ما خالق شرایط خودمان هستیم - صفحه 44
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/11/AX-SITE.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-11-01 09:19:012024-06-08 22:12:49ما خالق شرایط خودمان هستیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
باید تکرار وتکرار وتکرار کنم به خودم که من خالق شرایط زندگیم هستم
من با تمرکز بر نکات زیبا و با شکرگزاری قدرت خداگونه پیدا میکنم و به هرچیزی که بخوام بگم کن اونم یکون بشه
تاامروزمن شرایط دلخواه و نادلخواه زندگیمو ساختم
پس باید یاد بگیرم که به محدودیتها ،مقررات و قوانینی که وجود دارند اعتماد نکنم فکر نکنم که اینها پایدارند
باید به خدایی اعتماد کنم که قوانین ثابتی رو وضع کرده که بر اساس اونها من خالق خواسته هام میتونم باشم
من آزادی زمانی و مکانی و مالی میخوام
من عشق و شور و سرور و شادی میخوام
من درک اتصال دائم به خدای مهربونمو میخوام
ما به خدا خیلی نزدیکیم
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان نازنینم💖💖💖💖💖
روز چهاردهم سفرنامه..
ما مثل برگی در مسیر باد نیستیم🍃🍃ما خالق شرایط خود هستیم😍😍
ما میتونیم با ارسال فرکانس های مثبت و با ایمان و باور به الله مهربان اتفاقات و شرایط رو به نفع خود تغییر بدیم…
یا میتونیم با ارسال فرکانس های منفی و شرک و بی ایمانی به خداوند بدترین اتفاقات رو برای خودمون به وجود بیاریم..
من واقعا در شگفت میشم از ایمان و باور استاد…که یک انسان چقدر میتونه تغییر کنه و با تغییر باورهاش و با قدم گذاشتن در مسیرهای ناشناخته که البته با باور و اطمینانی قلبی همراهه، بهترین اتفاقات و بهترین شرایط ممکن رو برای خودش به وجود بیاره
من کمتر کسی دیدم مثل استاد اینقدر باایمان اینقدر متوکل اینقدر یکتاپرست اینقدر ثابت قدم
و خداروشکر میکنم که الگویی چون شما رو در مسیر من قرار داده
من مدتی هست که تعهد داده بودم به خودم که تمرکزم به خواسته ها باشه و آگاهانه اعراض کنم از موارد و اتفاقات منفی روزانه….میخوام اینجا در مورد اتفاقاتی که تجربه کردم توی این مدت براتون بگم
اول اعتراف کنم که واقعا هنر خییلی بزرگیه که انسان بتونه جلوی نجواهای شیطانی ذهنش رو بگیره و هر زمان که تونست اینکارو بکنه باید یه احسنت جانانه به خودش بگه… من تا حدودی تونستم آگاهانه اینکارو بکنم در حد ایمانی که داشتم…. و واقعا توی این مدت اتفاقات عجیبی رو تجربه کردم که قبلا تجربه نکرده بودم…
اول در مورد خودم بگم..امروز تولدمه و من سالهای گذشته چنین روزی خیلی نیازمند بودم به توجه اطرافیان خیییلی. و توقع داشتم یادم کنن یا پیام بدن یا هر چی.. ولی امسال اینجور نیست . واقعا این تغییر رو متوجه میشم که خیلی بی نیازتر شدم از بقیه.. و اطرافیانی که تو ذهنم خیلی بهشون قدرت میدادم الان قدرتشون خیلی کم شده توی ذهنم. اگه هم نجواهای شیطانی بیاد که کسی توجهی بهت نداره یا فلان..فوری خاموشش میکنم و به وجود خداوند در وجودم فکر میکنم که تا خدا رو دارم بی نیاز از هر کسی هستم و تمام وجودم رو آرامش میگیره… خدایی که هیچوقت تنهامون نمیذاره خدایی که همیشه و همیشه هست و حضورش دائمیه و تنها کسی هست که میتونی تمام و کمال روش حساب کنی و هیچوقت پشتت رو خالی نمیکنه.. خیلی خوشحالم از این تغییرات در خودم..
مورد بعدی که برای من مثل معجزه هس اینه که دقیقا روزی که تعهد دادم در مورد کانون توجهم…دقیقا همون شب همسرم وقتی اومد گفت که یه پیام دریافت کرده که برنده صدتومن خرید رایگان از فروشگاه شدیم😍 اصلا باورم نمیشد.
دوستان اصلا مهم نیست که مبلغش کمه یا زیاد…مهم اینه که تا حالا چنین اتفاقی برای من نیفتاده بود در حالیکه ما سالها بود که از اون فروشگاه خرید میکردیم و همیشه هم کارت قرعه کشی پر میکردیم ولی هیچوقت چنین اتفاقی نیفتاده بود. و باز 300تومن از جایی که فکر نمیکردیم واریز شد برامون…
و چند روز بعدش بود که من کمی دلم گرفته بود بر اثر اتفاقاتی و داشتم با خدا حرف میزدم که خدایا کمکم کن…من بدون کمک تو نمیتونم…خدایا….. و در همین حین همسرم داشت میرفت بیرون از منزل… بعد از گذشت ده دقیقه برگشت خونه.. گفتم چی شده گفت همسایه رو دیدم داخل کوچه… و یه کارت هدیه 200تومنی بهم داده برای خرید از فروشگاه..گفته برای شما برید خرید کنید…واقعا نمیدونم چی بگم…نمیتونم چطور توصیف کنم که خود خدااا داشت باهام حرف میزد اون لحظه…باورم نمیشد به این زودی نشونش رو برام فرستاد و منو دلگرم کرد و گفت نگران نباش من تو این مسیر کنارتم😢ببین من همیشه حواسم هست همیشه هواتو دارم . فقط ناامید نشو فقط جلوی نجواهای ذهنت رو بگیر و منو با تمام وجودت باور کن😢 اخه کدوم همسایه چنین کاری رو میکنه در حالیکه میتونست بره برای خودش خرید کنه…
اون کارت برای من 200تومن ارزش نداره. میلیاردها تومن ارزش داره..چون از طرف خدا اومده چون هدیه اونه… و چه هدایای فوق العاده تری در راهه که از هزاران راه به هزاران شیوه که به هیچ طریقی در تصورمم نمیاد،بهم بده..فقط تا ساعتها اون کارت رو نگاه میکردم و از خدا تشکر میکردم…
و فقط خدا میدونه که چقدر نشونه های دیگه تو این مدت برای من فرستاده که من به دلیل نگاه ناقصم و شرک نهفته ای که در وجودم دارم نتونستم اونا رو ببینم…
و یه مورد دیگه که برام خیلی جالب و عجیبه اونم اینه که چند روزیه پسرم یه دوست پیدا کرده که پسر یکی از همسایه هاس. و با وجودیکه سالها اینجا بودن ولی هیچوقت همبازی نبودن. و من واقعا از اینکه بخوام دوتا پسر بچه رو تو محیط خونه سرگرم کنم عاجز و ناتوان میشدم و از اینکه میدیدم خیلی سرگرم تماشای تلویزیون و…بودن ناراحت میشدم و دوست نداشتم این شرایط رو..و مخصوصا الان که مدتیه درسهاش شروع شده بود به صورت مجازی (به خاطر شرایط کرونا ) و واقعا سخت بود تذکر دادن دائم بهش….. و به صورت اتفاقی با این همسایه و پسرش برخورد کردم و پسرامون با هم دوست شدن و الان چند روزه که خیلی کمتر تلویزیون میبینه خداروشکر و بیشتر با دوستش بازی میکنن یا اون میاد یا پسرم میره…و جالب تر اینه که به خاطر اینکه اشتیاق داره که زودتر بره بازی کنه تکالیفش هم خیلی بهتر و زودتر مینویسه و من نیازی نیس دائم بهش بگم.. و واقعا اینا اگه معجزه نیس پس چیه..
من به خودم احسنت و آفرین میگم که تا همین حد هم تونستم زندگیم و شرایطم رو تغییر بدم و بهتر کنم…و مطمئنا با یادآوری الهامات و کمک های خداوند به خودم و گرفتن حس و حال خوب و باز اعتماد و توکل به خداوند میتونم شرایطم رو خییلی خییلی بهتر و بیشتر تغییر بدم
خداروشکر هزاران بار شکر که ما رو خالق شرایطمون آفریده… عاشقتم خدای خوبم😍😍💜💜💜💜💜💜💜💜
بله من کلی باور دارم ریز دارم میخوام خونه راعوض کردم تواین خانه نشستم میخوام بهرم یه دیگر میخوام برم مغازه عوض کنم مین جا هستم باید حرکت کنم تا جواب بدهد
به نام خالق هستی
روز چهاردهم سفرنامه
سلام
جلسه ی امروز منو مثل همیشه یاد یک پروسه ای انداخت که خودم تجربه ش کردم و حالا درک میکنم این رو که ما خالق شرایط خودمان هستیم
من وقتی تو شهر خودمون بودم و احساس کردم که فضای این شهر دیگه به من نمیخوره و دوست دارم هر جدیدی رو تجربه کنم و تجربیات جدیدی بدست بیارم،دوستان جدید،کار جدید،درآمد بهتر و… تصمیم به مهاجرت به تهران گرفتم و الان دو ساله که اینجام
شغل می خواستم تا درآمد داشته باشم هدایت شدم به سمت یه شغلی،درآمد خوبی داشت.من بعد پنج شش ماه کار کردن اونجا گفتم من درآمد بیشتری میخوام و از اون کار اومدم بیرون و رفتم سراغ یک کار دیگه با 3 برابر درآمد قبلی و مدتی هم اونجا بودم
اما یه چیزی از وقتی اومده بودم تهران میگفت نه همه ی اینا رو ول کن و بچسب به کاری که عاشقش هستی،استاد تو بعضی فایل ها گفتن که حداقل واسه 6 ماه پول داشته باش برای زندگی و بعد از اون بیا بیرون،این عشق که من داشتم چنان دیوانه م کرده بود که بدون هیچ پس اندازی ولش کردم و اومدم سراغ عشق و علاقه م و میدونم همون چیزی رو که دوست دارم تو این کار تجربه خواهم کرد و من دارم آموزش میبینم
وقتی که اومدم تهران چند ماه خونه ی برادرم بودم و یجورایی احساس خوبی نداشتم اونجا،یه وقتی تصمیم گرفتم که مستقل بشم و تنها زندگی کنم،باز هدایت شدم به خونه ای جدید که مستقل باشم اینجا
سپاسگزار خداوند هستم برای اینکه به ما قدرت خلق کردن داده مثل خودش
سپاسگزار خداوند هستم بخاطر این باور فوق العاده که من میتونم زندگیم رو طوری که دوست دارم بسازم
سپاسگزار خداوند هستم بخاطر کلامش که از زبان استاد جاری شد تا بشنوم
سپاسگزارم
به نام خدای مهربان
سلام میکنم به همه ی دوستان در این تقویم روز شمار تحول(واقعا زیباس این اسم😍)خدایا شکرت
من قبل از این که فایل های دانلودی با همت مریم جان شایسته و هدایت الله تغییر و تحولات اساسی روش انجام بشه
داشتم با تعهد هر روز انجام میدادم.که بعد مدتی متوقف شد
ولی الان از نو شروع میکنم و چون دقیق یادم نیست که تا کدوم فایل را کار کرده بودم ناخودآگاه به این روز۱۴ هدایت شدم باز هم قانون را مرور کردم این که من خودم هر چه میکنم به خود میکنم و همه
به نظر من و اون جوری که الله مهربان داره منو هدایت میکنه و بیشتر میتونم درک کنم خدارو شکر اینه که ههمه چیییز پس از وارد شدن به این مسیر برمیگرده به نحوه ی نگرش ما به اتفاقات،اگر اتفافات به ظاهر ناخوشایندهم میفته ما باید سعی کنیم چه جوری نگاه کنیم که احساس بدی به ما نده
مثلا اگر یه تصادف کوچک میکنیم با یک ماشین،میشه ازش برداشت های خوبی کرد،مثل این که(خدارو شکر که به یه نفر نزدم،خدارو شکر که فقط یه خورده گلگیرش رفت داخل،یا خدارو شکر که به ماشین خیلی گرون قیمت نزدم)
یا اصلا به این فکر کنیم این اتفاق که باعث شده ما دیرتر به خونه برسیم قرار بوده دم
خونه اتفاق خیلی بدی بیفته و و وهزاران چیز دیگه که امکان داشت اتفاق بیفته ولی نیفتاد
و خدایا شکرت،خدایا هزاران مرتبه شکر
پس ما خالق شرایط خودمون هستیم و نیمدیم بگین ااااه ببین چه بد شد،گند خورد تو روزم،من همیشه بی دست و پام و هزاران افکار منفی دیگر که مشکلات بعدی را برامون رقم میزد.
دوستتون دارم😊🌸
به نام خدایی که روزی رسان منه(فقط)
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان ثروتمندم.
واقعا ما انسان ها خالق زندگی مون بودیم و هستیم و تابع شرایط نبودیم و نخواهیم بود و هر بار جهان را جای بهتری برای زندگی خود و دیگران کردیم و خواهیم کرد.
من با تمرکز بر روی خواسته هام که با نوشتن اون ها و با ذکر جزئیات بیشتر و با این ایمان و باور که من خالق زندگی خودم هستم و در این مسیر خدا و جهان هدایتم میکند چون که من با هر بار رسیدن به خواسته ها و آرزوهام سبب گسترش دنیا میشم و اینکه هم خودم خوب زندگی میکنم و لذت میبرم و هم دنیا رو جای بهتری برای زندگی دیگران میکنم و اصلا شرط ورود من به این دنیا با خداوند این بوده است با این باور که من تکه ای از خداوند هستم و توانایی خلق دارم.
در پناه خداوند منان شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
یاحق
به نام خداوند وهاب و هدایتگر
سلام خدمت همه عزیزان
در 14 روز سفر پر خیر برکت هستم
از این فایل باور ها و قانون های زیادی میشه استخراج کرد که من اونایی که متوجه شدمو میگم
من از این فایل قانون تکاملو متوجه شدم که استاد درباره مهاجرتاشون توضیح میدادن
قانون توکل و جسارت داشتن و شجاع بودن و توجه نکردن به عوامل بیرونیو متوجه شدم
و تکامل جهان هستیو با وضوح بیشتری احساس کردم
خالق بودن هر کدوم از ما بر زندگیه خودمون هم توش موج میزد
و من خودم بیشتر از همه شجاعت استاد نظرمو جلب کرد که با یه بچه 3 ماهه و 3 ساله مهاجرت کردن
سلام خدمت استاد عزیزوبزرگوار،خیلی خیلی از شما سپاسگزارم،خدارو هزاران بار شاکرم که شمارو سر راه زندگی ما قرار داد.
استاد راجع به این فایل باید بگویم که واقعا حرفهای شما درست وبه جاست.احسنت برشما
وهمسر عزیزتون
من همسرم نظامی هستند وبه خاطر شرایط کاری مجبوریم خیلی چیزها رو تجربه کنیم
من که ازدواج کردم به شهر زیبا ودوست داشتنی دزفول رفتم ،شاید بهترین خاطرات آغاز زندگیم اونجارقم خورد تا طوری شد که اصلا تمایل به انتقالی به مکان دیگه ای رو نداشتیم ،هر کس از خانواده واقوام میومدن خونمون دوست نداشتن برن ویا سفر به دزفول جزءبهترین خاطراتشون بود
دخترم فائزه سال ۸۱ اونجا دنیا آمد وشادی زندگی مابیشتر شد،ما فقط در لحظه زندگی میکردیم ،مدام یعنی هر روز به تفریح وخوش گذرونی با خودمون ودوستانمون،به فکر پس انداز نبودیم،خوب میخوردیم ،خوب میپوشیدیم،هزینه تمام وکمال مهمانهارو میدادیم چون با قطار واتوبوس و..به همدان وشوشتر و اهواز و…میبردیمشون ،خودمون ماشین نداشتیم،با موتور هندای ۱۲۵ همه جا رفتیم وحالشو بردیم ،دوستان خوب ودوست داشتنی که مثل خواهر وبرادر بودیم .
کم کم دیگه خسته شده بودیم ،دوست داشتیم چیزهای جدیدی رو تجربه کنیم ولی نگران بودیم از تغییرات،همسرم خیلی مثبت بود ولی من میترسیدم هر سال منصرفش میکردم میگفتم نه ،باشه سال دیگه
دیدم خیلی پس انداز نداریم ،یعنی هرچه پس انداز بود رو از روی دلسوزی میدادیم به اطرافیان ،یک دفعه برای عروسی ،یکبار برای خانه خریدن …،پولی دست خودمون نبود درصورتیکه میشد باهاش خونه کوچک بخریم و..مدام این چرخه تکرار میشد ،من وهمسرم خوشحال که به دیگران کمک میکنیم
۱۰۰۰تومن کسی بهمون کمک نکرد ما لذت میبردیم از کمک ولی دیگه به خودمون اومدیم دیدیم پس انداز چندانی نداریم
همسرم گفت بریم مشهد که نزدیک شهر خودمون کاشمر هست ،من تو ذهنم خونه ای رو تصور میکردم که ما پولشو نداشتیم،ولی همسرم گفت خدا با ماست مطمئنم میشه
سال ۸۸ منتقل مشهد شدیم من نگران ولی همسرم امیدوار،موقعی که دنبال خونه میگشتیم مشهد،مادرم گفت پسرعموی پدرم خونشو عوض کرده ودنبال مستاجر میگرده به ایشون تماس گرفتم رفتیم خونه رو دیدیم ایشون گفت کرایه نمیخوام فقط نمیخوام خونه خالی باشه ،ما ماهی ۱۰۰ خودمون گفتیم میدیم ایشون دوست نداشت ولی قبول کرد
ایشون خیلی ثروتمند بود و۱۰۰براش هیچ بود
البته جالب قضیه اینکه همین پسرعمو از زیرخط فقر از کاشمر به مشهد مهاجرت کرد وبی سواد بود ولی باتلاش خودش وصداقت و…به همه چیز رسید با مال حلال و..والان ثروتمند است واز قبل اون خیلیها روزی کسب میکنند ،خدا خواست تو اون برهه زمانی بهم برسیم،زیبایی این قضیه اینکه خونش دربست وبزرگ بود ،همه چیزهایی که فکر میکردم وآرزو داشتم رو داشت ۱۰۰ متر پایینتر مدرسه دخترم بود ،به مسجد نزدیک ،بهترین امکانات برای رفت وآمد رو داشت ،همه خانواده راضی از اینهمه خوبی وماهم شاد ،همسرم همونی رو که گفت ساخت ،زندگیمون برکتش بیشتر شد تونستیم ماشین بخریم وپس انداز کنیم
هر روز مهمان از شهرستان و…
خلاصه پسرم فرزادسال ۸۹ متولد شد وبه شادی ما افزود،زندگی شادتر وبهتر با اتفاقات وتجربیات جدید،خونمون شده بود هتل برای دوستان وآشنایان وماهم شاد شاد ازهمه استقبال میکردیم تا اینکه ….
سلام چقدلذت بردم چقد رها بودین چه اتفاق خوبی تو مشهد براتون افتاد خونه وپس انداز وماشین
لذت بردم
عرض ادب و احترام ، در تایید فرمایشات شما باید عرض شود که انرژی جاییست که مرکز توجه یا به قول فرمایش شما کانون توجه ماست و اگر این قانون رو در زندگی مان پیاده نماییم ، درمی یابیم که ما خود خالق زندگی خویش هستیم .
با سلام خدمت استاد سید حسین عباسمنش و خانم شایسته
من این فایل رو توی نشانه های روزانه ام بود دیدم و بعد از مشاهده کلیپ چه آگاهی های نابی بهم داد.
اون قسمت که استاد گفت بریم یه شغل دولتی پیدا کنیم که بیمه داشته باشه و بعد از بازنشستگی بخوای یه حرکتی توی زندگیت بزنی تا بقیه عمرت رو استراحت کنی بعد از اون جمله من اول خندم گرفت بعد بلافاصله بغضم گرفت که چی شده تمومه هدف و آرزومون اینه که یه شغل ثابت و یک درآمد ثابت داشته باشیم تا بدونیم یه حقوق بخورنمیری میاد و بخوایم با اون زندگی کنیم واقعا چرا به اینجا رسیدیم…پدر و مادر منم یه زمونی از این حرفا میزدن و من اصلا خوشم نمیومد و همیشه سر این حرفمون میشد تا این که من نادیده گرفتم حرفشون رو الان دیگه خبری از اون تفکرا نیست.
بعد دریافت آگاهی های این فایل این که خالق شرایط خودمون هستیم و زندگیمون رو میسازیم فهمیدم که من تا الان هیچ هدفی نداشتم و فقط فکر میکردم که من باید به فلان درآمد برسم یا فلان قدر پول تو حسابم باشه د صورتی که من اگه بدونم فلان خونه فلان ماشین و فلان باغ یا روابط و یا زندگی رو میخوام خلقش میکنم و با داشتن اون چیز است که من احساس خوبی بهم دست میده نه اینکه تو حسابم پول باشه و ازش نتونم استفاده ای بکنم و فقط به امید پس انداز توی بانک نگه دارم…هرچقدر که بیشتر ت ی سایت فعالیت میکنم هرروز آگاهی های بیشتری بهم دست میده و ضعف هام رو بیشتر میفهمم خدا رو هزاران بار شکر🌹