دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمدحسین عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
چقدر این شهر Chattanooga رو دوستش دارم با اون رودخونه بسیار زیبا واون جنگل انبوهش. نکته جالبش اینه که این جنگل از ارتفاعات شروع میشه و تا دل شهر ادامه داره. درود به فرهنگ بالاشون که به این خوبی از طبیعتشون نگهداری میکننحتی اوندکارگاه چوب بری هیولا با اون دستگاههای حرفه ای واون انبوه درختایی که قطع شده بودن بازم حس جنگل خواری بمن دست نداد. دیدیم چقدر همه جا سرسبزه و درختای انبوهی داشت.
خداروشکر میکنم که هدایت شدیم به زیباترین یک مایلی که تو امریکا میتونیم ببینیمش.
سوار یه قطار زیبا ودوستداشتنی میشیم که طراحی شده تا بتونیم حداکثر زیبایی رو ببینیم یه مسیر جنگلی رویایی وباریک باشیب بسیار زیاداین مسیر عالی طراحی شده و کمترین درخت قطع شده وباظرافت از لابلای درختها رد شده و بهترین شیوه رفتن دسته جمعی به نوک جنگله چقدر منو یاد تلکابینهایی میندازه که تو جنگلهای شمال هست و تو چهار فصل سال میتونیم بریم و تودل جنگل معنی واقعی تغییر فصل وجریان زندگی رو درک کردیه جمع خانوادگی و دوستداشتنی سوار این قطار زیبا شدین و یه خانوم خوش صدا به زیبایی کل مسیر براتون از قصه این جنگل گفتعاشقتم مریم جان که با نشون دادن بچه های کوچولو اون وجه زیبا و ناب انسان روبما یادآوری میکنی واینکه همه ما یه دوره ای انقدر کوچیک بودیم و هنوزم اون کوچولو تو وجودمون هست وباید حواسمون بهش باشه وخوب ازش مراقبت کنیم و باهاش وقت بگذرونیم
چقدر جذابه که بالذت راحت وبسرعت این ارتفاع رو صعود میکنیم وبرمیگردیم نگاه میکنیم و ازمسیر وارتفاعی که طی کردیم به وجد میایم از دیدن شهر و انسانهای شهر و تمدن در زیر پاهامون کیف میکنیم و این حس فوق العاده ایه که باید تجربش گرد،میشه ساعتها نشست و از دیدن مناظر از این ارتفاع وتو دل طبیعت لذت برد ومراقبه کرد
واقعا لذت میبرم که توی امریکا انقدر به درخت اهمیت میدن و به راحتی قطع نمیکنندش وشهر پراست از درختای زیبای کهنسال و جوان واین بسیار برام ارزشمنده برام جذاب بود که تو منطقهای بسیار مهم از نظر تاریخی هستیم و یه منطقه جنگی بوده حدود دویست سال پیش و اینکه چنین مکانی اون درگیریهای خونین رو پشت سر گذاشته وما الان اینجاییم خیلی خاصه برام
چقدر من سپاسگزارتونم استاد ومریم جان که از فروشگاه هم برامون فیلم گرفتید بازم خییییلی لذت بردم هم از لوازمی که اونجا بود و من عاشق اینم که تو فروشگاههای محل های مختلف برم ببینم و خرید کنم. یه جوری صنایع دستی هر جا باهم یه تفاوت جالبی داره و آدم هر بار بادیدن این وسایلی که میخره یاد حال و هوا و کلی از خاطرات سفر میفته.
قسمت جذابتر این قسمت از فایل خودتو بودید. نمیدونم اسمشو چی میشه گذاشت؟ درصلح بودن. واقعا مثل دوتا پسردختر کوچولو بازیگوش داشتین تو دنیای خودتون حال میکردین وکاری بکار بزرگترها نداشتید. خیلی حالو هواتونو دوست داشتم با هر چیز کوچیکی سرگرم میشدید. براتون جذاب بود. شوخی میکردین. میخندیدین. تابلوها رو میخوندین و در موردش حرف میزدین. از هرلحظه وهر امکاناتی برای لذت بردن استفاده میکنید و هرکی این صحنه ها رو ببینه پی به فلسفه زندگیتون میبره. وقتی به آدمهای دیگه تواون فروشگاه نگاه کنیم پی به تفاوتها میبریم.
از ارتفاعات، کل شهر پیداست. واقعا شبیه جنگلهای شماله. چقدر لذتبخشه پیاده روی تواین راه مال رو جنگلی باریک با صدای پرنده ها و اون صدای ماشینها که از دور میاد یه حس باحالی داره. عاشق اون برگهای رنگی درختهام که داره میگه که وارد پاییز زیبا شدیم. اینکه دور خونه ها دیوار نمیکشن خیلی حس خوبیه.
استاد شما بی مقدمه درمورد موضوعات اساسی صحبت میکنید و گنجهایی تو این صحبتهاتون هست. گفتید من فلسفم اینه: بجای اینکه با بقیه بحث کنم و تقلا کنم تا افراد رو تغییر بدم تا اونجایی که هستم رو خوب کنم و فرهنگسازی کنم، روی خودم کار می کنم تا هدایت بشم به جایی که شرایط همین الان درست هست.
ما اگر باورهای درست داشته باشیم هرچه بیشتر رو خودمون کار کنیم هدایت میشیم به جای بهتر. همونطوریکه استاد هدایت شدن و الان سالهاست جایی زندگی می کنن که دیواری دور خونه ها نیست.
خیلی خوشحالم که میتونم تماشاتون کنم و واقعا ثانیه به ثانیه با شما بودن لذت شادی و خوشبختیه. چقدر یاد میگیرم ازتون زندگی کردن رو.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 117606MB38 دقیقه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا ۚ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿١6١انعام﴾
بگو: یقیناً پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرد، به دینی پایدار و استوار، دین ابراهیم یکتاپرست حق گرا، و او از مشرکان نبود.
قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١6٢انعام﴾
بگو: مسلماً نماز و عبادتم و زندگی کردن و مرگم برای خدا پروردگار جهانیان است.
لَا شَرِیکَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ﴿١6٣انعام﴾
او را شریکی نیست، و به این [یگانه پرستی] مأمورم، و نخستین کسی هستم که تسلیم اویم.
=====================================
خدای عزیز و شیرین دلبرم ،ناز من،عشق من،دلبرِ دل انگیز دلخواه من،صدای آواز پرنده ها،آبی آسمون بیکران،نور قلب من،تموم سرمایه ی من ازین زندگی،تنها کسی که همیشه به بودنش محتاجم،وابسته م و بدون اون نفسم میگیره …من خیلی دوستت دارم باشه؟!تو خیلی نازی باشی؟!تو خیلی دلبری باشه؟!تو جان و دلی باشه؟خدایا ما اینجا به کسی یا چیزی که خیلی باحال و ناز و خوشگل و دلبر باشه میگیم چه گودوعه:)خداااایااااا تو از گودو ترین گودوهااااا،گوووودووووترررررررررررری،باشه؟!
خداااایاااااا تو باشی و تو باشی و تووووووو باااااااااااشی
دلم میخوام محکم تو بغلم فشااااارت بدم،دلم میخوام انقدر ببوسمت که بگی ولم کن دیگه بسسسه،دلم میخواد دستمو به دستت گره بزنم،دلم میخواد مثل کوآلا به گردنت آویزوووون شم همه جا همرات بیام.خداااایااااا خسته نمیشی انقدر نازی ؟انقدر قشنگی ؟انقدر مهربونی؟انقدر دلبری ؟انقدر گودویی؟
خدایا قبلنا که با دوستام میرفتیم بیرون بزن و برقص و خنده و شوخی ،یک هو یکی از وسط جمع فریااااد میزد: دااااااررررره خوووووش میگذررررررره :)))))
خدایا این روز ها با تو همه ش دارم فریاااااد میزنم:
داااااااره خوووووووش میگذره …
آخییییش اللهم آخیییییییییییش
نوشابه ی سرد گازدار من،گل هندونه ی شیرینم،پنیر پیتزای داااغ کش دار،غنچه ی دلبر قرمز و صورتی،هوای مطبوع و خنک شمالی،خنده ی خوشگل عزیزام،پول تو حساب های بانکیم،نعمت های فراوان زندگیم،آزادی و امنیت و آرامش و عشق و سرچشمه ی عزت نفس من….
دوووووستتتتتتت دااااااارمممممممممممممممممممممم.
خدایاااا من دیگه نمیدونم چه جوری این همه عشششق رو نثارت کنم….به قول مازندرانی ها شِه دونی…:)هرکار خانی هَکِنی،هَکِن….:)))))
استاد جانم،دیشب حدود ساعت ١ صبح بود که یک احساسی بهم گفت منتظر نباش صبح بشه،همین الان بزن روی نشانه ت.
منم اطاعت کردم و با دیدن این قسمت از سریال محو زیبایی ها محو قشنگی های شما و استاد شایسته و البته صحبت های پر از نورتون شدم…اون آهنگ آخر فایل هم من رو پرت کرد تو خاطرات تابستون ١4٠٢ …سریال سفر به دور آمریکا ….و زمانی که تقریبا من در مثبت ترین مونتوم های تا به امروزم بودم…
و بعد با یک احساس آرامش و قلب باز خوابم برد.صبح که بیدار شدم به یادم اومد که من خواب شمارو دیدم …یکم طول کشید تا تیکه به تیکه یادم بیاد …هنوزم کامل یادم نیست …
اما اون احساسی که وقت بیداری هنوز داشتم یک احساس پر از عشق و نور بود …دقیقا زمانی که کنارتون نشسته بودم و داشتم باهاتون حرف میزدم …
شما خودتون بودید استاد اما شبیه به آرامش جریان یک رودخونه وسط یک جنگل سرسبز….شبیه به یک خورشید پر از نور….شبیه به یک احساسی که اصلا قابل توصیف نیست …
وقتی داشتم باهاتون درمورد قانون صحبت میکردم….یک نفری که نمیشناختمش اومد کنارم و کلی هدیه های کادوپیچ و کلی پول نقد بهم داد….اسکناس هایی شبیه چک پول بودن و هر کدومش چند میلیون بودن…
بهم گفت اینا توی فلان ماه ،فلان موقعیت برات جمع شده،الان برات آوردمش…..
استاد اون چیزی که دقیقا یادمه اینکه من ازشون تشکر کردم و هدیه ها و پول هارو گرفتم و گذاشتم یک گوشه اما اصلا سوپرایز نشدم و فقط مشتاق و حریص این بودم که بتونم یک جمله بیشتر با شما حرف بزنم ….آخه شما میخواستید برید و من همه ش میترسیدم یک ثانیه ازین وقتی که کنار شما هستم حروم بشه…
استاد ازینجا به بعدش با بغض ترکیده براتون مینویسم …من نمیدونم شما توی کدوم مدارید استاد ….ولی هرجا هستید به شکوفه ها به باران سلام مارو برسونید …
امیدوارم یک روز توی واقعیت سعادت داشته باشم کنارتون بشینم و از هر ثانیه ی حضور در کنار این کوه نوری که توی خواب با قلبم احساسش کردم،استفاده کنم…
آره استاد …اون چیزی که من لازم دارم درک و عمل به صحبت های شماست….ثروت و نعمت خودش داره به دنبالم میاد…بدون اینکه من کار خاصی بکنم …
این اتفاقی که داره جلوی چشم هام رخ میده…
من دارم روی خودم ،روی توانایی هام،روی تسلیم بودنم،روی سپاسگزاری،روی درک قوانین ،روی قرآن کار میکنم ….
هر روز بیشتر دارم میبینم چطور داره اطرافم پر از ثروت و نعمت میشه …
و این تازه شروع داستانه …
کیمیاگر قصه رفته دور هاشو زده وبرگشته ….
حالا آماده ی دریافت گنج درونشه …
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد…
گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد…..
مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
کاو به تأییدِ نظر حلِّ معمّا میکرد
دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جامِ جهانبین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبدِ مینا میکرد….
بیدلی در همهاحوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدارا میکرد
فیضِ روحُالقُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد….
دوستون دارم استاد …دوستون دارم….
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان …
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان….
به نام خدا
خدا رو شکر این نشانه امروز من بود و چقدر فضای توی فایل حالمو خوب کرد و خنده به لبم آورد
سلام به شما نازنین انسان های حال خوب کن در روی زمین استاد عباسمنش و مریم جان شایسته
برای این فایل ازتون سپاسگزارم چقدر اونجا که در مورد تیر و کمان خاطره بچگیتون رو گفتید خندیدم منم همینجوری بودم همیشه این کش تیر و کمان میخورد تو دستم و از دردش بالا و پایین میپریدم یاد آوری خاطرات بچگی شد
وقتی اون تابلوی قوانین مامان ها رو میخوندید که همینجوری میخندیدم چون من مامانم باید چرا و چطور نپرسید راستش انقدر خوشم اومد که گفتم از روی عبارات اون تابلو مینویسم و میزنم به دیوار خونه فکر کنم جالب باشه بچه ها بخونن و یه خورده هم اونا بخندن بگم این قوانین جدیده البته برای جنبه فانش میگم
گذشته از لحظات شادش چقدر دلم خواست کنار اون تخته سنگها تو ارتفاع باشم و اون زیباییها رو از نزدیک ببینم چقدر گوش کردن به مراقبه اونجا میچسبه تمرکز کنی روی زیباییها و مراقبه ی سپاسگزاری رو گوش کنی واقعاااااا دلم خواست از اونجایی که میدونم یه روز به همه جای دنیا سفر میکنم خودمو اونجا حس کردم قدم زدم خندیدم و لذت بردم
جای قدمهاتون سبز باشه نازنینای من که با هر قدمتون در سفرهایی که رفتین احساس خوب رو برامون رقم میزنید
منکه خیلی لذت بردم سپاسگزارم
خدایا شکرت که من رو هدایت کردی به این فایل زیبا.
چقدر لذت بردم از دیدن این همه زیبایی.
و چقدر لازم بود نظر استاد عزیزم رو بشنوم در مورد اینکه این منم که باید برم به جای خوب.
من نمی توانم دیگران رو تغییر بدم و جای خراب رو خوب کنم.
من تنها می تونم خودم رو درست کنم و هدایت بشم به جای بهتر.
البته اگر باورهای محدود کننده ذهنم رو بشکنم تا هدایت بشم به جای بهتر.
باورهای محدود کننده مثل وابستگی های عاطفی, مسائل مالی، مسائل خانوادگی و …. باعث می شوند که من هدایت نشم به جای بهتر.
خدایا هزاران هزار بار از تو ممنونم که در هر لحظه من رو هدایت میکنی و آنچه که لازم دارم برای شنیدن رو به من نشون میدی و توان تغییر افکارم رو به من میدی که بتونم به این آموزه ها عمل کنم.
خدایا هزاران بار شکرت برای اینکه من رو هدایت کردی به مسیر زیبا و این حجم از آگاهی.
خدا یا شکرت که هر لحظه بنده های شایسته و آگاهت رو در مسیر زیبای رشد و کمال من قرار میدی.
خدایا شکرت برای حضور استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته عزیز در زندگیم.
خدایا شکرت به برکتی که در زندگیم آوردی.
خدایا شکرت برای اینکه لحظه ای من رو رها نکردی و من رو در مسیر زیبایی از زندگی قرار دادی.
خدایا شکرت
خدایا هرآنچه که در زندگیم دارم از آن توست
خدایا شکرت بابت کلماتی که با ایمان به تو خدایم می گویم
خدایا شکرت که اهداف معنوی و الهی دارم
خدایا شکرت که هر روز از سمت عشقم و عزیزانم عشق دریافت می کنم
خدایا بابت ماشینم که منو به هر جایی که دوست دارم می رسونه
خدایا شکرت که آداب معاشرت عالی دارم
خدایا شکرت که امروز غذاهای خوشمزه وبل کیفیتی رو به خیلی انسانها هدیه دادم
خدایا شکرت که بهترین رفیق و همراهمی
خدایا شکرت که تو و من یکی هستیم
خدایا شکرت که ظرف وجودیم بزرگ و بزرگتر شده
خدایا شکرت که هر لحظه از قلبم عشق خالص پروردگار جاریست
ای خداوند الهی
ای جان جانانم
ای ماه تابانم
ای خردبی پایانم
خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم،
سلام به خانواده بهشتی ام
من عاشق خنده ام
وقتی استاد با خنده و شوخی اتفاقات رو تعریف میکنه خیلی کیف میکنم
مشخصه از ته ته دلش میخنده و این پاداش کسی هست که همیشه توکلش به خداست و نتایج کارهاش رو به خدا واگذار کرده
چقدر این مغازه جالب بود، وسایلش مثل مغازه های دیگه نبود، اصلا کاری نداشته مغازه های دیگه چی دارن و چی ندارن
فقط و فقط هر چیزی که به ذهنش میومده و هر وسیله ای که میتونسته درمورد اون لوکیشن و تجهیزاتش تجدید خاطره کنه رو آورده و بفروش گذاشته. یادمه استاد میگفت کاری به رقبا نداشته باش.. تو فقط خودت باش و روی کارت تمرکز کن و به الهامات عمل کن.. فقط و فقط همین.. اصلا نیازی نیست رقیبات رو دنبال کنید و ببینید چیکار میکنن.. تو فقط روی مسیر خودت تمرکز بزار.
و چقدر استاد قشنگ گفت که وقتی تو برای خودت ارزش قایل میشی و عزت نفست رو میبری بالا، بقیه هم بیشتر بهت احترام میزارن چون این قانونه
چقدر این ویو و این فضا قشنگه
اصلا دیوانه کنندس
من چقدر عاشق این مردم و این کشورم
اصلا قوانینش به مردم اجازه زندگی کردن به شیوه خودشون رو میده
چقدر عالی که کنار این قطار و این پارک قشنگ، خانه ها و زمین های شخصی وجود داره و دولت اجازه زندگی کردن در این فضا و این ویو رو به مردم میده
و به چه نکات خوبی استاد اشاره کرد
اول ذهنیت افراده
واقعا توی ایران آدما همیشه تلاش میکنن امنیت ایجاد کنن و بخوام با خودم صادق باشم برای منم حصار نداشتن خونه ها قابل باور نیست
و نکته بعدی اینکه استاد میگه من به جای ایجاد امنیت و فرهنگ در مکانی که هستم، ترجیح میدم برم جای بهتری که فرهنگ بالاتری داشته باشم
و در آخر چقدر مناظر قشنگی
استاد من واقعا با این فایل ها عاشق امریکا شدم
.
و اما باورسازی امروز من
این هفته به دلیل اینکه سرم شلوغه سعی میکنم رویه قبل رو ادامه بدم ولی قطعا از هفته آینده ی تغییراتی باید اعمال کنم و عملگرا تر باشم چون از وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی بحث ثروت، خداروشکر اتفاقات فوق العاده ای واسم افتاده و این نشون میده مسیرم درسته ولی مشکلی که بهش برخوردم عدم تمرکز لازم، و عدم عملگرایی هست که باید خیلی روشن کار کنم.
امروز دلم میخواد کلی کارهای عقب موندم رو انجام بدم و ی کم ذهنم رو آزاد کنم
یادم باشه حس خوب اتفاقات خوب
پس سعی کنم از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم
دلم میخواد ی یادآوری به خودم بکنم
ی کم برگردم به عقب، من آدمی بودم که از لحاظ مالی همیشه توی فشار بودم و جریان پول خیلی به سختی به سمتم میومد
حالا خداروشکر به کمک خدای بزرگ و فایل های استاد ی جریان ثروتی داره سمتم میاد، درسته هنوز خیلی جای کار داره تا اون چیزی بشه که میخوام ولی فراموش نکنم الانم رشد زیادی کردم و پول خوبی تونستم پس انداز کنم
پس مسیری که دارم میرم درسته و باید به خودم ایمان داشته باشم
البته که باید ثبات قدم بیشتری داشته باشم
خدایا هزار بار از نعماتی که بهم دادی ازت ممنونم
خدایا من عاشق زندگی هستم
من رو به راه راست هدایت کن
دوستون دارم
خدانگهدار