دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سیده بهاره عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز,استاد این بخش ابتدایی صحبتهای بی نظیر شما چقدر ی لحظه هم منو خوشحال کرد هم ناراحت،ناراحت بابت اینکه من دوره کسب درامد از ایسنتا سه استادی که توی ایسنتا معروف بودن رو خریدم و تمام تاکید اونها بر سخت بودن کارها، سخت پول دراوردن و از همه مهمتر ایجاد کلیپهای خاص برای جذب مشتری و فالور بود و من ساده که فاصله داشتم با مدار شما باورش کردم در حدی که باعث شد برم تو فاز مقایسه و در نهایت پیجمو یکسال ببندم چون من بلد نبودم خاص کار کردن مطابق حرفهای اونها ،خیلی ناراحتم من اینهمه مدت فایلهای شما رو دیدم چرا خودم متوجه این سادگی کارهای شما نشدم چرا متوجه نشدم همش باوره،چرا متوجه نشدم محتوا اصله و اون کارها فرعن،برای همین دارم می بینم چقدر این اساتید در تلاشن تا بگن شما احمقید و ما عاقل و اگر ب شیوه ما کار نکنید رشدی هم در کار نیست و چقدر افراد مثل من اینو گردیم یه ترمز واسه خودمون واسه عدم رشدمون
در مورد شاخه درخت داشتم نگاه می کردم چقدر این افراد الگوی خوبین برای بچه ها که یادشون بدن طبیعیت چقدر ارزشمنده که بخاطر رفاه خودمون نباید به درختی اسیب زد و ماشینها از زیرش رد میشن یعنی مثل استاد حرف و عملشون یکیه و اینکه عشق میدن و عشق میگیرن واقعا تا با خودت در صلح نباشی محال ممکنه عشق بدی ،مثل عشق شما بما که حتی حاضر نیستید کسی تدوین کنه که ذره ای از عشقی که پشت اون فایلها هست کم بشه برای همینه اینقدر روی مردم تاثیر می زاره، چیزی که توی دوره های ایسنتا میگن عاشق مشتریت باش اون عشق تو رو دریافت می کنه بعد می بیینی اون محصول چقدر برات می ترکونه و این سریالها واقعا ترکوندن
نکته بعدی که شما اشاره کردین اون تمیزی و زیبایی جاذبه های امریکاست ،استاد من عاشق تمیزیم وقتی جای تمیزی می بینم نمی دونید چقدر تحسین می کنم ذوب می کنم مرسی که اینهمه تمیزی و زیبایی رو با ما به اشتراک می زارید
در مورد تربیت بچه هام منم واقعا همیشه بد شنیدم نه تنها در مورد بچه در مورد بنیان خانواده هام ،همیشه فکر می کردم ایرانی ها خوبن و اونها ناجورن وقتی می بینم که اینقدر خوبن سختمه باورش کنم و تو این مورد هنوز ترمز دارم
در مورد این صحبت کردید وقتی ذهنت درست باشه توی ایرانم زیبایی می بینی واقعا استاد از زمانی که سریالهای شما رو می بینم اینقدر برای شهر برای هر چیزی ذوق می کنم که نگو ،همه جا در نظرم زیبا شده انگار چهره شهر برایم یه چیز متفاوتی شده و اینو مدیون شما هستم
چقدر نکته قشنگی بهم یاد دادین :
خواندن کامنت در اول صبح صورت نشسته برای جذب زیبایی بیشتر این معرکه بود استاد ،همین باعث شد الان و بعدها بعد دیدن سریال، کامنت بنویسم تا بیشتر ذهنم روی نکات زیبای این فایل ها بره
راستش من اصلا متوجه اون باطری نشدم که دوستان بهش اشاره کردن چون این کارها مردونه س ،ولی باعث شد بگردم ببینم توی ایرانم همچین چیزی هست و چقدر ذوق کردم که واقعا استاد درست میگه هر لحظه چقدر ثروت اضافه میشه که همین باعث میشه نیازی از نیازهای بشری در جهت راحت و ساده زندگی کردن ،حل بشه و ب قول شما استاد یکی یه دونه م :
ثروت معنوی ترین کار دنیاست
ممنونم استاد که این غروب بی نظیر رو بما نشون دادین
استاد همونطور که شما برای دوستای عزیزان دعا می کنید منم همیشه دعام واستون اینه:
استاد عشقم خداوند بهت طول عمر با عزت همراه سلامتی و خوشبختی بده
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD355MB22 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه بچه های بسیار خوب سایت
استاد اول میخوام تشکر بکنم برای سریال سفر به دور امریکا که من هر وقت از خواب بیدار میشم یا میخوام استراحت بکنم یا حالم رو کلا بهتر بکنم میشینم و سریال سفر به دور امریکا رو با عشق میبینم.
استاد و خانم شایسته عزیز، چهره تون و شخصیت تون به طور خیلی عجیبی برای من جذاب تر و زیباتر و قشنگ تر دیده میشه، اصلا یه حس متفاوتی رو ازتون میگیرم چه از ظاهر و چه از باطن که انگار قبلا به این شکل نبوده، این حس واقعا حس فوق العاده ست، یه حس خیلیییییییییی نزدیک…
خیلی دوستون دارم.
در مورد توجه بر نکات مثبت میخواستم طبق ذهن منطقیم توی یه فایل دیگه ایی عنوانش کنم ولی قلبم میگه الان و توی این فایل و من میگم چشم.
استاد نزدیک یک ماه که ما مهاجرت کردیم به تهران
حالا چرا ما؟؟
من وقتی دوره بینظیر سلامتی کار کردم و به نتایج فوق العاده ایی رسیدم، و نتایجم اینقدر خوب بود که عکسهایم رو قبلا دیدین، خب کلا موضوع اراده و انگیزه و خواسته و اهداف خیلی تغییر کرد، چون ایمان و یقین و باورهای منم خیلی تغییر کرد. و یکی از خواسته هایی که به شددددددددت توی قفسه سینه م تلاطم داشت موضوع مهاجرت بود از شهرستانی که بودم.
دقیقا یادمه بهم الهام شد که باید مهاجرت کنی ولی قبلش باید توجه ت فقط روی زیبایی های شهر و ادمهایی که باهاشون هستی باشه.
منم یک دفتر برداشتم و شروع کردم به نوشتن هر روز نکات مثبت شهری که زندگی میکردم و انسانها و کسب و کارها و واقعا هم کلا نگاهم به شهری که بودم خیلییییییییی تغییر کرد، درختان همون درختان بودن ولی برای من یه جور دیگه دیده میشد، یه حس زیباتری ازشون میگرفتم….
و در این مدت چندین بار موضوع مهاجرت کردن توی خانواده مون پیش میومد و خب منم همیشه در مورد فواید مهاجرت کردن خیلی خیلی صحبت میکردم. نه اینکه نظری تحمیل کنم بلکه فقط خوبی هاش رو میگفتم.
تا اینکه یه روز مادرم گفت مهرداد واقعا پاشیم بریم تهران؟؟؟ (البته مادر و پدر من نزدیک 20 سال تهران زندگی کرده بودن). گفتم من که خیلی دوست دارم مهاجرت کنیم حالا تهران میخوایم بریم چه بهتر، ولی من پایه هستم. و به مادرم گفتم اگر میخوایم بریم باید زودتر بریم چون نزدیک مدرسه بچه ها بود به این دلیل که این تصمیم رو اواسط شهریورماه بود گرفتیم.
خب پدرم کاملا مخالف بود و بیشتر میترسید، به این دلیل که توی شهرستان کاری انجام نمیداد و میدونست بیاد تهران باید به فکر کسب درامد بیشتر باشه و بالاخره یه حرکتی بکنه و این یعنی خارج شدن از حاشیه امن ولی خیلی باهاش صحبت میکردم که اگر بیفتی روی هدفمندی و کار خیلی حال و احوالت بهتر میشه، شاداب تر میشی و ….. ولی قبول نمیکرد تا اینکه به دلم امد که پاشو حرکت کن… واقعا صدای درونم همین بود. پاشو حرکت کن بقیه ش من انجام میدم.
اصلااااااااااا استاد انگااااااااااااااار یه مهر تاییدی زده شد که من خیالم از همه چی راحت باشه، واقعا حتی توی اون لحظات نجواها هم نمیتونستن چیزی بگن، خیلی حسش قوی بود.
برای همین
من پاشدم به حرکت و خونمون رو به املاکی ها و دوست و آشنا و توی دیوار سپردم.
بخاطر اینکه خونه مون ویلایی و توی بهترین منطقه شهر هم بود خب قیمت اجاره ش هم به نسبت خودش بالا بود جوری که توی تهران میشد وسط شهر رو به بالا خونه گرفت. بابام میگفت مشتری پیدا نمیشه
من میگفتم به بابام، اتفاقا میشه خیلییییییی خوبم میشه، توی شهری زندگی میکنیم که ماشالله مردمش درامد های میلیاردی دارن، حتما مشتری میاد… و من توی دلم گفتم خداجونم یک خانواده ایی هدایت کن به سمت مون که خیلی خوب باشن هم اخلاقی، هم شخصیتی و هم مالی…
و بعد از 5 روز مشتری پیدا شد البته قبلش میومد ولی اون مشتری مدنظر پیدا شد و قرار داد نوشتیم
حالا مرحله دوم بود که من و مادرم بریم تهران بگردیم که قرار داد ببندیم و بعدش بیایم برای اسباب کشی
استاد
توی این مرحله مامانم گفت یعنی خونه خوب پیدا میشه؟؟؟ من گفتم بخدا قسم پیدا میشه.
عجیب درونم فقط میگفت بروووو
حرکت کن من درست میکنم تو فقط حرکت کن.
امدیم تهران و خب من خیلی توی اپلیکیشن دیوار دنبال میگشتم و البته چندتا املاکی توی منطقه ها مدنظر هم میپرسیدیم که یه سری آمار و اطلاعات دستمون بیاد.
استاد کلاااااااااا دنبال گشتن و تحقیق من 2 روز طول کشید توی تهران فقط 2 روزاااااااا اونم با کلی شرایطی که ما میخواستیم.
ما میخواستیم همکف باشه، سه خواب باشه، و انباری داشته باشه، 2 موردش زیاد بود ولی همکف نبود. همکف هم برای اینکه دوتا برادر کوچیکتر از خودم دارم که خب عادت به خونه ویلایی دارن و خیلی میدویدن و دلمون نمیخواست هر روز همسایه بیاد اعتراض کنه.
بخدا فقط بعد از 2 روز گشتن پیدا شد در صورتی که من خودم فکر میکردم یک هفته طول بکشه… حالا خونه کجا پیدا شد……. اونم با دقیقا پول رهن و اجاره ایی که از خونه شهرستانمون داشتیم نه بیشتر، یعنی دقیقا همون رو بگیرم بدیم به خونه تهران.
یعنی به هرکسی میگم باور نمیکنه که یک خونه 170 متری، 3 خواب، با انباری و حتی حیاط وحشتناک خوشگلللللللل با درختای بزرگ که البته حیاط مشاع و برای همه ست ولی هیچکسی نمیاد و شخصی برای خودمون… حالا توی کدوم منطقه از تهران؟؟؟ میدون ونک
یعنی هرکسی میشنوه باور نمیکنههههههه که همچین جایی ما تونستیم با پولی که داشته باشیم خونه بگیریمممم، چون یکی از فامیل های خودمون دقیقا توی همین منطقه داره 3 برابر اجاره خونه ما، اجاره میده و اصلا مونده بود
مخصوصا وقتی امدن دیدن خونه رو همه میگفتن این خونه فقط یه شکار بوده وگرنه همچین خونه ایی با این قیمت پیدا نمیشه توی این محل ولی من خودم هرجا میرفتم، میگفتم فقط خدا برامون جور کرد همین. من واقعا هیچکاره بودم.
چجور میشه که صاحب خونه عجله داشته باشه و دقیقا زمانی اگهی کنه که من تازه بیام توی دیوار و ببینم و زنگ بزنم، چون وقتی توی اگهی دیدم میدون ونک باور نمیکردم گفتم حتما متروکه ست ولی دلم میگفت زنگ بزن، و زنگش زدیم و اولین مشتری هم بودیم رفتیم حتی بعد از ما مشتری های دیگه هم امدن برای بازدید با همون قیمت خودشون، حتی ما گفتیم اگر بخوایم اینجارو 2 میلیون از اجاره باید کم کنین البته اینو مادرم گفت، و ایشون گفت خبر میدم، من با خودم گفت حتما قبول نمیکنه چون مشتری با قیمت خودش رو داره و همونجا دقیقا یادمه گفتم حتما جای بهتری قراره بریم…. ولی صاحب ملک زنگ زد گفت من از خانواده شما بیشتر خوشم امده، عیبی نداره و با قیمت ما معامله کرد.
یعنی فقط ببینین چقدررررررررررررر اتفاقات قشنگ افتاد چقدررررررررررررر هدایت چقدرررررررررر دستان خدا و چقدررررررر نرم شدن دلهاااا
همیشه این جریان رو به خودم میگم و همیشه یاداوری میکنم که ببین مهرداد چقدر عالی هدایت شدی، این الگو رو توی همه زندگیت باید بکار ببری
حالا الگو چی بود؟
من اولا از شما استاد عزیزم توی دوره راهنمای عملی یادگرفته بودم به چیزی نچسبم، مخصوصا که در مورد خونه اون موقع مثال میزدین که رفتین توی یه شهری یک هفته هم بودین ولی خونه ایی معامله نکردین و گفتین به جاش کلی تجربه یادگرفتم، کلی لهجه محلی اشنا شدم، کلی کلمات جدید یادگرفتم، کلی تجربه از خونه یادگرفتم و مهم ایناست و بقیه ش توکل به خدا که املاکی زنگ زد و گفت یه خونه ایی هست با فلان ویژگی ها و شما اینترنتی خریدین.
این الگو همیشه توی ذهنمه که مهم مسیر حالا هرچقدر که وقت و انرژی بذاری مهم چیزایی که از مسیر تجربه کسب میکنی نه رسیدن به مقصد
دومین الگو هم زمانی بود که میخواستیم خونه شهرستان مون رو بگیریم و خب قضیه برای قبل از آشنایی با شما بود و بازم من و مادرم دنبال خونه میگشتیم که بخریم و اصلا توی فکرش نمیکردم بتونیم توی بهترین منطقه شهرمون خونه ویلایی بگیریم البته قدیمی بود ولی خریدیم و بازسازی کردم و اینقدر خوشگل شد که کل محل و هرکسی واردش میشد میگفتن چقدر میفروشین.
و احساس خوب و توکل به خدا و توجه به خوبی ها و اینکه میشود و خداوند هدایتمون میکنه
و باورپذیری که میشود چون قبلا شده بازم میشود
همه این پازل ها کنار هم باعث شد که همچین خونهه ایی توی تهران داشته باشیم الان.
و نکته مهمتر اینه که من تصمیم داشتم مهاجرت کنم و مهم نبود کجا فقط دلم میخواست شهر بزرگ با امکانات باشه (البته من خودمم قبلا تهران زندگی کرده بودم و دوست داشتم تهران رو ولی گفتم هر شهر بزرگ با امکانات و تنوع) و خداوند هدایتم کرد
اونم در راحتی، در سادگی، و با همه امکانات لازم
و خداوند رو شکر میکنم که همه چی اینقدر عالی جلو میره وقتی کهههههههههههههه توجه و تمرکز فقط روی خوبی و داشته های زندگی باشه
از زمانی هم که امدم یه دفتر برداشتم و دارم فقط خوبی های این محله و خونه و مردم و همسایه هارو هر روز مینویسیم چون هم همسایه های فوق العاده ایی داریم و هم صاحب خونه خیلی خیلی با شخصیت و خوش اخلاق و همه چی عالی خداروووووووووشکر
الهام شد که این موضوع زیبای مهاجرتمون رو اینجا توی این فایل بنویسم.
هر زمان که بهش فکر میکنم کلیییییی خواسته هام زنده تر میشن چون با خودم دائم میگم اگر این شد بازم میشود برای همه چیز دیگه هم میشود فقط باید حالم خوب باشه باورهای هم جهت با خواسته تثبیت کنم و تمرکزم روی داشته هام باشه و توکل به خدا
استااااااااااااااااد ازتون خیلی خیلی خیلی خیلی ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم برای همه چی
خیلی دوستون دارم هم شمارو هم خانم شایسته و هم همه بچه هاااا
در پناه پروردگار عالم هستی باشین و همیشه شادتر و زیباتر و قشنگتر و خنده رو تر و سلامت تر و ثروتمند تر