سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 125

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار علیرضا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

پس از عبور از جاده های شگفت انگیز کوهستانی و پر پیچ و خم دم اژدها در دل این کوهستان ادامه مسیر میدیم تا به یه رودخانه بسیار زیبا و خروشان میرسیم رودی عظیم با آبی شفاف و بسیار خنک! بقول خانوم شایسته رطوبت آب رو میشه حس کرد ، هوا چقدر فوق العادس و فضای پیرامون چه دیدنیست! رودخانه ای چقدر منو بیاد رودخانه کرج خودمون انداخت با اون سنگهای عظیم و جوش و خروش آب از میان اونها واقعا فوق العادس! رستوران کنار رودخانه چقدر تماشایی بود آتشی که بر روی میزها و مابین فضای شیشه ای زبانه میکشید توجهمو بخودش جلب کرد خیلی باحال بود! چقدر فضا مثل همه جا تمیز و زیبا بود همه چیز منظم و مرتب و سر جای خودش قرار داشت. واقعا این مردمان و این کشور بهر جهت فوق العاده و ستودنی هستند.

حالا وقت به پرواز درآوردن drone هست تا زیبایی ها رو از زاویه دیگری به تماشا بنشینیم. این پرنده کوچولو اما بسیار باهوش و تیز پرواز با چشمانی همانند عقاب به پرواز در میاد تا تجربه شگفت انگیزمون رو کاملتر کنه. نوای زیبای موسیقی که همزمان با بلند شدن درون میشنوم چقدر خوب و آرامش بخشه خدایا شکرت … از لحظه ای که درون به پرواز در میاد حس فوق العاده ای درونمون شکل میگیره و تصاویری که بهمون نشون میده واقعا دیوانه کنندس! نور خورشید رو ببینین که چطور بر روی قسمتی از کوه های زیبای جنگلی تابیده و چه تلعلع و انعکاسی داره! جاده های زیبای کوهستانی از این بالا چقدر تماشایی هستن. رنگ و بوی پاییزی گرفتن کوه ها و چقدر زیبا انگار لباسشون رو عوض کردن و لباسی نو با رنگی نو بر تن! مجاورت رود با کوه های زیبا چقدر حس فوق العاده ای داره و اون هوای تازه که با عطر درختان جنگل معطر شده هر بار نفس کشیدنش هوش از سر آدم میبره! واقعا نمیشه عبارتی پیدا کرد برای این حد از زیبایی ها فقط میتونیم سجده شکر بجا بیاریم که یبار دیگه فرصت دیدنشون بما داده شد.

الان جشن هالووینه ، خدایا اون کدو تنبلا رو ببین چه تم زیبایی چیده بودن جلوی رستوران. این گوزن زیبا رو ببین. چه شکوه و عظمتی داره. چه شاخهای زیبایی و چقدر آرام و آسوده در حال صرف صبحانش بود و در ادامه رسیدیم به یک گله گوزن! خدای من باورم نمیشه این همه زیبایی در یکجا جمع شده. این گله گوزن ازاد و رها بین این همه مردم بدون هیچ ترسی خیلی برام جالب بود.

استاد جان صبح زود و در حین نوشیدن لیوان کافی داغ،چه خاطرات جالبی در این پارک ملی فوق العاده واستون مرور شد. همینطور که داشتید با خانم شایسه آروم آروم خاطراتتون رو با هم مرور میکردین، ما هم بیاد آوردیم و مرور کردیم با شما خاطرات سفر به دور آمریکای 1 رو و این نشنال پارک فوق العاده.

از هدایتی که برای جور شدن پارکینگ اسپات برای موندن در 4 of july شدید؛

اونجایی که مایک میخواست آتیش درست کنه؛

از بیاد آوردن خاطرات 4 ام جولای و آقا و خانوم گیتار زن که استاد حتا محل دقیقشونم میدونستن؛

این تیکه از این فایل هم برام درسهای فوق العاده ای داشت نمیدونم دوستان به چهره استاد توجه کردند یا نه؟ موقعیکه داشتن خاطرات زیباشونو بیاد میاوردن چقدر حس خوب و فوق العاده ای داشتن این اون چیزیه که باید بهش توجه کنیم و یاد بگیریم در هر لحظه با خودمون تجربه کنیم ، این همون قانون تمرکز و توجه به نکات مثبت در زندگیه ، این همون قانون احساس خوب = اتفاقات خوبه ، اگر داریم چیزی رو مرور میکنیم به احساسمون توجه کنیم چه در گذشته میخواد باشه و چه در زمان حال و یا آینده.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های این سریال‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 125
    557MB
    36 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

154 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز» در این صفحه: 10
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    همه ما در جریان هدایتی خودمونیم. و فقط خداوند صاحب اختیار ماست. فقط خداست که قدرت داره و میتونه ما رو به هر مسیری که بخواییم ببره.

    خداوند هرگز کسی را بیش از توانش تکلیف نمیکند…

    اینکه من بگم من میفهمم چرا بقیه نمیفهمن، جاهلیته! چون هر کسی متناسب با خودش در حال هدایته و اگر در مسیر درست باشه اونم با طی تکاملش به درک بیشتر و بیشتر میرسه. چون قانون جهانه که ما افزوده میشیم وقتی درخواست بیشتری برای گسترش خودمون داریم.

    ای جانم

    استاد جانم چقدر شما دو نفر رویایی با خودتون در صلحید… چقدر حتی فقط دیدنتون آرامش بخشه…

    این روزا فقط فایل های جدید سفر به دور آمریکا روی لبتابم بازه. باهاشون بیدار میشم، میخوابم، غذا میخورم، کار میکنم، حتی موقع تمرین صداش توی گوشمه…

    کی باور میکنه فیلم های ساده از زندگی ساده آدمی انقدر غوغا کنه در دلها مگر اینکه پشتش خدا باشه…

    باورتون میشه حتی آهنگ ها و موسیقی هایی که شما روی فایل هاتون میذارید شنیدن و احساسش در اینجا واقعا هیچ ربطی به شنیدن و احساسش بیرون از اینجا نداره. من شاید هزاران بار یه آهنگی رو گوش داده بودم و خیلی معمولی بوده برام! اما همون آهنگ وقتی روی فایل بهشتمون پلی میشد من از شعف دیوانه میشدم!!! این فقط یکی از کوچکترین نکته هاییه که بهم بیشتر ثابت میکنه که چقدر فرکانس اینجا پاک و ناب و الهیه…

    فایل های دانلودی که دیگه هر کدومشون یه جوری منو دیوانه میکنه! بخدا اینا خودشون یه محصول تمااااام و کمالن که هر کلمه اش بینهایت دُرّ و گهره. بعضی وقتا میشه که یه فایل رو چندین روز میذارم روی تکرار و هر بار که گوشش میکنم انگار یه محصول جدیده که دارم غرقِ آگاهی هاش میشم و هی شفاف تر میشم.

    بخدا کلمات توان نگاشتن احساس درونم رو ندارن. حتی گم میکنم کلمات رو و مبهوت میشم که آخه چجوری با کلمات محدود بینهایتِ این احساس رویایی رو بیان کنم؟؟!!!

    کاش چیزی بود که احساس رو به تصویر میکشید تا به جهان نشون بدم چه عشقی درونم متولد شده که نیست زیباتر از اون در هیچ جهانی…

    این تصاویر رویایی مثل اینه که یه نقاشِ قهار نشسته با ظرافتی مافوقِ ظرافت بشر این صحنه ها و رنگ ها رو بر بومِ عالم زده تا بشر مبهوت بشه از این طرح ها…

    و کیست قهارتر از رب العالمین…

    کوهستان، رودهایی که صخره ها رو در هم میکوبن و جاری میشن، رطوبت و حتی اون سردیِ هوای پاییزی که با گرمای یک فنجون قهوه یه جونِ گرم و قشنگی میده بهت، درختان هزار رنگِ پاییز، مسیرهای کوهستانی در دلِ جنگل ها، صدای ناااابِ طبیعت و حیاتِ وحش، و حالا تصور کن ترکیبِ اینها در پیشِ چشمانِ من! همیشه منو دیوانه میکنه از شوق! این احساساتِ ناب و دیوانه کننده عجب قطب نمای دقیقیه!

    از خود بی خود میشم با دیدن این بهشت های کوهستانی…

    خودمو تصور میکنم کوله به دوش با دوچرخه محشرم که وجب به وجبِ این راه ها و اون مسیر های بکرِ بین درختا و کوه ها رو با چه لذتی رکاب میزنم و من هم مثل شما شیدا میشم از این پاییز…

    قلبم منفجر میشه از احساسش…

    خداااای من شکرت…

    آخخخخ که چقدر تو خدایی……

    می پرستمت…

    من دیگه برای چیزی انتظار نمیکشم چون دیگه میدونم انتظار یعنی من خودمو محدود در قالب زمان میکنم! چون میدونم با انتظار این خدا شکل میگیره به شکل زمان و من فقط دور و دور تر میشم از تجربه لذتهایی که اکنون میتونم داشته باشم. اکنون…

    قانون اینه: کن فیکون.

    پس چرا انتظار بکشم وقتی من اکنون لایق داشتن و لذت بردنم؟

    خدا نگفته وقتی خواسته ای داری باید صبر کنی تا من برات آماده کنم! اگر صبر لازمه نه به این دلیله که خدا نمیخواد الان به من بده! فقط به این دلیله که من هنوز آماده دریافتش نشدم و درونم باورش نداره که در لحظه میتوان داشت. که در لحظه میشود! که: کن فیکون…

    این منم که باور نکردم وگرنه قانون اینه که به محض درخواست اجابت میشوی…

    چقدر خودمونو دور میکنیم از خدا…

    اما وقتی هر لحظه فقط لذت ببریم و حتی به چیزی به نام انتظار فکر هم نکنیم در لحظه اجابت میشویم. چقدر باید قوی باشیم تا انتظار درونمون رنگ ببازه و در اکنونِ ابدی زندگی کنیم. وقتی بی نیاز ببینیم خودمونو و حقیقتا به این بی نیازی برسیم دیگه نه انتظار معنایی داره نه نگرانی نه وابستگی و نه حتی فکر میکنیم. فقط در لحظه لذت میبریم. و این احساسِ خوبه که خوشبختی رو برای من معنا میکنه… در هر زمان و مکانی!

    عینِ بچه ها…

    من دیوانۀ پاکی و قداستِ بچه هام. خیلی اینروزا دارم بیشتر حسشون میکنم. نگاهشون میکنم. ازشون یاد میگیرم. پاک ترین و ناب ترین فرکانس عالم مال بچه هاست. چون هنوز خود حقیقیشون هستن. هنوز همون ذات پاک و الهیه من درونشونه و این درون من چقدر کشش داره به سمتشون. نا خودآگاه محوِ دیدنشون میشم و این یعنی اتصالِ عشق… اتصال خدا…

    همیشه عاشق و مجذوبِ بچه ها بودم. هر چقدر کودک تر دوست داشتنی تر بودن برام. چون پاکیشون خالص تر بود.

    بقدری زلالشون مستم میکنه که اگر ساااالها منو با بچه ها رها کنن من حتی برام لحظه ای هم نمیگذره چون محو میشم در دنیای پاکشون و همه قالب ها رنگ میبازه برام. این همون دنیای حقیقیه که بچه ها هنوز دارن درش رویایی زندگی میکنن و چه زیبا هم غرقِ لذتن…

    قشنگ ترین الگوهای عالمن…

    از شما یاد گرفتم الگوهای قشنگ و قدرتمند و درست داشته باشم. یه الگوی محشری مثل خودتون داشته باشم. و من شما و زندگی کردنتون رو مثل زندگی بچه ها انقدر زلال دیدم که مستش شدم. و دارم لحظه به لحظه من هم زلال تر میشم و نزدیک تر…

    من عاشقتونم که انقدر زلال و درستین. که انقدر با ذوق این صحنه های رویایی رو برامون به تصویر میکشید اونم با بهترین تجهیزاتی که تا حالا این بشرِ خلاق و قدرتمند به جهان هدیه کرده. تا ما انقدر ملموس این حقایق رو ببینیم و حس کنیم که ما هم احساس کنیم حقیقتا الان توی همین بهشتیم. و بهشت همینه. همین احساس بینظیر و وصف نشدنی از حتی دیدن تصاویرِ دِرون و گوشی های محشری که ثبت میکنن برامون تا سهیم بشیم با هم لذت ها رو…

    من با این فایل ها روزه گرفتم تا یاد بگیرم تقوا داشته باشم. تا یاد بگیرم فقط و فقط لایق زیبایی ها و پاکی ها و درستی ها هستم و فقط اجازه ورود همین ها رو به وجود و ذات پاکم میدم. من روزه گرفتم تا به جهان ثابت کنم که من لایق پاکی و راستی و آرامش و عشق و ثروت و زیبایی و بهشت های بیشترم چون من خودِ خدام. و خودِ خدا مرا می افزاید به پاکی و راستی و درستی بیشتر…

    به هر زیبایی و عشقی که از خود او به من میرسد…

    و هر روزی که از روزه داری من میگذره بیشتر احساس میکنم که من چقدر غنی و ثروتمند و بی نیازم. چقدر دل کنده تر میشم. چقدر رهاتر و چقدر بیشتر میبینم از هر طرف نعمتها جاری تر میشن به سمتم…

    وقتی میبینی با احساس بی نیازی دنیا چجور غرقِ نعمتت میکنه دیگه فقط به یک چیز فکر میکنی: لذت بردن از اکنون.

    زندگی همین لحظه است. نه فردایی هست نه دیروزی! زندگی یعنی لذتِ اکنون.

    اگه قرار بود در فردا ها و انتظار و ترس و نگرانی از نیامده ها زندگی کنیم خدا نمیگفت مرگ هر لحظه ممکنه فرا برسه!

    چرا وابسته میشیم به داشته هامون!؟ چرا نگرانیم از فردامون؟! چرا دلشوره داریم برای عزیزانمون؟! چرا انقدر در بندِ قالب هاییم؟! چرا احساس مالکیت داریم به همه چیز؟! چرا همش درگیر اگر ها و شاید هاییم؟!

    چشم ها را باید شست! جورِ دیگر باید دید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به روی ماه جانانِ دلم، بهترین استاد دنیا و شایسته ترین مریم دنیا

    سلام به روی ماه بهشتیِ همه

    چه میکنه این خدا با قلبم…

    من دل باختم، من مستم مبهوتم سرگشتۀ یارم…

    چی بگم که سزاوار ستایشت باشه معبودم…

    شکر کدوم نعمتت رو به جا بیارم که بگم شکرگزارت بودم؟ حظِ کدوم نعمتها رو ببرم که بگم من همه آنچه از تو به من میرسه میبینم؟

    اما…

    بزرگترین، رویایی ترین، وصف نشدنی ترین، حقیقی ترین، لذتبخش ترین، جانانه ترین نعمت خودِ تویی، خودِ منم که توام، و من امروز آگاهم که من هر آن شفات تر میشم به حضور خودم، به حضور تو…

    من هرلحظه بیشتر و بیشتر خودم میشم و چیست زیباتر از این درخشش که من و تو محو میشه و همه خدا میشه…

    جانانم، نفسم، دنیای من…

    شکر که چشم بینای منی که میبینم، گوش شنوای منی که میشنوم، قلب گیرای منی که حس میکنم، درک و فهم منی که آگاهم، داناییِ منی که میدانم و هر آن مرا می افزایی به حضور خودت و من تو میشوم و این همانی است که من میخواهم… همه تو شدن، همه خود شدن…

    عمری به قول و قرار آدمها دل بستم و شاد بودم و منتظر که آدمها برای من خوشبختی شوند! عمری چشم به راه وعده های آدمها بودم و زندگی کردم! و همه پوچیِ بی انتها بود! دلسردی های هر لحظه ای! دل شکستگی های هر باره و هرباره! سردرگمی ها و بی اعتمادی ها! بی نتیجه و پوچ و واهی!

    اعماق وجودم نوری هربار سوسویی میزد که من آنم که در جستجوی آنی… به سمت من بیا…

    آنقدر سماجت کرد تا جذبه اش مرا مغلوب کرد و من بازگشتم…

    چه خوشبختم من که آن نور درونم سماجت کرد و من مغلوب شدم و به سمتش بازگشتم…

    چقدر آرام و نرم پاکم میکنی و پرده ها فرو میریزی و رخ مینمایی درونم هر لحظه…

    هر بار که پرده از رخ می اندازی قلبم از تپش می ایستد که الله اکبر به این همه زیبایی، به این همه جلال و جبروت، به این همه شکوه، به این همه درخشش که نور چشمانم میشود، پاکیِ وجودم میشود…

    و من هر بار که زلال تر میشوم به حضور تو چقدر غرق شعف میشوم که تو همه ای برای من و چه دلبرانه خرامان خرامان به سراغم می آیی و مرا موسی و یوسف و ابراهیم و محمدِ دیگرت میکنی…

    مرا خود میکنی تا یکی شویم، تا از بند قالب ها رها شوم و بی انتها شوم…

    تویی که خودِ زمانی و خودِ مکانی اگر من بخواهم زمان و مکان باشی برای من تا در اکنونِ ابدی جاودانه شوم…

    تویی که خودِ درک و فهم و کلام و نگاهِ منی و هرچقدر بیشتر بخواهمت بیشتر درک و فهم و کلام و نگاهِ زیبای من میشوی…

    تویی که همه هستی هستی و همه هستی ات را مسخِ من کردی و گفتی این جهان پیش پایت کُرنِش میکند، به شرطِ ایمان…

    تویی که کلامت را به سادگی به سمت من فرستادی تا آرامِ جانم باشی…

    آنچه نزد شماست فانی می شود و آنچه نزد خداست باقی می ماند، و قطعا آنانی که شکیبایی ورزیدند پاداششان را بر پایۀ بهترین عملی که همواره انجام میداده اند می دهیم. از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مومن باشد، مسلما او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را بر پایۀ بهترین عملی که همواره انجام میداده اند می دهیم. هنگامی که قرآن می خوانی از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر. یقینا او بر کسانی که ایمان آورده اند و همواره بر پروردگارشان توکل می کنند تسلطی ندارد. تسلطش فقط بر کسانی است که او را سرپرست و دوست خود گرفته اند و بر کسانی که برای خدا شریک قرار داده اند. (نحل، ۹۶-۱۰۰)

    بگو آن را روح القدس از سوی ربَّت به درستی نازل کرده تا کسانی را که ایمان آورده اند ثابت قدم بدارد و برای تسلیم شدگان هدایت و مژده باشد (نحل، ۱۰۲)

    تویی که کلامت را برای قوّت قلبم در دستانم قرار دادی تا دلم آنقدر به وجودت گرم باشد که ثابت قدم باشم. تویی که تنها و تنها دلم با یاد تو آرام میگیرد. تویی که حق ترین حقِ عالمی و مرا به هدایتت بشارت داده ای، اگر من اجابتت کنم…

    معبودم…

    با جان و دلم اجابتت میکنم هر لحظه و ایمان دارم که تو مرا به واسطه بهترینم پاداش میدهی…

    ایمان دارم که اگر من ضعف دارم تو قدرتمی، و هرگز مرا با ضعفم قضاوت نمی کنی…

    تو آنقدر خدایی که بهترین های این منی را میبینی که به راحتی ضعف بر من غلبه میکند وقتی در دامِ دنیا گرفتار میشوم…

    ایمان دارم وقتی تو را میخوانم تو آنقدر به من مشتاقی که بی امان اجابتم میکنی و مرا تنگ در آغوش میگیری و میگویی خوش آمدی جانِ دلم…

    این را از آنجا فهمیدم که پیش فرشتگانت پُزِ این شاهکارت را دادی و گفتی سجده کنید بر این شاهکارِ خلقتم…

    معبودم…

    چه خوشبختم من که تو خدای منی… ربِّ منی… خدایی که بی امان اجابت میکند…

    خدایی که قانونِ کن فیکون را بر هستی اش نهاد و محکمش کرد به بی نهایت نشانه ها تا آدم راهش را بیابد با دیدنشان…

    قلب بی امان میتپد تا اجابتِ حیات و نفس های من باشد، هوا بی امان جریان دارد تا اجابتِ زندگی و پاکیِ نفس باشد، چشم در لحظه میبیند، گوش در لحظه میشنود، دست و پا در لحظه می جنبد تا همه راه گشا و راه پیمای من باشند…این قانونی ابدی و ازلی است و این قدرت در وجود منی است که خود شده ام تا حکمرانی کنم با ربم در این هستی ام…

    چه قانونِ باشکوهی… کن فیکون

    من خودم را از بند زمان و مکان های زمینی می رهانم تا تو بهترین زمان و مکانم شوی…

    رمز دیدن اینهمه زیبایی و شکوه، دیدنِ توست…

    تو بهشت را از من نگرفتی! بهشت هنوز و همچنان برای من محیاست…

    این منم که باید چشم بگشایم و ببینمش تا باز پا در بهشتت بگذارم…

    استاد جانم

    بخدا هر بار که روی ماهتونو میبینم بی اختیار اشک میریزم و سر بر خاک بندگی ربّم میگذارم که من به این مسیر هدایت شدم. که من کلام ربّم رو در صدای شما شنیدم و میشنوم و هر لحظه پیداتر میشم. زلال تر میشم و خداتر…

    بقول خودتون، یا نه به قول خودِ خدا: وقتی همه وجودت فقط به سمت راه خدا میره و تو متعهدانه سر از پا نمیشناسی برای یکی شدن با خدا، انقدر اوج میگیری که دست نیافتنی میشی….

    و دیگه لایقی برای بهترین ها چون خدا شدی، خدا …

    و زندگی ای پاک و پاکیزه که همه زیبایی و بهشت و بهشتیان است و همه کلام پاک است و حال خوبی که جاودانه است میشود برایت…

    و ضمانت همه اینها خودِ خداییه که درود میفرستد بر این هدایت یافتگان…

    این بهشتی که من از اینجا میبینم داره فریاد میزنه که چقدر این آدمها درستن، چقدر خدا درونشون حقیقی جلوه گر شده، چقدر زیبا خودشونن…

    که جهانشون فریاد میزنه زیبایی و پاکی و نظم و آرامش و امنیت و زلال و شکوهِ درونشون رو…

    مگر نه اینکه جهان آیینۀ خود ماست؟

    اینها لایق هستند برای این بهشت ها…

    مثل شما، مثل ابراهیم، مثل تمام بندگان صالح و شایسته و مومن خدا…

    هر گاه بندگان من از تو درباره من پرسیدند بگو من نزدیکم، اجابت میکنم درخواست درخواست کننده را، به شرط اینکه اونها هم منو اجابت کنند تا هدایت شوند…

    این کلام خدا به محمد نبود! این کلام خدا به تمام آنهاییه که محمدی دیگرند…

    مثل شما… شمایی که کلام و وجود و زبانِ دیگری از خدا شدید برای مایی که تشنه بودیم و به دنبال راه بودیم…

    و حالا من هم شنیدم و اجابت کردم و حالا من هم اگر کسی از من پرسید خدا کیست؟ خواهم گفت:

    که او نزدیک است و اجابت میکند تو را اگر اجابتش کنی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 89 رای:
  3. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    سلام به شما دوست عزیزم

    سپاسگزار نگاه زیبا و آگاهانه تونم

    خوشحالم که این پیام ها رو میبینم چون مطمئن تر میشم که این خدا چقدر آسان و شفاف درونمون تجلی میکنه…

    خدارو شکر میکنم که من هم لایقم برای دیدن و شنیدن و درک کردن و خوشحال ترم که تمام این حرف هایی که اینجا گفته شده از جانب خود خداست و حقیقتا حقه چون آرامشی حقیقی و ابدی به دل هامون مینشونه…

    خوشحالم که انقدر اتصال به خداوند و هم صحبتی با او و شنیدنش آسانه و خوشحال ترم که هر بار درست تر میشنوم…

    سپاسگزار خداوندم که منو به بهترینی می رسونه که خواسته اش در من فقط شکل میگیره و من مبهوتش میشم که من چی میخواستم و خدا چه شاهکاری کرد برام…

    این بهشتی که ما بهش وارد شدیم زمین و زمانش تحسین برانگیزه چه برسه به آدمهاش که شاهکار اصلیه این بهشتن…

    سپاسگزارم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    سلام دوست عزیزم

    سپاسگزارم و من هم از خوندن کامنت پر از آگاهی و زیبای شما لذت بردم

    یکی از جمله های استاد اینه که: تو خداتو پیدا کن باهاش یکی شو، همه عاشقت میشن، همه فالوورت میشن…

    اینه که همه ما عاشق استادیم، اینه که این مرد انقد عجیب دوست داشتنیه، اینه که هیچ کاری نمیکنه و همه عاشقانه دنبالشن..

    و اما نکته اش اینه که این دنبال کردن ها نه از روی شرک و وابستگی های زمینیه! که از جنسِ ناب خداست و پاک و الهیه و همینه که این عشق هر لحظه افزوده میشه چون اتصال و تجلی بیشتر خدا بین پاره های وجودشه…

    خدایا شکر که آگاهیم و عاشق و پا در مسیرِ تو…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    سلام به روی ماهی زیبا

    سپاسگزارم از نگاه زیباتون

    سپاسگزار خداوندم که این آگاهی ها میشه درونم و لیاقت میشه درونم برای نگاشتنش…

    این بهشت سجده ابدی میخواد که شاید ذره ای سپاسگراز لحظه ای از آن بود…

    خوشحالم و غرق شعف برای بودن در این جمع الهی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    سلام به شما دوست عزیزم

    سپاسگزارم که انقدر زیبا و خوش کلام برام نوشتید و خوشحالم که لایق نگاشتن هایی ام که هدایت ها داره برای همه ما

    وقتی حرف از قالب ها میشه این شعر درونم زمزمه میشه که:

    من از تمام دنیا شبی بریدم تو را که دیدم…

    آره همینه! وقتی حقیقتا درکش میکنی و درونت میبینیش دیگه نمیتونی به چیزی جز خودش وابسته باشی…

    دیگه قالبی برات نمی مونه…

    وقتی رنگ جهانش رو میبینی دیگه میری پی اش و تمام…

    خداروشکر که لایقیم برای این درک و آگاهی ها و رهایی ها…

    الهی هر لحظه آشناتر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    خدای من…

    ممنونم محمد جان

    محمد اگه بدونی چه پیامی از خداوند بهم رسوندی…

    خدای من شکرت…

    اگه بدونی پشت این پیامت چه ماجراهایی هست!!!

    فقط الان میتونم بگم ممنونم از تو و از خدام که با این هماهنگی پیامش رو بهم گفت…

    خیلی زلالی محمد، خیلی…

    خیلی دوستت دارم تو فوق العاده ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    سلام عزیز زیبا

    ممنونم از پیام پر مهرت

    خداروشکر برای هدایت های جاریش برای قوانین ثابتش برای حضور همیشه جاری و نزدیکش…

    هر لحظه به خودم یادآوری میکنم که چقدر عالیه باورهات داره انقدر زیبا درست میشه و خدایی میشه، چقدر عالی تره که این باورها خالصانه و حقیقی اعمالم بشه رفتارم بشه شخصیتم بشه…

    میفهمم چقدر سخته زدودنه اینهمه زنگار از وجودم تا رفتارم هم، هم رنگِ باورهام بشه! انقدر خفی و ریشه دارن تیرگی ها درونم که شگفت زده میشم از کشفشون! این روی خودمون کار کردن ها باید لحظه ای باشه. حتی لحظه ای فرصت به رخنه کردن نجواها ندیم فقط و فقط با توجه و توکل و اتصال دائم و لحظه ای به رب العالمین. به اصل…

    اینکه من انسانم و خیلی سریع، سریع تر از حد تصورم، ناگهان حتی بدون اینکه متوجه باشم میبینم دارم سست میشم! اما دلم گرم و قرص و محکمه به اینکه اگر من با ایمان ادامه بدم و متعهد باشم و حتی اگه کم آووردم باز دست خدامو هرگز رها نکنم و هر لحظه بخوانمش، او همیشه حاضره و بیشتر از حد تصورم کمکم میکنه و همیشه نجاتبخشه منه…

    چون فقط و فقط با یاد خدا دل آرام میگیره و این آرامش و اطمینان و یقین که حقیقی ترینه همه کار برامون میکنه..

    خدارو شکر که خدامونو حقیقی یافتیم…

    هر لحظه ات پر از فقط و فقط خدا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    درود بر شما

    سپاسگزارم از پیام پر مهرتون

    سپاسگزار خداوندم که درک و آگاهی میشه درونمون تا نزدیک و نزدیکتر به خودش بشیم…

    واقعا همیشه یکی از بزرگترین سپاسگزاری های من عضوی از این بهشت بودنه که تا ابد خدامو بخاطرش سپاسگزارم.

    الهی هر لحظه لایق تر بشیم برای یکی شدن با معبود..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    سلام و سپاس از محبت دلنشینتون ❤️

    اولین باری که از استاد شنیدم من هیچ فرقی با موسی و‌ محمد و ابراهیم ندارم، احساس کردم تازه متولد شدم!

    چه چیزهایی درونم زنجیر وار زجرم‌ میداد که با شنیدن این جمله انگار در لحظه تمام زنجیرها رو شکوند و من پرواز کردم!

    وقتی شنیدم همه ما به یک اندازه به خداوند وصلیم و من و او یکی هستیم، متولد شدم…

    خدای من شکرت که شنیدم و این نوشتن ها مهر تایید میزنه به اینکه تو عادل ترینه عالمی و من خوشبخت ترین که با تو هر لحظه یکی تر میشم…

    این باشکوه ترین نعمته که همه ما با خدامون یکی هستیم…

    و اینو که باور میکنیم دیگه خودش مینویسه تا چشمها و‌گوشها و قلب ها ببینند که این حقیقته که او نزدیک است، که ما همه یکی هستیم و خدا…

    الحمدالله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: