دیدگاه زیبا و تأثیرگزار زهرا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد جان فکر کنم توی جلسات یکی از قدم های دوره 12 قدم بود که نحوه ساختن ذهنیت قدرتمندکننده رو توضیح می داید، یه نکته درباره باورهای سلامتی گفتید که: به جای مطالعه مضرات یک چیز، درباره خواصش بخونید. منم مثل مریم جان میرم و خاصیت خوراکی هارو سرچ میکنم و اونوقت یه لذتی داره خوردنش هرچی که باشه که منم عین مریم جان سر از پا نمیشناسم واسه میوه ها و خوراکی هابی که خواصشو میخونم.
عاشقتونم که کتاب های بینظیر خرید کردید هم راجب اون سازه وهم راجب چیز های دیگه که من نفهمیدم وای خدا من مردم برای اون دفترچه سه بعدی که قشنگ اون سازه روی اون مشخص بود و کتابی قطور که اصلا عکس نداره استاد جان و باید همه رو بخونی.
من دیوانه این خیابون هابی هستم که اینجوری درخت ها از دو طرف به هم پیچیدن و یه طاق خوشگل درست کردن وای خدا من ازاین همه زیبایی دیوانه شدم خیلی این تیکه فایل رو دوست داشتم و دلم میخاست ساعت ها تو این خیابون پیاده روی کنم و فقط بگم خدایا شکرت.
دوباره این درون بچه زیبا بالا میره تا زیبایی ها و فراوانی جهان رو بهمون نشون بده. با شروع آهنگ و وقتی درون رفت رو آسمون، قلب من داشت از توسینه بیرون میزد از این همه زیبایی و اشک تو چشمام جمع شد ازشکر خدایی که آنقدر زیبا خلق کرده خدای من این حجم از زیبایی دیوانه کننده است منظره دریا کنار اون همه درخت سبز و اون ساختمون های منظم و با طراحی دقیق و بینظیر و اون همه قایق وسط دریا چقدر فراوانی و ثروت این کشور رو به رخ میکشه.
رسیدیم به یه ساختمون یا بهتره بگم قصر زیبا خدای من اصلا من این تیکه دیگه مردم چند بار فایل رو برگردونم از اول باغ زیبا که هوش از سر من برد ای خدا من عاشق همچین فضایی هستم ویو رو به دریا و این همه سر سبزی. نمای دریا منو دیوانه کرد. کشتی با سنگ روی آب خدای من چقدر این معماری فوقالعاده است چقدر زیبا تو هیچ افسانه ای ندیدم و نخوندم صدای موج آب منو دیوانه کرد فک کن تو اون کشتی سنگی بشینی و محو دریای زیبا بشی. استاد چقدر من با این فایل های زیبا تجسم کردم ای خدا اشک من گاهی سرازیر میشد وقتی خودمو اینجا بین این همه زیبایی تصور میکردم
واقعا سازه حرفه ای چه معماری داره. هر گوشه رو تحسین میکنم باز قسمت بعدی زیباتر و زیباتر میشه. اون قسمت که سقف رو با صدف طراحی کردن اصلا آدم باورش نمیشه چقدر زیبا. پله هابی که آنقدر قشنگ طراحی شده که راحت میتونی رو پله ها بدویی و شکار یه صحنه زیبای دیگه توسط مریم جان از بین اون فوراره و اون درخت های زیبا الله اکبر چقدر زیباست. درخت های عجیب غریبی که من فقط تو داستان های تخیلی و کارتونی دیده بودم و یه مارمولک چند رنگ وای خدای من دم به رنگ پست یه رنگ پا به رنگ منکه تا حالا ندیدم خدایا شکرت
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 112723MB47 دقیقه
اونقدر این فایل سرشار از نکات مثبت بود که تصمیم گرفتم برای اینکه روی تک تکشون تمرکز کنم یکبار دل سییییر فایل را تماشا کنم و البته برای تماشاش تمام وجودم چشم شد ، و یکبار دیگر پخش کنم و با نگاه جزء به جزء در موردش بنویسم.
در ابتدا از خداوند سپاسگذارم که منرا با دستان خود آشنا کرد تا بتوانم زیبایی های دنیایش را با کمک دستان ارزشمندش ببینم و با تمام وجود لذت ببرم.
ثانیه یکم فایل این ابرهای پنبه ایست که دلبری میکنه. ابرهایی سفید برفراز شهری پوشیده شده با رنگ سبز درختان با خونه هایی ساده و زیبا و منظم و خیابانهایی منظم تر از خانه ها.
میوه ی پاپایا –> چقدر بافتش نرم و لطیفه. با اینکه تاحالا نخوردم آب از دهنم راه افتاد.. البته خودمم در موردش سرچ کردم. حتی در مورد طعمش هم سرچ کردم که بخوبی بتونم تصورش کنم… نوشته بود طعمی شبیه خربزه داره ولی خودم حس میکردم باید شبیه انبه باشه؛ خلاصه بدجور مشتاق تست کردنش شدم. اون لحظه ای که شما رفتین تو کار خوردن میوه منم فیلم را استوپ کردم رفتم درخواست تست و خوردن با لذت میوه ی پاپایا را در دفتر خواسته هایم نوشتم…
کتابهایی را که بازکردن کنجکاو شدم بدونم که آیا فن تندخوانی استاد فقط شامل زبان فارسی میشه یا اینکه ربطی به زبان نداره؟
یه سوال دیگه که برام پیش اومد این بود که آیا استادجان و مریم جان عزیز برای مطالعه اینگونه کتابها فرصت و وقتی اختصاص میدهند یا اینکه اصلا وقتشون را صرف کتابهای غیر معروف و غیر مهمی مثل اینا نمیکنند و برایشان اینگونه مطالعه ها پرت زمانی محسوب میشه؟
چقدر با دیدن این کتابها برایم این خواسته واضح و شفاف تر شد که دلم میخواد بتونم به زبان انگلیسی هم مطالعه ی راحت و روان داشته باشم اینطوری گویی آدم وارد یک دنیای بزرگتر میشه و حجم عظیمی از اطلاعاتی که تاکنون بهشون دسترسی نداشته و بخاطر بلد نبودن زبان محدود بودی برایت آزاد میشود…. اینطوری در سرچ کردن ها و تماشای مستندها یا مصاحبه ها هم دستم بازه و از هر گونه برنامه یا متنی را بدور از گشتن برای زیرنویس یا ترجمه شدن آن میتونم بهره ببرم
میوه ی دراگون را نگاه کن خدای من چقدر خوش رنگ و آبدار است … چه هیجان انگیزه . خدایا واقعا دنیات پر از زیباییست و واقعا خوشحالم که به این دنیا اومدم تا زندگی کردن را تجربه کنم و دلم میخواد تمام نعمت های ریز و درشت دنیات رو با لذت تمام لمس کنم . خداوندا سپاس
نوش جونتون استاد عزیزم …. نوش جونتون مریم جون عزیز که جدا شایسته ی لمس کردن این نعمت ها هستی…
درخت های کنار خیابون را میبینم که چقدر پرپشت و چسبیده بهم رشد کردند و شاخه هاشون چطور دست توی دست هم داده و برای خیابون سایه بونی سبز و خنک کشیده با دیدنش یاد خیابون چهارباغ و عباس آباد خودمون( اصفهان) میفتم و البته این درختان پُر تر از خیابون چهارباغ ماست.
خدای من فقط تنه های درختان را نگاه کن که چطور کنار هم رشد کردند و همگی پربار و سنگین شدند بدون اینکه یکی مانع رشد دیگری بشه…. این صحنه داره فریاد میزنه آقاجان نعمت هست فراوانی هست ثروت هست برای همه هم هست و رشد یکی مانع رشد شما نمیشه….
و حالا رستوران هندی یه نکته مهم که از شما یاد گرفتم اینکه به مکان ها یی بیشتر سربزنم که بیشترین ریویو را داره این خودش یه نشونه برای بیشترین میزان رضایت هستش و همین ریویو ها کلی کار آدم را ساده میکنه …. و باز تحسین میکنم قدرت ثروت را که بهمون این حق انتخاب و اجازه را میده که براحتی زدن یه دکمه سرچ در ریویوها بتونی هر رستورانی را که خواستی بری و هرنوع غذایی را دوست داشتی سفارش بدی فارغ از قیمت غذا و مکان و با فرهنگ هر مللی براحتی آشنابشی
فیلمی که دِرون بچه بهمون داد چقدر برام ناب بود… زمین بیس بال بافتش شبیه بافت پارچه بود برام و چه زیبا نمایشش داد…. چقدر همه جا سبزه و منم که عااااشق سرسبزی و گیاهم …چشمم داشت دنبال آب و دریا میگشت که یهو درون سرشو برگردوند دیدم اونطرف تا چشم کار میکنه آبه خدایا چققققدر طبیعتت زیباست خدایا سپاس
چقدر قایق ها مرتب و زیبا پارک شدند حتی کنجکاو شدم بدونم این قایقها چطور اینطور مرتب وسط دریا پارک میشن و صاحبانش ازشون پیاده میشن؟؟؟؟
وقتی درون از بالا داشت فیلم میگرفت یه حسی اومد سراغم …. اینکه عملکرد درون چقدر شبیه ما آدمهاست و رابطه دِرون با آدمها خیلی شبیه رابطه آدمها با خداست . هرچقدرم که یک درون هوشمند باشه بازهم یک آدم باید اونو به پرواز دربیاره و باز باید یه نقطه اتصالی برای تعریف نحوه هدایتش با انسان وجود داشته باشه و در آخر هم به دستان یک انسان بایستی بازگردد درست مثل شرایط یک انسان در استارت حرکتی و هدایتی و مداومت در حرکت و بازگشتت به اصلت…. خدایا بازم سپاس
و اما باغ و موزه ی زیبا: خدای من دقیقا پری روز بود که وقتی قسمت آفتابی سفر را دیدم گفتم چقدر دلم یه هوای ابری یا بارونی میخواد اونم یه بارون تو دل طبیعت و اینبار توی این قسمت از سریال چنین هواس ملس سلام زیبایی بهم هدیه شد. خدایا شششششکرت
بخوام صادقانه بگم قبلا ازینکه دوستان توی کامنتاشون ریز بریز به تصاویر دیده شده و تک تک زیبایی ها اشاره میکردند و اونا را به زبان قلم توصیف میکردند برایم کمی مسخره بود و میگفتم خب اینرا که منم میبینم یه تحلیل و جمله جذابتر بگو ولی الان میفهمم دوستان اینکار را هوشمندانه انجام میدادن . الان میفهمم گاهی زیبایی ها و جزئیاتش اونقدر عمیق و زیادن که گاهی بعضیا توی تخیلشون هم نمیگنجه چه برسه به تصورکردن و درخواست کردنش و این توصیفات دوستان دقیقا بهشون کمک میکرده که ظرف ذهنی شون را بزرگتر کنند و بتونند پرده های حائل را از روی چشمای خودشون بردارند و با چشم دل نگاه کنند. از طرفی هرچه بیشتر توصیف میکنند کانون توجهشون بیشتر روی جزئیات زیبایی هاست و بیشتر ظرفشون بزرگ میشه و موقع خلق با جزئیات بیشتری میتونند خلق کنند. چون قوه تخیل هم گاهی در درخواست کردن کم میاره و این تصاویر تازه به آدم کلی ایده درخواست کردن میده…
وقتی میبینم یه آدمی توی دنیا چنین خانه ای به این عظمت و بزرگی و باغی چنان با شکوه و جلال خلق کرده پس چرا من برای خواسته های ریز خودم اینقدر احساس عدم لیاقت دارم و حس میکنم خواسته هایم زیادی بزرگند؟؟؟؟ با دیدن این صحنه ها خواسته هایم برایم قابل دسترس تر و منطقی تر بنظرم رسید.
چقدر خوش وقت و زمان به باغ رسیدین در یک هوای ابری و ملس و عاشقانه…. چقدر نوع سنگهای مرجانی که باغ ازش ساخته شده جذابه و طرحاش چشم نوازه ….خدایا یا بابت دیدن این صحنه ها تورا سپاس میگم…. چقدر ترکیب سنگ و چمن و گیاه زیباست
جدا که مریم بانو آفریده شده برای فیلم گرفتن و ثبت لحظات ناب استادمان برای مشتاقانه چون بچه های سایت … خدارا بابت این اشتیاقشون برای فیلم گرفتن جدا سپاس میگم….
خدایا چقدر سنگها زیبا برش خورده یک جور نظم در دل بی نظمی سنگ های مرجانی خصوصا اون سردر ورودی که استاد وارد شدند و از در ورود یک درخت نمایان بود با اون صدای دلنشین رعد و برق کلا اون لحظه دلم پرواز کرد… دلم ضعف رفت …. خدایا یه آن غرق خودت شدم…. خدایا برای این حسم سپاس
چه بزمجه های زیبایی چقدر متنوع چقدر ترکیب رنگ های زیبایی دارند مشکی ساده… مشکی و نارنجی ……و…..
و باز نکته جالب دیگر که دقت کردم اینکه من خودم عادت دارم زیبایی ها را فقط تماشا کنم و حین تماشا سکوت میکنم و حتی اگر غرق زیبایی ها شوم و چه خوبه که استاد و مریم عزیز از همه ی ابزاری که خدا بهشون داده در جهت سپاسگذاری استفاده میکنند… دقت کردم تمام جملاتی که میخوام در مقام تحسین زیبایی های تصاویر بکار ببرم قبلش استاد و مریم جان خودشون بزبان میارند و هربار بلند بلند خدارا بابتش شکر میکنند
یه نکته آخر در پایان کامنتم بنویسم…. اونم اینه که من به بیماری کمال گرایی دچارم برای همین اونقددددددر بخودم در هرکاری سخت میگیرم که کلا از انجامش منصرف میشم . فکر میکنم کار را یا نباید انجام دهم یا اگر انجام میدهم باااااید کامل و بی نقص باشه… الان دو روزه دارم سعی میکنم این کامنت را ریز بریز و دقیق و عالی و بی نقص بنویسم و بخاطر همین کم کم نا امید شدم و نصفه رهاش کردم. برای همین امروز یعنی ۸مهر۱۴۰۰ ساعت ۱:۳۰ صبح تصمیم گرفتم این کامنت را همینقدری که هست و در دفترم نوشتمش تایپش کنم و ارسالش کنم بدون وسواس و بدور از کمال گرایی پس برای همین توصیفم را ادامه ندادم که کمی با حس کمالگرایی خودم مقابله کرده باشم و بخودم ثابت کنم ببین نجمه یه کامنت نصفه نیمه هم میتونه ارسال بشه و کار تو را به سرانجام برسونه و اینقدر دنبال کامل بودن نباش… از نصفه نصفه شروع کن تا کم کم به تکامل برسی همینقدر که بعد از سالها شروع کردی به کامنت نوشتن خودش عالیه پس بقیه مراحل تکاملت به مرور طی میشه
خدایا برای اینکه تونستم این کامنت را هم تایپش کنم و ارسال کنم و با حس بد خودم مقابله کنم سپاسگذارم
ادامه روند بهبودی ام آرزوست
خدایا حمایتت آرزوست
به امید پیوستگی روند رشدم
و در پایان سپاس از کل مجموعه ی تحقیقاتی عباسمنش