خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    به نام خدای معجزه ها و خدای وهاب سلیمان

    یادگار 142

    سلام استاد عزیزم و‌مریم ناز و

    سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    استاد قشنگم ی دنیا ازتون ممنونم بابت این فایل فوق العاده

    اصلا این فایل کلمه به کلمه اش داشت با تک تک سلول های بدن من حرف میزد

    این فایل داشت ی عالمه درس به من میداد که من اگه بتونم همین نکات این فایل رو در جای جای زندگیم به کار ببرم به والله که بهترین ورژن زندگی من رو میشه

    هنوز تو مدار این دوره طلایی قرار نگرفتم و از خدا میخوام که منو هدایت کنه بتونم به راحتی این دوره رو خرید بزنم که قطعا میدانم چه ترمز هایی از زندگی من بیرون کشیده میشه با نکات این دوره مقدس

    اصلا خود جمله « شیوه حل مسائل» انگاری ی دنیا مفهوم رو داره با خودش جابجا میکنه

    یعنی حتی اگر میخوای مسئله ای رو حل کنی باید به روش خاص خودش حل کنی نکه فقط از سر خودت وا بکنی

    و روش خاص هر مسئله این هست که ریشه ای حل شه تا برای همیشه این مسئله حل شده باشه نکه بعد از گذشت ی مدت دوباره سرو‌کلش پیدا بشه و کلی انرژی ازت بگیره و گاها بعضی مسائل چنان بزرگن اگه دوباره تو زندگی ظاهر شه این سری تبعات جبران ناپذیری به جا میزاره

    دقیقا همین نوع روابط که استاد مثال زدن

    اصلا استاد وقتی ی جمله در مورد روابط صحبت میکنه دلم میخواد تا عرش خدا جیغ بزنم بگم بابا همین مثال هایی که میزنین منم

    فقط خود من

    اصلا دنبال هیچ کیس دیگه ای نگردین

    اصلا دست منو بگیرین به تک تک ادما نشون بدین بگین بیاین اینم نمونه بارز و حی و حاضر

    دقیقا همین مسئله چسبندگی و وابستگی

    اصلا دلم میخواد کتاب ها از نوع وابستگیم بنویسم

    چنان در روابط پوچ و بی محتوا من وابسته میشدم که طرف دوتا پا هم قرض میکرد الفرار

    و نه تنها خودم بلکه اطرافیان همیشه تک تک خوبی های منو مثال میزدن و میگفتن چرا با تو چنین رفتارهایی میشه

    و خدارو هزاران بار شکرت که چنین رفتارهایی با من شد تا بالاخره من ی اقدامی کنم برای درمان خودم

    اصلا مگه پیدا کردن مشکل اصلی یا ترمز اصلی کار راحتیه

    من با اینکه به محضی عضو سایت شدم حدود دو سال و‌خورده ای پیش

    اولین دوره ای که خریدم دوره عزت نفس بود

    و حدود یک سال و‌خورده ای هست که تمرکزی دارم رو خودم کار میکنم

    سرجمع بیش از 5 بار این دوره عزت نفس رو من تعهدی گوش دادم و تمریناتشو حل کردم

    اما حدود ی هفته پیش من تازه فهمیدم چون در من حس خود ارزشی و خود لیاقتی وجود نداره این اتفاقا سر راه من قرار داره

    و تقریبا این ی هفته هست که دارم برای خودم باورهای ارزشمند میسازم و ی ذره تقریبا دارم خودمو قبول میکنم به عنوان ی دختر ارزشمند

    من این همه مدت این همه دوره گوش دادم این همه فایل رایگان گوش دادم این همه کامنت نوشتم این همه کامنت خوندم این همه زندگیمو از اطرافیانم جدا کردم هنوز این ترمز لعنتی رو کشف نکرده بودم و هی به مراتب داشتم ازش ضربه میخوردم

    و الان که فهمیدم قضیه اصلی چیه دیدم خدای من

    چقدر همیشه و همه تایم من چه اگاهانه و چه نااگاهانه رفتارهایی میکردم حرفایی میزدم یا با افرادی برخورد میکردم که قشنگ چوب حراج میزدم به ارزش و لیاقت خودم و چقدر مستقیم به اطرافیانم اعلام میکردم که من چقدر بی ارزشم و هر رفتاری با من میشه دستتون درد نکنه ایراد نداره و بازم ادامه بدین

    و حدود این ی هفته هست انگاری با خودم به صلح درونی رسیدم که با تمام گندکاری هام خودمو بخشیدم و گفتم پس حالا شروع کن به ساخت ورژن جدیدت یا تولد جدیدت

    و دیدم چقدر دقیقا تو همین ی هفته افکارم سالم تر شده و خدارو شکر اعتماد به نفسم داره بهتر میشه

    تو ی روز ماشینم که تازگیا تعمیر شده بود یهو مشکل پیدا کرد و ی کم با هزینه زیاد تعمیر شد گفتم مورد نداره من پولشو داشتم و این خواست خدا بوده که با این کار هم به قطعه فروش هم به تعمیرکار سود برسونم

    مالک دفتر کارم یهو ی عدد خیلی بالایی برای تمدید امسال گفت بدون اینکه من ی کلمه بخوام در مورد نرخ جدید حرف بزنم گفتم من این قیمت نمیخوام براش مستاجر پیدا کنین

    که از اون اصرار که من میخوام شما باشین و شما هم مدیریت ساختمان رو بر عهده بگیرین و شما دختر خوب و فلانی هستین این حرفا

    و من مجدد گفتم مستاجر بیارین

    و همون عصر با دوستم چندتا املاکی رفتم دنبال ملک گشتم و همه میگفتن برو تمدید کن و این قیمت گیرت نمیاد

    منم به تک تکشون گفتم بخوام اون قیمت بدم با این شخص تمدید نمیکنم

    میرم ساختمان جدید

    اصلا دلم خواسته برم ی محله بالاتر

    ی محله باکلاس تر

    ی محله لاکچری نشین تر

    اصلا دلم خواست برم جایی که دفترم که شیک و پیک و باکلاس باشه

    چه اشکال داره

    اصلا پول بیشتر بدم

    ولی مگه من میخوام پول بدم

    اونکی میخواد بده خودش راهشو بلده

    و وقتی تو یکی از املاکی داشتم حرف میزدم دونفر همزمان گفتن دختر چقدر عزت نفس داری تو

    یکیش میگفت عزت نفس یعنی خدا

    اگه عزت نفس داری یعنی خدا داری

    گفتم خدایا ببین چی ساختی از من که چقدر راحت اینا دارن انرژی منو دریافت میکنن که به صراحت میگن

    حالا اگه دقیقا همین ساناز یک سال پیش بودم به والله حداقل تا جای جدید پیدا شه به حدی غم و غصه میگرفتم که غذا هم نمیخوردم و لاغر هم میشدم

    مطمئنم در مورد جابجایی پارسال و غم وغصش کامنت نوشتم هست توسایت

    اصلا این داستان جابجایی چه خونه باشه چه دفتر کار چنان منو درگیر غم میکرد که انصافا بزرگترین دغدغه زندگیم بود

    دقیقا ی ماه پیش صاحبخونه خونم هم قیمت برد بالا ولی منصفانه اولش ی کم برای موندن دل دل کردم و به راحتی بهش گفتم این قیمت نمیتونم اونم ی کم قیمت کم کرد و مجدد تمدید کردم و حتی خودش برای پرداخت مابقی پول گفت اشکال نداره نمیخواد ی جا بدی خورد خورد بده

    گفتم ببین ساناز این یعنی اعتماد بنفس

    این یعنی حل کردن ریشه ای مشکل

    اگه من این داستان اعتماد بنفس و خودارزشی رو درمان نمیکردم هر سال موقع جابجایی باید حداقل ی ماه غم و غصه و گریه زاری راه می انداختم تا ی جایی پیدا بشه و بعد دوباره سال بعدش بازی از نو

    و چقدر خوشحال شدم که اینقدر رشد کردم که حتی اگه چیزی هست که به جیبم نمیخوره و گرونه به راحتی بگم نمیخوام و برم دنبال مورد های دیگه و چقدر با این رشد حال من خوبه

    و منی که میگفتم عوامل بیرونی مقصرن که خونه گرونه که ماشین گرونه که دلار بالاست و تمام چرندیاتی که همه تحویل میدن

    گفتم اره ساناز همه عوامل بیرونی مقصرن پس تو چیکاره ای این وسط

    تو ضعیفی یا قوی؟

    تو میخوای بمیری یا زنده بمونی؟

    این انتخاب رو داری

    خودت انتخاب کن مسیرتو

    چیزی که میخوای رو بساز

    دقیقا بساز

    بساز نکه فقط این کلمه رو تکرار کن

    بساز یعنی وقت بزار پول بساز

    برو باهاش اجر بخر

    سیمان بخر

    زمین بخر

    حالا بیا خونه بساز

    امن و امنیت بساز

    با متریال خوب و نقشه خوب بساز

    حالا برو بشین توش و لذت ببر و بگو ساختم

    این میشه معنی کلمه بساز

    تلاش کن خودتو از بدنه جامعه بکش بیرون

    تلاش کن کنترل ذهن انجام بده

    تلاش کن کانون توجهتو در مسیر درست بزار

    تلاش کن پنبه کن تو گوشت فقط حرفای استاد گوش بده

    تلاش کن قورت بده تک تک نکته های این سایت مقدس رو

    تلاش کن از این محیط امن‌ وخدا گونه جدا نشو

    ایمان داشته باش که اینجا میتونی تک تک خواسته هاتو بسازی دقیقا اونجوری که دوست داری

    چرا باید هر سال فکر جابجایی باشی و مستاجر باشی

    تلاش کن خونه بخر

    تلاش کن دفتر کار بخر

    تلاش کن ماشین صفر کیلومتر بخر تا نخوای همش هزینه تعمیر بدی

    و دیدم من چقدر امسال هدف دارم که باید تیک بخوره

    خدایا هزاران بار شکرت

    استاد عزیزم ی عالمه حرف دارم در باب این فایل که چقدر حل کردن ریشه ای مسائل ادمو به عرش میبره

    ولی دلم میخواد دوره رو بخرم و تمام حرفامو اونجا بزنم

    دمت گرم استاد مقدس من

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    وای خدای من

    اصلا من کجای زندگی ام خدایا

    من این کامنت رو نوشتم و ارسال کردم

    دیدم کنار صفحه کامنتم لوگو اومده که خریدار یعنی این دوره رو من خریدم

    گفتم خدایا سایت چش شده

    چرا اشتباه میکنه

    منکه این دوره رو ندارم

    رفتم محصولاتمو چک کردم

    وای خدای من

    حدود ی سال پیش من این دوره رو خریدم و اصلا گوش ندادم

    چرا اونوقت؟؟؟

    خدایا داره چه انقلابی میشه؟

    من ی دوره خریدم و هیچوقت گوش ندادم؟

    مگه تو چه مداری بودم؟

    من حتی بعد از اون دوره خریدم و دارم گوش میدم

    پس این دوره کجا بوده که من نمیدیدم؟؟؟

    خدایا

    واقعا هنگم

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    نوشین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2047 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سپاس استاد

    من ناآگاهانه و یا آگاهانه این شرایط زندگیمو ساختم ،پس فقط خودم میتونم عوضش کنم

    اینکه من الماسی ارزشمند هستم و عزت نفس دارم میتونم شرایط خودمو بهبود بهم،من از مسایل بزرگترم و میتونم یه راه حل الهی برای این مشکل پیدا کنم،خدایا من و به آسانی ها هدایت کن

    خدایا این مشگل را برای من آسان کن حل کن،من خدای قدرتمندی دارم و این باور کمک می‌کنه خودمو قربانی ندونم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    افراد به دو دسته تقسیم می شوند:

    قربانی شرایط خالق شرایط

    برخی افراد همیشه: عوامل بیرونی والدین معلمان همسر دولت کشور اوضاع نامناسب اقتصادی را سرزنش می کنند و خود را قربانی شرایط می دانند:

    برگی در باد هستند

    آنها به جای اینکه ایرادات خود را شناسایی کنند:

    عوامل بیرونی را مقصر می دانند و اشتباهاتشان را به گردن دیگران می اندازند

    افرادی که خود را قربانی شرایط می دانند:

    همواره قربانی شرایط باقی مانده واتفاقات نامناسب به شکل الگوهای تکرار شونده مرتبا برای آنها ایجاد می شود و اوضاع برای آنها ناجالب است

    افراد با دلایل به ظاهر منطقی:

    خود را مبرا از اشتباهات و خطاها می دانند و دیگران را قانع می کنند که شرایط از کنترل خارج است و به همین دلیل:

    اوضاع به سختی پیش می رود

    همه ی ما در مورد موضوعات مختلف : احساس قربانی شدن داریم و نمی توان برای آن صفر و یک قرار داد

    افراد دسته ی دوم خود را:

    خالق زندگی خود می دانند و باور دارند هر اتفاقی وارد زندگی آنها می شود آگاهانه و ناآگاهانه با باورها و فرکانس ها عادات و رفتارهای خود آن را خلق کرده و به اتفاقات زندگی خود شکل داده اند:

    بنابراین می توانند شرایط نامناسب خود را بهبود دهند

    همواره سعی کنیم:

    هر روز از روز قبل خود عملکرد بهتری داشته باشیم

    باید شخصیتی قوی داشته:

    و به جای قربانی دانستن خود و فرار از مسائل بتوانیم مسائل خود را حل کنیم

    تصمیم بگیریم:

    به جای قربانی بودن شرایط را خلق و ایجاد کرده و مسائل خود را حل کنیم

    اگر مسائل خود را به صورت ریشه ای حل کنیم:

    مسائل قبلی برای ما رخ نخواهد داد با مسائل جدید مواجه می شویم که باعث رشد بیشتر ما خواهند شد

    زندگی:

    بدون مسئله وجود ندارد همواره مسائلی وجود دارد که باید حل کنیم

    باید توانایی حل مسئله داشته باشیم:

    تا بتوانیم تمام مسائل خود را حل کنیم

    باید باور کنیم: ما خالق شرایط خود هستیم و عوامل بیرونی به هیچ وجه در شرایط زندگی ما تاثیری ندارد ما باید مسائل و مشکلات خود را حل کنیم

    با حل هر مسئله: بزرگتر و ثروتمندتر خواهیم شد

    مسئولیت پذیر باشیم: مسائل خود را به صورت ریشه ای و اساسی حل کنیم

    زمانی که مسائل زندگی خود را حل کنیم:

    آنها هرگز تکرار نخواهند شد و اعتماد به نفس ما افزایش میابد

    همواره به یاد داشته باشیم:

    تبدیل به فرد متفاوتی خواهیم شد اگر بتوانیم مسائل خود را حل کنیم

    به میزانی که مسائل بیشتر و بزرگتری را حل می کنیم:

    به موفقیت و ثروت بیشتری دست میابیم

    همیشه مسائلی در زندگی ما رخ می دهد:

    ما باید حلال مسائل شویم و قوی تر از مسائل خود باشیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    بانو اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانوم شایسته

    چقدر فایل قوی ای بود استاد

    چقدر حرف توشه آدم ها دو دسته اند

    یک: کسانی که قربانی هستند و همه اتفاقات و به گردن دیگران میاندازند

    دو: افرادی که عزت نفس بالایی دارند و خودشون و خالق زندگی خودشون میدونن

    به نظرم ساعت ها باید همین دو مورد و نگاه کرد و بهشون فکر کرد

    استاد ترجیح میدم اول این دو گزینه رو هضم کنم ساعت ها در موردش فکر کنم و بعد نکته های جدید از فایل دربیارم

    واقعا مفید و پر مغز هستن فایل های استاد جان

    هوالحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    به نام پروردگار مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم‌شایسته

    اول از همه‌ میخوام تحسین کنم شمارو استاد

    که با حل مسئله سلامتی تون یه همچین اندام زیبایی ساختید علاوه بر بهبود های دیگه

    و ترکیب این سلامتی با ازادی مالی شما و عشقتون به کار چقدر همیشه قلب من رو به قولی اکلیلی میکنه

    خدا حفظتون کنه

    استاد عزیزم اگر که بخوام از خودم مثالی بزنم

    واقعا جالبه بگم که همین دیروز

    من یه مسئله ای که ماه ها بود میخواستم‌سراغ حلش برم و حل نمیشد رو حل کردم‌به صورت تمرکزی و چقدررررر چسبید وای

    تا شب من رو ابرا بودم

    مسئله به این صورت بود که

    من خودم لپ تاپم ویندوز 10 هستش و سرعت خوبی داره خداروشکر تمام کارهای تدوین و کانال یوتوب و اینستاگرام رو با اون انجام میدم

    اما لپ تاپ خواهرم سرعت پایین تری داره به خاطر همین ویندوز 7 روش نصبه

    لپ تاپ‌خواهرم خیلی جمع و جور تر و کوچیک تر از لپ تاپ منه در اصل حالت book داره بیشتر

    و من هروقت بیرون میخواستم‌ برم لپ تاپ نیاز داشتم لپ تاپ خواهرم رو میبردم که حملش راحت تر بود

    اما یک مسئله بسیار رو مخی که داشت

    اینکه نمیتونستم به هدست بلوتوثی وصلش کنم

    و هر ویدیویی که میخواستم نگاه کنم تو بحث آموزش صداش رو با گوشیم پلی میکردم :/

    و من همین مسئله رو چند سال پیش با لپ تاپ قدیمی خودم هم داشتم

    حالا الان من سفر هستم به تنهایی و لپ تاپ خواهرم رو با خودم اوردم

    اومدم حسابی تمرکز کنم رو بحث آموزش دیدن

    و دیدم واقعا عذابه که بخوام به این شکل کار‌ کنم

    دیشب‌گفتم باید این مسئله حل بشه

    از ساعت 6 تا 9 شب تمرکز گذاشتم رو این کار

    هزار تا راه کار رو امتحان کردم

    کلی درایور های مختلف رو تست کردم

    وسطاش داشتم پشیمون میشدم که‌گفتم

    نه

    این مسئله راه حل داره

    تمرکز بزار خدام‌کمک میکنه

    تا اینکه واقعا هدایتی با یه پلاگین اشنا شدم که رو درایور بلوتوث همزمان نصب میشد

    یعنی هم درایور بود هم یه نرم افزار جداگانه واسه کانکت شدن

    اقا من زدم هدست و دیدم صداش داره پخش میشه

    وای

    نگم از ذوقی که تو وجودم بود

    کلی رقصیدم واسه خودم

    انقدر حالم خوب شد خدا میدونه

    و اونجا فهمیدم حل مسائل کوچیک به ما عزت نفس این رو میده که مسائل بزرگتری رو حل کنیم

    واقعا چقدر لذت بخشه

    این فایل علاوه بر توانا تر کردن ما برای حل مسئله

    به من این حس رو داد که

    من یک ابر قهرمان هستم برای زندگی و شرایط خودم

    که واقعا توانا هستم نه قربانی

    من انقدر کیف میکنم‌که این باور رو در خودم ساختم

    چون هر تضاد و مسئله ای میاد حلش میکنم

    و میگم‌این اومده تا من رو قوی تر کنه

    و درنهایت این اتفاق هم میافته

    چقدر کیف میده حس کردن این قدرت

    چقدر کیف میده خلق کردن

    مسائل زیادی رو تو یک سال‌گذشته حل کردم

    که قبلا فکر نمیکردم‌حل بشن

    من تونستم رابطه ام رو با مادرم که همیشه احساس دوری داشتم‌نسبت بهش تا حد زیادی عالی کنم

    و چقدر راضیم از این اتفاق

    همیشه راجب مسائلی که با مادرم داشتم با خالم صحبت میکردم و اون میگفت شما باید مسئلتون رو حل کنید‌ و به نظرم با پیام صحبت کنید اگر که حضوری بحث بالا میگیره

    ولی من وقتی قانون رو بهتر درک کردم

    دیگه نه بحث کردم نه گفت و گو

    نشستم نوشتم از خوبی های مادرم

    کاغذم‌خیس میشد…

    و میگفتم تو چیکار‌کردی با باور هات ….

    چطور نابینا بودی ….

    خداروشکر که تونستی ببینی

    و خدا‌ میدونه چه معجزه ای اتفاق افتاد

    البته با تکامل نمیتونم بگم از اون لحظه دیگه هیچ بحث و جدلی نبود اما به مراتب کمتر و کمتر شد

    و همه‌چیز عالی تر شد

    و باز من به این راضی نیستم‌و میخوام از این بهترش کنم

    چون همیشه جا داره عالی تر بشه همه چیز

    درست مثل گوشی های آیفون که مثلا مدل 11 اومد ادم با خودش میگفت مگه‌از این بهتر میشه ؟؟

    بعد دیدیم مدل 12 از اون خفن تر 13 از 12 خفن تر

    و الانم‌که از کیفیت خفن فایل های سایت مشخصه 14 چه کرده !

    و همه اینا تفاوت بین نوکیا و اپل هستش

    که اپل‌هیچوقت نمیگه دیگه بهبودی نیاز نیس

    و همیشه اومده مسائل رو با روش بهتری حل کرده

    زاویه دیدش رو نسبت به مسائل بارها تغییر داده تا این اتفاق‌ افتاده

    و خداروشکر که ما هم یاد گرفتیم که توانا هستیم برای حل تمامی‌ مسائل

    فقط کافیه شکل یه بازی بهش نگاه کنی

    تازه سرگرم‌کننده ام هست :)

    استاد سپاس گزارم‌ به خاطر این فایل فوق العاده

    خدا به شما و خانم شایسته عزت و نعمت روز افزون بده

    خداروشکر به خاطر بودن در فرکانس این‌‌اگاهی ها ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    این فایل واقعا ارزشمند هست و به نظر من باید در دسته بندی توحید در عمل قرار بگیره. اینکه ما سعی کنیم هیچ عامل بیرونی ای رو در زندگیمون مقصر ندونیم و سعی کنیم عامل تمام اتفاقات زندگیمون رو خودمون بدونیم یعنی یک انسان توحیدی شدن، یعنی یک انسان شجاع شدن، یعنی تبدیل به انسانی میشویم که پیشرفت می‌کند. امکان نداره یک انسان تو زندگیش پیشرفت کنه تا زمانی که دلار، خانواده، فامیل، شرایط جامعه، دوستان، اوضاع اقتصادی مملکت، خداوند و… رو مقصر میدونه. چون تا وقتی که دیگران و هر عاملی غیر از خودت رو مقصر اتفاقات زندگیت، مقصر مسائل حل نشده زندگیت، مقصر بدبختی و بیچارگی و افسردگی و بی انگیزگی و … ات می‌دانی به هیچ عنوان راهی برای پیشرفت و حل شدن این مسائل و رسیدن به خوشبختی باقی نمی‌گذاری. چون میگی خب اون عاملها دست من نیستند که من بتونم کاری رو انجام بدم، بنابراین تغییری هم در زندگیت رخ نمیده. چون کلا بیخیالش میشی. درسته تحت فشار هستی بابت اون مسائلی که داری، ولی چون قدرت رو دادی به عوامل بیرونی هیچ قدرتی نداری که باهاش مسائل رو حل کنی. که باهاش خوشبخت بشی. اما اگر قوانین زندگی رو بدونیم، و بدونیم که به معنای واقعی خداوند قدرت تغییر زندگیمون رو داده دست خودمون و فقط کافیه قوانین رو بدونیم و مطابق قوانین خوب عمل کنیم آنوقت زندگیمون دست خودمون قرار میگیره، توحیدی میشیم، مسئله حل کن میشیم، و زندگیمون به میزانی که درست عمل میکنیم بهشت میشه.

    میخواهم در مورد مسائلی که خودم باهاشون درگیر هستم صحبت کنم که واقعا من هم درست عمل نمی‌کنم اگر بخوام آگاهی‌های این فایل رو ملاک قرار بدم. یعنی من هم خیلی جاها خودم رو قربانی میدونم که شرایط همینه که هست باید باهاش کنار بیای و قابل حل شدم نیست و .. در صورتی که نه شرایط اگر بد هست قرار نیست تو باهاش کنار بیای وقتی این رو بدونیکه تو میتونی حل مسئله ای رو هر مشکلی رو حل کنی و خودت عامل هستی و با تغییر خودت این مسائل هم حل میشه دیگه این قربانی شدن مطرح نیست. من خیلی مسائل مهمی رو تو زندگیم حل کردم تا حد مطلوبی که رضایت برام ایجاد کرد، در روابط پیشرفت کردم، در عزت نفس پیشرفت کردم، در مثبت‌نگری پیشرفت کردم، در پولسازی پیشرفت کردم، در خلق اتفاقات خوب تو زندگیم پیشرفت کردم و … – البته آگاهانه میگم پیشرفت کردم ولی این به این معنا نیست که به خواسته‌های نهاییم رسیدم ولی پیشرفت کردم و میدونم جا دارم تا بیشتر و بیشتر پیشرفت کنم و خواسته‌های بزرگترم رو هم تیک بزنم و شاید این روند بی انتهاست .. – با کسب کردن این پیشرفت‌ها به مرور یک نوع بی انگیزگی در من ایجاد شد – در واقع یک مسئله جدید برای من ایجاد شد – من به این نتیجه رسیدم که خب تو این موارد پیشرفت کنم و این کارها رو هم انجام بدم مطابق قانونم خب عمل کنم آخرش که چی؟ آخرش که چی نه از سر ناسپاسی از سر اینکه ذوقی برای من ایجاد نمیکنه و من اشتیاق و خوشحالی بابت این موفقیت‌ها ندارم و هیچ انگیزه‌ای نداشتم که بخواهم تو این مواردی که پیشرفت کردم به درجه بالاتر و بهتر برسم. و حتی در حوزه‌های دیگه پیشرفت کنم. همانطور که استاد هم اشاره کردن در فایلهای دیگه جهان ایستا نیست و جهان همواره در حال پیشرفت کردن هست همواره در حال رشد هست یعنی تو باید و باید هر روز فرد بهتری نسبت به دیروزت بشی که اگر نشی عقبگرد میکنی و با تضاد هم رو به رو میشی تا خواسته‌ای برات شکل بگیره که تو رو به سمت پیشرفت بیشتر هدایت کنه. طبق این قانون هم من یکجاهایی رو تو زندگیم شل گرفتم و جهان هم فشار آورد که باید تغییر کنی. یک جاهایی رو هم خوب جلو میرفتم و انگیزه داشتم و جهان تضاد کمتری ایجاد کرد.

    من بعد از برخورد با این مسئله تصمیم به حل مسئله گرفتم. دیدم که مشکل من این هست که این بی انگیزگی عوامل متعددی داره. یکیش نبود اهرم رنج در ذهن من هست و من عاقبت این نوع عملکردم رو نمیدونم و دوم اینکه دیدم که من حتی جاهای عاقبت این عملکردم رو میدونم اما بازم میگم خب این مشکلم بوجود بیاد طوری نیست.. من نمیخوام تغییر کنم، و من با تحقیق کردن در خودم به این نتیجه رسیدم که اسم این مورد رو میشه گذاشت افسردگی. نمیخوام خیلی بازش کنم در این حد میگم که وقتی این حالت در تو ایجاد میشه که علاقه‌ای به کاری نداری علاقه‌ای به پیشرفت نداری شور و شوق در زندگیت نداری این قسمتی از مسئله افسردگی هست که البته و صد در صد راه حل داره همانطوری که در زندگیت در بسیاری از زمینه‌ها با انگیزه با اشتیاق و با قدرت حرکت کردی و بها‌های زیادی رو پرداخت کردی تا شرایط دلخواه زندگیت رو ایجاد کنی این بی انگیزگی و از طرفی هم کنار آمدن با مشکلات و بگی خب این مشکلاتم تو زندگیم باشه که باشه من حال ندارم کاری رو تو زندگیم انجام بدم ناشی شده از مسئله افسردگی هست. یعنی باید تغییراتی در من بوجود بیاد که با انگیزه و با اشتیاق بشم و از این نشانه‌های افسردگی خارج بشم. به نظر من افسردگی درجه‌های مختلفی داره چون من واقعا در بسیاری از زمینه ها افسرده نیستم و آدم شادی هستم آدم زیبابینی هستم با انگیزه ای هستم اما در ضمینه‌های دیگری از زندگی نشانه‌های یک فرد افسرده رو دارم. به خصوص با تمرکز کردن روی فایل سگ سیاه افسردگی دیدم یک سری از این نشانه‌ها رو من ندارم اما یک سری دیگه ای این نشانه‌ها در من ظاهر شده که من باید مسئله رو با تغییر دادن خودم حل کنم. همچنین فایل هفتم دوره شیوه حل مسائل زندگی که استاد ماهرانه در مورد تجسم کردن زمانی که مسئله حل شده صحبت کردن کمک میکنه که این مسائل رو خیلی عالی حل کنم و من در حال انجام این پروسه هستم بابت اینکه دارم قدم بر میدارم که این مسئله رو در خودم حل کنم به خودم افتخار میکنم و صد البته باید بیشتر یادبگیرم و بیشتر تلاش کنم و از قوانین استفاده کنم تا مسئله رو به خوبی حل کنم. شاید موارد دیگه ای هم باشه که شناساییشون نکرده باشم و در طول حل مسئله ی نشانه‌های افسردگی به درک بیشتر بهشون برسم که اگر حسم گفت اونها رو با شما هم در میون میگذارم.

    در مورد اینکه چه مسائلی بوده در زندگیم که حلشون کردم و چه اعتماد به نفسی ایجاد شد و روحیه ای کسب کردم، یکی از مسائلی که حل کردم و از بابتش خیلی انگیزه گرفتم و به خودم افتخار کردم داشتن ورودی مالی بود. من مدت‌ها بعد از اینکه در کسب و کار قبلیم نتایج ناجالب و میشه گفت شکست خورده بودم که مربوط به قبل از آشنایی من با قانون میشه، همیشه آرزو این رو داشتم که مسئله مالیم رو حل کنم. پس از اینکه روی خودم تا حد مناسبی کار کردم و مخصوصا باورهای توحیدی و تمرکزی روی باورهای ثروتساز کار کردم و مسائلی که انرژی زیادی از من میگرفت مثل تمرکز بر نکات منفی و مسائل روابط و .. را حل کردم، هدایت شدم به اینکه از یکی از تخصص هام که تایپ و طراحی پاورپوینت کارهای دیگه مثل طراحی گرافیک و … بود به ورودی مالی رسیدم و تونستم مسائل مالی بیشتری رو از خودم حل کنم. مهارت بیشتر کسب کردم و هر روز بهتر از دیروز شدم و تونستم ورودی مالی برای خودم ایجاد کنم. حل این مسئله و این پیشرفت خیلی به من اعتماد به نفس داد. خیلی به خودم افتخار کردم. خیلی احساس توانمندی کردم و خیلی فراوانی رو بیشتر باور کردم که اگر من تونستم این پیشرفت مالی رو ایجاد کنم و ورودی مالی داشته باشم پس قطعا میتونم مسائل دیگه رو هم حل کنم و پیشرفت بیشتر رو ایجاد کنم.

    هرچند که هم اکنون هم از نظر مالی نتایجی که در خواسته‌هام هست و آزادی مالی که خواهانشون هستم رو ندارم و نسبتا هم در پیشرفت کردن در حوزه مالی به رقم‌های بالاتر خوب عمل نکردم این هم یک مسئله هست که باید حل کنم، اما همینکه تونستم ورودی مالی برای خودم فراهم کنم و این مسئله رو حل کنم خیلی به من کمک کرد که باور کنم توانمندی های خودم رو، باور کنم که میشود حتی اگر شکست هم خورده باشی از جایت بلند شوی. و نکته جالبش این هست که من قبلا در کسب و کار قبلیم هرچقدر در می آوردم خرج بیهوده میشد و چیز آنچنانی نمیماند که برای خودم و زندگیم خرج کنم و حتی بدهکارم میشدم اما در کسب و کار بعدی ام به لطف کار کردن روی توحید و باورهای ثروتساز و فایلهای دانلودی درآمدی برای من ایجاد شد و دیگر بدهکارتر نشدم و همچنین در مورد کارهای مورد علاقه دیگرم هم خرج کردم و لذت بردم و پیشرفت‌های بیشتر کسب کردم و خواسته‌هایی که داشتم را هم تیک زدم و یکجورایی سوراخ های سطلم بیشتر گرفته شده بود نسبت به قبل. خیلی دوست دارم در حوزه مالی آزادی بیشتری ایجاد کنم و حتما این مسئله رو به لطف خداوند حل میکنم.

    عاشقتونم و دوستتون دارم و براتون از خدای مهربان بهترین اتفاقات رو میخوام و امیدوارم یک زندگی عالی رو داشته باشید و لیاقتش رو هم دارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 622 روز

    به نام خداوند جان

    قدم142

    سلام به دوستان

    انقدر اگاهی های این فایل زیاده که باید چندین بار گوش بدم و عمل کنم. فعلا درک اولیه خودم رو مینویسم

    توی این چند روزه خداروشکر به اندازه چندماه قبل خودم دارم درک میگیرم.

    اینکه استاد میگه دنیا در حال پیشرفته . دنیا در حال رشده و هل میده ادم ها رو که رشد کنند و کسانی که تغییر نکنند له میشن رو الان بهتر میفهمم .

    توی این چندروه خداوند با زبان نشانه ها بهم فهمونده که ثروت میخوای باید این موانع خودت رو رفع کنی

    من ادمی بودم که خیلی خواهان ثروت هستم ولی بسیار تغییر ناپذیر بودم . همیشه از خداوند میخواستم که ثروتمند بشم. و به راهی ختم شد که یکی از ترمزها این بود که اصلا نمیتونستم با ادم ها ارتباط برقرار کنم و این کار برام مثل مرگ بود توی شرایطی قرار گرفتم که خیلی فشار روم بود و به اجبار باید ارتباطات رو بهتر میکردم اوایل ترس داشتم و کم کم با ترس شروع کردم به ارتباط و صحبت با ادم ها انقدر رشد کردم که با هرکسی از هرجایی ارتباط میگرفتم و باهاش رفیق صمیمی میشدم . میتونستم 12 ساعت بدون وقفه صحبت کنم بدون خوردن غذا

    بعد یکی از مسائلی که داشتم و خیلی بهم ضربه میزد خیلی ذهنم شلوغ بود یعنی ذهنم کنترلش سخت بود . چندین ماه صبح ها ساعت 3 نصف شب بیدار میشدم و تمرین میکردم انقدر رفتم جلو و پیشرفت داشتم که شکستمش و از نو ساختم .

    جوری که انگار بعد دیگه ای بودم و هیچی نمیتونست منو بهم بریزه با وجود فشار کار و همه از این خصوصیت من شگفته زده بودن و دوست داشتن باهام رفیق باشن

    و هزاران مثال توی زمینه ها دارم . ولی میخوام بگم خواسته مثل خواستن ماشین هست که میخوای داشته باشی اما خب باید اصول رانندگی و ماشین روندن رو بلد باشی که بتونی گواهینامه بگیری و باهاش کار کنی

    دقیقا بازی برای من همینه که خواستم روی ذهنم کارکنم و برنامه ریختم از فردا صبح زود گفتم این کار رو میکنم . شب یه نفر یه جزو بهم گفت اینو برای تو گرفتم. من تعجب کردم .خوندمش بهترین هدیه عمرم بود و با قائده همون کار کردم .

    این روزا هم زندگیم همینطوره که خداوند میگه ثروت میخوای باید مسائل رو حل کنی و بهم به طور واضح گفته که باید هنر حل مسائل رو یاد بگیری و منو به همون سمت داره هدایت میکنه

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    الهام انصاری گفته:
    مدت عضویت: 1228 روز

    سلام وقتتون بخیر

    امیدوارم که حالتون خوب باشه

    من تجربه ای که برای حل مسائلم با افراد تیمم دارم اینکه اول خیلی خوب حرفاشون رو میشنوم و بعد فکرمیکنم من الان توی این موقعیت نیستم و مثل یه نفر سومی که داره از بالا ما رو نگاه میکنه به اون مسئله نگاه میکنم و اینجوری خیلی راحت تر مسائل حل میشند تا وقتی که بخوام مسئله رو برای خودم مدام تکرار کنم و اینجوری فقط توی ذهنم بزرگ میشه.

    ممنونم از شما استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2385 روز

    استاد واقعا تحسینتون میکنم

    چقدر زیبا نکات مثبت رو از دل تضاد های زندگیتون بیرون کشیدید و راه درست رو تشخیص دادید

    این که شما همه چیو دست خدا سپردید کاملا مشخص بوده از اعمالتون

    وقتی اون اتفاق به ظاهر بد افتاده و کار رو به شما پیشنهاد کردن با حقوق ده برابر

    توکل بر خدا

    ینی همین که

    دست خدا سپردی

    خدا نتیجرو برات رقم زده

    اگر شما انسان با ایمانی نبودی و متوکل نبودی میتونستی این شرایط رو نبینی

    مثل تمام کسانی که خدا به چشماشون مهر زده

    و چشماشون بسته شده

    و دلشون سنگ شده

    و الهامات و دریافت نمیکنن

    میتونستی تو اون شرایط بگی نه دیگه من عمرا با اینا کار نمیکنم تموم شد

    حتی اگه 100 میلیون هم بهم بدن

    و به نوعی با خودت و جهان لج کنی و

    اخر سر هم خودتو قربانی بدونی

    چون قطعا عمل نکردن به الهامات الهی ادمو به راه کجو ماوجی میکشونه

    ولی شما به ندای درونت گوش دادی

    و هدایت رو پذیرفتی

    مثل همیشه تحسینتون میکنم

    و سعی میکنم از حرفاتون نهایت استفادرو ببرم با

    گوش دادن و فکر کردن بهش

    با توجه به اینکه تو هر شرایطی چه میکنید و چرا

    با توجه به اینکه منطق حرفاتون چیه

    با توجه به رفتاراتون و درروردن قانون و راه درست از توش

    و خب من نزدیک به 6 ماهه که به صورت مداوم مینویسم و الان شروع کردم به نکته برداری از فایل ها

    چقد متفاوته این نکته برداری و توجه ادم رو بیشتر معطوف مساله میکنه

    من تمام سعی م رو دارم میکنم که هر روز بهتر باشم و خدارو شکر که تونستم این چند وقت هر روز و هر روز عملگرا تر شم

    ولی بازم از خدا میخوام بیشتر کمکم کنه و بهتر و بهتر شم

    و خدارو شکر خیلی راضیم ازین زندگی که تو این 6 ماهه با اگاهی داشتم

    حسو حالم خیلی عالیه

    از خودم راضیم به خاطر قدمای کوچیک کوچیک

    بخاطر همه چیزای بیهوده ای که خط زدم و هر روز سعی میکنم توش بهتر شم

    بخاطر این توکلی که با تمرکز دارم توی خودم ایجاد میکنم

    همه ی اینا حالمو خیلی خیلی خوب کرده و از خودم راضیم

    و این بهتریت حس دنیاست

    خدایا شکر

    شکرت

    شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    معید ماندگار گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    «منی که هنوز نتونستم تو ایران موفق بشم ، توی آمریکا هم نمیتونم موفق بشم.»

    درود میفرستم بر بهترین استادم

    اگر بخوام تجربه خودم رو در مورد حل کردن مسئله بگم

    جدید ترین و یکی از مهم ترین هاش همین دیشب بود

    که وقتی داشتم فایلای شما رو گوش میدادم رسیدم به این حرفتون که همیشه در حال پول ساختن باشید و پول بسازید و این نگرشو نداشته باشید که فقط روی باورهاتون کار کنید و بیزنس نکنید و انتظار داشته باشید یه کیسه پول از اون بالا بیوفته پایین یا با این نگرش که فرضا من انقدر کار میکنم روی باورهام تا کسانی که ازشون پول میخوام ، بهم پس بدند و بعدش بیام بیزنس خودمو بزنم

    که کاملا اشتباهه و من دوره خیلی خیلی کوتاهی رو با این نگرش گذروندم تا اینکه این حرفو از خودتون با راهکارش ازتون شنیدم

    سپس من فکر کردم که منی که دانشجو ام ، از دانشگاه خیلی عقبم باید درس هم بخونم ، چکاری باید بکنم که ورودی داشته باشم

    به خودم میگفتم بابا تو که وقت برای نوت برداری فایلا میذاری ، درس هم داری میخونی ، طبق عادت هم روزی دو ساعت میری قدم میزنی روی خودت کار میکنی ، یکسری خورده کاری ها هم که باید انجام بدی ، خب اونوقت وقتی نمیمونه که بخوای کار کنی

    و این شده بود مسئله جدید و مهم من که همین دیروز اتفاق افتاده بود. که من نمیدونستم چجوری ورودی مالی داشته باشم و هم وقت کم میاوردم

    و داشتم کم کم اون روز خسته میشدم از اینکه به این مسئله برخورده بودم و امتحانای میان ترمم هم نزدیک بود و حجم درسا ریخته بود رو هم و احساس بد داشت به سراغم میومد و اینجور موقع ها خیلی خدا رو یاد میکنم و ازش طلب هدایت میکنم و کردم

    طبق عادتم همیشه روزی دو ساعت قدم میزنم و با خودم حرف میزنم تا روی خودم کار کنم ولی دیشب به خودم گفتم نرم بیرون و بشینم درس بخونم و قبول هم کردم ( با اینکه مهم ترین کاری که باید اون موقع میکردم همون بیرون رفتن بود تا روی خودم کار کنم تا ایده ها برای حل مسئله بیاد سمتم و احساسمو خوب کنم )

    خلاصه که گفتم برم نماز بخونم و بعدش برم پای درس

    ولی تا نماز رو شروع کردم اونم با چهره خسته ، خدا هدایتم کرد و گفت ، معید حالت رو خوب کن تا هدایتمو دریافت کنی .

    و نکته اصلی اینجاست که من قبلنا وقتی از استاد فهمیدم که احساسمون خوب باشه هدایت خدا را دریافت میکنیم همونجا با خدا طی کردم که «ربنا هروقت حال من بد شد، احساس من بد شد ، به من یادآوری بکن که معید حالتو خوب کن تا هدایتمو دریافت کنی»

    چون اکثر اوقات یادآوری آگاهی، مهم تر از یادگیری آگاهی هاست

    اینکه این همه آموزش ببینیم و چیزی یاد بگیریم چه فایده داره وقتی که ممکنه چند روز بعد یادمون بره

    و همین یادآوری ها برای من شد کلید

    برای من شد نعمت

    و من همون اول نماز که داشتم میخوندم این به من الهام شد و در حین نماز خوندن حالمو خوب کردم و ایمانم به خدایم بیشتر شد و همین برایم احساس خوب ایجاد کرد

    بعد از نماز با سپاس گزاری فراوان ، قلبم گفت معید برو بیرون و رو خودت کار کن که همینکارو کردم

    و قشنگیش همینجاست که احساسمو خوب نگه میداشتم ، باور کردم که من تو این شرایط میتونم ورودی داشته باشم و در کنارش به درسام هم آسیب نزنم

    و بعد نیم ساعت تقریبا پیاده روی و کار کردن ، راه حل مسئله به طور کامل به ذهنم رسید

    کلا من داره عادتم میشه که هر موقع به تضاد و مسئله برمیخورم سریع میرم بیرون. رو خودم کار میکنم . احساسمو خوب میکنم .هدایت خدا رو طلب میکنم. در مورد خواسته هام صبحت میکنم یهو از ناکجاآباد جواب مسئله ، جواب تضاد میاد.

    و استاد چقدر ما انسانها عجیبیم که وقتی به مسئله برمیخوریم ، اون راهکار درسته به ذهنمون نمیرسه اما وقتی حلش میکنیم میگیم ، این راهکار که دم دستم بود که . چطور من ندیدمش . چطور اصن بهش فکر نکردم و وقتی مسئله حل میشه میگیم چقدر راحت حل شد همینطور که میگیم معما حل شود آسان شود

    دقیقا همینو دیشب تجربه کردم

    و استاد چیزی که ممکنه برا آدما بد باشه اینه که وقتی به مسئله هایی که در گذشته حل کردیم نگاه میکنیم ، میگیم بابا من کاری نکردم اون مسائل خیلی خیلی ساده بودند ، اینی که الان هست سخته. اما اگه در گذشته چکاپ فرکانسی انجام میدادیم و الان گوش میکردیم میفهمیدیم که بابا مسائل الان رو که من راحت میتونم حل کنم. اون قبلیا که سخت تر از این بوده. اما چون احساس قبل از مسائل گذشته مون که حلشون کردیم رو یادمون رفته ، برای همین این اتفاقا ممکنه بیوفته و تو دام بیوفتیم

    و خلاصه راهکار مسئله این بود که قبلا من نسبت به تخصصی که توی دیجیتال مارکتینگ داشتم و دارم ،

    همکارانم و مشتری هام به من محصولاتشون رو بهم میدادند (4 ماه پیش) تا براشون بفروشم. نسبت به درستکاری که از من میدیدند و اعتمادی که داشتند و میدونستند تو این حوزه تخصص دارم.

    و اینا گفتن که اینارو برامون بفروش و

    و من نتونستم بفروشم اونم بخاطر باورهای نامناسبم

    و ولشون کردم و چسبیدم به محصول خودم (NFT) و اون موقع میگفتم کیفیت محصولات اینا، خوب نیس برای همین فروش نمیره ( که محصولاتشون همش NFT بود) نگو مشکل از من بوده

    خلاصه دیشب راهکاری که به ذهنم رسید یک جمله ای از استاد بود که قبلا ایشون تعریف میکردن از قبل موفقیتشان که دعوت شدن به کشور ترکیه فک کنم که اونجا یک نفر از کار استاد خوششون اومده برای همین دعوتش کردند آمریکا که استاد قبول نکرد و به خودش گفت:

    «منی که هنوز نتونستم تو ایران موفق بشم ، توی آمریکا هم نمیتونم موفق بشم»

    و من این جمله به ذهن خودم رسید و تحلیلش کردم و بلند به خودم گفتم (توی همون خلوتی خیابونا) :

    «منی که نتونستم هنوز محصولات همکارامو بفروشم ، محصولات خودم رو هم نمیتونم بفروشم.»

    و این چنان احساس عالی به من داد که دیگه مسئله حل شد

    گفتم برم وقتمو بزارم روی فروش محصولات همکارام و با قیمت مناسب سود خودمو از روش وردارم و ورودی مالی ایجاد کنم.

    بعدش نجوا ها در حد نیم ثانیه میومدند و میگفتند که تو اون موقع نتونستی حالا رو چه حسابی میگی میتونی

    اونوقت گفتم بهش که باور های الان من با اون موقع اصلا قابل مقایسه نیست.

    و من به تازگی از جاهای کوچیک نتیجه باورهامو دیدم و حتی پول هم ساختم بدون اینکه کاری بکنم

    اما اون زمانی که محصولات همکارامو گرفتم هیچ نتیجه ای نگرفته بودم چون خشت های اولم رو کج گذاشته بودم و مسیر رو گم کرده بودم اما الان دیگه نه

    الان مطمئنم خشت اول درسته و من بعد از اینکه خشت اول رو درست بزارم ، نتیجه ها مالی و غیرمالی رو تجربه کردم پس تو مسیر درستم. پس باورهام داره کار میکنه. پس الان هم که دوباره میخوام NFT هارو بفروشم ، قطعا فروش میره

    و اینطوری دهن نجواهای شیطان رو بستم

    و هی این جمله استاد که آیه قرآنه تو ذهنم تکرار میشد و بهم انگیزه و ایمان میداد که :

    «هیچ برگی بدون اذن خداوند به زمین نمیوفته.»

    و من تجربه اینو داشتم که محصولی فروختم ولی هیچ ویو یا بازدیدی نخورده بود اما یک نفر باهام تماس میگیره و بدون هیچ چک و چونه ای ازم میخره

    پس نگران نبودم که کجا تبلیغ میکنم محصولمو.

    میدونستم که خدا ایمان و عمل بندگانشو ضابع نمیکنه پس من کارمو انجام میدادم فقط

    و در آخر با یک ذره برنامه ریزی فهمیدم بابا منکه خیلی وقت دارم . میتونم به همه کارهام برسم.

    و بدینگونه بود که مسئله ام حل شد و چقدر اعتماد به نفس و رشد و ایمان و نعمت نصیبم شد

    من آدم پر حرفی نیستم نه تو مجازی نه تو واقعیش. اما نمیدونم چرا اینجا ناخودآگاه کامنتام انقدر طولانی میشه (:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: