سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 155

به نام نور اسمان و زمین …

سلام استاد من سلام رفیق من همراه این روزای من

استاد چطوری میشه که یه مسئله ای واسم پیش میاد و شما به یه روز نرسیده درموردش فایل ضبط میکنید

جز اینه که دست خدا این وسط بوده ؟

جز اینه که میخواد من از بندگانی باشم که بهش نعمت داده میشه ؟

یکم سختمه اما باید بنویسم که یادم نره این تعهدو ردپام بمونه واسه نسترنی که وقتی برگشت به این کامنت نگاه کنه به خودش افتخار کنه

من دوروز پیش بعد 4 ماه فردی که باهاش تو رابطه بودم رو دیدم و باهم چشم تو چشم شدیم از دور

و یه سری نجواها اومده تو ذهنم و کنترل کردنش خیلی واسم سخته و دارم واقعا تمام خودمو میذارم که از مسیر درست خارج نشم اما امان از این نجواکه حتی تو این دوروز تا این حد پیش رفتم که دلم فقط میخواد اون برگرده و دوباره شروع کنیم ولی حدودا از صبح امروز این فکرو رها کردمو باز گفتم

الخیر فی ما وقع

وقتی حرف از هدایت زدین انگار داشتم خودمو و اتفاقات الان زندگیمو میدیدم استاد

من میخوام ازاد باشم ازاد از هرچیزی از فکر از ناراحتی از بت کردن دیگران

من میخوام تو رابطم عشق واقعی رو تجربه کنم من میخوام از کنار هم بودن لذت ببریم

وقتی کنار همیم ارامش بگیریم

و من نمیتونم به این خواستم برسم تازمانی که بچسبم به فرد قبلی

مثل اون مثال که تو فایل عشق واقعی گفتین

استاد من میخوام برنج بکارم و برداشت کنم میخوام خدا هدایتم کنه به زمین حاصلخیزی که برنج بکارم

من نمیتونم تو کویر بمونم و برنج بکارم

خدایا من خیلی ناتوانم دربرابر علم تو در برابر اگاهی تو خدا جونم رب من فرمانروای من نور من

هدایتم کن من هیچ چییییییی نمیدونم من تسلیمم در برابر تو قدرت تو

من نمیخوام به دردای گذشتم برگردم من وتو با هم کلی تلاش کردیم که ار اون حال دربیام و دختر قوی تری بشم

الان که اون فردو دیدم موقع عمل کردنه موقع نشون دادن ایمانه زمانیه که باید به حرفای استاد گوش کنم

من باید دست خدارو باز بذارم بهش اجازه بدم منو بذاره رو شونه هاش نوازشم کنه دستامو بگیره ببره یه جای خوب ببره همونجایی که من میخوام

اونجایی که نسترن تو ارامشه اونجایی که خدا مدیره و نسترن گوش به فرمانه

انصافا کار سختیه موقعی که باید رها کنی رها کنی اما میدونم این رها کردن پاداشش ارامشه منه پاداشش رفتن تو دل ثروت و نعمت و عشق واقعیه

اینو تو یه کامنت دیگمم گفته بودم چند ماهه قشنگ دارم احساس میکنم که انگار یکی داره تک تک صحنه های زندگیمو برنامه ریزی میکنه تا همونی بشه که من میخوام

ازنوع دوستام که تو یه کلاس دانشگاه میافتیم از کتابایی که خوندم فایلایی که میبیبنم

من از خدا خواسته بودم خدایا من اون فردو تو بهترین زمان و مکان ببینم و قطعا خدا صلاح من دیده که تو اون حالت و اون زمان هردو همو دیدیم

و ممکنه بارها همو ببینیم یا نبینیم دیگه چون تو یه جا رفت و امد میکنیم

زمان بندی و هر اتفاقی قراره بیافته دست تو باشه من نمیخوام دخالت کنم

خدایا من میخوام عشق و ارامش واقعی رو تجربه کنم دیگه بقیش با توعه که اون فرد فرد قبلی باشه یا یه انسان دیگه که باهاش وارد رابطه میشم

و خدا میداند و شما نمیدانید

به خودت قسم که پذیرفتم دربرابر قدرت تو هیچی نیستم پس انقدر واسم اتفاقای خوب بیار که حتی تو خوابمم ندیدم من منتظرم

سخته اولش ولی تمام سعیمو میکنم که تمرکزمو از ناخواستم بردارم و روی عشق و فراوانی بذارم میدونم امید دارم بهت نور راه من

تو بارها دستمو گرفتی الانم بهم قدرت بده که باهم از پس همه چی برمیایم رب من

خیلی راه دارما ولی میخوام انقدر به خودت تکیه کنم میخوام انقدر نسترن قدرتمندی شم که

اخ که چه نسترنی بشم

خدایا قلبمو پاک کن از قدرت دادن به هرکسی غیر خودت

به زودی قراره اتفاقای خوبی بیافته من مطمئنم من بوی ایمان و عشقی که داره میادو حس میکنم و زمانی که اتفاق افتاد میام واستون مینویسم

استاد ارومتر شدم با فایلتون عاشقتونم و قول میدم بهش عمل کنم قول عباسمنشی میدم