خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-25 08:41:142023-05-01 08:00:51خالق شرایط یا قربانی شرایط؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدا
سلام
روز 142 سفر
خداروشکر میکنم برای این روز عالی خداروشکر که مجدد این سفر رو اغاز کردم خداروشکر برای هوای عالیه امروز و پیاده روی که امروز انجام دادم خدایا شکرت برای ماشینی که دم رفتن اومد دنبالم و رایگان من رو به مقصد رساند خدایا شکرت که امروز دومین روز اغاز سفر هست .
من در مورد خالق شرایط بودن بگم که قبل از اینکه این سفر رو از روز اول اغاز کنم من احساس قربانی بودن میکردم و خیلی احساس بدی داشتم با اینکه قبلا از تعالیم استاد استفاده کرده بودم و بهبود زیادی داشتم ولی برای یه مدت بود که من کمتر تمرین و تعهد داشتم .
اما یه اخلاق خوبی که داشتم در اون روزها این بود که خودم رو متعهد کرده بودم روزی یک فایل از استاد گوش کنم حتی اگه عمل نکنم و خوب گوش ندم باز بهتر از اینه که اصلا گوش ندم .
من هر روز گوش دادم تا اینکه یکی از این روزا یکم بهتر گوش دادم و احساسم کمی بهتر شد .
برای حل این مسئله که خیلی ناراحت بودم اومد مجدد این سفر روز شمار رو اغاز کردم و در دل همین سفر مجدد من دوره 12 قدم رو که قبلا تا نصفش رفته بودم رو مجدد اغاز کردم و الان به لطف الله قدم 2 هستم و دارم میرم جلو . خلاصه من برای حل مسئله های فکری ام اومدم این دوره رو استارت زدم و در دل همین ورودی های خوبی ک داشتم خیلی از مسایل دیگر زندگیم حل شد و بهتر شد .
میخوام بگم که همین حرکت من یک حل مسئله بود که خیلی به کار من اومد اون تایم .
از استاد عزیز و این فایل و این سایت بی نهایت سپاسگزارم
سلام استادقشنگم و خانم شایسته عزیزو همفرکانسیهای جانم
یکی از اقوامم چندسال پیش درگیر بیماری سرطان خون شد ودیگه خیلی حالش وخیم شدودکترا جوابش کرده بودن .ولی این بنده خداخودشو ناامیدنکرد،هیچ ،تمرکزشو از روی این جریان ورداشت و اصلاتوجهی نمیکردبه بیماری وحال خودشوهمیشه خوب نگه میداشت(البته ازقانون اطلاعی نداشت)ولی باورش این بود این مساله روباید حلش کنم.خلاصه بادوا ودرمون وعنایت پروردگارمون شفاپیداکرد.و پارسال هم ازدواج کرد وقراره تاچندماه دیگه بابا بشه…
خدایاشکر
چندروز پیش پلیس راهنمایی اومدمحل کارم بنزین بزنه بهش گفتم خلافی ماشینمو بی زحمت بزن بهم بگو چقده؟خلاصه زدو یه مبلغ چندمیلیونی گفت منم خیلی تعجب کردم ولی باورکنیداصلا حال خودمو بدنکردم …بعد دوسه روز خودم رفتم پلیس+10 خلافی روگرفتم ومشخص شدکه اشتباه رخ داده (من تواین دوسه روز فرکانسامو بالانگه داشتم وتجسم میکردم وقتی میرم خلافی روبگیرم مبلغش خیلی ناچیزه)که همون جورم شدوهمون جا ازخداوند سپاسگزاری کردم
استادتوی اون شرایط سخت بندرعباس وشرایط بدمالی حال خودشو خوب نگه داشته وگفته خودم بایدحرکت کنم تاجهان بهم پاسخ بده ومبخواسته جوراب بیاره بساط کنه ولی بخاطر ایمان وباوری که داشته که خودم مسالمو حل میکنم خداوند وضعیت مالیشو ده برابر ارتقا داده وخداوند خودش میگه اگه تویک قدم ورداری من ده قدم برات ورمیدارم، و کاملا این فرضیه به استاد نشون داده میشه وبه عینیت تبدیل میشه ونتیجه اون حرکت این بود که خداوند یک رسالتی به استاد بده که اون رسالت هدایت ملیونها نفر انسان در ایران والبته سایرکشورهای کره زمینه….وازصمیم قلب برات آرزوی سعادت وموفقیت میکنم استاد بزرگ خودم
ممنونم ازوقتی که گذاشتین عزیزانم…
سلام استاد عزیزم
سپاس از شما و خانم شایسته و خدای مهربون
جالبه که الان با شنیدن صحبت های ارزشمند شما متوجه این موضوع شدم که چقدر راحت و آسون راه ورود ثروت و برکت را به زندگیم باز کرده بودم دقیقا تضاد ها میاد ما را بزرگتر کنه و اینکه هر چه قدر مساله حل کنی به ثروت بیشتر می رسی را بارها و بارها سالیان زیاد تجربه کردم در حالیکه قانون را بلد نبودم ولی از اینکه مساله حل می کردم لذت می برم و اعتماد به نفسم بالا می رفت .این اواخر همکارام می گفتند که تو براحتی و آسونی پس مسائل مدیریت کارت برمیای
واقعا استاد عضله حل مسائل راحت در ما شکل می گیره و هر روز بهتر و بهتر میشه .
یادمه سال 97 من مدیر دبستان جدید تاسیسی شدم که 3 روز به مهر فقط و فقط 250 نیمکت داخل حیاط مدرسه بدون هیچی هیچی امکانات تحویل من دادند و 300 دانش آموز اول تا سوم دبستان و 15 نفر کادر مدرسه و فقط یه ساختمان خالی و گفتند بسم الله شروع کن .
بارها و بارها مسائل بیشتر از اینها با مدد و لطف خدا حل شده بود و این من نبودم اراده و توکل من بود که هر روز بهتر و بهتر شد .شروع کردم و جالبه بدون سرمایه و حساب پر مدرسه شروع شد .فقط حرکت و خدا برکت
دقیقا یادمه همکارام صندلی نشستن نداشتند و منم که غیر از خدا روی احدی حتی در کار دولتی سعی می کردم حساب نکنم رفتم اداره درخواست لوازم و گفتند موجود نیست منم بهشون گفتم جسد صندلی دارید ؟رفتم انبار اداره 20 تا پیکر صندلی بار زدم رفتم به لطف خدا تحویل کارگاهی دادم و بهشون گفتم اول رنگ کنند و بعد روکش و دقیقا یه هفته بعد20 تا صندلی نو اومد مدرسه .بچه ها بهم می گفتند از در و دشت برات میاد در طول 3سال مدیریت من تا 1400 زمانی که با قانون آشنا شدم و مهاجرت کردم تهران ،دقیقا مدرسه با تمام تمام تجهیزات و یه حساب پر تحویل مدیر جدید داده شد و جالبه این مدیر که دوستم بود و با هم سال 97 مدیر شده بودیم می گفت مگه میشه من رفتم سر آماده و کلی مشکل ،چطور تونستی این مدرسه را بسازی
استاد با حل مسائل زندگی هر روز آدم بزرگ و بزرگ و بزرگ تر میشه و این بزرگتر شدنه نهایت نداره و فقط برکت وارد زندگیت میشه
استاد واقعا الان می فهمم که من ورودی آنچنان زیادی نداشتم ولی در جایگاه خود زن ثروتمندی بودم و هستم چون استاد حل مسائل زندگیم چه در کار چه در خانه و چه در جامعه بودم و الانم دارم ریشه ای کار می کنم تا در روابط هم آنچنان از بنیاد تغییر کنم که شایستگی هام را دوباره به جهان نشون بدم و از جهان جایزه و پاداش های بزرگ بزرگ بگیرم .
خدا را بابت همه ی این توانایی ها که فقط و فقط مختص خودشه و ما از خودمون چیزی نداریم بسیار و لحظه به لحظه سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
بنام خدا سلام استاد عزیزم
این تفکری که شما راحبش صحبت میکنید دقیقاً باور عام وحرف همه مردم عادیه ازاونجایی که ما باتلاش روی تغییر باورها سعی کردیم از بدنه جامعه جدابشیم ،دقیقا جمله معقول وراحتیه توجیه کردن ،ولی پشت این جمله کلی داستان داره اینو یه فرد قربانی میگه که تلاش نکنه ونقطه توقف همین جمله س،ومن یه بک زدم به گذشته واطرافیانم دیدم که ادمها دقیقاً ازاین نقطه متوقف شدند ودیگه تلاش نکردند،واای خدای من الان ذهنم میترکه ازشدت ضربه ای که این حرفها بهم زد،واقعا چقدر تفاوت هست بین دوتا فکر ،خدااااای من فرق بین منه مریم که الان تواین شرایطم ،بااستاد فقط باورامونه فقططططط همین ،استاد هزاران فایل درست کرده واینهمه انرژی ووقت گذاشته بگه ببین من تونستم توام بیا باوراتو تغییر بده توام شرایطط عالی میشه ولی من دیدم من فقط داشتم میگفتم وای استاد چقدر خوبه این تفکر یا تکرار میکردم حرفای شمارو بدون هیچ تغییر اساسی ،الان این لحظه بعد اون همه ضربه ای که به زمین زدم به گنج رسیدم استاد یافتم ،یافتم،یافتم گنج پیدا کردم استاد دلم میخاد دستاتو ببوسم بگم عاشقتم عاشقتم عاشقتم ،اره من میتونم ،میتونم خلق کنم من توانایی شو دارم چون پشت این باور محکم خدا ایستاده ،من خدارو دیدم اگر یک ادم به خدا وصل بشه میتونه همه این کاررو انجام بده ،هرکاری رو که اراده میکنه بدون هیچ محدودیت ،من یه تجربه بگم ،اینکه اگر تک تک حرفهارو بادقت گوش کنی توی تمام صحبتها یهو یک جمله میتونه تورومتحول کنه ،ذهنتو بترکونه ،استاد عاشقتم خدایا شکرت من اگر فقط فقط بتونم ذهنمو کنترل کنم ایمانمو به خدا نشون بدم ،ونگاهم توحیدی باشه تماااام من باید تلاش کنم اینکار ساده ای نیست ،ولی اگر بتونی تومیشی خالق این نتیجه ایمان به خداست ،استاد الگوی یک شاگرد زرنگیه که درساشو خونده فارغالتحصیل شده استاد بهت تبریک میگم به خاطر این دست اوردهای بزرگی که کسب کردی تو بی نظیری استاد ،
به نام خالق زیبایی ها
روز 142 ام
در مورد حل مساله استاد واقعا هربار که من یه مساله ای رو خودم حل میکنم واقعا احساس خوبی دارم بعدش واقعا آدم حس میکنی یه چیزی درونت رشد میکنه بیشتر به خودت ایمان میاری که میتونی انجام بدی همون موقعا که این پندمیک بود اوردن نقاش تو خونه سخت بود من اتاقمو میدیدم رنگش خراب شده حالم بد میشد میگفتم خودم انجام میدم بابا و مامانم میگفتن تو نمیتونی این کار تو نیست باید بتونه بزنی سمباده بزنی گفتم انجامش میدم فقط اتاق خودم رفتم چندتا کلیپ نگاه کردم دیدم خانمام خیلیا خودشون رنگ میکنن رفتم وسایل رنگو گرفتم یه رنگی که با آب قاطی میشد اونو گرفتم که راحتر باشه برام رنگایی که خراب بود و با کاردک کندم بتونه زدم 2 روزه تمومش کردم خداروشکر بعدش چقدر حس خوبی داشتم کاری رو انجام دادم که تا حالا انجامش ندادم بعدش تازه از کارم خوششون اومد گفتن سالن و اتاق ماروهم رنگ کن فک کن کل خونه رو خودم رنگ کردم حتی درو پنجره خداروشکر میکنم که این توانایی رو به من داد که انجامش بدم هربار به دیوارای خونه نگاه میکنم خداروشکر میکنم که قدم برداشتم و اون فکر و عملیش کردم و بخاطر حرف بقیه پشیمون نشدم الان نتیجه رو میبینم خودم لذت میبرم
سلام به دوستان عزیزم خداوند هزاران بار شکرت بابت این فایل که به صورت هدایت شدم به این فایل واینکه استاد گفتن کاملا صیح فرمودن من همیشه خودم رو قربانطی شرایط می دونستم همیشه درگیر ایراد گرفتن از خودم ودیگران بودم وهمیشه دنبال کلایه وشکایت کردن از خودن وخداوند بودم چون حل مسله بلد نبودم وهمبشه خودم رو با دیگران مقایسه می کردم وهی میگفتم خدابا من چرا اییطوری هستم وهمیشه دیگران مقصر می دونستم یا دنبال این بودم که خووم رو مقصر کنم وخووم قربانی شراط کنم در صورتی حتی اینقدر به ذهنم اجازه داده بودم داستان هدایت خداوند که همه چیز رو بر من بخشید ومرا هدایت کرد رو شناسی بدونه واصلن توجه به اصل درون خودم نگزاستم ووهمیشه از مسائل فراری بودم با اینکه الان دانشجوی دوره اساحس لیاقت هستم از خداوند کمک می طلبم دوباره مرا هدایت بفرماید به سمت زیبای وهیچ شرط شروطی خودم را لایق نعمت های خداوند بدون وخالق زندگی خودم وحل مسله کنم
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ، یگانه خالق آفرین من ،،
حس قربانی بودن ،،
وای که چقدر الان دارم اینو درکش میکنم که چقدر حس منفی و مخربی بوده برام ،،
خیلی از جاها ناخواسته کشیده شدم به سمت اینکه همش بگردم دنبال موضوعی که خودمو قربانی جلوه بدم ،
احساس ترحم تو جمع و اطرافیانم برانگیزم ،،
چرااااا
لامصب چرااا آخه
مگه چته
چی توی ذهن آدم میگذره
چرا ذهن و تا چند لحظه به حال خودش ول میکنی سریع میره تو قعر چاه منفی بافی چرااا
خدای مهربانم خودت منو از شر نفس خودم و شیطان و افکار محدود کننده و منفی بافی حفظ کن ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت برای آگاهی های هر روزت هدایتت و نور دل و دیده ای بهم عطا فرمودی ،،
به نام خداوند مهربون که هر چه دارم از آن اوست
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته نازنین
خدا رو شکر میکنم که پای تعهدم هستم و این مسیر ادامه بدم .
این فایل با جلسه سیزدهم دوره هم جهت با جریان خداوند برای من یک هم زمانی هست
با توجه به شرایط الان من که در یک وضعیتی هستم که خودم با توجه به افکارام خلق کردم در گذشته ولی نتیجه رو دارم الان میبینم نمیدونم چی میشه ولی استاد میگه ار رمانی که شما شروع به تغییر کنید نتایج لاجرم به نفع شما تغییر میکنه و این قانونه اگه استاد میگه برای استاد شده برای منم میشه ، یه جاهایی خوب بهم میریزم اما باز برمیگردم میگم باید ذهنمو کنترل کنم خلاصه در وضعیت بحرانی هستم امیدوارم سربلند بیرون بیام و به نفع من و خیریت من بشه ،
من معمولا در زندگی بیشتر قربانی شرایط شدم و همیشه دوست دارم دیگران برام دلسوزی کنند
اما متوجه شدم طبق قوانین من خودم خالق زندگیم هستم با افکارهام و باورهام و دیگران هیچ تاثیری بر من و زندگی من ندارند بلکه من بهشون قدرت بدم وگرنه اونا هیچ قدرتی رو من ندارن ، من به قدری به نقش قربانی و این باور مخرب عادت کردم که خیلی باید روی خودم در این زمینه کار کنم تا این باور مخرب در من از بین بره و بدونم میتونم شرایط دلخواهمو خلق کنم و از این وضعیت که دوست ندارم بیام بیرون ، باید تمرین کنم تکرار کنم تا این باور در من شکل بگیره.
به قول استاد در این فایل که من قربانی شرایطم نیستم بلکه من خالق زندگی خودم هستم و هر زمان میتونم شرایط دلخواهم خلق کنم ،
از خداوند میخوام منو در این مسیر هدایت کنه و منو در جهت باورهای توحیدی و هماهنگ با هم جهت روحم یاری کنه. و بهم کمک کنه از مسیر الهی دور نشم
سلام به استاد عزیز و مریم جان مهربان
اول تشکر کنم بابت این فایل که در این فضا و با این کیفیت فیلمبرداری شده و همزمان ک به حرفای زیبای استاد گوش میدم و دارم روی باورای خودم فکر میکنم همزمان دارم از دیدن تصاویری ک مثل نقاشی میمونه لذت میبرم و میگم خدایا شکرت استاد همچنین جای زیبایی زندگی میکنه و حتی خودم رو تو اون قسمت که یه راه چوبی هست به سمت دریاچه تصور کردم ک روی یک صندلی نشستم و دارم ویدیوهامو ادیت میکنم و چایی میخورم و لذت میبرم از این فضا خدایا شکرت بابت این آگاهی ک میتونیم اینجوری به همه چی نگاه کنیم
حالا برم سراغ این فایل ک استاد شما خواستین ما از خودمون مثال بزنیم در حل مسائل زندگی ،
دقیقا درست میگین و بارها و بارها در مسائل متفاوت من این رو تجربه کردم و هربار هم به خودم افتخار کردم و البته خدارو شکر کردم ک هدایت میکنه و هم اعتماد ب نفسم بیشتر شد و انگار یه باور جدید درست شد که دیدی تو میتونستی اینکار رو چقدر آسون انجام بدی در حالی ک تو مغز من این بوده ک سخته ویا فقط این کارا برا اقایونه و تو زنی و نمیتونی !
و من دقیقا همونجا ب خودم میگم وقتی میگن نمیشه و نمیتونی مسئله هرچی میخواد باشه باید با آرامش بتونی حلش کنی
مثالهای خیلی زیاد و ریز و درشتی دارم اما مثلا از درست کردن پرده خونمون بگم…
پرده خونمون توسط پسرم که داشت بازی میکرد کنده میشه و من تو ذهنم چون یه آقا همیشه میومد و کارهای تعمیراتیه خونه رو انجام میداد و بعضی مواقع هم خیلی زمان میبرد تا ایشون وقت کنن و بیان خونه ما،برا همین من ب مدت دوماه صبر کردم تا ایشون بیاد و فقط یه تیکه پرده رو وصل کنه چون نیاز ب نردبان داشت و با صندلی قد من نمیرسید به سقف،
و همینجوری پرده اون گوشه خونه افتاده بود
یه روز که داشتم وسایلی رو جمع میکردم و اتفاقا دوتا میز رو میخواستم بدم درستشون کنن گذاشتم کنار همون دری ک پرده اش افتاده بود ،
بعد از دوروزی تقریبا یهو چشمم افتاد ب میزا ک روی هم گذاشته بودمشون و واقعا خدا هدایت کرد و از این زاویه نگاه کردم و یهو یه صدا اومد تو ذهنم که برو روی اینا و پرده رو وصل کن .
اولش گفتم خب اینا اگر بشکنن چی !بعد گفتم نه من که از ارتفاع نمیترسم بذار برم تو دل ماجرا
و کلا خیلی اهل ریسکم دوست دارم همه چی امتحان کنم و چیزای جدید یاد بگیرم واقعا احساس میکنم اعتماد ب نفسم زیاد میشه
خلاصه من با اینک یکم ترس داشتم ک ممکنه بیوفتم ولی رفتم روی میزها چون میزها طوری بود که اگر میز رویی یکم سر میخورد من میخوردم زمین ولی گفتم باید انجامش بدم و رفتم بالا و به پسرم گفتم پرده رو بده و دونه دونه با آرامش گیره های پرده رو وصل کردم و اومدم پایین و تموم شد
و وقتی اومدم پایین نگاه کردم به پرده انگار آپولو هوا کردم و اینقدر حالم خوب شده بود اصا واقعا احساس کردم با اون حانیه ای ک قبل از اینک این پرده رو وصل کنه یه پله جلوتر رفته و دوباره اعتماد ب نفس من بیشتر شد و گفتم خدایا شکرت منو هدایت کردی ک من میتونم خودم مسائل خودم رو حل کنم حالا اگر نیاز باشه کسی کمکم بده تو اون فرد رو به راحتی سر راه من میذاری شک ندارم
و خلاصه که مرسی استاد که اینقدر دقیق و با جزییات اینطور مثالها را میزنین که ما تشویق بشیم و بیشتر فکر کنیم که حتی حواسمون به همین حل کردن کارهای کوچک هم باشه حتما ک نباید کارهای بزرگ آدم انجام بده تا اعتماد ب نفسش بالا بره
دقیقا همین کارهای به ظاهر ریز ولی اگر با حوصله و عشق انجام بشن و مداومت داشته باشن همینا اعتماد ب نفسی رو برای آدم میسازه ک به راحتی از بین نمیره
یا مثلاً یه مثال دیگ بزنم از کارم
من یک ساله داخل یوتیوب فعالیت میکنم و خب پیشرفت داشتم اما نه اونطوری ک میخواستم و خب دلیلش خودم بودم ک تمرکز نذاشتم
و اومدم بالاخره نشستم گفتم من باید پروژه های ادیت دیگه ای ک انجام بدم کنسل کنم و فقط بشینم ببینم مشکل این کانالم چیه عیبم چیه که رشد نمیکنم ،
و اینکار رو میشه سپرد به یه کاربلد و متخصص ولی خب من اون موقع هزینه برای اینکار رو نداشتم و خودم تمام مسئولیت رو به عهده گرفتم و گفتم خدایا خودت هدایت کن
روزها کارهای خونه و همسرداری میکردم و شب قهوه میخوردم که تا صبح بتونم بیوفتم تو کانالم و بررسیش کنم و مرتب ویدیوهای مربوط به پیشرفت در یوتیوب رو از همون یوتیوب نگاه میکردم و جالب اینجا بود ک خیلی راحت خدا اون سوال های منو با آوردن ویدیوهای مربوط خیلی سریع بهم جواب میداد و با اینکه انگلیسی بودن و من با اینکه انگلیسی بلدم ولی خب اونا لهجه داشتن و یکم سختم بود فهمیدنش اما باز خدا هدایت میکرد و بهم میگفت مثلا بذار روی سرعت کُند تا بهتر متوجه بشی و من هم ساعتها اینارو نگاه میکردم و به انگلیسی نکات رو مینوشتم و هرجا ک بلد نبودم سریع میزدم گوگل ترنسلیت و میفهمیدم عیب کارم کجاست
و این پروسه تقریباً یک ماه طول کشید دقیقا همین ماه رمضان امسال
و واقعا با اینک بعضی از شبا خسته بودم اما میگفتم من باید بها بدم من الان برای پیشرفتم باید اینکار رو انجام بدم حتی شده از خوابم بزنم الان واجبه
و اتفاقی ک افتاد بعد از دوماه بررسی کانالم من تمام نکاتی ک میتونستم و اون شبا فهمیده بودم روی کانالم اجرا کردم و البته خدا هدایت کرد و کانالم زنده شد و دوباره شروع کرد ب رشد کردن
و جالب اینجا ست که بعضی از همون نکات رو بعدا از اساتید و یا دوستم میشنیدم ک بابتش پول میگرفتن و میگفتن ولی خدا من رو هدایت کرده بود و من رایگان متوجه شدم
و همینجا بود ک دوباره یه اعتماد به نفس عجیبی گرفتم که تونستم این مسئله به این مهمی رو حل کنم و ارزش داشت که پروژه های ادیت رو قبول نکردم با اینک واقعا نیاز به پول داشتم ولی هدفم رشد کانال و یادگرفتن چیزای جدید بود و هست و البته ایمانم قویتر شد و فهمیدم هر بار مسئله ای پیش میاد من باید با حوصله و عشق بشینم براش وقت بذارم و قطعا به قول خودتون استاد،راه حلش داخل خودشه
و این جمله شما اون شبای بررسی کانالم همیشه به یادم بود
خداروشکر میکنم بابت وجود شما که اینقدر دقیق و با عشق مسائل رو توضیح میدین و هربار که برمیگردم و گوش میکنم بازم یه چیز جدید یاد میگیرم و این زیباترین قسمت رشد کردنه
سپاس فراوان از مریم جان ک اینقدر حرفه ای فیلم برداری میکنن و من واقعا لذت بردم از همه چی
شاد و سلامت و زنده و پربرکت باشین استاد عزیزم و مریم جان مهربان
این هم لینک کانال من هست ، باعث افتخارمه که اگر وقت کردین و افتخار دادین ویدیوهامو نگاه کردین و نظرتون برام با ارزشه و قطعا من گوش به حرف میکنم برای بهتر شدنش
سپاس فراوان
abasmanesh.com
به نام خدا
هنوز تمام فایلو گوش ندادم
ولی میدونم چقد ادمایی که همه رو مقصر میدونن جز خودشون غیر قابل تحملن برای اطرافیان
اخه خودشونو تبرئه میکنن ب هردلیلی که اصن میخواد موجه باشه یا غیرموجه از نظر خودشون موجهه
اصن من میگم موجه چرا باید اینجور باشیم
اخه میدونی چیه سمیه ادم اینجوری حس گناه رو میده به بقیه و دلیل میاره برای هرچیزی خصوصا برای تصمیم های اشتباه و یا شکستای زندگیش
خب این ب نظرت خوبه؟ نه اصن
اصن خوب نیس
چون نشونه ضعفه
نشونه فرار از تغییر و پذیرفتن مسیولیت و واقعیت زندگی
من خودم ازین ادمام
و جالبه ادمی هم در مقابلمه که این ویژگی اگه در من هفتاده در اون صده
و دیگه این روزها خیلی داشتم فکر میکردم خدایا درسته من قربانی میدونم خودمو در یه سری مسائل ولی این ادم که دیگه کلافم کرده
از هرچیزی بقیه رو مقصر میدونه و سرزنش میکنه
خسته شدم
از اسمون و زمین و دریا و اب و هوا و شهر و مردم شهر و تورم و اقتصاد و جامعه و محله و دوستان و اشنایان و تک تک ادمایی که میشناسم و منی که تو رابطه نزدیکم باهاش که دایما من رو سر هرچیزی هرچیزی که فکر کنید
این منو ب فکر فرو برد که خب سمیه جان وقت این رسیده که دیگه قربانی نباشی تا دیگه اینقد اذیت نشی توسط این ادما
سعی کنی در وجود خودت این ویژگیو کمرنگ کنی
این شد اومدم تو سایت و سرچ کردم و این اگاهی منو روشن کرد
که واقعا تا کی؟
ادامه دادنش چه فایده ای برام داره
جز اینکه قدرت رو از خودم میگیرم و میدم دست بقیه
جز اینکه قدرت تغییر شرایط رو به شرایط دلخواهم از خودم میگیرم
دارم مینویسم و نیازه بارها بارها ب خودم یاداور بشم که در مرحله اول تمرکزم رو از روی این ویژگی طرف مقابلم بردارم و به نکات مثبتش توجه کنم. و دوم اینکه تمرکز خودمو بیارم روی اینکه من مسیول زندگیمم و جسارت شورای داشته باشم ک بپذیرم و خودمو سرزنش نکنم تا قدرت تغییر و خلق خواسته هام رو به خودم هدیه کنم.
خدایا شکرت
تمام تلاشم رو میکنم که خودم و دیگران و عوامل بیرونی رو سرزنش نکنم و شروع کنم به تغییرات هرچند به ظاهر کوچیک بیان
خدایا شکرت ممنونم ازت