سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 126

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار علیرضا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

هنگامیکه انسان در مسیر تمرکز بر زیبایی و در مدار زیبایی ها قرار میگیرد چیزی بجز زیبایی نمیبیند. در حال عبور از جاده های جنگلی فوق العاده در دل کوهستانی بنام اسموکی ماونتین هستیم. صبح بسیار زوده و خورشید در حال نور افشانی و طلوعی دوبارس پرتوهای طلائی خورشید به درختان جنگل میخوره و پس از انعکاس تلعلع نور طلائی رنگشون بچشمانمون میرسه .چه حس فوق العاده و نابی. حیفه که از کنار این زیبایی بسادگی عبور کنیم.

به این تصاویر دیوانه کننده نگاه کنید… کوهستان جنگلی که مثه الماس داره زیر نور افشانی خورشید میدرخشه. رنگ پاییزی درختان رو ببینین. برخی از درختان برنگهای نارنجی و سرخ در گوشه گوشه تصاویر بچشم میان انگار دانه های یاقوت و زمرد هستند در دل این جنگل رویایی. به لطف drone داریم تصاویری رو میبینیم و داریم زیباییهایی رو درک میکنیم که پیش از این دیدنشون از این زوایا ممکن نبود. بلطف drone تجربمون چقدر شگفت انگیز تر شده و زیبایی ها رو از زاویه های مختلف و دید پرنده می بینم. اینقدر اینجا زیباست که انگار دارم خواب می بنیم و نمی خوام از این خواب بیدار بشم. ابرهای سپید مثه برف میمونن و چه حس و حال ناب و فوق العاده ای رو به ناظرین میدن. یاد جنگل ابر خودمون در شهر شاهرود میندازه منو استاد یجورایی.

از امکانات فوق العاده این کشور بینظیر نباید بگذریم دقیقا تمام شرایط رو برای آسودگی خیال شما و لذت بردنتون در هر موقعیتی فراهم کردن یعنی یجورایی کاری کردن که با آرامش تمام به لذت و تجربه زیبایی ها بپردازید نمونش همین پارکینگ کنارگذر وسیع و فوق العاده که فراهم شده تا بیاید پایین و این زیبایی ها رو ببینین و با آرامش ازشون لذت ببرین واقعا دمشون گرم .

آقا چقدر من عاشق این صمیمیت و سادگی و آرامش این دو انسان نازنین (استاد و عزیز دلشون) و فوق العاده هستم. چقدر آدم باید پایه هم باشه، چقدر باید صمیم باشی، چقدر باید خاکی باشی، چقدر باید آسان گیر باشی، چقدر باید مثه دو تا رفیق با عزیز دلت باشی که بیای با همون چیزی که داری با این عشق با این لذت با این حس خوب با این صفا و محبت با این نگاه زیبا از صبحانت کمال لذت رو ببری. واقعا این تیکه فایل درسها داشت برای هممون و آرزومه استاد با چنین فردی رابطه داشته باشم منم. تحسینتون میکنم هر دوتایی شما رو که اینقدر عاشقانه براحتی روی زمین خدا نشستید یه پنیر فرد اعلا رو با کوجه های خوشگل گیلاسی خوشرنگ و زیبا رو دارید نوش جانتون میکنین و از لحظه به لحظه با هم بودنتون بدون هیچ قید و بندی آزاد آزاد و رهای رهای دارید نهایت استفاده رو میبرید.

به ایالبت زیبا و توریستی north Carolina رسیدیم. نکته ای که استاد از صف ایستادن مردم برای صرف صبحانه گفتند چقدر بهمون باور فراوانی رو یادآوری میکنه همیشه ودر همه جا سعی میکنم روی باورهای خوب کار کنم.

نکته زیبای بعدی شاپ بسیار زیبایی بود که تنوع بینهایتی در انواع سس ها رو بهمون نشون داد. سس تمام میوه ها ، سس هر چیزی رو که بتونی تصورشو بکنی درست کرده بودن یا تخته چوبیایی که استاد نشونمون دادن باور نمیکردم که با چسبوندن یسری چوب درست شده باشن اول فکر کردم یه تیکس و اون طرح وسطش چقدر زیبا و هارمونیک بود واقعیت خلاقیت در هر کاری و هر موضوعی انتها نداره.

نکته دیگه که توجهمو بخودش جلب کرد، درب بازکن شیشه مربا یا شیشه خیار شور و …. بود. شاید بعضی وقتا که چنین ایده هایی به ذهنمون برسه اون رو جدی نگریم و با خودمون بگیم که: بابا این دیگه چه ایده مسخره ایه؟! به اینم میگن ایده برای تولید و کسب و کار؟!

ولی دارم می بینم که ملت دارن از این چنین ایده هایی که مسائل ریز و کوچیک رو هم حل میکنه و کار رو ساده تر می کنه، دارن پول می سازن چون ایده شون رو جدی گرفتن و با ارزش دونستن و اون رو تبدیل کردن به محصول و علاوه بر اینکه مسئله یه جماعتی رو حل کردن کلی دارن ازش نعمت و ثروت میسازن.

درس این قسمت برام اینه که هیچ ایده ای رو که بذهنت میرسه هیچ موقع دست کم نگیر. ایده های که بذهنت میرسه پیغامی هستند از طرف خداوند. حتا اگر بنظر دیگران احمقانه ترین کار ممکن بنظر بیاد.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های این سریال‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 126
    684MB
    45 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

119 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز» در این صفحه: 2
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    و باز هم سلامم به روی ماه دل انگیزتون

    نمیدونم کسی تا حالا با شیطان درونش حرف زده یا نه؟!

    اما من حرف زدم!

    هیچوقت تصورشم نمیکردم با شیطان اینطوری حرف بزنم!

    بهش گفتم:

    میدونم که میدونی رمزِ این جهانِ هستی چیه! میدونم که تو هم قوانین خدا رو میدونی! میدونی هیچکس هرگز هیچ تسلطی بر منِ انسان نداره! میدونی که حتی خدا هم برای من سرنوشتی تعیین نکرده و همۀ اختیار و قدرت رو به خودم داده! میدونم که تو هم میدونی من با درونم، با احساسم، با باورهام، با آنچه عمیقا حس میکنم و هرلحظه درونم می پرورانمش زندگیم رو خلق میکنم.

    میدونم که میدونی مهمه حواس من کجاس، چون این حواس منه که هر کجا باشه همونو به زندگیم میاره..

    میدونم که میدونی قانون چیه و میدونم که میدونی من خدام…

    میدونم که دست خدا رو تو هم خوندی و حالا…

    کمر همت بسته ای تا حواس این منِ خالق را به نا خواسته ها ببری! تا خودم با دستِ خودم دنیایم را جهنم کنم!

    شیطان…

    من عمری برده و بندۀ نفسم بودم و تو مرا فریفتی اما نا آگاهانه فریبت را خوردم! عمری غصه خوردم از ناخواسته ها و آنقدر در گوشم نجوا کردی که پر رنگ شد تاریکی ها و من چه دنیای عجیبی خلق کردم از چیزهایی که ایمان داشتم نمیخواهم اما خودم را ناتوان در تغییرش میدیدم و نزدیک بود که باور کنم که این سرنوشت من است! چه باور نکردنیه سختی بود!!!!

    اما!

    این من باور نکرد سرنوشتش رقم خورده چون درونش محکم فریاد میزد نه! لا اکراه فی الدین…

    و آنقدر درونم تکرارش کرد که تو اختیار داری که سرانجام شکست و فرو ریخت آن کوه های آهکی!

    شیطان:

    من نتوانستم باور کنم که من برده و بندۀ گرفتار در دام دنیا هستم!

    و امروز آگاهم و به خودم می بالم که آگاهم…

    من امروز بندۀ ربّی هستم که خودش را در خدمت منی در آورده که از خود او هستم… چه حسادتی کردی به این تصمیم خداوند…!!!

    خدایی که تا تو می آیی نجوا کنی به من میگوید: هیچ نگرانی برای تو نیست نازنینم، آرام باش و به من نگاه کن…

    خدایی که میگوید من همینجا هستم آرام باش که این آرامش از من است و من برای تو بهترین های همه ام…

    خدایی که من به او ایمان دارم و هر جا که نگاه میکنم میبینم که می گوید مومنان را نه غمی است و نه ترس و نگرانی… مومنان آرامند و مطمئن…

    خدایی که هر بار که تو می آیی نجوا کنی تا غمگین شوم سرم را به سمت حضور همیشه در جریان خودش می گیرد و میگوید آرام باش من اینجا هستم…

    آنقدر رفیقانه آرام به من میگوید: “هیچی نیست. هیچی نیست قشنگم. آروم باش. همه چیز عالیه. همش فقط نجوای پوچه شیطانه. همش واهیه. همش تو خالیه. چون اونم میدونه قانون من چیه. میدونه قدرت دست خودته. به همین خاطر فقط پوچانه و با سماجت نجوا میکنه. گوشات رو به روش ببند و نگاهتو ازش بردار و به من نگاه کن. تویی که بهش قدرت میدی اگر بهش توجه کنی. تو که دیگه میدونی احساس خوب= اتفاقات خوب. تو که دیگه میدونی خالقی. تو که دیگه میدونی چی میخوای. پس به نهایت قشنگی هایی که دلت میخواد فک کن. بیا با هم پادشاهی کنیم در این هستی که من فقط برای تو خلقش کردم…”

    شیطان:

    حسادت کن! نجوا کن! آتش بزن بر دلت! تمام تلاشت را بکن!

    من پناه میبرم به معبودم از شرّ تو…

    پناهِ من امن ترین پناه گاه عالم است…

    چون هر بار که حتی فقط نگاهم را به زیبایی ها و خواسته هایم میدهم چنان بر دلم مینشیند و دل میبرد که من زانو میزنم بر عظمت و عشقی که درونم مینشاند…

    شیطان:

    تو هم میبینی. میبینی این همه جبروت را. میبینی اینهمه نشانه های ربّم را. میبینی اینهمه هدایت را. میبینی اینهمه عشق را. میبینی اینهمه زلال و پاکی و درستی را. میبینی و میدانی که من هم میبینم…

    در این ها همه نشانه هایی است برای آنان که می اندیشند. و من دیگر می اندیشم. من دیگر کورکورانه دل به نجواهای پوچ تو نمی سپارم. من میبینم و چون میبینم هر بار دلم قرص تر است و پشتم گرم تر و پناهم امن تر.

    من هر لحظه افزوده میشوم و هر بار نزدیکتر به نزدیکترینم…

    من وعده های عاشقانۀ حقِّ خدایم را در ذره ذرۀ این نشانه ها میبینم. چگونه دیگر به تو گوش دهم که فقط بی نشان و حقانیتی پچ پچ های آتشین میکنی در گوشم؟

    شیطان:

    میدانم که میدانی من چه خدایی دارم…

    آنقدر که حتی تو خود معترفی که شرک بر این خدا نابخشودنی ترین گناه است و حتی تو نیز جرات به شرک ورزیدن نداری!

    من اکنون در جریان پاک و زلال ابدی معبودم خودم را عاشقانه رها کرده ام تا هر بار باز مرا در آغوشش بگیرد و بگویدم: آرام باش… من همینجا هستم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    عزیز دلم

    سلام

    خداروشکر برای این اتصال های زیبا…

    اتصال هایی که هرچقدر ما با خودمون بیشتر و حقیقی تر به صلح برسیم بیشتر و زیباتر میشه، انقدر درونمون زلال و آرام میشه که دیگه هرگز هیچکس حتی شیطان رو هم که قسم خورده انسان رو گمراه کنه مقصره هیچ خطاییمون نمیدونیم و فقط به دنبال زلال تر شدن خودمونیم، فقط به فکر رشد و بزرگتر شدن خودمونیم…

    خدارو بینهایت شکر که تنها و تنها خودِ اوست صاحب اختیار و مالک من و همه هستی را برای من به زانو در آورده…

    لحظه لحظه ات پر از خدا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: