دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سِودا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
آغاز سفر به دور آمریکا و شروع حرکت از پارادایس به امید و توکل به الله مهربانی که متوکل کنندگان رو دوست داره و هدایت میکنه
استاد جان تحسین میکنم اندام زیبا و رویایی شما رو که خیلی آسون و طبیعی و بدیهی ساخته شد و شما سخاوتمندانه مسیر ساختن جسمی سالم به همراه تناسب اندام رو در دوره ارزشمند قانون سلامتی با ما به اشتراک گذاشتید دوره ای که فقط و فقط به خاطر بودن در مسیر درست توحید من هدایت شدم به داشتن این دوره بینظیر و دارم از موهبتتهای بینهایت این دوره و نتایجش استفاده میکنم قدم به قدم تکاملم رو دارم طی میکنم و دارم یاد میگیرم که اولا تو این مسیر هدفم رو فقط لذت بردن از این مسیر و تجربه کردن و رشد کردن بزارم و نتایج رو هم ببینم شکرگزار باشم و اجازه بدم بقیه کارها رو خداوند برام خیلی طبیعی در این مسیر پر از نتیجه خیلی آسون و راحت و لذت بخش رقم بزنه و من فقط به هدایتها و نشونه ها توجه کنم و عمل کنم و آسون بگیرم تا آسون بشم برای اسونی ها مثل شما استاد جان که چقدر عالی از تمرینات ورزشی خودتون گفتید و راحت و ساده و زیبا انجامش دادید و نتایج رو هم داریم در شما و مریم جان و هزاران هزار افرادی که تو این دوره هستند میبینیم چقدر عالی راحت و آسون هر کاری رو فقط با تکیه بر اصل انجام میدید منم تو این مسیر حرکات ورزشی ساده و راحتی رو که برامون تهیه کردید با عشق هرروز انجام میدم و نتایج عالیه اندامم عضله ای شده و همچنان داره روز به روز تغییرات بیشتر و بهتر میشه و من با تمام وجودم دعاگوی شما هستم که برای من این دوره در بهترین زمان و مکان هست که این دوره رو در اختیار دارم
نکته مهم و اساسی اینه که وقتی موفقیت کسی رو میبینم به جای قضاوت کردن و توجه کردن به نکات منفی و نادیده و کوچیک دیدن و یا باور نکردن اون موفقیت و گره زدن اون موفقیت به عوامل بیرونی و ناممکن دونستن اینکه نمیشه این موفقیت رو منم کسب کنم بیام اگاهانه تایید و تحسین کنم موفقیت اون فرد رو به زیباییها توجه کنم و بارها و بارها به خودم بگم پس میشود باور کنم که امکان پذیره و وقتی ذهنم باور کرد که میشود اونوقت کار ساده هست چون ذهنم باورش کرد بعد هدایت الهی رو بخوام تا به من گفته بشه اما نکته مهم اینه که چه زمانی به من گفته می شه؟ زمانی که من باور میکنم که میشود اونوقت به من گفته میشه و من با توجه کردن به خواستم قدم به قدم هدایت میشم تمام افرادی که تونستند به خواستشون برسند به این الگوها نگاه کردند باور کردند و از همون مسیر رفتند و نتیجه گرفتند و اینه که موفقیتها در همه زمینه ها بارها و بارها در افراد موفق به خصوص افراد ورزشکار که رکود جهانی داشتند تکرار شد باور کنم تا به من گفته بشه از بی نهایت طریق هدایت میشم
آغاز حرکت از پارادایس در صبح زیبای پاییزی در حالی که نمایی کلی از پارادایس باشکوه مریم جانم نشون دادند خورشید لای درخت بلند قامت می تابید و بعد هم تراک کمپر مجهز شده و آماده حرکت و پارادایس پر از نعمت و برکت و شکوه و زیبایی رو بدون وابستگی رها و آزاد ترک میکنیم تا به زیباییها ی بیشتر هدایت بشیم و استاد جان چک کردن نهایی رو انجام دادند و به خصوص به مرغ و خروسها رسیدگی کردند و با توکل و سپردن این بهشت به خداوند حرکت رو آغار کردید
یه جاده زیبا که با هدایت الهی خداوند حرکت میکنیم یه سفر طولانی که با هدایت خداوند مریم جانم و استاد خیلی هوشمندانه ضروری ترین ابزار رو برداشتند تا در محیط محدود ولی با آزادی بیشتر یه سفر رویایی رو داشته باشند ساعت ده صبح تو جاده افتادیم و بدون هیچ برنامه ریزی دقیق و خاصی فقط و فقط با هدایت الهی پیش می ریم فقط هدف این سفر رو مشخص کردید هدف لذت بردن و تجربه کردن و دیدن زیباییهای بیشتر ،تمرکز کردن روی نکات مثبت ،و رشد بیشتر وسیع تر و بزرگتر و تکامل یافته تر شدن هست و این هدف صددرصد با هدف خداوند هماهنگه و مورد حمایت و هدایت و اجابت خداوند هست این درسی هست برای من که تو هر مسیری هدفم از رسیدن به خواستم در این حد الهی باشه و تسلیم ترین باشم و اعتماد کنم به خداوند و با نشونه ها پیش برم تا در بهترین و زیباترین مکانها هدایت بشم چقدر این حد از باور و اعتماد و ایمان به خداوند در من باید ساخته بشه تا بدون هیچ ترس و غم و نگرانی باشم تا آسون بشم برای اسونی انشاالله هدایت بشم
قدم اول رفتن به آلاباما هست. جاده ای پر از مزرعه پنبه و پر از درخت و سرسبز و زیبا و کاه های لوله شده مثل نگین روی پارچه ای سبز و مخملی ،جاده ای تمیز و محیط شهری که جاده پر از ماشین و دو طرف جاده پر از خونه های زیبا با سقف شیروانی طوسی رنگ و دیوارها و پنجره های سفید جلو خونه ها چمنهای سبز و درختهای زیبا و ماشینهای پارک شده کنار خونه همش نماد ثروت و فراوونی و زیبایی و نعمت جاری و نامحدود خداوند قادر و غنی مطلق هست
زمانی که از طریق برنامه گوگل متوجه شدید تو مسیر یک ساعت ترافیک هست، اینو نشونه دیدید تا ماشین رو پارک کنید و یک وعده غذای خودتون رو بخورید لذت ببرید تا اجازه بدید خداوند خودش کارها رو برای شما انجام بده و شما هم سمت خودتون رو که لذت بردن هست انجام بدید
تو تراک کمپر همه چی سر جای خودش فیکس و منظم مونده درب یخچال هم با گیره کاملا بسته و محکم مونده مواد غذایی سر جای خودشه و مریم جانم در نهایت عشق و آرامش خیلی ساده و راحت و تمیز با تخم مرغ های اصل پارادایس کاملا ارگانیک غذا رو آماده کردند چقدر ساده و آسون و صمیمی غذا رو آماده کردند و از خوردنش لذت بردید و استاد هم با تمام وجود از ایشون سپاسگزاری کردند و مریم جانم با مهارت با حجم اب کم ظرفها رو شستند چقدر آسون شدید برای اسونی ها از خداوند میخوام که منم آسون بشم برای اسونی این مسیر خداوند هست که با تمام وجودم میخوام تو این مسیر باشم
استاد جان هم فوتبال رو دیدند و طرفدار هر تیمی که خوب بازی کنه هستند بدون هیچ تعصب خاصی طرفدار بازی و تیم بهتر هستند در نهایت آرامش و صمیمیت شما دو عزیز دل کنار هم فقط لذت میبرید خدایا شکرت برای این رابطه رویایی و بینظیر
U.s. space & rocket canter
پرچم برافراشته آمریکا و پرچم سفید رنگ نماد این موزه و تصویر هوایی زیبایی از محیط این موزه بزرگ و زیبا و تمیز و پر از تکنولوژی و فضا پیمای بزرگی که بلند و زیبا کنار این موزه بود تابلوهای نصب شده از فضا پیماهای ساخته شده و تکاملی که طی شده و هر بار پیشرفته تر شده چقدر موتورهای بزرگی داشت این فضا پیما.
شاتل فضایی بلند و بزرگ و پرچمهای برافراشته کنارش و تابش نور خورشید کنار این پرچم ها چقدر تصویر باشکوهی از قدرت و زیبایی خلق کننده گی و گسترش و رشد این جهان بود
استاد جان اینبار با حضور عزیز دلتون از این فضا بازدید کردید تا ایشون هم لذت ببرند و از این زیباییها برای ما با عشق مستند تهیه کنند و چقدر فضای بزرگ و زیبایی بود حتی یه بخشی رو برای بازیهای فضایی داره و مریم جانم که با ژستی زیبا عکس گرفتند.
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 146380MB30 دقیقه
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز
استاد الان ساعت ۴ صبح هست و من از شدت الهامات و هدایت شدن،از ذوق خوابم نمیبره،اگه دوتا کامنت قبل من رو یادتون باشه،گفته بودم سفت و سخت تر از همیشه شروع کردم رو خودم کار کردن و مراقب ورودی هام بودن رو،نتایج گرفته بودم و هدایت شده بودم به اینکه دیگه شغل فعلیم کافیه،باید برم تو دل شغل مورد علاقم با این مقدار پولی که ذخیره دارم الان باید استارت کارم رو بزنم.
استاد عزیزم،کار مورد علاقهی من،کاری که من به قول شما حینِ انجامش نه تشنم میشه،نه گرسنم میشه،نه گذر زمان رو متوجه میشم،نقاشیه.من برای آروم شدن باید نقاشی بکشم،برای جلوگیری از ورودی های نامناسب باید نقاشی بکشم،وقتی حالم خوبه باید نقاشی بکشم،انگار وقتی دارم کار دیگه ای میکنم،یکی از پشت منو گرفته نشونده پای اون کار؛به محض اینکه ولم کنه من اتوماتیک میرم پای نقاشی.
استاد من از شغلم استعفا دادم و پسفرداش ماجراهای داخل کشور شروع شد،خب من گفتم تو کامنت قبلیم هم،شک داشتم که تو اینستا کارم رو ارتقا بدم یا سایت بزنم.
ولی این بین فقط از خدا میخواستم نشونه بده و هدایتم کنه که چیکار کنم،گفتم من قدمم رو بر میدارم وقتی تسلیم خدا باشم خودش میگه قدم بعدی رو،راه بهتر رو.
استاد من فقط یک پست توی پیج اینستام گذاشتم،فک میکنم فرداش اینترنت ها قطع شد.همه اطرافیانم درگیر مقصر دونستن عوامل بیرونی بودن که چرا و این چه ناحقیه و فلان.
اما من تو دلم میخندیدم گفتم ینی خدا بخاطر یه هدایتِ من انقد گسترده عمل کرده!😬😄
استاد فهمیدم باید سایت بزنم و فقط گفتم چشم پس توکل به خودت،من هیچی از سایت و طراحی سایت و برنامه نویسی نمیدونم،اصلا منفی هم نیستم،صفحهی قبلم انقد که نمیدونم.😁
فقط چیزی که میدونستم این بود که شما تو فایل هاتون گفته بودید سایتتون رو جوری زدید که از ریشه همچیش دست خودتون باشه؛تغییرش آپدیتش ،میدیدم مریم جان مثلا ۱ ماه تمرکزی روی سایت کار میکردن و روی فایل ها،بعد تغییرات دیده میشد تو سایت هی میدیدم مرتب تر شده مثلا،میگفتم چقد خوبه تو سایت داشتن آدم دست و بالش از مغازه داشتن هم بهتره،مخصوصا واسه کاری مث کار من که هزاران ایده توش هست از هر نظری.
خلاصه یکروز صبح بیدار شدم و رفتم تو گوگل و سرچ کردم،از ۸ صبح من شروع کردم،این بین ۶ ساعت خواب و اینارو کم کنیم،فردا شبش ۱۱ شب من فهمیدم که فلان چیز،حداقل تا اینجایی که من فهمیدم نزدیکه به چیزی که مد نظرمه.
خداروشکر به یه سایت آموزشی ای هدایت شدم که تو موضوعِ خودش استاد واقا به خوبی سایت شماست از نظر کیفیت.
و جالب تر اینکه دیدم از ۴ تا موضوعی که من باید یاد بگیرم برای سایت زدن،آموزشِ ۳ تاش تو این سایت برای من رایگان بود،اون یدونه هم خورد شده هست و هرتیکه اش رو که لازم داشته باشم فقط باید بخرم!نه همشو که تازه خیلیاشم ممکنه به کارم نیاد!
همین رو اگه میخواستم برم کلاس ثبت نام کنم یاد بگیرم،حداقل ۵_۶ برابر باید هزینه میکردم.
من آموزش هارو شروع کردم،دو روز کار کردم تمرین کردم و تازه فهمیدم یکم چی بچیه،
یک روز صبحش گفتم الان وقتشه که ببینم چیزی که دارم یاد بگیرم همونیه که استاد برای سایتش استفاده میکنه یا نه،و دیدم بله!
استاد من با رسیدن به تک تک اینا بغص کردم تو لحظه.چون شما میدونید فهمیدنِ جنسِ هدایت و قدرتِ خدا چه حس عجیبی داره.. حتی اگه چیز انقد ساده ای باشه.
خلاصه از اونروز دیگه سفت و سخت مشغول یادگیری ام و جالبه انقد اشتیاق دارم که اصلا خستگی متوجه نمیشم،کل روزم شده این
از صبح،اول تمرین های ذهنی و باور سازی
بعد یادگیری برنامه نویسی👨🏻💻
بعد نقاشی و حین انجامش گوش دادن به فایل های شما👨🏻🎨🎧
شبا هم کسب اطلاعات بیشتر درباره کارم یا بیرون ورزش🏃♂️📚
تو خونمون یکسره اخبار روشنه اینروزا😬 برا همین از ۲۴ ساعتِ روز من ۲۲ ساعتش رو تو اتاقمم و پنکه هم روشنه حتی اگه سرد باشه،که صدای اخبار نیاد. و همیشه ام یه موزیک با صدای آب و آتیش پخشه تو اتاقم.
ینی اتاقِ من الان یه جزیرهی سبزِ احساس میکنم تو دریای مذابِ ساختمونمون.
یه دوستی دیروز پرسید حوصلت سر نمیره استعفا دادی چندروزه همش تو خونه ای؟دیگه ترجیح دادم نگم که من از خدامه الان تو خونه ام و خلوت دارم برای خودتم تو اتاقم و انقد لیزری میتونم رو خودم کار کنم،فقط بهش گفتم نه خوبه داره خوش میگذره🤝🏼
امشب هم،تو سایتتون میگشتم کامنت هارو میخوندم که از خوندن نتایج یه دوستی رسیدم به حرف زدن با خدا،که من به چه چیزایی تو این چندوقت اخیر رسیدم،چقد نزدیک تر شدم به خدا،اشک میریختم و ازش تشکر میکردم.
گفتم خدایا، استاد میگن مسئلهی مردم رو حل کن،عاشق کارت باش،رو باورهای ثروتسازت کار کن،لاجرم پیشرفت میکنی.
من عاشق کارمم ولی ترمز کارم بنظرم اینه که نمیدونم هنر چه خدمتی داره برای بنده هات،هنرِ نقاشی.انگار چون فک میکنم خدمت خاصی نداره پس لایق اینم نیست زیاد که از طریقش بمن ثروت مالی برسه زیاد.گفتم خدایا مشخص کن برام،هدایتم کن کمکم کن پیدا کنم سودِ کاری که عاشقشم رو.
به همین خدای معرکمون قسم،۱۰ دقیقه نشد اومدم تو قسمت عقل کل، فقط زدم “درامد از نقاشی”
صفحهی اول نه صفحهی دوم سوال شده بود “خدمت هنر به مردم” یه همچین چیزی.
برق گرفت منو، گفتم پیدا شد…
رفتم خوندمشون،نمیدونم از مثلا ۲۰ تا کامنتی که دوستان عزیز گذاشته بودن، ۱۸ تاشو اسکرین شات گرفتم. اصا تموم شد،فهمیدم خدمت کار هنری چیه،
اصا تاااازه فهمیدم اینکه شما میگید “شما پیشرفت کنید جهان پیشرفت میکنه” یعنی چی
فهمیدم من اگه تو کاری که مشغولش بودم به صورت تکاملی پیشرفت مالی کردم،تو این کارم هم باید به صورت تکاملی از اول باورهای مناسبش رو بسازم تا تکاملی پیشرفت کنم.
فقط الان باید هرروز این کامنت هارو بخونم و با خودم دربارشون صحبت کنم،باید جملات تاکیدیم رو مثل این ۱۰_۱۱ روز به خودم بگم و مثال بزنم.
من هربار اینجا کامنتی میذارم میگم امشب اصا یه شب خاصی بود که منو کشوند بیام و براتون بنویسم.
بله امشب باز از تمام شبهای دیگه سنگین تر و قوی تر بوده برام.خدایاشکرت
من فقط نوشتم و نوشتم،حرفامو دلم گفته،
من خوشبخم که حداقل به اندازهی باورها و تعهدم،میدونم تمام اتفاقات جهانم رو خودم رقم میزنم،
خوشبختم که فهمیدم و طعمش رو دارم میچشم که با خدا بودن چه حس و حالی داره.
امیدوارم این سفرِ عالی خیلی زیاد بهتون خوش بگذره،درسته من الان همش تو اتاقم اکثرا ولی واقا گفتم خداروشکر من اینجا موندم فعلا ولی با استاد میری یه سفر معرکه،پس مسافرتمم سرجاشه😁
ممنونم ازتون
بابت آرامشی که ۱۰ ماهه هرروز داره بیشتر و بیشتر میشه.
بابت درامدی که تو این ۱۰ ماه هرماه بیشتر و بیشتر شد.
خداروشکر🙏🏼👋🏼
سلام خانم میرزایی عزیز
خیلی خیلی ممنونم بابت کامنت خوبتون.مرسی حتما از باورهایی که گفتید استفاده میکنم خیلی عالی بود به خصوص اون لذتی که گفتید از تابلوهایی که براشون طراحی میکنیم میبرن.
راست میگید.به شخصه یک سفارشی که برای یکی از عزیزان انجام دادم،هرموقع من رو میبینن میگن من وارد خونم میشم هربار،به عشق دیدن اون نقاشی چراغ خونم رو روشن میکنم.
عجیبه که این نکات تا الان زیاد به ذهنم نمیومده اما حالا خداروشکر به لطف شما دوست های خوب،
همه ی خوبی ها داره سرازیر میشه به سمت زندگی من.
شاد و سلامت باشید🙏
سلام آقای بخش زاده عزیز.
خیلی ممنون بابت کامنت پر انرژیتون
من کامنت شمارو روی همین فایل امروز داشتم میخوندم و چقدر لذت بردم از این همه تمرکزتون روی نکات مثبت
این سایت تنها سایتی باشه فک میکنم که آدم با خیال راحت نشون دادن کامنت هارو میزنه بر اساس امتیاز و به ترتیب همونارو میخونه.یعنی تنها جایی که آدم میتونه پیروِ اعضای خوبِ این سایت باشه.
امیدوارم هرروز موفق تر شادتر و ثروتمندتر باشید
سلام سعیدهی عزیز،به قول استاد اگه فقط یک نفر از اون راهی که تو شغلته،تونسته پولدار بشه؛پس همه میتونن چون همهی ما از یچیز ساخته شدیم.
این بنظرم اولین باور دربارشه؛بعدشم اینکه تو این حیطهی کاری چون غالبِ جامعه میگن تو هنر پول نیست،بهترین کار همون دیدن الگو هاست،اگرم داخل ایران هستید بیشتز الگوهای موفقِ تو خودِ ایران رو پیگیری کنید تو اینستا و اینا،
اگه شهرتونگالری نقاشی میذاره یا حراج نقاشی میذاره حتما برید از نزدیک ببینید ببینید چقدر مردم بها میدن برای داشتن نقاشی های خوب،
توی سایت حراجی تهران هم میتونید برید ببینید چه قیمت هایی بوده کار ها که زده فروخته شده،حالا من یکسری سرچ هایی تو همین سایت کردم و باور هایی دراورده بودم دربارهی ارزشمند بودنِ هنر و نقاشی که اینجا برات مینویسم،من هرروز میخوندمشون با احساس خوب و تجسم،اینا بودن:
●قدم اول در هر کاری ایجاد باور جدید و حذف باور های محدود کننده است.
●اگه تو کارت بهترین باشی و موفق شی و از زندگیت لذت ببری،افراد دیگه هم با دیدن موفقیتت ازت الگو میگیرن و شما با این کار به موفقیت افرادِ دیگر هم کمک میکنید.
●هرروز خودت رو تجسم کن که تو رشتهی هنریت موفق شدی و به فراوانی و وفور نعمت و ثروت رسیدی و همه در حال تحسین و تمجید شما هستن.
●نقاشی هات رو با احساس عالی بکش تا هرکسی اون رو میبینه این احساس عالی بهش منتقل بشه.
●زندگی نامهی نقاشان ثروتمند رو بخون و باورش کن که از نقاشی اینهمه به ثروت رسیدن.
○من با نقاشی هام به مردم بیشماری کمک میکنم،اونوقتی که با دیدن نقاشی های من لحظه ای حتی شاد میشن یعنی من کارم رو درست انجام دادم.
اینها چیزهایی بود که تو طول روز هرموقع وقت گیر میاوردم مرور میکردم با حوصله و مثال میزدم.من بیشترِ ضعفم رو ارزشمندی کارم بود و رو همینم کار میکردم،
و یچیز دیگه ای که خیلی بمن کمک کرد این بود که تمرین هایی که انجام میدادم رو یه پروسهی سفارش در نظر میگرفتم،همونقد با دقت براش وقت میذاشتم و به موقع تمومش میکردم،
یکسری هم تثور کردم یه کاریم یه سفارشیه از خارج از کشور،و دقیقا یک هفته بعدش دوتا سفارش از خارج از کشور گرفتم.این برا من خیلی مفید بود.
امیدوارم حرفام به لطف خدا کمکی بکنه بهتون،شاد و ثروتمند باشید
سلام به آزادهی عزیزم،مرسی واسه کامنت خوبتون و تعریف مسیری که طی کردید
من تو مسیری که میرفتم رو دوتا چیز خیلی کار کردم اولی عزت نفس بود که دوره اش رو خریده بودم و تمرکز گذاشته بودم روز و خیلی به حال بهتری رسیده بودم،دومی هم گوش دادن به حرف دلم یا همون هدایت خدا بود حتی اگه میترسیدم.
حالا تو این راه ترس بیشتر حرف مردم یا خونوادم بود بیشتر ،بهرحال انقدی رو خودم کار کرده بودم که به حسم گوش کنم و عملیش کنم،بله من تو پروسه ی یادگیری طراحی سایت و اینا رفتم ،تو حوزهی کاریمم چندتا سفارش گرفتم نشونه دیدم با درامدش به یکی دوتا چیزی که خیلی وقت بود رسیدم و لذت بردم ازش.
فقط از یجایی نمیدونم یه حسی بمن گفت باید رها تر کنم خودمو،انگار که دستای خدارو بسته باشم واسه اینکه بمن نعمت و ثروت برسونه،که بگم فقط ازین راه،چرا من نمیرسم چرا موفق نمیشم چرا انقد زور میزنم حتی واسه باور سازی براش،یروز نشستم با خودم گفتم ببین روراست باش با خودت داری دست خدارو میبندی یکم ول کن شاید مسیرت جای بهتری بره با لذت بیشتر.
خلاصه یه یک هفته ای بیخیال شدم و فقط مراقبه میکردم و از خدا میخواستم خودش منو بندازه تو رودخونه ای که منو ببره سمت ثروت و نعمت بیشتر.
من لذت رو میخواستم،لذت از مسیر نه هی زور زدن و بقول شما فالو آنفالو کردن.
چند روز گذشت یه صحبتی تو خونواده شد و یهو یه جرقه ای واسه یه کاری زده شد که من یهو دلم گفت آره این خوبه..
عزت نفسی که کمکم کرد اینجا،این بود که اگه چندساله داشتم زور میزدم که توی اونکار موفق بشم،(واقعا علاقه داشتم و دارم) باید یجورایی جمعش میکردم و حرفی اگه میشنیدم نادیده میگرفتمش،
ولی گفتم من قول دادم گوش بدم به حسم،
یکی دوروز رفتم ویدیو ازش دیدم ببینم واقا خوشم میاد یا نه دیدم آره مثنکه واقا خوبه.. ،تازه تو حوزهی کاری خودم بود ولی یجور دیگش،نقاشی ولی با یه قلمِ متفاوت.
حسم خیلی خوب بود فرداش رفتم یه دورهی آموزشیش رو ثبت نام کردم،دقیقا هم همچی جور شد با یه پولی که دستم بیاد تا بتونم ابزار لازمش رو بگیرم.
رفتم دوره اش رو دیدم مدرکش رو گرفتم حالا بماند این بین چه اتفاق هایی افتاد برای اینکه تجربهی من بیشتر بشه تو این کار.
دوره ام تموم شد و شروع کردم به نزدیکانم اعلام کردن که من این کار رو انجام میدم.
یه مسافرتی با چندتا از دوستان جور شد اونجا بهشون گفتم،
یا مثلا یک آدمی رو یجا میدیدم که میخورد بهش کاری که من ارائه میدم رو دوست داشته باشه،خیلی سختم بود ولی رفتم سلام کردم و معرفی کردم خودمو کارم رو.
حالا من کلی اطلاعات دارم،تمرین کردم و آماده ام که به صورت جدی کارمو شروع کنم،دوستام اومدن،انقد زیاد اینکارو ازم میخواستن که من از صبح میرفتم شروع میکردم تا شب طول میکشید انقد که خونه نمیرفتم همونجا میخوابیدم،
دوباره صبحش میرفتم یکسری خرید میکردم برا کارمو برمیگشتم بقیه اش،
به خودمم قول داده بودم بیشتر هزینه ی مواد رو بگیرم برای اول کارم چون تجبرهی کاری میخواستم و نمونه کار و قول داده بودم سیر تکاملم رو خیلی درست پیش ببرم.
چندتا نمونه کار داشتم حالا و دیگه دوستای دیگه میومدن قیمت پایین تر میدادم ولی خب کار خوب تحویل میدادم،همه راضی بودن این وسط یدونه کار یکم مشکل داشت که خب درستش کردم اصلا ینی خودمو سرزنش کنم و اینا نبود ،ولی اگه قبل دوره عزت نفس بود هیچکدوم ازینا نمیشد…
خلاصه تا الان پول اون دوره و مواد و لوازمی که خریدم و دراوردم چه بسا بیشتر.
هنوز کلی نوبت دارن مردم پیشم که مونده کارشون رو انجام بدم.
حالا من اینجاام و بالای 30 تا نمونه کار عالی دارم برای ارائه و استارت پیجم،شروعش کردم و یکی دوروز دیگه آماده میشه برای معرفی.اما نه با تبلیغِ پولی،خودم معرفیش میکنم و یکی از بهترین جمله ها :(کار از من مشتریش از خدا)
این بین هرروز یکسری متن گه آماده کردم برای باور فراوانی میخونم،میرم پیج های همکارام که موفق هستن تو این حوزه رو میبینم که الگو باشه ببینم میشه،
و کلی تجسم و شکر گزاری.
خلاصه از نظر درامدی که کاملا داره جواب میده و رو به رشد میبینمش،لذتش هم عالیه هربار با یه استرسی شروعش میکنم که تو دلش رفتن خیلی لذت بخشه،مخصوصا بعد دیدن نتیجه و رضایت مشتری هام.
بهترین کاری که کزدم رها کردن بود،و خدا جوابمو داد،برام درهارو راحت باز کرد،همچی آماده بود انگار منتظر بود .
اینا بود تجربیات این مدتِ من،راستی اونی که رفتم خودمو بهش معرفی کردم تو خیابون و کارمو بهش گفتم،دو هفته بعد خودش بهم پیام داد و نوبت گرفت پیشم و انجام دادم کارش رو.
شاد و ثروتمند و موفق باشید