سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 160

سفر به آمریکا قسمت ۱۶۰

به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ بشم

خدا رو شکر که سرعت نت خیلی خوب بود و من تونستم خیلی راحت این فایل زیبا رو ببینم یکبار و لذتش رو ببرم و حالا میخوام با دقت ببینمش و نکاتش روبکشم بیرون با ذره بین قانون و تغییر زاویه دید

همون ثانیه های اول فایل این موسیقی و همراهی استاد و انرژی و شادیشون و بعد هم همراهی مریم جان قانون درخواست رو برام یادآوری کرد که وقتی خواسته ای داشته باشی جهان حتما به اون خواسته جواب میده اگر باورهات درست باشه .یادمه یکی از بچه ها توی کامنت ها درخواست کرده بود که استاد مثل سری قبل سفر به آمریکا تو ماشین آهنگ بزاره و باهاش برقصه تا ما باز هم اون لذت رو تجربه کنیم و الان این خواسته اجابت شده که البته با شکل بهتر و پیشرفته تری و اونم اینه که ماشینه خودش حواسش به جاده هست و دیگه حتی ی ذره نگرانی هم بایت این موضوع وجود نداره خیلی راحت ترو ساده تر و زیباتر

چقدر این بودن شما کنار هم با این حالت احساس خیلی خوبی رو در من ایجاد میکنه که من هم دوست دارم این تجربه رو داشته باشم اصلا وقتی شما رو تو این استیت میبینم احساس میکنم خودم هستم با عشقم وداریم این مسیر لذت بخش رو میریم.استاد جان قند رو تو دل آدم آب میکنین با این حرکاتتون برای داشتن همچین رابطه ی زیبایی .سپاسگزارم که امید داشتن روابط خوب رو در دل ما زنده میکنین و شعله ورش میکنین

واقعا توی اینهمه استاد به ظاهر موفقیت تنها آشنا برای ما شما بودین استاد و الان تنها صدایی شدین که ما هر روز داریم میشنویم توی ذهنمون توی قلبمون صدایی که نوید نصر من الله و فتح قریب رو بهمون میدین و بی اعتنا شدیم به هیاهوی دنیای بیرون و صداهای شیطانی که وعده فقر و کمبود رو میدن

خدای من قبل از اینکه شما استاد بگین اینجا شبیه به کوههای زاگرس من دقیقا داشتم به این فکر میکردم این مسیر کوهستانی خیلی شبیه جاده هایی که از دل کوه زاگرس میگذره چون من خودم زاگرس نشینم و دقیقا مسیری که از اینجا میره به ایلام و کرمانشاه و اون طرفها دقیق اینجوریه

و اما صحبت از تونل کندوان شد یاد صحبت هاتون توی جلسه ی ۱۵ روانشناسی ثروت افتادم که البته الان دارم کارش میکنم و تپوری ظرف آب و باور کمبود و باور فراوانی و اینکه باور کمبود چه بلاهایی سر آدم میاره و باور فراوانی چه اتفاقاتی رو رقم میزنه .انگار تمرین عملی اون جلسه اس این فایل برای من .اصلا بزار ی مقایسه بکنم عباس منش الان رو با عباس منشی که توی اون فایل صحبتش رو میکنین :

اونموقع عباس منش ی جوون ۲۰ ساله اس که ازدواج کرده و ی همراه داره و داره با ی موتور یاماها تنه جوشی میره شمال

الان عباس منش ی فرد ۴۱ ساله است که باز ی همراه داره و داره با تراک کمپر میگرده توی آمریکا

اونموقع عباس منش پول داشته که بره مسافرت و خوش بگذرونه الان نامحدود پول داره که بره حالش ببره

اونموقع بخاطر باور کمبود ی ذره از پولش رو برداشته بود از تر س اینکه مبادا کم بشه و برا روز مبادا نگهش داشته بود اما الان بخاطر باور فراوانی اونقدر پول داره که آمارش رو نداره و اصلا براش مهم نیست و چیزی به اسم نگرانی براش وجود نداره

اونموقع به خاطر باور کمبود حاضر نبود ی کاسه آش بخره بخوره که گرمش بشه توی هوای یخبندان الان آگاهانه ی وعده غذا میخوره اونم از بهترینش

اونموقع یار و همراهش هم بخاطر باور کمبود ی سری اقدامات رو انجام نمیداد الان یارو همراهش هم مثل خودش باور فراوانی داره و ی سری اقدامات رو مثل خودش انجام میده

اونموقع عاشق سفر کردن و لذت بردن بوده الان بیشتر عاشق اینکاره

اونموقع به خودش سختی میداده اما الان در نهایت لذت داره اینکار رو انجام میده

اونموقع استانداردهاش با الا نبود الان استانداردهاش خیلی بالاست از هر چیزی بهترین بهترینش رو میخواد و داره

اونموقع باورهای مذهبیش اون رو محدود کرده بودن که به کم قانع باشه الان باورهای توحیدیش به دنبال بی نهایته

و خلاصه اینکه این استاد عباسمنشی که الان داریم میبینیم بقول خودشون ی ورژن خیلی خیلی اصلاح شده ی اون عباس منشه البته که اون عباسمنشه لازم بوده تا این عباس منشه خلق بشه

چقدر جالب بود از دهنه یکی از تونل ها که داشتین رد می شدین بالاش با توری که سدی درست کرده بودن که سنگ ها ریزش نکنن پایین بازم باید تحسین کرد این مردم آمریکا رو که اینقدر حواسشون به همه چیز هست که تجربه ها رو برای افراد لذت بخش تر میکنن با رعایت مسایل ایمنی بقول معروف . prevention is better than cure علاج واقعه قبل از وقوع و این همون کاریه که آدم عاقل انجام میده

چقدر با این توضیحاتی که شما استاد دادین در مورد تفاوتی که کوه ایجاد میکنه توی طبیعت بیشتر عاشق کوههای کبیرکوه و دینار کوه خودمون شدم و بیشتر قدر این نعمت ها رو حس کردم و دقیقا همین چیزی که استاد دارن میگن رو من توی کوههای اطراف شهرمون تجربه کردم که زمانی اینجا هوا گرم بوده وقتی میرفتی توی کوه از سرما میلرزیدی قبلا اصلا به این تفاوته فکر نکرده بودم که چقدر زیبا میتونه باشه ولی الان اگر برم اونجا با ی دید جدیدی به این تفاوت ها نگاه میکنم قطعا و برام جالب خواهند بود .همینه که این سریالها دارن باعث میشن دید ما نسبت به همه چیز عوض بشه ی عوض شدن زیبا و قشنگ که باعث میشه اطرافمون رو بهتر ببینیم بهتر ازش استفاده کنیم و بهتر قدرش رو بدونیم و بهتر به خدایی که این تفاوت رو ایجاد کرده آگاهتر بشیم و بیشتر یادش کنیم که طبیعتا نتیجش این میشه که اون هم بیشتر ما رو یاد میکنه .

چقدر اونجایی که پیچیدن توی اون فرعی که زیباییهای اونجا رو ببینین این نکته رو به خودم یادآور شدم که ببینین همینه در لحظه زندگی کردن و لذت بردن و به تعویق ننداختن لذت بردن و اینجا یاد صحبت هاتون افتادم استاد توی پاسخ به سوالات زندگی در بهشت قسمت ۱۰۱ یا ۱۰۲ که میگفتین من الان دوست دارم توی پاردایس باشم و لذت ببرم و حتی اگر الان هواپیمام هم اینجا باشه میلی به پرواز ندارم در این لحظه الان فقط دوست دارم اینجا باشم و لذت ببرم و این همون در اولویت بودن اصل لذت بردن توی زندگیه .اینجا هم شما عجله ای برای ادامخ دادن نداریم چون هدفتون مقصد خاصی نیست هدفتون لذت بردن از مقصده و باز هم یادم اومد اون داستان سفر به شمالتون که گفتین نه تنها من اونجوری بودم که دوست نداشتم پولم رو خرج کنم خانمم هم همین جوری بود و الان نه تنها شما دوست دارین لذت ببرین عزیز دلتون هم دوست داره و این اصل کبوتر با کبوتر باز با باز جهان رو به من یادآوری میکنه که هیچ خطایی درش نیست جهان کارش رو به درستی انجام داده و میده هم اونموقع و هم الان و هم در آینده

چقدر این سکوت و آرامش و صدای پرنده ها و رودخونه آرامش بخشه همینه که شما میگین توی یکی از فایل های آرامش در پرتو آگاهی که سکوت زبان طبیعته زبان خود مقدس توه اما نفس همیشه دوست داره که قیل و قال کنه قشنگ توی این تصاویر میشه قداست خود قداست طبیعت و قداست خداوند رو حس کرد

بله دقیقا عین تخته سنگ های کوههای زاگرسه این حس رو به آدم میده البته کسی که مثل من اون جاها رو تجربه کرده باشه

خدای من چقدر زیبا چقدر بی نظیرن این تصاویر آدم دوست داره همینجوری یواش و آرام این حرکت کردنه ادامه پیدا کنه

این درختا و گلها آدم رو دیوانه میکنن از بس که زیبا و هماهنگن

استاد جان به این چشمه های آبگرمی که گفتین چشمه های آب گرم دهلران توی منطقه زاگرس رو هم اضافه کنید توی استان ایلام اونجا هم شبیه به اینجاست

چقدر باز هم این تریلی که درست کردن پیاده روی رو لذت بخش میکنه بازم دست مریزاد میگیم به این آمریکایی های خوش ذوق

چقدر باز هم هوا تمیز و صافه چقدر باز هم همه جا تمیز و مرتبه و این یعنی این جز شخصیت اینا شده این تمیز بودن و به نظافت اهمیت دادن اینا یعنی توحیدی بودن و خدایی بودن چون یکی از ویژگیهای خداوند ناظم بودنشه

چقدر اون صحنه ی جاری شدن این آب گرم روی اون صخره ها زیبا بود چقدر آب زلال و شفاف بود چه نقش و نگاری رو ایجاد کرد بوده یاد فایل توحید عملی انرژی که آن را خدا مینامیم افتادم جایی که استاد بعد از کلی توضیح دادن در مورد خداوند به این رسیدن که خداوند عین آبه آبی که به شکل ظرفی که ما ازش میسازیم در میاد .اونجایی که استاد میگن خداوند همه چیزه در عین حالی که هیچ چیز خاصی نیست .خدا یعنی همین آب گرم یعنی همون چشمه آب سرد یعنی همون اردک هایی که توی این آب گرم و سرد روان هستن خدا یعنی اون انسان هایی که دارن از اون آب گرم لذت میبرن خدا همه ی اینهاست و هیچ کدوم از اینها نیست ی انرژی که همه چیز از اون شکل گرفته و هر بار به ی شکلی در میاد

من خودم چندین سال پیش شاید ده سال پیش بودن توی چشمه های آب گرم رو تجربه کردم اما در حدی که دیدم و از کنارش رد شدم اونموقع اصلا توی این مدارها نبودم و حتی بیشتر تمرکزم روی بوی بد اونجا بود اما الان که دارم این صحنه ها رو میبینم چقدر متفاوت دارم نگاه میکنم و متفاوت دارم میبینم الان دوست دارم ی بار دیگه برم همونجا و با ی آگاهی متفاوتی تجربش کنم و از دیدنش لذت ببرم

ی آگاهی هم به تجربه کسب کردم در مورد خواص درمانی آب چشمه های آبگرم که دوست دارم با دوستانم به اشتراک بزارم .اگر از لجن این آب بزنین روی میخچه و زگیل و بزارین ی مدت بمونه و بعد با آب همین چشمه محلش رو بشورین دیگه اون میخچه و زگیل ها رشد نمیکنن .خواهر خودم من میخچه داشت پاش و ی بار هم عمل کرد ولی دوباره رشد کرد تا اینکه شنیدیم این آبگرم ها خاصیت ضد میخچه دارن و ی بار اونکاری که گفتم رو انجام داد و دیگه بعد از اون رشد نکرد . دوستانی که میخچه دارن این رو امتحان کنن

و اما لحظات ناب آخر فایل اما اول صبح استاد و مریم جان که به اشتراک گزاشتن دیگه عند آرامش و لذت بود با اون لحنی که استاد و مریم جان داشتن که سعی میکردن سکوت و آرامش حاکم بر اون فضا رو بهم نزن در عین حالی که این تجربه زیبا رو با ما به اشتراک میزارن .چه مراقبه ای بود بی نظیر .بقول استاد کی حاضره اینجوری مستند زندگی خودش رو به تصویر بکشه واقعی واقعی بدون هیچ نقابی تا به بقیه هم بگه بابا زندگی ی فرصت کوتاهه که باید ازش لذت برد و میشود که لذت برد و زندگی رنج نیست

سپاسگزارم استاد و مریم عزیز خیلی حال خوشی پیدا کردم از صبح تا الان که کامنتم تموم شد پای سیستم بودم فقط ی ساعت رفتم ی ناهاری درست کردم البته این هم درخواست خودم بود صبح که بیدار شدم گفتم خدایا ی چیزی میخوام امروز که حالم رو خوش کنه و دقیقا این فایل ی هدیه ای بود برای من