سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 155

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صالح عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چند روزه دارم روی رهایی و تسلیم و فقط روی حس خوبم کار میکنم نتیجش شگفت زده کرده منو

در زمان و مکانی هستم که تقریبا همه دارن از کسادی بازار مینالن همه همکارا و کاسب های دیگه اطرافم اما من وقت ندارم سرمو بخارونم دوتا نیرو دارم و به فکر سومی هستم و این از فضل پروردگارم هست

به خدا گفتم خدایا دوس دارم یه رابطه همراه با عشق و مودت رو تجربه کنم دیگه بقیه اش باتو

به خدا گفتم دوس دارم تو هر شهر جهان یه شعبه داشته باشم دیگه بقیه اش با تو

به خدا گفتم دوس دارم در سلامتی کامل تا لحظه اخر زندگیم سپری کنم دیگه بقیه اش با تو

به خدا گفتم دوس دارم بهترین حال و احساس رو در تمام زندگیم داشته باشم دیگه بقیه اش با تو

و از اونجایی که خداوند هرگز بر خلاف وعده اش عمل نمیکنه دارم توی رهایی و سپردن به خدا حرفه ایی میشم و به میزانی که تو این کار حرفه ایی بشم نتایج بهتر و بهتر میشن

خداوند وعده ثروت و فزونی داده

خداوند گفته بر ماست که شمارو هدایت کنیم

خداوند گفته اگه مومن باشی و عمل درست انجام بدی نه ترسی خواهی داشت و نه غمی

خداوند گفته زنان پاک برای مردان پاک

خداوند گفته اگه صابر باشی بر ۲۰۰ نفر برتری داری

خداوند گفته هر خیری به تو برسه از منه

خداوند گفته هرچی خودت بخوای همون میشه

خداوند گفته روزی میدم که نتونی حساب کنی

خداوند خیلی قول های خوبی بهم داده و در نهایت گفته به شرطی که توام به من ایمان بیاری و منو اجابت کنی

من چطور میتونم خدارو اجابت کنم

با رهایی

با احساس ارامش

با خیال راحت و اسوده از مسیر لذت بردن

با این تفکر که به همه چیزایی که میخوام میرسم

با سپاسگذاری به خاطر امروزم به خاطر خواب اروم دیشبم به خاطر نور افتاب زیبا و سکوت ارامش بخش شب

به خاطر این زمین پر از خیر برکت

به خاطر خونی که تو رگهام در هر لحظه باسرعت در حال عبورن

به خاطر اینکه وقتی حواسم باشه یا نباشه خواب باشم یا بیدار نفسم کشیده میشه

به خاطر چشمهای زیبام

به خاطر اینکه میتونم سپاسگذار باشم سپاسگذارم

چون در گذشته ناسپاس مشرک و کافر بودم

استاد اینکه گفتی وقتی نجواها اذیت میکنن بزنین به جاده رو دوس داشتم من شمال زندگی میکنم هر چند وقت میرم لب دریا و ساعتها به دریا خیره میشم از دریا یاد میگیرم از اسمون یاد میگیرم از مورچه از مرغ ماهی خار از درخت پرتغال از شما بیشتر استاد تا ابد شاگردتم چون حرف حساب میزنی

دوستت دارم

سفر خوبی داشته باشی ایشالا سفر به دور دنیا رو استارت بزنی

 

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    266MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

303 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسل» در این صفحه: 1
  1. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2354 روز

    سلام به همه دوستای عزیزم. سلام به استاد و مریم عزیزم

    خداروشکر میکنم بابت همسفر شدن در این سفر جذااااب و لذت بخش. هر بار که خبر انتشار فایل سفر به دور امریکا رو میبینم، با ذوق و شوق که دیگه کجاها رفتین، میام دانلود میکنم و از زیبایی های فوق العاده ای که باهامون به اشتراک میذارید لذت میبرم. از صحبت های استاد و مریم جان که چقد با اگاهی تمام صحبت میکنن و همین آموزه ها و تجربه هاشون رو با اشتراک میذارن، لذت میبرم. و از تجربه هاشون درس میگیرم. بزرگترین درس این سفر برای من، توحید عملی بود. اینکه خواسته هام رو چطور بیان کنم و چطور شجاعانه رها کنم تا هدایت بشم. تک تک مسیرهای شما تماما هدایتی انجام شده و این خیلی فوق العاده و معجزه واره که چقد با برنامه هدایت شدید!!! برام واقعا جذابه که پا به جاده ای گذاشتید که نمیدونستید مقصد کجاست و با توکل به هدایت خدا به زیبایی ها و تجربه های قشنگ حرکت کردید. تو این فایل گفتید که ادم باید اول خواسته اش رو مشخص کنه. منظور از خواسته، جنس اون خواسته بود. نه فرعیات. جنس خواسته مثل حس خوشبختی و لذت بردن از بودن با یه نفر دیگه. حس موفقیت در هر مسیری که با قاطعیت توش پا گذاشتم. خواستن بودن در جاهایی که به معنای واقعی احساس خوب دشته باشم. این ارزشمند ترین آگاهی در بین تمام آگاهی های این قسمت بود. یادمه چن سال پیش به دلایل مختلف از نظر احساسی به یه پسری چسبیده بودم که حتی باهاش ارتباطی هم نداشتم. و چقد تلاش میکردم که به دستش بیارم و هر بار که بیشتر تلاش میکردم، بیشتر دور میشدم و آخر سر قاطعانه فهمیدم که اون اصلا از من خوشش نمیاد. یادمه احساس پوچی میکردم. و طبق معمول که آدما سرشون به سنگ میخوره یا به دردمندترین حالت خود میرسن، به خدا رو میکنن، هر شب شرو کردم به درخواست کسی که باهاش راحت باشم، بگم بخندم، برام له له بزنه، عاشقش باشم و عاشقم باشه و … و چون هیچ گزینه دیگه ای تو ذهنم نبود، کلا با تصورات خودم رها بودم. بعد کالا هدایتی به سمت پروژه ای هدایت شدم و با پسری آشنا شدم که فراتر از خواسته هام بود. بسیار مهربون، بسیار آروم که همیشه از نظر آرامش، الگوی خودمه. بسیار دست و دلباز و کلا فردی بود که باهاش از همه لحاظ احساس آرامش میکردم. وقتی اون پسره درمورد احساسش به من گفت و اینکه متقابلا من هم همون احساس رو داشتم، واقعا ذوق کرده بودم و فقط میگفتم که تو رو خدا برام آورد. و دیگه برای بقیه خواسته هام مصمم تر شده بودم. این یه تجربه عالی و به یاد ماندنی من بود از یه هدایت فوق العاده شیرین. وقتی این داستان رو تعریف میکنم به خودم یاداور میشم که همیشه باید فقط خواسته ها رو بخوام.و از بازگو کردن اون خواسته ها برای چندین و چندین بار برای خودم، از حس کردنشون لذت ببرم و بعد رها کنم. در حین این رهایی از زیبایی های کنونی لذت ببرم و به مسیرهایی که خدا الهام میکنه حرکت کنم و هیچ وقت برده شیطان و ذهنم نباشم.

    مثل شما رها و آزاد به جدیدترین و جذاب ترین مسیرها هدایت بشم که بهم خوش بگذره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: