خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1029 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزان

    سپاس گزار خداوندم بابت بودن در مسیر درست و بودن در مدار این آگاهی ها

    خدایا شکرت بابت اتفاقات خوب امروزم

    سپاس گزارم استاد عزیزم بابت این فایل و خانوم شایسته عزیز که با دستان نازنینش باعث ضبط این گوهرها میشن .

    خالق شرایط یا قربانی شرایط؟؟؟

    می‌خوام ربطش بدم به کنترل ذهن

    ذهن انسان برای حفظ بقا طراحی شده نه برای کسب موفقیت و این منم که تصمیم میگیرم که روش کار کنم و هدایتش کنم به سمت موفقیت یا که نه افسارمو بدم اون تا اون بگه بشین و کاری نکن کس حوصلشو داره ؟؟؟یعنی عمیقأ باور دارم که اگر ذهن تربیت بشه می‌تونه هر خواسته ای رو برآورده کنه و این قدرت ذهن ماست که خداوند خلق کرده تا مثل ابزار ازش به نفع خودمون استفاده کنیم و سوارش باشیم

    مثال صب رو میزنم که سوار یه یکی از دوستان شدم که عید رو مسافرت بود و صب یه مسیری باهم رفتیم و داشت تعریف میکرد که خوش گذشت و اینا و می‌گفت واقعا پول خیلی خوبه و تاثیر داره و اینا و رسید به یه یه داستانی که دوس دارم بنویسم براتون ،

    گفت حین ورود به یکی از تونل های یکی از جاده های شمال بودیم که اسم تونل رو گفت و من یادم نیست ، خلاصه میگف جاده یه بانده بود و از روبرو هم ماشین میومدن و گفت از کنار من یه تریلی رد شد تو لاین سبقت بود اونم تو ورودی تونل و می‌گفت به خانومم گفتم که این بنده خدا ترمز بریده وگرنه دیوانگیه ورودی تونل بخوای با این سرعت تو لاین سبقت باشی و خلاصه میگف چند تن هم بار داشت و سنگین بود ، می‌گفت مارو رد کرد و چنتا ماشین از روبرو می اومدن که اونارم به زحمت رد کرد و دید که دیگه نمیشه تریلی رو کوبید به دیواره ی تونل و خلاصه اینور و اونور و اون آهن بالای تونل محکم خورد به شیشه و شکوند و می‌گفت خلاصه میگف از پشت نظاره گر این صحنه بودم و سریع پیاده شدیم و رفتیم راننده رو درآوردیم ، خب تا اینجا داشته باشید و می‌خوام دو دیدگاه متفاوت رو بگم بهتون ،

    خودش که بعدش گف ای بابا ناراحت شدم و اصن طرف بدبخته اگه پول داشت که بار نمی‌برد به این سنگینی اونم ایام عید میرف پیش زن و بچش و تریلی داغون شد و آخه چرا باید اینجوری باشه و رانندگی اصن به درد نمیخوره و ……. و این چیزی بود که داشت تعریف میکرد ،

    اما ذهن من چه برخوردی داشت ؟؟؟

    ذهن من داشت می‌گفت که خدایا شکرت که راننده تونسته تو اون حالت خطرناک اون ماشین های جلویی رو رد کنه به سلامت وگرنه معلوم نبود چند خانواده که تو‌ماشینای جلویی بودن قرار بود عیدشون بشه عزا ، میگفتم خدایا شکرت که تو تونل این اتفاق افتاد و وقتی داشت کنترلش میکرد که تریلی رو نگه داره که می‌گفت تریلی کلا برگشت و دوطرف رو گرفت و میگفتم شکر که تو اون حالت ماشینی از روبرو نمی اومده ، میگفتم خدایا شکرت که بار به اون سنگینی چپ نکرده وگرنه اگه قیچی میکرد معلوم نبود چی بشه ، میگفتم خدایا شکرت که اهن وقتی اتاق تریلی رو داغون کرده راننده سرش رو سریع دزدیه وگرنه همونجا تموم میکرد و……

    خیلی خدارو شکر کردم بابت اینکه میتونم روی خودم کار کنم و بتونم تو دل این مسأله ها ذهنم به دنبال نکات مثبت بگرده نه که دهن به دهن بشه و راجب بدبختی ها و منفی ها صحبت کنه و چند بارم تکرار کردم و به دوستم گفتم که شکر به خیر گذشته شکر به خیر گذشته

    .

    خلاصه اینکه اگر ما بتونیم ذهن رو ماننده ابزاری در اختیار خودمون داشته باشیم که به قول استاد بهش بگیم تو فقط باید ساکت باشی و از الهامات پیروی کنی همین ،ما میتونیم خالق شرایط خودمون باشیم نه قربانی شرایط و میتونیم در تمام جنبه ها روی ذهن خودمون کار کنیم و بیشتر و بیشتر دیدگاه ذهن رو با دیدگاه روح خودمون هم جهت کنیم و کل داستان همینه ،

    دکتر آزمندیان تعریف میکرد یه کلیپ کوتاهی ازش دیدم ، دقیق یادم نیست ولی مفهوم رو به لطف الله می‌رسونم ، می‌گفت ما یه آشنایی داشتیم خارج از کشور که همیشه خدا مست بود و تو در و دیوار و بارهای مشروب و…. می‌گفت دوتا پسر داشت و من بعده سالها بهشون سر زدم و پسر اولی دیدم مثل پدر سرگردان و بطری به دست تو خیابون ها و دایم الخمر و می‌گفت بهش گفتم چرا این چه وضعیتیه ؟؟؟میگفت تو جوابم گفت :پدرم ، از من چه انتظاری داری من پسر همون پدرم ،میگفت گذشت و گذشت ما دعوت شدیم توسط برادر ایشون که یک جراح به نام تو آمریکا بود و رفتیم و خلاصه می‌گفت وارد یک کاخ شدیم با کلی تشریفات که ترتیب داده بود و زندگی سراسر شاد و روابط زیبا با همسر و اطرافیان ،موفق و ثروتمند و … می‌گفت بعد ناهار نشستیم و گفتم فلانی چرا ؟؟؟ می‌گفت در جوابم گفت :پدرم ، من نمی‌خواستم مثل پدرم باشم .

    می‌بینید ؟؟؟ دو دیدگاه متفاوت یکی قربانی شرایط و دیگری خالق شرایط

    یکی بهانه جو و دیگری حلال مساله ها دو نفر با یک دلیل یکسان اما این کجا و آن کجا؟؟؟

    خوده من بسیاری از مسأله ها رو حل کردم که اونطور که باید و شاید به خودم یادآوری نکردم تواناییمو در حل مسأله ، یادمه زمانی که تو کار فست فود بودم ،یک سس مخصوص درست کرده بودم که مشتری از اونور شهر میومد و می‌گفت خانومم فقط به خاطر اون سس شما هزارتا فست فود رو از در خونه ما تا اینجا رد کرده و اصن خیلی ها به خاطر اون سس مشتری من شدن ،یا تو همون آسام مغازه داری چقدر مسأله حل میکردم و هم زمان سه چهارتا کار انجام میدادم و همه هم درست و دقیق تو اون شلوغی مغازه ، بعدها آشنایی با قوانین و کار کردن روی خودم ،بارها شده دوستان هم فرکانسی که ازشون دورم و زنگ زدن و با چنتا جمله گره ذهنیشونو باز کردم و اصلا پست گوشی متحول شدن و میگن آخه چرا باید تو جواب و انقد دقیق و درست بدی ؟؟؟و من همیشه گفتم که به خاطر بودن در مسیر درست و لطف خداوند ، شده بارها یک کاری رو برای بار اول انجام دادم و همون بار اون عالی در اومده ،اونروز زرشک پلو پختم برا اولین بار و عجب مرغی شده بود و مادرم میگف تو بلد بودی و رو نمی‌کردی ،دمت گرم کارمو راحت کردی ، گفتم خدا خیرت بده نه تو گوگل نگا کردم و اینم بگم که دیگه انقد از اون مرغه تعریف کردم که مادربزرگم می‌گفت تمومش کن رضااا هههههه و واقعا عالی شد

    یا ماکارونی باز نگا کردم تو اینترنت و از خودم یک سری چیزا الهامی اضافه کردم بهش و برا اولین بار پختم و عجب ماکارونی شده بود با ته دیگ سیب زمینی که اونم یه هفته فقط داشتم تعریف میکردم و لذت میبرم واقعا از اینکه برم و چیزه جدیدی انجام بدم و به قول استاد اون شخصیتی که بعدش ساخته میشه واقعا فوق العادس ، حالا مسأله هایی که حل شده زیاده و لی اینا تو ذهنم اومد و نوشتم .

    خدایا شکرت و سپاس گزارم که درتمام ابعاد من خالق شرایط خودم هستم با افکارم و کانون توجهم .

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه رب یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1073 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر خوشحالم اینقدر در مسیر هستید و حالتون خوبه

      واقعا کنترل ذهن و یه دنیا حال خوب

      شما چون حالتون خوبه الهامات خوبی هم به شما میشه و باز بیشتر و بیشتر در مسیر پیش میرید و با حرف زدن باهاتون همگی خرسند میشن منم از کامنت تون انرژی گرفتم میخوام فالو کنم تا باز کامنت های قشنگی ازتون دریافت کنم

      چقدر باید خدا را شکر کنیم که استاد به ما دیدگاه جدید و زیبایی یاد داده ما عباس منشی ها انگار بندگان خاص شدیم و دید مان نسبت به دنیا فرق داره

      خدایا بازم شکر

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1368 روز

    وتمامی دوستان وهم فرکانسی های عزیز

    امروز به یه تضادی بر خوردم که مرتبط با این فایل هم هست

    که قربانی شرایط بشم یا خالق شرایط خودم

    سپاسگذار الله یک تا هستم که با این تضاد امروز بهم یاد آور شد که تنها رو خودش حساب کنم

    ومطمانم که این تضاد برای رشد من اومده و همراهش درس های بزرگی برای من داره

    داستان از این قراره چند سال پیش با یه دوستی که دوستی ما 25سال هستش واز بچگی باهم بزرگ شدیم و همیشه باهم بودیم من بخاطر این دوستم خیلی کارها میکردم دوست خانوادگیم بود

    انقد بهش اعتماد داشتم که راحت تو خانواده من رفت اومد میکرد

    خلاصه من خیلی رو این دوستم حساب میکردم هرجا میرفتم ویابودم واز دوستی صحبت میشد من همیشه میگفتم بهترین دوست من اونه اینجوری فلا نه خلاصه خیلی روش حساب میکردم

    خب از بچگی من خیلی رفاقتی بودم و بخاطر دوستام به قول استاد هرکاری میکردم دعوا پول یا هر خودگذشتگی دیگه

    بخاطر این دوستمم خیلی کارها کرده بودم

    اما از اونجا که کسب کار مابه مشکل برخورد ومن یه مقدار پول از این دوستم اون موقع به دلار گرفته بودم که قرار بود با دلار اون موقع بهش پس بدم البته به اندازه دلار اون موقع پول و وسایل براش گذاشته بودم که از اون کار اومدم بیرون

    بعد گفت که باید پول منو بدی منم گفتم باشه میدم فقط بهم وقت بده خلاصه که من بعد اون کاری که اومدم بیرون هرچند اونجاهم بخاطر همین دوستم کلی هزینه کردم واون هیچ وقت مسولیت هیچکدوم از اون هزینه هارو بر عهده نگرفت که هیچ آخرشم که بدهکارش شدم

    وقتی من از کارم بیرون اومده بودم خب با قوانین آشنا نبودم وطول کشید تا خودمو جمع جور کنم

    بیشتر از لحاظ روحی و روانی

    یه مدت از این دوست ما خبری نشد منم در صدد بودم پولشو بهش بدم اما درآمدی نداشتم شغلی هم نداشتم

    تا این عید که من بهش گفتم می‌خوام پولتو بهت بدم اما خورد خورد

    یه قسمتشو قبلاً داده بودم یه قسمتشم امروز

    که همین دوستم که من کلی روش حساب میکردم و میگفتم دمش گرم که صبر کرده پولشو بهش بدم

    برگشت گفت که باید به دلار الان پولمو بدی

    گفتم که مگه به دلار اون موقع قرار نبود بهت بدم گفت نه باید به دلار الان بدی گفتم ما همچین قراری نداشتیم تو که می‌دونی من چقدرت ضرر کردم تو که هیچی ضرر نکردی که هیچ سودم کردی من رو تو قسم می‌خوردم تو همیشه به من میگفتی داداش من جونمم برات میدم ………

    هیچی نگفتم گفتم چشم همونو بهت میدم

    خداروشکر کردم برای این تضاد هزاران بار شکر قبلاً بود بهم میریختم اما الان از ته دلم سپاسگذار الله شدم برای این تضاد

    که قشنگ بهم فهموند یادم داد که روی هیچکس هیچکس وهیچکس. بغیر از خودش حساب نکنم

    نه پدر نه مادر نه خواهر نه برادر نه دوست فقط و فقط خودش الان بیشتر حرفهای استاد و در مورد توحید درک میکنم هزاران بار شکر

    سپاسگذارم استاد عزیز که آنقدر برای ما میگی توحیدو یکتاپرستی رو اما ما باز نمی‌فهمیم

    دوستان عزیز این داستان و نوشتم که بگم فقط روی خدا حساب کنید فقط خودش

    ایاک نعبدو ایاک نستعین

    دوستون دارم امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1203 روز

      سلام آقا شاهین

      وای وای هیچی درد آور تر و پر نشانه تزگر از این نیست که خدا کاری میکنه که آدم بفهمه رو مردم هیچ حسابی نکنه این مردم هم هر کسی میتونه باشه غیر از خودمون

      اینکه رفیقت دنبال دو دوتا چهارتا باشه بعد از 25سال دردناکه ولی به قانون که نگاه کنیم قانون تعارف برنمیداره و طرفی اون دوستتون هم داشته حقش را مطالبه میکرده

      و چقدر خوبه احساسی برخورد نکردید و تونستید با عزت نفس کامل از این تضاد درس بگیرید

      دست مریزاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    بینهایت سپاسگذار خداوندی هستم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    بینهایت سپاسگذار استاد هستم بابت آموزش ها بی نظیرشون واقعا شما بهترین استاد روی کره زمین هستین

    زمانی که ما رو خودمون کار میکنیم و خواسته ایی در ما شکل میگیره مسائل با توجه به ابعاد خواستمون شکل میگیرین تا ما اون مسئله رو حل کنیم و به خواستمون برسیم.

    مسائل چگونه حل میشن؟ با توجه به مدارمون ایده هایی الهام میشه که من با توجه به شرایط حال حاظرم میتونم اون ایده رو انجام بدم؛ ایده های خدایی رایگانن و ایده های شیطانی پولیه، باید وام بگیری باید قرض کنی

    قبل ورود به سایت من درآمد خوبی داشتم اما سپاسگذاری بلد نبودم و همش میگفتم این که کمه من بیشتر میخام، درآمدم از بقیه دوروبریام بیشتر بود اما من جای اینکه حالم خوب باشه و سپاسگذاری کنم حالم بد بود و میگفتم کمه و تو اون مدارم ایده شیطانی اومد وام بگیر و من وام گرفتم؛ علاوه بر اینکه از اون درآمد خودم لذتی نبردم وام گرفتم بدهی بالا آوردم حدود 250 میلیون؛ آرامشم زیر صفر بود.

    خواسته من زمانی که وارد سایت شدم پرداخت بدهی بود؛ فایل های دانلودی رو که کار کردم وارد مدار بالاتر شدم و مسئله خودشو نشون داد

    مسئله چی بود؟ باید سپاسگذار باشم، باید به خداوند ایمان داشته باشم، باید به خودم ایمان و باور داشته باشم؛ رو خودم و باور هام کار کردم و اصلا نمیدونم چطوری بدهیمو پرداخت کردم.

    خواسته لاغر شدن در من شکل گرفت: چه مسئله ایی به وجود اومد؟ تغذیه نامناسب و نداشتن تحرک؛ هدایت شدم به قانون سلامتی و 30 کیلو وزن کم کردم و انرژی فوق العاده ایی کسب کردم و تمرکزم بینهایت رفت بالا

    خواسته درآمد بیشتر در من شکل گرفت

    مسئله چی بود؟

    باید رو عزت نفسم بیشتر کار میکردم و پروژه هایی رو کار میکردم که درآمدم بره بالا؛ رسیدم به درآمد ماهی 50 میلیون

    زمانی که من رو خودم کار میکنم، مدارم میره بالاتر، خواسته ها بزرگ تر میشه و مسائل با جوابش میاد تا من به خواستم برسم.

    الان من در مداری قرار گرفتم که خواستم درآمد ماهی 500 میلیونه و رسیدن به استقلال زمانی و مکانی.

    چه مسئله ایی نمایان شد؟ مسیرم از محل کارم تا محل زندگیم طولانیه و فضای خونه اونجور که باید ایزوله نیس که من رو خودم کار کنم

    ایده اومد مهاجرت کن و مستقل شو و برو به شهر محل کارت؛ میخاستم خونه بخرم ولی مهاجرت کنم؛ اما گفت کمالگرایی رو بزار کن همین الان مستقل شو: منم گفتم چشم شاید باورتون نشه دقیقا همون خونه ایی که مد نظرم بود با امکانات برام با یه قیمتی که ب هرکسی میگم باورش نمیشه برام فراهم شد، نوساز کلید نخورده با ویژگی هایی که من میخاستم.

    نتیجش چیشد؟ آرامش فوق العاده ایی دارم و بینهایت خوشحالم که مستقل شدم و میتونم رو خودمو باورام کار کنم با تمرکز بالا در یک فضای کاملا ایزوله

    و ایده بعدی که اومد شهر محل کارتو عوض کن: من بیش از 5 سال تو یک شهر ساحلی کار میکردم و الان اومدم به یک شهر جنگلی که قوانین کاری کاملا متفاوته و من هیچ شناختی نداشتم ولی گفتم چشم و رفتم به شهری که بهم الهام شد برای کار کردن

    چه نتیجه ایی حاصل شد؟

    اولا اینکه من اینجا حس خیلی خوبی دارم و هر روز از دل جنگل میرم و این جنگل و سر سبزی حتی سبب درآمد بیشترم خواهد شد با توجه به ایده هایی که الهام شد و ضمن اینکه اینجا شرایط کاری بسیار وسیع تر و گسترده تره و اون سبکی که من میخاستم اینجا دقیقا باب میل ونه و باور فراوانیم هم هر روز تقویت میشه چرا که اینجا بینهایت ساخت و ساز زیاده؛ بناهای لوکس و سوپر لوکس و بناهای بسیار قوی با هزینه های هنگفت همون چیزی که من دوست داشتم؛ رو بناهای سوپر لوکس کار کنم.

    مسئله بعدی؟ من زمانی که درگیر وام بودم برای اینکه واممو بتونم پرداخت کنم؛ مسئله ایی به وجود اومد که آقا کسی تورو نمیشناسه و ایده اومد سایت بزن( قبل ورود به سایت) و من سایت زدم و مسئله الانم اینه که سایت اون پویایی که باید نداره و ایده اومد خودت دست بکار شو؛ شروع کن به تولید محتوا، هم دیگه هزینه ایی بابت تولید محتوا نخواهم پرداخت، هم سایتم مطالبش کاربردی تر و واقعی تر خواهد بود به جای کلمات و جمله های خسته کننده، سایت پویا تر میشه و من گفتم چشم

    تماس گرفتم با مسئول سایتم؛ گفتم فضایی برام ایجاد کنه تا من بتونم خودم محتوا تولید کنم رو سایت و دیروز اولین محتوا رو رو سایت منتشر کردم

    زمانی که من به خواستم میرسم در مدار بالاتر قرار میگیرم و خواسته من بزرگ تر میشه و بعد مسئله به وجود میاد و بعدش ایده حل مسئله میاد؛ قانون ایده و الهامات اینه که اولا ایده با شرایط موجودت میاد، رایگانه و پولی نیست و من بدون در نظر گرفتن نتیجه و بدون اینکه بگم این ایده که منو به خواستم نمیرسونه باید ایده رو به بهترین شکل ممکن انجام بدم و سپس ایده بهترو بهتر میاد

    خواسته الانم رسیدن به استقلال زمانی و مکانیو مالی

    شک ندارم بهش میرسم؛ چون اگر قرار نبود بهش برسم اصلا این خواسته در من شکل نمیگرفت؛ الان یک انرژی تو دهنمه که قراره تبدیل بشه به ماده تو دنیای من

    ضمن اینکه من از منفی 250 میلیون رسیدم با مثبت 300 میلیون تو یکسال؛ الان من آرامشم خیلی بیشتره، الان من ایمانم به خودم و خدام خیلی بیشتره، عزت نفس و اعتماد به نفسم خیلی بیشتره، آگاهی هام بالاتره، بهتر رو خودم کار میکنم و ما یک قانونی هم داریم به نام قانون تصاعد؛ رسیدن از صفر به درآمد ماهی 50 میلیون خیلی سخت تره تا رسیدن از درآمد 50 میلیون به 500 میلیون

    استاد عزیزم افلاطون نوروزی با تموم وجود عاشقته و من اینجا، تو سایت شما و با آموزش های شما آروم آروم رشد کردم و به زودی میام بهتون خبر میدم که استاد من به استقلال زمانی و مکانی و مالی رسیدم

    خدایا شکرت

    زمانی که من وارد این سایت شدم 250 میلیون بدهی داشتم، خبری ام از آرامش نبود

    وقتی که وارد ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1942 روز

      سلام افلاطون عزیزم

      نمیدونی چقدر خوشحال هستم از اینکه کامنت های پر از عشق و برکت و فراوانی تو رو میخونم

      رفیق بهت افتخار میکنم

      که از چنین شرایطی به همچین موقعیتی رسیدی اون هم توی این مدت کوتاه

      برات بهترین ها رو می‌خوام

      اما می‌خوام یک اعترافی هم بکنم که ذهن نجواکرم خودم رو با تو مقایسه می‌کنه

      در صورتی که من خودم همین الان خیلی جلوتر از خودم هستم

      زدم توی دل ترسم و مهاجرت کردم به یک شهر زیبا

      هنوز نتونستم پول بسازم ولی تمام تلاش خودم رو دارم انجام میدم

      و خداوند هم داره کمکم می‌کنه

      اما ذهن من فقط پول رو میبینه

      اون هم پول زیاد مثل تورو ولی چی بگم از این ذهن که میخواد تا امیدم بکنه

      اما همینجا بهش میگم که من هم میتونم چون ارشیا رضا حمید افلاطون سعیده رزا و خیلی دیگ از دوستان سایت توانستند پس من هم میتونم به شرطی که باور کنم و عمل کنم و بهم گفته میشه بقیش

      خدایا شکرت بابت این دوستان عالی و ثروتمندی که دارم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1278 روز

        جواد جان دوست عزیزو نازنینم سلام

        جواد جان بینهایت ازت سپاسگذارم که برام کامنت گذاشتی

        بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر هدایت کرده و دوستان نازنینی چون تورو دارم جواد جان

        من شغلم به گونه ایی هست که اعداد و ارقام خیلی بالاست آقا جواد؛ افرادی رو باهاشون ملاقات میکنم که قیمت یه ملکشون 50 میلیارده، 100 میلیارده

        دوستایی دارم که جلو جشم من از صفر تو کمتر از چند سال به 100 میلیارد ثروت و دارایی رسیدن ما باهم شروع کردیم ولی اونا الان 100 میلیارد ثروت دارن؛ من میتونم شبانه روز بگم خدایا من کجا و اونا کجا؛ البته قبل ورود به سایت همین بودم.

        اما زمانی که وارد سایت شدم از یه قائده پیروی کردم که ببین از دیروزت از یه هفته قبلت از یه ماه قبلت از یه سال قبلت پشرفت داشتی؟ اگه داشتی تو مسیر درستی؛ آقا جواد برا منم تو شروع مسیر درستم پول نبود حال خوب بود، آرامش بود

        آقا جواد غریزه ما انسان ها به اینصورته که ما به هر جایگاهی میرسیم جایگاه بالاتری میخایم؛ اگر این غریزه نبود این دنیا اینقدر پیشرفت نمیکرد؛ ایلان ماسک کشتی فضایی به فضا نمیفرستاد

        آقا جواد به 1 میلیارد رسیدی: 10 میلیارد میخای، به 10 رسیدی 100 میلیارد میخای به 100 رسیدی 1000 میلیارد میخوای: به 1000 میلیارد رسیدی باز میبینی خیلیا هستن 1000 برابر 1000 میلیاردو دارن

        پس منو تو فقط باید از الانمون لذت ببریم از مسیرمون لذت ببریم این دنیا مقصدی نداره نه برای موفقیت نه برای ثروت فقط مسیره؛ مثلا اینطوری نیست که اقا جواد به 100 میلیارد ثروت رسید بگه خب بالاخره تموم شد نه اقا جواد این دنیا کلا مسیره و مقصدی وجود نداره پس باید از این مسیر لذت برد؛ هر روز خودتو فقط با دیروز خودت مقایسه کن تصحیم مسیر کن و سوت زنان لذت ببر

        اقا جواد بخدا قانون جواب میده؛ بخدا پول میاد 100 میلیون 200 میلیون بقول استاد برا یه ثانیشه میلیارد میاد یه قانون ثابته؛ به خواسته هات توجه کن، خلقش کن، خدا رو شکر کن و خواسته بزرگتر شکل میگیره بهش توجه کن خلقش کن بزرگترو بزرگترو بزرگتر

        اقا جواد همین که ما اینجایم بخدا 10 هیچ خوبه که 100 هیچ از کسایی که اینجا نیستیم جلوییم

        به قانون تصاعد فکر کن آقا جواد؛ یه روزی میای میبینی 1 میلیارد پول تو حسابته

        اقا جواد اینجا پول و ثروت و خوشبختی با همه؛ رفیقایی دارم 50 میلیارد داریی دارن ولی شبو روزشون بهم دوختس بخدا من 1000 برابر بهتر از اونا دارم زندگی میکنم؛ اینجا پول، ثروت، خوشبختی و درست زندگی کردن باهم میاد

        آقا جواد تا میتونی سپاسگذار خدا باش و خیلی زود میای بهم میگی از شرایط مالیت بخدا شک ندارم میای میگی از ورودی های مالیت از معجزه های مالی که تو زندگیت رقم خورد فقط از امروزت لذت ببر، از الانت لذت ببر ما یه ماموریت داریم از الانمون لذت ببریم

        دوست دارم جواد جان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          زهرا گفته:
          مدت عضویت: 1419 روز

          سلام به شما دوست عزیز و گرامی آقای افلاطون نوروزی

          قبلا یکی از کامنتهاتون رو خونده بودم که خطاب به استاد گفته بودید من اسمم خاصه و یادتون میمونه چون میخوام از نتایجم زیاد بنویسم و الان تحسین میکنم شما رو برای اینکه انقدر نتایج عالی گرفتید و ان شاالله روز به روز بیشتر از نتایجتون بنویسید واقعا برای خود من خیلی الگوی باورپذیری هست این کامنتتون رو که خوندم در جواب به آقای صنمی خیلی منطقی پاسخ دادید که هرکس باید خودش رو با قبل خودش بسنجه نه با دیگران نگاه مقایسه ای که از بچگی تو ذهن ما حک شده باید اصلاح بشه منم درامد رشد سه برابری داشته که قبلا آرزوم بوده ولی الان عادی شده برام هرروز باید این نکته رو به خودم یادآوری کنم زندگی یه مسیره هیچ مقصدی در کار نیست من فقط باید از دیروزم بهتر عمل کنم و بجای مقایسه الگو بگیرم تا ذهنم قانع بشه

          ازتون سپاسگزارم از اینکه نتایجتون رو به اشتراک میذارید چون اینطوری برام منطقی میشه که منم میتونم

          ان شاالله همیشه در مسیر فراوانی و ثروت باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          جواد صنمی گفته:
          مدت عضویت: 1942 روز

          سلام افلاطون عزیزم

          بسیار خدارو شکر میکنم که چنین دوستانی در این سایت دارم و دارم ازشون یاد میگیریم و سعی میکنم در زندگیم استفاده کنم

          نکات بسیار ارزشمندی بهم گفتی

          که در هر موقعیتی باشیم باز هم بالاترش رو میخوایم

          و این کار ذهن هست که نجوا می‌کنه و نا امید می‌کنه

          چقدر کامتت برام درس داره چقدر باید بارها بخونمش

          برای همین کپی کردمش که بارها و بارها برای خودم بخوانم و یادم نره که چی می‌خوام و به چی می‌خوام برسم

          بسیار ازت سپاسگزارم افلاطون عزیزم

          آره راست میگی

          من بکروزی میام و از نتایج عالی بابام می‌نویسم

          ولی همین الان هم از خودم خیلی جلوترم

          اون روزی که این کامنت رو گذاشتم اول مهاجرتم بود و کاری نداشتم

          اما خدا بزرگ دستانش رو برام فرستاد و الان ن تنها کار دارم که با دوستان جدید و فوق العاده ای آشنا شدم که بزور منو دعوت می‌کنند خونشون و از لطف و محبت خودشون بهم ارزونی میکنند همین دیشب برام اتفاق افتاد

          خدایا شکرت

          اعتبارش همش از خودشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام آقا افلاطون عزیز

      سرعت و تندی کار را مجوی، بلکه خوبی و برگزیدگی آن را سعی کن زیرا که مردم از تو نپرسند در چه مدت کار را انجام دادی بلکه خوبی و بی نقصی آن را می‌جویند.(افلاطون)

      داستان هدایت شما خواندم، بسیار زیبا و جذاب بود. مررررسی از این تعهد و پشتکاری که داشتید، مررررسی بخاطر نتایج فوق العاده ای که گرفتید. مررررسی که رد پا گذاشتید که برای ساختن باوری محکم برای کسانی هنوز اول راه هستند. منم از نتورک با مباحث موفقیت آشنا شدم.

      بهرحال بهتون تبریک میگم این اندام رویایی و این زندگی عالی که ساختید.

      منتظر کامنت پر از شور و شوق شما که به آزادی زمانی و مکانی رسیده اید هستیم.

      روز به روز، ساعت به ساعت، لحظه به لحظه شادتر،آرام تر،ثروتمند تر،سرحال تر، توحیدی تر، سپاس گذارتر، آزادتر، رها تر و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید، به لطف خدای مهربان

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1278 روز

        دوست عزیزم سلام

        همین دیروز بود که اتفاقی به صفحه شما هدایت شدم و عکس پروفایلتون رو دیدم و تحسین کردم شمارو و عکستون رو

        بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر هدایت کرده و با دوستان نازنینی چون شما آشنا شدم و هر روز این دایره دوستان بی نظیر من وسیع تر میشه

        بینهایت سپاسگذارتونم که برام کامنت گذاشتین و بینهایت سپاسگذارم بخاطر انرژی که برام فرستادین

        این جمله ایی که از افلاطون گفتین هم نشانه ایی بود از خدا برام قطعا این نشانه رو سرلوحه کارم و امورم قرار میدم و ازتون تشکر میکنم که زبان خدا شدین برام

        بهترین هارو براتون میخام دوست عزیزم

        آرامشی خدایی و ثروت و نعمت آسمانی و الهی رو براتون خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سید حسین فرهادی نیاکی گفته:
          مدت عضویت: 1376 روز

          سلام افلاطون جان

          داداش گلم

          بابت کامنتی که تو فایل دیروز دادی من کلی پیام دادم ولی نیومد

          دمت گرم از این همه موفقیت از این همه چشم زیبا بین از این همه مثبت نگری

          کلی ازت ایده گرفتم که تو کاله هم دنبال فراوانی باشم

          الگوی منی دوستت دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سید حسین فرهادی نیاکی گفته:
          مدت عضویت: 1376 روز

          سلام افلاطون جان

          داداش گلم

          بابت کامنتی که تو فایل دیروز دادی من کلی پیام دادم ولی نیومد

          دمت گرم از این همه موفقیت از این همه چشم زیبا بین از این همه مثبت نگری

          کلی ازت ایده گرفتم که تو کاله هم دنبال فراوانی باشم

          اگه تونستم فردا میام پیشت که ببینمت

          الگوی منی دوستت دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2147 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    .

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته مهربان

    .

    سپاسگزار خداوندم که هر وقت نیاز به راه حل داشتم با دستانش منو هدایت کرده و همیشه راهنمای من بوده

    و این فایل دقیقا زمانی آماده شد که مُهر محکمی بزنه بر روی اینکه مسیرم درسته و ادامه بده و مسائلت رو حل کن

    .

    .

    .

    از اون روزی که من این کامنت abasmanesh.com

    رو در فایل “” اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت””

    رو گذاشتم

    ‏واقعا مستأصل بودم و واقعا به طور معجزه آسایی هدایت شدم به دوره

    ‏««کشف قوانین زندگی»»

    ‏و

    ‏نمیدونستم چرا خدا منو هدایت کرده به این دوره

    ‏و همون موقع هم بهم قشنگ الهام کرد که فقط تمرکز کن روی همین دوره و به بقیه فایل ها و دوره ها اصلا گوش نده و حتی گفت پاکش کن از گوشیت و این دوره رو برو جلوو

    ‏ و مننم واقعا تسلیم و گوش به فرمانش شدم

    ‏و شروع کردم به دیدن دوره و نکات مهم استاد رو در این دوره کات کردن و بارها و بارها گوش دادن

    توی این 3 روز تعطیلی و به یه نکته مهمی که رسیدم

    دیدم

    من از یه پله عقب تر باید مسائل رو حل کنم که اونم

    بحث

    (خالق بودنم هست)

    و هنوز از درون به این باور درونی نرسیدم که

    آقا جان،

    تمام اتفاقات زندگیت بدون استثناء به واسطه خودت داره خلق میشه

    و باز دیدم یادم رفته و فراموشش دارم میکنم و این قشنگ توی رفتارم و عادت هام کاملا مشخص بود

    و به قول معروف تک تک ما آدما از درون به خودمون آگاه هستیم و میدونیم کی داریم راه راست رو میریم کی داریم سر خودمون کلاه میذاریم

    و قشنگ حس کردم که دارم بهانه جویی میکنم و انگشت اشاره رو به سمت بقیه گرفتم برای نتایج زندگیم و این دوره کشف قوانین زندگی

    واقعا توی بهترین موقع به دادم رسید که به یادم بیاره که تو خالق شرایطت هستی میلاد!!!!

    و واقعا تا این قضیه درست نشه هر چقد هم بخواییم دنبال راهکار بگردیم فقط درجا زدنه

    و من شاید قبلا این دوره رو فقط همینطوری چند باری گوش داده بودم و میگفتم بلدم و واقعا خیلی مواقع توی دام کمال گرایی میفتیم

    ولی اینبار متعهد شدم و گفتم یبار مرد باش و ابراهیم وار آنچه که خدا بهت الهام کرده رو عمل کن و تمام تمرکز رو بذار روی این دوره و تا اینو درست نکردی سراغ هیچ چیز دیگری نرو واقعا متعهد باش

    و برای همین تمام دوره ها رو پاک کردم و گفتم هر وقت احتیاج باشه که باورهای دیگه ام تقویت بشه خود خدا بهم میگه در کنار این دوره کدوم دوره رو برم سراغش

    ولی فعلا فقط با دوره کشف قوانین زندگی پیش میرم

    و

    از همون موقعی که متعهد شدم به گوش دادنش و گفتم جوری نگاه میکنم و گوش میدم که اصل قوانین رو درک کنم

    ‏ اصلا حرفایی رو دارم میشنوم که میگفتم این دوره رو انگار من همین الان خریدم چقدر همه چیزش تازه هستش

    ‏و گفتم من باید آگاهی های قبل از تولد رو به یاد بیارم و با

    ‏همه چیز در اطرافم به صلح برسم

    ‏با پدرم

    ‏با مادرم

    ‏با خانوادم

    ‏با جنسیتم

    ‏با اصالتم

    ‏با شهرم

    ‏با کشورم

    ‏با مردمم

    ‏با خدا

    ‏و….

    ‏تا اینو درست نکنم بقیه چیزا باد هواست و یه جمله ای استاد توی این دوره میگه که: من نمیدونم بچه ها چرا فقط دنبال گاز دادن هستن بجای اینکه بیان پاشون رو از ترمز ها بردارن

    ‏و ما اصلا نیازی به گاز دادن نداریم

    ‏ما فقط باید پا رو از ترمز برداریم

    ‏و این جمله شما

    ‏منو یاد

    ‏یه جمله دیگه توی دوره روانشناسی ثروت 2 انداخت

    ‏که در مورد استر هیکس میگید که:

    ‏( ما توی جریان خوشبختی زندگی در حال رفتن هستیم و چه بخواییم چه نخواییم داریم به سمت اقیانوس میریم ما نباید تقلا کنیم و باید بذاریم جریان ما رو ببره)

    ‏و

    ‏این دقیقا همینه که ما باید گاز ندیم ما باید ترمز ها و زنجیر ها رو باز کنیم و رها باشیم

    و به خودم قول دادم فقط روی دوره کشف قوانین زندگی تمرکز میکنم و جلو میرم تا این باور خالق بودن رو به یاد بیارم و انگشت اشاره رو به سمت کسی نبرم و وقتی هم این باور رو بپذیریم اصلا خود به خود به همه چی میرسیم

    یعنی میگی

    من خالق هر شرایطی هستم و من حلش میکنم و دیگه نمیترسم

    یعنی به قول خانم شایسته باید خشت اول درست چیده بشه

    و من فکر میکنم مشکل خیلی از بچه ها که نتیجه نمیگیرن و از جمله خودم همینه که نتونستیم این موضوع رو بپذییرم که آقا جان همه چی به واسطه من داره توی دنیاای من خلق میشه و من دارم دعوت میکنم نه دولت نه مردم نه پدر نه مادر و نه هیچکسی

    آقا نتونستیم چرا داریم توجیه میکنیم؟؟؟؟؟

    نتونستیم

    نتونستیم

    نتونستیم

    نتونستیم

    مقاوت بی فایده هستش حالا هر چقد میخوای بقیه رو مقصر بدون

    ولی جهان به این چیزا کاری نداره جهان طبق کُد دستوری که خداوند نوشته داره جلو میره که:

    کُد دستوری:

    ((تمام انسان های کره زمین از یه نوزاد یک روزه گرفته تا یه انسان 120 ساله!

    از جنس مؤنث گرفته تا جنس مذکر

    همه این ها دارن خودشون با فرکانس هاشون خلق میکنن،

    تمام))

    و در ادامه خدا یه کد دیگری هم نوشته که

    هر کسی طبق این کــد رفت جلو یعنی به یاد آوردش که خالق زندگیش هست شما باید ازش حمایت کنید

    و هرکس به یاد نیاورد

    اینقدر بهش فشار میارید که یا به یاد بیاره یا بمیره!

    تمام!

    .

    .

    .

    این نگاه شاید خیلی بی رحمانه باش ولی وقتی به خالق بودنمون فکر میکنیم و به یاد میاریم اون وقت تمام معادلات حل میشه خود به خود و به یه صلح درونی میرسیم و به قول استاد که میگه:

    (وقتی پذیریم که من خالقم پس همونطوری که خودم، خودمو انداختم توی چاه، پس خودمم راه نجاتمو پیدا میکنم و از چاه بیرون میام)

    آره اصل قضیه همینه که ما نتونستیم بپذیریم به خاطر بک گراندمون و تا این رو نتونیم حل کنیم فقط درجا میزنیممم یه قدم به جلو میریم و ده قدم به عقب

    و واقعا هم اولش خیلی درد داره پذیرفتنش

    که همه چیز رو خودت دعوت کردی و خلق کردی توی زندگیت ولی وقتی میدونی که اینو بپذیری همه چی خود به خود حل میشه و تو رشد میکنی و هدایت ها شروع میشه

    و مهم تر از همه

    و مهم تر از همه

    و مهم تر از همه

    به احساس آرامش درونی میرسی و دیگه نه ترسی داری نه غمی!

    ‏و خدا شاهده من الان دقیقا با اینکه فقط کمی پذیرفتم به چنان آرامشی رسیدم که واقعا با همه چی به صلح رسیدم

    ‏اصلا از دیدن پدرم و مادرم لذت میبرم و عاشقشون شدم

    ‏از صدای پرنده لذت میبرم

    ‏از دیدن آسمان لذت میبرم

    ‏از دیدن خودم توی آینه لذت میبرم

    ‏از همکارام که دارن قرارداد مینویسن لذت میبرم

    ‏از یه گل توی پارک لذت میبرم

    ‏از پرواز یه پرنده لذت میبرم

    ‏از دیدن یه بچه لذت میبرم

    ‏و….

    ‏انتهایی نداره

    بچه های خیلی مهمه این قضیه خیلی مهمه این قضیه از نون شب واجب تره، از غذا خوردن و آب خوردن واجب تره

    دیشب به محض اینکه رفتم خونه،

    سراغ فایل 9+1 کشف قوانین زندگی رفتم و استاد توی اون فایل در انتهای فایل یه نکته ای رو گفت

    که

    بچه ها دنبال این هستن که هی ببینن فایل جدید چی اومده

    حالا توی اون دوره جدید چی گفته شده

    شما بیا این موضوع و این دوره رو درک کن و ظرفتو بزرگ کن بعد میبینی که هنوز جا داره تا این دوره رو درک کنی و هر چقد بگی فهمیدم بازم جای کار داره

    و دیدم که واقعا همینه

    خود من به شخصه فقط دنبال دوره جدید و فایل جدید بودم

    این درد داره که دارم میگم ولی هیچ ترسی ندارم و به اشتباه خودم اعتراف میکنم و این به خاطر اعتماد به نفسم هست که مسئولیت اشتباهاتم رو پذیرفتم فقط با آگاه شدن خالق بودنم

    و به خودم قول دادم که تا اصل رو درک نکردم سراغ چیز دیگری نرم و فقط از خدا هدایت میخوام

    و بچه ها بخدا تمام دوره های استاد فقط داره یه چیز رو فریاد میززنه

    که

    “” ما خالق تمام شرایطمون هستیم ما داریم خلق میکنیم “”

    و بقیه حاشیه هستش و وقتی اینو بپذیرم اصلا خود به خود درب ها باز میشه و

    درامد ها میاد

    پول میاد

    رابطه عالی میاد

    زندگی میاد

    کسب و کار میاد

    با اینکه من اینا رو میگم ولی باز هرکسی اگه توی مدارش باشه درک میکنه و واقعا دیگه تصمیم گرفتم که به کسی هیچ کاری نداشته باشم و اگه خیلی مردم فقط خودمو رشد بودم و مسئولیت زندگی خودمو بپذیرم و با خودم به صلح برسم

    و خیلی جالبه که دیشب به ترمز های ذهنیم در مورد زندگیم و کسب و کارم رسیدم و حین دیدن دوره کشف قوانین زندگی هی افکار و ترمز ها داشت میومد پشت سر هم و من فقط ترمز ها رو یاد داشت کردم توی کاغذ و جالب تر ازون این بود که اونقدر خوشحال بودم از ترمز های ذهنیم و فقط میگفتم یافتم یافتم

    ترمزو پیدا کردم و با ریتم میخوندم و میخندیدم و بعدش موقع خواب به خدا گفتم چطوری حلش کنم بهم بگو

    و صبح به محض بیداری بهم گفت برو با دوره

    (شیوه حل مسائل زندگی) به سوالات مطرح شده خانم شایسته و تمارینی که گفته شده رو وقت بذار پاسخ بده و بیار روی کاغذ و برای ذهنت منطق بیار و حلش کن و نگران هیچی نباش

    و امروز صبح که اومدم دفتر و اومدم توی پارک نشستم اومدم توی سایت و دیدم یه فایل اومده دقیقا با همین مضمون خالق شرایط بودن و گفتم اللّه اکبر اخه چقد دقیقِ همه چی!

    و از صبح توی پارک نشستم اول دیدم فایل رو و شروع کردم به نوشتن این کامنت که تا الان ادامه داره و 2 ساعته که دارم تایپ میکنم و چقد حالم بهتر شده و

    واقعا حس میکنم که به همه چی میرسم و هر آنچه رو که بخوام به دست میارم

    و چه معجونی هستش این دوره کشف قوانین زندگی و شیوه حل مسائل زندگی،

    چه جالب هر جفتشون کلمه “زندگی” رو دارن و این نشانه خیلی عالیه که زندگی یه جریانه که باید رشد کرد و رشد کرد و رشد کرد و هیچ مقصدی وجود نداره و فقط از مسیر لذت ببر و به هر آنچه که میخواهی برس و خلق کن…..

    .

    .

    .

    راستی در مورد ترمز ها هم حلش کردم حتما کامنت مینویسم و به اشتراک میذارم.

    .

    .

    .

    عاشقتونم رفقا…

    ‏إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    [پروردگارا!] تنها تو را می پرستیم وتنها از تو کمک می خواهیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
    • -
      آرزو رضائیان گفته:
      مدت عضویت: 827 روز

      درود بر شما آقای آمای

      دقیقا درباره ترمزها با تموم وجود میتونم حس خوب پیدا شدنش رو درک کنم ، وقتی که میفهمیم این رفتار بخاطر فلان باوره که دارم انجام میدم خیلی حس خوبیه که ریشه رو پیدا میکنیم خیلی لذتبخشه

      مورد بعدی هم خالق بودن ، که هر روز هر روز باید تکرار کنیم چون ذهن تا یه فرصت پیدا کنه میخواد بندازه تقصیر چیز دیگه ، پدر مادر ، همسر ، دولت، تورم ، دلار ، سهمیه ، پارتی و… میخواد آدمو بی پناه ترین و قربانی ترین فرد ممکن توی شرایط جلوه بده که هیچ اراده ای نداره تا تسلیم شه و بره زیر چرخ دنده های جهان، در حالیکه همه چیز خودمونیم فقط خودمون ، دلیل اتفاقات ، دلیل رفتارها باهامون ، دلیل جایی که هستیم و اطرافیانی که داریم ، دلیل سلامتی مون ، دلیل درآمدمون

      به قول مولانا: ای نسخه‌ی نامه‌ی الهی که تویی/وی آینه‌ی جمال شاهی که تویی/بیرون زتو نیست آنچه در عالم هست/از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

      ممنون از دیدگاه خوبت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا بلاغی گفته:
      مدت عضویت: 2715 روز

      سلام آقا میلاد عزیز

      اونقدریییی قشنگ نوشته بودی که چند بار خوندم و بخش هاییش رو کپی کردم که دوباره هم بخونم ، و خواستم بخاطر انتشار این کامنت ازت تشکر کنم.

      تحسینت میکنم بخاطر این آگاهی هایی که پیدا کردی ،

      درسته هممون میدونیم خالق ماییم ولی دونستن کجا و ایمان آوردن بهش کجا ! و اینکه الان ایمان و باورت بیشتر شده قطعا نشون دهنده اینه که قراره به طبع اون اتفاقات خوبی تو زندگیت بیفته ،

      امیدوارم خداوند هدایتمون کنه و هر روز جرعه بیشتری از این دریای عظیم آگاهی بنوشیم.

      منتظر گزارشت از ترمزایی که برداشتی و گازایی که پاتو گذاشتی روش هستیم. درپناه خداوند متعال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2938 روز

    به نام خالق یکتا

    درود بر استاد عزیزم

    وقتی باور کنی که خالق شرایط زندگی خودت هستی اون وقت از حل مسائل زندگیت لذت میبری ولی تا زمانیکه خودت را قربانی شرایط ببینی از حل مسائل فرار میکنی و از مواجه شدن با اونها می‌ترسی .

    افرادی که خودشون را قربانی شرایط می‌بینند در هر شرایطی قربانی هستند یعنی حتی اگر شرایط تغییر کنه این افراد بازهم قربانی شرایط جدید می‌شوند چون این باور که من یک قربانی هستم در مورد این افراد همیشه در حال فعالیت هست . خیلی ها در برابر خداوند احساس قربانی شدن می‌کنند و باور دارند که خداوند برای عده ای خوشبختی را خواسته و برای عده ای نخواسته و همین باور باعث از دست رفتن عزت نفس و له شدن زیر چرخ شرایط میشه . در حالیکه مشیت الهی براین اساس استوار شده که ما خالق شرایط خودمون باشیم چون خداوند می‌دانست که ما از حل مسائل لذت می‌بریم و با هر بار حل مسأله ، بیشتر به خالق بودن خودمون پی می‌بریم.

    شروع خالق شدن از ذهن هست . اول باید این ذهنیت ساخته بشه که من می‌توانم مسائل خودم را حل کنم یعنی این باور در ذهن ساخته بشه تا کم کم و مدار به مدار به شرایطی هدایت بشیم که در ذهنمون بهشون شکل دادیم . خیلی ها وقتی صحبت از حل مسائل میشه فکر می‌کنند باید یه بیل و کلنگ بردارند و به جنگ مسائل برند . این بیل و کلنگ ابتدا در ذهن زده میشه و بعد با این باور که من براحتی قدرت حل مسائل را دارم راه حل جلوی پای ما قرار میگیره و جهان میخواد که ما همواره با حل مسائل در جهت رشد حرکت کنیم . و بجای بیل و کلنگ به ما آسانترین مسیرها را نشون میده .

    استاد تصمیم گرفت که زندگی خودش را خلق کنه و اولین ایده فروش جوراب بود ولی جهان با همون یک تصمیم استاد کاری کرد که شرایط در همون شغلی که بهش حقوق نمی‌دادند از زمین تا آسمان تغییر کنه و حقوق چند برابری و مزایا و هزینه رفت و آمد و بیمه و .‌‌.. بهش تعلق بگیره . همون یک تصمیم استاد باعث شد موبایل بهش بدند . یعنی نه تنها استاد هیچ جورابی نفروخت نه تنها هیچ بساطی در بازار پهن نکرد بلکه اون حس و قدرتی که در درون خودش ایجاد کرد باعث شد خود شرایط تغییر کنه براش یعنی جهان عاشقانه منتظره که ما خودمون را باور کنیم .

    من هم مثالی در مورد خودم دارم و اون‌ اینکه زیادی روی خودم حساب میکردم اینو که میگم از سر باور درست نسبت به خودم نیست بلکه از سر شرک بود طوریکه من حتی روی خدا هم حساب نمیکردم و فقط میگفتم خودم و جسم خودم و بدو بدو هایی که سالها درگیرشون بودم . این نگاه باعث شده بود هیچ توقعی از همسرم نداشته باشم و ذره ای هدیه یا پول ازش نخوام . و با اینکه ایشون فوق العاده انسان خوبیه ولی شرایط به گونه ای پیش می‌رفت و به گونه ای توسط من خلق میشد که من هیچوقت هدیه یا پولی از ایشون دریافت نمیکردم تا اینکه به تدریج نگاهم تغییر کرد و گفتم با توجه با قانونی که یاد گرفتم من خودم خالق این شرایط برای خودم هستم . بدون اینکه به همسرم چیزی در این مورد بگم شروع کردم به تکرار این باور که همسر من به هر مناسبتی به من هدیه میده برام طلا میخره مرتب بهم‌ پول میده و انقدر ذهنم بخاطر تلاش‌های فکری ، نرم شده بود که این حرفها تا ته مغزم رسوخ می‌کرد و نتیجه این شد که همون روز که من این کار ذهنی را شروع کردم برای همسرم کاری پیدا شد با آزادی در زمان ، حقوقی بیشتر از شغل قبلی ، و کاری که درش مهارت زیادی داره و البته طوریه که میتونه شغل قبلی راهم نگه داره و بمحض اینکه این شغل براش ردیف شد گفت امسال میخوام یه هدیه خوب برای تولدت بخرم . همه چیز ماییم . ما همه چیزیم .

    قدر این ذهنی که دوست داره خالق شرایط خودش باشه را بدونیم . از حل مسأله نترسیم . بقول استاد راه حل مسأله در خود مسأله س . ما با مسائل بزرگ میشیم . مسائل بزرگ‌ مال آدمهای بزرگه . وقتی عدد تو بالا بره عدد مسأله مهم نیست.

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهت اندیشه ی توانا

      چقدر چقدر نوشتی عزیزم

      خیلی لذت بردم ، تمام کادوها نوش جونت

      دقیقا خوب اشاره کردی که یادم باشه من خالق 100٪ زندگی ام هستم

      و هر شرایطی که الان مورد دلخواهم نیست و به راحتی میتونم تغییر بدم

      بینهایت سپاسگزارم بابت کامنت بینظیرت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2194 روز

      درود و سلام خدمت اندیشه عزیز چقدر خوبع که اول از همه به این درک برسیم که مسعله ای وجود داره که باید از طریق ذهنمون پیدا کنیم و بعدش بدون هیچ سر و صدایی از طریق ذهن حلش کنیم.. آفرین اندیشه جان تحسینت می کنم که خوب متوجه شدی که اشکال از کجا آب میخوره و همینکه متوجه شدی فوری به راه حل هدایت شدی .. خدارو شکر

      به امید خدا هم همسرت در شغل جدیدش موفق باشه هم تو دوست عزیز مدام هدایای پولی و مالی و مادی از سمت همسرت دریافت کنی و لذت شو ببری عزیزم

      بهترینع بهترین ها رو برای تو اندیشه ی عزیز و برای همون طلب می کنم

      روز و شبت به خیر و خوشی و شادمانی و ایام بکامت شیرین و گوارا باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مینو گفته:
      مدت عضویت: 1502 روز

      سلام اندیشه خانم عزیز

      امیدوارم در پناه الله مهربان حال دلت عالی باشه

      من با خوندن کامنت شما ترمز وحشتناکی رو درون ذهنم پیدا کردم واقعا ازتون سپاسگزارم و لازم دونستم با نوشتن پاسخ به شما ازتون سپاسگزاری کنم

      من دوره شیوه حل مسائل رو خریدم و واقعا دوره ی بی نظیریه

      راستش قبلا از طریق آگاهیهای دوره های دیگه سعی میکردم مسائلی رو که پیدا میکنم حلشون کنم و برای همین هم وارد مدار خرید این دوره شدم و واقعا توی همین مدت خیلی باعث ارتقا زندگی ام و رفتارهایم شده

      و دو روز پیش دوباره که فایلها رو گوش می دادم مسئله ی دیگه ای رو برای خودم مطرح کردم و اون هم این بود که چرا درآمد شوهرم توی مغازه کمه ؟

      سوال رو توی ذهنم مطرح کردم و دیگه رهاش کردم

      و جالبه آخرای شب وارد سایت شدم و به کامنت شما هدایت شدم و در ذهنم جرقه ی بزرگی زده شد آگاهی نابی خداوند از طریق کامنت شما به من داد که مینو تو چرا هیچ توقعی از شوهرت نداری ؟ چرا دلت به حالش می سوزه ؟ چرا تو ذهنت همیشه میگی عیب نداره نمی تونه برام هدیه بخره ؟ چرا احساس میکنی و تائید می کنی شوهرت از نظر مالی ضعیفه پس گناه داره ازش انتظار داشته باشم

      چرا وقتی پول پس انداز میکنی یا خرید میکنی با پول خودت، احساس ترحم داری نسبت به شوهرت که چه خوب من با پول خودم خرید کردم آخه شوهرم گناه داره همه ی خرج و مخارج نباید رو دوشش باشه و چراهای دیگه ای در این راستا

      نمیدونی چقدر خوشحال شدم واقعا پیدا کردن این ترمز به این راحتی قبلا برام ممکن نبوده

      استاد عزیز با استناد به پیام خداوند در قرآن که می فرماید ان مع العسر یسری یعنی در دل هر مسئله یا سختی پاسخی ساده وجود داره

      ایمانی رو دل دلم زنده کرده که نگو و نپرس

      از اسناد عزیزم و خانم شایسته نازنین و تمام دوستانم و علی الخصوص شما اندیشه خانم گل بسیار بسیار سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1278 روز

      سلام اندیشه خانم عزیز

      وقتی خودت را قربانی شرایط بدانی از حل مسائل فرار میکنی و از حل مسائلت میترسی

      دقیقا درست میفرمایید وقتی من خودم رو قربانی و ضعیف و مورد ظلم واقع شده ببینم هیچ تلاشی هم برای حل مسائلم نمیکنم،اصن تلاش چیه انقدر ذهنم رو ب دیدن نکات منفی عادت دادم ک ب خودش باور نداره ک میتونه خلق کنه شرایط دلخواهش رو

      شخصیت قربانی هرجااااا که بره بازم قربانی عه، ما با تغییر مکان مون شخصیت مون عوض نمیشه، ادمی ک هرجا بره شروع کنه ب غر زدن و گله و شکایت از زمین و زمان، طبق قانون هدایت میشه ب مکان های مشابه و چه بسا بدتر از اون،چون ب عینه دیدم فردی رو ک کشورهای مختلف رفته، شغل های مختلف رو تجربه کرده،ولی از همشون بدی هاش رو ب یادشه،هر جا رفته فکر کرده همه میخوان ازش سواستفاده کنن و مدیر قدرشو ندونسته و…

      چون توجه اش فقط و فقط روی نکات منفی افراد و مکانی ک توش بوده، بوده

      و این بازهم این اصل رو ب من میگه ک همه چیز کانون توجه ماست

      پس تا میتونیم دیدمون رو مثبت نگرتر کنیم، تو دل هر اتفاق هر رفتار خوبی هاشو ببینیم، ب قول خانم شایسته عزیز شکارچی خوبی ها بشیم

      بنظرم اگر من خود من توی همین اصل بتونم قوی بشم،همین یک فن رو یاد بگیرم بقیه چیزا خودش درست میشه، هدایت ها میاد اون وقت من انجام شون میدم و ثابت قدم تر ادامه میدم

      دیدن نکات مثبت میشه همون سپاسگزاری، میشه همون کنترل کانون توجه، میشه احساس خوب و همه اینا منجر ب اتفاقات خوب برای من میشه

      با هر بار حل مسأله ، بیشتر به خالق بودن خودمون پی می‌بریم.

      کاملا درسته، خود من وقتی یک مسئله ای رو حل میکنم،حتی اگر کوچک باشه ب خودم باور پیدا میکنم ک میتونم مسائل رو حل کنم،مثلا برای خود من رعایت قانون اعراض و برانگیختگی روابط با فردی بود

      و وقتی ک انجامش دادم دیدم چطور ورق برگشت و رفتار اون فرد شاید بگم 70 درصد تغییر کرد ظرف 1 هفته

      و وقتی این هدف کوچک رو تیک زدم قوی تر شدم و ب خالق بودن خودم ب قوانین ثابت ایمان پیدا کردم و کم کم میرم برای هدف های بزرگتر و پله ی بالاتر

      جهان عاشقانه منتظره ک ما خودمون رو باور کنیم

      چه جمله زیبایی، چه باوری میسازه در آدم

      و این باور ب من میگه از تو حرکت از خدا برکت

      ب من میگه اگر تو یک قدم برداری برای پیشرفت، خدا هزاران قدم کمکت میکنه چون از تو مشتاق تره ک به خواسته هات برسی و جهانش رو زیباتر کنی

      متشکرم از کامنت پربارتون و اگاهی هایی ک کسب کردین

      و تبریک میگم بهتون برای خلق هدیه و ثروت، برای پیدا کردن ارزش و احساس لایق بودن و درخواست کردن

      در پناه خدا موفق باشید ؛))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        دریای بیکران گفته:
        مدت عضویت: 713 روز

        با هر بار حل مسأله ، بیشتر به خالق بودن خودمون پی می‌بریم.

        کاملا درسته، خود من وقتی یک مسئله ای رو حل میکنم،حتی اگر کوچک باشه ب خودم باور پیدا میکنم ک میتونم مسائل رو حل کنم،مثلا برای خود من رعایت قانون اعراض و برانگیختگی روابط با فردی بود

        و وقتی ک انجامش دادم دیدم چطور ورق برگشت و رفتار اون فرد شاید بگم 70 درصد تغییر کرد ظرف 1 هفته

        و وقتی این هدف کوچک رو تیک زدم قوی تر شدم و ب خالق بودن خودم ب قوانین ثابت ایمان پیدا کردم و کم کم میرم برای هدف های بزرگتر و پله ی بالاتر

        سلام دوست همفرکانسی

        ممنون میشم این رو با مثال برام توضیح بدی مثلا چکار کردی

        منم توی این نقطه مشکل دارم شناسایی کردم فقط نمیدونم

        مثلا چکار کنم

        عبارت تاکییدی ضبط کنم یا چی؟؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1278 روز

          بسم الله الرحمن الرحیم

          سلام دوست خوبم سحرجان

          در رابطه با بهتر کردن روابط بگم بهتون.

          من اومدم رو روابط خودم و مادرم کار کردم و کارهایی ک انجام دادم اینکه تمام زحمات و نکات مثبت رفتاری مادرم رو مینوشتم و بابت شون سپاسگزاری میکردم، اول با خودم و بعد رفته رفته از خودش تشکر میکردم، یعنی باید قلبت رو پاک کنی و چشمت رو مثبت بین کنی.

          باید از رفتارهایی ک موجب عصبانیت ات میشه اعراض کنی یعنی بی توجه باش و خوبی هاش رو بیادت بیار.

          توی بحث روابط من فکر میکردم من بی عیب و نقصم و همه ایرادات از فرد مقابل عه. ولی وقتی وارد شدم برای حلش دیدم نه بابا من خودمم خیلی از خوبی ها و زحمات مادرم رو نمی دیدم نه تنها قدردان نبودم گاهی بلکه غر هم میزدم.

          و چیزی ک این اواخر متوجه اش شدم این بود ک من باید این ویژگی تمرکز بر نکات مثبت افراد و قدردان بودن رو تبدیل ب رفتار همیشگی ام کنم یعنی عادت بشه نه اینکه بخوام زور کنم خودم رو.

          چون من تمرکزم از روی مادرم برداشتم و بردم سمت پدرم و دیدن خوبی ها و لطف های پدرم، بعد دیدم روابط با مادرم کمی خط خطی شد :)))) و همین امروز صبح متوجه شدم ک من روابط عالی با مادرم داشتم تا وقتی سپاسگزار وجودش و زحماتش بودم. چون تمرکزم رفت سمت مسائل مالی و از روابط غافل شدم.

          و دیدن خوبی ها باید جزو عادات رفتاری ام بشه. نه اینکه یک چیز فانتزی و صرفا به عنوان تکلیف بخوام انجامش بدم باشه.

          توی عقل کل دوست عزیز توی بخش روابط دوستان کامنت های بی نظیری نوشتن و تجریبات واقعی زندگی شون رو بیان کردن، پیشنهاد میکنم اون قسمت رو مطالعه کنید.

          در پناه الله باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کردبه این سایت توحیدی

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین 🟢

    خوب من همیشه دنبال بهبود بودم،از 17سالگی بامباحث مربوط به خودشناسی آشنا شدم ،اما اون موقع فقط می‌شنیدم وهنوز درکی ازشون نداشتم ،درخانواده ی فقیر به دنیا اومده بودم و به زور سعی میکردم حسمو خوب نگه دارم اما اون احساس قربانی بودن بهم غلبه میکرد و قوی تر از درس هایی بود که می‌گرفتم

    من دختر مهربونی بودم و با خواهرم درصلح بودم اما اون سخت گیر بود و من تورابطم باهاش احساس قربانی بودن داشتم

    لکنت زبان شدید داشتم و تومدرسه مورد تمسخر قرارمیگرفتم احساس قربانی بودن داشتم

    بخاطر فرار از جو نابسامان خونه ی پدری ازدواج کرده بودم و همسرم مطابق میل من نبود ،ومن احساس قربانی بودن داشتم

    بخاطر باورهای محدود کننده ای که داشتم در فقر شدید بسر می‌بردیم و همیشه بدهکار بودیم و من از والدینم و حمایت نکردنشون ناراضی بودم و احساس قربانی بودن داشتم

    از دولت ،گرونی و بیکاری و ….ناراضی بودم و از اینکه درایران متولد شده بودم احساس قربانی بودن داشتم ،غافل از اینکه اگر روخودم کارکنم و مدارمو بالاتر ببرم هدایت میشم به جایی که ازقبل درست هست

    بخاطر عدم احساس لیاقت ،پولمونو میخوردن و سرمون کلاه میذاشتن و من احساس قربانی بودن داشتم که چرا قوانین کشور به نفع کلاه بردارهاست

    غافل از اینکه قانون احساس خوب اتفاق خوب و احساس بد و اتفاق بد به درستی داره کارشو انجام میده فقط من چشم بینا و گوش شنوا ندارم تا ارتباط بین این احساس ها و تجربیاتمو پیدا کنم

    هرچند که همچنان رو خودم کار میکردم و احوالم هی از بد به خوب،از خوب به بد تغییر میکرد اما ریشه ای چیزی حل نشده بود و تو دنیای پر از شرکِ من ،قدرت در دستان همه بود بجز خودم….

    میدونستم که یه چیزی هست که من هنوز نمی‌دونم

    یه چیزی که بسیار هم بهم نزدیکه اما نمیتونستم درکش کنم

    مدتها ،عمیقا و خالصانه از خدا هدایت طلبیدم ،گفتم من واقعا میخوام بفهمم جهان چجوری داره کارمیکنه

    هرکتابی میخوندم هر کلاسی میرفتم هر دوره ای شرکت میکردم منو عمیقأ راضی نمی‌کرد ،کمی بهبود حاصل میشد اما ریشه ای چیزی حل نمیشد،به طور واضح حلقه ی گمشده ای تو همه ی آموزش ها وجود داشت که من رو وادار میکرد باز دنبالش بگردم ،

    تا اینکه پنج سال پیش تو سن 32سالگی باشما وآگاهی های شما آشنا شدم

    من کتاب های زیادی خونده بودم و دوره های زیاااا ی شرکت کرده بودم اما احساس میکردم فقط تئوری هستن نمیشه عملی ازشون استفاده کرد

    آگاهی های شما به جونم نشست ،دقیقا انگار همه ی اینارو من میدونستم و شما داشتید بیادم می‌آوردید واین یادآوری

    بسسسیار دلنشین و فوق‌العاده بود….

    من گوش کردمشون ونوش جان کردمشون و متعهدانه دنبالشون کردم

    من به اندازه ای که درک و عملی کردم نتیجه هم گرفتم

    هنوز اول راهم ،هرروز آگاهی های جدیدی بهم اضافه میشه هنوز هیچی نمی‌دونم از قوانین.

    وخداوند انقدر سخاوتمندِ که باهمین یه ذره آگاهی یه عالمه تغییر تو زندگیم ایجاد کرده

    من فقط سرگرم کار کردن رو خودم بودم که یهو متوجه شدم دیگه نسبت به همسرم و انتخابم احساس قربانی بودن ندارم

    وایشونم اصلا نمی‌دونم چجوری ،قدم به قدم جوری شد که من در کنارش از زندگیمون لذت میبرم

    من لکنت زبان داشتم و احساس قربانی بودن داشتم جوری که سر سفره عقد« بله »رو با هزار رازو نیازو سختی أدا کردم اما تو این سایت یاد گرفتم که من درمرکزیت جهانم قراردادم وبعد بر این ترس بزرگ زندگیم که مانع ادامه تحصیل و حتی برقراری ارتباطم با دیگران میشد ، غلبه کردم و باورهای سازنده ساختم و در راستای حلش قدم برداشتم و الان علاوه برداشتن دو مدرک دانشگاهی ،مربی مهارتهای زندگی هستم و تو جمع های بیشماری سخنرانی کردم و میکنم و دوستان بسیاری دارم ..

    من احساس قربانی بودن داشتم که چون درخانواده فقیر به دنیا اومدم خونه دارشدن رویاست برام اما با آموزشهایی که دیدم فهمیدم من خالق تجربیات خودمم و خونه خریدیم

    من قربانی تورم بودن رو نپذیرفتم وتواین گرونی که همه ازش فریاد دارن ،ماشبن عالی خریدیم که هرروز سپاسگزارم از داشتنش

    من بااموزشهای این سایت یادگرفتم که هرمسئله ای رو حل کنم کلی به اعتمادبه‌نفسم اضافه میشه و من قوی ترمیشم،پس روش مقابله با مشکلات رو تغییر دادم و بجای فرار کردن ازش….

    وارد ترس های بیشماری شدم که یکی دیگرش ،رانندگی کردن بود و الان مسافرت‌های زیادی رو تنهایی میرم چون یک راننده ی ماهرم،

    من هنوز درست درک نکردم که تاچه اندازه میتونم خالق شرایط خودم باشم ،اما هرجا که کمربستم تا بجای راه حل همیشگی که قربانی بودن بود ،خالق بودن رو انتخاب کنم

    جهان هستی هم کمکم کرد و باهم به نتیجه ی مطلوب رسیدیم

    ازشما استاد عباسمنش عزیزم عمیقأ سپاسگزارم که قوانین ثابت جهان هستی رو هربار با زبان متفاوتی برامون توضیح میدید تا به درک بهتری ازش برسیم تا خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.

    دوستتون دارم استاد خوش تیپ و خوش هیکل که بهم یاد دادید من موجودی فرکانسی هستم و میتونم خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم

    دوستتون دارم و عشق برای تک تک بچه‌ های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
    • -
      سید سجاد رجبی گفته:
      مدت عضویت: 2305 روز

      سلام خانم اکبری عزیز

      نوشته هاتونم مثل خودتون زیباست

      چندتا از کامنتا و نحوه آشناییتون رو خوندم، خیــــلی قشنگ از گذشته به حال اومدید و تغیرراتتون رو نوشتید، خیلی امید گرفتم.

      از ته دل خیلی خوشحالم که تغییر کردید، چون احساس همدردی کردم با قسمتهای زیادی از گذشتتون.

      در کل کامنتتون به من این رو میگه : که تو این قسمت از مسیر نا امید نشم و قوی تر ادامه بدم.

      درود بر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1841 روز

        سلام سجاد عزیز

        شیطان وعده،ناامیدی، فقر وکمبود….

        وپروردگار وعده فراوانی وثروت وامید میده

        یادت باشه که احساست نشون میده که تو کدوم مسیری ،مسیر خواسته ها یا ناخواسته ها

        بقول استاد عباسمنش عزیز اگر از اهمیت ماندن در احساس خوب باخبر باشی اونوقت ،باسرعت هرچه تمام تر به سمت خوب کردن احساست میری

        آقا سجاد عزیز ،ورودی های یک کارخونه مواد اولیش ،نتیجه رو مشخص می‌کنه و این یک قانونه،نمیتونی به کارخونه ای ماهی بدی ،انتظار داشته باشی بهت ماشین تحویل بده ،اون کارخونه بهت تن ماهی تحویل میده چون ورودیش ماهی بوده

        روش من برای دادن ورودی های مناسب به ذهنم ،اومدن تو این سایت هست تا دراین اقیانوس آگاهی شنا کنم ،تا هرروز مهارت بیشتری بدست بیارم تا قوانین جهان رو بهتر درک کنم

        بهتون پیشنهاد میکنم شماهم متعهدانه وقت بذارید و ورودی های مناسب به خودتون بدید تا نتیجش بشه امید ،بشه آرامش ،بشه دررضایت بیشتری زندگی کردن بشه خالق خواسته هات بودن….

        لطفا تو این قسمت از زندگیتون امیدوار و قوی باشید چون خداوند هرگز خلف وعده نمیکنه….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید علی جلیل گفته:
      مدت عضویت: 1523 روز

      سلام به خانوم اکبری عزیز

      امیدوارم هرجا هستی حال دلت عالی باشه

      خیلیکامنتت برام تاثیر گذار بود و کلی لذت بردم

      تحسینت میکنم که تونستی ذهنت رو کنترل کنی و در همین شرایط تورم و گرونیا به خواستت برسی و اینکه گفتی تو همین شرایط تورم و گرونا بهترین ماشینو خریدم خیلی خوشحال شدم چون من خودمم خیلی برام سخته که تو این شرایط تورم بتونم رو خودم کار کنم ولی همین که شما گفتین که من تو همین شرایط تونستم به خواستم برسم خیلی باورهای منو قوی کرد و خوشحال میشم باز هم از تجربیات شیرین شما بشنوم

      مرسی از وقتی که گذاشتین و تجربه خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین

      ایشالله موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1841 روز

        سلام به شما دوست عزیزم آقاجلیل گرامی

        خوشحالم که با کامنتم کمکی کردم درجهت تقویتِ باورهاتون

        همون طور که استاد عباسمنش عزیزمون میفرمایند همه چیز باورِ آقای جلیل همه چییییز باورِ

        کاش اینو باور کنیم و آنقدر قدرت رو به تورم به مدیران نالایق به بیکاری و …‌ندیم ،

        قدرت در دستان ماست ،مهربان پروردگارِباسخاوت قدرت رو در دستان ما قرار داده در باورهای ما ،ما در مرکزیت زندگی خودمون هستیم بیایم دوباره قدرت رو پس بگیریم از عوامل بیرونی ….

        البته من اینارو به خودم میگم چون منم هنوز اول راهم

        منم به اندازه ای که باورش کردم نتیجه گرفتم و هرچی بیشتر باورش کنم بیشتر نتیجه میگیرم

        شما میتونید فیلم های ایران قدیم رو ببینید حتی اونجا هم میگن گرونی شده دیگه نمیشه خونه خرید،نمیشه پیشرفت کرد هرکی قبلا خریده بُرده ..‌. ،

        بقول استاد عباسمنش عزیز،تا بوده همین بوده ،همیشه مردم گله و شکایت دارن و همیشه حسرت روزهای رفته رو میخورن،

        چون ذهن هامون در برابر فراوانی بستس،ما معلولیم دراین رابطه .‌‌

        ‌…

        من تاحالا تو عمرم طلا نداشتم ،البته به طلا علاقه ای هم نداشتم ،اما اگرم میداشتم وسعمون نمی‌رسید که بخریم

        حالا طلا شده گرمی ، نزدیک به سه میلیون تومن و من ده ها سکه و…. طلا دارم

        تو همین گرونی خریدمشون ،باوجوداینکه نه وامی گرفتیم نه ارثی بهمون رسیده و نه شغلمون وساعت کاریمون تغییری کرده

        فقط و فقط ذهنم کمی ،فقط ذره ای و گوشه ای از فراوانی بی انتهای جهان هستی رو باورکرده

        همه چیز باورِ،همه چیز….

        من با محصول روانشناسی ثروت یک و دو دارم ظرف ذهنمو بزرگتر میکنم و فقط به قدر ذره ای باورش کردم

        مطمئنم اگر بیشتر رو خودم کار کنم خیلی خیلی خیلی بیشتر نتیجه میگیرم چون جهان تعهدات رو ببینه تصاعد رو بهت نشون میده ،

        آقای جلیل ،امیدوارم در پناه الله یکتا،شاد و ثروتمند وسعادتمند باشید هم در دنیا و هم درآخرت🟢

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سید علی جلیل گفته:
          مدت عضویت: 1523 روز

          خانوم اکبری عزیز خیلی خوشحال شدم از اینکه در همین شرایط تورم تونستیدطلا بخرید

          چقدر باور های منو تقویت کرد

          و واقعا هم همینه اگر بخوام در این مورد مثالی بزنم میتونم عمومو و پدرمو بیارم وسط که یادم میاد پدرمو عموم هم که اونموقع مثلا خودشون میگفتند شرایط راحت بود اونموقع همه چیز عالی بود ولی پدرمو عموم تو همین گرونی ها همه چیز تونستند بگیرند پدرم تو همین گرونی ها ماشین خرید عموم اونموقع که شرایط راحت بود خونه نداشت

          هر روز با خانومش خونه ما بودند

          ولی الان همون عمو 3 تا خونه خریده ماشین داره موتور داره

          پس الان اوضاع بهتر شده

          خداروصدهزار مرتبه شکر

          خانو اکبری عزیز خیلی خوشحال شد با هم فرکانسی با شما امیدوارم هرجا هستید شاد و موفق و پیروز باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            ماریا اکبری گفته:
            مدت عضویت: 1841 روز

            سلام مجدد به دوست خوبم آقای جلیل..‌‌.

            استاد عباسمنش عزیز میفرمایند وقتی اصل قضیه رو گرفتی (که همه چیز باورِ) دیگه موضوع فقط تکرار کردنه،انققققققدر باید تکرارش کنی تا دراین مورد مهارت کسب کنی

            باید رابطه ی بین باورها و نتایج رو تو زندگی خودت و دیگران پیدا کنی باید ماهر بشی تو این قضیه….

            بهتون تبریک میگم که تونستید الگو پیدا کنید،این کار درستیه

            الگو پیدا کنید تا برای ذهنتون باور پذیرشه تا محدودیت های ذهنتون بشکنه ،که کل داستان همین باوره،باور که کنید ،هدایت میشید به سمت راه کارهایی که باشرایط الانتون هماهنگه ،اونوقت میرید انجامش میدید و این انجام دادن بهتون شهامت و شجاعت تکرار میده و این تکرار براتون نتیجه رقم میزنه و این نتایج باورتون رو تقویت می‌کنه و باورهای تقویت شده و قدرتمند نتایج بزرگ رو براتون به ارمغان میارن

            پس ادامه بدید و استمرار داشته باشید

            الگو پیدا کنید و رو خودتون کار کنید و باورهاتون رو تقویت کنید

            امیدوارم به زودی از نتایجت برام بنویسی و خوشحالم کنی🟢

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      سلام ماریا جان خانوم چقد لذت بردم از کامنت پرمحتوات

      چقد از نتایجت لذت بردم چقد تحسینت کردم دختر .تو بی نظیری خانوم واقعا جای تحسین داری ک این همه نتایج بدست اوردی عزیزم.بخاطر خونه خریدنت و ماشین خریدنت و روابط زیبات با همسرت و خانوادت و همه بخاطر شغل عالیت و مدارک مهم دانشگاهیت خانوم من تحسینت میکنم و سپاسگزارم ازت عزیزم..نمیدونم چجوری حسمو بیان کنم انقد ک لذت بردم و ذوق کردم برات.عاشقتم ماریا جان

      فقط عزیزم ماشالا این همه نتایح خودت ب تنهایی گرفتی ینی خونه خریدی و ماشین یا کمک همسرت عزیزم؟

      ی چیزیم بگم ماریا جان من ی دختر خاله و پسرخاله دارم اونام ار بچگی لکنت داشتن البتع ارثی بودن چون پدرشون لکنت داشت تمام بچع هاشم داشتند جوری ک میگفتن اما دخترخالع ام الان 4 تا بجه داره هیج کدام لکنت ندارند و بهترین همسرم داره و رابطه زیبایی هم دارن….تازه سن کم هم ازدواج کرد

      به نظرم همش ب عزت نفس و خالق بودن ماها برمیگرده عزیزم

      بازم سپاسگزازم بابت نکات خوب و مهمی ک گفتی و نتایج عالیت

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1841 روز

        سلام به آزاده عزیزم

        روز زیبای بهاریت بخیر دوست خوبم ،

        ممنونم ازت که برام کامنت گذاشتی وحس خوبتو باهام به اشتراک گذاشتی

        این حس خوبی که جفتمون دریافت کردیم (من از کامنت شما و شما ازخوندنِ دیدگاه من)

        باعث میشه تا اتفاقات خوب رو هم جذب کنیم چون بقول استاد عباسمنش عزیزم “درجهان هرچیز چیزی جذب کرد ،گرم گرمی را کشید و سرد سرد….”

        راجب سوالت که ازم پرسیدی ،خونه رو خودت به تنهایی خریدی یا همسرت کمکت کرد

        باید بگم که اگر ازقوانین برای رسیدن به خواستت کمک بگیری اونوقت دیگه تنهانیستی، اونوقت تمام جهان دستانی از خداوند میشن تا تو به راحت ترین شیوه وبالذت به خواستت برسی و این اتفاق برای من افتاد وعلاوه بر همسرم ،خود فروشنده که همه میگفتن به شدت خسیسه،خودش کمکمون کرد تا ما به طور معجزه آسایی با کمک غیر مستقیم چندین نفر خونه بخریم که اگر به طور طبیعی می‌خواستیم پولامونو جمع کنیم و باحساب کتاب معمولی ،پیش بریم

        تاصد سال آینده هم به این کاخ سفیدنمیرسیدیم ،کاخ زیبایی که ویوی معرکه ای به سمت باغ و سرسبزی داره و سکوت بی‌نظیرش ،که باعث میشه هرصبح با تمرکز وعشق بتونم درس های استادعباسمنش عزیز رو یادبگیرم با اینکه وسط شهرهست ….

        اما اگر ازنظر سند منظورتون هست،بله به لطف خداوند سخاوتمندم،نصف سند خونه و تمام سند ماشین به نام منه و من سپاسگزار مهربان خداوند هستم که منو هدایت کرد به این سایت به این آگاهی های توحیدی تا خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.

        آزاده عزیزم، من دراین سایت به لطف استاد عباسمنش عزیزم یادگرفتم که ما موجوداتی فرکانسی هستیم ،یادگرفتم که مهربان پروردگارباسخاوتم قدرت رو در دستان ما قراردادِ این منم که در مرکزیت جهانم قرار دارم واگر باورهامو تغییر بدم و درجهت خواسته هام تقویتشون کنم ،اگر ایمانی داشته باشم که منجر به عمل بشه⏮ و اگر قلبمو برای هدایت های خداوند که همیشگی هست باز نگه دارم و دریافتشون کنم واجراش کنم وازمسیرلذت ببرم و تمرکزم رو آگاهانه بذارم رو نکات مثبت زندگیم وکنترل کانون توجه رو یادبگیرم و ازطریق تغییر نگرشم به احساس بهتر برسم و مدت زمان بیشتری دراحساس خوب بمونم ،وبه این بهبود دائمی متعهد باشم ….

        اونوقت جهان هستی هم چاره ای جز کرنش کردن و بهترین هارو تقدیمم کردن نداره….

        بازم ازت بابت کامنتی که برام گذاشتی ممنونم وبه قول استادعباسمنش عزیزمون :

        برات آرزوی سلامتی ،ثروت وسعادت میکنم هم دردنیا و هم در آخرت…..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Im enough گفته:
      مدت عضویت: 3956 روز

      با سلام من خودم‌ لکنت زبان دارم و‌میتوان میزان فشار و دردی که سالها در رندگیتون داشتین رو بفهمن من با وجود رفتن پیش بهترین گفتاردرمانهای بزرگ این کشور کسی رو ندیدم که لکنت زبانش را درمان کند کنترل چرا میشود ولی درمان نه و اینکه لکنت به گیر کردن نیست شما میتوانی استاد دانشگاه باشی و سخنور و مدرس و همچنان دارای لکنت زبان فقط توانستی ان را پنهان کنی این ادعا بزرگی هست که میگویید لکنت را درمان کردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1841 روز

        سلام به شما دوست عزیز درخانواده بزرگ عباسمنش

        وقتی در جهانی زندگی می‌کنیم که اصل و اساسش این است که:

        «تمام اتفاقات زندگی ما -بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است»‌، جهانی که زبان داد و ستد با او‌، زبان باور و فرکانس است‌، عاملی حیاتی‌تر و ضروری‌تر از «تلاش برای ساختن باورهای قدرتمندکننده » وجود ندارد.

        جهان بر اساس قوانینش‌، همواره ما را در مداری همجنس با باورهای‌مان قرار می‌دهد و در آن مدار با اتفاقات‌، شرایط‌، ایده‌ها‌، راهکارها‌، فرصت‌ها‌، و آدم‌هایی هماهنگ با باورهای‌مان احاطه می‌کند. به خاطر این دلیل ساده و منطقی‌، در جهانی با این ساختار‌، تا باورهای قدرتمندکننده‌ای نداشته باشی‌، راهی به سوی شرایط بهتر‌، روابط بهتر‌، وضعیت مالی بهتر‌، سلامتی بیشتر و آرامش بیشتر نداری»

        مگر غیر اینه که ،باورهای ما تک تک تجربیات مارو میسازند؟؟

        استاد عباس منش عزیز باور کرد که میشه خیلی آسون مهاجرت کرد جوری که ایشون مهاجرت کردانقدر آسونه که اگر کسی در مدارش نباشه اصلا باور نمیکنه

        ایشون پیش بزرگترین وکیل های مهاجرت رفت و همشون گفتن آمریکا غول آخره و فعلا اصلا حرفشو نزن که به هیچ وجه نمیتونی ،اما استاد حرف اونارو باور نکردم با روش خودش پیش رفت ،نه تنها به آمریکا مهاجرت کرد بلکه به آسونی و راحتی هم اینکارو کرد جوری که تو فرودگاه آمریکا خودمأموره براش فرم پر کرد و بدون باز کردن هیچ کدوم از چمدوناش و بدون هیچ معطلی به بهشون اجازه ورود به خاک آمریکارو داد،جوری که من تو کشور خودم از یه استان به استان دیگه ،انقدر راحت ورود نکردم

        چرا این اتفاق برای استاد عباسمنش عزیزم افتاد ؟

        چون ایشون باور داشت ،رو خودش کار کرده بود چون آگاهانه باورهای سازنده دراین مورد ساخته بود

        وقتی منی که شاگرد عباسمنش هستم باور میکنم که همه چیز ،هرچیزی که در زندگیم تجربه میکنم نمود فیزیکی باورهای منه ،اونوقت دیگه نمیگم سرطان دارم دیگه سرطانو هیشکی درمان نکرده ،دیگه نمیگم موضوع ثروتمند شدن تو یه کشور فقیر و پراز تورمه ،دیگه نمیگم من از خانواده بسیار فقیرم زندگی در آمریکا رو که نمیتونم داشته باشم

        دیگه نمیگم لکنت زبانو نمیتونم درمان کنم

        میگم حالا که فهمیدم همه چییییییز بلااستثنا همه چیز به باورهام مربوط میشه ،میرم و باورهای قدرتمند کننده می‌سازم و نتایج داخواهمو میگیرم

        هیچ چیز مستثنی ازاین قانون نیست و همه چیز رو میشه با تغییر باورها تغییر داد فقط باید بدونیم به اندازه ای که باورشون میکنیم نتیجه میگیریم ،اگر باورکنیم که لکنت درمان شونده نیست و فقط میشه کنترل یا پنهانش کرد قطعا فقط همون نتیجه رو میگیریم .

        استاد عباسمنش عزیزم می‌فرمایند:حتی اگر کاری رو هیچ کس تاحالا نتونسته انجام بده باز برای من محدودیتی وجود ندارد باز من میرم انجامش میدم تا اولین نفر باشم

        پس اگر برای دیگران نشده و شما تاحالا ندیدید ،شما اولین نفرش باشید چون میشه نفر اول بود .هیچ کاری نشد نداره اما قبلش باید باورهای تخریب کننده که استاد اسمشو می‌ذاره ترمز هارو بشناسی

        وبعد با تعهد دنبال ساخت باورهای قدرتمند کننده جدید باشی و نتایج کوچک رو تحسین کنی و ادامه بدی وبه طور مستمر ورودی مناسب به ذهنت بدی و طی تکامل به خواستت برسی

        کار جهان اینه که باورهای ترو بهت ثابت کنه

        پس اگر شما تاحالا کسی رو ندیدی که برلکنتش غلبه کرده باشه بخاطر اینکه شما باور نداری که درمان پذیره

        من باورش دارم و صدها نفرو دیدم که درمان شدن از بچه‌ی چهار ساله تا پیر مرد 60 ساله

        بتازگی یه مرکز درمان بزرگ تو تهران دیدیم و نتایج کارشون رو هم تو پیجشون دیدم

        چون من باور دارم که میشه برا همون جهان باورهای منو بهم ثابت می‌کنه و من بااین افراد درمان شده برخورد میکنم .

        همه چیز باوره دوست عزیزم ،همه چیز….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      طیبه گفته:
      مدت عضویت: 3592 روز

      سلام ماریا عزیز

      چه جالب و خدایی هدایت شدم به کامنت زیبای شما

      اول ازت تشکر می کنم چه راحت از خودت و دغدغه هایت و باورهای نامناسب خودت گفتی و بعد هم دستاوردهای بی شمار را ذکر کردی

      احساس قربانی بودن از بچگی تو ذهن مون جا گرفته و به صورت ناخودآگاه همه چیز و همه کس را مقصر می دانیم به جز خودمون

      با کامنت زیبات دوباره به من یادآوری شد که مسئولیت زندگی خودم را بپذیرم و هر کجایی هستم خودم خلق کردم و هیچ فردی به اندازه سر سوزنی تاثیری در شرایط حال من نداشته و هیچ کسی تاثیری در آینده من ندارد ، من خالق زندگی خودم هستم

      پس باورهای مناسب می سازم و در جهت داشتن زندگی رویای ام قدم بر میدارم

      خدای من بهم کمک کن , فقط به تو و قدرت تو نیاز دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته و رفیق های نازنین غارحرا

    این فایل دیروز روی بنر سایت و جزو فایل های پیشنهادی سایت بود!من هم که اعتقاد دارم حتی فایل های پیشنهادی سایت هم اتفاقی نیست و برای من هدایت داره،توی برنامه بود که حتما بهش گوش بدم!اما توی فرکانس خوبی نبودم ونتونستم …

    وخدایی که هیچ وقت بیخیال هدایت کردنت نمیشه!

    فایلی که دیروز من نتونستم بهش گوش بدم،امروز شد نشانه ی روزانه م!

    خالق شرایط یا قربانی شرایط؟

    بعد از اینکه به فایل گوش دادم،طبق عادت دنبال ردپای خودم گشتم و دیدم بعععله!عجب ردپایی از خودم گذاشتم!

    چه خوشحال و خرسند و راضی بودم…از خودم…از خدا…از مسیر…

    چقدر به نتیجه های کوچیک زندگیم اهمیت میدادم و برای همشون سپاسگزار بودم،چقدر حالم خوب بود….

    یک نگاه به امروز خودم کردم گفتم دختر چته؟چرا انقدر با خودت درگیری؟چطور معجزه های زندگیت صد برابر شده،سپاسگزاری و حال خوبت یک صدم؟چرا انقدر نگرانی؟چرا انقدر رفتی تو در ودیوار؟چرا انقدر داری روی خودت و توانایی هات حساب میکنی؟چرا ندای نمیشه نمیشه سر دادی؟

    اردیبهشت پارسال،نتایج الانت رو توی خوابم نمیدیدی!خبر نداشتی چه معجزه هایی در راهه!

    اگر بهت میگفتن ماه رمضون سال بعد نتنها تو گرگانی که در آزادی زمانی کاملی و که داری تو بنگاه ها دنبال رهن خونه ی شخصی میگردی تو میگفتی برو چرت و پرت نگو اصلا امکان نداره!

    چی باعث شده ناامید بشی و فکر کنی دیگه زورت نمیرسه؟

    چی باعث شده فکرکنی تو نمیتونی توی شغل دلخواهت قرار بگیری؟

    چی باعث شد فکر کنی همه ی این مسیر رو خودت باتوانایی های خودت اومدی؟

    چی شد فکر کردی خدا بیخیالت شده؟

    چی شد فکر کردی قدرت خدا در همین حد بود؟؟؟؟

    یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ

    ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟

    نت گوشی رو باز کردم و نوشتم:

    توحید یعنی اینکه هیچ کس توی زندگی من تاثیری نداره

    توحید یعنی منم که خالق زندگیمم

    توحید یعنی من قربانی هیچ شرایطی نیستم

    توحید یعنی نباید نگران باشم

    توحید یعنی توکل کنم به خدایی که کارش رو خوب بلده

    توحید یعنی برم توی دل مسئله و با قدرت خدا حلش کنم

    توحید یعنی اینکه بشینم روی دوش خدا

    توحید یعنی ثروتمند بودن

    توحید یعنی شغل آسون،درآمد بالا

    توحید یعنی لیاقت همه ی چیزهای خوب دنیا رو داشتن،بهترین خونه،بهترین ماشین،بهترین سفر،بهترین هدیه ها،بهترین عشق هم مدار

    توحیدیعنی منم که خالق زندگیمم

    توحید یعنی من گیوآپ نمیکنم

    توحید یعنی حتی اگر به مو برسه،پاره نمیشه

    توحید یعنی خدا از من حمایت میکنه

    توحید خدا از من بیشتر میخواد که به خواسته هام برسم

    توحید یعنی طبیعیش اینکه من ثروتمند و خوشبخت زندگی کنم

    توحید یعنی من خودمو با خدا هماهنگ کنم،خدا تموم جهانم رو هماهنگ کنه

    توحید یعنی خدا هزاران دست داره که به من کمک کنه

    توحید یعنی خدا هیچ وقت تنهام نمیزاره

    توحید یعنی ثروت مثل اکسیژن و باید مثل نفس کشیدن راحت به دست بیاد

    توحید یعنی خدا،خدای فراوانیه…

    توحید یعنی همین امروز هزاران هزار نیکی از هزاران هزار راه در حال رسیدن به منه

    خدایا دستمو بگیر،این پیک رو خودت ردش کن….

    نوشتم و نوشتم و نوشتم …

    تا به یادم بیاد توحید یعنی چی…تا به یادم بیاد هروقت روی عقل خودم حساب کردم چک و لگدشو خوردم …تا بدونم فقط و فقط و فقط روی خدا و هدایت خدا حساب کنم…..

    وای ازون روزی که آدم فکر کنه چیزی بلده،فکر کنه دیگه قانون رو یاد گرفته،فکر کنه با توانایی های خودش نتیجه کسب کرده!

    قششششنگ با مخ میخوره زمین!یعنی فرکانست از عرش میاد فرش!

    یعنی میشینی حساب کتاب میکنی من فلان چیزو و فلان چیزو میخوام و بعد توانایی هاتو ،داشته هاتو میزاری وسط!

    بعد میفتی به چه کنم ،چه کنم! به چه جوری؟از کجا؟از چه طریق؟چطور ممکنه؟

    انگار تموم اتفاقات زندگیت رو خودت رقم زدی!

    یاد اون کامنت قشنگی افتادم که نوشته بود فرض کنیم که همه ی کارهارو داریم خودمون با عقل خودمون انجام میدیم!

    اون موقع که یک تک سلول تو دل مادرمون بودیم چی؟

    عقل داشتیم مگه؟

    فهم داشتیم مگه؟

    شعور داشتیم مگه؟

    چطور اون تک سلول شد میلیارد میلیارد سلول؟

    نکنه میخوام ادعا کنم خودمو دستمو درست کنم؟خودم تنظیم کردم سلول های چشمم کجا ساخته باشه؟

    بابا دست بردار سعیده!

    اعتراف کن نتنها هیییچی نمیدونی!که هییییچی بلد نیستی!

    فقط و فقط و فقط خدا میدونه!

    همه ی این اتفاقات زندگیتم خدا رقم زده

    تو نیاز داری رفرش بشی

    نیاز داری از صفر شروع کنی

    نیاز داری از اول بچینی همه چیزو ….

    وراه رفتم و راه رفتم و راه رفتم…

    تا بالاخره ندای الله رسید!

    دوره کشف قوانین زندگی!

    گفت بخرش!

    گفتم شوخی نکن،الان؟

    گفت همین الان!

    گفتم من به این پولم احتیاج دارم،فعلا شغل مشخصی ندارم،ممکنه به پولم نیاز پیدا کنما!

    گفت بهت میگم همین الان!

    از صفر کلوین همه چیز رو دوباره بچین!

    و اینطوری شد که دوره پر برکت کشف قوانین امروز به گنجینه ی محصولات من اضافه شد!

    ومن همینجا تعهد میدم،تموم پیش فرض های ذهنیم رو پاک کنم!

    و مثل کسی که هیچی نمیدونه و هیچی بلد نیست،خودم رو با آموزش های بینظیر استاد عباسمنش و استاد شایسته غرقاب کنم و یکبار دیگه با قوانین بدون تغییر خداوند،خالق زندگی خودم باشم.

    بریم برای گذروندن این پیک و خلق نتیجه های جدید….

    الهی به امید تو…

    ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ ۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ

    این است خدا پروردگار شما، جز او معبودی نیست، آفریننده همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او کارساز هر چیز است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 143 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1857 روز

      سلام سعیده نازنین، که دیگه فلورانس نایتینگل نیستی!

      سرم خیلی شلوغ شده. کمتر میرسم بیام تو سایت ، چیز بنویسم.ولی دورادور، کامنتهات رو میخونم.

      تا حال خوب لازم دارم، میام تو کامنتهای بچه ها. حالم خوب میشه و برمیگردم.

      1_ خوب کردی شغلتو عوض کردی. دنیا دو روزه!!

      2_ منم رفتم خونه استیجاری جدید…. اینقدر ددر با حال و شیکه! در و دیوار خوشکل و بسیار خوشرنگ و لعاب و … تقریبا بهترین جای شیراز. داستان‌های عجیبش بماند. طبق معمول، خدا در سه سوت، همه چی را ردیف کرد! دمش گرررم.

      3_ الان بهترین فصل پیدا کردن خونه اجاره ای هست. خونه ها، صف فروشن!(یه اصطلاح بورسی)

      4_ یعنی شک داری که بهترین کار رو با پولت کردی که دوره خریدی؟ شک نکن!

      سلام منو به جنگل ناهارخوران برسان‌. چاکرم کاکو.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلام به برادر عزیز توحیدی من علی آقا

        سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و ثروت الله به جسم و جان وروح توحیدی عزیزتون و خانواده ی قشنگتون

        سال نو و منزل نوو مبااااارک…

        بینهایت ازتون ممنونم که لطف کردید و برام نوشتید،سلامتون رو به ناهارخوران میرسونم…سلام منو به حافظیه برسونید…به عطر بهشتی شیراز….

        امیدوارم هرچه زودتر بتونم دوباره سفر به شیراز رو تجربه کنم.

        داداش علی،دلیل اصلی که این کامنت رو برات نوشتم،صدایی که هرروز داره توی سرم میپیچه….از همون روزی که کامنتت رو خوندم…

        هرروزخدا بهم میگه…یادت نره…پیغام منو برسون ….

        ی جایی تو کامنتتون نوشتید:(سرم خیلی شلوغ شده. کمتر میرسم بیام تو سایت ، چیز بنویسم.ولی دورادور، کامنتهات رو میخونم.)

        ازون موقع که این جمله رو خوندم،اون انرژی هر روز میگه بیام و براتون بنویسم…

        بیشتر روی سایت و آموزش ها وقت بزارید و اجازه بدید یک سری کارهارو خود خدا براتون انجام بده …

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        طس ۚ تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُبِینٍ﴿١﴾

        طاء، سین. این آیاتِ [با عظمتِ] قرآن و کتابی روشنگر است

        هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿٢﴾

        [که سراسر] هدایت کننده [انسان ها] و برای مؤمنان مژده دهنده است.

        الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٣﴾

        همانان که نماز برپا می دارند و زکات می پردازند، و قاطعانه به آخرت یقین دارند؛

        داداش علی،من کاره ای نبودم و فقط پیغام خدا و آیه هایی که گفت رو براتون فرستادم.دعا میکنم این تلگراف در بهترین زمان ومکان به دستتون برسه…

        به امید دیدارتون در بهترین زمان ومکان

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
        • -
          علی بردبار گفته:
          مدت عضویت: 1857 روز

          سلام به سعیده ی عزیز

          ممنونم که بهترین جواب رو بهم دادی.

          آره، همینطوره. صد بار و هزار بار بهم ثابت شده که اگه چیزی در زندگیم تغییر میکنه و به بهبودی میرسه، ریشه اش در رفتارهای روتین روزانه نیست.

          دیروز روز اول عید بود.

          بعد از سال تحویل، به جای رفتن به خونه ی این و اون، چهار تامون پاشدیم رفتیم توی شهر گردش.

          با همون الگوی فرار از صف خرید و حمله به صف فروش که از بورس یاد گرفتم! چیزی که همه ی مردم معطلش هستند و به خاطرش صف میبندند، خطرناکه!:))

          شیراز خلوت بود. از خیابونهای خلوت لذت بردیم

          به گلفروشیهای قصردشت سر زدیم و حالمان توپ شد.

          بعد رفتیم بازار وکیل، قاطی مهمونهای نوروزی.

          راست میگی. من هیچ وقت حق نداشته م که بخاطر زندگی روتین سرم شلوغ باشه.

          هیچ وقت حق نداشته م مثل بقیه زندگی کنم!

          وبه همین خاطر هست که بچه هام به بچه های هیچ کس شبیه نیستند…

          عشقم هم مثل خودم رد داده! و به همین خاطر عاشقشم: دیوانه چو دیوانه ببیند، خوشش آید!

          و خودم، توی آسمانها صبح را شب میکنم.

          دوباره اینجا، روزی یک کامنت مینویسم.

          دوباره اینجا… دوباره توی غار حرا.

          دوباره شما رفقای عزیزم.

          دوستتان دارم

          حافظیه دوستت داره. داستان شرق بنفشه از شهریار مندنی پور رو خوندی؟ اگه نزدیکم بودی، از جانب حافظ، بهت عیدی میدادمش:))) یک مفهوم قشنگ از عشق درش هست که بهم تو زندگی کمک کرد تا کمتر تو در و دیوار باشم.

          نیکا و نیلا رو ببوس.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1282 روز

            هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

            داداش علی عزیزم سلام،ازت ممنونم که لطف کردی و به کامنتم پاسخ دادی،امروز تو تمرین ستاره ی قطبیم درخواستی از خداوند کردم که کامنت شما برای من سراسر نشانه و پاسخ خداوند بود…و دربهترین زمان و مکان به دستم رسید.

            اینجوری که اول و آخر و ظاهر و باطن خودشه…

            ما چه کاره ایم؟اون دستور میده و ما مینویسیم…

            ایمان دارم داره اتفاقات فوق العاده ای میفته…اگر من در مسیر با همین استقامت پیش برم…بزودی با خبرهای خوب برمیگردم…

            والبته منتظر خوندن کامنت های قشنگتون هستم…یادتون نره .. :) حداقل روزی یک کامنت …

            سلام منو به عشق هم مدارتون برسونید و از روشنی قلبم برای خانواده ی قشنگتون، نور و عشق و رحمت و ثروت الله رو میخوام در تموم لحظه ها…

            درپناه نور آسمون ها وزمین باشید.

            به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      حمید گفته:
      مدت عضویت: 2312 روز

      سعیده جان سلام..

      امیدوارم همیشه حال دلت خوب باشه ..باید اعتراف کنم که هر موقع یکم از مسیر الهی میخام دور بشم با خواندن کامنتهات اصلا حال دلم کلا خوب خوب میشه ..یعنی به محض یکم تردید از احساسم سریع میام ببینم چی برامون از ارتباطت با خدای مهربون نوشتی..باورت نمیشه من چندین بارم شده وسط خوندن متنهات اتفاقات و معجزه های برام رخ داده که اشک ذوق تو چشمام حلقه زده واقعا ازت سپاسگزارم برای این احساس زیبای که داری که انتقالش میدید ب همه این بچها..وقتی فهمیدم دوره کشف قوانین رو گرفتید بی نهایت خوشحال شدم که گنجی ب گنجینهاتون اضافه شده چون واقعاً دوره کشف قوانین برای من معجزها کرد و خیلی خوشحالترم که میتونم نتایج و عمل کردهاتو تو این بخش بخونم و الگو بگیرم..

      بی صبرانه منتظر خواندن کامنتهات تو این دوره عالی هستم ..

      ب امید رسیدن همه عزیزان عباسمنشی ب تک تک ارزوهاشون..

      خدا همیشه نگهدارت..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      حسن موسوی گفته:
      مدت عضویت: 674 روز

      سلام

      سلام به خدای مهربان

      سلام به استاد عزیز و همراهشون

      سلام به سعیده خانم گرامی

      از شما که در این کامنت زبان گویای خداوند هستی سپاسگزارم

      چقدر خوب توحید رو وصل کردی

      چقدر خوب از شرایط خودت به زبان خدا صحبت می‌کنی .

      چقدر خوب کلامت چراغی بر راه نمیشه تاریکم شد

      خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود سعیده جان شهریاری

      خدایا سپاسگزارم به خاطر این سایت ، این پست ، این کامنت

      خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود استاد عباسمنش و هزاران دست دیگر خودت در این سایت . در این بهترین نقطه از دنیا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهرداد غنچه گفته:
      مدت عضویت: 3057 روز

      سلام دوست عزیزم

      اسما ابوتراب هستم

      تشکر میکنم برای این کامنت زیباتون چقدر خالصانه و عرفانی بود چقدر حال منو خوب کرد و یه اون جایی که گفتید توحید یعنی شغل اسون درامد بالا

      اینجا انگار ذهنم قفل کرد گفت یعنی چی

      اخه سخت کار کردن پاشنه اشیل منه

      ولی با دیدن این جملتون ذهنم میخواست بگه این دیگ توحید نمیتونه باشه شغل اسون چه ربطی به توحیدی بودن داره

      ولی یادم به اون ایه افتاد ک میگ ما شما را اسون کردیم برای اسونی ها

      وقتی با خدا باشی اسون میشی

      همه چیت رووان جلو میره و میوفتی تو مسیر سرسبز و جنگلی و اسفالت و سوت زنان شروع به حرکت کردن میکنی

      من تویه رشته ای فعالیت میکنم که چندین تا شاخه دارم و من واقعا دوست دارم انجامشون بدم ولی همش میگم تو چطوری میخوای اینکارو بکنی نه فقط باید فلان کارو بکنی و …

      اون قسمت از نوشتتون ک گفتید ما یه تک سلولی بودیم ک خدا بهمون شکل داده چقدرررر توحیدی بود چقدر احساس نیازمند خدا بودن بهم دست داد چقدر بهم گفت

      تو خود پای در ره بنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد

      این دیدگاه توحیدیه که به ما هنه چی میده ثروت و ارامش و حال خوب

      من الان نیاز داشتم این کامنت شما رو بخونم که به خدای درونم نزدیک و نزدیک تر بشم و سپاسگزار تر باشم

      اخه چند وقت پیش بهم الهام شد ک سپاسگزارتر باش

      .. دوست عزیزم کامنت های شما بینظیره و من واقعا ازشون لذت میبرم نمیدونم الان در چه شرایطی هستید ولی امیدوارم ک بهترین خونه نسیبتون شده باشه و جیبتون پر از پول باشه

      دوستتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نسرین میری گفته:
      مدت عضویت: 1346 روز

      چقدر توحید رو قشنگ تعریف کردی سعیده جان.امروز بعداز مدتی دوری از سایت،خوندن کامنت بهم خیلی چیزا رو یادآوری کرد

      و اینکه برای رسیدن به خواسته هامون رو داشته هامون حساب نکنیم،واقعا بارها تجربه شو داشتم که از راهی که فکرشو نمی‌کردم به خواسته هام رسیدم،ولی آدم باز یادش میره،بازمیشینه حساب کتاب می‌کنه که چطوری و ازکجا؟واقعا هرروز و هر لحظه نیاز به یادآوری قانون داریم،نیاز داریم موحد بودن رو تمرین کنیم

      حالم بهترازقبله

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش

    متصل گردان به دریاهای خویش

    سلام و درود، و عرض ادب و احترام خدمت استاد نازنینم و خانم شایسته محترم، و تمامی دوستان عزیز.

    این جهانِ زیبای پهناور که ما در آن زندگی را تجربه میکنیم، سرشار از تضادهایی است که رسالتشان هدایت ما به رشد و ترقی و پیشرفت است، یعنی زندگی ما در مسیر کمال، با تضادها و حل ناخواسته ها میسر خواهد بود.

    هرگز ما به سطحی نخواهیم رسید که هیچ تضاد و ناخواسته ایی در آن نباشد، ولی به سطحی میرسیم که به راحتی حلال مسائلمان باشیم.

    ما میتوانیم با رشد و ترقی، با ارزشمندتر شدن، با دریافت اطلاعات و تبدیل آن به دانش، و با استفاده از دانش خود که به حکمت تبدیل کرده ایم، به راحتی هر مسئله ایی را حل کنیم، و حل مسائل خود به خود تبدیل میشود به یک سبک زندگی حکیمانه، فردی که بزرگمنشانه، خداگونه، به مسایل زندگی خود نگاه میکند، و با استفاده از حکمتی که خداوند در اختیارش قرار داده، براحتی از سد موانع، سد مسائل، سد ناخواسته ها عبور میکند، بگونه ایی که انگار یک مرحله از یک بازی را طی کرد و به مرحله بالاتر می رود.

    حکمت به معنای علمِ با ارزشی است که همراه با عمل باشد.

    براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شده‌اند تا به مردم کتاب و حکمت بیاموزند.

    خدا به همه پیامبران و لقمان حکمت عطا کرده است. برخی از جملات حکمت‌آمیز لقمان در قرآن و روایات آمده است. خدا به حضرت داوود مُلک و حکمت، و نیز حکمت و فصل‌ الخطاب داده و به آل‌ ابراهیم نیز کتاب و حکمت و مُلک عظیم بخشیده است.

    ابراهیم و اسماعیل در یکی از دعاهای خود از خدا خواسته‌اند در میان ذرّیه ایشان رسولی را برانگیزد که بر مردم آیات الهی را بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد.

    خدا به عیسی‌ بن مریم کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموخت و او را به جانب بنی اسرائیل فرستاد.

    بنابر آیات قرآن، خدا به هرکس بخواهد، حکمت عطا می‌کند و به کسی که حکمت عطا کند، خیر فراوانی داده شده است.

    “شیوه حل مسائل” همان حکمت است، علمی که به عمل تبدیل میشود.

    من دوره شیوه حل مسائل رو فعلا تهیه نکرده ام، و قطعا یقین دارم که یک دوره بینظیری است، و علت خرید نکردن من این است که فعلا دوره 12قدم رو کار میکنم، و برنامه ریزی کرده ام برای تهیه دوره قانون سلامت و شیوه حل مسائل.

    اگه بخواهیم مثال بزنیم از اینکه کدام کارها رو توی زندگیمون انجام دادیم به شیوه حل مسائل، بی شک همه ما صدها مثال میتونیم بشماریم.

    از دوران کودکیمون در درست کردن یک فرفره کاغذی و نصب آن بر سر یک تکه چوب، از نقاشی کشیدنهایی که روی الگو میزاشتیم و میگرفتیم روی لامپ تلویزیون که بهتر معلوم بشه، گاها تعمیر کفشمون، کیفمون، انواع تقلب کردنهامون که کتاب رو کجا بزارم که بتونم سر امتحان راحت تر باز کنم، اومدیم تااا جایی که بزرگ و بزرگتر شدیم، حل مسئله کنکور، حل مسائله خرید خانه، ازدواج کردن، خریدن تک تک وسایلی که لازمشون داشتیم ولی مشکلاتی بود در راه رسیدن بهشون، خیلی مسائل رو حل کردیم، ولی بقدری برامون بدیهی بوده که توجهی بهش نکردیم.

    نکته قابل توجه در حل مسائل اینه که، هرکسی بسته به فکر و شعوری که داره، یا همون بسته به حکمتی که داره در هر سطحی از زندگی تونسته مسائلی رو که همسطح با حکمتش است رو حل کنه، ولی متاسفانه مسایل و مشکلات بالاتر از سطح حکمتش یا همچنان پابرجا باقی مونده، و یا احتمالا بقول استاد زیر چرخ دنده هاش له شده.

    ای خدا ای فضل تو حاجت روا

    با تو یاد هیچ کس نبود روا

    این قدر ارشاد تو بخشیده‌ای

    تا بدین بس عیب ما پوشیده‌ای

    قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش

    متصل گردان به دریاهای خویش

    قطرهٔ علمست اندر جان من

    وارهانش از هوا وز خاک تن

    چندین سال پیش توی کلاس صخره نوردی که اون موقع ها میرفتم، روی دیوار تابلویی از ادموند هیلاری (اولین فاتح اورست) زده بودند که یک جمله بسیار عالی گفته بود، ادموند هیلاری پس از اولین تلاش ناموفقش برای صعود به اورست که حتی باعث شده بود انگشتهای پاش رو در اثر یخزدگی از دست بده، رو به کوه اورست میکنه و میگه: اورست، من برمیگردم و بالاخره تو رو فتح می‌کنم؛ تو به عنوان یک کوه نمی‌تونی رشد کنی، اما من یه آدمم و می‌تونم!

    خدایااااا ، این جمله از دهان یک انسان فقط به اعتبار قدرت تو میتونه گفته بشه، این حرف یک خداست، خدایی که خالق زندگیه، و من باید همیشه مثل هیلاری به مسائل زندگی ام نگاه کنم، من یک انسانم و میتوانم رشد کنم، والسلام.

    عاشقتونم

    موفق و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      سلام و درود جمال آقای عزیز

      هنگام خواندن جمله ای که از ادموند هیلاری اولین فاتح اورست نقل کرده بودی تمام بدنم سرد شد. من انسانم و میتوانم رشد کنم! . لذت بردم از اینکه چقدر قشنگ از این جمله استفاده کردی و باور قدرتمند کننده ای ساختی که هر سدی رو میتونه در هم بشکنه و انگیزه بده به ما برای بهتر و بهتر و بهتر شدن، ممنونم دوست عزیز.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهِ جمال عزیز

      مرسی که مینویسین و کلی من از نوشته های شما درس گرفتم و میگیرم

      من از خوندن کامنت های شما به عقل کل هدایت شدم و خیلی سپاسگزارم از شما

      با خوندن اون قسمت از کامنتون که از تقلب در مدرسه گفتین کلی خندیدم

      مرسی

      چقدر تک تک آدم‌های این سایت متفاوت هستن از واقعیت جامعه و چقدر لذت بخشه بودن باهاشون

      دقیقا باید یادمون باشه که ما انسانیم و میتونیم حرکت کنیم و حل کنیم پیشرفت کنیم بیشتر بخوایم و بازم حرکت کنیم

      ممنونم که یادآوری کردین

      خدای مقتدر حامی و هادیتون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      سلام به جمال عزیز خیلی خیلی از کامتت لذت بردم داداش ینس واقعا لذت بردم با مثال های عالی ک زدید واقعا ازتون سپاسگزارم

      ب قول شما ما از بچگی خیلی مسایل حل کردیم ولی بزرگ ک شدیم مشکلات بزرگتر دیدم و حرکت نکردیم

      بخاطر یاداوریتون و جملات نابتون سپاسگزارم

      مخصوصا جمله اخر که درباره ادموندهیلاری اولین فاتح اورست گفتی داداش دمت گرم واقعا نتونستم براتون کامنت نزارم انقد ک این جمله برام لذت بخش بود ک هیلاری میگه اورست تو نمیتونی رشد کنی ولی من ادمم رشد مبکنم و میام تو رو فتح میکنم (عالی بود عالی)

      داداش امروز من ب خودم گفتم آزاده چرا نجوای شیطان میاد تو ذهنت چرا از سال جدید دست و پا شکستع ب قوانین عمل میکنی چرا مثل قبل با خدا حرف نمیزنی باورهاتو نمیگی چرا حرکت نمیکنی درسته که تمام تمرکزتو رو پیج کاریت گزاشتی و داری تولید محتوا میکنی اما باید باورهاتم درست کنی پس تو باید خالق شرایط زندگیت باشی ن قربانی

      باید خلق کنی زندگیتو

      اومدم و باخدا حرف زدن و باورهام و خواسته هامو گفتم و بین خودمو و خدا قراردادمو نوشتم و هردو هم من هم خدا امضا زدیم و حس و حالم خیلی عالی شد و خیلی اعتماد ب نفسم بالا رفت و از خودم راضی تر شدم

      از شما جمال عزیزم ب خاطر کامنت پرمحتوات سپاسگزارم

      از استاد جانم و مریم عزیزمم هم که با عشق این فایلها رو آماده میکنن برامون سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سیده مینا سیدپور گفته:
      مدت عضویت: 1579 روز

      به نام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

      وسلام به شما دوست گرامی آقا جمال..

      چقدرلذت بردم از کامنت زیبا وپراز اگاهیتون…

      چقدر خاطره دوران بچگی با یادآوری شما از ذهنم گذشت و لبخند اورد رو لبم…

      با مثالهای قرانیتون به یاد آوردم که استاد عزیزم منو با کتاب خداوند وکلام خداوند آشتی داد وجوری برام از بزرگی و عظمت و قدرت و مهربانی خداوند مثال از کلامش توی قرآن آورد توی فایلهای مختلف، که من عاشق خدایی شدم که سیدحسین عباسمنش بهم معرفیش کرد وگفت مگه نمیخوای بفهمی خدا ازت چی میخواد؟ مگه نمیخوای بهش نزدیک بشی و باهاش رفاقت کنی، برو کلامش رو بخون، وبخون وبخون، بدون تعصب ، وازش بخواه که قلبت رو باز کنه تا معنی ومفهوم آیاتش رو بفهمی ودرک کنی وتوی زندگیت بهش عمل کنی…

      خدارو هزاران بارشکر که هر کدوم از ما با هر پست ومقامی، توهر شهر ودیاری، باهرشرایطی، به یه اصل مهم رسیدیم، اونم اینکه مهمترین رابطه ی ما توی زندگیمون رابطه خودمون با خداست، واگه این رابطه اوکی باشه، خداوند تمامی رابطه ها وامورات وکل زندگیمون رو به زیبایی مدیرییت میکنه…

      سید حسین عباسمنش گفت و عملکرد..ما دیدیم وشنیدیم و باورکردیم و عمل کردیم، وحالا نتایجش هم مشخص ومعلومه…

      بزرگترین نتیجه اش، امنیت وآرامشی هست که توبهترین وبدترین شرایط ، حال دل ما خوبه…چون یقین داریم در محافظت کامل هستیم…

      یه جمله اخر دیدگاهتون گفتید از کوهنورد هیلاری، واقعا مو به تنم سیخ شد، اشکم سرازیر شد…

      براستی که این کلام خداوند بود بر لبان هیلاری، که انقدر قدرتمند بوده و ماندگار شده، ومی تونه باورهای هرکسی رو دستخوش تغییرات مثبت کنه…

      مثل تک تک ماها که توی این مسیر باتکرار وتمرین تونستیم خدای خودمون رو، وبعد خودمون رو بزرگتر وقوی تر ، از مسائل ومشکلات وتضادها ببینیم…

      خدارو صدهزار مرتبه شکر،که جاهل از دنیا نرفتیم…

      هنوز سر سوزن از قدرت وتوانایی های خودمون و عظمت خداوند آگاه شدیم اینقدر حس خوشبختی داریم …اگه ایمانمون بشه قد جو وارزن دیگه چقدر خوشبخت وسعادتمند میشیم و راضی و سپاسگزارتر…

      انشالله در پناه امن خداوند باشید دوست گرامی من..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1835 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم

      جمالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

      الله اکبر

      سلام به روی ماهت

      این چه جمله ای بود مردم براشششششش

      رو بروی کوه بایستی و بگی تو به عنوان یه کوه نمیتونی رشد کنی اورس

      ولی من به عنوان یه ادم میتونم

      الله اکبر الله اکبررررررر لذت بردم

      دست خوشششششش که عجب چیزززززی گفتی

      دوستتون دارممممممکه ایقددقشنگید و سپاس گزارم از خدااااااا برای این همه نعمت اگاهی و عشقی که شامل حال من کرد دمتتت گرم

      در گناه رب شاد و سلامت ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      شیما ولیان گفته:
      مدت عضویت: 1921 روز

      سلام امیدوارم رو به رشدباشین وسرشاراز سربلندی وحس خوب

      وای چقدر این کامنت زیبا بود وخصوصا اون قسمت هیلاری من خودم اولین بار که کوهنوردی رفتم چقدر ترس داشتم والان این کامنت رو خوندم چقدر خودم تو تکامل مسیروپیشرفت دیدم و واقعا انسان راحت میتونه پیشرفت کنه با توکل بخدا هیچ چیزی برای انسان غیر ممکن نیست فقط بستگی با باورمون داره که خدارو باورکنیم واینکه خودمون خالق زندگی خودمون هستیم وانسان از طریق تضادها تجربه کسب میکنه وبزرگتر میشه ووقتی مسئله ای رو حل میکنه که دیگه نگم براتون انگار رو ابراس

      خداروشکر دوست عزیزم که با این کامنت شما کلی ذوق کردم دست قشنگ خدا روی زمین الهی هرچی میخای همون بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»

    ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﭘﻴﺸﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮﻛﺎﺗﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺸﻮﺩﻳﻢ ، ﻭﻟﻲ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻣﺎ ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ .(٩6 اعراف)

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همینطور همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی.

    بقول حافظ شیرازی:

    «اَلمِنَّهُ لِلَّه که درِ میکده باز است ؛ زان رو که مرا بر در او روی نیاز است» «خُم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی ؛ وان مِی که در آن جاست حقیقت، نه مجاز است»

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که درهای نعمت و برکت و فراوانی پرودگار همواره به روی بندگانش بازه و یاد خودش رو در دلهای ما قرار میده. امان از دست این ذهنِ نجواگرِ کفورِ بیشعور، که تا یه کوچکترین مسئله ای به اندازه یه پر کاه ببینه ازش یه کوه میسازه ، غافل از اینکه نه تنها یه کوه که اگه یه کهکشان هم ازش بسازه در برابر قدرت رب العالمین به اندازه یه دونه ماسه هم نیست. ذهن فراموش می‌کنه که انرژی خداوند در ذره ذره اجزای عالم جریان داره، از مقیاس ذرات نوترونی گرفته تا مقیاس کهشکانی. ذره ای در عالم نیست که خداوند در اون جاری نباشه. یه وقتایی بخاطر اتفاقات پیرامون که حتی خارج از کنترل ماست، و نتیجه اش اصلا ربطی به زندگی ما هم پیدا نمیکنه، ذهن شروع می‌کنه به نجوا. آقاااااا یه دو دقیقه بشین سر جات، صبوری کن ببین خدا چی میگه. و خدا رو شکر من ابزار کنترلش رو هم دارم. میگم اکی میخوای نجوا کنی، بیا ببین خدا حرف حسابش چیه؟ ببین خدا داره چی میگه … و این آیه نشانه امروزم بود از سوره اعراف که خداوند میگه اگر مردم مسیر ایمان و تقوا رو در پیش بگیرن درهایی از نعمت و فراوانی و برکت به زندگی شون باز میشه، از آسمان و زمین. اگه بخوام در مورد روش حل مسائل حرف بزنم ، به جرأت میتونم بگم یکیش همینه که هر وقت ذهنم شروع می‌کنه به چرت و پرت گویی و نجوا کردن و اضطراب و استرس درست کردن، با کتاب قانون خداوند (قرآن) دهانش رو ببندم.

    من خطاها و کفران نعمت های خودم رو یادم میره و بعداً فکر میکنم خداوند میخواد منو ادب کنه. غافل از اینکه هر اتفاقی محصول مزرعه خودمه. مقصد راهیه که خودم قدم داخلش گذاشتم. «رَبِّ إنّی ظَلَمْتُ نفسی فَاغْفِرلی» خدایا من به خودم ظلم کردم و ازت میخوام منو ببخشی. خدایا جز تو بخشایشگری برای گناهانم پیدا نمیکنم، و جز تو پوشاننده ای بر عیب‌های خودم نمی‌یابم.

    «از وی همه مستی و غرور است و تکبر ؛ وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است» «رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم ؛ با دوست بگوییم که او محرم راز است» «بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم ؛ تا دیدهٔ من بر رُخِ زیبایِ تو باز است» «در کعبهٔ کوی تو هر آن کس که بیاید ؛ از قبلهٔ ابروی تو در عینِ نماز است»

    به لطف الهی من توی زندگیم به فراخور فنی بودن و دست به ابزار بودنم تونستم مسائل مختلفی رو حل کنم. و میدونم که آدم دست به ابزاری هستم. ولی خداییش بشدت فراموشکارم و همه چیز یادم می‌ره. اگه عین فیلمهای ایرانی فلاش‌بک بزنم به گذشته باید بگم(پونزده سال پیش در چنین روزی سال 1387) زمانی که یه جوون 21- 20 ساله بودم توی نیروی دریایی یه سری قایق ها داشتن که دوتا موتور دیزل ولوو پنتا داشت. ما 9 نفر نیروی مکانیک بودیم توی اون مجموعه که همه به اون روش مرسوم تعمیرات رو انجام میدادن. در زمان تعمیرات اول گیربکس رو نصب میکردن و بعداً سیم مکانیزم گیربکس رو وصل میکردن ( درستش هم همینه، چون تا گیربکس نصب نشه شما میخوای سیم رو به کجا وصل کنی؟) ولی یه مسئله وجود داشت وقتی سیم رو میخواستی وصل کنی این سیم با یه پیچ متصل میشد که هیچ جایی برای حرکت آچار نبود. و باید چند میلیمتر چند میلیمتر پیچ رو میبستی. اگه کل پروسه کاری یک ساعت طول می‌کشید پروسه بستن پیچ به تنهایی 1ساعت دیگه از شما زمان می‌گرفت. سالها بود همینطور انجامش میدادن. نامبرده از همون بچگی دوست داشت برای هر کاری روش خودش رو در پیش بگیره. بقول آرنولد شوراتزنگر

    Break the rules, NOT the law, break the rules.

    قواعد رو‌ بشکنید. قانون رو نه، قواعد رو.

    من اونجا یه قاعده تعمیرات رو شکستم. یعنی من اول سیم رو انداختم و پیچ نگهدارنده رو بستم ولی چند میلیمتر آخرش رو محکم نکردم. گیر بکس رو نصب کردم. و بعداً سر سیم رو به گیربکس متصل کردم و نهایتاً اون چند میلیمتر پایانی رو محکم کردم. یادم میاد یبار کار کردن روی گیربکس رو شروع کردم. یه قایق دوتا گیربکس داشت، وقتی کارم رو روی گیربکس راست تموم کردم، پنج نفر قدیمی تر و با تجربه تر از من مشغول گیربکس چپ بودن. یکی از دلایلی که الان به ذهنم رسید که چرا من اینقدر فراموشکار‌ هستم و حل مسائل گذشته ام رو یادم رفته بخاطر اینه که من خیلی از این کارها برام عادی بنظر میرسه. میگم خب همه میتونن این کارو بکنن، همه بلدن. من کار خاصی نکردم. این کاملاً عادیه، و فکر کنم ریشه اش در نداشتن عزت نفس باشه. تا پیش از این من کارهای مختلفی توی همون نیروی دریایی انجام داده بودم که همه از تعریف و تمجید میکردن ولی من فکر میکردم اینها دارن مسخره میکنن، یا الکی هندونه زیر بغلم میذارن تا کاراشون رو انجام بدم. ولی چرا این موضوع الان یادم اومد چون واقعاً برای خودم ثابت شد من به تنهایی یه کاری کردم در زمانی کوتاهتر که پنج نفر همزمان در زمانی طولانی تر باید انجامش میدادن.

    نمیدونم یه مثال دیگه هم بزنم یا کامنتم خیلی طولانی میشه. اگه حوصله تون نمیشه ادامه اش ندین. توی پالایشگاه گاز یه وقتایی یه کارهای تعمیراتی انجام میشه که نیاز به حضور دائم آتش نشانی هست تا پایان کار. روش مرسومی که از گذشته باقی مونده بود این بود که دو نفر همزمان یه شیلنگ سایز 2,5 اینچ رو بگیرن و آب رو باز نگه دارن که وقتی یه لوله یا تجهیزاتی باز میشه مایعات نفتی یا مواد شیمیایی ازش می‌ریزه با آب شسته بشه و خطر اشتعال و مسمومیت تعمیرکاران برطرف بشه. کاری بشدت سنگین و طاقت فرسا و خسته کننده. کاری که من انجام میدادم این بود که بجای ایستادن و نگه داشتن شیلنگ اون رو روی زمین یه حلقه میزدم چیزی شبیه یه حرف q . یه حلقه که سر شیلنگ از زیر ادامه خودش رد شده و یه ضربدر تشکیل داده. پشت ضربدر مینشستم و دو تا زانوم رو میذاشتم روی ضربدر تا با چسبوندن شیلنگ به زمین وزن و نیروی بسیار زیاد اون رو کنترل کنم. و نازل رو توی دستم می‌گرفتم و به هر سمتی که لازم بود زاویه میدادم. و چون حرکت نازل هم محدود می‌شد دیگه کاملاً تحت کنترل من بود. نتیجه چی میشد؟ کاری که قبلاً انجام میشد این بود که از شبکه با فشار 13 بار سینگ میدادن به ماشین آتش نشانی ، از ماشین با فشار 7 بار میدادن به سر نازل که توسط دو نفر گرفته شده بود. دو نفر اینجا و یه نفر هم اپراتور پمپ ماشین. من از همون شبکه 13 باری با یه نفر انجامش میدادم ، بدون درگیر کردن ماشین، که آزادی عمل داشت یه کار دیگه بکنه. دو نفر هم آزاد بودن که میتونستن نوبتی با این یه نفر هر وقت خسته شد تعویض کنن. کار موثر تر با مداومت بیشتر و نیاز به افراد کمتر.‌

    الان که اینو نوشتم بازم یادم به تجهیزات دیگه ای افتاد که بقیه 2-3 نفره انجامش میدادن و من به تنهایی. که این هم ریشه اش در این بود که من همیشه بقول حافظ «خلوت گزیده» بودم. و توی تنهایی خودم، خودمو مشغول به کارهای فنی میکردم و از کسی کمک نمیگرفتم. بارها اتفاق افتاد که وقتی یه روش اصولی و درست رو ارائه میدادم که این جوری کار انجام بشه دیگران ذهنشون مقاومت داشت. میگفتن ما تا پیش از این دو سه نفره انجامش می‌دادیم(با کلی زحمت)، چطوریه که تو یه نفره براحتی انجامش میدی؟ چون من راحت انجامش میدادم اونها میگفتن این روش تو‌ غلطه.

    اینها چیزایی بود یه کمی توی ذهنم قابل توجه تر‌ به نظرم اومد گفتم برای تمرین بنویسمش. هرچند کلی موضوع دیگه یادم میاد، و به خودم میگم این که عادیه، چیزی نیست، همه میتونن.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک نعمتها و آگاهی هایی که بهمون میده. شکر بخاطر نوری که به قلبمون میتابونه تا هدایتگر راهمون باشه. شکر بخاطر قلبی مطیع و هدایت پذیر.

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیز بخاطر این صحبت‌های ارزشمند تون (کلی ایموجی قلب) و تشکر ویژه از خانم شایسته بزرگوار که اینقدر عالی فیلمبرداری کردن. توی این زمین ناصاف که راه رفتن به تنهایی یه وقتایی سخت میشه حقیقتاً دوربین دست گرفتن و فیلمبرداری کردن و کادر رو به درستی نگه داشتن واقعاً سخته. بهتون خدا قوت میگم. و تحسینتون میکنم. یعنی بیشتر از این فایلها که رو ما میبینیم نتیجه تلاشهای شماست. میدونم استاد اینقدر حوصله دوربین دست گرفتن نداره. اگه تلاشهای خانم شایسته عزیز نبود مطمئنم تعداد فایلهای دانلودی سایت یک سوم الان هم نبود.

    از همه دوستان عزیزم که اینقدر دوستم دارن و دوستشون دارم و اینجا کنارم هستن و برام پاسخ مینویسن و دست و زبان خداوند میشن برام، هم تشکر و قدردانی میکنم. ازتون سپاسگزارم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 224 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      به نام خدای مهربان

      Hello expert engineer

      بابا گفتم این یه پا مهندسی،

      خدا را شکر کم کم داری توانایی های فوق العاده ات رو لو میدی.

      ان شاءالله به زودی زود به جوهره اصلی وجویت پی خواهی برد و غوغایی مثال زدنی به پا خواهی کرد.

      منتظر پرتاب موشک موفقیت ات به فضای مجازی سایت عباسمنش دات کام هستیم.

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به شما

        از لطف و محبت تون سپاسگزارم.

        اینها فقط بخشی از توانایی های منه. دوست ندارم در مورد خودم حرف بزنم و از خودم تعریف کنم. حس جالبی برام نداره ، در عوض دوست دارم توی کار عملی مهارتم رو نشون بدم. یه چیزی شبیه کارهایی که استاد عباس منش توی زندگی در بهشت انجام میداد. چون حس میکنم وقتی میگم کسی باورش نمیشه، وقتی انجامش بدم خودش دیگه مشخصه. ممنونم از انرژی مثبت همیشگیت. همیشه بهم لطف داری و همیشه با کامنت هات حالمو عالی می‌کنی. برات از خداوند بهترین ها رو میخوام.

        بقول سعیده کلی قلب رنگی از عسلویه تا آبودان خُومو.

        راستی دیشب یه اتفاقی برام افتاد کلللللللیییییی ذوق زده شدم. نشانه دیروزم سفر به دور آمریکا قسمت 10 بود، و چون رویی شیوه حل مسائل داشتم کار میکردم دقیقا موضوع همون فایل هم گفتگوی استاد با خانم شایسته سر شیوه حل مسائل بود. استاد یه مسئله داشت با چراغهای عقب تریلری که به RV وصل میشد، مایک با آتیش روشن کردن بعد از بارون مسئله داشت و خانم شایسته هم یه روش جدید رو برای غذا پختن امتحان کردن. و دقیقاً سه تا مثال عملی از شیوه حل مسائل. بعد من توی کامنت نوشتم پیشنهاد میکنم این فایل هم به آگاهی های دوره اضافه بشه. باورت نمیشه. من که کلی ذوق کردم. از گروه تحقیقاتی (استاد) عباس منش پاسخ کامنت دریافت کردم. یه پاسخ شاید یه خطی ، حدس میزنم کار خانم شایسته بود. ولی همین یه خط چنان احساس خوب و مثبتی در من ایجاد کرد که نگو.

        خواستم این احساس خوب رو باهات به اشتراک بذارم. و اینکه برات بهترین ها رو از وهاب بینهایت درخواست میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
        • -
          رضوان یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2222 روز

          به نام خدای مهربان

          سلام به حمید عزیز و پرتوان و خوش فکر

          رفتم و پاسخ مریم جان به شما را دیدیم، آفرررررررررررررررررین پسر

          یه روز میبینی استاد بهت زنگ میزنه میگه؛ حمید آقا ما اینجا به یه نفر دست به آچار حرفه‌ ای توحیدی نیاز داریم، میتونید با ما همکاری کنید؟ و شما میگید؛ بذارید فکر کنم بعد جواب شما را میدیم

          و فکراتون را میکنید بار و بندیل رو می‌بندید و راهی سفری دلپذیر به سمت فلوریدا میشوید.

          سفر بسلامت

          کار جدید مباررررررک

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1268 روز

            سلام و درود

            یه زمانی فکر میکردم برای رفتن به کلی پول نیازه. کلی اضطراب اینو داشتم که چه ایده اقتصادی داشته باشم که بتونه اون کلی پول رو برام خلق کنه. ولی الان باور دارم اگه خدا بخواد منو ببره همه شرایط رو خودش مهیا می‌کنه و میگه بیا.

            خیلی ممنونم ازت بخاطر این کامنت انرژی مثبتت، یه جوری نوشتی واقعاً آدم حس می‌کنه رفته و داره از اونجا پیام میده.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2158 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما حمید امیری عزیز

      چقدر خوشحالم ردپاتو دیدم و دنبال کردم و لذت بردم. انگار تو یک باغ پر از گل یک گل آشنا رو دیدم که کلی خاطره خوش در من زنده کرد.حالتون چطوره؟سال 1402 رو بهت تبریک میگم. ببخشید هرچند دیر دارم عرض ارادت میکنم اما باید بگم اینجا منم قانون ابراز صمیمت و آزروی خوش رو رعایت کردم اما قاعده اش رو نــه و حالا بعد از گذشت یکماه بیشتر صمیمانه و با عشق تبریک میگم و براتون بهترین ها رو آرزو میکنم بقول استاد جان امسال بهترین سال زندگیتون باشه و هرسال بهتر از امسال باشه.

      واقعا تحسینت میکنم دوست خلاق و آتش نشان و شجاع من.اقعا دمت گرم چقدر خلاقانه مسائل کاری و فنی رو حل کردی و خودت قربانی شرایط نکردی تا به سختی کارها رو پیش ببری بلکه به اسانی خلق کردی با ایده هایی که ذهن خلاقت رسیده واقعا تحسینت میکنم.

      خیلی خوشحالم که نوشتی، خیلی خوشحال ترم که خوندم و هدایت شدم که ردپاتو دنبال کنم.

      سپاسگزارم بخاطر وجودت دوست عزیز و ارزشمندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلااااااااااااام خواهر بزرگوارم. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما. وظیفه من بود پیام بدم و تبریک سال جدید بگم ولی خب از بس هزار ماشاالله تعداد دوستان زیاده ، آمار از دستم در رفت به کدوم عزیزان تبریک نگفتم. ولی مهم اینه که همه دوستان نازنینم که اینجا حضور دارن همه شون برام عزیز هستن و عین خانواده خودم حتی بیشتر دوستشون دارم و از خداوند همیشه براشون بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو خواستار بودم.

        منم این خواسته ارزشمند رو برای شما از خداوند میخوام. که امسال سال موفقیت های طلایی و بهترین سال زندگی تون تا به حالا باشه و سال های آینده هر سال بهتر و توحیدی‌ تر از سال قبل.

        سپاسگزارم که زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن کامنت برای برادر خودتون اختصاص دادین. امیدوارم بتونیم با موفقیت هامون، بنده های خوبی برای خداوند باشیم و نعمتها رو در زمین گسترش بدیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مرتضی آستاد گفته:
      مدت عضویت: 938 روز

      سلام و درود به آقا حمید گل یه کاری کردی که توی هر فایلی دنبال کامنتت میگردم از بس که با انرژی و عشق می‌نویسی جنس کامنتات عوض شده و خدارو شکر خیلی پیشرفت کردین سپاسگزارم ازت جون دل خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت و باهم یه کوهنوردی داشته باشیم به نظرم خیلی آدم شوخ و اهل بگو بخند باشین خدارو شکر که در جوار شما در کلاس استاد عباس منش نشستم و انشاالله روز به روز موفق‌تر و ثروتمند تر باشی

      فعلن بای

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام آقا مرتضی گل.

        بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما. دوستان عزیزی که توی فایلها کامنت های عالی میذارن تعدادشان کم نیست. من خودم چقدر از کامنت های دوستان یاد میگیرم. خانم شهریاری ، خانم یوسفی ، محمد درخشان ، اسداله زرگوشی، محمد فتحی، محمد حسین تجلی، جواد صنمی، جمال، و چندتا دوست عزیز دیگه که واقعاً کارشون رو عالی انجام میدم ولی من اسمشون رو یادم نمیاد. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر حضور مون توی این سایت و نعمت وجود دو تا استاد عزیز که اینقدر عالی دارن کار میکنن.

        کوهنوردی و شوخی و خنده رو بشدت باهات موافقم ،به شرط اینکه قهوه هم داشته باشیم.

        برات از خداوند بهترین نعمت ها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
        • -
          حمید حیدری گفته:
          مدت عضویت: 2713 روز

          سلام اقا حمید دوست داشتنی،،دوست و برادر بزرگوار،،راستش من برادر ندارم،،ولی ی احساس قلبی بهت دارم از برادر نزدیکتر،،بخصوص وقتی از بوشهر میگی و از اون سالها یادم میاد ک سال 86،87 منم بوشهر سرباز نیروی دریایی بودم..من تا قبلش اصلا سمت جنوب نیومده بودم و برای خدمت هم خیلی تلاش کردم معاف بشم برای صاف بودن کف پا،،ولی نشد،،اون موقع با این مباحث ک اصلا آشنا نبودم،،ولی خدا برنامه بهتری برام داشت،،اموزشی سیرجان بودم،اونجا کلی دوست پیدا کردم از شهرا مختلف و با فرهنگهای مختلف اشنا شدم..بعدش ک اعلام کردن باید بری بوشهر،،گفتم خدایا بوشهر کجاست من ک اصلا سمت جنوب نرفتم تو این 18،19 سال،،برج 10،،86 اومدم بوشهر،،گفتم چ شهری،،برخورد مردم ک عالی بود،اخه من تو روستا بزرگ شدم،الانم همون روستام ،طرف غرب اصفهان،،برای اولین بار ک رفتم لب دریا،عظمت رو ک دیدم ،تعجب کردم،اخه من این حجم از اب ندیده بودم،شنیده بودم دریای جنوب بزرگه قشنگه،،همون وقت سریع زنگ زدم خونه و برا مادرم گفتم ااااا،دریا رو دیدم چ عظمتی،،کلی دوست و رفیق تو این 17،،18ماه خدمت پیدا کردم ،ک اگه معاف میشدم شاید اصلا سمت بوشهر نمیومدم،،سال 95 ک عروسی کردم،برا ایام عید بلیط اتوبوس گرفتم با خانومم اومدم بوشهر،اونم تاحالا نرفته بود سمت جنوب،لذت برد از دریا و شهر و مردم خونگرمش،،برا عیدم ک بوشهر عااالیه،،سال بعدش دوباره عید اومدم بوشهر اما با ماشین خودم،،خانومم رو بردم منطقه دوم دریایی گفتم ببین من دم این در دژبان بودم،بردمش پارک ابشیرین و خلاصه اونجاها ی گشتی زدیم،،مهرماه سال 1400خدا ی دختر سالم ناز خوشگل بهم داد،ب عشق دریای جنوب ک اولین بار دیدم،و حیرت کردم،اسم دخترم رو گذاشتم دریا،،یعنی از اون وقتی ک خانومم گف باردارم،جنسیت معلوم نبود،خداشاهده داداش حمید،،گفتم خدایا ی دختر سالم و خوشگل میخوام ،و میخوام اسمشو بزارم دریا،،همونم شد،،تو روستا ما،5هزار جمعیت داره،،اسم دختر من فعلا تکه،،یعنی هرکی منو دید گفت چ اسم قشنگی،از کجا ب مغزت خطور کرد،،تو دلم میگم کار خداس،،الان 19 ماهشه دریا خانوم،خداروشکر انقدر زیباس و بازیگوش،،انشاا هرکی میخواد خدابهش ببخشه،،،داداش حمید مث خودم عاشق قهوه ایا،من اگ روزی 2،،3 شات اسپرسو نزنم افسرده میشم،،خخخ،با خنده،،ممنون ازت ک کامنتت باعث شد خاطره ها مو یاداوری کنم،،

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1268 روز

            ای جانم به این کامنت

            سلام و درود به حمید عزیز. سلام و درود من رو خدمت خانواده محترمتان برسونید از طرف من روی زیبای دریا خانم هم ببوسید. الهی الهی که خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برای شما و خانواده تون و مخصوصاً دریا گلی رقم بزنه. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمند دریا خانم. چقدر چقدر خوشحال شدم بخاطر حضورش توی زندگی تون «فالله خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین» خداوند همواره حافظ و نگهدارش باشه. دریا خانم رسماً بوشهری محسوب میشه دیگه.

            یاد جلسه قرآنی در دوره دوازده قدم افتادم ، قدم چهار یا پنج. استاد عباس منش در مورد آیه «عسی ان تکرهوا..» صحبت میکنن، شما چقدر از سربازی رفتن اکراه داشتین و تلاش کردین کنسل بشه ولی به لطف و هدایت رب العالمین تجربه ای خوب و شیرین براتون باقی موند و الان به نیکی ازش یاد میکنید. و البته اینکه مردم بوشهر اگر برخورد خوبی داشتن بخاطر فرکانس خوبی و زیبایی درون خود شما بوده.

            پارسال یه مدت قهوه رو ترک کرده بودم،یه دوستی گفت حالا بیا امروز با هم یه قهوه بخوریم. گفتم الان که فکرش رو میکنم زندگی خیلی کوتاهتر از اونیه که آدم لذت قهوه خوردن با یه دوست خوب رو از دست بده. نامبرده الان روزی 2-3 تا قهوه میخوره ، خخخخ. ماه رمضان بی سحری روزه میگرفتم، سحری من فقط یه فنجون قهوه بود.

            حمید عزیز از این همه محبت و بزرگواری شما ممنونم که بهم خطاب برادر کردین چقدر این احساس مثبت و این دوستی و این برادری برام لذت بخشه. از خداوند بهترین ها رو برات میخوام. در پناه حمایت و هدایت جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی. الهی که همینجا توی جنوب یه ملک خوب بخری در حد پارادایس که هر وقت اراده کنی بیای جنوب بیای تو ملک خودت.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
            • -
              حمید حیدری گفته:
              مدت عضویت: 2713 روز

              سلام مجدد،بزرگیتون رو میرسونم..ممنون داداش،،انشاا شماهم ب تمام ارزوهات برسی،،اره دخترم تیپش هم میخوره ب بوشهریا،گاهی براش اهنگ بوشهری میزارم،نی انبان و ضرب،،بندری میرقصه ادم لذت میبره،،استاد ،در دوره قانون سلامتی قهوه رو مجاز کردن،،ک من قبول کردم دوره رو ادامه بدم،با خنده،،خخخ،یعنی از نخوردن نون برنج و شیرینی حرفی نداشتم،اما قهوه اسپرسو چیز دیگس،،تو برنامم هست انشاا تولد 2 سالگیش بیارمش بوشهر،یعنی مهرماه امسال،،توکل ب خدا ببینیم چی پیش میاد،انشاا اومدم ،امیدوارم در مدارش باشم و کنار ساحل ببینمت داداش،،سلامت و ثروتمند و شاد باشی،،

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      یاسمن نیشابوری گفته:
      مدت عضویت: 851 روز

      سلام و درود اقای امیری عزیز

      امیدوارم حالتون عالی باشه

      من خیلی کم کامنت میزارم

      و بیشتر میخونم و یاد میگیرم ،ولی انقد کامنتاتون خوب و پر انرژی بود

      که دلم خواست براتون کامنت بزارم

      و تحسین کنم شمارو بابت هوش و ذکاوتتون،تحسین کنم تسلطتون رو در زبان و اشعار زیبای مولانا و حافظ،تحسین کنم شمارو با استفاده از آیات قرآن و در کنارش ترجمه هم میزارید برا مخاطب در کامنت هاتون که بیشتر رنگ بوی توحیدی می گیرند کامنت های شما

      قصه هدایتتون رو مطالعه کردم

      و خیلی لذت بردم از نوشته ها و تجربیات و شوخی هایی که کرده بودین

      خیلی خوب مخاطب رو جذب آگاهی های خود میکنید

      خسته کننده و یکنواخت تایپ نمیکنید

      و شور هیجان داره برا مخاطب که کلی لذت میبره

      بگم براتون که قصه هدایت منم در مورد قصه هدایتتون به استاد یه کوچولو شبیه شما بوده‌

      منم مثل شما

      اولین کتابایی که خوندم که یکیش سیاسی بود

      قلعه حیوانات بود

      و یادمه یبار سر انتخابات منم کلی حرص خوردم

      و اولین فایلای اموزشی که گوش دادم

      بع قول شما عمو کوین بود

      ولی دور از درک من بود مطالبش برا اون سنم

      ولی لذت داشت برام گوش دادنشون

      و چع نکته جالبی درمورد گروه های مخفی گفتید

      که اصلاً من توجه نکرده بودم به این موضوع

      میخواستم دوره یکی از استاد هارو خریداری کنم که دوستانم گفتند بیا اموزشای استاد رو بخر اصلا رایگانه استفاده کن من گوش ندادم

      و در فرکانس استاد نبودم

      وای خدایا ینی قبل همه اینا استاد معرفی شده و برای هم فرکانس نبودن من گذر کردم

      وبعد ازون با استاد های دیگری آشنا شدم

      ولی تاثیری که میخواستم رو نداشتم

      و درک نمی‌کردم فقط می‌شنیدم مثل اهنگ گوش کردن

      با اینکه دوره ازشون خریداری کرده بودم سه میلیون

      و حتی دوره های پولی دیگری

      تو این دو سال چند بار دیگر استاد به من معرفی شده بود و فایلهای رایگانشو بیست تایی داشتم گوش دادع بودم ولی درکی نداشتم

      تا اینکه بالآخره من وقتی در شرایط جدا شدن از همسرم بودم

      تو دو راهی بودم که زندگی کنم با مردی که دوسش ندارم یا اینکه برم پی زندگی خودم

      آیا تصمیمم اشتباهه یا غلط

      حرفای اطرافیان تو ذهنم بود که زندگیتو خراب نکن تو با اون خوشبخت میشی و ازین حرفا /:

      تا اینکه خیلی عجیب و انگار خدا داشت بام حرف میزد

      گفت برو فایلای استاد عباسمنشو گوش بده جدی بگیر

      با اینکه این حرفارو همکارم داشت به تیم کاریش میگفت

      ولی منم که کنار بودم و اصلا مخاطبش نبودم

      شنیدم و خیلی واضح شنیدم انگار داشت تو چشای خودم بع خودم میگفت نه به طرف مقابلش

      و هدایت شدم به فایل گفتگوی استاد عباسمنش با دوستان

      که درمورد جدایی خودشون هم حرف میزدن

      که من اونجا تازع فهمیدم تصمیمی که برا زندگیم سالها گرفتم و مردد بوده ام

      چقد درست بوده و ترس نمیزاشته اقدام کنم

      تیک تصمیمم در وجودم خورد و با فایل های استاد و با الگو برداری

      تونستم جلو نجواهای ذهنمو بگیرم

      و خیلی راحت من جدا شدم از همسرم

      انقد راحت که همه اطرافیانم مات مبهوت بودن ازینکع تصمیمو گرفتم و در عرض دو سه ماه اونم برا روند قانونیش که زمان بره جدا شدم

      انقد راحت که خودم باورم نمی‌شد

      وقتی کع نامه دادگاه رو بردم ثبت احوال برا ثبت طلاق

      سردفتره گفت قبلا میزاشتن مهر دادگاه خشک شه بعد بیان برا ثبتش

      شما همین صب دادگاه بودین الانم ثبت و تمام

      این اولین تصمیم بزرگ زندگیم بود که با جسارت پشت سر گزاشتم

      و خیلی خیلی راضیم از تصمیمم

      و الان دوماهی میشع که خیلی بهتر و با تعهد بالاتری دارم روی فایلای استاد کار میکنم و اینو فهمیدم که باید کار و شغل مورد علاقتو دنبال کنی و لذت ببری

      و موضوع اصلی ذهنم شده من چه استعدادی در وجودم دارم؟ من عاشق چکاری هستم

      و خدا گفت در همین مسیر بمانم تا به من گفته شود

      خیلی هیجان دارم بدونم عشق و علاقه ام در چه کاری هست تا تمام عمرم اون کارو ادامه بدم و متخصص بشم درش و لذت ببرم …

      و این فایل استاد هم نشانه امروز من بود ازینکه علاقه و استعداد من چیست؟که هدایت شدم به کامنتای شما

      مطمعنم در مسیر درست گفته خواهد شد

      نکات دیگع ای هم بود درمورد قصه هدایتمون که یکم شبیع بود

      ولی یادم نیس که ذکر کنم

      بازم بگم خیلی لذت بردم از قصه هدایتتون تا خط اولو که آیه قرآن بود خوندم

      انقد ذوق کردم که گوشیو گزاشتم کنار و چند لحظه شکرگذاری کردم و ذوق فراوان کردم بعد ادامه دادم بع خوندن

      و بعد از دوسال هم فرکانس استاد و آگاهی های توحیدیشان شدم خداروشکر میکنم بابت وجود استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی زیبا

      و تمام دوستان توحیدی سایت عباسمنش

      آقای امیری براتون قلبی سرشار از آرامش و عشق فراوان از خداوند آرزومندم (:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم یاسمن خانم. امیدوارم که حالتون عالی عالی باشه.

        خیلی هدایتی هدایت شدم به این فایل پیشنهادی روی صفحه اصلی سایت و به کامنت خودم و به کامنت شما. تعجب میکنم از شهریور تا حالا من کامنت شما رو با اینکه خونده بودم ولی امتیاز نداده بودم و پاسخ ننوشته بودم.

        شاید بقول سیاسیون در این مقطع حساس کنونی که هستم آمادگی بهتری برای دریافت این آگاهی ها رو داشتم.

        از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر تجربیات تون و چقدر برام جالب بود شباهتهای داستان هدایت مون. الان که دارم مجدداً روی دوازده قدم کار میکنم و همینطور روی عزت نفس و دارم از پس سالها عادتها و باورهای غلط خودمو مثل یک ناشناخته کشف میکنم، تازه مجالی بهتر پیدا کردم که به این جنس صحبت‌ها فکر کنم و ذهنم بتونه باور کنه که میشه. من قرار نیست برای محقق شدن یه موضوعی بیل و کلنگ بزنم ، جهان هستی برام به سادگی انجامش میده. چطوریش به من ربطی نداره. به خداوند ربط داره. ولی ذهن ما چون وارد فاز چطوری میشه از نیافتن پاسخ برامون جهنم میسازه.

        از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر بیان این تجربیات مخصوصاً در مورد روابط که پاشنه آشیل منم هست‌ و دارم برای بهبود خودم تلاش میکنم که برطرفش کنم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهِ حمید عزیز

      به به چه کامنت پر رزقی ، خداروشکر که شما هستین و این اشعار زیبا رو مینویسید خیلی لذت بخشه

      کیف میکنم وقتی کامنت های شما را میخونم

      چقدر شما توانمند و فنی هستین آقا حمید ، تحسینتون میکنم

      اتفاقا این کارها رو برای خودتون خیلی مرور کنید و از توانمندی که دارید احساستون و خوب کنید برای حل مسائل بعدی

      منم خودم چند روز به این نقطه رسیدم که توانمندی هامو مرور که میکنم بهم قدرت میده که چقدر میتونم راحت مسئله حل کنم و همین نوع نگاه بهم قدرت و انگیزه میده

      شما هم فوق العاده ایی و ایمان دارم به هر آنچه که دوست داری میتونی به راحتی برسی

      خداوند پشت و پناهت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به شما خانم مرادی گرانقدر. سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما. سپاسگزارم که زمان گذاشتین و برام کامنت نوشتین.

        خدا رو شکر که از کامنتم لذت بردین، خدا رو شکر که توی این خانواده توحیدی هستم که داریم به رشد و تعالی همدیگه کمک میکنیم. و من چقدر از کامنت های توحیدی‌ شما یاد میگیرم.

        کاملاً حق با شماست ،من باید مهارتهام رو مرور کنم، از طرفی من خیلی با عزت نفسم مسئله دارم. و همین باعث میشه خودم رو نادیده بگیرم.

        یعنی یه مهارتی ممکنه داشته باشم ولی میگم خب که چی؟ همه میتونن این رو بلد بشن. یا نجواهایی از این قبیل. نجواهایی تخریب کننده.

        خواستم کامنتتون رو پاسخ بدم بی اختیار یاد یه ماجرایی افتادم چند هفته پیش تجربه اش کردم. با یکی از همکاران آتش نشان توی پالایشگاه رفته بودیم گشت بزنیم. هر شیفت چهار تا گشت می‌زنه که مطمئن بشن وضعیت ایمن هست. دیدیم یه واحد صادرات گاز تعمیرات دارن. دوستم پرسید حمید اینا چیه. گفتم به این تجهیز میگن Gas Turbine چیزی شبیه موتور هواپیماست. ولی این یکی توربین زمینیه، با موتور هواپیما تفاوتهایی داره. سوالاتش شروع شد. و پر حرفی های منم شروع شد. گفتم بزن کنار تا از روی خود توربین برات توضیح بدم. اون تجهیز یه گس توربین بود که انتهاش متصل میشد به یه کمپرسور ، کارش اینه که گازی که توی پالایشگاه تصفیه و شیرین سازی شده رو تزریق کنه به خطوط انتقال گاز سراسری. یکی شون برای تعمیرات باز کرده بودن و من دونه دونه قطعات رو‌ برای دوستم توضیح دادم، میگفتم این فلان قطعه است کارش اینه، اون یکی فلان قطعه است کارش اونه، در این شرایط اینکار می‌کنه.

        دوستم یه چیزی گفت با این مفهوم که چقدر خوبه این چیزا رو بلدی.

        بعد از این ماجرا من به این موضوع فکر کردم اصلا چرا من اینا رو بلدم. جهان چه ماموریتی رو برای من درنظر گرفته که سر راهم این چیزا رو بهم آموزش داد؟ همین موضوع با اینکه برای من خیلی پیش پا افتاده است ولی برای بعضی‌ها خیلی قابل توجهه. الان کامنت شما باعث شد من بازم این موضوع یادم بیاد که اصلا چرا جهان ما رو در مسیر دریافت یه سری مهارتها و آگاهی ها قرار داده؟ خداوند داره ما رو برای چه ماموریتی آماده می‌کنه.

        در قرآن ذیل داستان موسی وقتی اولین بار بهش وحی میشه در دل تاریکی شب ، میگه من رب تو هستم،انتخابت کردم، و بنیادش میاره من قبلاً چند بار نجاتت دادم، فلان جا و فلان جا. و یه جمله ای میگه که قلب منو تکون داد. «واصطنعتک لنفسی» پس تو را برای خودم ساختم. میخکوب این جمله شدم. خداوند شخصاً یه نفر رو میندازه توی چرخه ای از وقایع و اون شخص رو آموزش میده برای یه مأموریت. پس بهتره وقتی شرایط یه کمی ظاهراً سخت میشه به خودم یادآوری کنم این بخشی از ساخته شدن منه. پس آرام باش که خداوند مربی و من شاگردم. صبور باشم و پروسه آموزش لذت ببرم.

        این کامنت طولانی برداشت مشترک من از قرآن و کامنت شما و مرور اتفاقات زندگی خودم بود. امیدوارم مفید واقع بشه. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      سلام و درود حمید جان عزیز

      همواره آدم های فنی برایم ستودنی و تحسین برانگیز هستند زیرا می توانند به مسائل از زاویه متفاوتی نگاه کنند. و این تحسین دو چندان خواهد شد وقتی آن فرد عباسمنشی باشد و باورهای توحیدی داشته باشد. لذت بردم حمید جان از کامنت زیبات و نقل قولی که از آرنولد کرده بودی رو به یادگار در دفترم نوشتم و اینجا هم تکرارش میکنم تا بیاموزم و یاد بگیرم.

      Break the rules, NOT the law, break the rules

      قواعد رو‌ بشکنید ، قانون رو نه. قواعد رو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود و رحمت الله مهربانی ها به شما اسداله عزیز دل. بنده شایسته و ارزشمند پروردگار.‌ خداوند رو شاکرم بخاطر داشتن دوست توحیدی و عزیزی چون شما. من بسیار بسیار تحسینت میکنم داداش عزیزم. که اینقدر عملگرا و اینقدر بزرگمنش هستی. با اینکه خودت اینقدر به لحاظ فرکانسی و تکاملی در جایگاهی بسیار بالاتر از من قرار داری ولی از یه جمله ای که من نقل قول کردم و حتی صحبت من هم نیست اینقدر به بزرگی یاد می‌کنی و اینقدر بهم لطف داری. ازت متشکرم. خدا رو شکر میکنم که بعد از سالها تنهایی و اینکه هیچ دوست خوبی نداشتم، خداوند منو آورد به این سایت تا بهم بهترین دوستان رو هدیه بده.

        «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ؛ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ؛ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ؛ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاهِ فَاعِلُونَ.»

        بیاد سوره مومنون افتادم که خداوند شاخصه اهل ایمان رو بیان می‌کنه. یکیش یاد خداست، یکیش پرهیز از گفتگوی منفیه، و بخشندگی و کنترل اعمال و رفتار.

        و من این ویژگی ها رو در بین دوستانم در سایت دارم میبینم.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سایت توحیدی.

        اسداله عزیز ،از خداوندِ متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم.

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و بهرمند از جریان هدایت باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1942 روز

      سلام به حمید عزیزم

      به به

      به به پسر

      بابا مهندددددددددس

      کار بلد کار درست

      واقعا ما فراموش میکنیم کارهایی رو که تا الان انجام دادیم

      و فکر میکنیم که خوب این یک مسئله ساده بوده که همه میاونستند انجام بدن

      ولی مشکل اینجاست که آقای ذهن

      اگر همه میتونستند انجام بدهند که اینقدر درگیرش نبودند و اینقدر سخت نبود

      پس کار بزرگی کردیم که انجامش دادیم

      الان هم این برای شما و من مهمه دوستان هست حمید جان که کارها و مسائلی رو که قبلاً حل کردیم رو بارها مرور کنیم برای خودمون و یادآوری کنیم

      تبریک میگم پسر بهت

      در ضمن در مورد کامنت خوبی هم که برام گذاشتی ازت ممنونم

      امیدوارم همیشه شاد و سلامت ثروتمند و موفق باشی رفیق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود مجدد به جواد عزیز دل، سپاس داداااااااش .

        راستی جواد هوا اونجا چطوره؟

        یادمه چند وقت پیش توی کامنتت نوشته بودی که از شدت سرما زیر پتو پناه گرفتی. بذار من از عسلویه برات بگم. بعد از همه اون روزهای خنک و بارونی روزهای گرما و شرجی و گرد و غبار داره میاد. و خدا رو برای همه شرایطش شکر. اگه این روزهای گرم و شرجی نبود، من متوجه خواسته ام نمی‌شدم.

        در مورد کامنت ارزشمند بشدت ازت متشکرم که زمان گذاشتی و برام نوشتی. نکته ریز ولی مهمی گفته بودی که من بهش توجه نکرده بودم،یه فکت دادی دستم. اگه عادی بود و همه میتونستن، خب همه انجامش میدادن، اینقدر سخت نبود و اینقدر درگیرش نبودن. همه میدونستنش، اگه عادی بود پس چرا دیگران از من درموردش سوال میپرسن؟

        زیر همین کامنت ، کامنت خانم مرادی رو بخونید و پاسخی که برای ایشون نوشتم( البته هر موقع تایید شد) از یه خاطره ای که چند هفته پیش برام اتفاق افتاد.

        از درگاه خداوند برات بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سیدمجید حسینیان گفته:
      مدت عضویت: 3740 روز

      بنام پروردگار عاشق

      سلام به اساتید عزیزم

      سلام حمید عزیز و دوست‌داشتنی

      ممنون از نوشته‌های همیشه زیبات

      و ممنون که توی پاسخ ابراز محبتای دوستان بهت چنتا دیگه از بچه باحالای مثل خودت رو نام بردی

      و ممنون که اینقد حال آدمو خوب میکنی با آیات و اشعاری که بیان میکنی.

      گاهی ذوق شعر گفتن سراغم میاد

      دوست داشتم اینجا زیر کامنت تو ی شعرمو بنویسم

      که منم توی حال خودم حرفایی به دلم اومده

      به خط و خال نگاری دلم به یغما رفت

      که ذکر حسن جمالش به عرش اعلا رفت

      خیال خامم از اول گرفت راه گریز

      که بند عقل سلیم است دلی که از ما رفت

      برون شدم ز کناری که خلوتم می‌بود

      به دام قصه‌ی زلفی شدم که سرها رفت

      به آنکه عشق تو شیرین و خسروان خواهند

      ببین که دالِ بر آن شد چگونه فَرّها رفت

      مرا طلب به عیار دل پَریشم بود

      بسا که دُر شود آن قطره‌ای که در یا رفت

      تو شان ساغر و ساقی و می بدار اکنون

      به جرعه‌ای بنوازم که جام و صهبا رفت

      دوستت دارم برادر عزیزم و احساس قرابت و نزدیکی بهت دارم مثل همه خواهر و برادرای گلم توی این مکان بی‌نظیر و روحانی

      حال دلمون همیشه خوش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درووووووود فرااااااااااااااوان به دوست نازنینم و شاعر گرانقدر آقا سید مجید جان حسینیان.

        آقا سید من چقدر لذت بردم از این شعر. از صبح که کامنت شما رو دیدم کلی ذهنم درگیر بود تا رفتم بالاخره وزن این غزل زیبا رو پیدا کردم. بسیار بسیار شما رو تحسین میکنم. تا مدتها پیش فکر میکردم این سبک غزل سرایی دیگه تمام شده است و من باید اکتفا کنم به اشعار کهن پارسی چون حافظ . ولی الان دیدم نه ، این مسیر زیبا هنوز ادامه داره. نمیدونی چقدر لذت بردم.توی دفترم اینو نوشتم و از ترس اینکه فراموشم بشه اسمتون رو کنارش نوشتم. و نوشتم عباسمنش دات کام. که یادم بمونه این غزل رو کجا خوندم. یادمه زمانی که دبیرستان بودیم یه درسی داشتیم قافیه و عروض . که وزن عروضی اشعار رو می‌کشیدیم بیرون ولی من به کلی یادم رفته بود. رفتم کلی گشتم تا قاعده اش برام یادآوری بشه. تا بتونم وزن غزل شما رو بیرون بکشم. چهارتا مصرع رو به صورت رندم چک کردم دیدم کل غزل یه وزن یکسان و منظم داره. (مفاعلن، فعلاتن ، مفاعلن ، مفعولُ – اگه درست تقطیع کرده باشم) این غزل بی نظیر بود. امیدوارم بیشتر و بیشتر این استعداد درخشان تون رو استفاده کنید و از این موهبت الهی استفاده کنید. و اینکه منو لایق دونستین و سخاوتمندانه این غزل رو بهم هدیه دادین واقعاً چقدر لذت‌بخش بود برام. من از حافظ توی کامنتهام نوشتم یا از قرآن. که هیچکدوم کلام من نبود ولی شما غزل خودتون رو نوشین برآمده از روح و جان خودتون. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

        بسیار بسیار تحسین تون میکنم. و از درگاه رب العالمین بهترین ها رو براتون درخواست میکنم. در پناه جان جانان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          سیدمجید حسینیان گفته:
          مدت عضویت: 3740 روز

          سلام سلام سلام

          حمید عزیز و دوست‌داشتنی

          حمید جان خیلی انرژی گرفتم از کامنتت و خیلی ممنونم از این همه وقتی که گذاشتی و وزن شعر رو درآوردی و تو دفترت یادداشتش کردی و اینجا بهش پرداختی

          واقعا ممنونم و خوشحالم که در محیطی هستم که شما هم و این همه دوستان ارزشمندم هستین

          با آرزوی سلامتی و شادکامی همگی‌مون در پناه پروردگار یکتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آرزو رضائیان گفته:
      مدت عضویت: 827 روز

      سلام بر حمید عزیز که از هر لحاظی همه فن حریف محسوبه

      حمیدجان شما از عزت نفس گفتی و من خواستم بگم تقریبا همه ی ما با تَوَهُم عزت نفس داریم زندگی میکنیم با خیال عزت نفس ، میدونی چرا اینو میگم چون من از کسایی بودم که فکر میکردم عزت نفس بسیار خوبی دارم و درواقع میگفتم من که هر دوره ای بخرم عزت نفس اصلا نیازم نیس ولی خدا دقیقا گفت بیا بیرون از توهم و خیال دقیقا مناسب خودته ، جمله طلایی استاد که میگن اگه همه ی عوامل موفقیت رو بزاریم یه طرف و عزت نفس رو یه طرف، عزت نفس بارهاو بارها سنگین تره

      چون عزت نفس پایه است اگه هر موفقیتی هم بدون عزت نفس به دست بیاد رو پایه های سسته و میریزه ، وقتی وارد این دوره شدم اصلا یه شب تا صبح فقط هنگ بودم که چرا یه سری رفتارها رو همه تایید و تشویقم میکردن و تازه بهم میگفت خوشبحالت که فلان اخلاق رو داری و قدرشو بدون و خیلی عالیه و الانم 95 درصد آدما بهش میگن بزرگواری و من چقدر همه و همه بهم میگفتن خیلی بزرگواری و استاد دقیقا بهم گفت بزرگواری چیه این اصلا خود خود اصل جنسه که اون زیر داره ناخودآگاه همه تلاشا و عزم و جزمت رو یه لحظه فندک میکشه زیرش ، من که ادعام میشد اعتماد به نفسم عالیه البته چون که اعتماد به نفس برا من غلط معنی شده بود یا چون خودمو لایق میدونستم فکر میکردم کافیه درحالی که زهی خیال باطل پی و فونداسیون ویرانه است و من سعی میکردم روش برج بسازم، من از تلاش و حرکت و مطالعه و انگیزه در حیطه ی علاقه خودم نظیر نداشتم و عوامل بیرونی که اصلا برام شوخی بود ولی همیشه از من داغون ترا اون جایگاه ها رو به دست میاوردن و من … با اینکه خودمو لایق میدونستم ولی اون کرما از اون زیر همه تلاشامو میخوردن

      چون خیلی چیزا رو منِ نوعی میخواستم ولی ناخودآگاهم میگفت اصلا خواست تو در این مرحله مهم نیست چون من برنامه ریزیم چیز دیگس

      امیدوارم همه مون رو فوندانسیون محکم برج هامون رو بسازیم

      خیلی خوشحال شدم که داری میری دنبال علایقت باوجود اینکه میتونی رسمی نفت بشی و این شجاعتت عالیه پسر ، بهش فکر کردم که اگه منم مثل آقاحمید موقعیت رسمی شدن همچین جایی رو داشتم آیا بازم میرفتم دنبال علایقم یا نه ؟؟ دیدم خیلی فاصله دارم تا این حد از شجاعت ، عالی هستی پسر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به شما آرزو خانم. سپاسگزارم از شما بخاطر این کامنت بی نظیر. تعجب کردم که شما فقط 31 روزه عضو سایت هستین و دوره عزت نفس رو تهیه کردین و اینقدر هم عالی روش کار کردین. واقعاً بی نظیرید و تحسینتون میکنم. شما تنها کسی هستین که تو این موضوع ایثارگری و رسمی شدن با من هم عقیده هستین. تا پیش از خوندن کامنت شما 100% اطرافیان من میگفتن «حمید تو یه احمقی» (البته یه چیز بدتر) چرا از این موقعیت استفاده نمیکنی. منم میگفتم میخوام موفقیتم بر پایه تلاش خودم باشه. حتی باورتون نمیشه من ایثارگری به خودم هم تعلق میگیره. مربوط به زمانی که نیروی دریایی بودم. منِ غیر رسمی و اون کارمند رسمی یه کمی توی فیش حقوقی تفاوت داریم ولی هر دومون داریم برای یکی دیگه کار میکنیم که اونم از خودش اختیاری نداره. من آزادی زمانی مکانی مالی میخوام، و اینکه بتونم چیزی رو خلق کنم که در همه جهان اثر داشته باشه. درسته اینو توی کامنت برای شما و دوستانم می‌نویسم ولی میخوام با نوشتنش ایمان و اطمینانم در مسیر خواسته رو به خداوند اعلام کنم. من دوست ندارم فقط یه کارمند معمولی باشم. چیزی که اکثر کارمندان براش چرتکه میندازن، بازنشستگیه . همه میگن این شمارش معکوس تا بی خاصیت شدن من. نه نه نه .

        خواسته های من از جهان هستی خیلی جاه طلبانه تر از اینهاست. همین الانش هم از خودم شاکی هستم که چرا اینقدر سرعتم کنده.

        نکاتی که توی کامنتتون در مورد عزت نفس گفته بودین واقعا عالی بود و منو به فکر فرو برد . واقعاً چرا من بیشتر تلاش نکردم برای بدست آوردن این دوره عزت نفس. چرا همون دوازده قدم رو‌ کوتاهی کردم در ادامه دادن. ازتون ممنونم که با کامنتی که نوشتین این خواسته رو در من پر رنگ تر کردین که عزت نفس خواسته و مطلوب منه، و من میخوام بدستش بیارم. الان یهویی یادم اومد من دیروز داشتم با شخصی در مورد عزت نفس صحبت میکردم و اون می‌گفت تو چرا خودتو تو این کلمات غرق کردی ، عزت نفس دیگه چیه، برو جلو عزت نفس داشته باش. منم بهش گفتم تو شخص مناسبی نیستی که به من عزت نفس یاد بدی. گفت چرا ، گفتم چون توی عزت نفس از من پایین تری . بعد براش آگهی بازرگانی رو توضیح دادم، گفتم حاضری انجامش بدی گفت نه، ولی تو باید بتونی. گفتم من به وقتش حتماً انجامش میدم ولی آیا تو حاضری انجامش بدی گفت نه. گفتم میخوای چندتا از علایم کمبود عزت نفس رو بدونی. این ، این ، این ، فلان موضوع ، فلان موضوع ریشه اش عزت نفسه. استاد عباس منش رو میشناخت، گفتم استاد تو بهترین جای آمریکا با طلایی ترین نتایج میگه من هنوز باید روی عزت نفسم کار کنم. فکر نکنم توی دنیا کسی پیدا بشه که گذشته و حال زندگیش اینقدر تفاوت و کنتراست داشته باشه در حد استاد عباس منش. استاد میگه من هنوز جا داره روی عزت نفسم کار کنم. با اینکه عزت نفس استاد بر پایه توهم نیست. بر پایه کار عملیه، بر پایه فکت و نتایجه. بازم میگه عزت نفس بیشتر میخوام.

        کامنتم طولانی شد ببخشید .

        واقعاً ازتون ممنونم ، شما با نوشتن کامنت به گسترش آگاهی در جهان کمک میکنید. از این زاویه ببینید که اگه شما چیزی رو بیان کنید ممکنه باعث خلق یک فکر‌ و باور در کسی بشه و اون شخص نتیجه ای رو در جهان خلق کنه ، پس شما تاثیرگذار بودین در مقیاس جهانی.

        در پناه هدایت های رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید. با عزت نفس بالا و نتایج طلایی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2194 روز

      درود و سلام خدمت Maverik

      اینقدر بروبچه ها اظهار لطف کردند که من کم آوردم و نمیدونم چی بگم .‌ البته هر چی بچه ها گفتند منم همون ها رو میگم و تحسین تون می کنم … فقط یک جمله اضافه می کنم اینکه شما با اون دستاوردهاتون بهترینع بهترین خالق شرایط ایده آل تون هستید یعنی همیشه از یک آتشنشان تصور خوبی دارم .. اینکه با اون لباس های سخت‌… یا شلنگ قطور آب با وزن سنگین میبینم و یا از نردبان و پله های ترقی ماشین آتش نشانی بالا میروند….‌

      امیدوارم همیشه بدرخشید و نورانی و سلامت و تندرست باشید .. راستی چه اشعار قشنگی از مولانا نوشتید ممنون و سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم. ممنونم از لطف و محبت شما و اینکه لطف کردین برام کامنت نوشتین. ( ممنونم که منو Maverick صدا زدین)

        ممنونم از دعای خیرتون. منم آتش نشان بودن رو دوست دارم ، هیجان عملیات و تمرینات نجات رو دوست دارم ولی دیگه نمی‌خوام اینجا بمونم. بارها از خداوند درخواست کردم خدایا دوست دارم یه انسان مفید و مولد و خلق کننده باشم که بتونم ارزشی رو به جهان اضافه کنم. درسته آتش‌نشان بودن خوبه شاکرم بخاطر این نعمت. ولی خب دوست دارم چیزی رو خلق کنم که هزاران و میلیون ها نفر از اون چیز بهرمند باشن. جهان رو به جایی بهتر تبدیل کنم. فکر نمیکنم خداوند ماموریت کوچیکی بهم محول کرده باشه. من خودم بودم که به چیزهای کوچیک اکتفا کردم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 811 روز

      سلام بر حمید فوق الععععععاده، مرسی بابت کامنت بی نظیرتون که پر از عشق به خدا و اشعار حافظ بود ، آقا انرژی گرفتیم، حال خوب دادی، از خداوند توانا سپاسگزارم به خاطر شما ، خدا بهتون سلامتی بده ، توی کارم مواظب خودتون باشید. در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به شما آقا سید عظیم بزرگوار. سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما.

        الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه.‌

        اعتبار این کلمات با خداییه که عشقش و قدرتش و انرژیش در ذره ذره عالم جریان داره.

        ازت سپاسگزارم سید جان.

        از خداوند برات بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم.

        در پناه هدایت‌های رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیده مینا سیدپور گفته:
      مدت عضویت: 1579 روز

      به نام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

      وسلام به شما اقا حمید عزیز وگرامی…

      هر وقت کامنتهای شمارو میخونم خیلی خیلی لذت می برم از آیاتی واشعاری که توی کامنتون ازش استفاده میکنید…

      مثل این می مونه بری توی یه دشت سرسبز،که چشمه، وابرو وسایه ونسیم و رنگین کمون و خورشید و بارون رو …همرو باهم اونجا ببینی و تجربشون کنی…

      یه جمله ای گفتید اینکه وقتی یه کاریو انجام میدادید که عالی بود و چندنفری باید ازپسش برمیومدن وشما به تنهایی ازپسش برمیومدید، اما اطرافیان میگفتن که چون تنهایی وراحت انجام شده پس غلطه یا اشتباهه، منم تو زندگیم خیلی تجربش کردم…

      خیلی وقتها برای بدست آوردن اعتماد به نفس وعزت نفس از دست رفته ام، خیلی وقتها به خاطر تایید شدنم از طرف دیگران، خیلی وقتها به خاطر دیده شدن، دوست داشته شدن و…کارهایی انجام میدادم که نه تنها خانم های همسن وسالم ، دوستام و همکارام ….از پسش بر نمی اومدن بلکه میگفتن این کارهارو خیلی بهتر از آقایون انجام میدی و….

      حالا این وسط بودن کسایی تو خانواده و دوست وآشنا وهمکار و…میگفتن خب که چی؟!

      خوبه زن مثل ملکه ها باشه و برا خودش ارزش بخواد و بیشتر فکر خودش باشه و تن نازی ودلبری و کنه…

      که چی مثلا فلان کارو هم انجام میدی غیر کارهایی که وظیفت هست یا اصلا وظیفت نیست…

      ولی از وقتی سریال زندگی در بهشت وسفر به دور امریکا رو دیدم، قشنگ معنی یه زندگی پراز عشق، پراز درس و اگاهی، پراز تجربه، پراز راهکار ، پراز هماهنگی وهمدلی و مودت و دوستی و… رو دیدم از مریم جان واستاد عزیزمون ، که به سبکی ساده و آسون، بهم اموختند زندگی فراتر از این چیزهایی هست که توی گذشته برام مهم بوده…ویا اصلا مهم نبوده…

      مدتهاست هر کاری میکنم می تونم به جرات بگم 90 درصد کارهام برای دل خودم، برای راحتی خودم، برای عشق خودم، وبرای لذت روح وروان خودم ورضا وخشنودی خداوند انجامش میدم، ویا اون اعمالی رو که متوجه شدم از روی ناچاری، ریا، ناصداقتی، ترس، ترحم ودلسوزی…

      انجام میدادم رو دیگه انجام ندادم….

      وقتی آدم برای خود خودش، وخدای خودش کاری انجام میده حس رضایت بی نهایتی تمام وجودش رو در بر میگیره…

      وقتی خودش قدران خودش هست، وقتی خداوند پاداش صداقت ودرستی وتلاشش رو میده،دیگه براش مهم نیست اون بیرون از وجودش کسی تاییدش میکنه یانه….

      با این باورهای درست چه بارهای سنگینی از روی دوش تک تک ما برداشته شده…

      خدارو صد هزار مرتبه شکر، که از یه جایی تصمیم گرفتیم خالق شرایط زندگیمون باشیم نه قربانی شرایط…

      دوست گرامی، در پناه امن خداوند باشید انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود فراوان به شما بانو سیدپور گرانقدر. از کامنت پر از لطف و محبت شما بسیار بسیار سپاسگزارم. متشکرم که زمان گذاشتین برای نوشتن کامنت.

        بسیار تحسین تون میکنم که اینقدر با خودتون در صلح هستین.

        این جمله کامنتتون رو بخونید «کارهایی انجام میدادم که نه تنها خانم های همسن وسالم ، دوستام و همکارام ….از پسش بر نمی اومدن بلکه میگفتن این کارهارو خیلی بهتر از آقایون انجام میدی» . درسته در گذشته به دلایلی کارهای سخت و چالش برانگیز انجام دادین. و ممکنه شما از اون دلایل گذشته باشید. یه عده هم انگشت قضاوت به طرف تون گرفتن. اما برداشت من از این جمله میدونید چیه؟ احساس و باور توانمندی در شما. مهم نیست در گذشته به چه دلیلی اون کار چالش برانگیز رو انجام دادین. شاید دیگه اون دلیل براتون مهم نباشه. مثلاً کمبود عزت نفس ، ولی الان عزت نفس رو دارید، اما از این نکته هم غافل نباشید که شما انسانی توانا تر و چالش پذیر تر از دیگران هستین. و این خودش یه موفقیت تحسین برانگیز محسوب میشه. ولی قضاوت دیگران خیلی باحاله. شما کار مردونه بکنی ، کار چالشی بکنی ، بهتون میگن این کارها برای یه خانم مناسب نیست خانم باید دلبری کنه، اکی باشه … همون آدمها اگه دلبری کردن رو ببینن، میگن عه چرا اینجوری و چرا اونجوری ؟ ببینید بعضی از مردم مهارت بسیار بالایی دارن در گرفتن انگشت قضاوت به طرف دیگران و انکار موفقیت دیگران. حالا هر موفقیتی. موفقیت در انجام کارها، یا موفقیت در روابط یا موفقیت اقتصادی. من مطمئنم هر وقت شما مدل ماشینتون رو هم بهتر کنید بازم یه عده میگن شما توی این شرایط اقتصادی که هزاران نفر نیازمند وجود داره چطوری تونستین ماشین خوب سواره بشید … یه فایلی توی سایت هست لینکش رو براتون می‌فرستم. به نام «ترمزی مخفی بنام انکار دستاوردهای دیگران » اونجا ببینید استاد چقدر عالی توضیح میدن که آدم ها یه وقتایی موفقیت آدم های موفق رو مورد قضاوت میدن. چرا چون خودشون هیچ هنری ندارن و بسیار ساده است که انگشت قضاوت به طرف دیگران بگیرن. بسیار تحسین تون میکنم از اینکه الان هر کاری میکنید برای دل خودتونه. واقعاً این خیلی ارزشمنده. از اینکه به صلح درونی و آرامش درونی رسیدین و اینقدر به خداوند متصل هستین. این بهش میگن توحید عملی. این نکته رو هم براتون یادآوری کنم ، ممکنه یه نفر فکر کنه خیلی عزت نفس بالایی داره ولی این عزت نفس برپایه ظاهر، پوشش ، ماشین و یا خونه زیبا یا جواهرات و مدل گوشی و ساعت باشه… اما یه عده ای هستن عزت نفسشون بر پایه توانایی انجام کارهاست. این خیلی ارزشمنده. یبار جایی بودم صحبت از میشل اوباما شد ، همسر باراک اوباما و من گفتم میشل اوباما توی کتاب Becoming فلان موضوع رو اینجوری توضیح داده. بعد شخصی گفت چرا میشل اوباما نمیره دندوناشو اورتودنسی کنه ؟؟ ((خودتون چندتا ایموجی تعجب اینجا بذارید تا قیافه اون لحظه من رو بتونید تجسم کنید، یا قیافه مستشارالملک توی قهوه تلخ وقتی زل میزد توی دوربین)) بی اختیار این جمله برام اومد، گفتم چون عزت نفس میشل اوباما روی دندون هاش بنا نشده. بر اساس لیسانسش از پرینستون و دکتراش از هاروارد بنا شده. یا بر روی کتابهایی که نوشته، یا بانوی اول بودنش، یا بر روی کمپین های موفقی که برگذار کرد برای سلامت کودکان در آمریکا و هزاران کار مفید دیگه… خلاصه اش اینکه عزت نفس میشل اوباما بر روی شخصیت ارزشمندش بنا شده پس اورتودنسی تاثیری نداره.

        همواره در پناه رب العالمین شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید ،در بهترین زمان و مکان و شرایط.

        abasmanesh.com

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      پرستو صادق آبادی گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      سلام به شما آقا حمید امیری.

      سپاس از کامنت عالی و بسیار زیبای شما بسیار عالی وقتی به کارت عشق داشته باشی .به قول استاد موفقیت عباسمنش خداوند دو زانو نشسته رو به روی آدم و میگه این راحشه و چقدر هم خداوند وهاب به شما راهنمایی کرده .

      و در تعمیرات سماور و تعمیرات (برد )خیلیییییییییییییی واضح با من صحبت می کنه منو راهنمایی میکنه و الان خیلی خوب می فهمم که در مورد چی صحبت می کنید .

      انشاالله همیشه خوش و سلامت باشید خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به شما

        از لطف و محبت شما سپاسگزارم و خیلی ممنونم که زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن کامنت برای من اختصاص دادین. بسیار تحسین تون میکنم که اینقدر توانمند هستین. و کار فنی انجام میدین. از وقتی اومدم توی سایت استاد عباس منش و آموزشها رو دارم میگذرونم، دیگه تقلای زیادی نمیکنم. یه وقتایی کار گره میخوره ،در گذشته اینقدر براش وقت میذاشتم تا حلش کنم یه وقتایی حل میشد یه وقتایی خراب میشد یه وقتایی تسلیم میشدم. ولی الان وقتی کار گره میخوره ابزار و وسایل رو میذارم پایین یه نفس عمیق میکشم ، میگم چیکار کنم؟ خودت هم میدونی من بی تو هیچی بلد نیستم، راهنماییم کن، بهم بگو چیکار کنم تا همونو انجام بدم. و همیشه جواب میده. و بدرستی انجام میشه. بوده یه چیزی به دلم افتاده گفتم نه بابا ، عمرا اینجوری درست بشه. همه راه ها رو رفتم آخرش هم با همون روشی که به دلم الهام کرده بود درست میشه. منم دست تسلیمم رو میارم بالا میگم اکی اکی، من حرفی ندارم. ببخشید. حق با تو بود.

        الهی که همیشه خداوند هدایتگر و حمایتگر تون باشه. در پناه جان جانان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1835 روز

      بنام خداوند بخشنده و مهربانم

      اقا حمید عزیزمممممم

      اتشنشان از پارس جنوبی

      چقدر دوستت دارم و چقدر ازت انرژی میگیرم رفیق

      چقدر راست گفتی الان که داشتم کامنتت رو میخوندم همش لبخند رو لبم بود میگفتم حمیددد راست میگه منم چه کارهایی کهردم که توییه شرکت بهم میگفتن اذیت شدی ووو…

      میگفتم نه بابا چیز نبود ک راستتت میگی دمت گرممم کاکام دمت گرممممممممم

      حمید پراز عشق

      پرازشعر

      پراز پرواز

      پراز قشنگی عشققق باشه کاکام

      در پناهر رب نازنیممم زندگیت پراز نعمت سلامتی شادی و ثروت و عشق باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود حسین جان.

        ازت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت و اینقدر لطف و بزرگمنشی شما. سپاسگزارم.

        آدم خودش چون توی دل یه کاری قرار میگیره حواسش نیست، وقتی از بیرون یکی تائید می‌کنه و توجه می‌کنه اونوقت تازه بهش توجه میکنیم. برای خودمون عادی به نظر میرسه.

        الهی که همیشه همیشه حال دلت عالی عالی عالی باشه. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی حسین جان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابوالحسن جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1298 روز

      سلام به دوست عزیزم حمید اقای گل

      چقد این نوشتن ایه های قران با معنیش تو کامنتت +بیت شعرهای خوش اهنگ زیباس و من کیف میکنم

      تحسینت میکنم برای اینکه چقد خوب تونستی توی کار یک ادم فنی کاربلد باشی و بتونی با ابزار کارت سرعت کارو ببری بالا و بتونی با راه کارای جدیدت

      سرعت انجامشونو سریع تر کنی و باعث تبریک همکارانت بشی

      و الانم با ذکر کردن این نکات مثبت

      برای ذهن نجواگر دلیل های محکم اوردی و حسابی ساکتش کردی

      من خداروشکر مبکنم که توی این مسیر دوستای خوبو با انرژی مثل تو دارم و از خوندن کامنتاتون لذت میبرم

      موفق و پیروز باشی حمید جان برات ارزوی لحظاتی خوش دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به ابوالحسن جذاب. دوست گرانقدر و توحیدی و ثروتمندم.‌ الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. سپاسگزارم از شما بخاطر زمان ارزشمندتون که برای هدیه دادن این کامنت ارزشمند به من اختصاص دادین. خدا رو شاکرم بخاطر داشتن دوستای نازنینی چون شما. خداوند بهترین بندگانش رو بهم هدیه داده.

        الهی صد هزار مرتبه شکر.

        نکته خیلی خوبی اشاره کردی و باعث شدین من از یه زاویه دیگه یه موضوع نگاه کنم . خودش یه راه حل محسوب میشه. ساکت کردن ذهن نجواگر با نوشتن دلایل و شواهد در کامنت. آره حق با شماست ، این راه موثره که ذهن رو ساکت کنی. از طرفی مکتوب هم هست تاثیرش بیشتره و همینطور آرشیو هم میشه ، دوباره به کامنت های خودت سر بزنی دیگه ذهن نه تنها نجوا نمیکنه بلکه میگه برام ثابت شد که تو میتونی پس زودتر بریم انجامش بدیم.

        برات آرزوی موفقیت و سلامتی دارم آقای جعفری عزیز. سپاسگزارم از شما. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ناصر الف گفته:
    مدت عضویت: 3943 روز

    با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان عزیز

    تو شهر ما دو نفر در دانشگاه آزاد کارمند بودند و توسط نماینده مجلس به دانشگاه برده شده بودند و زمانی که نماینده وقتش تموم شد و یه نماینده جدید اومد، هر دوی این آقایان را از دانشگاه آزاد انداختند بیرون و اخراجشون کردند.

    یکی از آنها خودکشی کرد و نفر دوم کسب و کار خودشو راه انداخت

    میدونین دلیلش چی بود؟

    نفر اول با توجه به اینکه کارمند شده بود و یه حقوق ثابتی داشت ، رفت و ازدواج کرد و بعد از مدتی که اخراج شد و چون منبع درآمدی نداشت و تنها منبع درآمدش فقط از حقوقی که دانشگاه بهش میداد بود و زمانی که اخراج شد خانواده دختره بهشون گفتند که ما به کارمند دختر داده بودیم و از طرفی منبع درآمد نداری و اینکار باعث شد که طرف خودشو در تنگنا ببینه و نتونه مشکلش را حل کنه و اقدام به خودکشی میکنه و سرنوشت خودش و خانواده اش را به این صورت عوض میکنه.

    نفر دوم: بعد از اخراج از دانشگاه چون به نجاری و دکوراسیون علاقه داشت و پاره وقت هم در این ضمینه کار میکرد رفت دنبال علایقش و از پارکین خونه اش شروع کرد و اونجا را محل کارش کرد و چون کارش تمیز و خوب بود ، آرام آرام به مرور مشتریانش زیاد و زیاد تر شدند و زمانهائی میرسید که تا 12 شب کار میکرد و مشهور شد و سپس جای بزرگتری مغازه گرفت و روز به روز وضع مالی اش بهتر بهتر شد.

    اینها دو دیدگاه برای دو نفر که شرایط یکسانی داشتند ولی نتایج متفاوتی را برای خودشان ایجاد کردند

    سیب زمینی و تخم مرغ را وقتی همزمان حرارت میدیم با اینکه یه شرایط دارند ، ولی زمانی که پخته میشن یکی نرم میشه و یکی سفت.

    دقیقا برای ما آدما هم اینجوریه و بستگی به شرایط و ذهنیت ما و دیدگاهمان دارد و شرایط سخت یکی را قویتر میکند و یکی دیگه را بدبخت تر و ضعیف تر.

    وقتی باران میبارد همه پرنده ها برای اینکه خیس نشوند به لونه هاشون میروند ولی عقاب بالای ابرها ، و این دیدگاهه که آدما را متفاوت میکند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 322 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1268 روز

      «فَاعْتَبِرُوا یَا أُوْلِی الأَبْصَارِ»

      سلام و درود به شما دوست عزیز ، آقا ناصر گرانقدر. (و البته خوش تیپ)

      عجب داستان جالبی بود و چقدر عبرت آموز.‌ من بسیار لذت بردم و‌ بسیار این نگاه ارزشمند شما رو تحسین میکنم.

      مهم اینه که ما باور کنیم رزاق بودن و وهاب بودن خداوند رو. مهم اینه که باور کنیم «إِبتَغوا مِن فَضلِ اللّهِ» و از جامون بلند شیم و یه کاری بکنیم.

      من با اینکه امنیت شغلی دارم و احتمال اخراج برام خیلی خیلی کمه، و حتی بالاتر از اون میتونستم برم با سهمیه ایثارگری، تبدیل وضعیت به رسمی بشم،(همه از خداشونه رسمی بشن و کد وزارت نفت بگیرن) ولی رفتم تعدادی ابزار خریدم که دقیقاً خودم توی زمانهای آزادم کار MDF انجام بدم و اول یه چتر نجات برای خودم بسازم که هر وقت دلم خواست خودم با اختیار خودم بپرم. از طرفی اقساط بانکی رو بیشتر پرداخت میکنم که تا پیش از پایان 402 بقول استاد debt free بشم . دیگه بدهی نداشته باشم.

      یه حسی بهم میگه وقت پریدنه.

      یه وقتایی عکاسی میکنم. یه روز توی ساحل از مرغهای دریایی عکس گرفتم و وقتی داشتم عکسهای دوربین رو مرور میکردم، رسیدم به یه عکسی که خیلی برام معنی داشت، و من اتفاقی گرفته بودمش . چهار پنج تا مرغ دریایی روی ماسه های ساحل به طرف شمال نشستن. و یکی شون در حال پرواز به طرف جنوبه. گفتم همینه. وقتی همه به یه سمت میرن من باید به سمتی دیگه پرواز کنم. اینقدر برام تاثیر گذار بود که گذاشتمش عکس پروفایل واتس آپم. دقیقاً آبی که تخم مرغ رو سفت کرد، سیب زمینی رو نرم کرد. یه عده ای هم مثل قهوه هستن. که شرایط رو جوری عوض میکنن که بعد از اقدام اونها دیگه کسی به آب نمیگه آب . میگن قهوه… (قهوه زندگی نوش جون همه مون)

      آقا ناصر جان عزیز ، پر حرفی های کودک درونم رو ببخشید. الهی که حال دلت همیشه همیشه عالی و توحیدی باشه و هر روزت رو بهتر از گذشته خلق کنی که حقیقتا «ان وعدالله حق»

      در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
      • -
        Amin Iloon گفته:
        مدت عضویت: 893 روز

        ماشالله حمید جان

        واقعا از کامنتت لذت بردم و چقدر اون عکسی که گرفتی الهام بخش بوده

        خیلی عالیه کامنت هات و واقعا لذت بردم – معلومه که داری به پختگی میرسی در قانون و از رشد کردنت لذت میبرم انشالله که همگی در این مسیر بی نظیر خوش بدرخشیم…

        چقدر لذت بخشه کار کردن در مسیر علایق و من به شخصه از عمل کردن به این نکته دارم لذت میبرم..

        منی که تا مدت ها ی ادم تنبل تلقی میشدم الان ی جوری عمل گرا شدم در رشته مورد علاقه ام که نگو نپرس – به حدی که اطرافیان نوتیس میکنن – انشالله که تو هدایت بشی به سمت عشق علاقه – به قول قران اسان بشی برای اسانی ها

        ممنون از مثال های بی نظیر تو و ناصر عزیز….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          ناصر الف گفته:
          مدت عضویت: 3943 روز

          سلام آقا محمد امین عزیر

          ممنونم بابت کامنت تون و انرژی تون

          تنبلی متاسفانه در وجود همه ماست و باید به طریقی بهشون غلبه کنیم

          یه تکنیکی برای غلبه به تنبلی هست بنام 5 ثانیه و خانم مل رابینز در این زمینه یه کتابی نوشته بنام قانون 5 ثانیه

          خلاصه اش اینکه وقتی در هر کاری تنبلی میکنی میتونی با این قانون ازش سریع خارج بشی و کاری را که میخوای انجام بدی

          به این صورت که بصورت معکوس از 5 تا یک بشماری ( 5 ، 4 ، 3، 2، 1 و پاشی و شروع کنی ) و سریع بلند بشی و اون کاری را که دوست داری انجام بدی

          چون مغز ما انسانها طوری طراحی شده که اگه تا 10 ثانیه اول تصمیم نگیریم مغزمون یه بهونه ای میاره تا ما کارو انجام ندیم و مغزمون میگه مثلا فردا تعطیله انجام میدی، از هفته اینده شروع میکنی، بعد از تعطیلات شروع میکنی، بعد از عیدد شروع میکنی، بعد از ماه رمضان شروع میکنی، … و به این طریق دائما ما را فریب میده

          با این قانوت میتونیم جلوی تنبلی و اهمال کاری را بگیریم و برای شروع گامهای کوچک و کارهای کوچک این قانون عالیه و به این طریق با ادامه دادن این قانون میشه آرام آرام کارها را بزرگ و بزرگ کرد

          کارهائی مثل : شروع ورزش، شروع کتاب خوندن، صبح زود از خواب بیدار شدن،رفتن به باشگاه، شروع پروژه جدید، فعالیت جدید، ترک یه عادت بد، ..

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1268 روز

          سلام و درود محمد امین عزیز

          منو ببخش که با تأخیر کامنتت رو پاسخ میدم. خیلی خیلی متشکرم از این همه لطف و محبتت. امیدوارم این رشد و پختگی منتج به نتایج طلایی بشه و من تبدیل به انسانی مفید و موثر باشم که بتونم ارزشی رو در جهان خلق کنم. بتونم به گسترش نعمتهای خداوند کمک کنم. دستان خداوند باشم برای خیر رسانی. بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم بخاطر این عملگرایی . اگه افراد بتونن علاقه واقعی و مأموریت شون رو پیدا کنن قطعاً بیشترشان عملگرا میشن . منتها ما وارد یه چرخه روزمرگی شدیم و هر چیزی رو تجربه می‌کنیم می‌بینیم علاقه ما نیست. بخاطر نیازه که یه سری کارها رو انجام میدیم. اما اگه علاقه و عشق واقعی مون رو پیدا کنیم چنان عملگرا بشیم. یه کلیپ کوتاه دیدم از استیو هاروی می‌گفت هر انسانی در زندگیش خداوند هدایا و استعداد های مختلفی بهش داده. اگه میخواهید استعدادتون رو پیدا کنید برگردین به دوران کودکی تون. چه کاری رو به خوبی انجام میدادین. احتمالاً همون موهبت و استعداد شما باشه.

          محمد امین عزیز برات از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        ناصر الف گفته:
        مدت عضویت: 3943 روز

        سلام دوست عزیز آقا حمید

        ممنونم از تحسین تون که بهم انرژی دادین

        از مطالبتون هم خیلی استفاده کردم و لذت بردم

        خیلی خوشحالم که اینجا هممون هم فرکانس و هم مداریم و به هم انرژی میدیم و انرژی هامون هزاران برابر و گاها بی نهایت بیشتر میشه و ما را پرت میکنه به مدارات بالاتر و بهتر و با کیفیت تر و با عث حال عالی در ما میشه.

        مرسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماه شما آقا ناصر عزیز

      چقدر کامنت شما بینظیر بود ،

      سرشار از آگاهی و درس

      من که خیلی لذت بردم از خوندنش

      چقدر زیبا اشاره کردین و پرواز عقاب در اوج و من عاشق پروازم

      خیلی از شما سپاسگزارم بابت این کامنت بینظیرتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        ناصر الف گفته:
        مدت عضویت: 3943 روز

        سلام. ممنونم سارا خانم عزیز

        من هم عاشق پروازم و آرزوهای سیری ناپذیری دارم و همینطور عاشق عقاب و دیدگاهاشم.

        عقاب ها بعد از 30 سال زندگی یه تصمیم خیلی بزرکی میگیرند که یا بمیرند و یا مجدد زندگی کنند و اکثرا تصمیم میگیرند زندگی کنند و این تصمیم شون خیلی سخته.

        میدونی چرا؟

        چون تو این مدت هم منقارشون کند میشه و هم پنجه هاشون کند میشه و هم بالهاشون کلفت میشه و نمیتونند به سرعت و تیزی پرواز کنند و به همین خاطر میرند بالاترین قله و نوک قله تا بر خودشون غلبه کنند

        اول پرهاشون را میکنند بعد پنجه هاشون را آنقدر به کوه میکوبند تا بشکته و در این حین زخمی میشن و بعد نوکشان را به کوه میزنند و میشکنند و کلی درد می کشند

        این پروسه حدود 150 روز طول میکشه تا مجدد نوک تازه در بیاد و بالهای جدید در میاد و پنجه های تازه مثل اینکه مجدد متولد شده

        ما انسانها وقتی ناخن مان را کمی بیشتر میگیریم کلی درد می کشیم اما عقاب ببینین چقدر درد میکشه اما روی خودش نمیاره چون روحش بزرگه میخواد بزرگ بشه هدف داره برای هدفش میجنگه و خوب هم میجنگه و با استفاده از اهرم رنج و لذت به چند سال آینده فکر میکنه که میخواد خوب پرواز کنه میخواد در اوج پرواز کنه میخواد خوب شکار کنه و …

        و به خاطر اون این همه زجر را تحمل میکنه و براش لذت بخشه

        خلاصه بعد از 150 روز سختی مجدد مثل اینکه تازه متولد شده دوباره پرواز میکنه و کیف میکنه و مجدد میتونه تا 40 سال دیگه عمر کنه

        و این عظمت و اراده عقاب ستودنیست و من عاشقشم چون نترسه، سرسخته ، همیشه آماده اند، متمرکزاند، سرزنده اند، در ارتفاع پرواز میکنند( به حاشیه ها توجه نمی کنند) و هرگز گوش مرده نمی خورند. عقاب مظهر آزادی قدرت و اراده است.

        اینها درسهای عالی از عقاب اند

        همینطور هم وقتی شکار میکنه کلا تمرکز میکنه روی هدف (تمرکز تمرکز تمرکز تمرکز) که بارها استاد میگه تمرکز کنین روی هدفتون و به این طریق شکارش نمیتونه از دستش فرار کنه

        ما هم باید روی هدفمون متمرکز بشیم تا نتیجه بگیریم.

        انشاالله شما هم همیشه در اوج بمانین و به بلندیها پرواز کنین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
        • -
          سارا مرادی همت گفته:
          مدت عضویت: 1051 روز

          بنام خدای مهربونم

          سلام خدمت آقا ناصر

          خیلی سپاسگزارم از کامنت بینظیرتون که برای من نوشتین

          از صبح که کامنتتون و خوندم بارها برای خودم تکرارش کردم

          داستان تولد دوباره عقاب و سالها پیش میدونستم اما کامل فراموش کرده بودم و امروز این کامنت برام خیلی خیلی خیلی درس داشت

          بعد از خوندنش یه انگیزه مضاعف گرفتم برای حرکت ،خداروشکر که با دوستان بینظیری مثل شما در این سفر همراهم و هر لحظه یاد میگیرم

          خیلی سپاسگزارم که وقت گذاشتین و این کامنت فوق العاده رو نوشتین

          دقیقا الان تو مرحله تولد دوباره ام مثل عقاب ،تا بتونم دوباره در اوج پرواز کنم

          چقدر لذتبخشه نتیجه پایانی و تجسم کردن و خلق کردنش

          خدایا بینهایت سپاسگزارم برای همین لحظه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          Asmakarimi گفته:
          مدت عضویت: 1372 روز

          سلام و درود ب شمااقاناصرچقدرکامنت شماعالی واقعاچه حس فوق العاده ای رودریافت کردم،بااین توصیف شماازعقاب واقعااشک توچشمام حلقه زد…وقتی یک پرنده میتونه انقدرقوی باشه چراماانسان هاکه اشرف مخلوقات هستیم نتونیم

          فقط کمی جرات میخواد،ایمان.تمرکز،

          ایمان…..

          ایمان همچیه…ایمان بخداا

          وقتی ایمانتوقوی کنی به همچی میرسی وقتی ایمانتوقوی کنی ارامشت بیشتره وخداروشکرکه الان نسبت به قبل ایمانم بیشترشده خدایاشکرت و سپاسگزارم ازاستادمهربونم ک تاثیرمثبتی توی زندگی من و هزاران نفرگذاشت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهره برزه کار گفته:
      مدت عضویت: 875 روز

      سلام ممنون بابت نظر عالیتون

      منم دقیقا همینجوری هستم وقتی به تضاد میخورم تو روابط تو کار تو خانواده سعی میکنم بهتراز قبل باشم روابطی بهتر از قبل رقم بزنم یا اینکه کاری بهتر سالنی بهتر و رفتارهای بهتری از خودم داشته باشم این رفتارمون حتی قبل از اینکه با استاد آشنا شم داشتم ولی الان خیلی بهتر و دقیق تر از قبل میتونم تمرکز کنم و حتی خودم دوست دارم تمام مدتی سرکار هستم کارمو به خوبی انجام بدم و خداروصد هزار مرتبه شکر میکنم و لحظه لحظه زندگیمو بابت استادم عباس منش شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      اکرم مهدی گفته:
      مدت عضویت: 1216 روز

      سلام

      آقا ناصر گرامی کامنت شما بسیار عالی وتاثیر گذاربود از خواندنش بسیار لذت بردم ودرس گرفتم مثال های عالی از مواد غذایی وپرندگان زدید که با دیدن آنها در زندگی درس که باید بگیریم در ذهن تداعی می شود.

      ازاین که مثال افراد مختلف در شرایط یکسان با واکنش های متفاوتی رو بیان کردید تجربه عالی را با ما به اشتراک گذاشتید .

      بی نهایت سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        ناصر الف گفته:
        مدت عضویت: 3943 روز

        سلام

        ممنونم اکرم خانم عزیز

        سرزنده و پاینده باشین

        زندگی ما همش درسه اطرافیان همش درس اند برامون قبلا نمیدیدم و به قول قرآن مثل اینکه مهر زده بودند به قلب و چشم و گوشهام . خدا رو شکر از خدا خواستم و این مهر ها برداشته شده اند و الان حتی از پرنده ها و حشرات و حیوانات و انسانهای خوب و انسانهای بد و معلمان خوب و. معلمان بد درس میگیرم و هر کدام به طریقی برای رشد ما خوب اند و باعث پخته تر شدن مان میشن .

        خدا رو شکر بابت همه موجودات زنده روی زمین بابت هدایت و حمایتهای هرلحظه خدای آسمانها و زمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیده مینا سیدپور گفته:
      مدت عضویت: 1579 روز

      به نام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

      وسلام به شما دوست گرامی آقا ناصر…

      چه دیدگاه تاثیر گذاری بود واقعا، دوتا واقعییت، دوتا آدم که شرایط یکسانی رو از نظر موقعییت شغلی داشت و….

      اما دو شراط متفاوت خیلی هم متفاوت رو تجربه کردند….

      واقعا برای هرکسی که گوش شنوا وچشم بینا داشته باشه، بسیار تاثیرگذاربوده وهست…

      آقا ناصر هروقت میام کامنت های دوستان رو توسایت میخونم با چشمان پراز اشک ولبهایی شکرگزار، میگم خدایا شکرت پس من در مسیر صد درصد درستی هستم، خدایا شکرت که سید حسین عباسمنش رو پرورش دادی برای اینکه بیاد و قوانین زندگی در جهان مادیتو بهمون بیاموزه، واقعا چقدر زیاد مورد لطف ورحمت خدا شدیم، که مسیر زندگیمون اینجا هدایت بشه به خیر دنیا وآخرت…

      بی نهایت ممنونم از دیدگاهتون

      در پناه امن خداوند باشید انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        ناصر الف گفته:
        مدت عضویت: 3943 روز

        سلام ممنونم مینا خانم عزیز

        واقعا تمام کامنتها همشون پر از درس و تجربه اند و همه ما در مسیر بهشت و ثروت و آرامش و شادی و هستیم و از داریم همگی با هم از مسیر لذت میبریم و حال میکنیم .

        خدا را شاکرم بابت استاد عزیز که واقعا از جون و دل صحبت میکنند و صاف و صادق اند و هدفشون گرفتن دست تک تک ماست تا ما را به بهشت ببرند.

        هم استاد و هم خانم شایسته لایق بهترینها هستند و من به نوبه خودم هرچقدر ازشون تشکر کنم نمیتوانم به اون صورتی که لیتقتشون هست قدردانشون باشم .فقط از خدا میخوام همیشه براشون بهترینه را بده و خمیشه در شادی و رفاه و سلامتی زندگی کنند .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1029 روز

      سلام به آقا ناصر عزیز

      سپاس گزارم خداوند بابت دوستانی آگاه و دانایی مثل شما

      ،چقدر درس داشت این کامنت زیبا و پراز آگاهی شما برای من و مطمعنا براهمه اونایی که در مدارش هستن ،لذت بردم از این دیدگاه که گفتین سیب زمینی و تخم مرغ تو تو‌اب در شرایط یکسان میجوشن اما نتایجشون متفاوته ،یکی نرم میشه و دیگری صفت ، و دقیقا هم وقتی که ما قبول میکنیم که خالق شرایط خودمون هستیم دیگه تماما نگاهمون به خودمونه

      سالها دل طلب جام جم ازما میکرد

      آن که خود داشت نمیدید و زبیگانه تمنا میکرد

      گوهری که زصدف کن و مکان بیرون است ،

      طلب گمشدگان از لب دریا میکرد

      بیدلی در همه احوال خدا با اوبود

      او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد .

      سپاس گزارم دوست عزیزم بابت این داستان پراز معنا و مفهوم و تفکر برانگیز .

      لحظاتت غرق در شادی و نور خداوند باشه و در پناه الله یکتا باشی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد میرزائی گفته:
      مدت عضویت: 1364 روز

      سلام دوست عزیز چقدر زیبا وبه قشنگ مثال زدی وبسیاار عالیی این مطلبو رسوندی من تحسینت میکنم بخاط این آگاهی بالایی که ازاین فایل استاد عزیزمان بخوبی کسب کردی و اینقدر واضح بامثال بازش کردی

      سپاسگزارم پروردگاری هستم که همه چیزو در افکار ما قرار داده که با افکارمون زندگیمونو خلق کنیم

      بسیار متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: