سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 155

سلام استاد عزیزم و سلام مریم زیبا و نازنین. چقدر لذت میبرم از این سفرنامه و چقدر چشم انتظاری میکنم برای دیدن قسمت جدید سفرنامه.

جهان هستی به همه ی ما یک مریم بدهکاره! یک همدم و همراه، یک دوست، یک رفیق، یک همکار، یک عشق ، یک زیبا، یک سادگی و قشنگی، یک حس خوب آرامش،یک عزیز دل،

یک مریم….

کسی که اینقدر به قانون درست عمل کرده و اینقدر در فرکانس درستی قرار داشته و روی خودش کار کرده و باورهاش رو تغییر داده جهان هم متقابلاً پاداش بزرگی بهش داده و شده یار و یاور استاد عباس منش، یار و یاور و هم مسیر کسی که صدها هزار، یا شایدم میلیون ها نفر آرزو دارن فقط این انسان رو از نزدیک ببینند چه برسه که باهاش زندگی کنند و لذت ببرند!

به قول استاد عباس منش همه ی ما وظیفه ی گسترش جهان هستی داریم، و شما شاید ندونی که با این کارت با این مستندسازی از سفرها، نشان دادن زندگی سراسر زیبایی استاد عباسمنش، چقدر داری به گسترش جهان هستی کمک می‌کنی چقدر داری مارو با دنیایی بینظیر و زیبا آشنا میکنی و چقدر خواسته هایی در ما شکل میگیره که ما هم این زیبایی ها و قشنگی ها رو تجربه کنیم.

همه ی مردها به مریم هایی و همه ی زن ها به سید حسین هایی در زندگی احتیاج دارند و هیچ انسانی تنهایی و بدون یاور و همراه و عشق و عزیز دل در زندگی موفق نخواهد شد.

این اولین سفرنامه ای هست که من دارم از همون قسمت اول دنبال میکنم و اینقدر برام لذت بخش بود که تصمیم گرفتم وارد فایل های سفر به دور آمریکا بشم و از همون قسمت اول ببینم و لذت ببرم. سفر اول شما با استاد، مایک و Rv و اینکه چقدر بینظیر زیبا و لذت بخش. باور کنید بیرون که هستم و سرکارم لحظه شماری میکنم کی برگردم خونه و سفرنامه ببینم! آبشار نیاگارا، استیت پارک ، شستن Rv، باغچه ی زیبای بورلی، غذا دادن استاد به سنجاب ومرغ های دریایی، غذا پختن شما، پیچک ها و آهوی زیبا و….

نمی‌دونید چقدر لحظه های قشنگی برام رقم زدید.

با دیدن این زیبایی ها لبخند از روی لب هام محو نمیشه وفقط خداروشکر میکنم بابت زیبایی هاش…

استاد عزیزم دیشب خواب عجیبی دیدم ، خوابی که برای من به معنای یک معجزه و الهام و هدایت تلقی می‌شد!

من دیشب خواب دیدم در یک زمین پهناوری هستم وغیره از خودم خانواده ام همراه من هستند. من قدرت عجیبی داشتم به این معنی که آرزوهای خانواده ام را می‌توانستم برآورده کنم. یکبار خواهر بزرگم و برادر بزرگم از من خواستند به آسمان و دیدار خداوند بروند من چشم ندیم را بستم با آرامشی که تمام وجودم را احاطه کرده بود از خدا خواستم و ما لحظه ای بعد در آسمان بودیم کنارهم و چقدر حسی عجیب و سبکبال به من دست داد. دیگر متوجه چیزی نشدم تا اینکه دوباره در زمین فرود آمدیم!

خاله ام از من خواست به مکه برود! من چشم هایش را بستم تمرکز کردم و انگار از قلبم نوری به بیرون می‌تابید انگار تمام آرامش دنیا در قلب من بود از خدا این خواسته را خواستم اَبری از آسمان به زمین آمد جلوی پای ما ایستاد من و خاله ام سوار ابر شدیم و در کثری از ثانیه به مکه وارد شدیم و دیدیم که مردم به دور کعبه در چرخش هستند! دوباره وارد آن زمین پهناور شدیم! اینبار مادرم از من خواست که برادر و خواهر بزرگم که سالها پیش فوت شده بودند را ببیند! باز هم من تمرکز کردم و با تمام وجودم از خداوند خواستم، چشم هایش را باز کردم و دیدم تو پروانه ی بسیار بسیار بسیار زیبا به سمت من و مادرم در حرکت هستند، مادرم دستش را دراز کرد و پروانه ها روی دست مادرم نشستند. اینجا از خواب پریدم و این خواب برخلاف خواب های دیگه که خیلی زود فراموشم میشه خیلی خوب در ذهنم موندگار شد!

واقعا از صبح که بیدار شدم حس عجیبی در من شکل گرفته یه حس رهایی، حس اینکه من تنها نیستم، انگار یک نفر تو قلب من نشسته و داره بهم میگه بخواه!

به نظرم این خواب یک نشانه اس برای من خدا از طریق این خواب داره بهم میگه با تمام وجود و با ایمان قلبی از من درخواست کن من پاسخ میدهم! من فقط چشم هام رو میبستم با تمام آرامش قلبم باز میشد و من درخواست میکردم و خداوند در کسری از ثانیه پاسخ می‌داد! یا چند ماه پیش خواب دیدم کنار رودخانه ای روان و بسیار زلال و پاکیزه وگوارا اینقدر زلال زیبا که کف رودخانه مشخص بود ایستاده ام و به ماهی های زیبایی که درون آب شنا میکنند نگاه میکردم و لذت می‌بردم!یا اینکه دو هفته پیش خواب دیدم درون برکه ای بزرگ و بسیار زلال و زیبا که سراسر نور بود در حال آب تنی کردن هستم منی که شنا بلد نیستم اما غرق نمی‌شدم با اینکه کف برکه مشخص بود که بسیار عمیق است!!

استاد من در این تقریبا چهل روزی که وضعیت کشور نابسامان شد، بسیار بسیار حواسم بود که از مسیر درست خارج نشم. فضای مجازی که خداروشکر فیلتر شد و من تمام تمرکزم رو گذاشتم روی سایت و روی فایل های دانلودی و سفرنامه و لایو های استاد عباس منش. در این مدت هیچ اخباری رو در مورد شرایط از هیچ کجا دنبال نکردم. با اینکه بیشتر شهرهای ایران شلوغ بود اما بطور معجزه واری در شهر ما هیچ شلوغی نبود و مثل همیشه مردم در آرامش کامل داشتن زندگی می‌کردن! شما تو چند قسمت قبلی سفرنامه گفتید اینجا و در این لحظه جهان هستی غربال گری می‌کنه و مشخص می‌کنه که چه کسانی از بدنه ی جامعه جدا میشن و به سمت خوشبختی و آرامش و سلامتی هدایت میشن. گفتید پاداش های بسیار بزرگی درانتظارشونه!

این خواب ها هم برای من نشانه ای بود که پاداشهای بزرگی در انتظارمه و مسیر من مسیر درستی هست که با هدایت الهی طی میشه و من دارم از زندگیم لذت میبرم…

خدارو سپاسگزارم که من رو به سمت شما هدایت کرد تا در گمراهی و جهل نمانم و به سوی نورو خوشبختی رهسپارشوم.

منتظر فایل های جدید سفرنامه هستم.

خدا یار و یاورتان

برای پاسخ دادن وارد شوید