سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 155

بنام نامی الله.

سلام استاد عزیزم،سلام مریم جان ،

ممنونم از این فایل های زیباتون که تماما تمرکز روی زیبایی هاست ،

قانون:توجه به زیبایی ها=هدایت به سمت زیبایی ها

چقدر این مفهوم اولش برام نامفهوم بود اما هرچقدر دارم روی خودم کار میکنم میفهمم این همه چیزهههه همه چیز ،این یک قانونه بدون تغییر خداونده:)

استاد گفتید تجربه خودمونو از تسلیم بودن بگیم،اول میخوام بگم تسلیم یعنی چی،بنظرم یعنی اینکه خدا ،من نمیدونم،تو میدونی

یعنی اینکه خدا من بلد نیستم ،تو بلدی.

چسبیدن به خواسته مارو از خواسته دور میکنه ،اینکه اولین قدمو برداریم ،اما دیگه بهش نچسبیم ،و ادامه مسیرو بسپریم به الله ،یادمه وقتی شروع کردم روی باور هام کار کردن ایده اومد که ثروت فرکانسه ،تو باید بری تو فرکانسش و اینکه کاری رو که انجام میدی اگه با عشق و علاقه باشه لاجرم ثروتع میاد،ایده اومد که برو دنبال طراحی و نقاشی ،من به حرف قلبم گوش دادم و تصمیم گرفتم برم طراحی و معماری یاد بگیرم اما هیچ ایده ای نداشتم ،نمیدونستم کدوم کلاسو باید برم ،اصلا نمیدونستم تو شهرمون کدوم کلاسا هست اصلا هست همچین چیزی که آموزش بده ،خیلی پرسیدم تو اینترنت سرچ کردم اما شرایطشون جوری بود که با من همخوانی نداشت،روزا ها راجبش فکر میکردم و انصافا قدمم برمیداشتم اما به یه جایی رسیدم گفتم خدایا خودت هدایت کن خودت منو تو زمان مناسب و مکان مناسب قرار بده،دلم میخواست کلاسی باشه که با شغلم تداخل نداشته باشه و دقیقا چیزی باشع که میخوام ،خلاصه دیگه رهاش کردم گفتم خدا هدایت میکنه ایمان داشتم ،یه روز رفتم برای دوره هام دفتر بخرم ،وارد یه مغازه لوازم تحریری شدم ،دفترو خریدم و وقتی خواستم حساب کنم چشمش افتاد به یه آگهی راجب کلاس های کامپیوتری،قبلا ندیده بودمش و اصلا فکر نمیکردم همچین آموزشگاهی باشه ،خلاصه همون لحظه قلبم گفت معطل نکن برو اونجا سر بزن ببین چطوره،استاد خلاصه رفتم آموزشگاهه،یکی از بهترین آموزشگاه ها بود ،با اساتید مجرب ،با مدیرش که صحبت کردم گفت ساعتا و روزا رو خودت بگووو بهم ما هماهنگ میشیم با شمااا،خلاصه اون لحظه گفتم خدایا منووو به همونجایی هدایت کردی که میخوام،اونقدر مدیر و استادم شریفن ،انقدر عالی بهم درس میده و به حدی مهربونه که من خیلی دوسش دارم،

رسیدم به اینکه بابا از یه جایی به بعد دیگه تقلا بسه،دیگه جنگیدن بسه،تسلیم باش،اینکه جاهایی که نمیدونی بگو خدایا تو که میدونی تو بهم بگووووو،دیدم تسلیم همون بچه ای که بالای درخته،باباش میگه بپر عزیزم ،میترسه اولش ،میگه نه میترسم بیوفتم ،اما باباهه میگه نترس عزیزمممم من میگیرمت من اینجام ،بپر تو بغل منننن،خدایاااا چقدر بغلت خوبههههه،چقدر خوبه وقتی تو عقل کل من میشی،چقدر خوبه وقتی تو راهنمام میشی،چقدر خوبه تو پایین اون درخته موندی میگه بپر عزیز،رها کن ،ازاد شووووو ،من پیشتم ،تو فقطططط باید لذت ببری من پشت صحنه موندم همه چی مرتبه.

خدایاشکرت

شکرت

در پناه خدا باشید.

برای پاسخ دادن وارد شوید