فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 76
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-19.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2015-07-06 00:00:002020-10-19 00:15:46فقط روی خدا حساب باز کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ردپاای روز هفدهم👋
سلام به استاد عزیزم مریم عزیزم و دوستان همفرکانسیم
چقدخوب میشه که فقط روی خداحساب بازکنیم،نه درحرف بلکه درعمل من درسالها قبل خیلی چوب حساب نکردن روی خداروخوردم،موقعی که دنبال افراد پولداروسرشناش اقوام میگشتیمبرا اینکه کاری برامون پیداکنن،انقد تو ذهنمون بزرگشون کردیم که فراموش کردیم خدایی هم هست انقدبهمون وعده وعید پوچ دادن که حتی ۱درصدهم نتیجه نداد،فقط سرخورده وافسرده شدیم،الان که این فایل رو دیدم متوجه شدم که دچار چه شرک بزرگی بودیم وبایدهم این اتفاق میفتاد حتی بدتر،خدایا ماروببخش که قدرت عظیمی همچون تورا نادیده گرفتیم ای کاش اون موقع اا بابرنامه های استاد آشنا شده بودم،وخداروهزارمرتبه شکر که منو لایق دونست به مسیری هدایت کنه که پراز شادی آرامش ثروت وحس خوبه….
خدایاسپاسگزارم🙏
واز زمانی که دارم رو باورام کارمیکنم خداوند به طرز معجزه آسایی در زندگیم نمایان میشه البته به اندازه ای که منبا ورش دارم
ازش درخواست میکنم اونم آدم هارو به سمت زندگیم روانه میکنه،بااین دید که دیگه اونا از نظرمن بزرگ نیستن اونا دستان خداوند هستن روی زمین برایمان
هرچه بیشتر باورش کنید ببشتر حضورشو توزندگیت حس میکنید خدایا چقدتوخوبی
این لیاقت رو بهم بده تا روزی که زنده هستم به صراط المستقیم هدایت شم
وتعهدمیدم که فقط روی خدا حساب بازکنم
سلام استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیزم
ردپای(17)
استاد عزیزم من دارم با تمام وجودم روی باورهای خودم کار میکنم
وبه معنای واقعی روی هیچکس جزخدا حساب باز نمیکنم
ویقینا دستان خدا درمسیرم قرار میگیرند
ومن هم صمیمانه ازشون قدردانی میکنم
اما اون رو بولدنمیکنم و روی اون آدم حساب باز نمیکنم خدا خوبم شکرت شکرت ازاینکه به این درجه از آگاهی رسیدم
چون درمسیر زندگیم معجزات برام رقم خورده که برای تعریف کردنش باید کتاب بنویسم وتنها دلیل این معجزات ایمانم به خدا بوده
استادعزیزم وخانوم شایسته عزیزم ممنونم ازتون
❤🙏❤🙏
سلام هم فرکانسی ها عزیز
چقدر زیبا بود خیلی خیلی ممنونم ازشما بابت این داستانی که تعریف کردید
من هم میخوام الان یه نامه بنویسم وبزارم لای قرآن
ودرکنارش باتمام وجودم روی باورهام کار کنم
چون قانون ایمان وباور را میشناسد
الهی قربون استاد برم که باتمام وجودش داره این قانون رو به ما آموزش میده
استاد عزیزم من هم به شما قول میدم که یکی از بهترین دانشجوهای شما باشم
❤🙏❤🙏
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز هفدهم سفرنامه
۵.۳.۱۴۰۰
سلام خدای من سپاسگزارم ازت منو به عشق خودت مبتلا کن خیلی دوستت دارم🙏♥️🌹
سلام استاد عزیزومریم جان سپاسگزارم ❤️🙏🌹
این اولین فایلی بود که من از شما استاد عزیزم از یک دوست عزیز دریافت کردم اونموقعه درک الان رو نداشتم وچیزی سر در نیاوردم ازش و به قولی در مدارش نبودم ولی الان نه الان کلی فرق کردم خداراشکر خداراشکر خداراشکر
استاد عزیزم از دیدن فایل امروز سفرنامه ام یچیزی که خیلی به دلم نشست واز اعماق قلبم طالبش شدم که تجربش کنم این بود که چه عشقی بین شما و خداوند هست من فقط روی حالت چهره تون تمرکز کرده بودم نمیدونم چجوری تفسیرش کنم یه حالت خاصیه از نظر من، یه حس لطیف، پیش خودم به این مورد تشبیهش میکنم که مثل نوزادی میمونه که فقط با اغوش مادرش آروم میشه شماهم عشق خدارو، آغوش خدارو تجربه کردی وفقط با خدا آروم میشی و غیر خدارو نمیخواهی حالت چهرتون چیزی رو به من نشون داد مثل وقتی که خودت یه تجربه ی عالی داشتی و دلت میخواد بقیه ام اونو تجربه کنن مثال یک غذای خوشمزه هی میگی ببین من خوردم خیلی خوشمزس بیا تو هم بخور بیا تجربه اش کن. چقدر دلنشین از ایمان وباور و عشق به خداوند صحبت میکنید خوشا بسعادتتون ونوش جانتون این عشق بازی با خداوند🌹
این فایل روح وروانم رو دگرگون کرد منم میخوام، میخوام عاشقی با خدارو. خدایا من فقط تورو میخوام منو به عشق خودت مبتلا کن.
دوستتون دارم ♥️شاد باشید
به نام تنها مالک و فرمانروای جهانیان💕
خدایا چقدر این فایل رو دوست دارم و چقدر تشنه شنیدنش هستم.
خدایا هر لحظه منو به سمت بهترینها هدایت کن. خدایا من تسلیم تو هستم.من هیچی نیستم بدون هدایت تو بدون نگاه تو بدون همراهی تو.خدایا دستامو بگیر و منو از لب این پرتگاه رد کن.خدایا همیشه در قلبم تورو قدرتمند ترین و تنها خالق میدونستم و میدونم اما چند ساله که هی دارم گیج میزنم و راهمو پیدا نمیکنم.
خدایا چراغ راهم باش کمکم کن ایراد کارمو پیدا کنم من عاشق خوب زندگی کردنم کمکم کن که مسیرمو پیدا کنم.
سلام
واقعا هرجابه افرادقدرت دادم ضرر کردم، کوچیک شدم، حالم بد شده وموردسو استفاده قرارگرفت وقتی خدارو بزرگ دیدم ومنبع قدرت دیدم رشدکردم سرم بالابوده.
دیگران دنبالم بودن وقتی من به دنبال خ ابودم به چیزهایی که خواستم مثل آب خوردن رسیدم وقتی باخودم درصلح بودم از درون حالم خوب بوده.
زیادازدیگران تشکرمیکنم ولی تمرین میکنم
قلبی بلافاصله ازخدا تشکرکنم.
شروع کردم که خداروتنهامنبع قدرت درجهان هستی ببینم وفقط اونه که به من کمک میکنه وشرک نداشته باشم وقدرت روفقط به خدابدم
ازموقعی که شروع کردم عزت نفسم هزاربرابر رفته بالا قوی حرف میزنم.
ممنونم استاد بابت این آگاهی که بهم دادی ازقوانین
بسم الله الرحمن الرحیم
روز شمار روز هفدهم
قصه بندگی است
جمله معروفی است که
تا ، بنده نشوی
تابنده نشوی
قصه عهدی است که خدا با ما و ما با او بستیم که تنها او را بپرستیم که راه مستقیم همان بندگی و پرستش اوست
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ
(آیه ۶۰ و ۶۱ سوره یس)
بندگی خدا پادشاهی است و بندگی مخلوقاتش بردگی
امام علی علیه السلام در توصیه خود به امام حسن فرمودند که:
ای پسرم؛
بنده دیگری مباش در حالی که خدا تو را آزاد آفریده است
و امام حسن به توصیه پدر عمل کرد و فقط بندگی خدا را بجای آورد و طعمش را چشید و فرمود:
هر کس بندگی خدا را بکند ، خدا همه چیز را بنده اش میکند
خدایا شکرت😢😢
خدایا ازت معذرت میخوام اگر غافل شدم ازت و…
سلام و سپاس خداوندی را که مرا دوباره افرید ومرا انسان افرید و مرا سلامت افرید
سلام به همه ی دوستان عزیزم
من هم مثل مریم جان خانه داری میکردم
و همیشه دغدغه هایم تهیه یک لباس جدید برای میهمانی ها یی میشد که هیچیز جز چشم و هم چمشی غیبت گله وشکایت درس وجود نداشت
اخرشب هم دعواهایی که تو چرا فرق میکنی خانم فلانی بهتر از توِ و ازین داستان ها
تمام روزم را وقت میگزراندم که شبیحه زنهای فامیل و دوستان خانودگیمان شوم
ولی هر کاری میکردم نمیتونستم از قالب خودم خارج شوم
من اصلا رفت وامدهای اینچنینی رو دوست نداشتم
ولی چاره ای نداشتم مجبور بودم ادامه بدم وگرنه دعوا و بلوا بپا میشد
همیشه حالم بد بود
همیشه به خودم میگفتم که من نمیخام اینطوری تمام عمرم رو مثل زنهای فامیل با این سبک زندگی تموم کنم و به دوران پیری برسم
از زمانی که این تضاد برایم بوجود اومد و من فهمیدم که باید خودم رو نجات بدهم حدود پنج سال طول کشید که من ازون تضاد خارج شم
چون اگاهی نداشتم و قوانین رو اینطور بلد نبودم
ولی قلبم فریاد میزد که نمون و برو
خیلی سخت بود که این رفتن در ذهنم رو عملی کنم
چون همه چیز بطاهر خیلی عالی بود
یک روز با اینکه هیچ قانونی رو بلد نبودم در برابر خداوند زانو زدم و گفتم خسته شدم و گفتم تسلیمم دیگه نمیتونم هیچکاری کنم کاری از دستم بر نمیاد کمکم کن
ازون موقع اتفاقات بدتر ولی به نفع من شروع شد
اون اتفاقها اون تضادهای جدید باعث شد من خواسته هام واضح تر شه
و اون ظاهر موجه زندگی ام روی بد خود شو به اطرافیانم نشون داد
و دیگر اطرافیانم تلاشی برای ماندن من در اون زندگی نداشتم
وکم کم خداوند قدرتش را به بهترین نحو به من نشان داد
بعد از اون حرکتم خداوند انقدر به من معجزه نشون داد
که من مبهوت خداوند بودم و هستم
همه ی اون مهمانی ها همه ی اون اجبار ها از زندگی ام رفتن
هیچکدوم ازون ادمهارو چند ساله که نمیبینم
فقط خدارو شکر
فقط سپاس از خداوند
خداوند خداوند خداوند
چه نیرویی
چه عظمتی
چه قدرتی
چه نوری
با خداوند که باشی همه چیز شدنی است
حتی غیرممکن ممکن میشود
بادم میاد که اولین فایلی که از استاد شنیدم این فایل بود
به یک باره عاشقش شدم
پیگیر شدم
وخدارو شکر میکنم که الان در جمع دوستانم هستم
بچه میشود همه ی غیر ممکنها ممکن شود برای من شد من اون موقع حتی قانون رو بلد نبودم
فقط یک خدایی رو میشناختم که میدونستم کمکم میکنه
و به بهترین نحو من و از جهنم به بهشت برد
به خودش قسم که با خودش به همه جا دارم میرسم
خدایا سپاسگزارم فقط سپاسگزارم هزاران هزار بار سپاسگزارم
در پناه قدرتمندترین فرمانروای جهان باشید
سلام و سپاس خداوندی را که مرا دوباره افرید ومرا انسان افرید و مرا سلامت افرید
سلام به همه ی دوستان عزیزم
من هم مثل مریم جان خانه داری میکردم
و همیشه دغدغه هایم تهیه یک لباس جدید برای میهمانی ها یی میشد که هیچیز جز چشم و هم چمشی غیبت گله وشکایت درش وجود نداشت
اخرشب هم دعواهایی که تو چرا فرق میکنی خانم فلانی بهتر از توِ و ازین داستان ها
تمام روزم را وقت میگزراندم که شبیحه زنهای فامیل و دوستان خانوادگیمان شوم
ولی هر کاری میکردم نمیتونستم از قالب خودم خارج شوم
من اصلا رفت وامدهای اینچنینی رو دوست نداشتم
ولی چاره ای نداشتم مجبور بودم ادامه بدم وگرنه دعوا و بلوا بپا میشد
همیشه حالم بد بود
همیشه به خودم میگفتم که من نمیخام اینطوری تمام عمرم رو مثل زنهای فامیل با این سبک زندگی تموم کنم و به دوران پیری برسم
از زمانی که این تضاد برایم بوجود اومد و من فهمیدم که باید خودم رو نجات بدهم حدود پنج سال طول کشید که من ازون تضاد خارج شم
چون اگاهی نداشتم و قوانین رو اینطور بلد نبودم
ولی قلبم فریاد میزد که نمون و برو
خیلی سخت بود که این رفتن در ذهنم رو عملی کنم
چون همه چیز بظاهر خیلی عالی بود وکارم اطلا
منتقی نبو٣۶ سالم بود یک فرزند بست ساله
داشتم و زندگی مالی تازه خوب شده بود
یک روز با اینکه هیچ قانونی رو بلد نبودم در
برابر خداوند زانو زدم و گفتم خسته شدم و گفتم
تسلیمم دیگه نمیتونم هیچکاری کنم کاری از
دستم بر نمیاد کمکم کن
ازون موقع اتفاقات بدتر و تضادهای بزرگتر برایم اتفاق افتاد ولی به نفع من بود اینو درک میکردم
اون اتفاقها اون تضادهای جدید باعث شد من خواسته هام واضح تر شه
و اون ظاهر موجه زندگی ام روی بد خود شو به اطرافیانم نشون داد
و دیگر اطرافیانم تلاشی برای ماندن من در اون زندگی نداشتم
وکم کم خداوند قدرتش را به بهترین نحو به من نشان داد
بعد از اون حرکتم خداوند انقدر به من معجزه نشون داد
که من مبهوت خداوند بودم و هستم
همه ی اون مهمانی ها همه ی اون اجبار ها از زندگی ام رفتن
هیچکدوم ازون ادمهارو چند ساله که نمیبینم
فقط خدارو شکر
فقط سپاس از خداوند
خداوند خداوند خداوند
چه نیرویی
چه عظمتی
چه قدرتی
چه نوری
با خداوند که باشی همه چیز شدنی است
حتی غیرممکن ممکن میشود
بادم میاد که اولین فایلی که از استاد شنیدم این فایل بود
به یک باره عاشقش شدم
پیگیر شدم
وخدارو شکر میکنم که الان در جمع دوستانم هستم
بچه میشود همه ی غیر ممکنها ممکن شود برای من شد من اون موقع حتی قانون رو بلد نبودم
فقط یک خدایی رو میشناختم که میدونستم کمکم میکنه
و به بهترین نحو من و از جهنم به بهشت برد
به خودش قسم که با خودش به همه جا دارم میرسم
خدایا سپاسگزارم فقط سپاسگزارم هزاران هزار بار سپاسگزارم
در پناه قدرتمندترین فرمانروای جهان باشید
سلام به همگی قصد نداشتم بنویسم ولی یک باور باحالی رو از داخل کامنتهای دوستان پیدا کردم گفتم ردپا برای خودم بزارم.
اونم به خاطر این بود که من میدونم تو چه زمینه ای خیلی مشرکم و اون اینه که من روزی رو فقط از پدرم میگیرم و یه جورایی پدر پولدار من بابامه که میتونه به من اون ثروت رو برسونه تا اموراتم رو باهاش انجام بدم و خوب خیلی تلاش کردم که یک باوری رو پیدا کنم که برعکسه این موضوع باشه و به دلم بشینه ولی بعد از یک مدت از یادم میرفت اما این چیزی که خداوند بهم گفت خیلییی عالی بود گفتم شاید کس دیگه ای هم نیاز داشته باشه بهش و اونم اینه که پدرپولدار منم نمیتونه بهم کمک بکنه و فقط خداونده که میتونه حامی و حمایتگر من باشه چون اون فرمانروا و اربابه بنابراین میشه گفت پدر پولدار من خداونده.
همین و اینقدر این باور به دلم نشست که نتونستم ننویسم.