سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 114 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان

سلام به استاد خوبم و همسفرشون و همه این همسفرهای این قسمت از سفر.

این قسمت از سفر به دور امریکا خیلی زیبایی ها داشت. زیبایی های که چشم رو خیر می کنه. از این ساحل زیبا و مسافرهای ثروتمند گرفته تا هتل های پر از مشتری اونم توی نصف شب. چقدر خوبه که در این فصل از سال هم خیابون رو برای از هر دو طرف برای راحتی خیال شهروندا بستن تا با خیال راحت تردد کنند و از وقت نیمه شبشون نهایت لذت رو ببرن. این که استاد میگه کف خیابون ها ثروت ریخته، سنگ فرش هاش از طلاست راست راسته. چون به خاطر هر متر مربع آسفالتش هزینه شده، در این هزینه کارخونه استخراج نفت، سنگ، کارخونه ذوب کننده آهن، و صدها کارگر، مهندس، معمار، تجارت پیشه، راننده و … دخیل بودند که این خیابون ساخته بشن. همین طور هم برای ساحل دریا، هر هفته این ساحل ها تمیز میشن، شن هاشون الک میش، آشغال هایی که شاید سهوا جاگذاشته باشه جمع میشه و این همه خیر میرسه به همه. هم برای کارگرا، هم برای لذت بردن توریست ها و هم برای فروشنده های مواد غذایی و هم برای هتل دار ها. فراوانی رو میشه دید. از بالا که می بینی واقعا وجب به وجب این ساحل و این شهر میامی از طلا ساخته شده. اگه به رنگ زرد برق نمی زنه، زیبایی و هزینه و رفاهش که کاملا هویداست، شاید هم هزینه هاش بیشتر از طلای خالص باشه. این همه هتل های ده پونزده طبقه اینا همش ثروته. هتل هایی که جفت به جفت پر مشتریه همش ثروته. چقدر این کشور و مردمانش ثروتمند. تازه میلیون ها توریست سالانه میان میامی بیچ. حالا از این صنعت توریستی و جهان گردی چقدر عاید داره که خدا می دونه. به راستی که اگه تمام این آب های دریاها و اقیانوس ها مرکب شوند و تمام درختان جهان قلم شوند باز هم نعمت های خداوند رو نمیشه شمورد و حتی تمام عمر بشر برای حتی شمردنشون هم کافی نیست. این نعمت ها رو فقط خداوند می دونه که چند ملیارد سال نوری هست و حتی بیشتر از شمارش ذهن انسان.

خلاصه خیلی نعمت و ثروت در هر حوزه کاری هست. که هرکی باور داشته باشه میبنتش و وارد زندگیش میشه.

نکته بعدی این بود که این همه ثروت در حوزه پوشاک و کفش که این همه طرح و دیزان داشت و چقدر گرون هم بود. با این هم چقدر مشتری خواهان خریدشون بودند. خدایا هزاران بار شکرت. چقدر خرید مریم جون رو تحسین می کنم وقتی که با نیت یکی دوتا رفت و یه سبد رو پر کرد. چقدر هوشمندی اون فروشنده رو تحسین می کنم که با همین ایده ساده که سبد رو ببر برای مریم جون باعث شد که ایشون بیشتر بخره از جنساش. و همین که احساس راحتی کرد چنیدن و چندتا لباس زیبا و شیک رو برا خودش خرید. به این میگن ثروت ساختن، به این میگن مشتری مداری و خدمات. آفرین به این فروشنده. و به این مشتری میگن یک فرد ثروتمند که خیلی راحت و بی دغدغه خرید می کنه و به این میگن ثروتمندی که با خریدش به همه دستانی که در تولید این پوشاگ دخیل بودند خیر می رسونه. واقعا دیدن این همه ثروت و شکرگزاری هر لحظه اون برام عبادت بود. چه حس فوق العاده ای داشتم.

انگا که من هم اونجا بودم. هی به خودم می گفتم که محمد الان کجا هستی؟ می گفتم که الان توی میامی بیچ هستم، الان کنار ساحل هستم، الان پاهام توی آب ولرم میامی بیچ هست خدایا هزاران هزار بار شکرت چقدر این آب می چسپه برای شنا. خدایا شکرت چقدر این رده بازارچه می چسپه برای قدم زدن. الان کجا هستی؟ الان توی استخری هستم که روبروش دریاست. خدایا شکرت. الان کنار استاد و مریم جون هستم. چقدر این احساس و فرکانس من رو سبک و روحانی کرد. واقعا چه حس فوق العاده ای داشتم.

خدایا هزاران هزار بار شکرت به خاطر این همه زیبایی و ثروت و نعمت.

خدایا من رو به راه درست، راهی که َآسانی، راحتی، ثروت و نعمت بی انتها منتهی میشه هدایت کن. به راه صالحان و ثروتمندا که با عشق می بخشند و با عشق خرج می کنند بدون نگرانی.

در پناه الله یکتا باشید