سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 167

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار حمید عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام و درود به استاد عزیزم و همه اعضای خانواده عباس منش.

بسیار فایل زیبایی بود. شهر Boise در آیداهو که چقدر رنگارنگ و پر از تصاویر زیبا بود. بعضی‌هاش با مفاهیم خاص. و بعضی‌ها خیلی زیبا ترسیم شده بود. چه جالب از نماد سریال Breaking Bad استفاده کرده بودن و نوشته بودن Breaking Boise . اون ماشین آئودی هم خیلی زیبا و خواستنی بود ولی کماکان برند فورد آمریکا رو با تمام صنعت خودرو آلمان عوض نمیکنم.

God bless America, my home sweet home

یه جا روی دیوار نوشته بود

Smile , you look lovely today

جمله جالبی بود.

چقدر سیستم Navigation ماشین عالی و با کیفیت و آنلاین بود. خدا جونم این سیستم ناوبری رو هم جزو لیست درخواستی مکتوب بفرمایید. به محض رد کردن تابلو ورودی ایالت بهت خوش آمد میگه. «منظور به دقت بالای سیستم GPS و پینگ مناسب اینترنت و هماهنگی سیستم ناوبری بود، که بدون حتی ثانیه ای تاخیر خوش آمد میگه»

اینکه استاد گفتند که توی مسیر به یکباره جاده از یک زمین بسیار سرسبز و پردرخت منتهی می شه به یک زمین بی آب و علف و باز به یکباره زمین تبدیل می شه به زمینی سرسبز،این سرزمین زیبا و برکت داده شده رو خداوند خلق کرده برای انسانهای ارزشمند و یکتاپرست.

این توضیح استاد من رو بیاد آیه «وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ» افتادم و همینطور آیه ۵۸ اعراف «وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا ۚ کَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ»«و سرزمین خوب گیاه آن به فرمان پروردگارش مى‌روید، و زمین بد جز اندک گیاهى از آن پدید نمى‌آید. براى مردمى که سپاس مى‌گویند آیات خدا را اینچنین بیان مى‌کنیم» (این آیه خیلی نکات طلایی درونش داره، مثال سرزمین و رویش گیاه رو زده، ولی میشه به دستاوردهای افراد و ارتباطش با شخصیت و باورهای سالم هم ربط داد.و در پایان آیه گفته قومی که اهل شکرگزاری هستند) و جالب اینجاست که امروز سوم آذر، آخرین پنجشنبه نوامبر توی آمریکا روز شکرگزاریه.

الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این روز ، بخاطر این سرزمین، بخاطر این مردم، بخاطر همه زیبایی ها. کاش ما هم امروز شکرگزاری کنیم تا انرژی شکرگزاری مون با مردم آمریکا هم‌جهت و همراستا و هم فرکانس بشه.

مَا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ ۚ وَکَانَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمًااگر شما سپاس گزارِ [نعمت هایِ بی شمارِ حق] باشید و ایمان آورید، خدا را با عذاب شما چه کار؟ خدا همواره پاداش دهنده و داناست. ۱۴۷ نساء

داخل اون فضای قدیمی، دقیقه ۰۸:۰۲ مدلهای مختلف ماشین مورد علاقه من فورد ماستنگ فرست جنریشن، ماستنگ ماک وان، ماستنگ اِلِنور

و البته زیبایی های تصویر نباید باعث غفلت ما از صحبتهای طلایی استاد عباس منش بشه. این آموزه ها رو باید هر روز و هر روز گوش بدیم. اعراض از یکی دو تا آدم ناجالب و توجه به زیبایی ها و نکات مثبت صدها انسان ارزشمند و فرهیخته که هر روز میبینیم.

توی فایل قبلی استاد عباس منش و خانم شایسته در مورد احترام به حقوق دیگران صحبت کردن، منم توی کامنتم نوشته بودم که من موقع رد شدن عابرین پیاده براشون توقف میکنم. امروز خودم عابر پیاده بودم، هر بار که خواستم از خیابون رد بشم ماشینها توقف میکردن و دو دستی اشاره میکردن بفرمایید. « از هر زاویه بهش نگاه کنم میرسم به قانون تمرکز بر زیبایی ها، میرسم به صحبتهای استاد عباس منش که در این جهان هزاران بار بیشتر از افراد ناجالب انسانهای خوب و ارزشمند وجود داره»

در ادامه فایل …

خدااااااای من دریاچه زیبای CRATER در قلب قله آتشفشانی، و دوباره به جزیره آتشفشانی داخلش. خیلی دوست داشتم داخل دهانه آتشفشانی دوم رو هم ببینم، شاید یه دریاچه دیگه باشه یادمه اون قدیم ها خانم شایسته به Drone میگفت«درون بچه» پرواز درون بچه خیییییییلی شگفت انگیز و دیدنی بود خیلی زیبا بود، دید پرنده از بالا واقعاً زیبایی های بیشتری رو به تصویر می‌کشه.

کی باورش میشه این زمین و سیاره زیبا «تنها نقطه شناخته شده قابل سکونت در پهنه کیهان» روزگاری یه توپِ سنگیِ داغِ گداختهِ پر از آتشفشان و زلزله بوده و امروز یه سیاره آبی زیبا که میزبان چند میلیارد انسان و تریلیون ها درخت و گیاه و حیوان.

خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر همه زیبایی های این فایل، همه زیبایی های این سرزمین. الهی صد هزار مرتبه شکر.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    427MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

229 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا محمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1482 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سوره بقره – آیه 44

    أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۴۴﴾ آیا مردم را به نیکى فرمان می دهید و خود را [در انجام دادن نیکى] فراموش مى ‏کنید ؟ در حالى که کتاب [تورات را که با شدت به نیکى دعوتتان کرده] مى ‏خوانید . آیا [به وضع زیان‏بار خود] نمی اندیشید.

    سلام سلام سلااام به اساتید عزیزم و همسفرای ارزشمندم

    قلبم گفت: گفت و گو و درسی که امروز متوجه اش شدم رو بیام اینجا بنویسم… داشتم ظرف میشستم… یه لحظه یه چیزی اومد به ذهنم… و بعد قلبم گفت برو اینجا مکتوبش کن…

    تو این 16 روزی که من درگیر این تضاد پر از خیر و برکت هستم… به کارکرد قانون ایمان آوردم…

    امروز هدایت شدم به این آگاهی های ناب در قسمت 167 سریال سفر به دور آمریکا:

    چطور می تونیم ویژگی های فوق العاده آدم ها رو برانگیخته کنیم؟؟

    اگر پیش فرض هامون در مورد آدم ها خوب باشه…. مثل : انسان های بسیار خوب در جهان زیاد هستند… جهان فراوان است از انسان های با معرفت، درستکار، زیبا اندیش، صادق، دوست داشتنی، مهربان

    همیشه زیبایی های افراد رو مرور کنیم… افراد رو تو ذهنمون تحسین کنیم… قشنگی های ادم ها رو ببینیم و در موردش حرف بزنیم…. هم با خودمون… هم با خودشون… هم با دیگران…

    باور: انسان های فوق العاده و ارزشمند و دوست داشتنی زیادن … و اونها وارد زندگی من میشن… اگر یک انسان ناجالب دیدم؛ نه در موردش با خودم، با دیگران حرف نزنم، فکر نکنم… فقط اعراض کنم… من دوست دارم به ادم های فوق العاده فکر کنم… در موردشون حرف بزنم… به خاطرشون سپاسگزار باشم..‌.

    باید ذهنم رو تربیت کنم که پیش فرض های مناسبی در مورد ادم ها داشته باشه..‌.

    من هدایت میشوم به ادم های بهتر… به ادم های زیباتر..‌. از اونجا که ذهنم خالص نیست..ممکنه از اون 100 تا ادم یکیش ناجالب باشه.‌. مهم اینکه اعراض کنم یعنی نیام غر بزنم… نیام در موردش با خودم و دیگران حرف بزنم… نیام پیش فرض های ذهنم رو خراب کنم…

    دوستان عزیزم… تو این مدت که من هر روز میرم بیمارستان و میام… روزهای اول به طرز جادویی نگهبان و سرپرستار بخش و … با من همکاری می کردن و اجازه می دادن من برم تو و یکی دو ساعت پیش همسرم باشم… اما حدوداً بعد از 8 روز دیدم که اتفاقات طوری رقم می خوره که من دیر میرسم بیمارستان… تاکسی گیر نمی افته… نگهبان و سرپرستار و..‌. با من همکاری نمی کنن..‌. اجازه نمیدن برم تو … یا در حد 5 دقیقه!!!!!… برام جالب بود… ایمان داشتم قانون داره درست کار می کنه… اما چه چیزی تغییر کرده؟؟… من که مثل هر روز سعی می کردم توحیدی رفتار کنم… تا اینکه متوجه شدم یه چیزی تغییر کرده… همسرم در اتاقی بستری هست که ظرفیت دو بیمار رو داره… در 8 روز اول… هم اتاقی همسرم فردی بسیار ارزشمند و مودب و مهربون و شوخ طبعی بودن … ایشون نویسنده بودن… بعد از 8 روز وقتی ایشون مرخص شدن و جاشون یکی دیگه اومد … دقیقاً از همون روز جهان مدارها، کاری می کرد که من نرم تو… دیر برسم… یا اگه اجازه میدادن برم تو در حد 5 دقیقه بود و جالبه که وقتی تو این تایم کم میرفتم تو… اینقدر فرکانس اتاق بد بود که دوست نداشتم زیاد بمونم… و یادمه یه روز که هم اتاقیش رفته بود اتاق عمل… من خیلی راحت اون روز رفتم تو … جهان هم مداری داشت کار خودش رو می کرد… وقتی اینو متوجه شدم دیگه زور نزدم برای رفتن..‌. و از همسرم می خواستم که اگه براش امکان داره اون بیاد بیرون و تو سالن قدم بزنیم… وقتی من با این قضیه به صلح رسیدم… دیروز هم اتاقیش با رضایت خودش مرخص شد… یعنی هنوز باید حدود یک ماهی بستری میشد هاااا… ولی رفت… و جالبه که از دیروز و امروز من خیلی راحت رفتم تو… تاکسی به موقع می اومد… من به موقع می رسیدم… و حتی دیروز که همسرم تو اتاق عمل بود… و من قطعا باید بیرون می بودم… خدا کمک هاش رو فرستاد و من در اتاق همسرم تنها بودم و چند ساعت با فایل های استاد نجواهای ذهنم رو کنترل کردم… و امروز هم خیلی راحت رفتم تو … و دوباره وجه خداگونه انسانها رو تجربه می کردم…

    واااای بچه ها نمی دونید چقدر حالم خوبه… چقدر به فضل خدا دارم رشد می کنم… خودم تغییر مدارم رو دارم حس می کنم… چقدر روی کارکرد قانون دقیق تر شدم… الهی شکر … الهی شکر…

    و یه چیز جالب بگم

    یه روزی از همون روزا که اجازه نمیدان برم تو… داشتم تو حیاط بیمارستان قدم میزدم… و ناخوداگاه داشتم زیبایی ها رو پیدا می کردم و تحسین می کردم… یک لحظه یه آقایی رو دیدم که خیلی فرکانسش بی نظیر بود… فرکانسش منو به خودش جذب کرد… و با نگاهم داشتم دنبالش می کردم… دیدم که چقدر مودب و مهربونه… چقدر با خدمه رفتار خوبی داره…

    متوجه شدم که احتمالاً یکی از کارکنان بیمارستانه… چقدر به خاطر رفتار خوبش با خدمه تحسینش کردم… به خاطر خونگرمیش…

    فردای اون روز هم که اجازه ندادن برم تو… به همسرم گفتم اون اومد پایین و تو سالن داشتیم با هم قدم میزدیم… که بازم اون آقا رو دیدم… یه حسی بهم گفت این دکتر همسرمه… از همسرم پرسیدم دکترت رو میشناسی؟؟… گفت نه … حسم گفت برو از نگهبان بپرس ببین فامیلیش چیه… وقتی پرسیدم… چشام قلبی شد… خدای من…‌ الله اکبر… اون شخصی که اینقدر فرکانسش خوب بود و من اینقدر تحسینش کرده بودم… دکتر همسرم بود… رفتم و باهاش صحبت کردم… چقدر انسان فوق العاده ای بود… چقدر ساده و بی ریا بود… خدا حفظش کنه…

    اینم از درس امروزم … 11 تیر 1403

    رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلࣰا مُّبَارَکࣰا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: