اکثر افراد به جای خلق شرایط دلخواه، تابع شرایطی شدهاند که در آن گیر افتادهاند.
تنها زمانی از شغلی که دوستش ندارند دست میکشند، که مطمئن شوند شغل دلخواهشان آماده و مهیا است. وگرنه خود را با همان شرایط وفق میدهند.
تنها زمانی تصمیم به هجرت خواهند گرفت که، مطمئن شوند در شهر یا کشور جدید، شرایط مساعد و تضمین شدهای برایشان مهیاست. وگرنه در همان شهر می مانند.
شاید این طرز فکر منطقی تر به نظر برسد، اما هماهنگ با قوانین کیهانی نیست. و در یک کلام، راه زندگی در شرایط دلخواه، از مسیر این طرز نگرش نمیگذرد.
ما آفریده شدهایم تا خالق زندگی و شرایطمان باشیم، ما آمده ایم تا شرایط دلخواهمان را خلق و تجربه کنیم؛ نه شرایط موجود را.
ما هیچگاه تابع شرایط نبودیم چون می دانستیم که ما خالق شرایطیم… اگر تصمیم گرفته بودیم که خود را با شرایط وفق دهیم،
آیا هرگز چیزی به عنوان، کشاورزی بوجود میآمد؟
آیا هرگز صنایع شکل میگرفتند؟
آیا می توانستیم از این سر دنیا به آن سر دنیا فقط در کمتر از یک روز سفر کنیم؟
آیا اصلاً نسل مان ادامه می یافت یا بیماری ها ما را از پا در آورده بود!
تمامی تغییراتی که در جهان ایجاد شده، از تکنولوژی های پیشرفته تا انجام کارهایی که حتی همین چند سال پیش غیر ممکن می نمود، حاصل این دیدگاه است که ” ما خودمان خالق شرایط هستیم”
این باوری است که من برای تغییرِ شرایط زندگی ام، ساختهام.
نتایج این تفکر نشان دهندهی درستی این تفکر است. اولین قدمی که باید برای تغییر برداری، ایجاد چنین باوری است.
ایجاد این ایمان که خداوند توانایی تغییر شرایط را در من آفریده و برای بهبود شرایطم، حتی از من هم مشتاقتر است وهمواره در این مسیر، هدایتگر من است.
وقتی فضل خداوند و فراوانی جهان را باور می کنیم و ایمان می آوریم که ما قدرت ایجاد و تجربه شرایط دلخواهمان را داریم، آنگاه دیگر هیچ محدودیتی را نمی پذیریم. دیگر نمی گوییم ببینیم چه میشود!
دیگر تردیدی باقی نمیماند. بلکه خواسته مان که مشخص می شود، تنها با ایمان، توکل و اشتیاق، قدمهای مان را استوار برمی داریم.
ساختن چنین ایمانی، بهایی است که باید برای ساختن شرایط دلخواهت بپردازی. این ایمان تو را در مداری قرار میدهد که ایدهها، آدمها و همهی آنچه برای تجربهی شرایط دلخواهات نیاز داری، آنجا منتظر و آماده خدمت به تو است.
این وعده خداوند است و به قول قرآن:
«چه کسی وفادارتر از خداوند به وعده ی خویش است؟!»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD333MB28 دقیقه
- فایل صوتی ما خالق شرایط خودمان هستیم25MB28 دقیقه
بنام خدا
سفرنامه ردپای روز چهاردهم با کمی تاخیر
سلام به همه عزیزان و استاد و مریم گرامی
موضوع مهم :یکی ازدوستانم ویزای آمریکا رو گرفته بود و گفت من میخوام بیام آمریکا
بهش گفتم غیراز دیدن من چه پلنی داری .گفت میخوام بیام ببینم اگر اونجا خوبه اگر کار گیرم میاد .اگر شرایط کاریش خوب باشه بیام اونجا بمونم وزندگی کنم
هوای تهران آلوده هست .شرایطش خوب نیست .دیگ خسته شدم
گفتم پلنت این هست بیای اینجا کار هست اگر کار هست بمونی. اگر کار نیست بر گردی .گفت اره کار باشه که من خرج رو دربیارم میمونم. اگرنه که بر میگردم
گفتم ؛این رو شه تو هست
ولی روش من متفاوت هست
توضیح درمورد روش من که خیلی بهتر هست
من فکر نمیکنم که شرایط باید برای ما تصمیم بگیره .ما بگیم بریم اونجا ببینیم شرایط چطوری هست ومن خودم رو با شرایط اونجا وفق بدم
من فکر نمیکنم ما بدنیا اومده باشیم تا با یک شرایطی که موجود هست خودمون وفق بدیم
ما انسانها خالق جهان هستیم .ما همه چیز رو خلق کردیم .ما انسانها ساختمانها رو ساختیم
مثل دوبی که وسط یک بیابان بی آب وعلف که کسی دوام نمیارد الان ببین چه زندگی درجریان هست
ما انسانها تابع شرایط نبودیم توزندگیمون اگر ما به اینجا رسیدیم بخاطر اینکه شرایط برای ما تصمیم نگرفته
ما گرم ترین جای کره زمین تبدیل کردیم به خنک ترین جا با کولرها و سیستم های خنک کننده
سرد ترین جارو تبدیل کردین به گرمایشی
ما اومدیم از کویرهای بی آب وعلف مزرعه های ساختیم ما اومدیم ژنتیک حیوانات روتغییر دادیم اونها رو آنجا راه دوست داشتیم تغییر دادیم
ما خالق زندگی خودمون هستیم .ما تابع شرایط نیستیم
اگر میخوای زندگی رو ان جور که باید و شاید تجربه کنی باید تو شرایط رو ایجاد کنی بگی من میخوام بیام آمریکا چه شرایطی رو تجربه کنم و بعد بسازم اون رو
نه اینکه بیام ببینم اونجا کار هست .اگر کار هست .زندگی کنم وگرنه برگردم
زندگی به این شکل هست که ما ایجاد ش میکنیم
تو باید بگی من چی رو میخوام وخلقش کنی .نه اینکه ببینم حالا چطوری هست شرایط
مثل ۹۹/درصد دیگه
که خوب حالا ببینم این اوضاع با این چیزی که من میخوام جور در میاد نمیاد
اگر جور در نیادباید بسوزم وبسازم با زنم با بچه ام با شوهرم با ریس ام با کارمندم با کشورم نه
ما شرایط رو خلق میکنیم
ما اگر قانون رو بلدباشیم وبه خداوند ایمان داشته باشیم هر جوری که بخواهیم زندگی کنیم
ما تابع شرایط نیستیم
من اون موقع که درواقع از قم رفتم بندرعباس دقیقا چیزی رو که میخواستم روی یک برگه نوشتم
من میخوام بدم بندرعباس به کجا برسم با آدمهای جدید ارتباط برقرار کنم .ازلحاظ مالی پیشرفت کنم .تحصیل کنم .درواقع دور باشم ازافرادی که نامناسب هستند
که حالا دوستان فامیل آشنایان و کسانی که دوروبر من هستند ونمیذارند من خوب روی باور هام کار کنم
میخوام برم تنها باشم .میخوام بدم روی پای خودم وایستم
میخوام بدم زندگی رو با بیس درست وپایه های درست در بندر عباس ایجاد کنم
وقتی من این تصمیم رو گرفتم من با این ایده تازه اون موقع هم خیلی باور هام درست نبود
ولی یک ایمانی توی وجودم بود که میتونم این کار رو انجام بدم
حالا اون شرایط رو من میسازم و شروع کردم به ساختن من همه چیز رو برای خودم ساختم
دانشگاه رفتم .کلی مسائل جدید وتجربیات جدیدی رو داشتم
دقیقا به تمام اونچه که براش رفتم بندرعباس رسیدم وبعد که به این شرایط رسیدم تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به تهران
با این ایمانی که من میسازم تمام زندگی ام رو هدیه دادم به یک زوج جوان
رفتم تهران از زیر صفر شروع کردم از زندگی توی مسافرخونه ها دقیقا همان چیزی که میخواستم رو خلق کردم
یک شرکت خیلی موفق زدم کل شهرها بزرگ رو سینمارهای مختلف برگزار کردم
بارها و بارها توی تهران سمینارهای بسیار بزرگ برگزار کردم
تمام آنچه که میخواستم رو خلق کردم
من برنامه ام این بود که دوره تکاملی خودم رو طی کنم وکار جهانی انجام بدم
یک عالمه دلیل داشتند افراد که من نمیتونم توی تهران اون کارهای که میخواهم رو انجام بدم
ولی من همه ی اون کارها رو انجام دادم و بعدش اومدم آمریکا
من به این فکر نمیکردم که حالا بیام ببینم شرایط چی هست .من میدونم که میتونم شرایط خودم رو خلق کنم .
میدونم که میتونم اونچه رو که میخوام بسازم .
من میدونم که خالق زندگی خودم هستم
و توهم باید بدونی وبا این باور میتونی زندگی خوبی رو بسازی
دقیقا همان چیزی که میخواستم رو دارم میسازم
به هیچ عنوان اجازه ندادم که شرایط برای من تعیین کند که من چطور باید زندگی کنم
من هستم که شرایط رو خلق میکنم اومدم امریکا یک جنگل خیلی بزرگ گرفتم که دارم ویلا میسازم ۶۰هکتار
مرغ گرفتم .بز گرفتم.اسب گرفتم اینها ربو تجربه کردم دقیقا همینجوری که میخواستم اونچه رو که خواستم دارم انجام میدم
این شرایط شاید تو رویای کسی نگنجه که ۶۰هکتار زمین و باغ داشته باشند همه چی توش داره دریا جنگل دریاچه فضای سوارکاری فضایی کشت پراز گوزن واهو برای شکار
همه لایق این نوع زندگی هستند همه میتونند این کاررو انجام بدن همه میتونند به این شکل زندگی کنند اگر وباورهاشون رو عوض کنند اگر نگاهشان رو به دنیا عوض کنند
توی مدار دیگ قرار میگیرند .اگر سطل شون رو بزرگتر کنند اگر وباورهاشون رو عوض کنند سطلشون بزرگ تر میشه باران رحمت الهی رو بیشتر جمع میکنند و هرچی رو که بخواهند خلق میکنند
یک زمین خیلی بزرگ گرفتم که هرکاری رو بخواهم توش انجام بدم حتی باند هواپیما داشته باشم
اینها چیزی بود اگر چند سال پیش به بقیه می گفتند منو مسخره میکردنددرمورد این که من چطور میخوام زندگی ام رو خلق کنم وبسازم حتی بابای خودم منو مسخره میکرد اصلا فحش بهم میداد
به من میگفت تو برو بنده خدا دنبال یک شغل دولتی تامین اجتماعی بیمه داشته باشی همش میگفت باید بری دنبال کاری که بهت حقوق میدن این چرت وپرتها چیه که داری میگی .همه منو مسخره میکردند
داشتم به خواسته ام فکر میکردم وآن چیزی که میخوام
نه اینکه وقتی ۷۰ تا ۸۰ سالم شد بدم یک باغچه پیدا کنم مثل خیلی ها که تمام رویاهاشون برای بعد از با زنشتگیشون هست.که برند یک باغچه درست کنند یک کلبه درست کنند
گفتم میخوام توسن جوانی این کار رو انجام بدم نه تو سن پیری نه بعداز بازنشستگی
میخوام زندگی ام رو اون جور که دوست دارم تو بهترین کشور بهترین ایالت کنار ساحل
من میخوام همین نزدیک ساحل ویلام رو بسازم
چقدر تجربه های مختلفی داشتم در مورد شیر دوشیدن .جای اسب .درمورد ساخت وساز
هیچ اطلاعاتی نداشتم توی این مدت اطلاعات جمع کردم با ادمها حرف زدم
واقعا اون جوری که دوست داشتم زندگی خودم رو خلق کردم
همه ی اینها بخاطر این بود که من باور داشتم (باورقلبی)نه اینکه یک روز باور کنم یک روز میشه و یک بار بگم نمیشه
از همون اول باور داشتم که من تمام شرایطی رو که میخوام رو خلقش کنم تمام خواسته های من برای خدا بسیار ناچیز هست
یعنی براورده کردنش کاری نداره برای خداوند
جهان هستی آماده خوشحال هست برای اینکه من به خوا سته های بزرگم برسم بزرگ ازنظر من نه از نظر اون
و کمکم میکنه وهدایتم میکنه خداوند وبا این نگاه من اومدم توی این کشور همون چیزی که خیلی سال پیش گفت بودم به بچه ها دوست دارم کارم رو جهانی کنم ویلا بسازم
بهتره اینجا زمین نگیرم که منو نگه داره بهتره سرب به پام نچسبونم که منو نگه داره
بعد اومدم امریکا
اولین کاری که کردم رفتم شناختم جاهای مختلف رو ایالالت فلوریدا کلشو رفتم با ماشین گشتم مسافرت کردم
میرفتم زمینها رو میدم هتلهای مختلف رو رفتم و جای رو پیدا کردم که دقیقا همونجور که میخواستم باشه با همون مردم دوست داشتنی آروم وساده وخلوت و همه امکانات داشته باشه سوپر مارکتهای بزرگ اینترنت اب وبرق
اومدم همون جوری که دوست دارم زندگی میکنم ازاد باشم راحت باشم آزاد باشم برای اینکه هواپیما شخصی داشته باشم
آزاد باشم برای یک باند داشته باشم
آزاد باشم برای هر مدل ماشین رو داشته باشم
نگند ماشین با این حجم سی سی محدودیت داره نمی تونی داشته باشی
تمام محدودیتها رو نگند داشته باشی
زبان انگلیسی رو به شدت دوست داشتم و جای برم که همه انگلیسی صبحت کنند
که زبانم تقویت بشه توی ارتباطات زبانم هم تقویت بشه
ما خالق زندگی خودمون هستیم ما می توانم شرایط رو اون جور که بخواهیم بسازیم
اگر توی مدار درست قرار بگیرید افراد درست شرایط درست ایده های درست وارد زندگی تون میشوند
باور کنید نمیخواهید کار خاصی بکنید
من هدایت شدم قدم به قدم
مردم آمریکا هم باور نمی کنند چطور همچنین جای رو پیدا کردی اصلا باورشون نمی شد
منی که نه بچه این منطقه بودم نه هیچی هدایت شدم .همه ی این اتفاقها بصورت معجزه اسا افتاد
فقط به این دلیل که باور دارم اون چه که میخوام رو میسازم .اون چیزی که دوست دارم رو خلق میکنم
رابطه ای که دارم مدرسه ای که فرزندم میره همون شرایطی که میخواستم
همه اینها همون چیزی بود که خودم میخواستم و همه اینها اتفاق افتاده بود بدونی که من بخوام واقعا تلاش خاصی انجام بدم کار خاصی بگم من کوه کندم نه اینها خودش اتفاق میفته فقط ما باید ایمانمون رو تقویت کنیم
ما باید باورهامون رو تقویت کنیم
من به هر چی که خواستم رسیدم
بحث معنوی ارتباطی سلامتی وخیلی بالاتر از اون رسیدم و هنوزم که هنوزه خواسته هام بزرگتر میشه
مثل همه ی آدمها خواسته ها بزرگتر و بزرگتر میشه
دوست دارم فکر کنی که واقعا چی میخواهی واونچه که میخای رو پاش وایستی وخلقش کنی وایجادش کنی وبدونی که ایجاد میشه همه چی
نگاه کنید به کره زمین دستخوش چه تحولاتی شده و چه کارهای کردیم .ما زمین رو به هر شکلی که میخواستیم ایجاد کردیم
ما اومدیم درخت پرورش دادیم
جاده درست کردیم ما خلق کردیم
ما درمورد زندگی خودمون هم باید همین کاررو انجام بدیم این زندگی واقعی هست
اگر من درمورد موفقیتهای خودم صبحت میکنم بخاطر این باور که میشود امکان پذیر هست
فقط دوست دارم این باور رو ایجاد کنم که میشود که امکان پذیر هست اون جوری که میخواهید بوجود بیاری
محدودیتها فقط توی ذهن ما است.
آقا قانونی داریم توی این کشور
اینها توی ذهن ما است همه چیز تغییر میکنه
توی ایران گفتند که این ماشین نه نمیشه
همون موقع گفتم کجا برم که این محدودیت نباشه و همین جوری هدایت شدم که محدودیت نباشه
واین جای که من هستم اون محدودیتها توش نیست ومن باور داشتم
دوست دارم ایمانتون قویتر بشه واون چیزی که دوست دارید خلق کنید
استاد واقعا دمتون گرم استاد عزیزم هزاران آفرین بخاطر همچنین ایمانی که داشتید استاد شما گفتید کسی رو بت نکنید اگر یک نفر تونسته توهم میتونی
استاد من توی این مدت اصلا فکر نمیکردم که بتونم تابع شرایط بودم والان هم هستم
من میخواستم شرایط همه چیز رو برام جور کنه ومن هم هیچی
احساس میکردم باید بتونم با این شرایط کنار بیام
اما از وقتی که این هارو شنیدم و فهمیدم باید تکاملی پیش برم باید بنویسم چیزهای رو که میخوام ودر مدار درست قرار بگیرم تا هدایت بشم خیلی خوشحالم
من میخوام از فامیل دوست واشنا دور بشم وبرم مهاجرت کنم و میخوام بدم خواسته هام رو بنویسم و باور داشته باشم که اتفاق میفته وایمان قلبی صددرصد
و مطمئن هستم که همه چیز به خودم من بستگی داره
پس دوباره تلاش میکنم
اونقدر بلند میشم وتلاش میکنم تا موفق بشم
ممنون از شما استاد گرامی
مریم عزیزم چقدر نکاتی که برای این فایل نوشتید منو به فکر فرو برد
حالا میفهمم که من میتونم هر کاری رو بخواهم انجام بدم
من میتوانم مهاجرت کنم اما باید بیشتر از اینها کار کنم من اگر بخواهم بدون خانواده وبخاطر خودم میتوانم این کار رو بکنم
من میتوانم به هرچی بخواهم برسم فقط باید به خداوند توکل کن
حالا برای اینکه بتوانم تصمیمات سخت تر بگیریم باید اول تصمیمات راحتر بگیرم و بهشون عمل کنم تا بتونم برای مهاجرتم تصیمیم بگیریم
منم خیلی دوست دارم مهاجرت کنم اما جسارتش رو ندارم فعلا
اگر خودم به تنهایی میبودم حتمن مهاجرت میکردم ولی خانواده ام اینجا دارم این باور رو میگه که چون من همسر و فرزند دارم نمیتوانم به تنهایی مهاجرت کنم پس باید خیلی بیشتر کار کنم
اما نتیجه خوبی که گرفتم خواسته هام رو نوشتم میخوام تمرکزم رو بزارم تا درآمد ماهیانه کسب کنم چون من شرایطم رو خلق میکنم
ویکسری خواسته های دیگ دارم
به امید الله متوکل بر خدا مطمئن هستم با کار کردن روی خودم وایمان قلبی میتونم به هرآنچه که میخواهم برسم
بنام خدای مهربون
سلام به استادعزیزومریم گرامی
روزچهاردم سفرنامه
ماانسانها تابع شرایط نبودیم ماخالق زندگی خودمون هستیم اگر میخواهی زندگی رو اونجوری که دوست داری باشه توباید خلقش کنی شرایط رو باید بگی من میسازم توباید بگی من چی رو میخوام وخلقش کنی نه اینکه ببینم شرایط چه جوری هست ۹۹ درصد ادمها اینطوری هستند که تابع شرایط هستند
اما من اون چیزهای رو که میخواستم اول نوشتم وبعد رفتم بندرعباس وقتی رفتم دیدم اوضاع اونجوری که من میخواستم نیست با خودم گفتم من اون شرایط رو برای خودم میسازم وهمه چیرو ساختم
به هیچ عنوان اجازه ندادم که شرایط برای من تعیین کنند چطور زندگی کنم
حالا من هم میخوام بسازم اونطوری که دلم میخوام مثل شما مثل عزیزان سایت که تونستند فقط خیلی بیشتر روی خودم کار کنم وبه تمرینها عمل کنم عمل کننده باشم
استاد من امروز رفتم خونه ی بابام درمورد ثروت بحث شد دیدم الله اکبر پدرم میگفت هرچقدرثروتمند بشی ازخدا دورتر میشی
همین قدر یک خونه ویک ماشین داشته باشی وپول خرجتو دربیاری که دستت رو پیش کسی دراز نکنی بسه
یا کم بخور همیشه بخور
یا قطره قطره جمع شود وانگهی دریا شود
یا به بردارم میگفتند چقدر بهش گفتیم برو سرکاردولتی حداقل پول بیمه ات بیاد تا کمکت خرجت بشه وقتی پیر شدی
شغلی خوبه که بیمه داشته باشه
برای پول دراوردن باید سخت کارکنی باید ازصبح تا شب بری کار کنی پول که همینطوری بدست نمیاد
توبشین که خدا برات از اسمان پول بفرسته
ثروتمنداها وقتی پولدارمیشن دیگ خدا را فراموش میکنند یا مغرور میشن
الله اکبر من توی همچنین خانواده ای بزرگ شدم یادم میاد من وخواهرم ۲ سال تفاوت سنی داشتیم من تا دبیرستان درس خوندم ومجبور کردن که درس نخونم وازدواج کردم موقع ازدواج هم اصلا جهزیه خوبی نداشتم استاد لباس برای عروس خانواده ام نخریدن الله اکبر وارد یک زندگی شدم که همسرم کشاورز بودم ولی بعد اون شغل رو رها کرد وارد یک اشپزخانه رستوران شد واونجا ازصبح تا شب کارگری میکرد باپولی که میگرفت نمیتونست پول خرج لباس مو بده اگر دعوایی میشد وبه خانواده ام میگفتم
شوهرت هست اگر بهت نون خشک هم داد باید صدات درنیاد وزندگیتو بکنی من توی این زندگی فقط سوختم وساختم چون فکر میکردم دیگ راهی ندارم والان این مدت که داخل این سایت هستم خیلی چیزها فهمیدم ویاد گرفتم ولی از لحاظ مالی هیچ تغییری نکردم
الان خداوند ازطریق این باورهای که پدرم امروز درعین صبحت داشت میگفت گفتم الله اکبر
من هم این باورهارو دارم چطور تا حالا فکر میکردم این باورها درمن وجود ندارد اگر وجود نداشت من الان باید وضیعت مالی عالی باشه پس نیست
احساس میکنم خداوند ازطریق پدرم گفت باید این باورهارو تغییر بدم
استاد من خالق شرایط زندگی خودم هستم پس با تعهد خیلی بیشتر ازقبل باید روی خودم کار کنم
خدایا ازتو میخواهم به من کمک کنی وهدایتم کنی
بنام خدای مهربون
ماخالق شرایط خویش هستیم استاد بخدا این حرفتان حقیقته واقعا همینطوریه چرا من انقدر فراموشی گرفتم استاد یادم میاد از عینک زدن خسته شده بودم همش می گفتم چی میشد عینک نزنم اما الان بعداز نمیدونم دقیقا ۶ یا ۵ ماه من دیگه عینک نمی زنم یعنی یک اتفاقاتی افتاد دسته عینکم شکسته رفتم عینک مادر شوهرم رو آوردم و شیشه های عینکم رو گذاشتم داخل عینک مادر شوهرم عجیب تر اینکه وقتی عینک مادر شوهرم رو میزدم حس بد میدادبهم رفتم شیشه رو عوض کنم چون خیلی خش افتاده بود قیمت شیشه بالا بود نتونستم اما الان چی دیگه اصلا به کلی عینک نمی زنم حتی چشمم خسته یا درد نمی گیره استاد خط موبایل رو به راحتی میخونم یعنی من خلقش کردم رسیدن به خواسته یعنی من تونستم به این خواسته برسم یادم میاد تولد یکی از دخترهای فامیلمان رفته بودم یکی از دوستان قدیمی منو اونجا دید نشناخت بعداز یکساعت اومد پیشم بهم گفت چقدر عوض شدی من اصلا نشناختمت هی بهت نگاه میکردم می گفتم خدای این کیه بعد یوهو یادم افتاد اینک مریمه کوعینکهات چقدر جوانتر شدی چقدر خوشکل شدی چون عینک نزدی من اصلا تورو نشناختمت من تا اون موقع اون چیزها رونشنویده بودم کسی بهم نگفت یعنی نه اینکه شاد بشم که اینطور از من تعریف کرده نه خوشحال شدم چون من تونسته بودم عینکم رو کنار بزارم من از سن دبیرستان عینک میزدم الان دیگ نمی زنم خدایا شکرت پس واقعا شرایط دست خودمون هست وای خدایا ازت ممنونم بخاطر استادم و مریم عزیزم و دوستانی که کامنت می زارم
پس با ایمان قویتر پیش می رم میدونم من به هرچی بخوام میرسم
این اتفاق شاید تا قبل از این فایل برایم زیاد مهم نبود حتی افراد نزدیک من هم نمی دیدند اینو همش منتظر ثروت من هستند اما برای من خیلی عالیه چون من دیگ عینک نمی زنم
یک اتفاق دیگ هم من میخواستم کسی رو برای همیشه فراموش کنم و الان دیگ اون ادم برای همیشه فراموش شده چرا چون من خواستم خداوند کمکم کرد پس من خالق همه چیز هستم
من خواستم از چت کردن واز گروهای تلگرامی بیام بیرون و الان نزدیکه ۷و۸ماه هست که هیچ گروه برای چت ندارم حتی گروه فامیلی چرا چون من خواستم من خالق شرایط هستم
الان گوشی که دستم هست رو دارم و بهش رسیدم چرا چون من خواستم و برایم شد
اینها رو اینجا می نویسم تا یادم باشه همیشه
یک تعهد هم دیشب دادم به خودم که به هیچ عنوان از قانون دیگ با هیچ کس حرف نزنم الان تا این ساعت موفق شدم پس من می سازم اینو رو
خدایا شکرت بابت این سایت و استاد و مریم عزیزم