سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 151

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار ریحانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همسفرای عزیزم در سریال سفر به دور امریکا.

خداروشکر که یه صبح دیگه به من هدیه داده شد و یک صبح دیگه همراه و همسفر شما هستم در این سفر بینظیر.

تبریک به سودای عزیزم که کامنت منتخب قسمت ۱۴۶ شدن

واقعا سودای عزیزم تحسینت میکنم که انقد فعالی و متعهدانه ادامه میدی و کامنت فوق العاده میذاری با جزئیات.

استاد عزیزم قبل از هرچیز و قبل از نوشتن از صحبت های ارزشمند و درس بسیار بسیار ارزشمند امروزمون که قراره با عمل بهش ازادی بیشتر رو تجربه کنیم و محدودیت هایی که با باورهای نادرست خودمون برای خودمون به وجود آوردیم رو رها کنیم و بازنگری در زندگی داشته باشیم تا به شیوه ی بهتر و آزادانه تر زندگی کنیم تا بیشتر لذت ببریم و خودمون رو تجربه کنیم و زندگی با کیفیت تری داشته باشیم

درسی که هیچ جایی هیچ کس نه گفته نه توجه کرده جز شما استاد عزیزم، دوستدارم سپاسگزاری کنم برای اتفاقات این روزا که با توجه بر نکات مثبت سفرمون دارم تجربه میکنم. از دعوت شدن به رستوران تا تمام خواسته های کوچک و بزرگی که یکی پس از دیگری به سرعت درحال تجربه شون هستم

در دیدگاه قبلیم در قسمت ۱۴۹

از شروع صبحم گفتم که با آهنگ شاد و رقص شروع شد

و الان میخوام از دیروز صبحم بگم که

با توجه بر نکات مثبت و زیبایی ها شروع شد.

وقتی که TV روشن بود توخونه و کلی زیبایی درحال نمایش‌ بود

و ایندفعه مامانم منو صدا زد تا باهم ببینیم

و نه فقط با دیدن بلکه با صحبت درمورد هر زیبایی که میدیدیم توجه میکردیم به خواسته ها زیبایی ها و..

باورم نمیشد ایندفعه قرار نیست مثل قبلنا زور بزنم که عه اینو ببینید به این‌نگاه کنید و دوباره قانون یادآور من بشه که من توانایی تغییر دیگران را ندارم

این دفعه خودش بدون اینکه من چیزی بگم باهم توجه کردیم به زیبایی ها.

و اما درس امروز:

درس فوق العاده ای که باید هزار بار ببینم و به درون خودم سفری داشته باشم تا ببینم دقیقا من کجاها دارم خودم رو به واسطه باورهای الکی محدود میکنم و از تجربه ی خودم در این جهان میگذرم برای چه چیزی یا کاری.

دوستدارم یک بار دیگه این جمله تون رو اینجا هم بنویسم تا دوباره به خودم یادآور بشم

این جمله ای که انقد بهم حس خوبی داد که همون لحظه همراه با گفتنش قلب من پذیرفتش و گفت این درسته

یک فرصت کوتاهی خداوند به ما عطا کرده برای اینکه ما،من،شما،خواهرت،برادرت،پدرت،مادرت،همسرت،فرزندت،دوستت،رفیقت،هموطنت، هرفردی تو این کره زمین تجربه کنه خودش رو

چقد همین یه جمله رو میشه درموردش صحبت کرد

چقد همین یه جمله باعث میشه کلی زنجیرایی که به خودمون وصل کردیم و گاها انقد کوتاهن که باعث شده نتونیم یک قدم جلوتر رو ببینیم رو از خودمون رها کنیم چقد همین یه جمله باعث میشه کنترلایی که دوستداریم بر بقیه داشته باشیم رو رها کنیم

چقد باعث میشه قضاوت هارو کنار بذاریم

چقد باعث میشه دید بهتری به زندگی داشته باشیم

و با هر اشتباه خودمون رو سرزنش نکنیم و دنیا رو رو سر خودمون خراب نکنیم

چقد باعث‌میشه احترام بذاریم به سبک متفاوت زندگی دیگران با باورهای متفاوت از باورهای ما.

نه فقط کامنت میدونید وااااقعا دوستدارم ببینم چطور میتونم به خودم کمک کنم و چطور میتونم بهتر درک کنم تا بهتر عمل کنم ونه فقط در حرف بلکه در عمل انجامش بدم.

من فکر میکنم که برای این کار اول باید ببینیم خواستمون چیه اولویتمون چیه

و طبق اون مسائل رو حل کنیم و یه سری چیزارو حذف کنیم و بااین کار اتفاقا کلی وقت و انرژی آزاد میشه برای حرکت رو به جلو.

اونجا که گفتید بعضیا خودشون رو محدود کردن به هزارتا چیز بی ارزش ذهنی

گفتم اره ببین چقد ماها به خاطر فکر و قضاوت مردم کلی کارهارو انجام دادیم یا انجام ندادیم و خودمون رو اذیت کردیم،محدود کردیم و

چقد بخاطر همین راحتی رو از خودمون گرفتیم

و چه چیزهایی رو‌که دوستداشتیم تجربه کنیم اما این کارو نکردیم فقط به دلیل ترس.

من همیشه با خودم میگم

ریحانه فرض کن دقیقا آخر عمرته دیگه

الان راضی؟ خوشحالی؟ میتونی بگی ایول من خودم رو تجربه کردم من زندگی رو زندگی کردم؟؟

اینطوری خیلی بهتر میتونم صدای قلبم رو بشنوم و همراهش باشم.

و خوشحالم که همیشه انتخابم اونی بوده که خودم دوست داشتم فارغ از اینکه بقیه چی میخوان یا نمیخوان.

این موضوع دقیقا میتونه ربط به همون چسبیدن به خواسته هامون و موکول کردن لذت به یک موقع دیگه هم داشته باشه

یعنی فرقی نداره گوسفند‌وار مسیری رو بری که اکثریت رفتن و بقیه میخوان

یا مسیر علاقه ت رو بری اما نتونی لذت ببری و تو درخدمتش باشی یعنی به قول مریم شایسته در قسمت ۹۳ سریال سفر به دور امریکا :

همین آشپزی که کار موردعلاقم هست بخاطر اینکه با باورهای محدودکننده همراه شده بود به جای اینکه من رو به لذت بیشتری از زندگی برسونه سختی های بیشتری رو برام به همراه داشت

فکر میکنم هرازگاهی حتی اگه مسیر علاقمون رو هم میریم باید به خودمون نگاه کنیم ببینیم کجاها داریم خودمون رو محدود میکنیم بااین منطق که دارم کار میکنم تا زودتر به اون چیزی که میخوام برسم و به کل یادمون بره لذت بردن رو

و یا داریم خودمون و زندگی رو به شیوه ای که دوستداریم تجربه میکنیم..

استاد عزیزم تحسینتون میکنم که به علایقتون ارزش میدید و اینهمه بها میدید و تجربشون میکنید تا ازشون بگذرید و بار دیگه در این فایل ثابت شد که ثروتمند شدن چقد باشکوهه

تحسین میکنم این رهایی‌تون رو این نچسبیدنتون به چیز خاصی رو اینکه اولویتتون همیشه ازادیه

اینکه میدونید دقیقا چی میخواید

اینکه همیشه دنبال ساده تر کردن کاراتون هستین که ازادی رو داشته باشید همیشه همه جا

اینکه حتی مرغ و خروس داشتن که علاقه شما هست باعث نشد بخاطرش خودتون رو محدود کنید و راه حل پیدا کردید و با رهایی به دست خداوند بزرگ سپردید.

شما اولین کسی بودید که دیدم با وجود داشتن مرغ ‌‌خروس و.. تا این حد آزادانه سفر میرید هرچندمدتی که بخواید بدون نگرانی.

استاد با این حرفتون که گفتین خودمون داریم با دستای خودمون،خودمون رو محدود میکنیم بخاطر چیزای الکی

مثلا میبینیم یکی سگ داره میگیم عه چه کیوته منم میخوام

مثالی که به ذهنم رسید خریدن وسایل غیر ضروری هست که برامون بی استفادن و فقط چون بقیه دارن خریدیم و به جایی که اون وسایل در خدمت ما باشن به جورایی ما در خدمتشونیم.

مثل این سری سفرمون که مریم جان اول سفر مریم جان نکته خوبی رو اشاره کردن که دقیقا بدونیم میخوایم چه تجربه هایی داشته باشیم و فقط وسایل ضروری رو ببریم تا سبک سفر کنیم .

یادمه یه زمانی من خیلی به چیزای کوچیک علاقه مندبو‌دم و این علاقه باعث شده بود هرجا میرم تو یه کیفی کلی عروسک کوچولو کوچیک منظورم زیر ۱۰cm

با خودم همراه داشتم و همین باعث شده بود چقد اذیت شم و اونم کاملا الکی

یا یه تایمی طبق عادت همه جا باید با کیف میرفتم اونم کولی و یه جاهایی دیگه انقد خسته میشدم که دوستداشتم کیفم با همه وسایلش رو بندازم دور

اما خوشبختانه الان تو این موضوع خیلی خوب شدم و خیلی حواسم هست که الکی خودم رو محدود نکنم تا بتونم تجربه هایی که میخوام داشته باشم فارغ از اینکه بخوام به فکر چیزی باشم که اتفاقا الکی و بیهوده س.

استاد:نگاه کنید به زندگیتون ببینید برای باورهایی که پذیرفتید از طرف جامعه چجوری دارید خودتون رو محدود میکنید؟چجور باعث‌میشه نتوانید جهان اطرافتون رو تجربه کنید؟

چیزی که به خاطرش به دنیا اومدید.

وقتی داشتم به این سوال فکر میکردم دیدم که من حتی تو عروسی و جشن و مراسما چون هیچوقت لباس مجلسی به اون شکل که بقیه خانما دوستدارن دوستنداشتم حاضر نشدم مثل بقیه باشم

و با هراستایلی که خواستم رفتم گاها خیلی اسپرت کفش که همیشه اسپرت و چقد راحت بودم اتفاقا و چقد بیشتر تونستم لذت ببرم چون میدونستم دقیقا چی میخوام.

یا همیشه کاری رو انجام دادم که دوستداشتم مثلا الان برقص الان رو این زمین خاکی بخواب، بلندبخند و…

استاد عزیزم البته که باید بارها و بارها گوش بدم تا درس رو بهتر متوجه شم

شاید یه کاری رو انقد بهش چسبیدم و باورمحدود کننده نسبت بهش داشته باشم که الان نفهمم داره محدودم میکنه

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

 

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    278MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 151
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

205 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مرجان عرب مختاری سامی» در این صفحه: 3
  1. -
    مرجان عرب مختاری سامی گفته:
    مدت عضویت: 2073 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم نازنین و همه دوستان. اول تحسینتون میکنم برای اراده قوی که داشتید و اندامی زیبا ساختید و جوان شدید. چقدر این قانون سلامتی برای من که به خاطر کارم، بیست سال هست که پشت میز میشینم و تحرک زیادی نداشتم مفید بود. چون باعث شد با آب کردن چربی های اضافی به راحتی ورزش کنم و تحرک داشته باشم. به امید روزی که مثل شما عضله بسازم و از سلامتی کامل برخوردار بشم و بیش از پیش از زندگی و این فرصتی که به من داده شده لذت ببرم.

    استاد نمیدونید در این چند روز که فایلهایی مثل معرفی دوره کشف قوانین برای حل مسائل و سریال سفر به دور آمریکا رو گذاشتید چه کمک بزرگی به من کردین. این فایل هم که برای من تایید نشانه هایی بود که گرفتم.

    بریم که داستان رو براتون تعریف کنم.

    من حدود ۲۱ سال هست که در یک اداره کار میکنم و از حدود دو سال پیش تصمیم گرفتم که بعد از ۲۰ سال بیام بیرون و منتظر نمونم که ۳۰ سال بشه و بازنشسته بشم. چون اولا زندگی روتین و تکراری من رو خسته میکنه و هیچ چیز جدیدی به من یاد نمیده و بعد از اون دلم میخواد دنیای متفاوتی رو تجربه کنم و زیبایی های جهان مادی رو ببینم و بقیه عمرم طعم زندگی رو بچشم به معنای واقعی.

    اما اتفاقات عجیبی در یک سال اخیر افتاد. من قسمتی کار میکردم که تحت فشار زیاد بودم و تصمیم گرفتم زودتر بیام بیرون و همزمان فایلهای شما رو گوش میدادم. داشتم شجاعت رو تمرین میکردم و اینکه از آدمها نترسم و اونها رو بت نکنم و از خدا خواستم که شرایط رو در مدت باقیمانده برای من آسون کنه.

    اتفاقی که افتاد این بود که بدون اینکه نزد مسئولین برم خودشون من رو جابجا کردند به قسمتی که مورد علاقه من بود و بسیار راحت.خدایا شکرت.

    اما هدف من موندن نبود و میخواستم تا چند ماه بعدش بیام بیرون. زمانش رسید و من درخواست بازخریدی دادم که هنوز جواب درخواستم نیومده. در همین فاصله اعلام کردند که قرار هست به کارکنان زمین بدن که با وامی که محل کار میگیره و بازپرداخت ۱۰ ساله اون رو بسازن. شرایط خوبی گذاشته بودن چون زمین مجانی بود و کارمند باید فقط هزینه ساخت رو قسطی میداد. اما یک شرط دیگه هم گذاشته بودن که فقط به افرادی میدن که مشغول به کار باشند و به بازخرید ها نمیدن. از طرفی این رو هم میدونستم که وام گرفتن یعنی نادیده گرفتن قابلیت ها و توانایی های خودمون.

    اینجا بود که من به تضاد خوردم.

    از یک طرف داشتم فایلهای ثروت رو که از سایت خریده بودم گوش میدادم و روی باورهام کار میکردم از طرف دیگه آزادی در تمام ابعاد رو میخواستم که دنیای دیگری رو تجربه کنم. و این سوال در ذهن من ایجاد شده بود که این مساله همون چیدمان خدا هست و من باید صبر کنم و بیرون نیام و به واسطه فرکانس هایی که در مورد ثروت فرستاده بودم بوجود آمده ؟ یا نه ، اینجا باید ایمانم رو نشون بدم و بیام بیرون؟ باید صبور باشم یا نه؟ آیا الان خدا این راحتی رو گذاشته و من باید صبر کنم؟ از طرفی این رو هم فهمیده بودم که خدا ناظر هست و دخالت نمیکنه.

    اینکه باید بمونم و از زاویه دید دیگری به محیط کار نگاه کنم تا برام ساده تر بشه ؟

    اینکه برم و بیخیال آپارتمان بشم ناشی از باورهای مخرب ثروت نیست؟ چون قبلا این باور مخرب رو داشتم که ثروت خوب نیست وخیلی باورهای غلط دیگه و من دارم ناخودآگاه اون رو پس میزنم؟؟

    نمیدونستم چه کاری باید انجام بدم. شروع کردم به فکر کردن و پیدا کردن دلیل رفتار و ایرادی که در ذهنم وجود داره تا ریشه اون رو پیدا کنم.

    به خودم گفتم بیرون اومدنت از محیط کار ناشی از بزرگ کردن مسائل در محیط کار هست و داری دلیل تراشی میکنی یا واقعا میخوای دنیای جدید رو تجربه کنی؟ دیدم هر دو تا هست. چون در شرایط فعلی کارم ساده هست ، اما به واسطه سالهای گذشته ،این سختی در ذهن من مونده بود و به طور واضح سادگی و راحتی رو نمیدیدم. از طرفی در قبال کاری که انجام میدم حقوق نسبتا خوبی میگیرم و این بیداری رو به دست آوردم که قدردان محیط کارم بشم که دارم ثروت رو به سادگی به دست میارم . چون مدتی بود که میگفتم میخوام ثروت رو راحت به دست بیارم و نعمتی رو که داشتم نمیدیدم.

    به خودم گفتم بیرون اومدنت ناشی از این باور شرک آلود هست که فقط یک راه وجود داره ، بخشنامه هست و نمیشه تغییرش داد و راه دیگری وجود نداره ؟؟فهمیدم ناشی از باور شرک آلود هست.

    باز ذهنم رو بررسی کردم، ذهنم میگفت یا باید بیای بیرون و آزادی داشته باشی یا بمونی و صبر کنی تا آپارتمان ساخته بشه. باز هم ذهن محدود و شرک. در حالیکه در نظام الهی ما محدود به یک راه نیستیم . بیشمار راه حل وجود داره.

    اینجا بود که فایل راهکار های دوره کشف قوانین زندگی خیلی به من کمک کرد . اینکه درست قانون رو درک کنم و طبق قانون عمل کنم. یادم میاد در یکی از مصاحبه ها هم که از شما در مورد دو راهی پرسیده بودن ، گفته بودین که این جور مواقع به نشانه ها توجه میکنید و طبق قانون عمل میکنید. به خودم گفتم عامل بیرونی مثل آدم ها و بخشنامه ها و قوانینی که وضع میکنند، هیچ نقشی در زندگی من نداره، من خودم دارم زندگیم رو خلق میکنم. در سیستم خداوند هیچ محدودیتی وجود نداره ، خدا محدود به زمان و مکان نیست ، محدودیت فقط در ذهن من هست. در دستگاه الهی همه چیز امکان پذیر و شدنی هست. چون خدا قدرت مطلق هست.در سیستم خدا بیشمار راه حل ساده وجود داره و فقط یک راه نیست.

    آدمها و قوانین اونها تغییر پذیر هست.

    باز ذهنم رو بررسی کردم، ذهنم میگفت الان که شرایط کاری خیلی خوبه ( البته این رو بگم این شرایط به خاطر گوش دادن به فایلهای شما ، محصول عشق و مودت و کار روی باورهای شرک آلود بوجود اومد و همینجا اول از خدای بزرگ و بعد از شما استاد عزیز سپاسگزام) .

    ادامه بدم: ذهن میگفت الان که شرایط خیلی خوبه ، بمون و صبر کن تا آپارتمان ساخته بشه و بعد برو. اما به خودم گفتم درسته که شرایط خیلی بهتر از گذشته هست اما عملا کار خاصی انجام نمیدم و از طرفی لحظه شماری میکنم که ساعت کاری تموم بشه و این مسیر درستی نیست. برای اینکه نتایج عالی تر به دست بیارم باید به کارم عشق بورزم و گذر زمان رو نفهمم . استاد من عاشق کارهای هنری مثل عکاسی و نقاشی و طبیعت گردی هستم و دوست دارم خلق کنم و کار اداری و تکرار با روحیه من سازگار نیست و بقا و روحیه شاد من در تنوع و آزادی در همه ابعاد هست و اینکه خلق کنم.

    و یادم اومد به حرفهای شما در مورد اینکه فریب شرایط به ظاهر مطلوب رو نخورید .

    باز هم شروع کردم به کار کردن روی باورها . اینکه قوانین آدمها و بخشنامه ها وحی منزل نیستند و قابل تغییرند. و فقط قوانین خداوند هست که هیج تغییری نمیکنه و انسانها در برابر او عاجز و ناتوانند. خدا از راههای متعدد و بیشمار راه به من ثروت و نعمت میرسونه چون وهاب هست و ثروت بینهایت و قدرت مطلق. چون من رو دوست داره و ارزش من رو میدونه. چون من لایقش هست . و برای او همه چیز امکان پذیره. البته این رو هم میدونم برای رسیدن به ثروت دلخواه و استفاده از اون در جهت زندگی بهتر باید تکاملم رو طی کنم و اگر باورهای من در مورد ثروت درست نباشه و در محیط کار بمونم و آپارتمان رو هم بگیرم از اون نمیتونم استفاده کنم و لذت ببرم.

    دنبال نشانه ها گشتم و از خدا خواستم هدایتم کنه.

    نشانه اول: هدایت شدم به کامنت امین در فایل ۱۰۶ سریال زندگی در بهشت و چقدر زیبا نوشته بود: داستان اردک شجاع که به محل زندگی شما مهاجرت کرده بود و آزاد بود و بر خلاف اردک های ترسو هر کاری که دوست داشت انجام میداد و نتیجه مهاجرت و شجاعتش رو گرفت و به واسطه اون، نعمتهای زیادی از افرادی که حتی قصد جانش رو کرده بودند گرفت.

    این فایل واضح به من گفت که عوامل بیرونی هیچ نقشی ندارن، به من گفت شجاع باشم و بیام بیرون و فقط روی خدا حساب باز کنم تا نعمتهای فراوان رو دریافت کنم از جایی که فکرش رو هم نمیکنم.

    نشانه دوم : از خواب بیدار شدم، ناخوداگاه این بیت از غزل ۲۸۶ حافظ به ذهنم اومد انگار توی خواب این رو یکی به من گفت: دوش با من گفت کاردانی تیز هوش ، وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

    گفت آسان گیر به خود کارها کز روی طبع ، سخت میگیرد جان بر مردمان سخت کوش

    و باید بگم این بیت همزمان شد با کامنت مرجان که همنام خودم هست در لایو قسمت ۱۶ مربوط به سریال زندگی در بهشت که نوشته بود : ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تایید کننده زیبایی ها و نعمتها ، مصمم شده اند تا نمود واضحی باشند از مفهوم فسنیسره للیسری . یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده اند برای احاطه شدن با نیکی ها و نعمتها( آیه ۷ سوره لیل). و این نشانه زمانی اومد که من داشتم در ذهنم دو دو تا چهار تا میکردم ، حساب و کتاب میکردم و اینکه چه کار کنم که به نفعم باشه و ذهن من هم که محدوده و فقط یک راه رو میبنیه وباعث شده بود فشار زیادی بهم وارد بشه و احساس نگرانی داشته باشم. بعد این نشانه اومد و گفتم درسته: هر چه آسون تر بگیرم و به خدا بسپارم کار بهتر پیش میره. برای همین تصمیم گرفتم که فقط فرم امتیاز آپارتمان رو پر کنم و خودم رو محدود شرایط بیرونی نکنم و وقتی جواب نامه بازخریدی اومد بیام بیرون. نتیجه رو به خدا بسپارم و توکل کنم و ایمان داشته باشم که من رو به بهترین مسیر هدایت میکنه. و اینجا بود که تاییدش هم اومد و اون فایل ۱۵۱ سفر به دور آمریکا بود:

    که اشکم داشت درمیومد به اینکه چقدر خدا به من نزدیکه و باهام حرف میزنه با گفتن و تایید کردن کارم با این جمله که برای مرتبه سوم تکرار شد: من رو آسون کن برای آسونی ها. و اینکه خودم رو از هر زنجیری آزاد کنم ، توکل کنم، رها باشم بدون وابستگی.

    ما ابزار، وسایل ، حیوانات رو میخواهیم که اونها در خدمت ما باشند نه ما در خدمت اونها. اگر قرار باشه من خودم رو اسیر شرایط بیرونی کنم دیگه نمیتونم به خواسته ام که پرداختن به کارهای هنری، خلق کردن در این زمینه، طبیعت گردی ، سفر و دیدن زیبایی ها و شگفتی های جهان هست ، برسم. دیگه نمیتونم طعم زندگی رو بچشم.

    پس به جای اینکه ذهن خودم رو محدود به داشتن یک آپارتمان کنم ، خواسته ام رو این طور میگم: من آزادی مالی ، زمانی و مکانی میخوام . درست مثل شما استاد و تحسینتون میکنم از این بابت. من ثروت زیاد رو برای بی نیازی و استفاده در جهت لذت بردن بیشتر از دنیای مادی میخوام، در جهت آسایش و رفاه بیشتر. فقط کافیه فرکانس درست بفرستم و تکاملم رو طی کنم .من میخوام آقای خودم باشم و هر طور دوست دارم زندگی کنم. میخوام طعم زندگی رو بچشم من میخوام رها باشم و دنیا رو تجربه کنم و خودم رو بهتر بشناسم. آگاهی کسب کنم و به خدا نزدیکتر بشم و آرامش داشته باشم.

    امروز آرزوم اینه که خداوندی که من رو همیشه هدایت میکنه به من کمک کنه که قوانین رو درست درک کنم و بتونم طبق قانون عمل کنم و در مسیر درست قرار بگیرم و با آگاهی و آرامش به خواسته هام برسم. به امید روزی که من در همین سایت اعلام کنم که محیط کارم رو که خیلی چیزهای خوب به من داد و قدردانش هستم رها کردم تا دنیای جدید رو تجربه کنم ، زیبایی ها و شگفتی های بیشتری ببینم . به امید روزی که باشکوه زندگی کنم و رها باشم از هر قید و بندی که ذهن محدود میسازه.

    خدایا شکرت برای این بیست و یک سال کار و استقلال مالی که داشتم . خونه خریدم، ماشین خریدم، ادامه تحصیل دادم، سفر رفتم و غیره.

    خدایا شکرت برای سلامتی و توانایی کار کردن.

    خدایا شکرت برای دوستان خوبی که در محیط کار پیدا کردم.

    برای گیاهان و گلهای زیبا در محیط کارم قدردانم .

    خدایا شکرت برای تمام نعمتهای ارزشمندی که به من دادی: آزادی و امنیت ، اون هم در شرایط فعلی ایران.

    خدایا شکرت برای استقلال شخصیتی و مالی، خدایا شکرت برای آرامش که قدرش رو خیلی میدونم چون در گذشته روزهای پر از اضطراب رو تجربه کردم. خدایا شکرت برای وسایل و امکانات رفاهی که دارم. برای توانمندی ها، استعداد ها و مهارتهایی که کسب کردم. خدایا شکرت برای سلامتی خودم و اعضای خانواده ام. خدایا شکرت برای طبیعت، خاک ، هوا،آب و نور و روشنایی. برای گیاهان و حیوانات

    و هزاران نعمت بیشمار دیگه.

    خدایی که هر چه دارم از اوست و بدون او هیچم.

    استاد عزیز برای فایل های ارزشمند از شما سپاسگزارم و برای شما آرزوی سلامتی، آرامش و آگاهی بیشتر دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    مرجان عرب مختاری سامی گفته:
    مدت عضویت: 2073 روز

    سلام ، ممنونم از شما . از همین الان خیلی به فکرش هستم که دنبال عکاسی و کارهای هنری برم.

    الان دو سال هست که دارم راجع به این موضوع فکر میکنم و تصمیم ناگهانی و عجولانه نبود.

    البته فقط بازخریدی نیست. یک شرکت پیدا کردم که چند ماه بیمه رو خودم رد کنم و از طریق اون شرکت با 21 سال کار بازنشست بشم.

    از شما دوست گرامی برای پاسخگویی سپاسگزارم و براتون آرزوی موفقیت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مرجان عرب مختاری سامی گفته:
    مدت عضویت: 2073 روز

    سلام به شما دوست گرامی.

    ممنونم که وقت گذاشتید و پاسخ دادید.

    من دوسال هست که دارم راجع به این موضوع فکر میکنم، قبلا همیشه غر میزدم اما از وقتی با این سایت آشنا شدم ، همون طور که شما گفتید روی نکات مثبت کارم متمرکز شدم و شکرگزاری کردم و دیدم به طور معجزه آسایی در محیط کار جابجا شدم به جایی خیلی بهتر.

    کاملا درست میگین و همون طور که استاد هم گفتن نباید ورودی مالی رو قطع کرد. برای همین من یک شرکت پیدا کردم که بیمه رو چند ماه از طریق اون بپردازم و با بیست و یک سال کار بازنشست بشم و فقط قصد بازخریدی نیست. این جوری منبع مالی من قطع نمیشه.

    در این مدت باقیمانده هر روز در محیط کارم فرکانس های مثبت ارسال میکنم و قدردانم بابت همه آنچه که از اینجا به دست آوردم و میبینم چقدر شرایط قشنگ تر میشه و همون طوری میشه که من میخوام. خدایا شکرت.

    در گذشته هر وقت به بیرون اومدن از محیط کار فکر میکردم علتش دیدن نکات منفی محیط کار بود که البته به خاطر فرکانس های نامناسب خودم خلق شده بود اما الان انگیزه من برای بیرون اومدن ، تجربه جدیدی از جهان مادی و زندگی جدید هست. در حال حاضر محیط کارم هیچ نکته منفی نداره و خدا رو شکر همه چیز خوبه و من کاملا راضی و خشنودم.هر جایی چیز منفی به نظرم بیاد، ناشی از روحیه تنوع طلبی من هست و گرنه به قول شما و طبق قانون اگر همین جا هم ،کارم رو با بالاترین کیفیت و عشق و علاقه انجام بدم هدایت میشم به آنچه که میخوام. هر چند تجربه اش هم کردم . این اواخر برامون در یک ساعت باقیمانده از زمان کاری، کلاس پینگ پنگ گذاشتن که خیلی عالیه. اتفاقات دیگری هم افتاد که کار در روزهایی از حالت تکراری در اومد و متوجه شدم که همه چیز از درون خودم داره سرچشمه میگیره.

    در نهایت از شما دوست عزیز سپاسگزارم و براتون آرزوی بهترین ها رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: