سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 116

بنام خدایی که بشــــــدت کافیست

سلام استاد عزیزم سلام مریم جون ســـلام دوستان ارزشمندم😘

قبل از اینکه بریم سراغ زیبایی های بــــــــــی نظیر این قسمت میخوام درمورد تجرب ای که چند روز پیش داشتم بگم تا بعد از چندین بار مرورش برای خودم و یکی دو نفر دیگه و تحسین خودم بابت اینکه این عمل به قانون هر چقدر که تکرار میکنم داره بیشتر و بیشتر جزیی از شخصیت من میشه مثل بستن بند کفش برای اولین بار که باید توجه میکردم ولی هر چی تکرار کردم هر بار بدیهی تر و سریع تر واسم شد، رفته بودم یه فروشگاه بزرگ یه سری خوراکی بخرم که موقع حساب کردن وقتی کارتم رو دادم نگو رمز رو اشتباه گفتم تا اینکه برای بار سوم مسئول صندوق گفت شما خودتون رمز رو بزنید اصلا و من بازم همون رو زدم و بعدش دیدم اون آقا اخم کرد بهش گفتم اشکالی نداره حالا. حالا قیافه اون اون 😐 من:☺بعدش گفت خانم من بخاطر شما ناراحت شدم کارتتون قفل شد دیگه، حالا من اون لحظه فقط همون کارت رو داشتم و عجله هم داشتم ولی بطرز عجیب نه بطرز دقیقی طبق قانون من در نــــــــهایت آرامش بودم و دوباره به اون آقا گفتم اشکالی نداره که و زود از طریق گوشی ام پرداخت کردم در حالیکه اگه من زینب قبلی بودم ایــــــنقدر ناراحت میشدم که تنها کاری که میکردم سریع برم بانک و کارتم رو درست کنم ولی این بار اصــــــلا تا اینکه بعد دو روز خواهرم میخواست بره بانک و با هم رفتیم گفتم حالا که میریم بانک کارتم رو هم ببرم درست کنم. تو بانک منتظر بودیم نوبتمون بشه کهویه دفعه یه مشی بهم گفت زینب الان برو دستگاه عابر بیرون و کارتت رو امتحان کن حالا ذهنم :😕😐 ولی من گفتم بــــاشه میرم😍 به خواهرم گفتم من یه لحظه برم کارتم رو امتحان کنم درحالی که بعد اون ماجرای خرید دو روزی گذشت و اصلا من نرفتم امتحانش کنم و اصلا کاملا رهاش کردم و دیدم آره اصلا مشکلی نداره مثل هیـــولا کار میکنه کارتم😍💃 و پول نقد دراوردم و زود رفتم داخل بانک و واسه خواهرم هم تعریف کردم😍 و کـــــلی خودم رو تحسین کردم که چقدر خوب تونستم ذهنم رو کنترل کنم و یکی از مهم ترین چیزهایی که از استاد یاد گرفتم تو ذهنم مدام رژه خوشگل میرفت😍 که مهم نـیست چقدر حق داری ناراحت باشی هر چی بمونی تو این حس بیشترش رو تجربه میکنی و این بار من بدون اینکه زوری بزنم اصلا خوط بخود رها بودم و در نهایت آرامش 😍خدایا شکــــــــــــرت

وواما قسمتی جدید از سفردورآمریکا

بخشی جدید از سفر دور آمریکا این بار بعد مـــــــدتها بسمت شمال آمریکا؛ هدف: لذت بردن هست پس استاد و مریم عزیزم زدن به جاده و مـــــــــثل همیشه هـــــــــمه چیز رو سپردن به کاردان (خداوند) تا خودش اونا رو در بهترین زمان و مکانها قرار بده مثل دفعات قبل ولی تفاوتش اینه که هر دفعه نــــــــاب تر هست چون هر این اتصاله به منبع از طرف استاد و مریم جان با هر بار سپردن با هر بار عمل کردن بــــــــیشتر و تاب تر میشه، من بـــــــــی نهایت تحسینتون میکنم عزیزانم، من مریم جان عزیزم رو تحسین میکنم که همه چیز رو ستاپ میکنه تا با خیـــــــال راحت به جاده بزنن بدون اینکه بخوان به چیز دیگه ای فکر کنند، این بار هم این سفر جذابی که خدا میدونه چــــــقدر درس واسه همه ما داشته باشه طبق قانون تکامل با انجام کارهایی مثل تهیه فنس های جدید که برق تولید می کنند و سیستم جدید آبرسانی و کلی کارهای دیگه با خیال راحت تر انجام میشه

خــــــــــدای من چقـــــدر دیدن طلوع خورشید تو دل جاده زیباست، اصلا خودش همینطوری زیباست ، تو جاده و زیبایی اون هم باشی و طلوع خورشید رو ببینی خــــــــــــــدای من شــــــــــکرت😍

خدایا شــــــــــکرت برای این رابطه بی نهایت زیبای استاد و مریم جان که همیشه همکاری های دو نفره شون باعث کــــــــتلی تجربه های ناب شده هم واسه خودشون هم واسه بچه های سایت

خــــــــــــــــدای من شکرت برای این درون هیولای جدید که من عـــــــــــاشق این صداشم وقتی اوج میگیره میره هوا تا زیبایی ها رو از یه زاویه بی نظیری که با چشم نمیشه دید رو واسمون بگیره و ایـــــــــن بار مزارع پنبه در ایالت کشاورزگونه زیبای آلاباما که من واسه اولین بار می بینم چـــــــــــــــــــقدر زیباست خدای من شـــــــــکرت و این آهنگ بـــــــــی نظیر و زیبای GOD CUNTRY 😍

خــــــدای من چقدر این کشور بی نظیره چــــــــقدر زیباست چـــــــــــــــقدر سرسبزه منم فکر میکردم کشوری هست که بر مبنای صرفا تکنولوژی هست مخصوصا بخاطر فیلم هایی که قبلا دیده بودم ولی الان به قول مریم جان می بینیم نــــــــه اتفاقا اینجا خیلی بیشترش بر مبنای کشاورزی و طبیعت هست، تو سری اول سفر دور آمریکا ما آمیش ها رو هم دیدیم که اصلا کاری به تکنولوژی ندارن

خــــــــدای من چقدر زیادن این علف هایی که جمع شدن استاد عزیزم بی نهایت سپاسگذارم که این زیبایی ها رو با ما به اشتراک میزاری و البته که من خودم رو هم نحسین میکنم که در مدار دیدنشون هستم که یه بار با جزیییات بیشتر تو یکی از قسمت های فکر کنم زندگی رد بهشت دیدیم که شما رفته بودید مزرعه یکی از دوستان بی نظیرتون و چــــــــقدر واقعا زیبا بود

خـــــــــدای من شکرت که تا چشم این درون هیولا کار میکنه سرسبزی هست و آب درحالیکه قبلا بخاطر باورهای اشتباه که از رسانه و جاهای دیگه دریافت کرده بودم هر کشوری رو ممکن بود سرسبز و پر آب تصور کنیم الــــــــا آمریکا ولی الان به لطف سفر دور آمریکا و زندگی در بهشت از نزدیک زوری که انگار خودمون تو بطن این فیلم ها بودیم دیدیم رژه رو هم تو آب میرن از بس که آب زیاده چیزی که تو کشور دیگه نبوده

واااااااااااای خدای من چقدر این جنگله تو تنسی بـــــــــــی نهایت زیباست، خــــــدای من به آب که رسیدیم صدای آب دیوانه کننده بود

من عـــــــــــــاشقتم مریم جون که هم حواست به مسیر هست هم دوربین به دست این زیبایی های دیوانه کننده رو داری فیلم میگیری، بی نهایت سپاسگزارم عزیزم

خـــــــــــــدای من من عـــــــــاشق لحظه بلند شدن درون از زمینم صداش دیوانه کننده هست، تو جنگل هم که بلند شد و همراه با اون برگ ها شروع به رقصیدن کردن دیگه دیوانه شدم 😍خــــــــــــــــدای من شکرت خــــــــــدای من انگار چــــــــــــــــــــقدر سرسبز، چه شات بـــــــــــــی نظیری واسمون گرفت درون هیولا، تو همون تنها جایی که میشد بره رفت و گرفت و برگشت

خــــــــدای من بعد این کوه پیمایی یه جای دیگه از تنسی اومدیم و چه غروبی هست خــــــــــدای من خیلی زیباست، انعکاس غروب تو آب هم افتاده و چــــــــقدر زیباتر شده بود

خدای من چـــــقدر این کشور بی نظیره از همه کشورهها هستن و بعد رستوران فوق العاده ایرانی و هندی و کلی جاهای فوق العاده دیگه این بار کاملا هدایتی مثل تمام دفعات دیگه استاد و مریم جان رفتن یه رستوران خفن برزیلی، چه سیستم فوق العاده ای دارن این رستوران چـــــــقدر حواس جمعن، کل مشتری ها و رستوران رو با همون کوچولو سه رنگ روی میز میدریت میکنن، اگر روی سبز بزاریم باشه همیـــــــــنطور تا روز بعد پشت سر هم غذا میارن، هر بار هم داغ داغ میارن سرمیز هر چقدر که میخوای میزارن و میره که نفر بعدی بیاد 😍 وااای یعنی از پشت دوربین مشخصه که این گوشتا تو دهن آب میشه

خــــدایا شکرت که در مدار این زیبایی ها هستم

خداجونم من به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نــــــعمتها داده ای

الان تو حیاط نشستم و تو زیبایی شب و هوایی که شب اش یه خورده چیلی خفیف میشه😍نشستم و نوشتم و چــــــــقدر خوشحالم که بعد یه مدتی که ننوشتم نوشتم😍😂 شعری شد واسه خودش😂

هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پـــناه خدای وهاب رب العــــــالمین