دیدگاه زیبا و تأثیرگزار رویا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد با خوشحالی برای بازدید از موزه اسرار آمیز CORAL CASTLE با خوشحالی بلیط خریدند. یعنی برای هر آموزشی و یاد گیری باید بهایی رو پرداخت کرد و استاد برای این اسرار سر به مُهری که براشون جالب بود بهایی پرداخت کردند.
یعنی هر چیزی بهایی دارد ..و برای هر تجربه ای باید بهای آنرا پرداخت کرد.
در این قسمت یک زنجیر آویزانی که یک وسیله ی آهنی سنگینی بالای یک چاله رو وجود داشت که بداخل یک گودال هدایت شده بود . ولی من متوجه نشدم که این وسیله چه کارایی داشت ولی معلوم بود که یک کار اساسی رو انجام میداد شاید هم برای در آوردن اون سنگ ها بوده.
وقتی داشتم به این افراد نگاه میکردم برام جالب بود که همه جوان بودند و چقدر جالب بود که می خواستند به درک بهتری از این اسرار دست پیدا کنند. چترهای زیبای سفید و مشکلی که بعنوان سایه بان در زیر اشعه خورشید بر سر گذاشته بودند جالب بود. استاد داستان آشنایی با این مکان رو اینطور توضیح دادند که:
پانزده سال پیش در دانشگاه بندر عباس برای تحقیق افراد موفق و افرادی که توانسته بودند کارهای خارق العاده انجام بدهند به یک کافی نت رفته بودند. یک وبلاکی رو دیدند در مورد CORAL CASTLE صحبت می کرد. یک قلعه مرجانی بود که یک فردی بنام ادوارد شکست عشقی خورده بود اونجا رو ساخته که این فرد جثه ضعیفی داشته با وزن ۴۵ کیلو و قد ۱۵۰ سانت بسیار ضعیف و همچنین بیماری سل هم داشته و بخاطر این بیماری به یک منطقه گرم و مرطوب جنوب شرقی فلوریدا رفته بود .. و بخاطر اون عشقش یک قلعه ی سنگی با صخره های مرجانی رو درست کرده . این صخره های مرجانی هر کدامشون بیش از بیست و یا سی تُن وزن داشته و جالبتر از همه اینکه به تنهایی درست کرد. بصورت مخفیانه در دل شب این قلعه ی صخره ای مرجانی رو ساخته.
چقدر تحسین برانگیزه و چه خلافیتی و بیشتر از همه چطوری به چنین ایده ای هدایت شد. فکرشو بکن اگر هر کسی چنین شکست عشقی رو میخورد و یا هر شکست دیگری میخورد یا افسرده میشد یا معتاد میشد و یا دیوانه میشد به ناکجاآباد سر در میاورد …. چقدر برام جالب که که این بشر چه باوری داشت که به چنین راه و مسیری هدایت شد و چطوری اینقدر قشنگ کنترل ذهن داشت.
واقعا چه طوری این سنگ های سنگین رو بدون هیچ ابزار خاصی جابجا کرده و آن هم تنهایی در دل شب هم فقط کار میکرده هیچکس هم نحوه ی کار کردن ادوارد رو ندیده بود بخاطر همین هم افسانه های جالبی رو براش توصیف کردند .. اینکه بچه های محله شبها میدیدند که ادوارد یک وردی رو میخونه و اون سنگ ها مثل بادکنک از روی زمین بلند میشند و میذاره روی هم قرار میده. ذهن های محدود و ذهن های نامحدود رو چقدر در اینجا میشه مقایسه کرد.
اینکه فکر می کردند آدم فضایی ها بهش کمک کردند و یا اینکه قانون جاذبه رو برعکس کرده! یا اینکه یک انرژی و نور عجیب غریبی وجود داره! و یا یک افسر نیروی هوایی گفته بود که در اون منطقه جاذبه وجود نداره و نقطه صفر جاذبه هستش.
برام جالب بود که استاد این خواسته شون رو که پانزده سال از یک وبلاکی دیده بودند رو فراموش نکرده بودند و هدایت شدند به اون منطقه و از نزدیک ببینند و با اینکع اصلا خاطرشون نبود این ادوارد در فلوریدای آمریکا باشه. چقدر هدایت های جهان هستی شگفت انگیزه دست به دست هم میده که انسان ها رو به اهدافشون برسونه با اینکه اصلا نمیدونستن که این اسرار در فلوریدای آمریکا باشه اونم جایی که که استاد دقیقا در همان منطقه مهاجرت کرده بودند. الله و اکبر
ادوار این باور لیاقت و ارزشمندی رو در وجودش داشت با یک باور درست ومناسب و یک ذهن ثروتمند .این اعتماد بنفس و عزت نفسی که داشت همون موقع از این قوانین و
ذهن ثروتمند، پول هم بدست آورد . یعنی خودش اونجا رو تبدیل به موزه کرده بود و کسانی که دوست داشتند اونجا رو ببیند در قبال پول اجازه میداد که بازدید کنند و میگفت من یک قوانینی از جاذبه و اهرم و وزن رو بلد هستم که میتونم این کارهارو بسادگی انجام بدم . در واقع همان فوت کوزه گری است. این سنگ ها رو از دل همان زمین در آورده و تراشیده . ایشون این سنگتراشی رو از خانواده و پدرشون و نسل در نسل یاد گرفته بود یعنی در این زمینه تجربه داشتند و بطور تخصصی در این زمینه مهارت داشتند و بعد از قوانین تکامل ( حدودا بیست سال با صبر و حوصله) خلاقیت هایی هم در این زمینه بکار بردند از جمله تقویم سنگی که با نور خورشید کار میکرد روز ها و هفته های ماه های سال رو نشون میداد و همچنین ساعت خورشیدی رو نشون میداد . حتی یک صخره ای رو درست کرده بود که از طریق ستاره ی قطبی فصل ها رو نشون میداد و برای خودش تختخواب لذتبخش درست کرده بود کتابخانه ی سنگی .که در زاویه های نور خورشید بتونه کتاب بخونه . چقدر جالب که اینقدر در مسیر رشد و پیشرفت بود یعنی بطور مداوم مستعمر در روند تکامل بود و چه اراده ی محکم و قوی داشت.
و اما درس مهم از بازدید از این موزه ی اسرار آمیز:
اگر قوانین رو درک کنیم میفهمیم که روابط عاشقانه قانون داره؛ سلامتی قانون داره؛ ثروت ساختن قانون داره؛ “خوشبخت زندگی کردن” قانون داره؛
در واقع همه چیز قانون داره و هیچ اسرار یا معجزه ای که قوانین طبیعت و فیزیک رو نقض کنه، وجود نداره. مثل باز شدن رود برای حضرت موسی که طبق قوانین طبیعت در یک شرایط خاص وزش باد به سمتی خاص و یا در زمان مناسب جزر و مد این دریا باز شده و حضرت موسی هم برای عبور از دریا در شرایط درست ومناسب و زمان درست ومناسب هدایت شده بود .
درباره اسرار این موزه شگفت انگیز و نحوه ساختن اون توسط یک انسان لاغر اونهم به تنهایی موضوع اینه که: یک فرد آمریکایی هفت هشت سال پیش ، قوانین اهرم و وزن رو جلوی دوربین انجام داده و گفته اسرار و راز اهرم ها رو فهمیدم و اصلا کار سخت و پیچیده ای نیست.
یعنی بلوک های سیمانی به وزن ده تن ساخته و خودش هم بتنهایی جلوی دوربین جابجا کرده یک اهرم اله کلنگ وار درست کرد با وزنه های مختلف روی یک طرف اله کلنگ قرار میداد و با جابجا کردن این وزنه ها و قرار دادن چوب زیر قسمت میانی اله کلنگ توانسته ارتفاع اون سنگ ها رو بالا بیاره و حتی گفتع میشود بیشتر از ده تن و یا بیست تن رو هم انجام بده …. همینطوری که با این اله کلنگ بازی میکنه آنقدر این کارو تکرار میکنه که اون بتون سیمانی رو بطور عمودی سرپا نگه داره و بعد وزنه ها رو روی اله کلنگ جوری میذاره که یک سمتش بیاد پایین و شلنگ آب رو به قسمت زیرین اله کلنگ میگیره و خاک های زیرین رو میشوره و کم کم اون بلوک رو سرپا نگه میداره …. واقعا اگر آدم قوانین رو درست یاد بگیره کارها آسان میشود فقط سختیش کشف اولیه ی اون قانون هستش و در ادامه گفتند که:
این چیزی بود فکر می کردم اهرام مصر چطوری ساخته شده و دوست داشتم بفهممم که چطوری این سنگ ها رو در اهرام مصر جابجا کردند. ایشون با بررسی و تحقیق و آزمون و خطا به این نتیجه رسیدند که با این قوانین میشود این کار رو انجام داد. در نتیجه احتمالا آنها هم به این شیوه این آثار را خلق کرده اند.
همینجا باید یک تشکر ویژه و خاص بکنم از استاد عزیزمون که اینقدر پیگیر بودند که رفتند این مستند رو پیدا کردند و برای سایت عزیزمون هدیه کردند . واقعا که در استادی استاد هستی استاد جانم. با دیدن این مستند این موضوع براتون منطقی تر شد و اما نکته این قسمت:
هر چیزی رو که بتونیم منطقش رو درک کنیم و به ذهنمون بدیم، باورهای قبلی ما رو تغییر میده. در واقع برای تغییر باورهامون باید اون موضوع رو برای ذهن مون منطقی کنیم. آدمها معمولا وقتی منطق چیزی رو پیدا نمی کنند، فوری به عوامل بیرونی نسبت میدن. مثل همین کارهای عحیب و غریب رو که به آدم فضایی ها نسبت داده شد و یا یک نیروهای عجیب و غریبی باعث این تغییر و تحولات شده… در صورتی که اگر این مسایل رو از زاویه ی منطقش نگاه کنیم میبینم از قوانین طبیعت استفاده شده و اصلا عجیب و غریب نیست:
این درک قانون و قوانین و صبوری مهمترین شاه کلید رسیدن به اهداف و خواسته هامون هست و ادوارد هیچ ورد یا جنبل و جادویی نداشت.ه فقط انسان دانایی بوده و با عشق به کارش و دانستن قوانین طبیعت چنین خلاقیتی رو بوجود آورده و از اون علم و درک و آگاهیش بهره برده و بیزنس هم داشته و از این شوق و ذوقش ثروت هم ساخته.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD375MB24 دقیقه
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز
سلام به همه ی دوستان نازنینم
این قسمت برام حکم بزرگترین منطق برای تقویت باور عزت نفس بود
استاد نمیدونم چطور ازتون سپاسگزاری کنم این قسمت در وجود من یه ولوله ای انداخت یه باور هایی در وجودم نقش بست که میتونم هرکاری بکنم
هرچقدر بیشتر میگذره استاد دارم بیشتر باور میکنم که همه چی باوره همه چی باید در درون من اتفاق بیوفته و بعد نتیجه ی اونو در دنیای بیرون ببینم هیچ عواملی بیرونی تاثیر گذار نیست اگه فکر کنم تاثیر گذاره این شرکه چطور میشه یه آدمی شرک داشته باشه واین همه ثروت حتی بعد از مرگش خلق کنه
خدایاشکرت خدایا شکرت که دارم امروز این ویدئو رو میبینم وباور میکنم که چیزی نشد نداره اگه من باور هاشو بسازم اگه من قانونشو بلد باشم اگه من با عشق اون کاررو انجام بدم اگه من صبور باشم صبور باشم قطعا اتفاق خواهد افتاد چقدر این صبر مهمه به نظرم مهمترین عامل رسیدن به هر هدفی هس که من بهش میگم قانون تکامل چقدر
این خانم خوب قانون تکاملو درک کرده چقدر خوب درک کرده که باید آرام آرام مسیر طی شود چقدر ایمانه قوی ای داشته که بیست سال صبوری کرده واقعا تحسین برانگیزه آفرین که اینقدر ایمان داشته واینقدر عملگرا بوده تمام این صخره ها مطمئنا با هدایت خدا وعمل صالح این خانم ساخته شده که اینقدر محبوب شده
وقتی داشتم این فایلو نگاه میکردم خیلی سوال در ذهنم نقش بست
چی میشه که یه خانم در اون زمان برای خودش اینقدر ارزش قائل بوده؟
چی میشه که یه خانم در اون زمان اینقدر خلاقیت برای ساخت اینجا به ذهنش میرسه ؟
چی میشه که این خلاقیت ها رو عمل میکنه بهش؟
چی میشه که اینقدر خودشو باور داشته که من از پس اینکار بر مییام؟
چی میشه که اینقدر صبور بوده واینقدر در طول اون بیست سالی که اینجا رو ساخته انگیزه شو از دست نداده وهمیشه تمرکزش روی هدفش بوده؟
چی میشه که اینقدر ایمان داشته به نتیجه ی اینکار وشروع میکنه؟
چی میشه که اینقدر ذهن ثروتمندی داشته که مردم برای کار من پول میدن اونم یه خانم تو اون زمان ؟
چی میشه که هدایت میشه به یه جایی که نبوده اصلا سنگ وخیلی براشون اون زمان جالب بوده ؟
چی میشه که باور داشته اون زمان که من میتونم سنگ ها رو جابه جا کنم اونم بدون هیچ ابزار خاصی ؟
به خدا میشه در مورد هرکدوم از اینا خیلی حرف زد میدونم کامنتم طولانی میشه اما دوست دارم بنویسم وبه خودم یادآوری کنم که زهرا هیچ آدمی خاص نیست هر چیز خاصی که در جهان میبینی خیلی عجیب وغریب ساخته نشده با باور درست ساخته شده
خدایا کمکم کن که این باور هایی که الان هدایتم کردی و فهمیدم از این فایل خودم هرروز بهش بیشتر عمل کنم
حالا میخوام در مورد هرکدوم از این سوالات با خودم صحبت کنم :
چی میشه که اینقدر این خانم اون زمان برای خودش ارزش قائل بوده؟؟؟؟؟
احتمالا خودش رو به عنوان یه خانم باور کرده وباور کرده که هیچ محدودیتی نیس ومن میتونم هر کاری رو انجام بدم وبی نهایت قدرت دارم من قوی هستم
چه میشه که این خانم اینقدر در اون زمان خلاقیت داشته ؟
وقتی داشتم به این سوال فکر میکردم با خودم گفتم به جز اعتماد به نفس وایمان به خودش چه میتونه باشه دلیلش قطعا دلیلش همین موضوع بوده بعد یهو اومد تو ذهنم گفتم باور داشته که من انسان خلاقی هستم مردم عاشق خلاقیت های من هستند مردم برای خلاقیت های من ارزش قائلند
این چیزی بود که خود خدا به ذهنم الهام کرد:
« من میتونم خلاقیت هایی رو انجام بدم که هیچ کس تا به حال انجام نداده »
با این دیوانه شدم گفتم اگه من بتونم همین جمله روتبدیل کنم به باور دیگه اصلا لازم نیس حواسم به رقبا باشه اینقدر کارهای من خاص میشن که مردم براش صف میکشن دیگه لازم نیست تبلیغ کنم کارمو ؛کار متفاوت بازار های جدیدی میسازه وقطعا بقیه با من رقابت میکنن البته من نه تبلیغ میکنم ونه رقابت اما هی دارم اینارو به خودم با منطق میگم که حتی اگه روزی تحریک شدم برای انجام این کارا بییام این کامنتو بخونم
چقدر عزت نفس مهمه خدای من
چی میشه که به خلاقیت های خودش عمل میکنه یا بهتره بگم چی میشه که اینقدر برای ایده های خلاقیت سازی که بهش گفته میشود عمل میکند ؟
یادمه زمانی که بچه بودم ۱۵ یا ۱۶ساله بودم واصلا با این مباحث آشنا نبودم واصلانمیدونستم که این رفتار من آبشخورش کجاست همیشه ایده های خوبی به ذهنم میرسید از هرچیزی یه ایده یه خلاقیتی خلاصه داشتم این چیزی نبود که روش کارکرده باشم این جزو ویژگی های شخصیتیم بود خودمم آگاه نبودم بعدا فهمیدم اما هرموقع میرفتم اون ایده ها رو انجام بدم دوتا نجوا تو ذهنم فریاد میزد تو نمییییییییییییییییتونی همیشه خودمو کم میدیدم بقیه رو بهتر ازخودم اگه اونا تونستن پس حتما آدمهای خاصی بودند یا مثلا میگفتم اگه انجام بدم بقیه مسخرهم کنن چی ؟اگه بقیه ازم انتقاد کنند چی؟؟؟؟؟
دومین نجوایی که تو ذهنم مییومد این ایده ایده ی ارزشمندی نیست بزار یه ایده ی دیگه رو شروع کنم
همیشه خودمو قضاوت میکردم بعد میدونید چی شد چند سال بعد دیدم همون ایده هایی که من یه زمانی داشتم بقیه انجامشون دادن یکی استارتاپ شده یکی کارآفرین یه چند وقتی رفتم تو فاز افسردگی دختر چرا تو اون ایده ها رو انجام ندادی خیلی خودمو سرزنش میکردم بعد به خودم گفتم ولش کن زهرا بزار ببینیم مشکل از کجا بوده اونموقع یه چند وقتی بود که با استاد عباس منش آشنا شده بودم وچندین بار هم بهم گفته شد که روی عزت نفست کار کن اما میدونید من اینکاررو انجام نمیدادم خیلی مقاومت داشتم میگفتم نه من دنبال پولم نه دنبال عزت نفس خلاصه بعد چند سال تسلیم شدم وتصمیم گرفتم روی عزت نفس کار کنم والانم دارم کار میکنم اینقدر مشکل دارم تو این قضیه که خدا میدونه الان فهمیدم که چقدر اون موقع میخواستم با دور زدن قانون تکامل از اینکه میخواستم از همون روز اول نتیجه بگیرم با تغییر ندادن شخصیتم با انجام همون رفتارها با تسلیم نبودن در برابرخدا با ایمان نداشتن با توقع زیادی از خدا داشتن از خودم داشتن به همه چیز برسم اما امروز دیگه خبری از اون روزها نیست چون خیلی خوردم زمین استاد اینقدر درد داشت که گفتم زهرا بیا یه بار هم که شده با قانون تکامل با کار کردن روی خودت برو جلو بابا لذت ببر الان دیگه دارم آرام آرام روی عزت نفس کار میکنم خدارو شکر دارم هرروز نشونه های بیشتری میبینم ودارم نتیجه میگیرم الان تا تصمیم بگیرم عمل میکنم بعضی مواقع پیش مییاد که از مسیر میرم بیرون اما دوباره برمیگردم دوباره شروع میکنم میگم اگه استاد جواب گرفته اگه این همه بچه ها جواب گرفتن پس من هم میتونم الان مشغول اجرای یه ایده هستم البته وقتی واردش شدم اینقدر گسترده هس استاد که میگم خدایا اگه من همه ی این ایده هارو انجام بدم چقدر ثروت میسازم واگر این ایده رو ادامه بدم انشاالله تبدیل میشم به استارتاپ تا حالا هیچ کس انجام نداده خیلی جالبم هس هر ایده ای به ذهنم میرسه تو ایران هیچ کس انجام نداده
خلاصه این رفتار این خانم هم که برای ایده های خودش ارزش قائل بوده از عزت نفسش نشأت میگیره البته یه بخشش
یه قسمتشم برمیگرده به قانون تکامل وقتی خودت نخوای خودتو به بقیه نشون بدی (عزت نفس) وباور داشته باشی که فرصت ها تموم نمیشن
وهرروز داره بیشترمیشه(باورفراوانی)اونوقت دیگه عجله نمیکنی اونوقت از روز اول دنبال نتایج بزرگ نیستی درک کردی قانونو وصبر میکنی مثل همین خانم صبر میکنی و یه قسمت دیگشم برمیگرده به ایمان ایمانی که این قوانین هیچ نقصی توش نیس که اگه این ایمان باشه عمل میکنی دیگه خیالت راحته
استاد من الان نسبت به خیلی از بچه هایی که میبینم کامنت مینویسن نتایجم کوچکتره اما میگم عیبی نداره درسته هم سن وسال من هستند اما نمیدونم از کجا شروع کردند چقدر مقاومت داشتن چقدر ایمان داشتن فقط سعی میکنم تحسینشون کنم همین
من خیلی اعتماد به نفسم پایین بود پایین که چه عرض کنم منفی ۱۰۰۰تو تمام چیزهایی که شما تعریف میکنید درباره ی عزت نفس من مشکل داشتم
امروز وقتی دیدم این خانم این کاررو انجام داده به خودم گفتم نگاه کن ببین چقدر باور باعث تفاوت زندگی انسان ها میشه اونموقع یه خانم تازه اونموقع که نه اینترنتی بوده نه مثلا کسی خیلی زیاد یه همچین کارایی انجام داده شاید حتی الگو یی هم نداشته اما اینقدر عالی قوانین رو بهش عمل میکنه وایمان داشته که جواب میده واقعا آفرین هرچی تحسینش کنم بازم کمه
چی میشه که اینقدر باور داشته من از پس اینکار بر مییام؟
خودش خودش رو باور داشته والبته خدای خودش رو باور داشته
من میتونم اینکارو انجام بدم هیچ کاری برای من نشد نداره باور به اینکه خدا منو هدایت میکنه حمایت میکنه من دارم با این کارم به گسترش جهان کمک میکنم من فقط کافیه قدم اولو بردارم خدا بقیه قدم ها رو به من میگه خدا بقیه مسیرو بلده در هرلحظه همراهمه جواب تک تک سوالاتی که برای من تو این موضوع پیش مییاد رو میدونه وبه موقع به من میگه باور به اینکه خدا قدرتمند ترین انرژی کیهان هس و هر لحظه همراه منه استاد از اون وقتی که این جمله ی آخرواجرا کردم تمام کارها برام شدنی شد حتی یادمه میخواستم اولین محصولمو که با هدایت خدا بود نوشته بودم تولید بشه خوب من الان به نوعی فروش محصولاتم با شرکته خودم فقط محصولات رو آماده میکنم اما من همیشه به خدا میگفتم من ویراستاری بلد نیستم اگه این تولید بشه وبقیه بهم بخندن چی خلاصه هی این نجوا ها توذهنم مییومدو من به خدا میگفتم تو خودت محصول منو هدایت میکنی مطمئنمبقیه کاراشو هم میکنی تا اینکه یه نفر که تو خود اون شرکت کار میکرد بدون اینکه من ازش درخواست کنم حتی من اصلا نمیدونستم که ایشون کار ویراستاری هم بلده چون مسئولیت دیگه ای تو شرکت داشت خلاصه محصول من رو وقتی دید بهم گفت محصول شما رو من دوست دارم ویراستار کنم حتی استاد با عشق رایگان بدون اینکه پولی از من بگیره اینکاررو انجام داد بعد من گفتم نگاه کن چقدر داره این باور جواب میده
اینو دارم با تک تک سلول هام میگم بچه ها اگه خدا رو باور کنید که هرکاری میتونه براتون انجام بده حتی کارهایی که خودتون مهارتش رو بلد نیستید هر کاری براتون شدنی میشه وهر کاری رو میتونی انجام بدی به نظرم باور ایمان ته ته ته اعتتتتتتتتتتتتماد به نفسه به خدا اگه تمام ویژگی های یه فرد با عزت نفس رو داشته باشی اما وجودت پر از شرک باشه به خدا به هیجا نمیرسی توحید از عزت نفسه قوی مییاد که هرچقدر روش کار کنی هم عزت نفست بالاتر میره هم کارهای بزرگی رو میتونی انجام بدی که اصلا خودت متحیر میشی
چی میشه که اینقدر صبور بوده واینقدر در طول این بیست سال که اینجا رو ساخته انگیزشو از دست نداده وهمیشه تمرکزش رو هدفش بوده؟
واقعا تحسین میکنم این حد از تقوا رو که بیست سال بتونی فقط روی خواسته ات تمرکز کنی کاری به ناخواسته هات نداشته باشی این حد از ایمان که جواب میده و این حد ازعمل به قوانین از جمله قانون تکامل
فقط میتونه دلیل انگیزه وحرکت وشور وشوق این همه سال باشه زبانم قاصره از تحسین من خودم هنوز به اینجا نرسیدم که اینقدر همیشه تو این مسیر باشم بعد از یه مدتی مییام بیرون ناخودآگاه ودوباره برمیگردم البته مدت زمانی که بیرون از مسیر هستم هی داره کمتر میشه وخودم میفهمم که داره ایمانم به این مسیر بیشتر میشه خدایا شکرت
چی میشه اینقدر ایمان داشته به نتیجه که اینکاررو شروع کرده؟
وقتی به این سوال فکر میکنم میگم فرض کن خدا یه همچین چیزی رو الهام کرده بود چقدر باید روی باور عزت نفس وایمان کار کرده باشی که شروع کنی اصلا بتونی بهش فکر کنی که من میتونم این کاررو انجام بدم من وقتی این تصاویرو میدیدم حتی نمیتونستم باور کنم که اینکار شدنی هس چه برسه به اینکه بییام روی باورهام کار کنم برای انجام اینکار وامروز یه باور بزرگ تو ذهنم شکسته شد که من به عنوان یه خانم چه کارهای بزرگی رو میتونم انجام بدم که حتی به خاطر ترمز های ذهنی اجازه ی فکر کردن هم از خودم گرفتم چون باور دارم نمیشه با این پیش فرض اصلا بهش فکر نمیکنم بعد به خودم گفتم زهرا درباره ی کارهایی که بقیه انجام ندادن بیشتر وگسترده تر فکر کن وقتی همه چی ایمانه همه چی درونیه پس طبق قانون حتما جواب میگیری
خلاصه کلام اینکه یه کاره به این عظمتی رو اونموقع شروع کرده از یه باور توحیدی خیلی خیلی خیلی قوی مییاد آفرین بهش
چی میشه که اینقدر ذهن ثروتمندی رو داشته که مردم برای اینکار من پول میدن ؟
باورداشته که من لایق ثروت هستم کار من ارزشمنده ومردم حاضرند براش پول بپردازند چون براشون جذابه واز نگاه کردن بهش لذت میبرن باور داشته خلاقیت های من ارزشمندن
چی میشه که هدایت میشه به یه جایی که نبوده اصلا سنگ وخیلی براشون اون زمان جالب بوده تو اون ایالت ؟
یه خواسته ای داشته ومهارتشو داشته وعاشق کارشم بوده باورم داشته ؛قوانینهم خوب درک کرده ذهن ثروتمندی هم داشته خیلی ساده به خاطر باورهای توحیدیش هدایت شده والبته باورم داشته که مطمئنا یه جایی هس که خیلی براشون اینکار جذابه ونتیجه گرفته
ولی استاد برام خیلی جالب بود که این اتفاق برای این خانم دقیقا زمانی افتاده که یه تضاد بزرگ در زندگیش پیش اومده واین باور رو تقویت میکنه که اگه در مسیر درست باشی تضاد ها باعث رشدت میشن باعث ثروت بیشتر ونعمت بیشتر میشن
چی میشه که اون زمان باور داشته که من میتونم سنگ ها رو جابه جا کنم بدون هیچ ابزار خاصی؟
باور به اینکه بدون هیچ سرمایه ای وابزاری میشه هر کاری رو انجام بدی
باور به اینکه این کار شدنی هس ومن میتونم این کار رو انجام بدم(اعتمادبه نفس)
خدایا شکرت که امروز هدایتم کردی تا این کامنتو بنویسم واین فایل رو ببینم واین آگاهی ها رو بهتر درک کنم
عاشقتتتتتتتتتتتتونم استاد ومریم جون