سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 115

سلااام به دوستای خوبم. سلام به استاد عزیزم. سلاام به مریم ناز و دوست داشتنییی

به جرات میتونم بگم که زندگی شما نمود کامل آموزش های استاد هستش. نمود واقعی و عملی تمام اموزه ها. اتفاقات و مسیرهای زیبا و فوق العاده هیجان برانگیزی که هر شخص آشنا و آگاه به قوانین میتونه اینو درک کنه و انگیزه بگیره که بیشتر رو خودش کار کنه و نتایجی اینچنینن زیبا و فوق العاده خلق کنه. من ندیدم تابه حال کسی یهویی از زندگیش فیلم بگیره و اینقدررررر اتفاقات زیبا در همون لحظه های فیلم برداری براش رخ بدههه. واقعا فوق العاده هستش. من اراده و ایمان و باور قوی شما دو عزیز رو تحسین میکنم که اینقدر زندگی زیبایی خلق کردین و با اون حس مثبتتون این انرژی مثبت و حس زیبایی لحظات رو با ما به اشتراک گذاشتید. از شما دو عزیزززز بی نهایت بابت شور و علاقتون و تلاشتون برای تهیه همچین فایلهای نابب و تاثیرگذار، سپاسگذارمممم. نمیدونید الان چه حس فوق العاده ای دارم. چقد خوشحالم از این همه زیبایی ای که دیدم و دوست دارم تک تک زیبایی ها رو بنویسم و شکرگذار اونها باشم.

اولین شکرگذاری برای بودن تو مسیری با آسمون با زمینه آبی و ابرهای سفییید با شکلای فوق العاده زیبااا هستش. اینقدر غرق در زیبایی این اسموون شده بودم که احساس میکردم دقیقا تو اون لحظه ام. تمیزی این جاده واقعا تحسین برانگیزه. اینقدر تمیزه که حتی با وجود اینکه منطقه پر بارونی هستش، بازم هیچ اثری از گل بجامونده از جای کفش و لاستیک ماشین نیست. انرژی ورزشارای خوش هیکل و اراده ورزشیشون تحسین برانگیزه. کنار خیابون که مختص افراد پیاده هستش هم حتی یک آشغال هم پیدا نمیشه این تمیزی واقعا تحسین برانگیزه.

دومین منظره ای که دیدم، قبرستون ارام و زیبا تو امریکا بود. واقعا منظره خیره کننده ای بود. حس میکردم تمام ادمایی که اونجا دفن شدن در ارامش هستن. پرنده های ناز و خوشگلی که اونجا بودن، ماهیت مکان رو به یه طبیعت زیباتری تبدیل کرده بود. من بیشتر از اینکه حس مرگ بهم دست بده، حس زندگی و ارامش داشتم. مریم عزیزم تو چقددد با خودت تو صلحی. تو چقد مثبت بینی. تو چقددد زیبا بینیییی ومن چقد لایق بودم که این درخت فوق العاه شاهکار رو ببینم. واقعا زیبایی طبیعی این درخت خیره کننده بود. چقددد خدا ماهرانه این دو درخت دوقلو رو به هم وصل کرده بود. انگار همه ادمهایی که اونجا ارمیده بودن سوار بر این اسب طبیعی در حال گشت و گذارن. چقد شاخه های درختان زیبا بودن. با دیدن برگهای ناز این درخت رفتم تو رویا. تو رویام زیر سایه این شاخه های اویزون لم داده بودم و همزمان با تماشای پرنده ها کتاب میخوندم و از ارامش اونجا لذت میبردم. وای اون تیکه که به جای قبر هر نفر گلی گذاشته بودن، خیلی خوب بود. یه لحظه مغزم از مفهومی که از قبرستان براش ساخته بودم به این مفهوم جدید وارد شد. چقد مناظر زیبا و خوش بویی درست کرده بودن. افراد مسافری که از جاده این قبرستون رد میشن نا خوداگاه لبخند به چهرشون میاد و لذت میبرن از این همه رنگهای خوشگل گلهای رنگاورنگ و از بوی خوش این گلها جان دوباره برای ادامه مسیر زیباشون میبخشه. تنها چیزی که همه از کنار این قبرستون رد میشن و میبینن ارامش و زیباییه. تفاوت قبرستونای ما با اونا زیمن تا اسمونه. من خودم به شخصه از کنار قبرستونا رد میشن ترس و حس نگرانی و نا امیدی خاصی بهم دست میده. خیلی کم دیدم قبرستونی باشه که توش درختی کاشته باشن. اصلا فضای سبزی داشته باشه!!! تا چشم کار میکنه سنگ قبرهای کنار هم کنار همه. ولی اونجا به جای هر سنگ قبر، یه دسته گل گذاشته بودن که کلا فضا رو عوض کرده بود. انگار نشون میداد که ما هم جزوی از این طبیعتیم. به جای هر نفری که زیر خاک مدفن بود، یک شاخه گل روییده بود. خیلی زیباست. خدای شکرت بابت این منظره واقعا زیبا و تحسین برانگیز.

منظره سوم باغ پر محصول پرتقال بود. وسعت این باغ تمومی نداشت. یه لحظه رفتم داخل منظره. بوی پرتقال و بوی مزرعه ادم رو دیوونه میکرد. چقدد نعمت. اینقد زیاده که حتی خیلیاش از درخت ریختن زمین ولی بازم رو هر شاخه درخت چندین پرتقال بود . با هربار چرخیدن دوربین و گرفتن از پرتقالا من هم میچرخیدم و از بودن در لابلای این درختای پرمحصول لذت میبردم.تا چشم کار میکنه درخت پرتقال با کلی پرتقال هستش. چقد هم منظره قشنگی در کنار جاده ایجاد کردن. خدایا شکرت بابت این همه نعمت که نشون میده نعمت تو دنیا در حد بی نهایت فراوانه. رفتن تو همچین مزرعه ای و چرخیدن داخلش جزو بهترین حس های دنیاس.

منظره چهارم فایل رفتن به رستوران و خوردن غذای گریل شده خوشمزه بود. من اینقددد هوس کردم که قراره امروز برم و غذا سفارش بدم. از وقتی فایلای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت رو نگا میکنم رو این باور دارم کار میکنم که اگر برای لذت خودم پول خرج کنم و برا خودم ارزش قائل باشم و بهترین غذاها و پوشاک و… رو بخوام . جهان در جهت تامین مالی اون درامد منو چن برابر اون چیزی که خرج میکنم برمیگردونه. و تا الان واقعا اینطوری بوده. قبلا من با باور کمبود هیچوقت به خودم فرصت لذت بردن از زندگی و تجربه انواع غذاها رو نداده بودم و متقابل با اون همیشه به زور روزگار میگذروندم . اما الان اینطوری نیست و خدا روشکر دارم روز به روز قانون جهان رو بیشتر درک میکنم و رو خودم دارم بیشتر کار میکنم. قبلا با حسرت به همه چی نگا میکردم ولی الان با تحسین و لذت نگا میکنم. در هر نگا از این مواد غذایی خوشمزههه من همش این همه نعمت رو تحسین میکردم و از خدا میخواستم تو زندگی منم درهایی از نعمت های به این خوشمزگی باز کنه. استاد و مریم عزیزم. غذای هر دو نفر شما بسیار زیبا و البته خوشمزه بود. خدایا شکرت بابت این همه رستوران و این همه مواد غذایی که بی نهایت تو دنیا وجود داره و هیچوقت هم تموم نمیشه که هیچ، زیاد و متنوع هم میشه!!! الحق که جهان به سمت پیشرفت داره میره.

منظره پنجم مربوط به ایده جدید. خلق یک رویا و پولسازی بود. من بی نهایت موسس این شرکت رو تحسین میکنم. همیشه تو برنامه کودک ها میدیدیم که خونه هاشونو جابجا میکردن و میرفتن سمت ارزوها و جاهایی که دوست داشتن اونجا زندگی کنن. داشتن خونه متحرک که بتونی همیشه همراه خودت داشته باشی از ارزو های همیشگی همه انسان بوده و هست. وقتی این ایده رو به طور عملی از طریق دستان پر مهر شما دو عزیز دیدم، چشمام گرد شده بود و با شور و علاقه ی فراوانی نگا میکردم. انگار منم پا تو ناشناخته ها گذاشته بودم و همراه مریم و استاد عزیزم با علاقه و جذابیت و کنجاوی این خونه های د رحال ساخت رو کند و کاو میکردم. بزرگترین نکته ای که دیدم، امنیت بالای بین راهی بودش. چقد راحتتت استاد وارد این خونه ها شد و ازشون فیلم گرفت.اخه خیلی کم پیش میاد اینجا شرکتی زمینش رو حصار نکشیده باشه!! چقد هم محیط کارگاه تمیز بود انگار نه انگار که اونجا کارگاهی باشه. از همه جالب تر هم این بود که استاد هی میگفتن کانتینر داغون، من هی نگا میکردم و با خودم میگفتم که اینا که سالمنننن. ادم وقتی به تمام جزئیات خواسته هاش ارزش قائل میشه و به اونا احترام میذاره، حتی با اندکی فرسودگی که از نظر خیلی از ادمهای دیگه مثل من که هنوز به اون درجه از ارزش گذاری نرسیده ام، نو به نظر میرسه. چقد دقیق داشتن رو این خونه کار میکردن. چقد این کشور ثروتمنده که مردم دنبال خونه متحرک هستن و اینقد تقاضا داشته که همچین شرکت هایی دست به کار شدن. من این حد از ثرمت و ایده رو تحسین میکنم وشکر گذار خداوندم که این بار هم لطف داشت و من همچین ایده هایی رو دیدم.

منظره ششم مربوط به منظره رویایی ورود به تمپا بود. منظره ای که هنوز که دارم کامنت مینویسم هم حسش میکنم. فوق العاده بود فوق العاده. قدرت خدا رو میتونستی به زیبایی هر چه تمام تر لمس کنی و تحسین کنی. انگار خدا به استادو مریم عزیزی که همیشه دنبال نکات مثبت هستن، همیشه سوپرایزای خاص و ویژه رو در نظر گرفته. که البته خدا برای همه مومنان همچین سوپرایزایی رو در نظر داره و همیشه هیجان زدشون میکنه. من هرچقد هم بگم از این حجم از زیبایی این منظره بارونی فوق العاده، کمه. من تا حالا همچین منظره ای رو ندیده بودم. اینکه از دور تماشگر این باشم که تو یه قسمتی داره بارون میاد و تو قسمت های دیگه نه. و اونم چه باروونییی بارون زیبا و لذت بخش که من هم همزمان با مریم عزیزم، حس میکردمش. صدای بارون و برخورد اون به رودخونه رو حس میکردم. واقعا سرتاسر انرژی مثبت بودم. خدایا شکرت. خدایا قربون عظمت و قدرتت. خدایا هرچقد هم ستایشت کنم بازم کمه. این قدرت الهی رو تحسین میکنم و ممنونم از خدا بابت نشون دادن همچین منظره زیبایی.

منظره هفتم مربوط به لباسهای خوشگل و شیک مریم عزیزم بود. من عاشق خرید کردنم. عاشق دیدن خرید های بقیه و بررسی اونم. البته بررسی اینکه چه چیزهایی تو بازار هست که منم برم درخواست کنم. من عاشق این نوع خریدم که از هر نوع لباسی که دلم خواست برم بخرم. چندین دست. اونم از بهترین مارک و جنس. من این نوع خرید مریم عزیزم رو تحسین میکنم. قدرت خریدشون رو تحسین میکنم. من عاشق اون پیرهن چهارخونه ای قرمز شدم. با شلوار قرمزی که جیب بزرگ داشت. البته همه لباسا عالی بودن و کلی از دیدنشون کیف کردم. اها بلوز سفید هم خیلی خفن زیبا بود. خانمانه و شیک و دلبرررر. چه کفش خفنی گرفته بودین. قسنگ مشخص بود که راحته. خوبی خرید کردن و دیدن خرید بقیه، این اگاهی رو به من میده که ببینم چه جنس ها و چه مارکهایی و برای چه مواردی تو بازار هست. چه نوع و جنسی بهتره. خلاصه مریم عزیزم خیلی لباساتو دوست داشتم. خیلی خوشگل بودن و سلیقه ات رو تحسین میکنم. البته همیشه تحسینت میکردم. مثل همیشه شیک و زیبا خرید کردییی.

و در نهایت منظره هشتمممم. غذااااا. من عاشق اون هوس کردن و گشنگی شبانه شما دونفر هستممم. و تحسین میکنم اون شهر و مردمان اون شهر و اون ایده عالی که یه رستوران ۲۴ ساعته داشته باشننن. و چقد هم خفن سرویس دهی میکنن. بدون هیچ گونه خستگییی. من ازادی شما دو نفر رو از همه لحاظ تحسین میکنم. همیشه خودم برا خودم برنامه ریزی میکردم که فلان تایم بیدار بشم و چقد هم اکثر اوقتا به خودم سخت میگرفتم که عمل نکردی و اینا. ولی وقتی زندگی شما دو نفر رو میبینم که از همه لحاظ به ازاد بودن خودتون اهمیت میدین هی نظرم نسبت به ازادی گسترده تر میشه . چون حتی بعضی موارد رو اصلا به ذهنمم نمیاد که میتونم به عنوان ازادی برا خودم تلقی کنممم. یعنی طوطی وار یه سری رفتارها رو دارم انجام میدم و تازه روشون حساس هستم که با یه نگرش ساده تر میشه خیلی راحت تر و ساده تر مثل استاد و مریم جان، زندگی کرد. یا حتی یادم رفت راجب طرز رانندگی استاد بنویسم، من وقتی این مدل رانندگی استاد رو دیدم گفتم چقد راحت. من تابحال کسی رو ندیده بودم که اینجوری لاکچری رانندگی کنه. استاد اینقد خودشو دوس داره که حتی موقع رانندگی از پاهاشون مواطبت میکنن و نهایت استفاده رو از مکان و شرایط میکنن تا با لذت بخش ترین حالت ممکن از رانندگی لذت ببرن . من این نوع رانندگی و این نوع نگرش رو تحسین میکنم.

بینهایت بار از خدا بابت این حجم از زیبایی سپاسگذارم. از شما دو بزرگوار هم که با عشق و همت این فایلهای گرانبها رو که نوعی فایل اموزش عملی قوانین هستش رو به رایگان در اختیارمون میذارید که بیایم ازشون بهره مند شیم و خواسته تولید کنیم، بینهایت سپاسگذاارم.