دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سودا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
عبور از یه جاده تمیز و صاف با درختهایی پرپشت و سرسبز و آسمونی صاف و آبی با ابرهایی پفکی و نزدیک به زمین و رسیدن به جایی که پر از علیگیتور هست. ورودی این محل نگهداری نمادی از سر علیگیتور بود که سر در این قسمت بود و جلوی ورودی هم یه کله اهنی علیگیتور بود که بلوز وشلوار تنش بود وبه حالت نشسته جلوی در بود خیلی بامزه و جالب درست کرده بودند و یه عکس از تصویر مردی که نشسته پشت علیگیتور و دهن علیکیتور رو باز کرده بود ونقشه ای که دست استاد بود که بخشهای مختلف این مکان رو نشون میداد
مسیر چوبی زیبایی که میرفت سمت علیگیتورها و تو این مسیر چوبی زیبا با اون سقف مثلثی زیباش که با چوبها و نی های جالبی ساخته شده بود و طیف رنگی خاصی تو چوبهای رو سقف داشت و تو این مسیر یه قسمتی هم طوطی خیلی خوشرنگی بود و ماهی ژاپنی زرد رنگ و سفید رنگ تو آب کنار اردکها دیدیم خیلی این مخلوقات زیبا و انرژی مثبتی داشتند و بلاخره رسیدید به قسمتی که علیگیتورها بود چقدر تعدادشون زیاد بود اصلا انقدر اولش آروم بودند که آدم باورش نمیشد واقعی باشند استاد و مریم جانم عاشقتونم که خیلی شجاعانه رفته بودید به سمت فنسی که خیلی بهشون نزدیک بود البته اگر میدیدنتون حتما بهتون هشدار میدادند که نباید انقدر نزدیک برید ولی واقعا صحنه جالبی بود این همه علیگیتور رو زمین خوابیده بودند و کلی هم تو آب بودند تازه از رو نفس کشیدنشون فهمیدید واقعی هستند خدارو شکر که خداوند حافظتون بود و اونها حمله نکردند ولی چهره یه علیگیتور رو تا به حال تصویرش رو به این نزدیکی ندیده بودم فرم دهنشون و چشماشون وفک بزرگشون برام جالب بود ولی چه صدای نفسش بلند و ترسناک بود از آب میومدند بیرون و رو زمین راه میرفتند دهنشون رو باز میکردند تصاویر خیلی واضحی رو از پوست بدنشون و حالت راه رفتن و ناخن پاهاشون و دندوناشون دیدم تا حالا انقدر واضح تصویر یه علیگیتور رو ندیده بودم
اون صحنه که اون آقا از دم علیگیتور کشید و اومد نشست پشتش تازه فهمیدم این همون آقایی هست که عکسش رو در همون ابتدای راه ورود نشونمون دادید خیلی ریلکس دهنش رو باز میکرد و با چونش نگه میداشت و دو دستش رو هم باز میکرد کاملا مشخص بود که سالهاست داره با این حیوونها کار میکنه و ترسش ریخته حتما روز اول که این کار رو شروع کرده خیلی ترس داشته ولی با شجاعت با همون ترس اقدام کرده و ادامه داده و الان دیگه مهارت پیدا کرده و کاملا مسلط دهن علیگیتور رو با دستش باز نگه میداشت و در آخر هم یه تیکه خاک انداخت دهنش و اون سریع دهنش رو بست من همش میگفتم الان اون یکی که تو آب هست میپره بیرون ولی اون آقا کاملا بر اوضاع مسلط بود و بعد هم از پشت اون علیگیتور بلند شد و اون اومد پشت اون محفظه و به بازدید کننده ها نگاه میکرد ولی قسمت خیلی جالبش اونجا بود که یه علیگیتور کوچولو که دور دهنش رو چسب زده بودند میدادند دست مردم تا از نزدیک لمسش کنند مریم جانم عاشقتم که بر ترسهات غلبه میکنی و اون علیگیتور رو تو دستت گرفتی خیلی برام جالی بود دست وپاهاش رو باز کرده بود و شما هم زیر دم و چونش رو گرفته بودید و خانم های دیگه و استاد هم امتحان کردند وتو دستشون گرفتند چقدر برنامه جالبی رو برای این بازدید داشتند چقدر توضیحات کاملی میدادند و حسابی سرگرم کننده و هیجان انگیز بود برنامشون و برام جالب بود که یه پسر بچه کوچولو هم جزو بازدید کننده بود چقدر بچه ها از همون ابتدا شجاع بار میان و همراه بزرگترها تجربه بازدید از اینجور جاها رو کسب میکنند و بدون محدودیت وترس بزرگ میشند
چه وسیله جالبی رو داشتند تا بازدید کننده ها رو ببرند تو اون بخشی که فکر میکنم محل زندگی علیگیتورها بود یه قایقی که موتور ماشین روش بسته شده بود و پره های بزرگی که بیرون آب بالای قایق نصب شده بود و برای جلوگیری از برخورد با دست دورش رو طور زده بودند تا به علفهای تو آب گیر نکنه وجهت حرکت مسیر رو هم با تنطیم اون بادبانها انجام میدادند خلاصه که خیلی وسیله جالبی بو و جای نشستن مسافرها هم قشنگ درست کرده بودند و اون آقا که تو ارتفاع بلندتر رو صندلی نشسته بود جهت حرکت قایق رو تنظیم میکرد و برای جلوگیری از اینکه صدای بلند موتور افراد رو اذیت نکنه به هر کسب یه هدست میدادند تا بزارند رو گوششون و صدا رو کمتر کنندو هم این قایق میتونست تو عمق خیلی کم آب هم حرکت کنه و اصلا رو خشکی هم بیاد مسیر هم خیلی جالب بود پر از پرنده هایی که تو آسمون پرواز میکردند خفاشهای که رو درخت آویزون بودند و حالت مردابی که آب داشت فضای زندگی این علیگیتورها رو داشت البته فکر کنم تو تاریکی شب خیلی این فضا ترسناک باشه ولی تو طول مسیر آسمون آبی و تمیز و باد خنکی که میوزید و موجی که پشت قایق راه افتاده بود و دیدن این فضای خاص تجربه جالبی بود که خداروشکر ما هم از طریق این تصاویر دیدیم وبرام خیلی جالب و هیجانانگیز بود
و اما غذا دادن به علیگیتورها: فکر کنم موش میدادند بهشون تو یک حرکت کل موش رو قورت میدادند و اون آقایی که این کار رو میکرد خیلی جالب کاری میکرد که اون علیگیتور حسابی بیاد بالا دهنش رو کامل باز کنه و اون غذا رو ببلعه .در آخر هم میوه های استوایی که همونجا پرورش داده بودند موز های سبز رنگ و دراگون و میوه های دیگه که اسمشون رو دقیق نمیدونم…
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 111420MB27 دقیقه
به نام الله یکتا
سلامی گرم و دلنشین به استاد عزیزم و مریم جانم و خانواده دوست داشتنی سایت عباس منش
چقدر جالب بود که از همان ابتدای ورودی با نصب و ترسیم الیگیتور ها اول ذهن را آماده پذیرش شوو و صحنه هایی که قراره روبرو بشیم میکرد اینکار منو یاد این نکته می اندازه که وقتی یک هدف یا آرزویی داشته باشی اول تصویر اون توی ذهنت شکل میگیره و وقتی حرکت کنی جدول راهنما بهت نشان داده میشه و ما اگر در فرکانس باشیم شیرین ترین راه و راحت ترین راه رو هدایت میشویم و انتخاب ش میکنیم و به هدف مون میرسیم.
استاد جان اون برگه نقشه که دستتون بود رو گفتید البته این رو هم به ما دادند ولی کلی وقت میخواد بزاری اول اینو ببینی چطور هست و خیلی با اعتماد به نفس و ظاهرا اون برگه دستتون بود ولی دلتون با هدایت خدا بود .من اینو یاد گرفتم که وقتی با خدا رفیق باشی و بدونی که هدایت میشی با اعتماد به خدا حرکت میکنی و چون تعهد داری به عهدی که با خدا بستی که من حرکت میکنم و هر راهی گفتی رو میرم و ترسی ندارم چون میدونم همش لذت و راحتی هست واسم،پس با اعتماد به نفس میری جلو
وای اون لحظه که رفتید نزدیک الیگیتور ها همش میگفتم وای این صدای نفس کشیدن هاشون یعنی کاملا متوجه هستند که کسی نزدیک شده و الان هست که بپرند بالا و یک آن به خودم آمدم دیدم محکم دستم روی مبل فشار میدم از ترس بعد یک حسی به من گفت تو اینجا هستی از چی میترسی، ببین استاد چقدر ریلکس هست و دارن با مریم جان لذت میبرن،وقتی شما گفتید که ما بعد متوجه شدیم اونجا خطر داشته و ما اصلا نباید میرفتیم و …. با خودم گفتم ببین وقتی با خدا باشی حتی در خطرناک ترین لحظه ها هیچ خطری تهدیدت نمیکنه و خدا اجازه نمیده خطرناک ترین موجود روی زمین زره ای آسیب، زره ااااای آسیب ایجاد کنه.
پس وقتی با خدا باشی حتی یک مسیر ناخواسته و ممنوع را بری، بدون آسیب برمیگردی ، واقعا اون دو ردیف حفاظ این ذهنیت و ایجاد میکرد که اگر کسی خواست میشه باز هم یکمی جلوتر رفت ،پس اگر در مسیر زندگی اگر به خاطر اشتباه دیگران یا خودمان، ما یک مسیر را رفتیم اگر با خدا باشیم راحت و بدون آسیب برمیگردیم .
اون جایی که الگیتور را به مریم جان پیشنهاد دادند که دست بگیرید، چقدر عالی با این چالش برخورد کردند و انجام دادند حتی خیلی ها با دیدن این صحنه تشویق شدند و گفتند اگر اون تونسته دست بگیره پس ما هم میتونیم و کار رو برای بقیه راحت تر کردن و این ترس اول توی ذهن شون شکست خورد و بعد در عمل راحت انجامش دادن انقدر که با جرأت و فیگور باهاش عکس هم گرفتن😃
چقدر اون گل ها زیبا بودند وچقدر ورودی را زیبا تر کرده بودن . من عاشق تست کردن میوه های جدید هستم،خیلی دوست دارم این نعمت های خدا رو امتحان کنم و لذت ببرم.من عاشق انبه هستم و میگفتم استاد انبه بردارید انبه😂وقتی دیدم انبه هم تو سبد خرید بود خوشحال شدم🤩نوش جان استاد جانم و مریم مهربونم
استاد هر چقدر تشکر کنم بابت این لحظه هایی که واسه ما ثبت میکنید ،کم هست .واقعا سپاسگزارم ،از خدای خوبم سپاسگزارم که من و همسرم را با شما آشنا کرد.
چقدر دنیا جایی زیبایی هست و چقدر دیدن و بزرگ شدن ذهن زیباتر.خدایا هزاران بار شکر،هزاران بار
استاد جان و مریم جانم سپاسگزاریم و خیلی دوستتون داریم