سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 1+160 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

467 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1215 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام بر همه دوستان خوبم

    چقدر انرژی

    چقدر ذوق

    چقدر حال خوب

    سراسر لبخند روی لبهابم بود وقتیکه این کلیپ را تماشا می کردم

    واقعا عالی بود

    اولین درس کلیدی که یادگرفتم این بود بنویسم

    و نوشتن معجزه می کند

    بنویسم تا برایم اتفاق بیفتد

    استاد خوشحالم که این امروز در این کلیپ شاهد کلی صحنه های حال خوبی بودم

    چقدر دوست داشتنی

    چقدر زیبا این خانم مهمان شما توضیح می دادند و حرف می زدند

    با دیدن این دوستان که هرکدام سه ماه به آمریکا آمده آند برایم انگیزه خوبی شد در جهت مهاجرت و پیشرفت

    حال این خانم که گریه می کرد را می فهمم که چقدر ذوق دارن و صحبت می کنند

    نکته جالب و عالی و خوبی هم گفتند

    در سفارت همانطور که استاد به راحتی جواب موافق گرفتند من هم جواب موافق می گیرم

    این کلیپ را می شود بارهای بار نگاه کرد

    خداروشکر که این همه دوستان با حال خوب و این همه هدایت زیبا

    خدای من ممنون از همه احساس خوب

    انرژی پاک و زیبا

    چقدر حس و حالم را تماشای این کلیپ خوب کرد

    هرچه بنویسم کم گفته ام

    وای چه نکته ای استاد گفتند

    امروز از خداوند هدایت خواستم در مورد شغل و کسب و کارم

    حال استاد در این کلیپ می‌گوید فقط ببینید که یک نفر از آن شغل در حال پول در آوردن است

    همان شغلی که شما دوست دارید

    پس من هم می توانم پول در بیاورم

    کاری به حرف دیگران هم نداشته باشم

    خدای من ممنون تو هستم بخاطر این همه هدایت

    نکته دیگر

    توجه ام به چی است و در حال توجه به چی هستم

    اگر فردی در کاری موفق شد

    من هم آن موفق شدن را برای خودم نکته می کنم

    اگر به مسیری که ممکن است اتفاق بیفتد را نگاه کنم ممکن است آن مسیر متوقف بشود و این برای من خوب نیست

    مسیر هرکس متفاوت است

    من فقط به شدن آن نگاه می کنم

    باید در ذهن خودم بسازم که به بی نهایت طریق می توان به ثروت و موفقیت رسید

    یعنی اینکه هر کدام از ما از یک مسیر مشخص می توانیم به مسیر درست خودمان هدایت بشویم و موفق بشویم و در مواقع نباید کاری به مسیر دیگران داشته باشیم

    بهترین و بزرگترین درسی که امروز یاد گرفتم

    خودم و ذهن خودم را به این معطوف کنم و طریق و راه برای رسیدن هدف زیاد وجود دارد

    و از همه مهمتر نگاهم را بگذارم به شدن و موفق شدن آن هدف و کسب و کارم

    خدایا

    خدایا

    خدایا

    ممنونم از این همه آگاهی و راهنمایی

    چقدر امروزم را استاد برایم عالی ساختید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    یکتا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1634 روز

    سلام استاد جان قربونت برم

    چقد امروز یه جور دیگه دلم براتون تنگ شده

    اصلا امروز یه حال و هوایی دیگم

    فقط دارم گریه میکنم

    بند نمیاد چرا این گریه های من

    چند روز بود حالم خیلی گرفته بود

    دخترم دیدم افسردگی گرفته و اومد گفت مامان

    من دیگه ذوق هیچ چیزی ندارم

    دیدم حالش خوب نیست

    تو اتاق زانو زدم گریه کردم گفتم خدا کمکم کن

    دلم می خواد حال دخترم خوب شه

    دوست دارم مهاجرت کنم ب آمریکا دخترم خیلی دوست داره مهاجرت کنیم

    گفتم یه دری باز کن کمک کن

    یهو یه فایل جدید بد از نیم ساعت از شما بدستم رسید

    ک فایل خیلی قدیمی بود

    بد خوابم برد تو خواب بخدا قسم شما را دیدم

    که همین لباس تو تنتون بود بخدا قسم و همین کلا

    من بقدری شما را واضح میدیم

    و همین عینک تو ن روی صورتتون بود

    روی صندلی نشسته بودید

    تو یه فکر عمیق بودید ولی منو دیدید یه لبخند خیلی قشنگ و ب من زدید

    من از خواب بیدار شدم دلم شما را می خواست

    حال و هوام یه جور بود

    استاد امروز هدایت شدم یهو ب این فایل

    دیدم ولی این فایل با فایل های دیگه فرق داشت

    منو یه نیروی خیلی عجیبی آورد

    سمت این فایل

    و دیدم وقتی شما را با همون لباس و کلا دیدم

    بقدری گریه کردم ک نگو گفتم من همین صحنه همین جا و با همون لباس دیدم

    استاد دیگه نمیتونم بنویسم گریه هام بند نمیان

    فقط اون خانما بغلتون کردن و شما را از نزدیک دیدن

    یه حس عجبی داشتم

    منم شما را بغل کردم دفترمو نشونتون دادم

    گفتم استادم منم تعهد دادم ببیت چقد خواسته های من تیک خورده ببین من چقد تغییر کردم چون یه

    دفتر دارم ب اسم عباسمنش ک شما را دیدم نشون بدم تاریخ زدم استلد فک کردم حضور دارم اونجا

    و حتی بوی عطر بدنتون هم احساس کردم حتی جنس لباستون بقدری شما را محکم فشار میدادم میگفتم این خواسته چند ساله منه ک استادم را از نزدیک ببینم و کلی باهاش حرف دارم

    گفتم استاد ببین حرف مفت نمیزنم ببین چقد تغییر کردم

    واقعا دیگه نمی تونم بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    محمد سوری گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    استاد جان سلام. استاد خیلی لذت بردم و با همه ی کسانی که احساساتی شدند من هم احساساتی شدم

    خودمو اونجا دیدم خیلی لذت بردم خیلی باور شدن و توانستن در من قوی تر شد

    لذت بردم از اینکه همه ی کسانی که اونجا بودند فعل توانستن را صرف کرده بودند

    یکهفته منتظر بودم تا این برنامه برگزار بشه و روی سایت قرار بگیره

    عالی بود صمیمیت شما صفای شما محبت شما عشق شما مهربانی شما فقط من و به شما عاشق تر و شیفته تر کرد

    خدارو صد هزار بار شکر می کنم از اینکه چنین فردی را الگوی خودم انتخاب کردم

    آرزوی بهترین هارو براتون دارم

    دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتون دارم استاد عزیزم

    ولی می خوام وقتی با شما روبرو بشم که کلی دستاورد داشته باشم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    سلام استاد عزیزززززم

    چقدر این‌ دور همی رو دوست داشتم،سپاسگزارم

    سپاسگزارم از خداوند با قوانین ثابتش که فرکانس همه کارهارو میکنه و این‌جمع عالی رو رقم زد

    من باور دارم اتفاقات عالی در آینده به واسطه این دورهمی و استارت الهام جان استاد خواهد افتاد اتفاقات عالی و روند روبه رشد استاد و سایت فایلها

    چقدر احساس نزدیک بودن و خوبی داشتم واقعا تصویر استاد و دوستان رو دیدم نا خود آگاه اشکام آمد و دوستان رو تحسین میکنم که تونستن استاد رو ببینن و صحبت کنن استاد رو در آغوش بکشن ازش تشکر کنن برای حضورش برای وجود پر برکتش که چقدر جهان رو جایی بهتری برای زندگی کرده چقدر باعث رشد جهان شده و شناخت خداوند بزرگ شناخت خودمون و تغییر باورهامون رو ساده و امکان‌پذیر کرده

    خود استاد الگوی کاملی هست برای انجام نشدنهای،ذهنمون الگویی جامع و کامل که هیچ کتابی نمیتونه این درک ما و توحیدی بودن استاد رو بنویسه،باید عباسمنشی باشی تا درک تا بفهمی

    باید عباسمنش باشی تا بدونی چه لذتی داره در آغوش کشیدن استاد و دیدن مریم عزیزم

    باید عباسمنشی باشی تا باور کنی یکی تونسته پس منم میتونم

    باید عباسمنشی باشی تا حس اونجا رو حتی از پشت دوربین هم درک کنی قلبت بکوبه اشکات بیاد و تو هم در خواست بدی به خداوند درخواست یه خواسته،در آغوش کشیدن استاد عزیزم

    استاد خیلی دوست دارم

    واقعا ضربان تند قلبم رو خیلی احساس کردم این هیجانی که داشتم،از روزی که فراخوان دورهمی تون رو دادید همش منتظر فایلش بودم تا دیدم با اینکه خوابم‌میومد ولی نگاه کردم ذوق کردم نوشتم و سپاسگزار خداوند بزرگ و مهربانم

    چقدر اتفاقات خوب قراره بیفته

    چقدر امروز قلبم گواهی خوب بهم داد

    امروز با وجود تضادها ولی حالم خوب بود و خودم بخشیدم دوست داشتم و امروز با اینکه روز معمولی برام بود ولی با خودم کلی عشق کردم و جایزه امروز هم دیدن این فایل و احساس خوبش بود خدایا شکرت

    واقعا چقدر لایقم و ارزشمند من باور دارم به لیاقت و ارزشم و روزهای روشن و زیباااا که در انتظار من هستند فقط باید لایق بشم لایق

    خدایا شکرت

    از همه دوستان که در اونجا حضور داشتند به نمایندگی گروه تحقیقاتی عباسمنش سپاسگزارم همه تون رو تحسین میکنم فرکانس بالای داشتید که در آمریکا استاد رو ملاقات کردید موفق و شاد باشید❤💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    جانان گفته:
    مدت عضویت: 1530 روز

    به نام خالق آدمهای ناب

    سلام به استاد عزیز ومریم جان شایسته

    خیلی خیلی لذت بردم از دیدن این فایل زیبا. خدارو هزاران مرتبه شکر

    خیلی خوشحال شدم ومثل دوستان عباس منشی عزیزم کلی احساساتی شدم و اشک شوق ریختم.

    مدتها بود که به کسی حسادت نکرده بودم. ولی الان با دیدن این فایل حســـــــودیم شد که چرا من کنار استاد ومریم جان ودوستان هم فرکانسم نبودم. 🤣البته که حتما وقتش نرسیده بود.

    خیلی لذت بردم، خیلی زیاد. احساس تک تک دوستانو درک کردم واز خداوند خواستم هر زمان که وقتش شد، بتونم استاد رو ملاقات کنم.

    استاد عزیزمون جزء تأثیرگزارترین آدمای زندگی من هستند، بسیار قابل احترام وارزشمند.

    منو با خداوند آشنا کردند، لذت بردن از زندگی رو به من آموختند، روابطم رو سروسامان بخشیدند.، و…… حتی غذاخوردن رو به من یاد دادند وسلامتی بدنم رو با قانون سلامتی تضمین کردند وکلی اتفاقات رضایت بخش دیگه.

    خداروشکر میکنم که با شما وسایت شما آشنا شدم وبه سوی شما هدایت. من شرایط بسیار نامناسبی داشتم وبه جرأت میتونم بگم فقط روزهارو به شب میرسوندم تا زودتر تموم بشه وتمــــام.

    من در شرف افسردگی بودم و احساس وحشتناکی که مدام با من بود.

    ولی حالا به لطف خداوند مهربانم واستاد بزرگوارم شرایطم هیچ ربطی به گذشته نداره وهمه وهمه رو مدیون خدای خودم واستاد عزیزم هستم.

    خدارو شکر میکنم بابت تمام نعماتی که به من هدیه کرد.

    از شما سپاسگزارم که امید رو در وجودم زنده کردید.🙏

    پایدار باشید 🌹

    به امید دیدار

    به ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    الناز و هانیه گفته:
    مدت عضویت: 1951 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و سایر دوستان

    استاد می دونم این متن منو می خونید استاد خیلی دوست داشتم منم اونجا بودم و بغلتون میکردم و بهتون میگفتم که چطور شما زندگی منو تغییر دادین

    دو روزی بود منتظر فایلهاتون بودم مرتب سایت و رفرش میکردم تا ببینم دیدارتون چطور پیش رفته تا که امروز صبح این فایل و دیدیم خییل احساساتی شدم و از ته دل آرزو کردم منم یه روز شما رو ببینم

    استاد واقعا با کلمات نمی تونم تاثیرگذاری شما در زندگی خودمو توضیح بدم استاد فایلهای شما و خود شما معجزه ای در زندگی من شدید چند روز بود یک مسئله ی کاری برامون پیش اومده بود و به شدت نجواهای شیطانی سراغمون اومد ، اومدم یه قلم و کاغذ برداشتم و نوشتم و نوشتم و نوشتم به خودم یادآوری کردم چه معجزاتی در مسیر زندگی من رخ داده که حتی خودم نمی تونستم تصویر کنم

    استاد شما معنی آیه ی :ان مع العسر یسری ” را در زندگی من معنی کردید منی که حتی معنی این آیه رو نمی دونستم نمی دونم چطور توضیح بدم ولی می دونم شما متوجه میشد چی میگم ، شما موقعی وارد زندگی من شدید که من قرار بود وارد بدترین شرایط زندگیم شوم واااای خدا چقدر بزرگه خدا راه حل و قبل از مشکل فرستاده بود من با شما اشنا شده بودم و داشتم روی خودم کار میکردم خدا خیلی مهربونه قبل از اینکه اتفاقات بیفته خدا پیامبر زمانش و فرستاده بود دست منو بگیره و منو هدایت کنه نمی دونم اگر شما نبودید قرار بود چه بلایی سر من بیاد

    ولی حرفهای شما ظرف منو اماده کرد ذهن منو اماده کرده بود خدا خیلی مهربونه اصلا اونقدر که نیاز بنده شو کاملا می دونه و بعدش همه چیز آروم آروم تغییر کرد و من هر روز کار کردن روی فایلهای شما را وسیله نجات خودم می دانستم در هر قدمی که برمی داشتم هدایت میشدم اصلا می دونین هر مرحله ای از زندگیم با توجه به اقتضای اون مرحله محصول مناسب به من الهام میشد و من می خریدم فایل مناسب به من الهام میشد و من گوش میدادم و عمل میکردم

    من عاااشقتونم خدا منو خیلی دوست داره که شما را در مسیر زندگی من قرار داد من هم می تونستم مثله میلیونها نفر دیگه باشم که این آگاهی ها رو نداشتم کما اینکه قبلا نداشتم خدای من این قانون مدار و فرکانس چقدر دقیق کار میکنه استاد انگار قبل از آشنایی من با شما اصلا عباسمنشی توی دنیا نبود واقعا اگر بود چرا من این همه وقت توی اینترنت و انواع پیج ها و کانالها حتی یک بار ،به خداوندی خدا حتی یکبار هم اسم شما رو نشنیده بود الله اکبر…

    مگه میشه این قدر قانون دقیق کار کنه بعد یه دوستی گفت یه خانم هست دوره های پاکسازی برگزار میکنه بیا با هم دوره شو بگیریم منم هم گرفتم

    توی این دوره توضیح داد که من شاگرد عباسمنش من هستم و از اون یاد گرفتم وسط دوره گفتم خوب چرا من خودم مستقیم از خود استاد یاد نگیرم و اومدم شما رو پیدا کردم و …. قربون تک تک صحبتهاتون بشم به قول شما همه چی تکامل میخواد همه چی ، حتی آشنایی با شما

    خداروشکر خیلی خیلی حالم خوبه از وقتی که خدا رو پیدا کردم به یک ارامش درونی رسیدم که هیچ وقت تجربه نکرده بودم من به خانه ی خدا رفته بودم و در آنجا غریبه بودم اصلا نیم دونستم خانه ی کی هست !!! ولی الان خدا رو در خانه ی خودم در درونم پیدا کردم خدا رو در نفسم پیدا کردم خدارو در لبخند یک شخص ، در یک نسیم خنک ، در یک رعد و برق ، در یک درخت پیدا کردم بخدا حسش می کنم در همه جا وااااای خیلی حس خوبی دارم و مطمئنا اینها را مدیون شما هستم من از شما یاد گرفتم سپاسگزار باشم سپاسگزار خداوند و سپاسگزار دستان قدرتمند و مهربان خداوند مثله شما

    امیدوارم هر جایی که هستید همیشه سالم و ثروتمند و خوشبخت و قدرتمند باشید

    به درود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    زینب نوعی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    برای اولین بار کلی اشک شوق از چشمام جاری شد چقدر حس خوبی گرفتم از هم وطن هایی که اینجوری توی آمریکا به موفقیت رسیده بودند چقدر حس در آغوش کشیدن بچه ها و استاد رو دوست داشتم

    اگر یک کامنت قرار بود برای این جمع بزارم قطعا جمله همیشگی استاد هست که میگن قانون یکیه پایدار و ثابت فرقی نداره جغرافیا، فرقی نداره زن مرد پیر جوان قانون جواب میدهد این جمع فوق العاده همه جواب گرفته بودند.

    راستی من خیلی دلم میخواست که عرشیا عزیز رو ببینم که دیدم خداروشکر عرشیا جان من شمارو دیدم که تنهایی رفتی و رسیدی و باورمو ساختی دقیقا استاد به همین قضیه هم اشاره میکنند: ببینید که شده است، حالا باور کنید که برای شماهم می شود. خلاصه ممنون ازتون بیشتر از پیش بترکونید خصوصا عرشیا عزیز و الهام بخش من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    barone paeizi - rosa گفته:
    مدت عضویت: 3086 روز

    امروز یهو به سرم زد که سایت رو باز کنم و چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود.

    «یه تصویر از آدم‌های با صورت‌هایی خندان و حضور استاد و مریم جون بین اون‌ها.»

    می‌دونستم که استاد تو سفر هست ولی چون به‌تناوب سایت رو چک نمی‌کنم نمی‌دونستم این جمع شدن برای چی هست.

    فقط یه کلیک برای هدایت شدن به صفحه مربوطه فایل کافی بود.

    فایل رو پلی کردم و دیدم.

    جمع شدن افرادی که از آموزه‌های استاد تو مسیر درست هدایت شده بودند. اینکه چه جوری دور هم جمع شده بودند زیاد تو اصل قضیه فرق نمی‌کند. قشنگیش این بود که عده‌ای تونسته بودند استاد رو از نزدیک ببین.

    بغض گلوم رو فشرد. چه حس قشنگی. اشکم دراومده بود.

    با خودم گفتم: رویا تو هم همچین خواسته‌ای داری مگه نه؟

    اولین نفری که دیدم هم‌صحبت با استاد بود یه رویای دیگه بود که از ذوق دیدن استاد اشکاش جاری بود. حتی نمی‌تونست راحت صحبت کنه. انگار که من بودم.

    با خودم نجوا کردم: «رویا، تو هم تجربه این موقعیت رو می‌خوای دیگه؟؟ باور کن می‌تونی»

    تصویر بعدی دختری بود که با لبخند زیباش انرژی رو از طریق این امواج بهم رسوند. دفتر به دست کنار استاد بود و می‌گفت که ایده‌هاش رو نوشته و به خودش تعهد داده که ثروتمند‌ باشه.

    چقدر ثروتمند بودن خوبه؛ مثلاً تو جنبه مالی که نه‌تنها محتاج کسی نیستی حتی می‌تونی به بهترین شکل به دیگرون ببخشی.

    تو جنبه احساسی که به دیگران محبت کنی.

    تو جنبه دانش و آموزه‌ها که به دیگرون هم یاد بدی و …. تو همه جنبه‌های دیگه ثروتمند باشی.

    ثروتمندبودن، غنی بودن واقعاً حس خوبیه

    و چقدر اون دختر خوش‌لبخند با اون دفتر خوش‌رنگش که می‌دونم صفحه‌به‌صفحش چیزای قشنگ توش نوشته چقدر حس خوب بهم داد و یه حس قشنگ‌تر بودن دست‌خط استاد تو یه برگه اون دفتر.

    حس کردم اون دفتر، دفتر خودمه و چقدر این حس شیرین بود.

    به خودم گفتم: «رویا تو چقدر وقت برای نوشتن می‌ذاری. تو که قدرت نوشتن رو قبلاً دیده بودی. پس بازم ادامه بده. یه جایی یه روزی همه این خواسته‌ها جواب می‌ده.»

    برای همین دوباره قلم به دست گرفتم و بنویسم مثل اون دختر زیبا با اون لبخند زیباش و اولین چیزی که خواستم برام اتفاق بیفته دیدن استاد از نزدیک بود. فقط اینکه باید تلاش کنم تا فرکانسم رو تغییر بدم تا برسم به اون حدی که بتونم استاد رو ببینم.

    با خودم نجوا کردم که: «رویا تو می‌‌تونی. این لحظه. این حال. این شرایط. این اتفاق‌ها رو نبین. این حقوق پایه وزارت کار رو نبین که نمی‌دونی باهاش کجای زندگیت رو سروسامون بدی که حتی برای رفتن یه مسافرت خیلی کوتاه هم هی دودوتا چهارتا می‌کنی که مبادا از جای دیگه کم بیاری. اینا رو نبین که اینا همشون یه سده. یه سده در برابر خواسته‌هات. وقتی بخوای و این آرزو در دلت افتاده پس قراره اتفاق بیفته؛ و می‌افته؛ و به جایی می‌رسی که هیچ‌کس باور نمی‌کنه جز خودت. چون به خدا و به چیزهایی که گفته ایمان داری.»

    فیلم رو پلی کردم که ادامه‌اش رو ببینم.

    استاد با یه پسری خوش‌وبش کرد که خوشحال بود از دیدن استاد و جمله استاد که «آقا 3 هفتس اومده آمریکا»

    خدای من. تو کی این خواسته رو برای خودت بولد کرده بودی که سه‌هفته‌ای جواب داده. نرسیده به آمریکا این اتفاق برات افتاده؛ و دقیقاً همون لحظه که این جمله از ذهنم گذشت خانم زیبایی گفت «شما فرکانست خیلی خوبه. من 3 ساله اومدم و الان به این خواسته‌ام رسیدم.»

    : «رویا تو هم می‌تونی. این اتفاق برای تو هم دور نیست….»

    و باز یه خانمی که 3 ماه اومده بود امریکا. چقدر خوشحال، چقدر راضی. فقط سرنخ‌ها رو دنبال کرده بود و رسیده بود.

    در ادامه صحبت‌های استاد برام جذاب بود:

    اینکه دنبال بیزینسی برم که توش علاقه دارم و یه الگو پیدا کنم که تو همون کار موردعلاقه من داره موفقیت کسب می‌کنه؛ و مدام این رو برام بولد کنم که از کاری که موردعلاقم‌ هست می‌شه پول ساخت و درآورد.

    به دیگران و حرف‌هاشون توجه نکنم که این چه کاریه و امکان نداره جواب بده یا مگه می‌شه ازش پول ساخت.

    شاید اوایل کمی سخت باشه اما از یه جایی به بعد جهان منو تو مسیر درست قرار می‌ده. مثلاً‌ آدم‌هایی که سر راهم میان با ورودی‌های مناسب که باعث می‌شن ایمانم نسبت به درست بودن اون قضیه قوی‌تر بشه.

    * برام جالب بود که استاد با این همه مثبت‌نگری وقتی وارد اون ایالت شده بودند و می‌تونستن مثبت خلق کنن باز به حرف عرشیا اعتماد کردند و ـ بابت نگاه مناسب عرشیا و بالا بودن پذیرشش درباره عالی بودن اون منطقه ـ تجربیاتی متفاوت‌تر و زیباتر رو جذب کردند.

    و چه جالب که استاد این قضیه رو به تمام مسائل دیگه زندگی ارتباط دادند که می‌تونیم ازش الگوبرداری کنیم.

    واقعاً درسته این قضیه. کافیه کمی دقت کنیم. به این حرف استاد پی می‌بریم و کامل می‌پذیریم. اگه از ورودی‌های ناخوشایند اخبار ناخوشایند دریافت کنیم؛ اگه روی اون‌ها تمرکز کنیم قطعاً هرچی پیش‌میاد نتایج ناخوشایند به همراه داره؛ اما اگه با دید باز و مثبت و از ورودی‌های مثبت اتفاقات رو ببینیم همه چیز‌های خوب پیش میاد.

    حتی از دل به ظاهر بد‌ترین موقعیت‌ها می‌شه اتفاقات و نتایج عالی خلق کرد. دیدم که می‌گم. همون‌طور که استادم بارها نتایجش رو گفته بود.

    مثلاً‌ همون دوره کرونا که استاد بهش اشاره کرد. چقدر آدم‌ها نگران بیماری بودند. ترس از مریض شدن و اگه شدن چه کنن؛ و این ترس باعث مریضی‌ خیلی‌ها شد و خیلی‌ها هم از ترس مریض شدن اذیت شدند.

    دقیقاً این اتفاق برای اطرافیانم که نگران بودند افتاد و چقدر سخت بود براشون.

    خود من الان تمام تلاشم این هست که از ورودی‌های مثبت انرژی‌ مثبت بگیرم.

    مثلاً همیشه تو همکارا دنبال اونی هستم که غیر از خوبی صحبت نمی‌کنه و اگه بالاجبار جایی باشم که حس کنم جو خاکستریه و انرژی‌های منفی تو فضا ساطع‌ شده؛ اون لحظه هنذفیری رو می‌ذارم تو گوشم یا یه موزیک شاد گوش می‌دم یا صحبت‌های استاد رو. احوالات من باید رو به بهبود باشه.

    * یه تیکه جالب دیگه از صبحت‌ها این بود که دنبال روش موفقیت دیگرون نباشم.

    اینکه موفقیت رو برای خودم قابل لمس کنم و به راه و روشش فکر نکنم. چون اگه تو اون مسیری که بهش فکر می‌کردم به یه مشکل برسم سرخورده می‌شم.

    چیزی که تو مسائل مشابه برام پیش اومده بود. پس یادم نره من رویا هستم یه آدم خاص و متفاوت مثل همون اثر انگشت که خدا فقط برای من یه دونه قرار داده. پس یه مسیر خاص هم به من نشون داده می‌شه برای موفقیت.

    فایل رو دوباره پلی کردم. چه جالب؛ همین الان هم استاد تو دقیقه 14م به این نکته اثرانگشت اشاره کرد. «هممون مسیر موفقیتمون مثل اثرانگشتمون خاص هست.»

    یادم باشه روی امکان‌پذیر بودن یک کار توجه کنم. مسیر خیلی درست مثل یه فرش قرمز جلوی پام پهن می‌شه و کافیه من روش قدم بذارم.

    با خدای خودم نجوا کنم که به ساده‌ترین شکل، به زیبا‌ترین شکل، به بهترین شکل و لذت‌بخش‌ترین شکل هدایتم کنه و ایده‌ها رو یادداشت کنم؛ و می‌دونم که خودش بهترین هدایت‌گر هست و راه‌هایی ساده و آسون جلوی پام می‌ذاره که می‌گم «اااا رویا!!! چرا اینو ندیده بودی؟؟؟»

    و چقدر خوشحالم که در آخر نظاره‌گر تصویری از یک جمع شاد و سلامت و امیدوار بودم.

    خوشحالم براتون که تونستید به این موقعیت برسید؛ و سپاس‌گزار خدایی هستم که این شرایط رو مهیا کرد من به این فایل رسیدم.

    و سپاس از استاد و مریم‌بانو….

    در زیر پرتو نگاه عاشق خدا همیشه شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 3238 روز

    خدایا شکرت

    این کامنت رو با سلام و احوالپرسی نتونستم شروع کنم فقط باید خدا رو شکر میکردم

    خدایا شکرت

    این قسمت ۱۶۰+ ۱ اصلا مثل بمبه

    انقدر دیدنش هیجان انگیز و تاثیرگزاره ، که هر ۱ دقیقه ای که میبینم، ویدئو رو استاپ میکنم ، بلند میشم یه قدمی توی اتاقم میزنم و نفس های عمیق میکشم

    و اشکام سرازیرن

    و فقط میتونم بگم خدا رو شکر

    این حجم از انرژی مثبتی که استاد، مریم جون و همه ی بچه هایی که توی لس آنجلس اومدن، بینظیره

    این ۲۱ دقیقه ویدئو فقط یک چیز رو برای من روشن کرد که:

    “نگار، مهاجرت باورپذیرترین و لذت بخش ترین کار دنیاست”

    تو میتونی، همان طور که این جمعی که اینجا نشستن تونستن.

    دقیقا جمله ای که استاد توی ثانیه ۸:۵۳ میگه:

    که الگوی خوبی رو پیدا کنین که به خواسته ی شما رسیده باشد

    چه الگویی بهتر از استاد، مریم جون و این بر و بچه های نازنین که اینجا دور هم جمع شدن

    اگر تک تک این جمع تونستن از نقطه ی امنشون دل بکنن پس تو هم میتونی

    خدایا سپاسگزارم که با دیدین این ویدئوی ۲۱ دقیقه ای درهای بزرگی به رویم باز شد

    مرسی از استاد و مریم جان نازنین ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    Eshrat Fard گفته:
    مدت عضویت: 2864 روز

    استاددددددد میدونید چیههههه

    وقتی توی کلاب هوس بچه ها میگفتن مطمئن هستن یه روزی میان امریکا و در آغوشتون میگیرن باورهای محدود من اون ته ذهنم نیش خندی میزد و میگفت حالا یه چیزی برای دلخوشی خودشون میگن بزار بگن

    ته ذهن من این بود که دیگه امریکا رفتن تموم

    با قانون هایی که حالا هست محاله یه ایرانی بره امریکا برای عباسمنش معجزه شد و تمااااام.مگه کسی مثه عباسمنش هست؟

    مگه میشه؟؟؟

    تنها کسی که تونست همون بود و بس

    استاد ته ذهن من این بود که بچه های عباسمنشی یه حقوقی دارن تا زندگی عادی داشتبه باشن ظاهرا ذهن من میگفت اررررره چراااا که نهههه

    ولی باطنان نهههههههه حتی نپذیرفته من ماهی از همین توی خونه ۵۰۰یورو دربیارم

    میگه باید بری یه جاییی تا بهت حقوق بدن خودت که اصصصلا نمیتونی

    چون راها رو نگاه میکنه همونجا که گفتی فقط الگو پیدا کن که شده به راهش نگاه نکناااا

    استاد ایندفایل برام پر از همه چی بودددد پراز باورهای پنهان

    پراز باورهای خوب

    استاد من فهمیدم که بخاطر باورهای بچگی

    و بخاطر باورهای عدم فراوانی حتی به مسافرت به کشور امریکا فکر نکردن نه مهاجرت.

    هرکی میگفت امریکا رفتن یا دیدار عباسمنش

    فکر میکردم رفتن به سیاره ی مریخ هست باطنم میگفتاااا تا من شروع نکردم بنویسم اینا باورا رونمایی نشده بود.استاد اونی که گفت سه هفته هست اومده میگه برای کسی که متفاوت عمل‌و باور میکنه متفاوت میشه توی این بحران اومده هااااااااااا

    استادذاینجا خیلیا میارین بیان ایران که دیگه نتونن بیان امریکا ولی این همه آدم اونجا چیییی میگننننن

    استادددد ذهن من میگفت حالا بری کشور غریب پیش خدمت بشی یا کارگر و…،

    اون جواهررر فروش توی امریکا چیییی میگههههه

    چه باوری داره که اونجا جواهری زده من قاط ذممممم

    اون پسر شجاعییی که حمله کرده به باورهای مخرب

    که جونی از بس چیزی برنمیای خراب میشی اصلاااا ذهنم چاروووو پاروووو شدددددد

    اون عزیزای که با همسرشون اومده بودن چقدددد باورام قشنگتر کرد که مسیر با هم ادامه دادننننن

    اون عزیزی که اونقدررر تغییر کرده که همسرش قولش داده میبرم پیش عباسمنش🥲🥲🥲 اشکم دراومد

    همه چی در درون ماست .ما باید تغییر کنیم تا تجربیاتمون قشنگتر بشه.

    خیلللی خیلییی لذت بخش بود واقعا.

    باز توی مسیر قرار گرفتن ربط به گروه سنی نداره فک میکردم همه جونان بخشای

    اونجاااا فقط هدایت خواسته ها بودن از هر گروه سنی

    افرادی دیدم که همین پدر و مادرم بودن🥲🥲🥲🥲🥲

    چقددددد باور گرفتیم

    که نترسم و از خدا خواسته بخوام

    از خدا بخوام

    از خدا بخوام

    از خدا بخوام

    خواسته هایی که بخاطر محدودیت ذهنی پا گذاشته بودم روشون.همون جریان گربه دستش به گوشت نمیرسیده.

    پروردگارا سپاسگذارم که چشمانم و گوش هایم محرم به شنیدن و دیدن این فایل بود

    از تک تکتون سپاسگذارم

    عباسمنش چقد قرص های اعصاب با اموزشهاتون حذف شده

    چقدرررر روابط درب و داغون عاشقانه شده

    چقدرررر زن و مرد های شرمنده از لحاظ جیب خالی سرشون بالا اومده

    چه حس بالاتر از این احساس تاثیر گذرای در زندگی دیگران

    حلالت باشه که رسالتت رو به خوبی انجام دادی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: