خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-25 08:41:142023-05-01 08:00:51خالق شرایط یا قربانی شرایط؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام پروردگار زیبایی و نور
با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان خوب خانواده عباس منش
جا داره اول از خانم شایسته بابت فیلمبرداری عالی و بی نظیر شون کمال تشکر را داشته باشم چقدر رویایی است وقتی که این فایل ها را در پرادایس می بینیم و بهتر تو ذهن من برای یادگیری میماند مخصوصاً از اون علف های هرز بلند که استاد داشتند توضیح می دادند و باد این علف های هرز را به این طرف و آن طرف می برد خیلی جانانه برای ذهن من به یادگار گذاشت واقعا از زحمت های خانم شایسته سپاس گزارم
اما استاد در مورد این فایل ارزشمند و خوب که شما توضیح دادی احساس قربانی شدن از آن جمله آدما بودم من چون فکر من که افراد ودیگران باعث شده بود که من همیشه فکر میکردم که اگر به جای نمیرسم به خاطر آنها بوده ولی نمیدونستم که همه آنها از بی اعتماد به نفسی خودم بودکه من رو برانگیخته میکرد و آرامش من را می گرفت و این نگاه را به دیگران ملت و هر چیزی که در جهان وجود دارد احساس قربانی شدن را به من می دهد و اتفاقاتی می افتد من توانایی آن را نداشتم که با باورهای درست خودم آن را درست کنم و شرایط را بهتر کنم برای خودم
اگر باورهای درست را خودم ایجاد کنم برای مسئله ای که برای من به وجود میآید قطعاً میتوانم اتفاق خوب را برای خودم رقم بزنم یعنی که اگر در زندگی هر مسئله رو به صورت ریشه ای حل کنم هر روز بزرگتر می شوم و از این قدرت کار کردن روی خودم و اعتماد به نفس هم افزوده میشود
مثال خودم را اگر بخواهم بزنم امروز با کار کردن روی خودم دیگه سعی می کنم برای خانواده خودم مشکلساز نباشم یعنی وقتی که مسئله ای پیش می آید خیلی زود از کوره در می رفتم و اصلا به فکر حل شدنش نبودم و همش سخت ترین و بدترین را انتخاب می کردم برای حل کردنش و این باعث میشه که من همیشه بدتر و بدتر بشم و نه اینکه مسئله حل نمیشود بلکه شرایط را برای من بدتر می کرد استاد ولی امروز در روابط خودم وقتی که دارم این روش را به صورت ریشه حل می کنم و با آرامش و با صحبت کردن توانستم قدرت کنترل ذهن خودم را در دست بگیرم به نتیجه خیلی خوبی رسیدم امروز باعث شده که من در خانه خودم آرامش داشته باشم من دیگر در مورد چیزهای بیخود و بیهوده حرص نمیخورم و اگر مشکلات و مسئلهای که سر راه من سبز میشود را با فکر و با توکل به خدا آن را انجام دهم و وقتی که آن را انجام میدن واقعا احساس آرامش و بسیار حس خوبی بهم دست میده برای اینکه اعتماد به نفس من بالاتر میره احساس قدرت می کنم و میرم تو دل مسئله ای که برای ما به وجود می آید تا بتوان آن را حل کنم و این اثر ات خوب خودم را در زندگی خودم میبینم استاداز شما ممنونم بابت این فایل قشنگ ارزشمند خیلی عالی و خوب و مثل همیشه نکته های خیلی خوبی رو برای ما با آگاهی و تجربه خودتون این به این مطالب های خیلی خوبی دست پیدا کنم تا بتوانم در زندگی خود پیاده کنیم همه شما را به خدا بزرگ مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد سلامتی پیروز و سعادتمند باشید انشالله
سلام و درود به استاد قشنگم
زندگی ، یعنی حل مسئله
وقتی این فایل رو شنیدم خیلی فکر کردم و دیدم مثال خیلی شفاف و واضحی رو به یاد نمیارم در صورتی که طی دو سال گذشته خیلی رشد داشتم
پس مسلما باورهای جدیدی رو در خودم شکل دادم و مسائلی رو حل کردم
پس چرا به چشمم نیومده ؟
اونجا بود که فهمیدم من علاوه بر اینکه باید هر روز و هر روز خودم رو بهتر کنم بلکه باید توجه ویژه ای روی ساخت عزت نفس و اعتماد بنفس داشته باشم
مسئله ای که خیلی برام مهم و ارزشمنده و تاثیرات عالی برام داشته در زمینه شغلی هست
کار من آنلاین هست و سایت و کانال تلگرام خودم رو راه اندازی کردم
به خاطر کسب و کارم هر روزه در تلگرام کلی سوال از من میشد که من بارها در اون مورد اطلاع رسانی کرده بودم
و هر بار سوالات تکراری مطرح میشد و من زمان زیادی در طول روز رو به جای اینکه روی گسترش کسب و کارم تمرکز کنم صرف پاسخ دادن به سوالات تکراری عده ای خاص میکردم
و همین باعث میشد که ذهنم خسته باشه
و مدام میگفتم که باید راهکاری برای این مورد باشه
تا اینکه هدایت شدم به یک ایده جدید که پنل اطلاع رسانی بود که اونجا به سوالات تکراری پاسخ داده میشد و همه میتونستند از این پنل استفاده کنند
و هر کس براش سوالی پیش میومد من لینک اون پنل رو میدادم که عملا این اقدام باعث شد زمان بسیار زیادی از من سیو بمونه
اما در این مسیر یک باگ دیگه رو هم در خودم شناسایی کردم و اون این بود که با خودم گفتم محیا نکنه تعدادی از شاگردا و مشتریاتو بخاطر اینکار از دست بدی
چون با اینکار ،ارتباط دو سویه ام با شاگردانم کمی تغییر ماهیت پیدا میکرد و با ارتعاش اون موقع ام تصمیمی ریسک دار بود
وقتی متوجه این باگ شدم اومدم باورهای مناسبش رو شناسایی کردم و حالا دارم اونها رو رفع میکنم و شناسایی این باگ به خودی خود خیلی در چیدمان صحیح دوره های آموزشی که برگزار میکنم تاثیر گذاشته
ایده بعدی که در همین راه برام اتفاق افتاد این بود که پروفایلهایی که در دوره های آموزشی ام داشتم به نحوی خیلی معنادارتر کنم تا هر کسی که اسم محصولاتم رو در تلگرام و یا سایت سرچ کنه با دیدن پروفایلهای معنادارم خود به خود به فضای آموزشی ام جذب بشه
ایده های ریز و درشت زیاد در کارم ارائه دادم
اما با دیدن این فایل باید به صورت خیلی دقیقتر بر روی باورهای مناسب در این مورد و هم در مورد عزت نفس کار کنم
سپاسگزار استاد قشنگم هستم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم
استاد جان قبل از هر چیز میخوام اندام فوق العاده ای رو که برای خودتون ساختینو تحسین کنم واقعا بهتون تبریک میگم شما بسیار جذاب و خوشتیپ شدین
مهمترین نکته این فایل برای من :
1-مسائل همیشه و در زندگی همه آدماها وجود داره
2-باید به جای احساس قربانی شدن با این دیدگاه که اگر مسئله ای برای من به وجود اومده مقصر خودم هستم نه هیچ عامل دیگه ای سعی کنی مسئله ت رو حل کنی
3- هربار که مسئله ای رو حل میکنی اعتماد به نفست میره بالا و مسائل بعدی رو راحتر حل میکنی
استاد در دوره عزت نفس میفرمایید : کسی که عزت نفس داره عاشق حل مسائله چون اندازه اون آدم بزرگتر از اون مسئله ست
اگر بخوام مثال بزنم درمورد آخرین مسئله ای که حل کردم و خیلی به احساس خوبی رسیدم این بود که ما یه کمدی داشتیم که دیگه نمیخواستیم ازش استفاده کنیم خیلی هم بزرگ بود و توو خونه جا گرفته بود از طرفی هم برادرم گفته بود که شیشه های کمدو لازم داره و خودش میخواد شیشه هاشو سالم دربیاره و این کمد همیشه جلوی چشم من بود و اضافی بودنش اذیتم میکرد شاید بالای10 بار به برادرم گفته بودم این کمدو از اینجا بردار ببر بیرون اونم هردفعه به یه بهانه ای از زیرش در میرفت تا اینکه یه روز زدم به سیم آخر و بدون اینکه به برادرم چیزی بگم پا شدم با چندتا ابزار خیلی راحت شیشه هارو سالم درآوردم و قسمتای چوبی رو هم با چکش شکوندم و وقتی که به قطعات کوچیکتر تقسیم شد بدون کوچترین سختی گذاشتمشون بیرون و وقتی که برادرم تیکه های کمدو توی حیاط دید باورش نمیشد خودم اینکارو کردم ، همین کاری که وقتی که انجامش دادم متوجه شدم چقدر ساده بوده انقدر به من احساس خوبی داد که انگار شاخ غولو شکسته بودم وقتی که این کارو کردم احساس اینو داشتم که من توانایی انجام هر کاری رو دارم و این احساس فوق العاده ای بود اینکه احساس باعرضه بودن میکردم این احساس که وابسته کسی نباشی تا کاری رو برات انجام بده همین که از حالت انتظار دربیای و خودت اقدام کنی بهترین احساسه
استاد عزیزم سپاسگذارم از این فایل فوق العاده
استاد دستهبندی انتخاب شده برای این فایل عالی هستش “فرصتی شگفت انگیز به نام تضاد”.
من مطمئنم دلیل اصلی موفقیت های شما در تفاوت نوع دیدگاه شما با دیگرانی هست که به درستی شما فکر نمی کنند و نتایج عالی شما را نگرفته اند.
شما تضاد ها رو فرصت می دونید. این
دیدگاه فوق العاده زیبا هستش. پشت این دیدگاه شجاعت و اعتماد به رب بسیاری دیده می شود.
اینکه اعتماد می کنیم و میگیم این تضاد اومده تا خواسته ی من رو نشونم بده، نشون میده به قدرتی بینهایت خیر خواه اعتماد داریم.
نقطه عطف همه ی آدم هایی که زندگی شون رو زیر و رو کردن و به نوعی quantum leap انجام دادند، این هستش که، این جمله رو به خودشون گفتند “من مسئولیت زندگیم رو می پذیریم”.
من برای شعور کیهانی احترام قائلم، به دنیا آمدنم در این کشور و این خانواده و این موقعیت بهترین اتفاق ممکن برای من بوده است. من با این شرایط پا بر زمین گذاشتم که این مسائل را حل کنم و پیشرفت کنم.
پس با عشق همه ی ابعاد زندگی ام را می پذیرم، و از الان به بعد با آگاهی هایی که بدست می آورم زندگی ام را آنگونه که دوست دارم خلق می کنم.
همه ی ما این تجربه رو داریم که در لحظاتی از زندگی که مسئله ای داشتیم گفتیم خدایا همه چیز رو می پذیرم و دلیل اینکه شرایط اینگونه است به علت طرز فکرهای نادرستی است که من داشته ام، و میسپارم به تو هدایتم کن تا حلش کنم. و بعدش واقعا دیدیم که درها باز شدن و هدایت اللهی مسیر رو مشخص کرده.
دوست دارم آهنگ My life is mine از خانم Francine Jarry رو بهتون معرفی کنم که بسیار مرتبط با این فایل می باشد.
از استاد گرامی و خانم شایسته ی عزیز بسیار سپاسگزارم.
با آرزوی بهترین ها
﷽
سلام احترام فراوان به استاد عزیزموخانم شایسته مهربان که این فایل رو به این زیبایی و عالی برامون فیلم شو گرفتن مهارت فیلم برداری تون رو هنگام راه رفتن عالییی تحسین تون می کنم.
و سپاسگزار استادم هستم امروز هم یه هدیه عالی بهمون بخشیدن، استاد از وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی آیه بسم االله الرحمن الرحیم. سوره حمد وقتی درمورد صفت بخشنده خداوند بیشتر خوندم و ذره ای از این صفت که خداااا در وجود همه انسان ها گذاشته توجه کردم…. هربار هربار از دریافت هدیه ای اینقدر خوشحال میشم. میگم به خودم عارفه اگه این بخشندگی اینقدر بزرگه پس خدااا که منبع و صاحب این صفت چقدررررر می تونه بزرگ باشه.
استاد خاطرتون هست توی فایل ها فرمودید وقتی توی بندر عباس که بودم آهنگ های تجسمی می زاشتم تا خود دانشگاه پیاده طی می کردم متوجه گرمی هوا نبودم خاطر تون هست فرموده بودید اوایل که کار می کردم روی خودم اینقدر پاک زلال شده بودم هربار یک آگاهی رو دریافت می کردم اشک هام سرازیر می شد من تازه بعد مدتها متوجه میشم یعنی چی اشکهایی که از ناراحتی نیست از دلتگی و مهربانی خداست نمی دونم از شناختن خداس سرازیر میشه… من از وقتی دروه اجرای توحید در عمل رو تموم کردم.تازه یه اپسیلون یه ذره خدا رو در کنارم احساس کردم،تازه متوجه میشم خدا داره باهم حرف می زنه قبلا هم حرف می زده من گوش شنوا نداشتم بشنوم ….شروع کردم به معنی قرآن خوندن الان جزء 22 قرآنم.
این چند روز با هدیه هایی که روی سایت قرار دادید من فقط اشک ریختم گوش کردم اشک ریختم کامنت های تک تک دوستان رو خوندم اشک ریختم.انگاری خدا از زبان شما داره برام حرف می زنه با کامنت دوستان( اشکهام به خاطر اینکه خدا باهم حرف می زنه خدایی که می دونه من الان نیازمند چی هستم همون هدیه رو بهم بده هدیه ای که هیچ کس جز شما و کامنت های دوستان نمی توست باشه اشکهام به خاطر نزدیکی خدا به من که از فایل های شما و کامنت ها احساس کردم به خودم.خدا پاسخ می ده وقتی که تو باورش کنی کنارته وباهت حرف می زنه، ) ،این موضوع جسارت شما وقتی در بندرعباس وقتی خارج شدید از اون کار ،فردا آن روز یه اتفاقی افتاد که اوضاع و شرایط برای شما تغییر کرد در “توحید عملی یک” به طور کامل توضیح دادید،میگم خدا از زبان شما با من حرف زد به خاطر اینه این چند روز هر فایلی آمد روی سایت و شما اشاره هایی کردید به خاطراتی از خودتون که قبلا سالها پیش فایل تهیه کرده بودید.اشاره کردید. ومن گوش کردم اون فایل ها رو.شما که اطلاع نداشتید من روز قبل یا چند روز قبلش این فایل ها رو گوش کردم غیراز اینکه خدا به دل شما انداخت به خاطر شما اورد داستان آقای عشقیار رو وخاطراتی که توی فایل “توحیدعملی یک” عنوان کرده بودیدچندسال پیش… استاد اگه بگم این فایل اختصاصی با هدایت خدا برای من تهیه شد و هدیه شد به من باورتون میشه،اشک هام امانم نمی ده اینکه خدا داره باهم حرف می زنه.مثل همیشه با یه هدیه که به ما بخشیدید مارو بیدارتر آگاه تر کردید به مسائل زندگی مون.سپاسگزام.
استاد وقتی به این دونکته که ما خالق زندگی خودمان هستیم. و تا وقتی که ما دیگران رو مقصر اتفاقات زندگی مان می دانیم رشد نمی کنیم. بارها بارهااا در فایل های مختلف به شکل های مختلف با مثال های مختلف اینو رو عنوان کردید.من اینها رو شنیدم باورهم کردم فکر می کردم که باور کردم اما باوری که قدم براش برنداشته بودم وخودمو، رفتار هام گفتارهام و عملکرهای خودمو ریز ریز نکرده بودم روی کاغذ بنویسم از وقتی من آمدم به این موضوع فکر کردم.دیگه داشت کم کم باورم میشد که خودم مسبب تمام مشکلات از 15سالگی ام تا الان می دونستم.همان روز آمدم سایت شما فایل اتفاقات مشابه نتایج متفاوت گذاشتید و این چند روز فقط روی این دوفایل کار کردم امروز هم با یه هدیه دیگه از سمت خدا که بهمون بخشیدید سوپرایز شدم.
قربانی بودن خودم چیزی بود که من از همان 15 سالگی ام به خودم گرفتم.با اتفاقات که خودم الان دیگه مطمئنم خودم خلقش کردم بایدمشکلی که از 15تا24 سالگی ام حلش نکردم فرار کردم. همیشه مسبب مشکلات واین اتفاقات رو آدم های زندگی دونستم.پذیرفتن بود استاد یه بخش اعظم پذیرفتن بود پذیرفتن اینکه من بودم برانگیخته کردم اون نوع رفتار برخورد آدم های زندگیم،پذیرفتن اگه اون اتفاقات برام افتاد خودم با فرکانس هام بود،برام هنوز هنوز سخته ااا پذیرفتن صفرتا100 اتفاقات خودم بودم و ورودی هایی که دریافت کرده بودم مسبب چنین اتفاقات و ادم های زندگیم شده بود،
حالا که پذیرفتم پذیرفتنی که استاد با آگاهی های شما مغز داستان برام روشن شد به قول شما برای ذهن مون منطقی ترشد خودم مسبب همه اتفاقات بودم خواسته ناخواسته حالا باید مثل همان حضرت ابراهیم تبر بردارم بزنم بشکنم اون بت هایی که ساختم.بت قربانی شدن عارفه،بت باورهایی که در ذهنم آدم های زندگیم که اختیار داشتن و جلو من ایستادن،بت اینکه هیچ کس اختیاری در زندگی من نداشته و نداره این منم اختیار زندگی خودمو دارم من خالق زندگی خودم بودم وهستم وخواهم بود نه هیچ کس دیگه ،باورها که ندانسته و ناخواسته درما شکل گرفت حالا که من دارم آگاه میشم باید بشکنم. حالا که پذیرفتم استادپذیرفتن یه بخش بود عمل کردن یه بخش اغطم دیگه اش من خیلی وقت حرفهای شما رو پذیرفتم اما اقدام عمل کردن نداشتم فکر می کردم فایل ها رو گوش می دم نت برمی دارم و کامنت ها رو می خونم احساسم خوب میشه انرژی می گیرم و می گرفتم برام کافی بود، نمی دونم شاید یخ های عارفه با گوش دادن به این فایل ها ذوب می شد ریشه اون باورهام سست میشد چیزی که فکر می کردم پذیرفتم اما نپذیرفت بودم چون ته مونده هایی ازش در ذهن قلب بود هروقت چیزی میشد اون رگ های نپذیرفتن و مقصر دونستن بهتر بگم آن ریشه های شرک خودش نشون می داد چندساعتی بهم می ریختم بعد خودمو آروم می کردم شایدم چندروز حال درست درمانی نداشتم. با چرخ زدن درسایت خواند کامنت وفایل گوش کردن خودمو آروم می کردم. درواقع من مساله رو حل نمی کردم فرار می کردم از حلش فرار می کردم از نوشتنش برای خودم روی کاغذو بررسیش کنم هم فرار می کردم از فکر کردن و بررسی همه جانبه اش یکبار و برچسب می زدم که من قربانی ناآگاهی دو عزیز زندگی شدم. باروش های دیگه یکیش فایل گوش کردن که مسکن بود خودمو آروم می کردم .هنوزم با وجود 2سال گوش دادن به فایل نمی پذیرفتم من قربانی ناآگاهی های خودم شدم نه دیگران اونها با طبع طبیعی خودشون باشرایط و جامعه زندگی شون بزرگ شدن طبیعی بود رفتارشون با من حالا چون من مخالف اینا فکر می کردم دلیل براین نبود من به خودم احساس قربانی بودن بگیرم.
یه باوری که شرک آلودترین باور برای یه دختر اینکه اختیار تو دست پدرت،نابودترین باور برای یه دختر می تونه باشه. از همه بدتر وقتی باور کنی چون که تو دختری، من از همان 15سالگی ام ایستادم.برخلاف خواهرام و دخترای فامیل چون قانون نمیشناختم برام سخت گذشت خیلی سخت گذشت اما با اگاهی فایلها متوجه شدم یک نیروی برتری که همیشه منو یاری می کردنیرویی که من باشما شناختم الله مهربانم رو کنارم بود. وقتی تو به خودت متکی میشی حتی روی هیچ کس حساب نمی کنی راستش اخ کسی نبود که روش حساب کنم همه کس های زندگیم مقابلم ایستاده بودن اگه هم جلوم نبودن کنارم هم نبودن سکوت پیش می کردن،با نرمی که به قول خودشون از خرشیطان بیا پایین دختر فلانی فلانی رو مثال می زدن اما من نمی تونستم نمی تونستم که قبول کنم کسی برام تصمیم بگیره. روزهای سخت و سختگیریهااا شروع شده بود،عارفه ای که قانون نمی دونست زیر چرخ دنده ها له میشدم اما تن به اینکه کسی بخواد برام تصمیم بگیره ندادم.توی اون تاریکی برادرم که 3سال ازم کوچکتر و عشق خواهر سیو توی گوشیم دست خدا بود وشد نور خدا بود عشق خدا بود یهو از توی تیم مخالف من بیرون امدش، سمت منو گرفت غیراین بود که خدا به دلش انداخته بود بزارید خودش تصمیم بگیره و…. و وقتی امدش باهم حرف زد به عینا دیدم وقتی باهم حرف زد مگه چی گفت بهم گفت اگه فکر می کنی تصمیمت درست می خواهی ادامه تحصیل بدی من پشتم کتاب هرچی بخواهی میگیرم خودم می برمت دانشگاه می آرمت چنان نیرویی دوباره در وجودم شکل گرفت که با مقاومت بیشتر ایستادم.تاارشد ادامه دادم .و موفق شدم خودم برای خودم تصمیم بگیرم نه کس دیگه،….
سپاسگزار خدایی هستم که کنارمون بوده هست و ما رو رها نکرده برگی در باد نیستیم.
استاد بابت آگاهی هایی که بهمون به صورت فایل هدیه می دید سپاسگزارم استاد بخشنده ام که دست گذاشتی روی صفت بخشنده بودن خدااااا که هربار به یاد مامی آری با رفتار باعملکردتون اگه این بخشندگی اینقدر شما رو سر ذوق می آره باعث پیشرفت شما در زندگی تون میشه پس بخشندگی خدااا که از ابتدای زندگی ما بودو تا ابد با ماهست چقدربزرگ و ما چقدررباید سپاسگزار خدا باشیم.
استاد سپاسگزار بودن رو هم دارید با این هدیه دادن هاتون یاد می دید.
ازشما وخانم شایسته سپاسگزارم از صمیم قلبم با تمام وجودم.
خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تویاری می جویم توبال پروازم باش به سوی موفقیت.
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان فوقالعععععاده …خدایا شکرت برای این همه آگاهی های ناب. آگه خوب دقت کنید تن صدای استاد رو داره فریاد میزه جون خودتون، حرکت کنید و آگه دست ایشون بود همه ی ما رو به موفقیت میرسوند .چه فایده که ما ناتوانیم از تغییر دادن دیگران .کیفیت زندگی هر فردی فارغ از هر زمینه ای که داره تلاش میکنه بستگی به میزان تعهدی که میده داره .یادمه وقتی مدرک تحصیلی ام رو گرفتم و خدمت مقدس سربازی رو انجام دادم .بیکار بودم و خیلی دنبال کار میگشتم .دقیق یادمه دنبال این نماینده و اون نماینده بودم کلی هزینه میکردم دعوت کن .ماشین بیار و ببر .برو در مجلس و بهارستان و کلی پوشه دستم بود خیلی باورم محدود بود … و تو مدارشی نبودم و شرک داشتم … بالاخره خدا هدایتم کرد و اومدم دنبال شغل مورد علاقم و حرکت کردم و مهارتا مو افزایش دادم و آگه نیاز به آموزش داشت میرفتم ،بعضی مواقع در خلوت به خودم میگم من آگه اون چند سال رو زودتر شروع میکردم و باورهام درست بودو اینقدر هزینه نمی کردم چه خوب میشد . استاد من دیوانه ی کارم هستم و خیلی علاقه دارم و توی کار خودم خیلی پیشرفت کردم ولی باز نیاز داشتم روی افکارم و باور هام کار کنم .استاد من هر کاری میکردم نمی تونستم ثروت بسازم (پیمانکار برقم ).بدهکار نمیشدم ولی چیزی برامون نمی موند. و زده شده بودم . یه تضاد مالی برام پیش اومد که توی کامنت های قبلی گفتم براتون…من پیشرفتی رو دوست دارم که با آگاهی باشه و ادامه دار … خوشبختی همیشه از درون تلخ ترین روزها زاده میشه. باور کنیم که زندگی بهتری وجود داره. ماباید کنترل زندگی مون در دست خودمون باشه.ما شرایط رو تغییر میدیم ؟.بنده تمام مشکلات از صفر تا صد بر عهده خودم هست .اگر موفق بشم خودم هستم و اگر نشم باز خودمم. گفتن یه نفر افتاد بود تا چاه گفتن چی شده ،بعد از اینکه درش آوردن ازش پرسیدن گفت جاذبه زمین بوده .گالیله هولم داده افتادم توی چاه .ماباید از اشتباهاتمون درس بگیریم و بزرگ بشیم. و الگوی خوبی باشیم برای دیگران .ما باید همیشه بهتر و بهتر بشیم و باید یادبگیریم در آسمان مثل پرندگان ودر آب مثل ماهی …ممنونم که کامنت منو خوندید. در پناه خداوند یکتا باشید و خداوند به همتون سلامتی بده .و بتونیم خالق زندگی خودمون باشیم .ان شالله
به نام خالق تغییرات
درود به استاد عزیز و مریم جان شایسته مهربان.
خدارو سپاسگزارم برای اینکه من رو خالق زندگی خودم آفرید تا بتونم خودم زندگی ام رو اونجوری که میخوام بسازم.
اگر من تا الان به اون نقطه ای که میخواستم نرسیدم به خاطر یک سری باورهای نامناسب بود که در من شکل گرفته بود.و خودم رو قربانی شرایط کرده بودم.
باورهایی از جمله اینکه هرکی به جایی رسیده و موفق شده شانس اورده،یا فلانی چون روابط اجتماعی بالایی داره و ارتباطات زیادی داره موفق شده(باور شرک آلود)
وهزاران باور دیگه که صد البته از زمانی وارد دوره 12 قدم شدم و حتی فایلهای رایگان استاد رو شنیدم به این آگاهی رسیدم که همه چیز از من هست و همه چیز از من شروع میشه،
بیرون زتو نیست انچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
من هستم که باید تغییر کنم تا دنیای اطرافم تغییر کنه.تا کی باید بشینم انگشت اشاره ام به سمت دیگران باشه؟سی و اندی سال رو همینجور زندگی کردم و به نتیجه نرسیدم الان متوجه شدم که منجی در آینه هست…
من تا زمانی که عزت نفسم و اعتماد به نفسم رو بالا نبرم،
تازمانیکه مهارتهام رو تو کار و زندگی ام بالا نبرم ،
تا زمانیکه اقدام نکنم
تا زمانیکه همون سبک زندگی قبل رو داشته باشم
همون رفتار قبل رو داشته باشم
با همون باورهای سمی قبل و منتظر باشم که شرایط گل و بلبل بشه معلومه که به قول معروف آش همون آش هست و کاسه همون کاسه.
من با استفاده از قانون جذب خالق زندگی خودم شدم.
ما موجودات نامحدودی هستیم ما هیچ سقفی نداریم.قابلیت ها استعدادها صفاتی که در همه انسانها ی روی کره زمین هست نامحدوده.
من از زمانیکه با این باور که دولت،شرایط،جامعه،پدر مادر همسر بچه وووو…..مانع رشد من شدن رو کنار گذاشتم و مسئولیت زندگیم رو به گردن گرفتم رها شدم و زندگی من شروع به تغییر کرد که البته برای نتایج بالاتر باید تمرکزی روی باورهام کار کنم.
سپاسگزارم از خدایی که من رو در این مسیر قرار داد تا زاویه دیدم نسبت به همه چیز تغییر کنه. و از شما استاد عزیزم که زندگی با شما برام یه معنای دیگه پیدا کرد.
سلام استاد عزیز
واقعا تازه به حرف تون رسیدم ک میگفتید به حرف قشنگ زدن نیس به عمل
تو واقعیت زندگی چند چندیم
چه نتایجی خلق کردیم
خودمون قربانی شرایط میدونیم یا خالق شرایط
اون ته ذهن مون چه ترمز هایی داریم
چقدر توحیدی هستیم
به حرف های قشنگ زدن نیس به نتایج
ممنون از شما
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
استاد جانم مریم جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم که این چند فایل اخیر رو تو فضای پرادایس ضبط کردید، اگر بدونید دیدن اون محیط واونهمه فراوانی وبرکت چقدر قدرت خداوند رو به رخ میکشه، چقدر از بزرگی وعظمت خداوند حرف داره…
دوتا انسان توحیدی توی محیطی به اون زیبایی وپهناوری که نشان از بهشت داره وبس…
الهی هزاران بار شکر لطف الله مهربان رو، وگوارای وجودتون بهشتی که از یکتاپرستی نسیبتون شده..
استاد جان من از وقتی باورهام توسط فایلهای شما خصوصا فایلهای قرآنی وتوحیدی ودرک قوانین افرینش جهان هستی تغییر کرد، از وقتی فهمیدم خداوند بهم ازادی کامل داده توی زندگیم که خالق شرایط باشم و هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده ای برام وجود نداره، انگاری از زندان آزاد شدم، از زندان باورهای پوچ واشتباه و گمراه کننده….
افسوس برگذشته وخطاها واشتباهاتی که از سر نا اگاهی مرتکبش شدم دیگه بی فایدست…
این فرصت، این نعمت، که خداوند از روی لطف ورحمتش نسیبم کرده تا به خودشناسی وخداشناسی وجهان شناسی برسم خودش تمام اون سالهای در غفلت از دست رفته رو داره جبران میکنه برام…
من از وقتی دست از اینکه دیگران در مورد من چه فکر میکنند برداشتم، از وقتی خودم رو پذیرفتم با تمام نقص های شخصیتیم، درهای بهشت یکی یکی برام باز شدن، اوایل توی ذهنم وباخودم هی کلنجار میرفتم که نه نمیشه که همه چیز دست خود آدم باشه خیلی چیزها جبرهست، ودست من که نبوده ونیست، ولی هرچقدر تو این مسیر رشدبیشتر بهم ثابت شد که فقط خود خود خود من هستم که خالق زندگیم هستم، حتی اون موقعه ها که فکر میکنم خداوند اون پلن رو برای من چیده بازم این من بودم که با باورهام اونهارو خلق کردم و توی زندگیم رقمش زدم…
درک اینکه جهان داره با فرکانسهای ما کارمیکنه برای ما، خیلی خیلی بهم کمک کرد تا مراقب افکارم واحساساتم باشم، مراقب باشم که به چی دارم فکر میکنم وچه احساسی دارم…
یک عمر به صورت روتین یه سری فکر و احساس توی وجود ما بوده که خب بازتابشم فرکانسهای مشابه وتکراری بوده و اتفاقات تکراری، مشکلات تکراری….
ولی وقتی ادم تغییر میکنه به سمت وسوی مثبت ها، به سمت درستکاری، به سمت صداقت، به سمت پاکی، به سمت توکل و ایمان، خب معلومه توی فرکانس خیر قرار میگیره، واتفاقات بد وشر از زندگیش میرن بیرون، واگه هم به ظاهر اتفاق بدی بیفته مطمعنه که درس بزرگی قراره ازش بگیره وباهاش رشد کنه نه اینکه پس رفت کنه وهرچی رشته پنبه بشه….
خدارو صدهزار مرتبه شکر، هنوز اول این مسیر بهشتی هستم ولی شکر الله بازتابش برام خیلی خوب بوده، طوریکه هر روز میگم خدایا چطور توحیدی تر بشم، چطور پاکتر بشم، چطور بیشتر مورد پسندت باشم؟ چیکار کنم بهتر از این باشم…
تو گذشته ها اگه کسی میگفت حرف مردم رو ولش کار خودتو بکن، من میگفتم مگه میشه، بلاخره داریم باهمین مردم زندگی می کنیم نمیشه که نادیدشون گرفت، اون موقعه ها نمی دونستم یعنی درک نمیکردم که قرار نیست ادم هرکاری بکنه بعد بگه گور بابای حرف مردم!!!!
هرکاری هر حرفی وهرعملی بازتابی داره و آدم باید منتظر نتایج یا عواقب افکار وگفتار واعمالش باشه…
بعد اینکه توی این مسیر قرار گرفتم، یاد گرفتم درک کردم که اگه خودمراقب باشی حواست به خودت باشه درست زندگی کنی، 90 درصد بازتاب عالی وبی نقص میگیری، از هر نظر عالی میشی و جایی برای اینکه بشینی خودت رو قضاوت کنی یا دیگران قضاوتت کنن نداری، حالا اون 10 درصد اگه بخوان قضاوتت کنن حتی وقتی توی مسیر درست خودت هستی بذار قضاوتت کنن، تو باید فقط وفقط تمرکزت روی رابطه ی خودت وخداوند باشه که مهمترین رابطه ی زندگیته باقیشو خدا جور میکنه درستش میکنه سروسامونش میده….
استاد جانم گفتید مثال بزنیم که چه کارهایی کردیم که موفق بوده یا باعث شده اعتماد به نفسمون بالا بره، خالق شرایطمون شدیم نه قربانی شرایط تو دیدگاههای زیادی از خودم نوشتم جریانهای این دوسال اندی از زندگیمو که توی سایت بودم…
اینکه چطور با کار کردن روی خودم تونستم روابطم باخودم وبا اطرافیانم رو به لطف الله تا حد عالی ترمیم کنم والان حداقل با استفاده از قانون برانگیختی تو روابط حتی اونا که من فکر میکردم تغییر نمی کنند رفتارشون با من حداقل به طرز خوبی تغییر کرده…
واینکه دیگه من سعی نمی کنم دیگران رو متقاعد کنم ، از اینکه دیگه وقت نمیذارم که برای دیگران خودم وشرایطم رو توضیح بدم، اینکه واقعا برام مهم نیست که دیگران چقدر منو دوست دارن چقدر تاییدم میکنن ویا ردم میکنن وباهام توافق ندارند،حداقر به جرات می تونم بگم 80 درصد تمرکزم رو گذاشتم روی خودم، واین باعث شده سریع وراحتر توی مسائل سلامتی وروابط و معنوییت وثروت وارامش و…پیشرفت کنم طوریکه نتایج انقدری بزرگ هستند که دیده بشن وباعث انگیزه برای اینکه خیلی خیلی سعی کنم هر روز بهتر بشم…
پاشنه آشیل من قضاوت مردم بود، وهمیشه هم توی این مسئله بازنده بودم هرچقدر بیشتر سعی میکردم دیگران رو راضی نگهدارم بیشتر مورد قضاوت ویا ترد شدن قرار میگرفتم…
ولی از وقتی تمرکزم اومده روی خودم و سعی میکنم ببینم چه فکر بکنم چه حرفی بزنم چه کاری انجام بدم چه روشی رو استفاده کنم که هم برای این دنیا وهم سرای اخرتم خیر داشته باشه، خیلی حال دلم خوبه…
واین برای من یعنی برد وپیروزی، جای خاله زنک بازی، جای حس قربانی بودن، جای اویزون بودن، جای وابستگی، جای گله وشکایت، جای متوقع بودن، جای گدایی محبت وعشق، جای شرک ورزیدن……
من با تمرینهای مکرر ذهنی(کنترل ذهنم) دارم سعی میکنم روی باورهام کار کنم همونایی که شما میگید اصله، و واقعا اصله و نتایجشم توی زندگی هرکسی که بهش عمل کرده واضح و روشنه….
یه باور خیلی خیلی مهم که در من شکل گرفته وباعث شده خیلی از مسائل ومشکلاتم حل بشه، باور این هست که انقدر باید خوب زندگی کنم که وقتی خدا گفت وقت رفتنه بگم چشمممم من آماده ام، هم این دنیام عالی بوده وخوب زندگی کردم وهم میدونم اونجا کنارت بهترینها برام مهیاست….
اینکه هر روز به خودم میگم مینا، تو اومدی تو این دنیا که خوشبختی رو تجربه کنی حسش کنی لمسش کنی، تا بهخوشبختی ابدی برسی، پس اروم باش، اینجا هیچ چیز انقدر واقعی و با ارزش نیست که تو بخوای اصل رو نادیده بگیری، اصلی که میگه فقط برای یک روز سعی کن تمام تلاشت رو انجام بدی که انسان مفیدی باشی ودر مسیر درست…
همین باعث میشه خیلی وقتها ارامش دارم شکرخدا….
من باور دارم که خالق تک تک شرایط زندگیم هستم، حالا خوبه یا بد، کار خودمه، مسئولییتش باخودم، خراب هم اگه شده باشه باید درستش کنم، باید بسازمش، چون توی این دنیا همه چیز مسخر منه ودر اختیار من تا لذت ببرم و خوشبخت باشم، حالا هرجا نشد، اتفاق نیفتاد مقصرش خودم هستم واون باورها وافکاری که توی ذهنم چزخیده و تبدیل شده به عملکرد….
خدارو هزاران بارشکر الله مهربان رو که با پذیرش صد درصد مسئولییت زندگی خودم، خالق شرایط زندگیم هستم وچقدر خوشبختم که قوانین خداوند بدون تغییر وجاودانست….
خدا رو سپاسگزارم به خاطر امروز که با روشن کردن لپ تاپ و اومدن توی سایت استاد عزیزم به این فایل هدایت شدم…..دقیقا از دیشب تا الان ناراحت بودم از شرایطم و اینکه چرا تغییری نمیکنه با اینکه روی باورهام دارم فعالیت میکنم و باز هم نشانه ای اومد که بلند شو و ادامه بده و نگذار قربانی شرایط بشی.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خاطر اینکه من استادی مثل عباسمنش دارم. خدا را هزاران بار شکر که میتونم لحظه به لحظه با استادم باشم و بجنگم برای زندگی ام و بجنگم برای خلق زندگی که دوست دارم.
خدایا از شما ممنون و سپاسگزارم