خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 20

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    بنام خدای هدایتگر

    نمیدونم چقدر ماجراهای من وشیرین خانم(پاشنه آشیل) رو به یاد دارید

    بیشترکامنتهام درمورد ایشونه واینکه مشکل بزرگ من یه الگوی تکراری درمورد سلامتی ایشون بود یعنی بیماریهای فصلی پاییز وزمستان

    گفته بودم که از اواسط مهرماه پارسال من تصمیمی جدی گرفتم که بفهمم چرا دخترم مرتب بیمارمیشه ونشستم متعهدانه مغزم و ریختم بیرون وهربار به یه چیزی برمیخوردم مثلا

    سرزنش کردن،تهدید کردن ،عصبانی شدن وازکوره دررفتن سر تکالیف سر ویولن زدن سر شب زود خوابیدن سر جم وری کردن اتاقش و…..

    هربار یه چیزی رو روش کارمیکردم یکم نتیجه میگرفتم ولی دوباره همه چی خراب میشد

    یواش یواش دیدم حسم خیلی داره بد میشه اخه منکه نمیتونستم مدام مراقب حرفام باشم که نکنه تهدید امیز باشه نکنه دارم سرزنشش میکنم نکنه دارم مقاومت میکنم

    خلاصه فهمیدم آقا یه چیز ریشه ای هست که مادر همه ایناس وباید اونو پیدا کنم

    بگذریم که با راهنمایی یکی از دوستان که درجواب سوال من در مورد اینکه این بیماریها جذب منه یا ربطی بمن نداره وهرکس مسئول خودشه ؟ گفته بودن نه هیچ کس نمیتونه زندگی کسی رو خوب یابد کنه وشما مسئول نیستی

    مدتی دچارسردرگمی این موضوعم بودم

    چون صحبت ایشون درسته ولی از اونحایی که بیمارشدن شیرین بیشترازهمه حال منو بد میکرد نشتی انرژی برامن داشت میگفتم نه اینا رو من خودم به زندگیم دعوت کردم

    چیزی که اصل اول تمام صحبتهای استاده که تمام اتفاقات زندگیتون بلااستثنا نتیجه فرکانسهای شماست

    خلاصه من 6 ماه تمام داشتم خودمو زیر و رو میکردم و جواب قطعی نگرفته بودم پیش از عید به یه سری موضوعات هدایت شدم که گفتم خب همینه دیگه مشکل اصلی همینه

    ولی زهی خیال باطل چون دقیقا شنبه شب شیرین وقتی میخواست بخوابه گفت مامان گلوم میسوزه

    واااااااااااای منو میگین مثله یخ وارفتم ولی سعی کردم با یه حس خوب بخوابم و بهش فکر نکنم فردای اونروز دوباره عصر به بعد گفت گلوم میسوزه مرتب عطسه میکرد یواش یواش بینیش کیپ شد

    خیلی سعی کردم کنترل ذهن کنم انصافا

    حتی قبل خواب بش گفتم مامانی باذهنت میتونی بیماری رو بندازی بیرون

    بگو خدایا من میخوام آخرهفته عالی داشته باشم برم با ماهان بازی کنم خدایا میخوام بتونم غذاهای خوشمزه بخورم دلم میخواد اخرسالی مرتب برم مدرسه با معلم و دوستام باشم و…..

    صبح که بلندشد ولی بازم یکم درهم بود ومیخواست نره مدرسه ولی فرستادمش ومنتظر بودم تاساعتی که میتونستم نشانه امروز روبزنم فرا برسه

    خیلی احساس خستگی وناتوانی میکردم یهو یاد صحبت استاد افتادم

    که خسته بشو ولی ناامید نشو

    گفتم باشه خدایا خستم دیگه گیواپ کردم 6 ماهه ازبس خودمو هم زدم وزیر ورو کردم دیگه بریدم

    گفتم خداجونم پارسال دیگه بعد عید سالم بود تا دوباره پاییز شد چرا امسال بعد عیدم باز مریض شده

    یه حسی بم میگفت کازت هنوز نیمه اس هنوز ریشه رو پدانکردی این تضاد اومده تا حلش کنی برا همیشه

    گفتم باشه خداجونم تو بگو صریح و واضح و روشن خودت بم بگو

    من دیگه نمیخوام فکر کنم دیگه سرنخ نمیخوام واضح بگو باید چیکارکنم

    گفتم خدایا منو نفرستی تو کامنت بچه ها هی بگردم شاید پیداکنما

    واضح بگو یه جوری بگو برامن قابل فهم باشه

    گفتم خدایا توکامنتا ازبچه ها پرسیدم حتی به استادم ایمیل زدم ولی کسی جواب منو نداد

    حتی یکم باخدا تندم شدم گفتم خدایا اگه هدایتم نکنی سراین موضوع منم میشم مثله بقیه مردم که باورشون اینه ؛

    خب هواسرده خب ویروس زیاده خب میرن مدرسه ازهم میگیرن و….

    وتو این مسئله میزنم برطبل بی عاری

    خلاصه زدم رو نشانه امروزم ووووووووووووووو

    خشکم زد به عظمتش سوگند تایه مدت چشمم خیره موند رو عنوان فایل وتوانایی پلک زدن هم نداشتم

    عنوان فایل این بود

    ما از تغییر دیگران ناتوااااااااانیم

    انقدراین جمله برام سنگین بود وانقدر واضح وروشن خداباهام حرف زد که قدرت هیچ واکنشی نداشتم

    تو ذهنم فقط اینو تکرار میکروم ومیگفتم یعنی چی ؟ ریشه این بود خدایا دست گذاشتی رو چی؟

    بعد از یه مدت که تونستم به خودم بیام گفتم خدای من منکه خیلی وقته دست از تغییر آدما برداشتم از وقتی این فایلو گوش دادم ومخصوصا وقتی تو قدم 3 قسمت 4 استاد فقط دراینباره صحبت کرون من پذیرفتم این موضوعو

    ولی خب درسته من ازتغییر همه دست برداشته بودم الا شیرین

    چرا؟

    چون هنوز بچس هنوز راه وچاهو بلد نیست باید درست تربیت بشه اگه از الان درست رفتارکنه تو بزرگی راحته وهزار باور چرند دیگه ای که فک میکنم همه پدر ومادرا نسل به نسل داشتنو دارن

    اصلا انگار خداگفته خب بچت که بدنیا اومد باید مثله یه ذره بین بشینی و هی مراقب کارا ورفتارا وحرفای بچت باشی

    نرو نیا بشین پاشو نخور بخور نپوش بپوش نریز نپاش

    شکستم از درون خورد شدم وقتی یاد کارام افتادم البته بگم تو این چند ماه یه کم بهترشده بودم تو این زمینه ولی قبل ترااااااا

    وای خدایا چقدر بد بودم

    بعد شیرین و بغل گردم وگفتم مامان منو ببخش تواین 7 سال بخاطر هرحرفی که زدم و تودوست نداشتی بشنوی و گاهی در گوشاتم میگرفتی یا بخاطر هرحرفی که دوست داشتی بم بگی ولی به هردلیلی توگلوت نگهش داشتی ونگفتی

    اره دیگه بیشترین مریضیشم ازگوش وگلو بودهمبشه

    بااون چشمهای درشت مشکی زیبا ومعصومش نگام کردو گفت باشه بخشیدم

    شب وقتی خوابیدش دیدم عجب ریشه ای بود این ریشه

    وقتی شروکردم به نوشتن دیدم خدایا من چرا تهدیدش میکردم؟

    جون میخواستم تغییرش بدم

    چرا درمقابلش مقاومت میکروم ؟

    چون میخواستم تغییرش بدم

    جرا سرزنشش میکروم ؟

    چون میخواستم تغییرش بدم

    چراعصبانی میشدم؟

    چون میخواستم تغییرش بدم

    وخلاصه تموم چیزایی که تواین 6 ماه پیداکردم وفکر کردم اینو اگه درست کنم حله

    میرسید به این مار افعی

    تازه شروع کردم به رقصیدن وشادی کردن وشکرگزاری ازخداوند که شاه کلیدو داد دستم

    ولی بهش گفتم خداجونم باید قدم به قدم هدایتم کنی توکه میدونی این پاشنه اشیلمه دیدی من از تغییر همه دست برداشتم اونم به راحتی

    ولی این سخته خودت کمکم کن

    انقدر دیشب حالم خوب بود انقدر باخدا عشق بازی کردم وباهم حال کرویم که قابل وصف نیست

    بعد قبل خواب رفتم بالا سرشیرین چشمامو بستم وتجسم کردم خدا مثله نوری وارد بدنش شده تمام بدنش یه چرخی زد واومد بیرون

    وصبح شیرین قصه ما سرحال بدون هیچ علامت بیماری بلند شد خوبه خوب

    من امروز فقط داشتم میرقصیدم باورتون میشه انقدرم کار داشتم که نگو

    درست کردن مربای توت فرنگی پاک گردن سبزی خوردن پاک کردن و خشگ کردن نعنا پاک کردن شوید واسه فریزر دیگه ناهارو کارای دیگم بماند ولی یه هندزفری تو گوشم بود وبا آهنگ ناب علی پهلوان رو ابرا بودم همش میرقصیدم ومیخوندم وکارامو میکردم

    من امروز کاملا رها بودم ولذت بردم وهی باخودم میگفتم چه لذتی داره زندگی بدون کنترل کردن بقیه چه لذتی داره رهایی ودرصلح بودن باخود

    گفتم خدایا وقتی بتونم رو این موضوع استیبل بشم به لطفت چه درهایی بازمیشه وچه نعمتهایی وارد زندگیم میشه

    انصافا امروز که خیلی خوب عمل کردم تا میومدم یه چیزی بش بگم تو ذهنم دینگ میخورد

    ما ازتغییر دیگران ناتوانیم

    وسریع ولش میکردم باور کنید همین روز اولی برخوردش باهام خیلی بهترشده بود بااینکه خیلی دوستم داره ولی همیشه حالت جبهه گیری داشت ولی امروز خیلی ملایم تر شده بود

    به عظمتش سوگند چه روزهای شیرینی در راهه

    به جرات میتونم بگم این قضیه بزرگترین چالش زندگیم بود

    داشتن یه الگوی تکراری ونپذیرفتن اینکه خب زمستونه ومریضی

    خدایاشکرت که وقتی دیدی تعهد منو تو این چندماه

    بزرگی کردی واینجوری واضح هدایتم کردی

    استادعزیزم عاشقتونم بخدا انقدر دوستتون دارم وانقدر سپاسگزار خداوندم که منو باشما آشنا کرد حرف ندارید استاد صبح قبل اینکه ببینم فایل امروزو

    مونده بودم این معجزه الهی رو کامنت کنم یانه ؟ اگه آره کجا بنویسم که مرتبط باشه ووقتی دیدم فایل روزشمار دقیقا همینه گفتم باشه چشم خداجونم مینویسم

    بازم ازتون متشکرم استاد عزیزتر ازجانم بحاطر این سایت الهی بخاطر این گنجینه ای که دراختیارمون گذاشتین بخاطر این فضا که راحت راحت میتونی بنویسی ومیدونی هرکی بخونه نمیگه این دیوونس میگه خدایا شکرت برا این قوانینت

    راستی استادجان یه پیشنهاد؛

    دیگه نگین سایت عباسمنش

    بگین بهشت عباسمنش

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 844 روز

    به نام خدای بزرگ و مهربان

    به نام خدای که عشق مطلق هست

    به نام خدای که بی نهایت بخشنده و بی نهایت رحیم هست

    به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

    خدای که در رگ رگم جاری هست

    خدای که عشق مطلق هست

    خدای که مهربانی اش بی اندازه هست

    خدای که همه چیز من هست

    خدای که هر لحظه حامی و هادی من هست

    خدایااااااااا کرورررر کر‌رررورررر شکرت

    سلام خدای مهربانم سلامم خدای عزیزم سلام عشق مطلق من سلاممم پروردگار عزیزم تویی رب بی نهایت من خدای شرینم یار قدرتمندم عاشقتم دوستتت دارم فقط ازت سپاسگذار هستم برای این زنده گی بی نظیر برای این بهشت خودساخته ام خدایاا ازت به اندازه تک تک سلول های بدنم سپاسگذار هستم خدای عزیزم من فقط روی تو حساب کردیم روی عظمت تو روی بزرگی تو خودت هدایتم کن خودت حمایتم کن بیببببین من در ااین جهان فقط تورا دارم و تو برایم کافی هستی خدای عزیزم کمکم کن که رد پای قوی و زیبا برای خودم بگذارم و به زهنم منطق قوی بدهم که من هستم خلق کننده اتفاقات زنده گیم من هستم که خلق میکنم شرایطم را من خالق شرایط خودم هستم خدایاا کمکم کن به درکم ببار به دستم قدرت بده که بنویسم نام زیبایت را

    یا الله

    یا الله

    یا الله

    خدا خیلیییییییییییییییییییییییییییی بزرگ هست

    خدا خیلییییییییییییییییییی رفیق مهربان هست

    خدا خیلییییییییییییییییییییی وهاب هست

    خدا خیلیییییییییییییییییییییی کریم هست

    از بایزید بسطامی پرسیدن اگر در روز رستاخیز خداوند بگوید چی آورده ییی ؟

    چی خواهی گفت ؟

    بایزید جواب داد زمانی که فقیر بر‌ کریمممم وارد میشود به او نمیگوید چی آورده ییی ؟

    میگوید چی میخواهی جانمممممممممممممم؟

    عزیز یادت باشد خدااااااااا خیلیییی بزرگ هست به مشت خودت هرگز نگاه نکن به مشت خداوند نگاه کن که خالق تمام جهان هست

    خدا خیلییییی بخشنده هست

    استاد عزیزم سلاممممممم به روی ماهت

    سلامم به شایسته عزیزم

    سلامممممم به همه دوستان عزیزم

    سلامممممم به پاکیزه موفق قوی و قدرتمندم

    خدایااااا کروررر کرورررر شکرت

    میخواهم نتایجم را ثبت کنم تا یادم باشد که قانون خیلیییی زیبا پاسخ میدهد و عالی هست

    صدای من را میشنوید از کابل زیبای افغانستان

    استاد افغانستان برایم بهشت شده به ذات خدا قسم که خودش از قلبم آگاه هست افغانستان برایم بهشت شده کشوری که من ازش فراری بودم کشوری که من حاضر بودم در زمان تخلیه کابل زخمی شوم ولی از این کشور بروم امروز با تمام وجودم برای تان میگویم‌ اینجا برایم بهشت شده بخدا آنقدر زیبایی هست آنقدر عشق هست که میگویم اینا کجا بود ؟

    با تمام وجودم هر بار به خدا رو میکنم میگم پسرررر دمت گرم که من را به جهان فرستادی عاشقتم بوس به غیرتتتتت خدای عزیزم

    استاد عزیزم کشوری که حاکم اش طالبان هست بخدا من با تمام وجودم ارامش را حس میکنم بخدا من راضی هستم از زنده گی چون من ایمان آوردیم که هیچ عامل بیرونی در زنده گی من تاثیر ندارد من هستم که خالق زنده گیم هستم من خالق شرایط خودم هستم

    بخدا بهترین مردم جهان حس میکنم در این کشور جمع شده

    حس میکنم تمام مردم فرشته های از سمت خدا هستن آمده اند به من عشق بدهند کمک کنند از بس من از این مردم نازنین مهربانی دیدم لطف دیدم همش از سمت خدا هست

    به خدایی خدا قسم که تو با خدا یکی شو تو با خدا هماهنگ شو خداوند تمام زنده گی ات را هماهنگ میسازد هر جا باشی آنجا را برایت بهشت میسازد

    احساسم خیلییییی عالی هست خیلیییی ارامش دارم انگار روی ابر ها هستم

    ارامش را با چی چیزی میتوانم بخرم ؟

    احساسی که دارم نمیشود به خدا نمیشود روی اش قیمت بگذارم ؟

    حالم از درون خیلییییی عالی هست

    استاد از در دیوار برایم نتایج میاید عشق میاید ارامش میاید

    خیلییییییییییی احساسم عالی هست خدایاا دوستتت دارم

    اینجا نزدیک عید سعید فطر هست و خیلییییی بازار ها که شما به نظرم پاساژ میگویید بیروبار هست یعنییییییی بیش از حد جمعیت مردم زیاد هست امشب من و مادرم دوتایی با عشق رفتیم خرید او هم در شب که اینجا یک چیز عجیب هست دوتا خانم در شب

    من امشب آزادی را با تمام وجودم لمس کردم

    یک لحظه حس کردم اینجا افغانستان نیست از بس آزادی دیدم از بس شادی دیدم

    بخداااااااااااااا همه جا بی نهایت برایم زیبا شده زنده گی بی نهایت برایم لذتبخش شده

    من کسی بودم که عید میشد میکفتم چی دگه عید چیست خسته کننده هست ؟؟؟؟؟

    یا الله من هیچ ربطی به گذشته ندارم

    من و مادرم رفتیم قدم زدن در این شب زیبا زیر آسمان پر از ستاره های نورانی غرق تماشاییی آسمان زیبا شدم

    همه جا فقط شادی می دیدم مردمانی که به شدت شاد و غرق شادی بودند

    انقدرررررررر فراوانی دیدم که فقط تعجب میکردم همه جا فراوانی از مشتری گرفته تا اجناس

    من و مادرم رفتیم ایسکریم گرفتیم آنقدر با لذت ایسکریم میخوردم غرق لذت بردن از زنده گی شده بودم کاملا رهایی رها

    من همیشه آرزو داشتم که آتش بازی را بیبیبینم

    میداننننننننن امشب آتش بازی خیلییییییییی بی نظیری را دیدم یک لحظه حس کردم در امریکا هستم و آتش بازی سال نو را تجلیل میکنند در یکی از فایل های سفر به دور امریکا هست آتش بازی یا خدای من غرق در زیبایی شادی آدم ها شدم غرق در دیدن آتش بازی شدم نمیداننننن چقدررر احساسم خوب و عالی بود چقدرررررر مردم شاد بودند خیلیییییی انرژی اش عالی بود خیلییییییییییی زیبا یود همه جا فقط صدای خنده میامد صدای زیبایی میامد من روی ابر ها بودم از بس احساسم خیلییی عالی بود

    خیلییییی عزت نفسم رشد کرده فارغ از قضاوت دیگران ویدیو گرفتم و در کمال ارامش فقط لذت بردم‌

    تمام این اتفاقات من خلقش کردم در فرکانسش قرار گرفتم

    انقدرر آدم های شاد پر انرژی را جذب میکنم که بخداااااا از زیباییی قانون تعجب میکنم

    استاد عزیزم همه جا میروم‌ فقط مهربانی میبینم فقط عشق دریافت میکنم خیلییییی زنده گی برایم زیبا شده

    تک تک اتفاقات و ویدیو های که مریم عزیزم در سریال سفر به دور امریکا از شادی مردم از لذت های مردم میگرفتن من در این چند شب در افغانستان تجربه اش کردم باور تان میشود ؟

    این قدرررررر قانون زیباست

    بخدا بچه ها قانون خیلیییی زیباست

    جهان خیلییییی زیباست

    جهان فقط با احساس ما کار دارد با افکار ما کار دارد اون شرایط برای ما خلق میکنند که هماهنگ با فرکانس های ما باشد بخدا هیچ شانسی در کار نیست

    قانون نمیگوید این سید حسین عباس منش هست بیا برایش زیباتر بسازیم یا این مریم شایسته هست یا این فلانی هست برایش بد بسازم این فلانی هست در قصه اش نباش

    قانون به همه کار میکند قانون به همه جواب میدهد چون خداوند عادل هست خداوند فقط به فرکانس های ما پاسخ میدهد

    از بس خوشحال هستم کلماتم‌ از دستم می‌رود خدا کند متن درست بیاید ( ایموجی خنده )

    استاد عزیزم انقدرر زیبایی میبینم به خدایی خدا قسم که فقط غرق میشوم نمیدانم کجا هستم امروز یک درخت خیلییییی زیبا را دیدم که دقیقا مثل درختی بود که در سریال سفر به دور امریکا دیده بودم جا های هدایت میشوم که خیلیییی زیباست

    آرامشم خیلییییی بیشتر شده

    احساسم خیلییییی عالیتر شده

    هدایاییی زیباییی دریافت کردیم

    روحیه ام خیلییی شادتر شده

    احترام مردم برایم خیلیییی زیاد شده

    هر جا فقط زیباییی میبینم

    نشانه های خداوند میبینم برای تایید خواسته هایم

    بخدا هر جا که می‌روم برای خرید انقدرر این فروشنده ها مهربان هستن که حتی چند بار‌ میگویند هدیه دادیم من فقط میکویم خدایا چی میکنییی ؟ این قدر این مردم را برایم مهربان ساختی

    این در حالی هست که از فامیل خودم بپرسی مردم چگونه هست ؟

    میگویند گرگ هستن

    بخداااا برای من برعکس هست

    چند روز پیش دوستم که در امریکا هست خیلییی دختر مهربان و با شخصیتی هست به دل خودش بدون حرفی من برایم پول به حیث هدیه فرستاد

    امشب با مادرم که رفته بودم در راه در دلم فقط شکرگذاری واقعی داشتم

    میکفتم خدایاا چقدررر تو مهربان هستی

    خدای عزیزم تشکر که زنده گیم را غرق نعمت و ثروت کردی

    خدایاا شکرت

    میگفتم خدایااا با من چی کردی ؟

    چقدررر حالم خوب هست چقدرررزنده گیم زیبا شده میکفتم عشقم دمت گرم که من را به جهان آوردی دمت گرممم

    خیابان تاریک هم بود و من اصلا به زمین آنقدر نگاه نمیکنم چون من عاشق آسمان هستم و همیشه به بالا نگاه میکنم

    در یک لحظه دیدم در پیش پاهایم پول هست پول پیدا کردم

    واااااااااااااااای احساس عالی من صد برابر شد انقدرر خوشحال شدم بی نهایت خوشحال شدم

    خدایاااا شکرت

    این نشانه خدا هست که زنده گیم غرق نعمت و ثروت میشود

    این نشانه خداست که مسیرم درست هست

    این نشانه خداست که من خالق شرایط خودم هستم

    این نشانه خداست که من جذب کننده ثروت هستم حتی در خیابان هم پول پیدا میکنم او هم پول عالیییییییییی

    این نشانه خدا بود که چرخ زنده گیم خیلییی روان شده

    این نشانه خدا بود که من بی نهایت ثروتمند میشوم

    این نشانه خدا به من بود که همین طور به آسانی تک تک خواسته هایم را خلق میکنم

    من در این چند روز به شدت روی دوره احساس لیاقت کار میکنم نمیدانن چقدررر عاشق خودم شدیم چقدرررر خودم را دوست دارم

    چقدرررر خدا از دیدن من ذوق میکند که چنین بنده نازنین و دوست داشتنی دارد من میدانم خدا خیلیییی برای خودش حال میکند از دیدن من

    بی نهایت احترام از فامیلم دریافت میکنم

    بی نهایت عشق دریافت میکنم این قانون خیلیی عالی هست

    بخدا بچه ها معجزه تمرکز ما هست معجزه خود ما هستیم همین که تو قدم میگذاری جدی روی خودت کار کنی نتایج میاید

    ارامش را با چی پولی میتوانی بخری

    روابط عالی را با چی پولی میتوانی بخری

    سلامتی را با چی پولی میتوانی بخری

    در سال های گذشته حتی در همین سال گذشته من همیشه در ماه رمضان با پدرم دعوایم میشد و تا مدتی دیر قهر میبودیم و چقدرر ناراحت میبودم

    ولییییییییی نمیدانن از زمانی که پاکیزه تغییر کرده

    عزیزدردانه همه عالم شده

    چقدرررر پدر عزیزم مهربانتر شده چقدرر من دختر عالی و خوبی شدیم چقدررر بیشتر قدر مادر و پدر عزیزم را میدانم

    پدرم بی نهایت برایم عشق میدهد

    خدایااااا شکرت شکرت شکرت

    سال گذشته من این موقع های نزدیک عید خانه خواهرم میرفتم برای کمک در کار های خانه و من به شدت از این کار بدم میامد خیلییییی بدم میامد خیلییی حالم بد میشد و فراری بودم از رفتن به خانه خواهرم ولی خودم را مجبور فکر میکردم و ازم درخواست می‌کردند باید میرفتم

    خواهرم برعکس قوانین عمل میکند دوست نداشتم بروم

    امسال خود خواهرم به خانواده شوهرش گفته که امسال پاکیزه جان خانه من نمیاید چون کار گرفته و شما خودتان باید کمکم کنن ( او هم کار دلخواه من را گفته بدون اینکه من گفته باشم یا خبر داشته باشم بخاطر مهربانی به من اینکار را کرده چقدررر خداوند قلب ها را برایم نرم کرده هست و این هم نشانه خداوند که به زودی هدایت میشوم به کار دلخواه خودم مجری شدن و به درآمد عالی میرسم میبینن چقدرر قانون زیبا جواب میدهد )

    در راه بازگشت به خانه زیبای ما

    من و مادرم طیاره زیبا چراغان شده را در آسمان پر ستاره دیدیم خیلیییییییییی زیبا بود خیلیییی حسش خوب بود در حین حال من از خواسته هایم میگفتم به مادرم که این را هم نشانه عالی گرفتم در باره مهاجرت به امریکا صحبت داشتم که حرکت طیاره زیبا را دیدیم

    خیلیییی نشانه های خداوند میبینم خدایاا شکرت

    هر روز معجزه میبینم هر روز یک اتفاق زیبا در زنده گیم رخ میدهد

    اصلا من عادت کردیم با سوپرایز های خدا در تمام جهت های زنده گیم

    خدایااا شکررررررررررررت

    برای امشب همین قدر یادم آمد و من نوشتم

    امشب خیلیییییی شب عالی و زیباییی برایم بود

    خیلیییییییی لذت بردم

    استاد عزیزم منم امشب حس شما را داشتم که در سریال های سفر به دور‌ امریکا در چهره زیبای تان میدیدم موقع دیدن زیباییی ها بخداا خیلییی حس زیبایی هست خیلیییی حس زیباییی هست نمیشود بیانش کرد فقط باید تجربه اش کرد

    خدایااا شکرت

    خیلیییی سپاسگذار خداوند هستم که من را به این مسیر زیبا هدایت کرد

    خودم را خوشبخت ترین دخترر دنیا احساس میکنم

    نمیدانن چقدررر خودم را بدون قیط و شرط ارزشمند و لایق میدانم

    خودم را لایق تجربه های عالی میدانم

    میخایم هزاران بار بگویم که بی نهایتتتتتتتتتتتت مهربانی میبینم بی نهایت عشق از همه دریافت میکنم کم کم‌ باورم میشود که من اهنربای عشق شدیم من اهنربای دوست داشتن شدیم من اهنربای مهربانی ها شدیم

    خدایااا شکرت

    الهی که پول فراوانی ثروت نعمت سعادت عشق بدود به دنبال مان

    ما ز بالاییم و بالا می رویم

    ما ز دریاییم و دریا می رویم

    ما از آن جا و از این جا نیستیم

    ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    تنها تو را میپرسیتم و تنها از تو یاری میجوییم

    با عرض سلام و خسته نباشی خدمت دوستان عزیز و هم فرکانسی های گل و استاد خوبم و خواهرم مریم جان شایسته

    الان که دارم این فایل رو گوش میکنم میبینم که من از بچگی یه عادتی داشتم و اونم این بود که هر وسیله ای بود چه میتونستم درستش کنم وچه نمیتونستم که درستش کنم همیشه بازش میکردم و میدیدم که داخلش چیه وچطور میتونه اون کار رو انجام بده خلاصه گذشت و گذشت که تا همین چند وقت پیش یه دوستی اومد و گفت که مصطفی بیا بریم این کمد دیواری رو در بیاریم و ببریم جای دیگه ببندیمش من تا این رو گفت اصلا فکر نکردم و گفتم بریم آقا بیا بریم داداش خلاصه که رفتیم و وقتی که رسیدیم چند ساعت داشتیم واین کار رو برای اینکه این در رو در بیاریم انجام دادیم و با اینکه بار اول بود ولی تونیستیم و به راحتی کار رو انجام دادیم و( خدا بیامرزه اموات نجارش رو واقعا چیز محکمی ساخته بود و با اینکه بیست سال از عمرش میگذشت بیست سال دیگه کار میکرد) چند روز بعدش رفتیم برای نصبش خب این دوستم کارش تعمیر کولر و نصب هست و تویه زمینه دستگاه های برودتی کار میکنه خب وقتی که کار تموم شد بهم گفت مصطفی چرا فکر میکنی که کار خودت سخته ببین این کار چقدر سخت بود من گفتمش اینکه اصلا سخت نبود همش چند تا پیچ و مهره به تخته وصل کردیم که یهو گفت یعنی واقعا برات سخت نبود پس این همه زحمت کشیدیم چی من اصلا باورم نمیشد که این قدر خوب بشه بازش کرد و بشه راحت بستش من گفتم ولی این که راحت بود و چیه چند تا تیر و تخته تا اینکه این فایل رو دیدم و یاد بکگراند خودم افتادم که بابا برای من مسائل فنی خیلی راحتا خیلی خیلی ولی از اونجایی که کار خودم املاک هست تویه ذهنم متقاعد کردن انسان ها کار سختی هستش و برای همینه که همیشه چالش دارم ولی از اونجایی که حرف زدنم عالیه و به قولی تویه کارم مثل استاد عمل میکنم باعث شده که بتونم تویه کارم پیشرفت کنم و الان خیلی بهتر میفهمم که تویه مسائل فنی چرا اینقدر خوبم و به راحتی کار کنم و البته که منم به مسائل فنی علاقه دارم ولی بیشتر مسائل و کار های مدیریتی رو دوست دارم با اینکه چالش بر انگیزه و میشه گفت کار های فیزیکی برای من مثل آب خوردنه ولی کار های اداری و روانشناسی مثل فروش این قدر سخته سخت که نه ولی یه خورده مشکله

    این تجربه من بود از حل مسائل

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ژینا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    (به نام خداوند یکتای هدایتگر)

    سلام خدمت استاد عزیزم ، مریم جونم و همه ی دوستای هم فرکانسی گلم

    خداروشکر میکنم بخاطر یه فایل توحیدی دیگه که روزی امروز من شد

    به نظر من این فایل یکی از توحیدی ترین فایلای روی سایته که اگر بخوام تو یه جمله خلاصه ش کنم میشه این جمله :

    تمام اتفاقات زندگی من -بدون استثنا- توسط باور ها و افکار خودم رقم میخوره

    اگر من دارم شخص دیگه ای رو مسئول و مقصر اتفاقات زندگی خودم میدونم ، به این معنیه که من جمله ی بالا رو باور ندارم.

    خداوند قدرت خلق اتفاقات زندگیم رو به دست خودم سپرده یعنی هیچ عامل بیرونی دیگه ای کوچکترین نقشی در زندگی من نداره و این یعنی توحید

    اگر دارم خودم رو قربانی شرایط میدونم به این معنیه که من هنوز شرک های مخفی تو وجودم دارم

    یه مثال از همین امروز خودم میزنم :

    من تازه گواهینامه گرفتم و وقتایی که دیر به دیر پشت ماشین میشینم ، مهارتم توی رانندگی کمتر میشه و یه ترسی از‌ رانندگی و خیابونای شلوغ و عابرای پیاده تو دلم میره و استرس میگیرم

    و دقیقا همین یک ساعت پیش داشتم تو یکی از خیابونای شلوغ و کاملا سربالایی رانندگی میکردم که تسمه ی ماشین پاره شد و شروع کرد به خش خش کردن!!

    منم شدیدا استرس گرفتم ولی در عین حال سعی کردم آرامش خودم رو حفظ کنم و برم گوشه ی خیابون وایسم و مشکلشو حل کنم.

    اگر ژینای قبل از دونستن این آموزه ها بود ، خودش رو تبدیل میکرد به قربانی مظلوم و بی گناه شرایط که چرا این خیابون ؟؟ چرا این ساعت ؟؟ چرا تو این شلوغی ؟؟ چرا رانندگیم حرفه ای نمیشه ؟؟ چرا استرس میگیرم ؟؟ چرا مردم انقدر بی رحمن و این همه بوق زدن ؟؟ و هزار تا چرای دیگه که به ظاهر خیلی منطقی و درست میاد ولی فقط از من یه آدم ترسو و بی اعتماد به نفس میسازه که جرات حل هیچ مسئله ای رو نداره

    ولی ولی ولی….

    ژینای بعد از این آموزه ها ، ژینایی که جهاد اکبر واسه تغییر شخصیتش راه انداخته ، تونست ذهنش رو کنترل کنه و عزت نفس خودش رو حفظ کنه

    من تونستم خودم رو خالق شرایط بدونم و بگم اگر‌ این اتفاق توی یکی از ترسناکترین خیابونای شهر (واسه رانندگی) و شلوغ ترین ساعت روز افتاد ، فقط و فقط پاسخ به درخواست خودم بوده که از خدا توی اهداف سال جدیدم خواستم من رو توی رانندگی حرفه ای کنه

    خب بفرما !!! خواسته ت برآورده شد حالا تو چند مرده هلاجی که توی راه خواستت قدم برداری؟؟؟

    چقدر میتونی ذهنت رو کنترل کنی و از زاویه ای به این موضوع نگاه کنی که بهت احساس بهتری بده و در جهت حل مسئله ت باشه؟؟

    پس حالا که این آگاهیا رو میدونم ، الان میتونم درک کنم که امروز این اتفاق افتاد تا من سختترین شرایط رو به عنوان یه راننده تجربه کرده باشم و دیگه هیچ ترسی از رانندگی نداشته باشم و روز به روز حرفه ای تر و شجاع تر بشم:)))

    بله !! خدا من رو خالق زندگیم قرار داد و دارم مسائل زندگیم رو حل میکنم و به جای اینکه احساس قربانی شدن داشته باشم ، باور دارم که من با حل هر مسئله قوی تر و توحیدی تر و شکست ناپذیر تر میشم

    الهی شکر بخاطر این آگاهی هایی که اگه در عمل اجرا بشه ، نتایج بزرگ رو توی زندگی من رقم میزنه…

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به خواسته های ما پاسخ داده میشه و مسائلمون حل میشه

    خداروشکررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    به نام الله مهربان

    سلام با استاد عباسمنش و استاد شایسته

    چقدر ویویی خونه شما زیباست اول تمرکزم روی زیبایی هست با یک بار نمیشه چون اول باید اون زیبایی به چشمهام هدیه بدم بعد برم سراغ فایل اون خونه ی رویایی روی آب اون ماشین قشنگ اون درختان زیبا اون چمن قشنگ که خداوند نقاشی اش برای استاد توحیدی آماده کرده آب رودخانه کلی انرژی داره

    فرکانس این طعبیت زیبا بالاست دوست دارم خیره بشم ساعتها نگاه کنم

    استاد روز چهارده فروردین همسرم با ماشین بار برد مال یک بنده خدایی بود

    تو راه برگشت نزدیک کرمنشاه همسرم ترمز بریده بود زنگ زد بهم گفت من شکر خدا ناراحت نشدم چون همسرم عادت بدی داره تند میره من گفتم خدایا شکرت حتما خیریتی داره چون جاده شلوغ هست

    این جوری خودمو راضی کردم الان یواش میاد خودش می گفت چقدر …ماشین جا گذاشتم

    بعدش همش پیش همه تعریف میکرد بهش میگم دیگه تعریف نکن تو که به سلامت رسیدی انگار نه انگار

    خلاصه یواش یواش اومده بود رسید

    می خوام بگم من و همسرم در زیر یک سقف دو دیدگاه متفاوت داریم

    مثلا همسرم به شدت اخبار می بینه من نگاه نمیکنم کامنت می خونم

    قبلا کامنت می نوشتم می دادم دخترم نگاه کنه اون هم می گفت خودت انجام بده الان خودم تصمیم گرفتم می فرستم

    یا خودم توی دوره ی برای کسب و کار شرکت کردم بعدا که بسته وسایل از پست برام اومد همسرم فهمیدن

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1821 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 142 فصل پنجم

    اصلا خسته نمیشم از گفتن این جمله که بازم هدایت ها و درخواستهای من باعث شد فایلی تو روزشمار قرار بگیره که خیلی خیلی به شرایط الانم ربط داره خب خیلی دارم روی باور اینکه ما خالق شرایط خودمونیم کار میکنم خیلی دارم برای خودم جا میندازمش و خدا رو شکر خیلی برمیخورم به موضوعاتی که این مبحث توش خیلی زیاد تکرار میشه

    حتی خواهرمم که بتازگی داره روی شیوه حل مسائل کار میکنه و میاد یوقتایی میگه از وقتی رو دورم اینجوری شده اونجوری شده مثال میاره نشانه ها تاییدش و میگه بهم و باهم خدا رو شکر میکنیم و احساس میکنم اینکه گفتم استاد دوربین گذاشتن تو خونه ما درسته :)))

    مواردی رو طبق معمول سفرنامه که یادداشت میکنم و اینجا کامنت میزارم مروری بشه هم روی فایل هم برای خودم و کسانی که کامنتمو میخونن

    * دو دسته افراد وجود دارن 1- کسایی که خودشون و قربانی شرایط میدونن (عوامل بیرونی و اینکه بقیه رو سرزنش میکنن)

    2- کسایی که خودشون و خالق شرایط میدونن (میگن من چه ایرادی تو فکرم یا باورم الان دارم که این شرایط و برای خودم بوجود اوردم حالا چه در زمینه مالی ، عاطفی، سلامتی و ….

    * افرادی که خودشون قربانی شرایط میدونن همیشه اوضاعشون بده ( با دلایلی که برای خودشون میارن دلایل بظااااهرر منطقیی و اشتباااه)

    در رابطه با نگاه و باور اشتباه قدرمو نمیدونن من یه تجربه بگم وسطش

    یادمه زمانی که خیلی داشتم تو محیط کارم این اواخر اذیت میشدم اذیت فیزیکی نه ها اذیتی که خودم باعثش بودم با احساس و شرایطی که خودم بوجود اورده بودم خلاصه ش کنم این باور و داشتم که اونا قدر منو نمیدونن من میرم یکی رو میارن هم درخواست حقوق بیشتری میده هم کار کمتری انجام میده هم مثل من خوش اخلاق و چشم پاک نیست بعد اون موقع با فانوس باید دنبال من بگردن همیشه اینو هم به خودم میگفتم هم قربانی شده بودم برای بقیه میگفتم اطرافیانم که شاهد بودن بعد خب چون روی خودم کار میکردم این موارد بالا پایین داشت یوقتایی اعراض میکردم و اوضاع خوب بود یوقتایی فراموش میکردم و باز طبل قربانی بودن و بدست میگرفتم میدونستم همه ش مقصرش خودمم و اونا عوامل بیرونی ان تاثیری در من ندارن اما نمیتونستم ذهنمو براش کنترل کنم و هی نشتی انرژی داشتم بعد دیگه یه جا نشستم کلی با خودم صحبت کردم کلی وقت گذاشتم فکر کردم و در این بین سری فایل های الگوهای تکرار شونده که من بارها مثل طوطی تکرارش کردم که چه تاثیری در من بوجور اورد به این نتیجه رسیدم مسئلمو ریشه ای حل کنم و این فایلم تو همون دوره ها گوش دادم و کامنت گذاشتم که چقدر منو به خودم اورد بعد اون دیگه تصمیم نهایی مو گرفتم که حالا بعدا در فرصت مناسب بیشتر و ریزتر راجع بهش میگم که طولانی نشه و از بحث اصلی دور بمونیم

    * حالا نگاه و باور درست : این منم که شکل میدم شرایطمو روابطمو اوضاعمو با افکارم با عادتهای ر فتاریم و منی که این شرایط و بوجود اوردم پس فقط خودم میتونم درستش کنم و خودمو نجات بدم (ایموجی تیک سبز)

    * شرایط وقتی تغییر میکنه که بجای اینکه قربانی شرایط باشی خالق شرایط باشی و خودت مسائل خودتو حل کنی حتی اگه اون مسئله باور یا طرز فکر ریشه ای باشه

    * زندگی بدون مسئله نیست ما هرچقدر رشد میکنیم باز یسری مسائل هست که باید حلشون کنیم با دیدگاه اینکه من خالق این شرایط هستم و باید درستش کنم میرم که بهتر بشم بزرگتر بشم ثروتمندتر بشم

    در جواب سوال تون خیلی مسئله ها اومد تو ذهنم که بگم حلشون کردم ولی بزرگترین و اساسی ترینش این اواخر الان که کامنت گذاشتم اومد به ذهنم همون تصمیم به اومدن بیرون از محل کارم بود که نشتی انرژی و برطرف کردم درهایی تو زندگی و ذهن من باز شد که زندگیم به قبل و بعد اون مسئله تقسیم میشه خیلی فکر میکردم که الان بیام بیرون اوضاع جای دیگه هم همینه اگه تغییر نکنم اینو اوایل سال گذشته بهش رسیدم و تصمیم گرفتم بمونم و خودم درست کنم بعد یواش یواش هدایت بشم که زمانش کی هست و بعد خدا زمانش و بهم گفت و بقول شما من قید تسویه حساب نهایی و پولی که میرفتم و میگفتم همین که دارم خرد خرد میگیرم و میدن بازم کلیه بهتر از ندادنشه و زدم و یه هفته نشد هدایت شدم به مسیری که رفتم و اموزش دیدم برای انجام کاری که خودم بعهدش بگیرم خودم برای خودم درامد بسازم و این بزرگترین حل مسئله م بود اون قدم و برداشتم و الان دارم روی ترسهام و روی اهرم رنج و لذت و ادامه مسیر کار میکنم که به عقب برنگردم همشو مدیون شمام استاد فوق العاده من شما بینظیری خیلی دوستتون دارم از مریم عزیزم برای انتخاب اللهی و هدایتی این فایل سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2236 روز

    به نام خدای یکتا و هدایتگر

    سلام به تمامی دوستان گرامی استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته‌ی گرامی

    واقعاً سپاسگزار خداوندی هستم که هدایتگر همه‌ی ماست

    چقدر با توجه به وقایع دیشب و انرژی واقعاً زیادی که به خرج دادم برای کنترل ذهنم به آگاهی های این فایل نیاز داشتم و چقدر امروز از صبح تا حالا بهم کمک کرده

    دیروز داشتم به یکی از دوستای عزیزم که از اعضای سایت هم هست پیام میدادم و بهش می گفتم

    وقتی که ما می خواهیم جهاد اکبر کنیم و تغییراتی عظیم در بخشی از زندگیمون ایجاد کنیم

    جهان اولش مقاومت می کنه

    ولی وقتی که ما استمرار می ورزیم ، استقامت به خرج می‌دهیم و مصمم در مسیری که تعهد دادیم می مونیم

    بلاخره جهان کرنش می کنه و با ما همراه میشه

    به خودم افتخار می کنم ، دیشب در محل کارم یه تصمیم شجاعانه گرفتم و یه جایی که اگه شخصیت گذشته ام بود (منظورم قبل از 28 اسفند 1402 هستش) احتمالاً از حق خودم می گذشتم که یه وقت نکنه طرف مقابل ناراحت نشه و خودم ، خودم رو قربانی می کردم!! اینبار متفاوت عمل کردم ، گفتم نه … و روی تصمیم خودم موندم و با نفس های عمیق و لبخند و شمرده و شمرده صحبت کردم

    این اتفاق که چند دقیقه بیشتر طول نکشید ، نتوانست من رو بهم بریزه و بعدش هم نشستم به سپاسگزاری کردن و مطالعه‌ی آیات با ریشه‌ی توکل (این مدل سرچ موضوعی که از استاد یاد گرفتم و مخصوصاً ریشه‌ی توکل به شدت کاربردیه برای من و خیلی وقت ها واقعاً نجات بخشه، برای اینکه شیطان و نجواهای پوچش من رو نبره ته دره)

    ولی از اونجایی که این شخصیت موحد و قوی (در این موضوع خاص) مثل یک نهال خیلی کوچک و نحیف درونم هستش و هنوز تا مدت ها نیاز به مراقبت و آبیاری و کوددهی و دریافت نور مناسب هست

    دوباره وقتی که از محل کارم خارج شدم ،‌ نجواها بود من هم به شدت شمشیر رو از رو بسته بودم و اجازه نمی دادم که ذهنم من رو کنترل کنه و هرجا دلش می خواهد بره ، نه افسارش رو گرفته بودم تو دستم و ایمان داشتم که می توانم رامش کنم و به احساس یقین و ایمان و حال خوب برسم و با حال خوب برم بخوابم

    برایم مهم بود که فردای اون روز باحالی خوب از خواب بیدار بشم

    این پروسه تا ساعت 2 شب به طول انجامید و به لطف خدای مهربون پس از کلی صحبت کردن و منطق آوردن برای آروم کردن خودم در برابر ترس ها و نجواهای ذهنی‌ام

    رسیدم به فایل توحید عملی 10

    استاد: می خواهم ازتون بخواهم … هم از خودم، هم از شما که متواضع تر باشیم در برابر پروردگار

    طبق یه آگاهی ای که در دوره‌ی عزت نفس استاد بسیار بسیار زیاد رویش تأکید داشت و اتفاقا من هم در این زمینه باید روی خودم کار کنم

    باید یاد بگیرم که بتوانم از آدم ها درخواست کمک کنم

    من بین داشتن احساس لیاقت و مغرور شدن در برابر خداوند دچار مسئله شدم.

    سوالم دقیقاً اینه، چطور هم خودم و توانمندی هایم رو ببینم و خودم رو لایق بدونم و برای خودم ارزش قائل باشم، هم در برابر خداوند متواضع و فروتن باشم؟

    در پناه خداوند مهربان و توانا ، خداوند سفر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1495 روز

      سلام به اقای تجلی عزیز

      بهتون تبریک میگم که شجاعت به خرج دادید وتونستید متوکل باشیدو نجواهارو بالاخره خاموش کنید

      سوالی که اخرکامنتتون گذاشتید منم بعضی اوقات بهش برخورد کردم

      دقیقا گاهی میپرسم خدای الان اینارومیگم به خودم مغرورنشم دربرابرت

      ولی اینومیدونم جواب سوالمو وقتی بهش میرسم که بیشترو بیشتر روی شخصیتم کارکنم

      البته که اگه دوستان جواب بدن استفاده میکنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 668 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    به نام رب العالمین

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته دوستداشتنی ازتون بسیااااااااااااار بسیار سپاسگزارم بابت فایل‌های روزشمار تحول زندگی،،

    اصن این آگاهی های بینظیر هر وقت دوباره برام تکرار میشه تازگی داره و به قول استاد چیزهایی رو میشنوی که قبلن نشنیده بودی چون مدارت بالاتر رفته و ظرفت بزرگتر شده به همون نسبت درک‌مون بیشتر میشه

    خدایا شکرت که در این زمان در این مکان هستم

    خدایا شکرت منو با استاد عزیزم و این سایت توحیدی آشنا کردی

    ———————————————————————————

    گفتم این آغاز، پایان ندارد

    عشق اگر عشق است، آسان ندارد….

    اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

    که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

    اون عشق و شور و اشتیاقی که برای تغییر زندگیمون داریم کار کردن روی خودمونو آسون میکنه ولی مسئله هم پیش میاد، تضاد هم هست، هر چند به نسبت قبل از اینکه کار کردن روی باورهامونو شروع کنیم تضاد ها خیلی خیلی کمتر هستن اما همون تعداد کم اگر پا بزاریم روی ترس هامون و با اعتماد به نفس خودمونو باور داشته باشیم که آقا من از پس هر مسئله‌ای بر میام من از تمام ترس‌هام بزرگترم من از تمام مسئله‌هام بزرگترم

    نیاز دارم به این سوالات فکر کنم:

    چه مسائلی رو باید در زمینه روابطم حل کنم؟

    چه مسائلی رو باید در زمینه مالی و کسب و کارم حل کنم؟

    چه مسائلی رو در زمینه سلامتیم باید حل کنم؟

    چه مسائل شخصیتی هست که باید حلشون کنم؟

    چه مسائلی در رابطه‌ی خودم با خودم هست که باید حل کنم؟

    چه مسائلی در رابطه‌ی معنویم با خدا وجود داره که باید حلشون کنم؟

    اگر مسائلم رو حل کنم اعتماد به نفسم بیشتر میشه، ظرفم بزرگتر میشه و همین مسائل میشن سکوی پرتاب به سمت موفقیت‌ها و پیشرفت‌های بیشتر

    اما اگر ضعیف بازی در بیارم و هی دست رو دست بزارم! جهان چک و لگدهای محکم‌تری میزنه که اونوقت یا به خودم میام یا زیر چرخ های جهان له میشم….

    یا مسلمان شو یا کافر ، دو رنگی تا به کی!

    یا مقیم کعبه شو یا ساکن بتخانه باش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  9. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    سلامی چوبوی خوش آشنایی خدمت استادعزیزم ومریم جونم

    ودوستانِ عالیم

    خدایاشکرت بابت ماه مبارک رمضان که امروزآخرین روزپرخیروبرکت آن رامهمانش هستیم وچقدربی نظیرگذشت.

    استادباشمابودن نعمتی است که به ماجسارت وشهامت کارهایی رامی دهدکه چقدربه رشدوپیشرفت مان درتمام زمینه هاکمک کرده وباورخالق بودن درهرشرایطی رابرای ماایجادکرده است به کمک هدایت های خداوندوایده هایی که چقدردررونداین پیشرفت هامثمرثمر بوده است.

    خالق احساس عالیه ماندگار،خالق داشتن ذهنی بازوپاک،خالق هرروزخودرابه مسیراستادت پیوندزدن وآموختن وعمل کردن،خالق هرروزانجام ورزش های عضلانی وهرچیزی رانخوردن وارزش بدن سالم خودرادانستن،خالق روابط عالی وعاشقانه زندگی کردن،خالق کنارهرمسئله ای راه حل آن رادردل همان مسئله پیداکردن ،خالق هرروزهمه چیزرابه دستان امن خداسپردن ورهایی راباتمام وجوداحساس کردن…

    وااااای که چقدرهمه چیزعالیست، چون من به جایی هدایت شدم که سفره پرخیروبرکتش آماده ومحیابود وفقط بایددستانم رابرای برداشتن هرچیزی که دراین سفره مقدس، خداوندبرایم پهن کرده بودبرمی داشتم…

    من جلوی چشمانم تمام راهکارهابودند،استادی که نتایج خودرابیان می کردندومن ایمان وتوکل وامیدم روزبه روزبیشترمی شد،من فقط دیدم،شنیدم وباورکردم وبااعتمادکامل به پیش رفتم وهرروزشرایط عالی وعالی ترشد.

    خداوندبسترخیردرهمه چیزرابه من عطا کرده بودوالگویی تمام عیاررادرزندگیم خلق کرده ونوبتی هم بودنوبت من بود اینکه خالق شرایطی باشم که سعادت وخوشبختی رابرایم به ارمغان بیاوردوتابه امروزادامه دادم ،

    اینجامکانی مقدس بودبرایم که هیچوقت هیچ چیزش تکراری نشد،بلکه هرروزبودم وباعشق به صدای استادم گوش کردم وتمام سعی ام عملکردعالی بودوطلایی ترین وناب ترین نتیجه عالی برایم هرروزداشتن احساس عالی وآرامشی وصف ناپذیر بوده ،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.

    به لطف خداونداین روزهادوره 12قدم رادوباره مرورمی کنم وهدف بعدی ام مروردوباره کشف قوانین زندگی است این دوره های طلایی هدف هایی ارزشمندبرای من است ،من باآنهاخالق همه چیزشدم وخداوندچه معجزات عظیمی رادروجودوزندگیم جاری کرده است.

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2970 روز

    سلام به همه دوستان

    فایل قبلی روز شمار زندگی منو هدایت کرد به چند جلسه از دوره ارزشمند ثروت سه و اونجا من هدایت شدم به پرسیدن سوال های هدایت کننده از خودم که چطور درآمدم رو افزایش بدم چیکار کنم که درآمدم دوبرابر و بیشتر از الان بشه و بمن گفته شد در پاسخ های آخر که تو حل مسأله دوست داری از جاهای کوچیک شروع کن هر جایی دیدی مسأله ای هست پیشنهادات رو بده راهکارت رو بگو نترس شروع کن.

    و صبح باز تو ستاره قطبی از خدا هدایت خواستم که خدایا کمکم کن منو هدایت کن منو قرار بده تو مسیری که از عشق و علاقه پول بسازم.

    و سایت رو باز کردم و این فایل رو دیدم و گوش دادم و انگار مرتب خداوند به شکلهای مختلف داشت این باور رو در وجود من می‌ساخت و بهم یاد آور میشد و امید میداد و باور میداد که میتونی که راهش همینه برو تو دل ترسهات نترس شجاعت داشته باش تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد.

    شیطان نجوا میکردا بابا چطور مگه میشه اینم یه چیزی برای خودش میگه حل مسأله آخه کار تو هست اما خداوند هم همزمان از زبان استاد داشت بامن صحبت میکرد که میشود که مسایل ساده هستند که راه کار تمام مسائل درونشون هست که میشود که امکان داره که تو خالقی من قدرت خلق کنندگی بهت دادم من این قدرت رو به تو دادم تو عشق این کارو داری من پشتتم قوانین ثابت جهانم پشتته از چی می‌ترسی من دستتو میگیرم راه رو به این واضحی بهت دارم میگم دارم فریاد میزنم تسلیم ذهنت نشو کم نیار اون نجواست قدرتی ندارد منم که قدرتم منم که بهت امید دارم میدم و ببین داری احساس می‌کنی جریان گرم و لذت بخشش رو در رگهات همینها یعنی نشانه که مسیر درسته کلام حقه پس اگر نکنی قدم بر نداری یه بازنده بدبختی. وبا نوشتن این کلمات الان دارم میبینم لبخند هم روی لبم هست قلبم ارامه قدرت ترسه کمتر شده امید و توکل بهش چربیده انگار.

    خدایا خودت کمکم کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: