سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 130

دیدگاه زیبا و تأثیرگدار علیرضا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

در این سفر هر چی اززیبایی های بی انتهای فصل پاییز نشونمون میدید استاد باز هم سیر نمیشیم. تو رو خدا به کوه ها نگاه کنید و بشمارید تنوع رنگهاشون  و. به دریاچه عظیم پشت سد نگاه کنید و ببینید حجم و مقدار آبی رو که اونجاست. به رودخانه پشت سد و وسعتش نگاهی بیاندازید. در مقابل اینهمه زیبایی و فراوانی فقط می تونم بگم: تبارک الله احسن الخالقین. چقدر گوشه گوشه این کشور فوق العادس بلحاظ طبیعت بکر و شگفت انگیزی که داره، بلحاظ رودخانه ها و دریاچه های بسیار زیادی که در اونجا جاری ، بلحاظ مردمان فوق العادش و به لحاظ وفور و فراوانی نعمت. خدایا سپاسگزاریم

در فروشگاه های آمریکا واقعا از شیر مرغ تا جوون آدمیزاد هست. به همه چی فکر کردند و واسه راحتی مشتری وسیله ای رو ساختن تا بتونی براحتی از این امکانات واسه آسونتر کردن و لذت بخش تر کردن زندگیت استفاده بکنی. نمونش همین باکس چرخدار بزرگ که اینقدر باحال برای قرار دادن وسایلت طراحی شده و میتونی عقب ماشینتم جا بدی براحتی و وسایلتو بطور منظم و یکجا در اون بزار.

اینجا یه نکته زیبا بذهنم رسید اینکه استاد و عزیز دلشون این سفر رو بدون حمل وسایل اضافی و مرسومی که شاید خیلی از ماها از قبل آماده میکنیم برای اینکه بخوایم یه سفر بریم از قبیل چمدون بزرگ و … شروع کردن و در طول سفر شون با برخورد به مسائل واسه خرید ضروریاتشون اقدام کردن این برای من درس قشنگی داشت که خیلی نمیخواد از قبل خودت رو مجهز کنی و برای شروع سخت بگیری. با حداقل ها شروع کن در دل مسیر، نیازهات در لحظه و در زمان نیازت پاسخ داده میشه. تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد.

بازدید از نقاط تاریخی و دیدنی واشنگتن دی سی  شهری که بعنوان پایتخت انتخاب شده:

ابتدا سری میزنیم به مقبره توماس جفرسون. چه تندیس عظیمی ازش ساختن و چه مقبره باشکوهی و چه عبارت فوق العاده ای بر روی دیواره های مقربه نوشته بودن که واقعا باید انسان رو بفکر فرو ببر:

“خداوند به انسان زندگی و آزادی داد. آیا میتواند این آزادی ملت ها تامین گردد وقتیکه ما تنوع عقاید رو نادیده گرفتیم و در حالیکه این آزادی (منظور احتمالا در تفکر و عقاید) هدیه ای از جانب خداست؟! در واقع من برای کشورم می لرزم وقتی به این فکر می کنم که خدا عادل است و این عدالت هیچ موقع خوابش نمیبرد. اختلاف قائل شدن بین برده و صاحبش یک استبداد است و نه چیزی بیشتر . در کتاب مقدس هم این موضوع آمده که این مردم آزاد هستند.”

بعد از دیدن مقبره جفرسون و کلی درسهای زیبا که برامون داشت ادامه میدیم و به اون خانوم و آقا ی فوق العاده میرسیم که اینقدر با ذوق و شوق مشغول عکس یادگاری گرفتن از بنای یادبود پشت سرشون بودن و برام واقعا درسها داشت این صمیمت این آرامش و حس خوبشون. دریاچه جلوی ساختمان کنگره چقدر زیبا و فوق العاده و بزرگ بود. چقدر مردم راحت واقعا با خیال راحت مشغول عکس برداری و فیلمبرداری و گپ و کفتمان هستن. انگار همگی اومدن پیک نیک و انگار نه انگار که اونجا در کنار یکی از مهمترین ساختمونهای دولتی آمریکا هستند.

بقول استاد نه ماموری نه پلیسی نه گشتی و نه هیچی.اینا یعنی امنیت. اینها یعنی حد نهایت فرهنگ و تمدن بشری. اونجاییکه استاد اشاره کردن ما داشتیم فیلم میگرفتیم و بنده خدا با احترام ما ایستاد و جلوی دوربین تردد نکرد تا کارمون تموم بشه. واقعا تک به تک این صحنه ها باهامون حرف داره و بهمون عادت های سازنده رو یاد میده که می تونیم توی شخصیتمون ایجاد کنیم. دلفینهای عزیزمون در دریاچه مشرف به کنگره چقدر شیطون و بازیگوش بودن.

اسکوتر بازی استاد در محوطه کنگره و بنای یادبود بسیار دیدنی بود. آرامش و امنیت حاکم بر فضا تحسین برانگیز بود. افراد براحتی رو چمنای مجاور لم داده بودن و آفتاب میگرفتن بدون مزاحمت و امر و نهی… اونم کنار ساختمون کنگره که یه ساختمون سیاسی مهم تلقی میشه!

در مقبره لینکلن هم چند تا خانوم محجبه بودن که با خیال راحت داشتن بازدیدشونو میکردن و هیچکسم کاری بکارشون نداشت چقدر این کشور فوق العادس. چقدر امنیت هست چقدر مردمش با فرهنگن و همه به عقاید هم احترام میگذارن و با وجود فرهنگهای متفاوت، با همدیگه در صلح هستن. در واقع به همون اصولی که جفرسون بهش رسیده بود و با اون اصول این کشور رو بنیان گذاشت دارن عمل میکنن و اینم نتایجشونه که ماها داریم میبینیم.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های این سریال‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 130
    514MB
    33 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

134 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز» در این صفحه: 1
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    که زیباترین آغاز است …

    و سلام

    چقدر این سفر منو به فکر ها فرو میبره!

    چه منِ جذابی داره از من میسازه، چه روزه داریِ بینظیری شده، به چه وعده گاهی منو دعوت کرده معبودم…

    من هر لحظه در حضور معبودم. خدا مهمان من نیست! او صاحب خانه است و در من جاری…

    وقتی چنین صاحب خانه ای در منزل باشد این من برآزنده ترین است…

    پس غیر از اینه که من باید همیشه به آراسته ترین حالت ممکن باشم؟

    غیر از اینه که همیشه به زیباترین و خوش عطر ترین و خوش رو ترین حالت ممکن باشم؟

    وقتی خدا صاحب خانه باشد و در خانه….

    خانه باید در زیباترین، آراسته ترین، پرشکوه ترین، عزتمندانه ترین، خوش عطر ترین و دل انگیز ترین حالت ممکن باشد…

    معبودم…

    من خود می آرایم برای تو…

    من عطر افشانی میکنم خانه ام را برای تو…

    من تاج بر سرم میگذارم به نشانِ بندگیِ تو…

    جانانم، شگفت انگیزم…

    من مو شانه میکنم و گل بر گیسوانم مینشانم برای تو…

    من اگر مروارید به گردن آویزم مگر برای کسیست جز تو؟

    و تو که هر لحظه در منی و من هر لحظه خود می آرایم برای تو…

    میدونید چیه استاد خوبم؟؟

    من به خودم میگفتم تا عزت نفست درست نشه هیچی درست نمیشه. چیزی که شما همیشه بهش تاکید دارید.

    هر روز زندگیم که میگذشت بیشتر میفهمیدم همه قفل های زندگیم فقط با کلید عزت نفسم باز میشه.

    من توی عزت نفسم خیلی رشد کردم. حتی توی احساس لیاقتم. خیلی رشد کردم خیلی. اما هرچقدر جلوتر میرم بیشتر میفهمم چقدر هنوز راه برای رفتن دارم و تازه اول راهم…

    اما دارم میفهمم…

    و این فهمیدنم چقدر خوبه…

    هر جا که قفل میشم، هر جا که گیر میوفتم، هر مسئله ای، همه و همه کلیدش میرسه فقط و فقط به یک جا: “خدا” …

    و خدا رو زمانی خواهم داشت که عزت و ارزشمندی درونم رشد کنه و بزرگ و بزرگتر بشه…

    یه چیزایی توی خودم کشف میکنم که هوش از سرم میپره که واقعا یه چنین رفتار به ظاهر کااااملا بی اهمیت چه سدهای عظیمی درون من و دنیام ساخته!

    بخدا اگر به هر کی بگم میخنده و باورش نمیشه! اما خودم میفهمم همین رفتارهای جزئی اما نادرست که سالهاست دارن تکرار میشن از کجاها آب میخوره! همین ریز ترمزهایی که هر کدومشون یه شاه ترمزه هیولا پشتشونه!

    خدای من!!!!!!!

    چه فرکانس های ناهماهنگی با همین ریز ترمزها داره هر لحظه فرستاده میشه و من چقدر غافل بودم!

    و چقدر خوشحالم که دارم میفهممشون، چون نشون میده من در مسیر درستم، من شوق شکفتن و رشد کردن دارم و خداوندم هر لحظه منو آگاه تر به خودم میکنه تا من بزرگتر و بزرگتر بشم…

    دیگه هرگز فهمیدنشون ذره ای غمگینم نمیکنه چون میدونم دیگه بازی چیه…

    هر بار که یه گره تو خودم کشف میکنم از شوق دلم میخواد جیغ بزنم که خدایا عاششششقتم که بهم گره ها رو انقد قشنگ نشون میدی… خدایا شکرت که داری منو در مسیر رسیدن به خودت هدایت میکنی… شکرت که در مسیر درستم…

    آره اینها بهم میفهمونه که من در مسیر درستم و چون درخواست بزرگتر شدن دارم خداوندم منو آگاه تر به خودم میکنه تا دنیامو زیباتر کنم…

    و زیباتر شدن دنیا که از درون خودم آغاز میشه….

    چه تعهد و اشتیاق و انگیزه ای درونم به پا میکنه…

    چه سرعتی میده به انگیزه هام…

    استاد من میشنوم حرف هاتونو. اما خب من هم متناسب با آگاهی های هر زمانم درک میکنم هر کلمه از حرف هاتونو…

    یه مثال میزنم:

    مثلا پاکیزگی.

    من همیشه دختر تر و تمیز و خوش پوش و در کل آراسته ای بودم و هستم. حتی همیشه وقتی میدیدم دیگران فقط موقع بیرون رفتن به خودشون میرسن تعجب میکردم میگفتم یعنی چی که آدم برای خودش توی خونه شلخته باشه برای مردم آراسته کنه خودشو! من حتی توی خونه حتی توی تنهایی خودم همیشه به ظاهر و آراستگی خودم اهمیت میدادم و واقعا لذت میبردم همیشه از آراسته بودن.

    اما گاهی یه تنبلی های ریزی داشتم و پشت گوش مینداختم که مثلا اوو حالا ولش کن یه امروز دوش نمیگیرم یا ولش کن مگه چه خبره هر روز فلان کارو کردن! و جمله خطرناکی که داشت نفوذ میکرد به حریم زیبای آراستگیم: حالا مگه کی میبینه !!!!

    این کرختی ها و تنبلی های ریزی که انقدر ناخودآگاه و ریز میان رخنه میکنن درونمون و اگر غافل باشیم یهو میبینی بدجور تابیده و خراب کرده زیبایی های دنیامونو!

    و داشتم نتایج این کرختی ها رو میدیدم و نمیفهمیدم از کجاها داره آب میخوره!

    همین ریز ریز گره ها یهو دست به دست هم میده میشه شاه گره! و کجاها که سر بر نمیاره!

    توی همه چیز خودشو نشون میده! چون مسئله کرخت و بی تفاوت شدنه! که ما رو دچار روزمرگی ها و ضعف ها و یکنواختی ها و دلسرد شدنهایی میکنه که همه جا ضربه شو میخوریم!

    یاد یه جمله از شما افتادم: “اگه میخوای نفر اول دنیا باشی باید مثل نفر اول دنیا رفتار کنی…”

    نمیشه سستی کرد و بعد انتظار بهترین بودن داشت!

    نمیشه پشت گوش انداخت و توقع بهترین ها رو داشت!

    نمیشه بی تعهد و بی نظم بود و توقع خوشبختی ها داشت!

    خدای من….

    انسان هر چقدر آگاه تر میشه متعهد تر میشه، منضبط تر میشه، حتی آراسته تر میشه…

    توی فایل های بهشتی مون ذره ذره همه اینها رو میبینیم، چه در ظاهر شماها چه در زندگیتون چه دنیای اطرافتون و حتی آدمها و هر چیزی که توی این تصاویر دیده میشه…

    حتی مرغ و خروس ها و حیوانات هم در این قاعده هستن و هیچ چیزی نیست که از این وجه زیبای زندگی شما بهره نبرده باشن!

    مغزم سوت میکشه بخدا اگر بخوام نکته نکته ای که از این مستندها میبینم بنویسم چون واقعا بی شمارن نکات زیبا و هوشمندانه ای که اگر فقط به یکی از این فایل ها هوشمندانه و ظریفانه نگاه کنیم به اندازه یک عمر درس برای گرفتن داریم!

    تک به تک دوره هایی که شما آماده روی سایت دارید داره توی این فایل ها با ظرافتی هوشمندانه نشون داده میشه! و این فایل ها افسانه نیست! ساخته سینماگران نیست!

    اینها زندگیِ حقیقی شماست. این شخصیت ها حقیقی ترین بازیگران این فیلم هان، این صحنه ها واقعی ترین لوکیشن هان و این تماشاگران عاشق ترین و تشنه لب ترین ها برای نوش جان کردنِ گواراترین آگاهی ها…

    بینهایت ازتون سپاسگزارم. هرگز کلمات توان بیان عمق سپاسم رو ندارن اما میدونم که قلبم به قلبتون متصله و احساسش میکنید. و این اتصال ها خیالمو آسوده میکنه چون اتصال های پاک و ناب الهی هستن …

    من هر روز مشتاق تر به این روزه داری میشم،

    هر لحظه مشتاق تر به ماندن در وعده گاهم با معبودم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای: