش میرم قسمت جلو قطار سوار میشم چون وقتی میرسه به تجریش درش ،درست جلو خروجی نگه میداره و من میتونم به راحتی برم بیرون
وقتی رفتم وایستم منتظر بمونم قطار بیاد ، چشمم افتاد به یه نوشته
نمیدونم از کی این بیلبورد هارو چسبوندن به دیوارای مترو
همین که خوندم
نوشته بود
خودت انتخاب کن
سریع گفتم من تو رو انتخاب میکنم خدا
و خندیدم و سوار قطار شدم
تو راه تجسم میکردم و لذت میبردم و چشمامو میبستم و میخندیدم
وقتی رسیدم قیطریه درای مترو که باز شد دوباره دیدم نوشته خودت انتخاب کن رو
و دوباره که دیدم تاکید بود
خدا داشت بهم میگفت انتخاب کن یا من یا …
که من به سرعت گفتم تو
ربّ من ،تو رو میخوام
میدونستم منظورش چیه؟ از خودت انتخاب کن
منظورش این بود که قدم آخر رو که برای رهایی از عشق باید بردارم رو بدون هیچ فکری رها کنم که مثلا دلم بمونه و بگم کاش میشد که به فردی که دوستش دارم برسم
که دقیقا همین خواسته ام سبب شد من پا در این مسیر آگاهی بذارم و تو رد پای روز 30 آذرم نوشتم همه رو
و وقتی رسیدم تجریش امروز باید 2 میلیون و 750 برای شهریه کلاس رنگ روغنم میدادم
خیلی خوشحال بودم که میتونم پرداخت کنم
من تا خرداد سال بعد پول شهریه کلاسامو دارم
با خودم عهد کردم که اصلا به اون پولا دست نزنم و من باید با پول دوست بشم و پول رو خلق کنم
و اینو از دوره 12 قدم یاد گرفتم
و همین هم میشه
چون تعهد دادم و سعی میکنم عمل کنم
وقتی رسیدم سر کلاس یکی از همکلاسیامانار سفارش داده بود
گردنبند انار رو بهش دادم و 100 واریز کرد
اولینمبلغی که به حسابم واریز شد
خدایا شکرت
تجسم ها دارن کار میکنن
وقتی کلاس شروع شد و من تمرینم رو نشون استادم دادم
استادم گفت طیبه تو چه کردی ؟ آفرین ،چقدر خوب داری پیش میری
و وقتی هی داشت تعریف میکرد ،و الان دارم مینویسم
فقط دلیلش یه چیزه
و اون اینه که من دیگه تمرکزمو گذاشتم فقط و فقط روی نقاشی
به استادم گفتم که یه تیکه رو گفته بودینکار کنیم ولی من حس کردم که نیاز هست دوباره کار کنم ، و این شد که یه بارم کار کردم روی پارچه رو و بازمکار میکنم و استادم گفت همین درست ترین کاره
و گفت که آفرین ،من یه همچین آدمی میخوام که فعال باشه و علاقه مند به کارش باشه
و بعد به استادم گفتم حس میکنم که باید زیاد روش کار کنم و هرچند بار که رنگ بزنم از روش میشه؟؟؟
دیدمخوشحال شد و گفت بله که میشه
گفت بیا یه چیزی بهت بگم طیبه
هر موقع نقاشی کشیدی و دیدی هنوز جای کار داره ،تمام صدتو بذار براش ، وقتی حس کردی که دیگه بسته ،رهاش کن
ولی اینو میدونی که تو صدت رو گذاشتی
و این مهمه
پس از این به بعد تلاشتو بیشتر کن
و خیلی خوشحال بود و گفت پارچه ات که رنگ کردی خیلی خوب شده و گفتم دوباره میخوام کارکنم
وقتی کلاسمون تموم شد و خواستیمبرگردیم ،همگی رفتیم کنار سفره شب یلدایی که تو پاساژ پهن کرده بودن عکس بگیریم و خیلی عکس عالی شد
همراه دو استاد عزیز
استاد رنگ روغنم و استاد طراحی
و برگشتیم و خانمی که به من گفته بود که انار و گل سر و نقاشیامو ببرم و ببینه ،باهمدیگه سلام و احوال پرسی کردیم و کارامو نشونش دادم
و دیدم 5 تا انار و یه زیر لیوانی و دو تا گل سر برداشت
وای خدای من چقدر ذوق داشتم
هنوز جمع نکرده بودم ببینم چقدر میشه ،ولی میتونستم حدس بزنم حدود یک میلیون شده
بهم گفت از جزوه استاد که برای نقاشی فرستاده کپی بگیرم و براش بیارم و پول اونم بهم پرداخت کنه که جزوه به زبان انگلیسی بود وطرح نقاشی زیادی داشت، گفت به عروسم میگم ترجمه کنه و بیارم برات و چون کلاسشون تموم میشد از سفارشاش عکس گرفتم و رفت کلاسشون و گفت بگو چقدر باید واریز کنم و منم برگشتم خونه
مادرم سپرده بود که سبزی خورد شده و آبلیمو بخرم از بازار و گرفتم و برگشتم خونه
تو راه سریع جمع کردم کل خریدای هنرجوی استادم رو ، دیدم 1 میلیون و 600 میشه
وای داشتم از خوشحالی ذوق میکردم
چون من امروز نوشتم تو تمرین ستاره قطبیم که 1 میلیون و 500 به حسابم واریز میشه
اما بیشتر به حسابم اومد
با 100 هزار تومان گردنبند همکلاسیم
جمعا 1700 به حسابم واریز شد
200 رو گذاشتم به حساب بی نهایت بخشندگی خدا که هر بار به خودم یادآور بشم که خدا بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکنم بهم عطا میکنه و داره تکاملی اینو به من یاد میده
سری قبل 25 هزار تومان اضافه تر از مبلغی که نوشتم داد
ربّ من ،ماچ ماچی من ،حواسم به ریز ترین کارهات هستا که دقت کنم و درک کنم که این اضافه هایی که عطا کردی برای چیه
و برای اینه که تو فراوان داری و عطا میکنی و داری با این دلبریات به من یاد میدی که بیشتر و طلبکارانه تر بخوام و تجسم کنم و لذتشو ببرم
چی داره رخ میده خدای من
منم که دارم خلق میکنم ،منم که دارم از روزی که شروع کردم به جدی گرفتن این تمرین ، تک تک روزهام رو به بهترین شکل رقم میزنم
و بقیه نوشته هام در دست اقدام ربّ ماچ ماچی بی نهایت عظیم و عشق و ثروتمنده که بی نهایت از همه جنبه ها بهم عطا میکنه
خدایا شکرت
و تو داری به من کمک میکنی هر لحظه ای که قدم برمیدارم
و من لذت میبرم از این قوانین و به سجده میرم و شکر میکنم
سر کلاس که بودیم پیام برام اومد که فردا بعد کلاست میتونی امانتی هارو بیاری؟ چون سر کلاس بودم، به رنگ کردن استاد توجه کردم و حواسمو جمع کردم تا بعد جواب بنویسم
وقتی برگشتم و سوار قطار مترو شدم
چشمامو بسته بودم و داشتم واضح میدیدم و تجسم میکردم لحظه ای رو که امانتیم رو میگیرم و همه چیز به خوبی پیش میره
خدایا شکرت
و میگفتم همه چیز به نفع من رخ میده
امروز چند باری نجوای ذهنم خواست حالمو ناخوب کنه اما به خودم گفتم سریع حالتو خوب کن و تو احساس ناخوب نمون
و جلسه سوم قدم دو یادماومد که استاد میگفت دو هفته رفتم عشق و حال و اون جریان به کل محو شد و هیچ ادامه ای نداشت
و حل شد همه چی
و جلسه دوم رو گوش دادم که در مورد تجسم بود
وقتی تو قطار بودم چشمامو بستم و شروع کردم به تجسم و دیدن اینکه خدا دستاشو باز کرد و من نشستم رو دستاش
حال خوب ،به سرعت در کل بدنم جاری شد
و من رو در آغوش کشید ،دلم خواست که نوک انگشتشو بذاره روی قلبم و از نور و عشق بی نهایتش به من ببخشه
و خدا به سرعت چشم گفت و همین شد
گرمای انگشتشو حس میکردم روی قلبم و جوری میخندیدم که نتونستم دیگه جلوی خودمو نگه دارم و بین اون همه جمعیت دستمو گذاشتم رو دهنم و فقط خندیدم
وای خدای من ، هنوزم گرماشو حس میکنم
نورشو دیدم که به کلِ بدنم داره منتقل میشه و از قلبم به همه جای بدنم و تک تک سلول های بدنم میره و در یک رقص بی نهایت زیبایی بودم و در وجودم به یکباره پر شد از حس خوب
انقدر قلبم گرمای ملایم و البته شدید بود گرما که حس آرامش میداد و گرم شده بود که حس میکردم عشق بی نهایتش رو
چقدر سریع عمل میکنه این تجسم
از این به بعد بیشتر از این تجسم استفاده میکنم
راهشو پیدا کردم
چون که وقتی سریع میگم خدا دستتو بیار تا منو ببری و بنشونی روی شونه هات ،به سرعت حالم خوب میشه
بعد که میخندیدم گفتم خدا بغلم کن
وای که چه دستای بی نهایت بزرگی داشت و فقط نور بود و نور
انقدر بزرگ بود که من تو دستاش یه ذره بودم ،ذره هم نبودم ،هیچی نبودم هیچی
و من بین دستای گرم و بی نهایت عشقش ، پر شدم از عشق ،
پر شدم از حس فوق العاده عالی و شادی و سلامتی و آرامش که فقط میخندیدم و میخندیدم
هر کس نمیدونست فکر میکرد دیوونه شدم ،که واقعا این عشق دیوونه میکنه آدمو
الانم وقتی دارم مینویسم انقدر حالم خوبه که نمیتونم جلوی اشک شوقم رو بگیرم و میخندم
بعد که بغلم کرد آرامشی داشتم ،که فقط خندیدم و گفتم همه چیز به نفع من رخ میده و همزمان داشتم به صدای استاد عباس منش گوش میدادم و به اینکه
خواسته من همونجوری میشه که من میخوام
اون کسی که قرار بود فردا ببینمش و دو سال پیش دیدمش و آخرین بار یک سال پیش دیدمش ، برای من با احترام ،با اهمیت و با عشق و با مهربانی صحبت میکنه و هرچی من گفتم میگه چشم و به خوبی همه چیز به زیبا ترین شکل ممکن رخ میده
و با اینکه هیچی از بعدش نمیدونم ، ولی اینو میدونم که همه چیز به نفع من رخ میده
و همینطور هم شد
در عین ناباوری ،خودش گفت میاد و امانتیم رو میده و امانتی که دست من داشت رو میگیره
اصلا فکرشم نمیکردم که خودش بیاد
اولش گفت میاد بعد که با کلاس رفتن من ،ساعتش جور نبود به یکباره گفت نمیاد و بعد گفت میاد
جریان این موضوع رو در رد پاهای این تقریبا دو هفته ام نوشتم و دیگه جزئیاتشو نمینویسم
مربوط میشه به قدم آخری که برای رهایی از عشق باید بردارم
و بعد کمی احساسم ناخوب شد که دیدم نوشت ولش کن نمیام
و سریع گفتم به فایل جلسه دوم قدم دوم دوره 12 قدم گوش بدم
و وقتی به صدای استاد گوش میدادم ، دیدم نتونستم کنترل کنم و احساسم رو خوب کنم
سریع یاد یه تجسمم افتادم
که صبح هم انجام داده بودم تو مترو
و شروع کردم به تجسم و گفتم همه چیز به نفع من رخ میده
که به یکباره گفت میاد و فردا تحویل بگیره
من چند روزیه که شبا وقتی میخوابم ، تجسم میکنم که خدا با دستای بی نهایت بزرگش دستشو میاره پایین تا من دستشو بگیرم و دستمو میگیره و میشینم رو دستاس
وای چقدر دستای گرمی داره خدا
الانم که مینویسم قشنگ دستای گرم و نرم و پر از عشقشو حس میکنم
همین که میشینم رو دستای نورانیش منو بلند میکنه و میذاره رو شونه هاش
رو شونه هاش انقدر بزرگه و وسیع و نرم و نورانی هست که من بی نهایت حس خوب دارم
قلبم باز میشه وقتی میبینمش
از کله ماچ ماچیش ماچ میکنم و محکم بغلش میکنم
وقتی هم که بغلش میکنم دستام فرو میره به نور بی نهایت عظیمش
الان یهویی یاد هدیه ای که از عضو سایت عباس منش که اومد جمعه بازار و دیدمش ،یادم افتاد
الان آویزونش کردم روی شلف دیواری میزکارم
تیکه ای از قلب نورانی خدا که بهم هدیه داده
عشق دلم سپاس گزارم
الان دیدم دارم لپای پر نورشو میگرم و بغلش میکنم
چقدر حس خوبی داره
الان از خنده زیاد لپام گرم و محکم شدن
چند روزیه که حس میکنم لپام تپل شدن آخه زیاد میخندم و عضلات صورتم هر روز دارن ورزش میکنن و کیف میکنن
خدایا شکرت ماچ ماچی جانم
گریم گرفت خدای من شکرت
الان 18:32 هست ورسیدم خونه و من دارم مینویسم
وقتی رو شونه هاش نشستم و حالم بی نهایت عالی میشه شروع میکنم به تجسم خواسته هام
و خدا هممن رو به راحتی و هموار ترین و به ساده ترین شکل ممکن هدایتممیکنه
ما امروز قرار بود بریم خونه خاله ام ، وقتی ساعت 7 شد حاضر شدیم و رفتیم
وقتی رسیدیم مسجد کنار خونه شون داشتن شیرینی و شیر کاکائو میدادن
رفتیم و گرفتیم و من بازم شیرینی نخوردم
چقدر داره راحت میشه برام
از روز اول خیلی بهتر شدم و مقاومتم کم تر شده
فقط یکم شیر کاکائو خوردم و رفتیم خونه خاله ام و شیرینی هارو بهشوم دادیم
وقتی شام خوردیم و نشستیم ،من دیدم دوباره نجوای ذهنم افکار ناخوب میاره و تلاش کردم تا کنترل کنم ورودیای ذهنم رو
و دوباره سعی کردم تجسم کنم که روی شونه های خدا هستم
و همزمان فایل استاد رو گوش دادم و خوابم برد و وقتی بیدار شدم دیدم خاله ام سفره باز کرده و چون شب یلدا نبودیم برای ما کلی خوردنی چیده و مادرم و بقیه داشتن از خوردنیا و میوه ها میخوردن
چقدر طیبه تو تغییر کردی دختر
من وقتی بیدار شدم ،گفتن بیا بخور
دیدم سفره پر از آجیل و گردو و شیرینی و میوه و چیزای دیگه و یه کیک تولده
من هیچی دلم نمیخواست بخورم
چی داشتم میدیدم
مقاومتم خیلی کمتر شده
حتی دلم نخواست کیک بخورم
و فقط یه موز برداشتم و خوردم، چون موز پرتئین داشت و دیگه هیچی نخوردم ،حتی چای هم نخوردم
خدایا شکرت
من دارم خودمو آماده میکنم برای دریافت دوره قانون سلامتی
دارم لیاقتمو با این کنترل کردن ذهنم برای نخوردن شیرینی ،نشون میدم و بخش کورتکس مغزم که مربوط به اراده هست رو فعال تر و بزرگتر میکنم تا بتونم قدم های بزرگتری برای تغییر بردارم
به خودم افتخار میکنم و لذت میبرم از اینکه مشتاق تغییرم و پایبندم به این قوانین زیبای خدا و سعی دارم که هر لحظه تا جایی که میتونم عمل کنم
چون طبق عمل و اقدام من هست که نتیجه میگیرم
پس من ، با عشق ادامه میدم این راه پر از عشق رو
و خدا داره همه کاراشو انجام میده و منم لذت میبرم از تک تک لحظات این مسیر پر از عشق و آگاهی
وقتی نزدیکای یک شب برگشتیم خونه ، داداشم خواهر و خواهر زاده ام رو برد برسونه خونه شون
من سریع یادم اومد به خواهرم نگفتم روزت مبارک
رفتم و صداش کردم و دست دادم باهاش و بوسش کردم گفتم روزت مبارک روز زن مبارک
و انقدر خواهرم خوشحال و متعجب شد که برگشت بازم با مادرم رو بوسی کرد با اینکه بهش گفته بود روزت مبارک
و خواهر زاده ام رو هم بوس کردم
من لیاقتمو میخوام برای دریافت دوره های دیگه هم نشون بدم
میخوام خوب باشم و حس خوب رو منتقل کنم و با خودم به صلح برسم
خدایا شکرت
این دومین قدمی بود که سعی کردم با خواهرم با عشق صحبت کنم
خدایا شکرت
چقدر خوبه که یاد گرفتم که چجوری میشه که آدم لیاقتشو نشون میده
اینجوری که یاد گرفتم ،
این بود که :
من وقتی عشق میخوام
باید اول به خودم عشق بدم و احساس خوب داشته باشم و با خودم حالم خوب باشه و به صلح برسم با خودم
و کل روز آگاهانه توجه کنم به زیبایی ها و عشقی که خدا به همه بنده هاش داره
و بعد نکات مثبت آدما رو ببینم و به خودم بگم
و ازشون قدر دانی کنم و هر لحظه سپاسگزارتر باشم و از خدا هم سپاسگزاری کنم
و درون قلبم یادم باشه که آدما هستن که دستی هستن از دستای خدا که به من کمک میکنن و یا عشق میدن به من
پس هم باید سپاسگزار انسان ها باشم و هم سپاسگزارم خودم و سپاسگزار تر برای خدا
خدایا شکرت
وقتی رسیدیم خونه من 7 تا گل قرمز بافته بودم و 4 تا گل سفید که برگ هم بافته بودم و دسته گل درست کرده بودم، تا فردا کنار امانتی ها هدیه بدم برای مادر فردی که قرار بود بیاد امانتیم رو بیاره و هدیه روز مادر رو بدم و به مادرش تقدیم کنه
و دسته گل رو درست کردم با کلی عشق
اینبار با این نیت که برای خدا درست میکنم و برای شاد شدن دل یک مادر درست میکنم و خیلی حس خوبی داشتم
اینبار دیگه اون نیت دو سال پیشم رو نداشتم که دوست داشتم با هدیه دادن بگم که چقدر برای من ارزشمنده و دوست داشتنمو نشون بدم
درسته هنوزم ارزشمنده اما این ارزشمندی دیگه بوی خدا به خودش گرفته ، حس خدایی بهش گرفته
امروز داشتم با یه نیت خوب که پشتش شادی دل یه مادر برای روز مادر هست و برای خدا انجام میدادم
خدایا شکرت
چقدر تو این دوسال نیت های من فرق کرده
دیگه سعی ندارم با هدیه دادن، دل کسی رو بدست بیارم
الان که هدیه میدم میدونم که برای خداست و برای حال خوب خودم هدیه میدم
و البته که بی نهایت فراوانی رو میتونم دریافت کنم
و باز هم از عشق خدا، من هم مثل خدا ببخشم و هدیه بدم
خدایا شکرت
روز بی نهایت عالی بود
فردا به کمک خدا روز بسیار بزرگی برای من خواهد بود
از خدا میخوام کمکم کنه
من تیک امروزم رو به یادم نگه میدارم تا همیشه سعی کنم یادم بیارم و برای خواسته های بعدیم که مینویسم در تمرین ستاره قطبیم و به زبان میگمشون ،استفاده کنم و به خواسته های دیگه ام برسم
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
به به چ عشق نابی بینمونه
تاباشی بیخیال این زمونه
ازین دنیا هیچی ب جز عشق نمیمونه
دارم این اهنگو گوش میدم بغضم گرفت
واقعا چی ب جز عشق میمونه ؟
من تکه ای از خدام باید ب همه عشق بدم ب خودم عشق بدم
زمانیکه پراز خلآء باشم تهی باشم نمیتونم عشق بدم ب هیچکس
اما زمانیکه از عشق پرباشی به یک پرنده عشق میدی ب یک بچه به یک رهگذر توی خیابون به پدرت مادرت دوستت و عشقت
خدایا بهم کمک کن عاشق باشم
نمیدونم بهم حسی میگه برات بنویسم طیبه حسم خیلی خوب میشه برات مینویسم طیبه عزیزم دوستت دارم
خیلی خوشحال شدم ک درامدت از کسب وکار مورد علاقت شروع شد خدایاشکرت خاسته ی طیبه تیک خورد
خدایا میدونم همیشه پای قولت هستی همیشه هرچی گفتی هروعده ای ک دادی عمل کردی خدایا از خوشحالی اشکمو میبینی
خدایا من میدونستم این اتفاق میفته واسه طیبه وبراش نوشته بودم بزودی ب درامد میرسی
طیبه بخاطر عملکردت هست تحسینت میکنم
دختر چقدر قلبت پاکه
خیلی فرکانستو دریافت میکنم 90 درصد کامنتهات
امیدوارم بیای بگی یک رابطه خیلی قشنگ باب دلت شروع شده
وخوشحالترم کنی عزیزم
بنام خدایی مهربان
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم
داستان این فایل بر میگردد به داستان آشنایی من با استاد و سایت که مصادف است با یکسال پیش ، یعنی من این فایل را یکسال پیش دیده بودم و چندین بار هم گوش کرده بودم اما تا جاییکه فعلا بیاد دارم چندان نمی فهمیدم که چی میگه اما دقیقا همین فایل شروع آشنایی من با استادم بود . اما دو سه روزه است که این فایل زیاد برایم گفته میشود که یکبار دیگر برو گوش کن منم گفتم درست است و خداوند توسط این فایل خیلی از جوابهای سوالات من را گفت مخصوصا در حوزه کسب و کار . نکاتی که بحث شد خیلی ارزشمند بودند . بلخصوص در حوزه بزنس .
کسب اطلاعات در حوزه کاری و تکرار شان خیلی نکته خوبی است . یعنی اینکه اگر در حوزه کاری ما بهترین باشیم، بهترین ها میتوانند پاداشها را دریافت کنند . من خیلی بزنس ها را میشناسم که توانایی این را دارند که رشد کنند و بالا بروند اما نمیکنند که شاید منشأ اش احساس بی ارزشی باشد ، و نمیخواهند که همه بر میگردد به باور ها .
قانون تکامل خیلی خوب درک کردم . تکامل یعنی رسیدن به آن بالا حالا طرز رفتن اش بر میگردد بخودت . حالا یکی آهسته می رود ویا تیز تر مربوط خودش است .
اگر من بخواهم بدون شک که میتوانم. هیچ محدودیتی نیست فقط کافیست من بخواهم به همه چی میرسم . ( سیستمی بودن خداوند)
استاد چند وقتی است که اینم برم زیاد گفته میشود که آرام باش ، متواضع و با صبر نه اینکه بدوی بدوی. همه چیز است ، هیچ چیزی قرار نیست خلاص شود پس عجله برای چی .
تو خدایی به این بزرگی داری ، که فرمانروایی جهانیان است باز یک زنده گی ترا هم مدیریت میکند، وقتی تمام جهان مدیریت میکند، اینم میشود.
ان شاالله یک روز میرسم به همین گپ عرشیای عزیز که گفتن ؛
بهترین خانه را دارم
بهترین لایف استایل را دارم
استقلال مالی دارم
موتر ( ماشین) دارم
بهترین دوستان را دارم
سفر های رویایی….
پس اگر برای عرشیا شد برای من هم میشود و میتوانم.
خدا را شکر
بنام خدای بخشنده
که بینهایت برای بندگانش می بخشد البته اون بنده گانی که در مدارش هستن و هروز بالای ذهن و عشق شان کار میکنند و در حال بزرگ کردن ظرف خود هستن و تحسین می کنم همچون افراد با ایمان را.
سلام میکنم به استاد عزیز با ایمانم،خانم شایسته عزیز و آقا ارشیای عزیز
من از افغانستان هستم و مدت زیادی میشود که با شما استاد عزیز از طریق پسر کاکا ام آشنا شدم
و سنم 15 یا 16 بود که باشما آشنا شدم فعلا 19 سالم هست و از مدتی که به سایت عضو شدم روی خودم کار نسبتا جدی تری کردم و یسری نتایجم رو هم دارم به اندازه که باور و کار کرده بودم از لحاظ غر نزدن،غیبت نکردن،توجه به نکات مثبت،سپاس گذار بودن،احساس خوب و اتفاقات جالب و در زمان ومکان مناسب بودن همچنان دوست داشتن خودم برایم رخ داد
و هم چنان توانستم به دانشگاه کابل در بخش فزیک عمومی که مورد علاقم بود برسم و الان یک سمستر را خلاص کردم.
و تا فعلا نتایج مالی خوبی ندارم اما تصمیم گرفتیم که با این فایل و فایل های نتیجه رضای عزیز. بتر کونم و پیشرفت درزمینه علاقم داشته باشم.
خدا می فر مائده
بسم الله الرحمن الرحیم
ان علینا للهدی
هدایت شما بر عهده ما است
و گفتن ما درین جا سیستمی بودن خدا را نشان می دهد که از بینهایت راه میشود من را هدایت کنه فعلان همرای این فایل مرا هدایت می کند
می خواهم چند نکته رسیدن موفقیت ارشیای عزیز را بازگو کنم که هم رد پای برای من و هم برای دیگر دوستان هم فرکانسیم شود
نکته اول. این است که ارشیای عزیز مسیر را جدی گرفت و تشنه موفقیت بود با تضاد هایی که برخورد کرده بود یعنی اگر من می خواهم که به موفقیت برسم باید تشنه هدفم باشم وبا خودم باید همیشه بگویم که اگر من به هدف ام برسم چی می شود.
نکته دوم. اون فایل ها یا آیه های که زیاد بالای من تاسیر میگذارد را تکرار کنم
نکته سوم. این که پیدا کردن الگو های مناسب که موفق شدن به اهداف شان برسن
نکته چهارم. داشتن تمرکز عالی بالای چیزی که دوستش دارم یعنی در اون زمینه که دوست دارم کار کنم باید تهشو در بیارم.
نکته پنجم. داشتن توجه به نکات مثبت که معجزه میکند
نکته اصلی اش برای من این بود قانون تکامل را درست فهمیده بود و باور داشت که تمام اتفاقات زندگیم را خودم خلق می کنم و من خالق شرایط زندگیم هستم.
بسیار بسیار بسیار خوشبختم از بودن در این سایت وممنونم از استاد عزیز ام
بسیار تشکر میکنم از شما بچه های سایت که کمنت میگزاریت و می خوانید.
در پناه الله بخشنده و مهربان باشید
سلام به استاد عزیزم و مریم جان.من اولین باره که کامنت میزارم و کلا تازه چند ماهه که به طور جدی درحال گوش دادن به فایل های سایت هستم و 18سالمه.تو همین مدت کم نتایج خیلی زیادی گرفتم.اتفاقی برام افتاد که همهه میگفتن نمیشه ولی من با لبخند به بقیه میگفتم که من امتحانش میکنم و سعی میکردم به نکات مثبت توجه کنم و به طور فوقالعاده ای خواسته من پذیرفته شد و من جزو محدود افراد شهرمون هستم که این امتیاز رو دارم.پدر و مادرم سر یک مسئله ای مخالف بودن و من باز فقط سعی کردم به نکات مثبت توجه کنم و حالم رو خوب نگه دارم. به طرز عجیبی پدرومادرم با خواستم موافقت کردن که حتی خواهرم هم خیلی تعجب کرده بود.وقتی اقا عرشیا رو دیدم که در سن کم به اینجا رسیدن واقعا خیلی امیدوار شدم.با این نتایجی که تا الان خودم دیدم و اقا عرشیای عزیز،پس من هم میتونم. من یه راهی رو شروع کردم و گاهی شک میکنم که این واقعا علاقه من هست یا نه.ولی طبق صحبت استاد عزیزم در یک فایل دیگه که گفتن برو بهش برس و بعد تصمیم بگیر که بعدش چی کار میخوای بکنی،به راهم ادامه میدم و یک روز خبر موفقیتم رو در زیر یکی از فایل ها مینویسم
واقعاا خدارو شکر میکنم به خاطر اشنایی با استاد عزیزم و به خاطر دیدن این فایل که خیلی امید و انگیزه رو در من برانگیخت.
سلام و خدا قوت به استاد و مریم خانم عزیزم
واقعا هر روز خداوند رو شکر میکنم که در این مسیر الهی قدم گذاشتم.
و هر روز خداوند رو شکر میکنم برای وجود استاد جان که یک خدای جدید رو با آموزه هاش به من شناسوند،
خدایی که بسیار متفاوت بود با اون خدایی که از بچگی شناخته بودمش،
خدایی که الان خیلی بیشتر از قبل دوستش دارم و احساس رفاقت باهاش دارم،
خدایی که سعی میکنم وقتی سوالی دارم ازش بپرسم و اونه که هدایتم میکنه،
خدایی که این روزها خیلی خیلی خیلی حضورش رو بیشتر از قبل توی زندگیم احساس میکنم و وااااااقعا خوشحالم و سپاسگزارم از شما استاد عزیزم که با آموزشهاتون، دارید من رو به اصلم وصل میکنید.
این فایل رو دیروز من بسیار اتفاقی و هدایتی از داخل سایت گوش دادم
در حالیکه به دلیل ورودیهای نامناسبی که روز قبلش داشتم، نگرانی عجیبی برای آینده پسرم درونم ایجاد شده بود،
و تلاش میکردم که خودم رو آروم کنم و امور رو به خداوند بسپارم.
وقتی که این فایل رو گوش دادم وصدای آقا عرشیای توانمند رو دوباره شنیدم و تحسینش کردم،
شنیدم که عرشیا گفت که من هیچ دوستی نداشتم و به همین دلیل عدم وابستگی بسیار راحتتر روی کارش تمرکز کرده بود و راحت مهاجرت کرده بود
و من این شباهت خصوصیت اخلاقی رو درپسرم با عرشیا دیدم و آرام شدم، که نباید نگران باشم،
اتفاقا برای یک نوجوان نداشتن دوستهای زیاد باعث میشه که نشتی انرژی نداشته باشه و بهتر بتونه روی خودش کار کنه و اون تاثیر پذیری منفی افراد در سن نوجوانی، از دوستان که باعث انحراف اونها از مسیر مستقیم میشه، عملا دیگه وجود نداره.
و خداوندی که هر لحظه داره به من الهام میکنه و هدایت میکنه، با این الهام بسیار من رو آرام کرد.
خدایاسپاسگزارم ازت برای وجودت در زندگیم
سپاسگزارم استاد عباسمنش عزیزم برای تعریف جدیدی که از خداوند در ذهن من کاشتی
سپاسگزارم عرشیای عزیز که تجربیاتت رو به اشتراک گذاشتی
و سپاسگزارماز شما دوست عزیز که کامنت من رو مطالعه کردی