دیدگاه زیبا و تأثیرگزار رویا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد با خوشحالی برای بازدید از موزه اسرار آمیز CORAL CASTLE با خوشحالی بلیط خریدند. یعنی برای هر آموزشی و یاد گیری باید بهایی رو پرداخت کرد و استاد برای این اسرار سر به مُهری که براشون جالب بود بهایی پرداخت کردند.
یعنی هر چیزی بهایی دارد ..و برای هر تجربه ای باید بهای آنرا پرداخت کرد.
در این قسمت یک زنجیر آویزانی که یک وسیله ی آهنی سنگینی بالای یک چاله رو وجود داشت که بداخل یک گودال هدایت شده بود . ولی من متوجه نشدم که این وسیله چه کارایی داشت ولی معلوم بود که یک کار اساسی رو انجام میداد شاید هم برای در آوردن اون سنگ ها بوده.
وقتی داشتم به این افراد نگاه میکردم برام جالب بود که همه جوان بودند و چقدر جالب بود که می خواستند به درک بهتری از این اسرار دست پیدا کنند. چترهای زیبای سفید و مشکلی که بعنوان سایه بان در زیر اشعه خورشید بر سر گذاشته بودند جالب بود. استاد داستان آشنایی با این مکان رو اینطور توضیح دادند که:
پانزده سال پیش در دانشگاه بندر عباس برای تحقیق افراد موفق و افرادی که توانسته بودند کارهای خارق العاده انجام بدهند به یک کافی نت رفته بودند. یک وبلاکی رو دیدند در مورد CORAL CASTLE صحبت می کرد. یک قلعه مرجانی بود که یک فردی بنام ادوارد شکست عشقی خورده بود اونجا رو ساخته که این فرد جثه ضعیفی داشته با وزن ۴۵ کیلو و قد ۱۵۰ سانت بسیار ضعیف و همچنین بیماری سل هم داشته و بخاطر این بیماری به یک منطقه گرم و مرطوب جنوب شرقی فلوریدا رفته بود .. و بخاطر اون عشقش یک قلعه ی سنگی با صخره های مرجانی رو درست کرده . این صخره های مرجانی هر کدامشون بیش از بیست و یا سی تُن وزن داشته و جالبتر از همه اینکه به تنهایی درست کرد. بصورت مخفیانه در دل شب این قلعه ی صخره ای مرجانی رو ساخته.
چقدر تحسین برانگیزه و چه خلافیتی و بیشتر از همه چطوری به چنین ایده ای هدایت شد. فکرشو بکن اگر هر کسی چنین شکست عشقی رو میخورد و یا هر شکست دیگری میخورد یا افسرده میشد یا معتاد میشد و یا دیوانه میشد به ناکجاآباد سر در میاورد …. چقدر برام جالب که که این بشر چه باوری داشت که به چنین راه و مسیری هدایت شد و چطوری اینقدر قشنگ کنترل ذهن داشت.
واقعا چه طوری این سنگ های سنگین رو بدون هیچ ابزار خاصی جابجا کرده و آن هم تنهایی در دل شب هم فقط کار میکرده هیچکس هم نحوه ی کار کردن ادوارد رو ندیده بود بخاطر همین هم افسانه های جالبی رو براش توصیف کردند .. اینکه بچه های محله شبها میدیدند که ادوارد یک وردی رو میخونه و اون سنگ ها مثل بادکنک از روی زمین بلند میشند و میذاره روی هم قرار میده. ذهن های محدود و ذهن های نامحدود رو چقدر در اینجا میشه مقایسه کرد.
اینکه فکر می کردند آدم فضایی ها بهش کمک کردند و یا اینکه قانون جاذبه رو برعکس کرده! یا اینکه یک انرژی و نور عجیب غریبی وجود داره! و یا یک افسر نیروی هوایی گفته بود که در اون منطقه جاذبه وجود نداره و نقطه صفر جاذبه هستش.
برام جالب بود که استاد این خواسته شون رو که پانزده سال از یک وبلاکی دیده بودند رو فراموش نکرده بودند و هدایت شدند به اون منطقه و از نزدیک ببینند و با اینکع اصلا خاطرشون نبود این ادوارد در فلوریدای آمریکا باشه. چقدر هدایت های جهان هستی شگفت انگیزه دست به دست هم میده که انسان ها رو به اهدافشون برسونه با اینکه اصلا نمیدونستن که این اسرار در فلوریدای آمریکا باشه اونم جایی که که استاد دقیقا در همان منطقه مهاجرت کرده بودند. الله و اکبر
ادوار این باور لیاقت و ارزشمندی رو در وجودش داشت با یک باور درست ومناسب و یک ذهن ثروتمند .این اعتماد بنفس و عزت نفسی که داشت همون موقع از این قوانین و
ذهن ثروتمند، پول هم بدست آورد . یعنی خودش اونجا رو تبدیل به موزه کرده بود و کسانی که دوست داشتند اونجا رو ببیند در قبال پول اجازه میداد که بازدید کنند و میگفت من یک قوانینی از جاذبه و اهرم و وزن رو بلد هستم که میتونم این کارهارو بسادگی انجام بدم . در واقع همان فوت کوزه گری است. این سنگ ها رو از دل همان زمین در آورده و تراشیده . ایشون این سنگتراشی رو از خانواده و پدرشون و نسل در نسل یاد گرفته بود یعنی در این زمینه تجربه داشتند و بطور تخصصی در این زمینه مهارت داشتند و بعد از قوانین تکامل ( حدودا بیست سال با صبر و حوصله) خلاقیت هایی هم در این زمینه بکار بردند از جمله تقویم سنگی که با نور خورشید کار میکرد روز ها و هفته های ماه های سال رو نشون میداد و همچنین ساعت خورشیدی رو نشون میداد . حتی یک صخره ای رو درست کرده بود که از طریق ستاره ی قطبی فصل ها رو نشون میداد و برای خودش تختخواب لذتبخش درست کرده بود کتابخانه ی سنگی .که در زاویه های نور خورشید بتونه کتاب بخونه . چقدر جالب که اینقدر در مسیر رشد و پیشرفت بود یعنی بطور مداوم مستعمر در روند تکامل بود و چه اراده ی محکم و قوی داشت.
و اما درس مهم از بازدید از این موزه ی اسرار آمیز:
اگر قوانین رو درک کنیم میفهمیم که روابط عاشقانه قانون داره؛ سلامتی قانون داره؛ ثروت ساختن قانون داره؛ “خوشبخت زندگی کردن” قانون داره؛
در واقع همه چیز قانون داره و هیچ اسرار یا معجزه ای که قوانین طبیعت و فیزیک رو نقض کنه، وجود نداره. مثل باز شدن رود برای حضرت موسی که طبق قوانین طبیعت در یک شرایط خاص وزش باد به سمتی خاص و یا در زمان مناسب جزر و مد این دریا باز شده و حضرت موسی هم برای عبور از دریا در شرایط درست ومناسب و زمان درست ومناسب هدایت شده بود .
درباره اسرار این موزه شگفت انگیز و نحوه ساختن اون توسط یک انسان لاغر اونهم به تنهایی موضوع اینه که: یک فرد آمریکایی هفت هشت سال پیش ، قوانین اهرم و وزن رو جلوی دوربین انجام داده و گفته اسرار و راز اهرم ها رو فهمیدم و اصلا کار سخت و پیچیده ای نیست.
یعنی بلوک های سیمانی به وزن ده تن ساخته و خودش هم بتنهایی جلوی دوربین جابجا کرده یک اهرم اله کلنگ وار درست کرد با وزنه های مختلف روی یک طرف اله کلنگ قرار میداد و با جابجا کردن این وزنه ها و قرار دادن چوب زیر قسمت میانی اله کلنگ توانسته ارتفاع اون سنگ ها رو بالا بیاره و حتی گفتع میشود بیشتر از ده تن و یا بیست تن رو هم انجام بده …. همینطوری که با این اله کلنگ بازی میکنه آنقدر این کارو تکرار میکنه که اون بتون سیمانی رو بطور عمودی سرپا نگه داره و بعد وزنه ها رو روی اله کلنگ جوری میذاره که یک سمتش بیاد پایین و شلنگ آب رو به قسمت زیرین اله کلنگ میگیره و خاک های زیرین رو میشوره و کم کم اون بلوک رو سرپا نگه میداره …. واقعا اگر آدم قوانین رو درست یاد بگیره کارها آسان میشود فقط سختیش کشف اولیه ی اون قانون هستش و در ادامه گفتند که:
این چیزی بود فکر می کردم اهرام مصر چطوری ساخته شده و دوست داشتم بفهممم که چطوری این سنگ ها رو در اهرام مصر جابجا کردند. ایشون با بررسی و تحقیق و آزمون و خطا به این نتیجه رسیدند که با این قوانین میشود این کار رو انجام داد. در نتیجه احتمالا آنها هم به این شیوه این آثار را خلق کرده اند.
همینجا باید یک تشکر ویژه و خاص بکنم از استاد عزیزمون که اینقدر پیگیر بودند که رفتند این مستند رو پیدا کردند و برای سایت عزیزمون هدیه کردند . واقعا که در استادی استاد هستی استاد جانم. با دیدن این مستند این موضوع براتون منطقی تر شد و اما نکته این قسمت:
هر چیزی رو که بتونیم منطقش رو درک کنیم و به ذهنمون بدیم، باورهای قبلی ما رو تغییر میده. در واقع برای تغییر باورهامون باید اون موضوع رو برای ذهن مون منطقی کنیم. آدمها معمولا وقتی منطق چیزی رو پیدا نمی کنند، فوری به عوامل بیرونی نسبت میدن. مثل همین کارهای عحیب و غریب رو که به آدم فضایی ها نسبت داده شد و یا یک نیروهای عجیب و غریبی باعث این تغییر و تحولات شده… در صورتی که اگر این مسایل رو از زاویه ی منطقش نگاه کنیم میبینم از قوانین طبیعت استفاده شده و اصلا عجیب و غریب نیست:
این درک قانون و قوانین و صبوری مهمترین شاه کلید رسیدن به اهداف و خواسته هامون هست و ادوارد هیچ ورد یا جنبل و جادویی نداشت.ه فقط انسان دانایی بوده و با عشق به کارش و دانستن قوانین طبیعت چنین خلاقیتی رو بوجود آورده و از اون علم و درک و آگاهیش بهره برده و بیزنس هم داشته و از این شوق و ذوقش ثروت هم ساخته.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD375MB24 دقیقه
سلام
خدایا چقدر خوشحالم، من هربار بیشتر به این مسیر و این مباحث مطمئن تر میشم، ایمانم بیشتر میشه، اینکه داستان، داستانِ شناخت قوانین و استفاده از اونه، نه پیدا کردن ورد و جادو و رمز و رازهایی که هیچگاه هم واقعیت نداشته… سوال هایی برای یافتن رمز و ورد و جادو که هیچگاه سودمند نبوده، و حتی گمراه کننده بوده، سوال هایی که نتیجه اش میشه باور کردنِ قدرت داشتن یکسری ها و ضعیف بودن ما، نتیجه اش میشه یاس و ناامیدی و حسرت، نتیجه اش میشه ندیدن قدرت نهفته در وجود خودمون برای حرکت و رسیدن به خواسته ها…
استاد من شمارو تحسین میکنم که پیگیر حل این معما بودید و بهش هم رسیدید، چقدر همین پیگیر بودن ها و یافتن پاسخ ایمان مارو به این قوانین بیشتر میکنه، چقدر باعث حرکتمون میشه، چقدر رشد و درک به همراه داره…جوینده همیشه یابندست، طبق قوانین بدون تغییر خداوند ما به هرآنچه که میخواهیم (درجستجویش هستیم) هدایت می شویم، حالا پس بیایم در جستجوی چیزهایی باشیم که به نفع ماست… باعث رشد و پیشرفت و بزرگتر شدن ما میشه. استاد من فکر میکنم چون شما همه چیز رو با قانون میسنجید و باور قوی به این موضوع دارید که حرکت های عجیب و غریب رو در چارچوب قوانین ثابت خداوند جایی نداره، نپذیرفتید که ورد و جادویی یا آدم فضایی درکار بوده، دنبال راه راحت و اصولی و مطابق با قانون بودید، و بهش هم هدایت شدید و جواب رو یافتید. اینکه طریق ساخت اهرام مصر و این قلعه ی مرجانی اینهمه سال بی جواب مونده به این دلیله که خیلی ها از همون اول پذیرفتن که آدم فضایی یا جادو بوده و راه تفکر و سوال داشتن رو بستند.
فکر می کنم کار اصلی اینه که ما فقط قوانین رو بشناسیم، یه نمونه ارزش شناخت قوانین: همیشه فرضمون بر این بوده که زمان ثابته، اما انیشتین که تمرکز بر شناخت قوانین داشت مسائل عجیبی کشف کرد، مثل نسبیت و قضیه جذاب دوقلوهای انیشتین. آقای انیشتین هم باورش این بود خدا تاس نمی اندازد، باور داشت یه قوانین ثابتی هست و تلاش هم کرد اونارو پیدا کنه…
اینکه این آقای ادوارد قبلا، خانوادگی در کار سنگ بودند، چقدر باز این مساله و کارهایی رو که انجام داده رو برای ذهن منطقی تر کرده، طبق قانون تکامل، ایشون توی کارشون وارد بودند، به سنگ ها و سنگ بری و مسائل مربوط به اون آشنا بودند، مسلط بودند، و حتما در طی دوران زندگیش که با سنگ ها سروکار داشتن، هدایتی یه سنگ هایی رو راحت جابه جا کردن یا راحت برش دادن، بعد اون توجهش جلب شده، و فهمیده میشه با این روش ها سنگ های بزرگ رو هم جابه جا کنه، یا از خانواده اش چیزهایی آموخته، در کل توی فضای مربوط به سنگ که بوده هدایت هارو دریافت می کرده، و چون بعد از شکست عشقیش، انگیزه داشته برای اینکار اومده این قلعه رو ساخته، اونم در طی بیست سال، واقعا معلومه انگیزه اش قوی بوده که این کار سخت رو بیست سال ادامه داده، احتمالا غیر از آقای ادوارد، خیلی های دیگه هم مثل همون آقایی که ویدئوش توی یوتیوب دیدیم، اونام روش های راحت و ساده بدون ابزار خاص برای جابه جایی یا تراش سنگ ها بلد بودن، ولی این کارو به عنوان یک چیز خیلی اعجاب انگیز نمیدونستن که بخوان حرکت های خفن بزنن، یا انگیزه ای نداشتن که بخوان بیست سال وقت بزارن و این چنین قلعه هایی رو بسازن…یا علاقه ای نداشتن….حالا ایشون، آقای ادوارد، احتمال هم داره در همون اوایل کارش، وقتی دیده این هنرش اینجا برای مردم خیلی هیجان انگیزه، بازخوردهای جالب یا مثبت از مردم اطرافش دریافت کرده، شروع کرده به پول ساختن ازش و هم تشویق شده برای ادامه ی کارش…و بعد اومده اینقدر خلاقانه و هدفمند ساخته…
در مورد اهرام مصرهم، اون همه آدم داشتن اونجا کار میکردن، اینطور نبوده که یه رازی باشه و از اینهمه آدم رو مجبور کنن که این راز رو به کسی نگن، مگه میشه یعنی از اون همه آدم همه این راز رو به نسل های بعدی خودشون انتقال نداده باشن؟! پس شاید اصلا رازی درکار نبوده، برای اونها عادی بوده که طبق همین ویدئو، با همین الاکلنگ ساختن ها، یا همین روش های معمولی، اونا اهرام رو ساختن، و چون عادی بوده، به چشم راز و رمز نگاه نمی کردن که بخوان جایی ثبت کنن یا به نسل های بعد خودشون انتقال بدن که به گوش جهانیان برسه!
و توی دوران خودمون هم آقای ایلان ماسک با شناخت همون قوانین ثابت خداوند داره کارهای اعجاب انگیز میکنه که برای خیلی ها میتونه مثل یه راز باشه!
و یه نکته ی جالب توجه ای هم که برای من داشت، اینکه شاید خیلی ها شکست عشقی بخورند و از هم بپاشند ولی این فرد از اون تضاد قدرت گرفت و موفق به ساخت چنین دستاورد بزرگی شد که تا سالهای سال جالب و پول سازه!
خانم شایسته ی عزیزم من شمارو تحسین میکنم که آخر فیلم راهنمای تور سوال پرسید و کسی بلد نبود ولی شما جواب درست رو دادید…آفرین و احسنت به شما عزیزم. و از فیلم برداری همیشگی شما که همیشه لایت و آروم فیلم های خوب میگیرید و اینقدر توی کاری که بهش علاقه دارید خوب عمل میکنید سپاسگزارم، هم توی این قسمت که دوربین دست استاده، این تکان های دوربین مشخصه، هم خودم هم زمان هایی که فیلم برداری کردم دیدم واقعا هنر میخواد، آرامش درونی و تمرکز میخواد که دست نلرزه، و تصاویر آرام و لایت گرفته شه و از این جهت هم تحسینت می کنم عزیزم، حتی این کارت هم ارزشمند و قابل تحسینه!
سلام عزیزم
لطف دارید شما، خوشحالم که کامنت هام مورد توجه شما بوده عزیز دلم
منم از شما ممنونم که با این پاسخ های امیدبخشون، باعث میشید با لذت بیشتری این مسیر رو ادامه بدم….
امیدوارم همیشه موفق و شاد و ثروتمند باشید سمیه ی عزیزم