سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 158 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم مریم جان

و همه دوستان عضو سایت

استاد تشکر برای تهیه این تصاویر عالی و طبیعی که همین طبیعی بودن و خودتون بودن بدون ادیت که باور توانستن رو برای شاگرداتون فراهم میکنه پس تشکر

استاد از اینکه شخصی رو میبینه که 0 تا 100 یه هواپیما رو اوکی میکنه شگفت انگیزه برام،از طراحی تا اجرا و خلبانی،این نتیجه یه ذهنیت قوی و متمرکزه،واقعیت پدر من کارشناس ارشد صنایع هواپیمایی بودن که خیلی از مهندسین زیر دست ایشون دوره دیدن،وقتی پدرم و اقای راس رو نگاه میکنم میبینم دوری از حاشیه چقدر میتونه به ادم در جهت رشدش کمک کنه مثه اقای راس،ولی پدر من بنده خدا اینقدر خودشو درگیر حواشی کرد واینقدر وابستگی های عاطفی داشت که با وجود دعوتنامه هایی که از کشورهای مختلف داشتند،به همین مقدار قانع شدند و اکنون از دیدگاه من لیاقت زندگی در درجه A جامعه رو داشتند شاید الان cهستند

واقعا باور لیاقت،دوری از حاشیه،عدم وابستگی،و هدفمندی چه ها که نمیکنه

خدا یاور من باشه که حداقل این باگ ها رو در خودم کم کنم و از بین ببرم

استاد نکته دیگه اینه که وقتی مریم جان از داشتند میگفتن که تو هواپیما اقای راس قدم به قدم موقعیت رو توضیح میدادند،یاد حرف شما افتادم که تو جنگلم خدا از اون بالا همه چی رو داره میبینه و قدم به قدم هدایت میکنه و انگار از قبل بهم میگه که الان اینجا اینجوریه بعد اینجوری

واقعیت اینه که چند وقتی انگار از قبل بهم یه چیزایی الهام میشه که شاخ در میارم

مثلا من یه عددی دائما برام داشت تکرار میشد

یه روز رفتم یه جایی که برام مهم بود و ماشینو پارک کردم پیاده شدم وسایلمو بردارم دیدم همون عدد،شاخ دراوردم

یعنی به صورت ناخوداگاه دقیا بین صدها پارکینگ اون برج من تو پارکینگی که اون عدد بود پارک کرده بودم

عکسم گرفتم ازش،یا مثلا یکی از مدارکمو حس کردم خونه جا گذاشتم و نیاز مبرم داشتم بهش و تا خونه مسافت طولانی باید میومد،یهو یاد داستان حضرت سلیمان افتادم که تخت بلقیس به یه چشم بهم زدن براش اووردن ،تو همین افکار بودم که همینطور که داشتم مدارکمو چک میکردم برگه رو لای مدارکم پیدا کردم با اینکه 10 بار چک کرده بودم،یا اینکه یه روز وسایل زیادی از ماشین پیاده کردم رفتم خونه خواهرم،چایی خوردم نشستم و خوش و بش کردم،پاشدم وسایلمو مرتب کنم دیدم سند ماشینم پیشم نیست،ترسیدم نه اینکه جا گذاشتم و کسی میتونه سوء استفاده کنه بلکه از اینکه اگه گم شه یه هفته وقتمو میگیره،گفتم پاشم برم ماشینو بگردم،تو اسانسور به خودم میگفتم خدا حافظ منو همه چیز منه ناخداگاه اینو تکرار میکردم،رفتم دیدم پوشه مدارک و اسناد رو سقف ماشین،اونم کجا،جایی که پارک کرده بودم تو خیابون و محلی پر رفت و امد که تو اون نیم ساعت هرکسی ممکن بود برش داره،خدا بر انجام هر کاری قادر است،الله اکبر

او بود که مشغول حفاظت از مدارک من بود

مورد بعدی،ماشین من کاتالیزر نداره

همه بهم گفتن یه مبلغی بده به صورت غیر قانونی واست معاینه فنی میگیریم،گفتم نه،و تو دلم میگفتم خدا بخواد میشه

رفتم معاینه فنی،تو صف که بودم شروع کردم صلوات فرستادن که خدا اوکی کنه واسم،صاحب اونجا اومد گفت ماشینتو کلا تا بری تو اتاق معاینه روشن بزار که بی ایراد باشه،منو میگی هنگ کردم ک بین این همه ماشین این کی بود که بهم اینو گفت،چون تو صف بودیم همه هی ماشینو خاموش روشن میکردن و اون اقا اومد به من گفت این کارو نکنم،رفتم تو اتاق تست،بدون یه کلام حرف از من یا اونا،گفتن اوکیه و معاینمو دادن

و یه عالمه معجزه دیگه،به هرکی میگم میخنده یا باور نمیکنه

یا الله که همه چیز برای خدا اسان است و اوست که فرمانروا و بر انجام هر کاری تواناست

و من هروز بیشتر عاشقش میشم

البته یه چیزم بگم استاد،من در حال زندگی در شرایطی بودم که به راحتی نمیتونستم از محرمات خدا دور باشم و دائما تو محیط توجهم میرفت سمتشون،تصمیم گرفتم بدون بحث کلی پولو بزارمو هجرت کنم به جای دیگه

در حال حاضر شرایط رفاهی مالیم به صورت قبل عالی عالی نیست ولی از خودم راضیم از شرایطم راضیم که حداقل از بعضی محرمات دورم،اختیارم با خودمه و ……

و این از فضل پرورگار من بود که از وسط محیطی ناسالم که دائما بحث میکردم و جنگ داشتم دستمو گرفت و نجاتم داد بدون بحث اومدم از اون زندگی بیرون،کمی دوباره جنگام شروع شد،اوضاع بدتر صد،گفتم خدایا تسلیم،باز برگشتم به ارامشی نسبی

تو اون مدت جنگ با همسر سابقم حتی از سایت دور شده بودم ولی الان الحمدلله

و خدا هم داره برام همه کار میکنه،و من فکر میکنم به این دلیله که شاید منم دلم میخواسته فقط به حرف خدا باشم

هدف با عدف فرق میکنه

یکی طلاق میگیره بره دنبال شاید کار نا شایست که البته قضاوتی ندارم به من چه

یکیم دلش میخواد بره دنبال موفقیت و خدا متکی به خود بودن و دوری از انچه خدا نمیپسندد،هر چند که خدا بینیازه و منم نیازمند کارایی که گفته نکنی بهتره،مثه مشروبات الکی

در کل

میدونم از توجه من میاد ک اینقدر توجه کردم که ناخوداگاه هدایت شدم

ولی تعبیرم این بود در مسیر درستم

استاد میشه تعبیر شمارم بدونم؟

یا مثلا صبح که دارم میرم سرکار یه چیزایی،یه اسامی رو ناخوداگاه تو سطح شهر میبینم بعد همون اسامی به مرکزمون مراجعه میکنن

میدونم نوستراداموس نیستم و این حاصل توجه منه از قبل،ولی آخه به این سرعت؟واقعیت اینه یه کوچولو ترسیدم از سرعت وقوع توجهاتمولی ممنون میشم فایلی بزارید که این مطلب بیشتر برام جا بیوفته

بازم ممنون و تشکر بابت تمام عشقی که بهمون میدید با تهیه فایل و یه عالمه کاری که دارید انجام میدید برامون

قدردان زحمات شما سحر