خالق شرایط یا قربانی شرایط؟

ردپای روز 142

روز شمار تحول زندگی من فصل پنجم

خالق شرایط یا قربانی شرایط؟

به نام خداوند هدایتگرم که تمام راهها را با هدایت هایش برایم آسان و دلپذیر کرده است و اگر من کارم رو درست انجام بدم،خداوند کارش رو درست انجام میده!

اگر من در مدار درست و مناسب باشم نشونه ها و الگوهای مناسب هم به من نشان داده خواهد شد تا بهترین شرایط رو خداوند خلق کنم و بهترین ورژن خودم باشم

یعنی افراد به دو دسته تقسیم میشوند..

یک.. افرادی که به مشکل برخورد می کنند همش میگن خدایا چرا این مشکل برای من بوجود آمده . چرا منو دوست نداری . چرا که می‌خوایی منو زجر بدی ؟ خدایا چرا با من این کارو کردی ؟؟ اینها همان کسانی هستند که قربانی شرایط هستند و همه ی مشکلات رو از چشم مسایل بیرونی می‌بینند

دوم.. یک عده افرادی هستند که میگن …

خدایا شکرت این مشکل بوجود آمد تا من بفهمم که دقیقا من چیرو می خوام .. حالا که من فهمیدم . اینو می خوام با این ویژگی ها و با این وضوح شرایط رو برای خودم خلق می کنم

همیشه تضادها نشونه های یاری رسان ما هستند و اینو بعد از آشنایی ام با استاد بصورت تکاملی درک کردم و سعی کردم از همین تضادها کمک بگیرم و اون موضوعات رو با کمک خداوند حلش کنم ..و در این زمینه بلطف خدای مهربانم شرایطم رو تغییر دادم یعنی با کار کردن روی باورهام به این درک رسیدم که این جمله ی معروف چه معنا و مفهومی داره اینکه با هر سختی آسانیست یعنی چه یعنی اینکه همزمان هم سختی وجود داره و هم آسانی … این به خودمان ربط داره که کدام مسیر رو انتخاب کنیم ..

ولی قبلنا یعنی قبل از آشنایی ام با استاد انگار باورهای نامناسب رو خلق می کردم چون باورهام روی مدار سختی ها تنظیم شده بود و هر روز وضعیت به شکل نامناسبی پس می‌رفت.. البته بطور مفصل داستانشو توی پروفایلم توضیح دادم که همیشه قربانی شرایطم میشدم ولی بعدها بکمک استاد خردمند بینظیرم در مدار آگاهی های درست و مناسب الهی قرار گرفتم و آرام آرام رفتم روی ریل و مدار درست و مناسب و مدارم تغییر کرد .. الان با این آگاهی هایی که دریافت کردم اصلا به هیچ وجه به عقب نگاه نمیکنم یعنی دوست ندارم صحبتی از دوران جاهلیتم بنویسم چون تمام اون ورشکستگی های مالی و پولی و مادی و معنوی و تضادها در سلامتی و روابط خانوادگی و غیره رو با افکارم ساخته بودم و مسعولیت تمام اون گذشته ام رو پذیرفتم و الان با کنترل ذهنم و توجه به نکات مثبت و زیبایی ها و شکرگذاری های پیوسته ام و با توجه به قانون تکامل آنقدر شخصیتم تغییر کرده که به کوچکترین مسعلع ها توجه می کنم و سعی می کنم براحتی ازشون نگذرم و حلش کنم و تلاش های ذهنی مضاعفی رو بکار می گیرم و تلاش های فیزیکی رو می سپارم به خداوند تا مسیر حل کردن آن را نشانم بده و تا عمل کنم و همیشه هم هدایت شدم .. مثلا چیزی اگر گم کنم که خیلی خیلی کم پیش میاد ولی اگر احیانا پیش بیاد فوری به خودم روجوع می کنم و میگم حتما یک باور نامناسبی داشتم که چنین اتفاقی افتاده و فوری توی دفترم می نویسم خدایا هیچ سوزنی توی هیچ انبار کاهی گم نمیشه چون بر همه چیز آگاهی و فوری توی ذهنم حک می کنم که حتما پیدا میشه و این باور قدرتمند رو توی ذهنم ساختم و خداوند هدایتم می کنه و واقعا در کمترین زمان اون چیز مورد نظر به یک روش خاصی پیدا میشه و بعد از پیدا شدنش فوری این کار خداوند رو تایید و تحسین می کنم تا باورهام قوی تر بشه و ایمانم بیشتر میشه و سکوت میکنم چون اطمینان عمیقی دارم خدا رو شکر .

خدایا شکرت که فقط و فقط به خودت پناه می برم تا تو با معجزاتت دوباره ایمانم رو قویتر کنی من باید با نتایجم صحبت کنم.. و با همین مسعلع های بظاهر کوچیک کوچیک با خودم تمرین می کنم و ذهن مو تربیت می کنم .. حتی توی کارهای خونه اولش از خداوند هدایت می خوام اینکه خودش برنامه ریزی و چیده مان کنه . و بعد شرایطی بوجود میاد که طبق برنامه های خودم پیش نمیره یعنی کلی کارها رو ردیف می کنم که مثلا این کار و فلان کار ها رو باید انجام بدم ولی چون به خودش می سپرم یک جور دیگه پیش می‌ره و آنقدر منظم رو روال درستش پیش می‌ره که خودم هنگ می کنم ..

خداوند خیلی از مسایل مو حلش میکنه چون فهمیدم که اول باید با خودم کنار بیام .. با خودم به صلح برسم . با خودم حلش کنم تا بیرون از من اون مسعله حل بشه و هر اتفاقی هم پیش میاد فوری ذهنم میره روی این موضوع که حتما یک مسعلع ای هست که داره به یک شیوه ی الهی حل میشه که مثلا فلان اتفاق پیش اومده .. ممکنه اولش کمی سر درگم بشم ولی خیلی سریع یاد قانون میوفتم که همه چی بنفع من پیش می‌ره و همه چی در مسیر خواسته ام داره پیش می‌ره پس همونجا به خداوند توکل می کنم و سعی می کنم راحلشو هم به من نشون بده ..یعنی هر چی به هدایت های خداوند رجوع کنیم و توی ذهن مون پرورش بدیم دقیقا به ما گفته میشه ..

حالا یک چیز جالب بهتون بگم .. انگار دور موتور ذهنم قوی شده تا یک چیزی توی ذهنم درخواست میکنم و می پرسم به آنی طول نمی کشه که هدایت میشم به اون پاسخ و یا راه حل اون موضوع و یا یک جورایی از یک طریقی به جوابش وصل میشم . تازه دارم حرف های استاد رو کشف می کنم اینکه واقعا خودمون خالق شرایط خودمون هستیم ..

درسته هنوز به اون خواسته ی خوشکله نرسیدم ولی اینقدر از مسیرم دارم لذت میبرم که احساس می کنم این جهان مثل یک بازی شطرنج هستش که همه مون داریم به نوعی بازی می کنیم و هر کسی تمرکز بیشتری داشته باشه سرعت عملش هم دقیق تره و هم سریع تره .. واقعا خیلی خیلی برام جالب شده این خلاقیت. ..

وقتی هر روز صبح سحر از خواب بیدار میشم میگم خداوندا امروزم رو با نام و یاد تو شروع کردم و کمکم کن هر لحظه به یاد تو باشم ‌و شکر نعمت های بیشمارت رو بجا بیارم،من از این لحظه که بیدار شدم تا لحظه ای که دوباره بخوابم همه ی لحظه ها و اتفاقات زندگیم رو دسته تو میسپارم و برام برنامه ریزی و چیده مان کن ..

خدایا شکرت که همه ی کارها و برنامه ها و امورات زندگیمو سر و سامان بخشیدی و برنامه ریزی و چیده مان کردی و قدرتمند و توانگرم ساختی ای خدایی که پشتیبان و حامی و محافظ و هدایتگرم هستی خدایاااا شکرت

او بچینه خیلی قشنگتر میچینه جذابتر میچینه خدایا شکرت که والاترین نظم و هماهنگی و حکمت در زندگیم حاکم است

باز هم مثل همیشه این باور رو آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تکرار و تمرین روزانه ی من در این . 142 روز .. در روز شمار تحول زندگی من بوده است اینکه..

.تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه

به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

خدایاااا فقط و فقط تو را می پرستم و فقط و فقط از تو یاری می جویم

IN GOD WE TRUST

درود و سلام خدمت آقای مرادی عزیز

چقدر قشنگ این آیه رو توضیح دادید

این آیه خودش نمودار یک الگوی روشنی است که یوسف خالق شرایطش بود نه قربانی شرایط

میخواهیم با یشا اومده یعنی در قوانین خدا باشه یعنی با کار کردن روی ذهن باشه

واقعا قوانین بدون تغییر خداوند غوغا می کنه‌‌

ی وقتا فکر می کنم که یوسفی که در دل چاه تاریک و در یک بیابان دورافتاده چطوری خداوند آن کاروان تجار رو اونجا هدایت کرد…..

و یا یوسف چه فرکانسی داشت .. و چه ایمانی به خدا داشت که چنین نجات پیدا کرد و بعدش در قصر فرعون در ناز و نعمت زندگی کنه و در اونجا تعالیم و علوم و فنون یاد بگیره …

خدایااا شکرت که اگر باورهامون رو قوی کنیم حتی در دل تاریکترین ها پیدامون می کنی و به مدارهای بالا میرسونی خدایااا شکرت

ممنون و سپاسگذارم آقای مرادی عزیز که هر شب به تعهدتون عمل می کنید و آیه های زیبایی رو برامون توضیح میدید و برامون به اشتراک میذارید من که همیشه بدنبال کامنت های زیبای شما هستم و گاهی اشگم از ذوق در میاد و گاهی خنده ام میگیره .. اونجایی که گفتید.‌…

کلا یه جورایی مصر روی انگشت کوچیکش میچرخونده

ببین مصر با اون همه دبدبه و کبکبه روی انگشت کوچیکه یه برده روستایی اونم نه از خود مصر تازه از کشورهای اطراف میچرخیده

ممنون و سپاس که با خواندن کامنت زیبا و پر محتوای شما به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم که اعتماد و یقین قلبی به خداوند هیچوقت بارمون زمین نمیمونه

خدایااا شکرت

درود و سلام خدمت Maverik

اینقدر بروبچه ها اظهار لطف کردند که من کم آوردم و نمیدونم چی بگم .‌ البته هر چی بچه ها گفتند منم همون ها رو میگم و تحسین تون می کنم … فقط یک جمله اضافه می کنم اینکه شما با اون دستاوردهاتون بهترینع بهترین خالق شرایط ایده آل تون هستید یعنی همیشه از یک آتشنشان تصور خوبی دارم .. اینکه با اون لباس های سخت‌… یا شلنگ قطور آب با وزن سنگین میبینم و یا از نردبان و پله های ترقی ماشین آتش نشانی بالا میروند….‌

امیدوارم همیشه بدرخشید و نورانی و سلامت و تندرست باشید .. راستی چه اشعار قشنگی از مولانا نوشتید ممنون و سپاسگذارم

درود و سلام دوباره خدمت شما آقا مجید مرادی عزیز

خدا رو شکر که همه چی تغییر کرده و در مدار رشد و پیشرفت هستید خدا رو شکر در مکان لوکس خانه خریدید و نقل مکان و جابجایی داشتید ..

خدا رو شکر دفتر زدید مبارک باشه خدا رو شکر که هر روز در مدار دریافت نعمت های بیشتری هستید ..

آقا مجید عزیز تضادها دوستان واقعی ما هستند در واقع آنها یکی از نشانه های خداوند است که داره با اسرار شما رو هُل میده بسمت مسیر درست .. اتفاقا در شهریور 1401 چنان تضادی برام در مورد جابجایی پیش اومد که فقط متوسل شدم به فایل های دانلودی گفتگو استاد با دوستان و تمرکزم رو بهبود بخشید و خدا رو شکر مرحله به مرحله با نشونه ها و تضادها ی جالب همش بسمت مسیرم های درست و مناسب هدایت شدم و با بهترین شرایط کارام بلطف خدا سر و سامان پیدا کرد خدا رو شکر.. هر چند ترس و دلهره داشت تمرکز منو می گرفت.. ولی خودمو به خداوند سپردم و بخودش توکل کردم و همش معجزه الهی می خواستم و میگفتم..

آن معجزاتی که اگر صد مدل براش برنامه ریزی می کردند ولی یکجای قضیه می لنگید ولی وقتی بخداوند منان می سپاری و بهش میگی خدایا خودت حلش کن

خودت بیار سر راهم

خودت برنامه ریزی کن

خودت منو هدایت کن بسمتش ..یا آن هدایت ها رو بسمت من هدایت کن

خودت شفا بده

خودت فرمان زندگی مو بسمت آن بهترین ها بچرخون

خودت دستمو محکم توی دست خودت بگیر و گره بزن

خودت به قدم هام نور بده .. برکت بده.. عشق بده … نعمت بده .. آسانی بده و حرکت هامو سرعت ببخش بسمت رسیدن اهداف و خواسته ها و آرزوهای مقدس الهی ام..

خودت منو روی شانه هایت بنشان و ببر به مسیر نورانی و درست و صحیح و مناسب برای اینکه همیشه و همیشه در زمان درست و مناسب و در مکان درست و مناسب و در شرایط و روابط افراد درست و مناسب باشم تا بهترین همزمانی ها را برای دریافت آرزوها و خواسته هام باشم برای اینکه وارد تجربه ی زندگیم کنم

خدایاااا شکرت که همه ی کارهایم و همه ی امورات زندگی ام رو به سادگی براحتی به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه و از کوتاهترین مسیر سر و سامان بخشیدی قبل از اینکه من برسم قبل از اینکه من نگرانش باشم قبل از اینکه ضرر و زیانی باشه قدرتمند و توانگرم کرده ای خدایااااا پشتیبان و حامی و محافظ و هدایتگر من باش خدایا شکرت .. اینا رو بیشتر بخودم گفتم چون واقعا نیاز دارم و باید همش بخودش توکل کنم

..مطمعن هستم شما بیشتر از من از این آگاهی ها درک دارید ولی گاهی اوقات لازمه که با یک جمله ای و یا هدایتی انگیزه پیدا کنیم و شاید هم نوشتن این کامنت من برای شما نشانه ای باشه که بمسیر دلبخواه تون حرکت کنید ..

بهترینع بهترین ها بدرقه ی راهتان باد

روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی