دیدگاه های زیبا و تأثیرگذار تعدادی از دوستان عزیزمان به عنوان متن انتخابی این قسمت:
الناز عزیز:
چه قدر تحسین کردم مادر جوزف رو که بعد از بازی پینگ پونگ اومد جوزف رو به خاطر بردش بغل کنه اما تا متوجه شد شما هم این قصد رو دارید، صبر کرد اول شما جوزف روبغل کنید. خدایا چی بگم از عشق و زیبایی های درونی و صلح درونی این مردم.
زهرا عزیز:
تصورش رو کنید تو روز تولدتون سایت رو باز کنید و بعد از چند روز انتظار کشیدن برای یک فایل جدید از سفر به دور امریکا
یهویی یک عکس با کیک بزرگ روی صفحه ببینید که اصلا انتظارش رو نداشتییید.
اخه کیک تولد کجا سفر استاد کجا!
واسم غیر منتظره بود اونم بخاطر اینکه روز تولدم بود خیلی خوشحال بودم
وای جشنتون با دوستان رو که دیدم انقدر از شادیه همه شاد شدم که انگار این تولد رو شما برای من گرفتید
خداجونم خیلی شادی اور بود برام که روز تولدم این فایل اپلود شده.
واقعا حس میکنم این همزمانی، کادوی خدا بود که از طریق سایت شما بهم داده شد برام خوشحال کننده و به موقع بود خدایاشکرت
استاد اون کلید هایی که خانوم شایسته ایجاد کردن بی نظیرن من با این کلید ها دارم به خودشناسیه بیشتر میرسم و ترمزهای پیشرفتم رو می شناسم و با رفعشون احساس خوشبختی رو تجربه میکنم.
فقط به این دلیل که با کمک آگاهی های اون کلیدها به درکی میرسم که می تونم رفتارم رو و عادت هام رو تغییر بدم
حامد عزیز:
شما استاد عزیز چقدر همیشه به دنبال سادگی و در عین حال لذت بردن هستین. چقدر راحت در کمپر مسافرتی زیبا فایل های سفرنامه را تدوین و آپلود میکنن و همونجا هم خانم شایسته به سادگی و خیلی راحت یک غذای متناسب با قانون سلامتی درست میکنن. همه چیز راحت ساده و لذت بخش. خدایا شکرت.
یکی از عادتهایی که من در با دیدن این سریالها در خودم ایجاد کردم، کارها را ساده سازی کردن هست. من هم از استاد جان یاد گرفتم که همیشه مسیر ساده تر رو انتخاب کنم که البته لذت بخش تر هست.
سودا عزیز:
تحسین میکنم این درخت بی نظیر کنار جاده رو که استوار و محکم، شاخه خمیده اش رو به اون سمت جاده ادامه داده بود
و چقدر این مردم تحسین برانگیز هستند که برای این درخت ارزش قائل شدند و زیر شاخش پایه گذاشتند و جاده رو از زیرش ادامه دادند
و اون نوشته زیبا روی پلاک که روش نصب شده بود در نهایت احترام و زیبایی خواسته بودند که:
از این درخت بالا نرید، آویزونش نشید، بلکه اگر می خوایید احساستون رو بهش ابراز کنید، بغلش کنید و از وجودش لدت ببرند.
چه دیدگاه و نگرش قشنگی..
با عشق و محبت درخواست میدند که مراقب این درخت باشند… هیچ تهدید و ارعاب نیست عشق میدند و عشق میگیرند
محمدصادق عزیز:
جالبی شهرها و ایالتهای آمریکا این هست که هر جایی که شما میرید یک موزه و یک مموریال هست که وقایعی رو که خیلی هم ازش نگذشته، مفصل توضیح داده
افراد میان و کلی از این صحنهها لذت میبرن و به نظر میرسه که سیستم گردشگری آمریکا خیلی خوب روش کار شده و از اتفاقاتی که خیلی هم ازش نگذشته انقدر خوب تاریخ سازی کردن و سیستم گردشگری راه انداختن…
کاری که ما می تونیم با توجه به عقبه ی تاریخی کشورمون ازش الگو بگیریم و سیستم گردشگریمون رو تقویت کنیم.
نکته مثبت بعدی چای گلابی و هل هست که اصلا اسمش میتونه طعمش رو برای من ایجاد کنه و حسش کنم که چقدر خوشمزه هست و یادآور محفل گرم خانوادگی ایرانی…
نکته مثبت بعدی لیوان های آبشار نیاگارا هستن که کلی خاطرات خوب سفری که به آبشار نیاگارا داشتید و داشتیم 0رو برام زنده کرد
نکته مثبت بعدی تعهد استاد به تهیه فایل برای سایت و تمرکزش رو سایت و بهبود هر روزه کارش هست.
و همینجا از استاد و مریم عزیز بابت تهیه فایلهای سفر به دور آمریکا سپاسگزاری میکنم که این روند زمان بر رو برای تهیه این فایلها طی میکنن
و این فایلها رو اماده میکنن
و باعث میشن کلی زندگی ما و زندگی خودشون بهتر و بهتر بشه و به ثروت و سلامتی و حال خوب بیشتر هدایت بشیم
محمد عزیز:
این خانواده رنگ وبوی صمیمیت میده نه رنگ وبوی اخباری که ازخانواده درغرب میشنیدیم
اینجاست که باورهای ادم به لرزه میوفته که مباداهزاران چیزدیگه روهم اشتباه دیده یاشنیدیم
استادیکی ازتصمیمات خوبی که بعدآشنایی باشماگرفتم عدم تماشاتلویزیون واخباربود
الان حدودسه سال هست که من اخبارودنبال نمیکنم
تعصب نصبت به هیچ فرقه وگروه ومذهب ندارم ویکتاپرست بودن رو مرکزتوجه و تمرکز خودم قرار دادم
راستش این همه ثروت ونعمت وجودداره به قول شمارونددرست زندگی براساس نعمت وسلامت وثروت بناشده واگردراین مسیر کمبودی هست باید به خودم و به باورهام مراجعه کنم تا بهتر و بهتر بتونم خودم روبشناسم
یه تغییر بزرگ دیگه من بعدازآشنایی با شما اینه که: مسیولیت زندگیم وبه عهده گرفتم وهیچ کس ومقصرنمیدونم
ممنونم بابت این تصاویرلذت بخش/
مشتاق همسفربودن باشماهستم …
ارشیا عزیز:
جقدر باحال بود که بجای اون باتری به باتری که تو ایران یادگرفته بودم و واقعا یکم زحمت داشت این باتری کوچیک اومده که بدون نیاز به کاپوت بالا زدن همزمان و استارتو کلی سیم بازی و خلاصه ادای ادیسونو در اوردنمیشه مسئله رو خیلی آسان تر از این حرفا حل کرد…
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD433MB31 دقیقه
به نام خدایی که خیر و شرم را بهم وحی و الهام میکند.
پرانرژی ترین سلام دنیا به پرانرژی ترین هم پاره های دنیا، روزتون، آدینهاتون به خیر و شادی باشه!
رسیدیم به قسمت ۱۵۲ سفر به دور آمریکای تحسین برانگیز، یکبار دیدمش یبار دیگه هم بریم ببینیمش!
امروز اومدم و دیدم که یکم ذهنم درگیره کارهای عقب مانده است. اومدم لیست کردم چهار مورد را، و به خودم گفتم که توی این شرایط الان یعنی با توجه به داشته هام، چکار میتونم براشون انجام بدم و خب انجام دادم و چهارمی هم روز شنبه ان شاا.. چون باید مدارکی تحویل بدم و اون روز هستند انجام خواهد شد و تا اون موقع ذهنم بازتر میشه به امید خدا. حالا نکته اش اینجاست که واقعا چقدرررر آدماااا و آدمایی هستند که این مسیری که دارند طی میکنند انقدر بهشون آلارم داده شده ولی توجهی نکردند، گوش نکردن به حرف دل به صدای قلب و همینجور به صدای اکثریتگوش دادند! به صدای ملت، از نجواها اطاعت کردند و همینجورر خب دیگه رفتند جلو و به حساب خودشون زندگی کردند، واقعا زندگی نمیکنند! این افراد یک زندگی ماشینی و روتین. خدای من!پ
حتی، من هیچ ایده ای برای شروع این کامنتم نداشتم فقط صبح دیدم یکم ذهنم درگیره گفت بنویس، نوشتم! گفت قدم بردار براشون، برداشتم! زنگ زدم! قدم برداشتم! انجام شد! و الانم که اومدم و شروع کنم دوباره این فایل پر از درس و آگاهی را ببینم حسم گفت در این مورد بنویس و نوشتم و بعد که این تیکه بالا را نوشتم قسمت دومشم که یک نتیجه گیری هستش بهم گفته شد به همین راحتی و سادگی این لحظهها مصداق عملی این بیت، « تو خود پای در ره بنما و هیچ مپرس که ره خود بگویدت که چون باید کرد.»
پس این درس اول منه، که به ندای دلم گوش بدم همیشه، خداوند همیشه داره با من صحبت میکنه و واقعا خیر من را میخواد، منی که جزیی از او هستم خود او هستم حالم خوب باشه، ثروتمند باشم، شاد باشم، سلامت باشم، فعال باشم.
و از خودم ممنونم که این لحظه ها را اینجا سپری میکنم و برای رشد خودم برای ورودی هام ارزش قائل هستم.
اما بریم سراغ خود فایل؛
من تشکر میکنم استاد جان مریم جان که این فایل را برای ما تهیه و تدوین کردید و آپلود، سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم.
بی منت فایل میگیرید بی منت تدوین میکنید و بی منت به اشتراک میذارید، این جریان این انرژی مثبت شما این کار شما منو یاد یک داستانی انداخت که همین دو روز پیش اتفاق افتاد و اگر من نویسنده ام الان رسالتم میتونه این باشه که درس و تاثیر مثبتی که گرفتم با شما به اشتراک بذارم، دو روز پیش خب اینجا ما توی خوزستان – شوش همسایه امون که توی خیابون بعدی ماست زنگو میزنه و میاد داخل تا به مادر سر بزنه اما یهو جا میخوره که مادرم رو زمین و متاسفانه از نگاه نامناسب و خوشبختانه از نگاه با حکمت وارش، تب مالت گرفته و میگه که اومدم پیش حاجی (مغازه سر نبش خیابان ما) تا خرمای سنتی ۹ کیلویی بخرم منتها اینجا نبودش و گفتم بیام بهت سر بزنم، و خب نمیدونستم اینجوری شدی .. خب ما اینجا آدما را اینجوری صدا میزنیم مثلا اگر بزرگترین شخص خانواده اسمش مجید باشه اگر مادر اون شخص بیاد میگیم مامان مجید مثل الان اومده .. و اگر پدر اون شخص باشه میگیم بابا مجید اومده .. به همراه مامان مجید پیش حاجی رفتیم و خرما را برداشتیم و موقع خدافظی داستانی برام گفت! داستان معاف شدنش توی سال ۴۷ – ۴۸ معافیتی که از جایی که حتی فکرشو نمیکرده! خب حاجی ما وقتی کوچیک بوده توی دانیال نبی خدمت میکرده به خلق خدا، اون زمان دانیال نبی حیاطش اتاق اتاق بوده تا زائرها که میومدن میرفته و طبق باورهاش خب اتاق ها را تمییز میکرده و یکی از اون افرادی که اون زمان میاد یک فرد نظامی به همراه خانواده اش بوده، زمان میگذره تا اینکه حاجی داستان ما زمان سربازیش فرا میرسه، به جایی میره که ۱۱۹۹ نفر دیگه هم بوده و با خودش ۱۲۰۰ میشدند یکی یکی توی اون حال و شرایط اسامی را میخوانند و به شهری که باید برای آموزشی برن فرستاده میشن، تا اینکه یهو چشم فرمانده که با تعریف حاجی یک شخص بسیار منظم و سرسخت مثل رضا شاه بوده تو چشم حاجی میوفته فرمانده به سمت مرد داستان ما میاد و حاجی گفت من داشتم میلرزیدم بابا که اون شخص اومد و ازم پرسید آیا من اهل شوشم؟ و من گفت همچنان که سرم پایین بود، بله، دوباره ازم سوال پرسید که آیا در زمان قبل تر توی دانیال به مردم خدمت نمیکرده؟ و گفت رومو کردم بالا و گفتم بله همینطوره، و یهو بغض فرمانده میشکنه و بهش میگه تو خیلی خیلی به من و خانواده ام لطف کردی من همونم اون روزها اون شرایط اون جور .. و حاجی گفت من نمیدونستم چی بگم فقط میتونستم لبخند بزنم .. فرمانده بعد از چند ثانیه بغض آلود بهش میگه برو، برو برو برگه هاتو بگیر برو بگیر و بیا من برات اخرین امضا را بزنم، تو باید معاف بشی تو معافی ..
مرد داستان ما، با اون لبخند جذاب و موهای سفیدش بهم گفت: محمد خان، دنیااا مزرعه آخرت پسر .. مزرعه آخرت، تا میتونی خوبی کن … تو میتونی خوبی کن … هر روزی که زنده ای و زندگی میتونی کنی سپاس گزار باش
خیلی این حرف هایی که زد برام درس داشت و حالا اینجا این عشق شما استاد جان .. همین بی منت های شماا .. خوبی کردن های شما .. کمک به خلق کردن های شما .. چیزی ندارم بگم فقط میتونم بگم سپاس گزارم و ممنونم ممنونم. الهی که رستگار باشید و سعادتمند.
+ چند وقت پیش یکی از دوستان از منی که تولید محتوا میکردم و ویدیو تدوین میکردم با گوشی، پرسید که محمد چطوری میشه نقشه به کلیپ اضافه کرد درست مثل همین اول فایل، خب من نمیدونستم جوابش را، اما الان تا دیدم و نشانه ی Google Earth را یافتم، رفتم و ته توشو درآوردم و بهش پیام دادم که چکار کنه! واقعاا پسر تحسین برانگیز این ساخت پروژه توسط این قسمت از گوگل بزرگ چقدر قشنگ چقدر قشنگ چی بگم باریکلا چه ذهن های خلاقی و چقدر خوبه و خداروشکر میکنم که شما هم هدایت شدید برای ساخت فایل از این ویژگی استفاده کنید. عالیه عالیه. یوهووو
به به خانواده ی رایان عزیز که مهاجرت کردند به این شهر بسیار بسیار زیبا که شهری هم هست که متولد شدند، کنزاس سیتی.
خوشحالم که استاد جان صداتون را میشنوم از آمریکا! (خنده)
واوو لوک دو متر و پنج سانت! یعقوبم ۲ متر باریکلاا باریکلا چقدر تغییر! حالا اینا بیرونی هستند چه تغییراتی درون بچه ها و این خانواده بینظیر بوده!
محمد صادق یکی از اعضای فوق العاده این سایت خانواده است که شما اسمشو بردید استاد جان، واقعا از خواندن کامنت های محمد صادق توی این سال ها توی این دانشگاه واقعا لذت بردم و میبرم و خواهم برد اگر عمری باشه. دمت گرم محمد جان که بسیار زیبا میبینی و بسیار زیبا می نویسی، عاشقتم من.
دو نکته مثبت و تحسین برانگیز، یکی تمییزی و نظافت هر جایی بوده که تا الان از آمریکا دیدن خب واقعا تحسین برانگیز، و دومی توی دقیقه ی ۲ یک محیط بزرگ چمن و یک میله و یک پرچم برافراشته زیبای آمریکا، من یک عشق میبینم یک احترام ویژه به کشور به پرچم این کشور به قانون این کشور، چقدر لذت بردم و میبرم از وقتی که خیابون ها را روستاها را میریم میبینم که هر خونه ای یک پرچم برافراشته کشور مقدس خودشو داره آمریکای متحد و این قشنگ و این تحسین برانگیز.
چه درخت پیر ولی فانی (شوخی)! هه هه، اره چقدر قشنگ چقدر در صلح و زیبا و هماهنگ یک برگه نوشتند و چسبوندند به درخت، اقا جان محض رضای دخترون خودمو تو گل میپیچونوم .. نرید بالا از من اگر برید و ببینند بازوهای منو قطع میکنند. ولی خب بغل اوکیه .. و منم چقدر بغل کردن را دوست دارم یک حس فوق العاده ای بهم میده .. و البته بوسیدن را .. و چند وقت پیش یک شخصی را دیدم که توی خیابون میاسته و نوشته اگر کسی نیست شما را بغل کنه من شما را بغل میکنم یک همچین چیزی و به همین شکلم با همین ایجاد ارزشی که میکند داره ثروت هم میسازه .. واقعا این دنیا شگفت انگیز ..
یکبارر کامل نوشتم این متن را با داستان های فوق العاده با متن فوق العاده که خواهر زاده ی کوچک بنده میاد و فرتی دستش باید بره روی پاور هیچ دیگه … نمیدونم حکمتی داشته حتما اولش گفتم بیخیال دیگه نگاه نمیکنم و نمی نویسم اما میگم بیا محمد تسلیم باش سخته آره پدرت در میاد ولی خب بیا ببین ته تسلیم بودن چه حسی داره چطوریه من نمیدونم چرا این اتفاق افتاد حکمت حکمت خیر خیری داشته …
واو! چه سازه ای ایستگاه قطار این شهر! جالبه که انقدر ساکت و آرام اصلا هیشکی نی! چه سقف بزرگ و زیبا نگاری دارد.
در تصویر بعد نشان یادگار جنگ جهانی اول، و من امیدوارم هرگز هیچ جنگی صورت نگیره که بخوادم یادگاری ازش بمونه. صلح را من انتخاب میکنم.
به به تراک کمپر زیبا را میبینیم و بچه ها که دارند بازی میکنند و استاد جان توی کمپر در حال ادیت فایل ها می باشد، چه لپ تاپ قشنگی من فکر کنم اولین باره اینو میبینم چه کیفیتی داره چه تصویری میده ایول، و مریم جانم که با عشق قلب برای ما درست میکنه نه نه اصلا کافی نیست این (خنده) آسمون را دیدید؟! ماه بود هاا .. این روزها واقعا شگفت انگیز آسمون پاییز یک سمت خورشید در حال غروب مخالف اون ماه در حال طلوع …
پلنت فیتنس تحسین برانگیز با بیش از ۲۰۰۰ هزار شعبه، چقدر خوب که مسئله ی حمام و ورزش و اینترنت پرسرعت جفت و جفت شد خداروشکر.
چه آشپزخونه ی بینظیر و کوچیک و جمع و جور کمپر، ممنونم مریم جان برای این چینش چقدر صلح از شما دریافت میکنم.
و چه با عشق چایی گلابی – هل ایرانی درست تو قلب آمریکا برای ما درست میکنید و تعریف میکنید و میخواید که توجه امون روی زیبایی ها باشه، و این لیوان ها یار قدیمی که از آبشار نیاگارا به همراه ما اومدند، چه خاطره و لبخندی را میاره، منم وقتی وسایل سفریم را میبینم که جاهای مختلف ایران زمین را رفتم و کمپ زدم میبینم یک حس خیلی خوبی بهم میده که لحظه هام را بیشتر میسازه شکر خدا .. واقعا خداروشکر میکنم به خاطر نعمت سفر …
یک ویژگی مثبت دیگه که میبینم این سپاس گزاری شماست استاد جان برای هر کاری که هر کسی برای شما انجام میده سپاس گزاری میکنید و این زیباست …
توی تصویر بعد درست زمانی که مریم جان داره این وسیله را که جای مناسبی نداشته انگار، پیدا میکرده همون لحظه شخصی میاد و میگه من ماشینم مشکل داره و درخواست کمک میکنه و حل مسئله ی اون روشن شدن موتور ماشین دقیقا با همین ابزار که جای مناسبی براش نبوده تا اون لحظه حل میشه .. آیا واقعا ما در زمان و مکان مناسب نیستیم؟! چرا هستیم، و من دارم یاد این شعار ثابت این سفرمون میافتم .. این همه پارکینگ این همه جا این همه زمان اون وقت ما اینجا باشیم اونم باشه و این مسئله پیش بیاد .. نه واقعا هیچی اتفاقی نیست .. خداروشکر
خداروشکر برای این هوا برای این کمک دلم بارون میخواد .. بارون بارون تند و تیز و طولانی …
وقتی میزنم روی نشانه های امروزم خیلی وقتا فایل های سفر به دور امریکا یا سریال زندگی در بهشت میاد و اون موقع که استاد را با اون اندامش میبینم و همون لحظه اندام جدید استاد میاد توی ذهنم و یک مقایسه میکنم میبینم تفاوت را! میبینم تغییر را .. واقعا تبریک میگم به خاطر این اندامی که ساختید به راحتی و سادگی ..
و توجه کردید پارکینگ پر از ماشین و ثروت و فراوانی ؟ این دعا را میکنم که ان شاا.. همیشه انقدر تغییر کنیم که زندگی امون در تمام ابعاد از فراوانی پر بشه که این طبیعی ترین شکل زندگی هست .. طبیعیه که سالم باشی طبیعیه که ثروتمند باشی طبیعیه که شاد باشی .. و امیدوارم که این طبیعی بودن را بیشتر هر روز تجربه اش کنیم.
این فروشگاه به این بزرگی هوم د پوت، چقدر از دیدن فروشگاه حس فوق العاده ای بهم دست میده .. همه چی هست اینجا ..
واقعا عاشق خرید کردنم ..
و چقدر جالب که استاد میاد برای حل مسئله اش به اینجا و وقتی که مسئله را توضیح میده قدم بعدی بهش گفته میشه …
این خیلی فرق میکنه که تمرکز تو روی چیه روی خود مسئله یا حل مسئله. و این حال خوب نشان از درستی تمرکز روی جای درست.
هالووین چیست؟؟ بذارید در این مورد یکم تحقیق کنم چیزی که هر ساله میبینم ولی اطلاعی از فلسفه و تاریخش ندارم …
هالووین جشنی که هر ساله توی ۳۱ اکتبر ( ۹ آبان) توی آمریکای شمالی و بسیاری از کشورها برگزار میشه، با پوشیدن لباس های مخصوص و کدوتنبل های با شکل خاص خب راستش تحقیق کردم اگر فکر میکنید که قرار در موردش اینجا بنویسم بدونید سخت در اشتباهید (خنده).
فقط این نکته را که برای همین جشن، هر ساله چقدر ثروت خلق میشه چقدر محصول تولید میشه.
توی تصویر بعد اومدیم که برای خانواده ی رایان یک ست کامل از بهترین نمونه ظرف – ست بگیریم به عنوان هدیه و این سوال را میخوام بپرسم از خودم که کیه که میتونه ببخشه به راحتی؟ کسی که داره ..
به به مبارک باشه این لباس های قشنگ.
به این فکر کن که ماشینی طراحی شده که برقش میتونه یک خونه را روشن کنه! really
توی لحظه ی ۲۱ دقیقه ای این فایل، فقط ابرهاا را ببینید … الله الله
توی تصویر بعد، ما از ماشین پیاده شدیم و جوزف را میبینم که میره برای مسابقه بیس بال خفن، رایان چطوری مرد؟
اقا جان چرا باید جوراب جوزف صورتی باشه و بعد سر و صورتشونم صورتی کنن؟! چرا آخه .. اخه دیروز دقیقا من رفتم الکترونیکی تا یکی چیزی بخرم و دیدم یهو چشمم به چراغ مطالعه خورد و چراغ مطالعه ی مورد نظر که خریدم صورتی بود! دقیقا ( هر چند بعد توی مسیر کلی با خودم حرف زدم و خودم را برای رنگ های دیگه ترغیب کردم و برگشتم و سفیدشو آوردم! – لبخند – ) هیچی اتفاقی نیست!
دوست دارم کامنت های بچه ها را بخوانم .. و نگاهشون را ببینم.
خداروشکر که بازی را برد جوزف و حالا ما دعوت شدیم به یکی از قدیمی ترین بار بی کیوهای شهر .. این تمرین عزت نفس هاا .. ببری و به خودت جایزه بدی .. داری به جهان میگی من ارزشمندم …
پینگ پونگ چه حالی میده، چه آمادگی همه اتون دارید. در مورد خانواده ی رایان خب اون زمانم که اولین بار دیدمشون کلی تحسین کردم پدر و مادر این خانواده را .. یعقوب که شروع کرد با حرفای استاد به تولید محتوا کردن .. هر کدام از این بچه ها شخصیت خاص خودشون را دارند در کنار هم برای هم احترام و ارزش فوق العاده ای قائل هستند و البته که هر کدام مسیر خودشون را دارند میرند و این بینظیره. وای خدای من …
این اتاق بازی را ببین جایی که ۴ نفر دارند هوپ کورن چی بود؟! دارند بازی میکنند در و دیوارو نگاه کنید؟! چقدر حس ورزش میده بهت واقعا اینجا واقعا هیچی کم نیست .. اهمیت داده شده به بازی بچه ها به بازی پدر به آرامش مادر خونه ..
توی تصویر بعد یعقوب برامون از درام آکوستیک میگه و مینوازد .. ممنونم عزیزم
و من چقدر خوشحالم که از ۱۵ سالگی با گیتار آشنا شدم و یک مدتی را به کلاس رفتم و بعد از اون مدت برای همیشه برای خودم می نوازم و میخوانم و لحظه های زیادی را با سازم و آوازم به بالاترین حال و احساس رسیدم که بارها و بارها هم این لحظه های قشنگم را با دوستانم به اشتراک گذاشتم … تا اونا هم متصل تر بشند .. گیتارم درست بغلم هست نگاهش میکنم و ازش تشکر میکنم .. گیتار جانم .. ممنونم برای این همه سال ها … لحظه هام را که بیشتر از همیشه ساختی .. عاشقتم ..
دوستون دارم
ممنونم که تا اینجا منو همراهی کردید.