https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/11/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-11-24 07:47:292022-12-10 07:44:55سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 167
229نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت همه و استاد عزیز چقدر اونجا زیباست چقدر این درون بچه خوبه چقد تصاویر باکیفیت هست انگار خودمون از چشم خودمون داریم میبینیم و لذت میبریم چقدر شگفت انگیز بود اون کوه آتشفشان که دور تا دورش رو آب احاطه کرده بود باز به قول مریم خانم بچه آتشفشان هم زیبایی رو هزار برابر کرده بود خدایا شکرت به خاطر این تکنولوژی ممنون از استاد که ما رو هم شریک میکنید با خودتون میدونیم که کار بسیار سختی هست فیلم برداری و تدوین خداوند بهتون پاداشی عظیم عطا کند ممنون ممنون ممنون
هدایت امروزم من رو به دیدن این فایل زیبا دعوت کرده.
سرایستگاه اتوبوس بودم و داشتم جلسه1قدم اول رو گوش میدادم یهو یه صدایی گفت برو قسمت 167سفر به دور آمریکا رو ببین
من هم وارد سایت شدم و فایل الهامی رو پلی کردم
ونمیدونستم که قراره باچه دنیای قشنگی اونم از قاب گوشیم روبه بشم
الله اکبر
چقدر زیبایی وشگفتی بود
چقدر ترکیب رنگها فوق العاده بود
جوری دردل هم تنیده شده بودند که نمیتوانستی مرز بین زیبایی شأن را تعیین کنی
خدای من خالق این همه زیبایی هاست
و تو را لایق لمس و درک این همه شگفتی آفریده
پس لذت ببر.
چقدر اون نقاشی های دیوارا رو دوست داشتم
همینطور داشتم لذت میبردم و فیلم داشت ثانیه به ثانیه هیجان انگیز تر میشد
جلوترمیرفت
ومن غرق شده بودم تو زیبایی ها و داشتم آروم آروم مزه مزه شون میکردم خودم رو برده بودم به خیابون های اون شهر رنگارنگ
و داشتم قدم میزدم
ازکناردیوارها رد که میشدم گاهی برای اینکه مطمعن شوم نقاشی هستند با انگشتم لمسشان میکردم
یکهو رسیدم به همان هدایتی که
من راکشانده بود به این فایل
وجمله از زبانِ استادِ درحالِ رانندگیِ پشتِ آن اَبَر ماشینِ غول پیکرِ خیره کننده اش جاری شد
ومن برای لحظه ای تمام معادلات مغز درهم برهم ام را متوقف کردم و به تمام سلول های مغزم فرمان دادم که به جمله گوش کنند
استاد گفت
ما چندین ساعت در یک مسیر بیابانی با دشتهایی مملو از خار و خاشاک عبور میکردیم نمیدونم چی شد که یهووووووووویی مسیر کاملااااااااااااااا عوض شد و ما وارد مسیر سرسبز جنگلی بابک عالمه درخت هوایی شدیم که گاهی ارتفاعشان آنقدر بلند بود که که حتی در فلوریدا باان آب و هوای مطبوعش ندیده بودیم
همین یک قسمت برای من کافی بود
برای سوالی که مدام در قالب نجواهای ذهنی مرور میشد
چطور میشود؟
از دل این شرایط چطور میشود به آن چیزی که نوشته ای وتعهدش را باقلبت امضا کرده ای برسی
اصلا منطقی نیست
برایم حداقل یک نمونه بیاور
بگو چگونه
از کجا
چطور
چطووووووور
چطورررررررررررررررر؟؟؟
ومن دیدم که خدای من چطور میتواند از دل این مسیر بیابانیِ پراز خارو خاشاکِ خشکِ کویری
یکهو ویک دفعه من را برساند به یک مسیر سرسبزِ پراز درخت های سربه فلک کشیده که نظیرش در فلوریدایِ آمریکا هم یافت نشود
فقط کافی ست که باورش کنم
فقط کافیست در ظرف خودم بریزمش چیه آن شکلی که میخواهم دربیاورمش
خدای من
همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان
و همین روزهاست که تو باید ایمانت را نشان بدهی
چقدر این آگاهی رادوست داشتم انگار خدا داشت میگفت
شک کرده ای به قدرت لایزال من
دیدی که میشود؟
گفتم خدایا توبه کردم
در پیشگاه تو هیچ نشدنی نیست
هیچ نخواستنی نیست
و هیچ نمیشودی راه نمی یابد
من تسلیم اشتباه کردم این بار تو مسیر رو برو
فقط به من بگو چطور دردل این مسیر بیابانی ایمانم راحفظ کنم میشود بگویی چطور میتوانم خودم را به تو ثابت کنم که لایقش هستم
این بار در بخشی از فیلم هدایتم کرد به
دهانه ی آتش فشان
دوربین را داد دست استاد واون فیلم زیبا رو از بالای بالا بهترین نقطه برای من ضبط کرد
وقتی که از بالا به دهانه ی آتش فشان نگاه کردم
گفت میبینی در دل هر آتش فشانی میتواند همینقدر شگفتی و زیبایی باشد
میتوانی همین ابِ زلالِ ابیِ جذاب راببینی
میتوانی آن جزیره یِ زیبایی که درختانش چشم هر بیننده ای را مسحور میکند راببینی
میتوانی اینهمه صخره های زیبایی را ببینی که عاشقانه آب را در دامن خود جمع کرده اند و هر دقیقه مواظبش هستند که بیرون نریزد
میتوانی در دل آتش فشان زندگیت این همه زیبایی را پیدا کنی
وخدا دوباره نجوا کرد
هرگاه توانستی این همه زیبایی هاو نعمات هوایی که همین الان در همین موقعیت آتش فشانی آن دورت را احاطه کرده اند راببینی
و برایم یکی یکی نام ببری
آنگاه آماده ی دریافت نعمات جدید هستی
و من این بشارت را میدهم که
نعمات فراوان تری درراه است
وصدق بالحسنی
و زیبایی هایت راببین وشکر گزارش باش
باشد که نعمت های بیشتری برایت بفرستیم.
.استادِ جانم ممنونم
ممنونم که درقالب این الهامات بامن حرف زدی
و پیام خدایم را برایم بازگو کردی
درهمین ثانیه از الله یکتا برایت دلی سرشار از امید و عشق میخواهم چراکه لایقش هستی.
+ اومدیم در شهر بویز آیداهو، نگاه کردیم ببینیم چه چیز جذابی داره که بتونیم براتون فیلم بگیریم که دیوار نگارهها رو زحمت کشیدن برامون فیلم میگیرن، سپاس از شما استاد برای ثبت این زیباییها و هنرهاخیلی حرفهای نقاشی کردن روی دیوارها.
+ کولرهایی که تعبیه شده بودند عالی تو خونهها خیلی جالب بود برام. خدایا شکرت داخل خونهها چه خبره ظاهرشون که شیکه، هرچی فیلم و کارتون بوده آوردن روی دیوارها و بعضی از نقاط که یه جورایی فرهنگی هست.
+ از آیداهو داریم میریم به ایالت اورگان، عجب وسایل خفنی واسه دکوراسیون از اون قدیمیها گذاشته بود توی مغازهش خیلی باحال بودن، انگار هرکی اونجا رو میبینه به یاد زمان بچگیش و اسباب بازیهایی که تجربه کرده میافته.
نکته مهم استاد
چطور میتونیم ویژگیهای فوق العاده آدمها رو برانگیخته کنیم؟
* در دوره عشق و محبت خیلی در این مورد صحبت کردن استاد که ما انسانها توانایی داریم که ویژگیهای مثبت و برخورد زیبای آدمهارو از وجودشون بِکِشیم بیرون و چقدر این کارو راحت میتونیم انجام بدیم اگر پیش فرضهای ما در مورد آدما خوب باشه؛ اگر ما توی ذهنمون همیشه زیباییهای افراد رو مرور کنیم؛ اگر ما افراد رو توی ذهنمون تحسین کنیم؛ اگر قشنگیهای آدمها رو ببینیم و در مورد اون زیباییها و در مورد اون اخلاقهای خوب، اون ویژگیهای خوبشون، اون صداقتشون، معرفتشون، درست کاریشون صحبت کنیم هم با خودمون، هم با خودشون، هم با دیگران و سعی کنیم که این پیش فرضهای مثبت رو توی ذهنمون نگه داریم یعنی بر خلاف بقیه مردم که همیشه وقتی صحبت میشه آدمها همه کلاهبردار شدند، همه نامرد شدن، همه دنیا پر از گرگه، بِخور تا خورده نشی، بِکُش تا کُشته نشی و این پیش فرضهای نابود کننده ای که توی ذهن اغلب مردم هست رو بریزیم دور و بیایم پیش فرضهای مناسب رو در مورد مردم ایجاد کنیم که انسانهای بسیار خوب در جهان زیاد هستند، جهان فراوان است از انسانهای با معرفت، درست کار، زیبا اندیش، صادق، دوست داشتنی، مهربان و این کاریه که من سالها دارم انجام میدم و سعی میکنم که همیشه باورهام رو اینجوری درست کنم که:
انسانهای بسیار فوقالعاده و دوست داشتنی زیادند و اونا وارد زندگی من میشن یا اونا به من برخورد میکنند و اگر یک انسان ناجالبی رو من در زندگیم دیدم نه در مورد اون با دیگران صحبت کنم نه صبح تا شب بیام غر بزنم نه اصلاً بهش فکر کنم نه هیچی. بیام اینو بگم که من کلی آدمهای بینظیر توی زندگیم ملاقات کردم من دوست دارم در مورد اونها فکر کنم، من دوست دارم به اونها توجه کنم، من دوست دارم در مورد اونها صحبت کنم، من دوست دارم به دلیل اونها سپاسگزار باشم و این کاریه که سعی کردم جزء شخصیتم بشه. سعی کردم اینقدر تمرین کنم اولش راحت نبوده ذهن میخواسته جفتک بزنه و بگه که نه آقا آدما همه بد هستند ولی من هی روی خودم کار کردم و ادامه دادم و الان ذهن من تربیت شده برای اینکه پیش فرضهای مناسبی در مورد آدما داشته باشه. وقتی این پیش فرضهای مناسب باشه ذهنم هدایت میشه به آدمهای بهتر.
حالا ممکنه از اونجایی که من ذهنم دربست مثبت نیست که بالاخره افکار منفی توی ذهن منم میاد، از اونجایی که ذهنم خالص نیست ممکنه توی صد تا آدم مناسبی که برخورد کنم یه آدم ناجالبم بهش برخورد کنم ولی مهم اینجاست که نیام در مورد اون آدمه نیام غر بزنم نیام با بقیه بشینم بگم فلانی چقدر آدم عوضی ای بوده، نیام این حرفارو تکرار کنم، نیام پیش فرضهای ذهنمو خراب کنم در مورد آدمها بیام اون یه دونه رو فاکتور بگیرم بهش توجه نکنم و در مورد اون 100 تا آدم فوق العادهای که ملاقات کردم صحبت کنم همون کاری که داریم توی سفر به دور امریکا انجام میدیم، همون کاری که توی کل برنامههامون انجام میدیم.*
+ چطور با باورهای مناسب افراد روی خوششون رو به ما نشون میدن؟ افراد زیباییهاشونو به ما نشون میدن؟ و همیشه ما میتونیم با تغییر ذهنیت خودمون در مورد آدمها روابطمون رو با آدمها به شکل باورنکردنی تغییر بدیم و بهبود ببخشیم اگه بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم.
+ خیلی زیبا بود دهانه آتشفشان و دریاچه اطرافش خیلی رویایی بود خدایا شکرت
+ واقعا انرژی فضاش مثبته خیلی لذت بردم سپاس از دستانت مریم جون
+ با تصاویر درون مشخص بود که منطقه آتشفشان خیزی هست آنجا و اون طبیعت زیبا را به وجود آورده خدایا شکرت به دلیل این درون بچه که این همه تصاویر زیبا رو گستردهتر و واضحتر بهمون نشون میده و برای داشتنش بینهایت سپاسگزارم.
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۴۴﴾ آیا مردم را به نیکى فرمان می دهید و خود را [در انجام دادن نیکى] فراموش مى کنید ؟ در حالى که کتاب [تورات را که با شدت به نیکى دعوتتان کرده] مى خوانید . آیا [به وضع زیانبار خود] نمی اندیشید.
سلام سلام سلااام به اساتید عزیزم و همسفرای ارزشمندم
قلبم گفت: گفت و گو و درسی که امروز متوجه اش شدم رو بیام اینجا بنویسم… داشتم ظرف میشستم… یه لحظه یه چیزی اومد به ذهنم… و بعد قلبم گفت برو اینجا مکتوبش کن…
تو این 16 روزی که من درگیر این تضاد پر از خیر و برکت هستم… به کارکرد قانون ایمان آوردم…
امروز هدایت شدم به این آگاهی های ناب در قسمت 167 سریال سفر به دور آمریکا:
چطور می تونیم ویژگی های فوق العاده آدم ها رو برانگیخته کنیم؟؟
اگر پیش فرض هامون در مورد آدم ها خوب باشه…. مثل : انسان های بسیار خوب در جهان زیاد هستند… جهان فراوان است از انسان های با معرفت، درستکار، زیبا اندیش، صادق، دوست داشتنی، مهربان
همیشه زیبایی های افراد رو مرور کنیم… افراد رو تو ذهنمون تحسین کنیم… قشنگی های ادم ها رو ببینیم و در موردش حرف بزنیم…. هم با خودمون… هم با خودشون… هم با دیگران…
باور: انسان های فوق العاده و ارزشمند و دوست داشتنی زیادن … و اونها وارد زندگی من میشن… اگر یک انسان ناجالب دیدم؛ نه در موردش با خودم، با دیگران حرف نزنم، فکر نکنم… فقط اعراض کنم… من دوست دارم به ادم های فوق العاده فکر کنم… در موردشون حرف بزنم… به خاطرشون سپاسگزار باشم...
باید ذهنم رو تربیت کنم که پیش فرض های مناسبی در مورد ادم ها داشته باشه...
من هدایت میشوم به ادم های بهتر… به ادم های زیباتر... از اونجا که ذهنم خالص نیست..ممکنه از اون 100 تا ادم یکیش ناجالب باشه.. مهم اینکه اعراض کنم یعنی نیام غر بزنم… نیام در موردش با خودم و دیگران حرف بزنم… نیام پیش فرض های ذهنم رو خراب کنم…
دوستان عزیزم… تو این مدت که من هر روز میرم بیمارستان و میام… روزهای اول به طرز جادویی نگهبان و سرپرستار بخش و … با من همکاری می کردن و اجازه می دادن من برم تو و یکی دو ساعت پیش همسرم باشم… اما حدوداً بعد از 8 روز دیدم که اتفاقات طوری رقم می خوره که من دیر میرسم بیمارستان… تاکسی گیر نمی افته… نگهبان و سرپرستار و... با من همکاری نمی کنن... اجازه نمیدن برم تو … یا در حد 5 دقیقه!!!!!… برام جالب بود… ایمان داشتم قانون داره درست کار می کنه… اما چه چیزی تغییر کرده؟؟… من که مثل هر روز سعی می کردم توحیدی رفتار کنم… تا اینکه متوجه شدم یه چیزی تغییر کرده… همسرم در اتاقی بستری هست که ظرفیت دو بیمار رو داره… در 8 روز اول… هم اتاقی همسرم فردی بسیار ارزشمند و مودب و مهربون و شوخ طبعی بودن … ایشون نویسنده بودن… بعد از 8 روز وقتی ایشون مرخص شدن و جاشون یکی دیگه اومد … دقیقاً از همون روز جهان مدارها، کاری می کرد که من نرم تو… دیر برسم… یا اگه اجازه میدادن برم تو در حد 5 دقیقه بود و جالبه که وقتی تو این تایم کم میرفتم تو… اینقدر فرکانس اتاق بد بود که دوست نداشتم زیاد بمونم… و یادمه یه روز که هم اتاقیش رفته بود اتاق عمل… من خیلی راحت اون روز رفتم تو … جهان هم مداری داشت کار خودش رو می کرد… وقتی اینو متوجه شدم دیگه زور نزدم برای رفتن... و از همسرم می خواستم که اگه براش امکان داره اون بیاد بیرون و تو سالن قدم بزنیم… وقتی من با این قضیه به صلح رسیدم… دیروز هم اتاقیش با رضایت خودش مرخص شد… یعنی هنوز باید حدود یک ماهی بستری میشد هاااا… ولی رفت… و جالبه که از دیروز و امروز من خیلی راحت رفتم تو… تاکسی به موقع می اومد… من به موقع می رسیدم… و حتی دیروز که همسرم تو اتاق عمل بود… و من قطعا باید بیرون می بودم… خدا کمک هاش رو فرستاد و من در اتاق همسرم تنها بودم و چند ساعت با فایل های استاد نجواهای ذهنم رو کنترل کردم… و امروز هم خیلی راحت رفتم تو … و دوباره وجه خداگونه انسانها رو تجربه می کردم…
واااای بچه ها نمی دونید چقدر حالم خوبه… چقدر به فضل خدا دارم رشد می کنم… خودم تغییر مدارم رو دارم حس می کنم… چقدر روی کارکرد قانون دقیق تر شدم… الهی شکر … الهی شکر…
و یه چیز جالب بگم
یه روزی از همون روزا که اجازه نمیدان برم تو… داشتم تو حیاط بیمارستان قدم میزدم… و ناخوداگاه داشتم زیبایی ها رو پیدا می کردم و تحسین می کردم… یک لحظه یه آقایی رو دیدم که خیلی فرکانسش بی نظیر بود… فرکانسش منو به خودش جذب کرد… و با نگاهم داشتم دنبالش می کردم… دیدم که چقدر مودب و مهربونه… چقدر با خدمه رفتار خوبی داره…
متوجه شدم که احتمالاً یکی از کارکنان بیمارستانه… چقدر به خاطر رفتار خوبش با خدمه تحسینش کردم… به خاطر خونگرمیش…
فردای اون روز هم که اجازه ندادن برم تو… به همسرم گفتم اون اومد پایین و تو سالن داشتیم با هم قدم میزدیم… که بازم اون آقا رو دیدم… یه حسی بهم گفت این دکتر همسرمه… از همسرم پرسیدم دکترت رو میشناسی؟؟… گفت نه … حسم گفت برو از نگهبان بپرس ببین فامیلیش چیه… وقتی پرسیدم… چشام قلبی شد… خدای من… الله اکبر… اون شخصی که اینقدر فرکانسش خوب بود و من اینقدر تحسینش کرده بودم… دکتر همسرم بود… رفتم و باهاش صحبت کردم… چقدر انسان فوق العاده ای بود… چقدر ساده و بی ریا بود… خدا حفظش کنه…
سلام . خدایا شکر به خاطر اینهمه زیبایی .خدایا شکر بخاطر قدرت بی نهایت. چه جای خارق العاده ای .بی نهایت زیباست .این یعنی بیخدایی طرف هستیم که قانونش رد خور نداره .آتشفشان داخل آتشفشان .استاد ممنون که ما رو با خودتون به ناب ترین جاهای ممکن میبرین .خداوندا شکر بخاطر فراوانیهایت .واقعا جای بی نظیری. سپاسگذارم خدایی هستم که منو به این سایت الهی هدایتم کرد .در پناه رب العالمین
میدونید استاد. حرفای این فایل و کامنت انتخابی حمید عزیز، توی این لحظه خیلی کمکم کرد
چرا؟
چونکه یه استاد توی دانشگاه داریم که رفتارهاش و کنسل کردن دائم کلاساش و… همه رو کلافه کرده
قرار بود فردا یه کلاس جبرانی بزاره که الان خبر رسید ک اونم کنسله. رفیقم بهم پیام داد و گفت: واقعا این اسم خودشو میزاره استاد؟
عصبانیتم بیشتر شد.
ولی یهو رسیدم به قسمتی از کامنت حمید عزیز ک گفت: [ اعراض از یکی دو تا آدم ناجالب و توجه به زیبایی ها و نکات مثبت صدها انسان ارزشمند و فرهیخته که هر روز میبینیم ]
یهو به خودم اومدم گفتم بجای اینکه برای رفتار این استاد، حرص بخورم، توجه کنم به استادهای خوبم.
ما یه استاد آمار داشتیم، که فووووووق العاده بود. یعنی آماراحتمالی و استنباطی ب اون پیچیدگی رو آنچنااااان راحت الحلقوم کرده بود برامون که حد نداشت. خونه و زندگیش مشهده، ولی هرهفته، راس ساعت 8 صبح، نیشابور و توی کلاس حاضر بود. جوری ک با اینکه خیلی دوسش داشتیم ولی میگفتیم توروخدا یه روز کنسل کنین.
ولی به شدت آدم مسئولیتپذیری بود. ترم اولیا اگر میدیدنش، میگفتن چقدر خشنه (ازجمله خودم) ولی کافی بود یکم باهاش پیش بری و اونوقت میدیدی که بینظییرررر بود. هم جدیتش رو داشت و درس و انضباط؛ هم شوخی و خنده و خاطره بازی.
خیلی هم مهربون بود و وقتی که دیگه واحد هامون باهاش تموم شد، کلی منو استادم همو بغل کردیمو استادم گفت: با اینکه دوستت دارم ولی امیدوارم ترم بعدی نبینمت و پاس بشی..
چون معمولا کلاسای ایشون رو خیلیاااااا میوفتادن.
اصلا الکی به کسی نمره نمیداد. والا اونهمه که میگفتن سختگیره و امتحاناش سخته؛ اصلا اینطور نبود. دقیقا همونطور که تدریسش فوق العاده بود، امتحانهاشم در همون حد پیشرفته بود و خداروشکر که ما باهمون یهبار، پاس شدیم.
ولی درکل آدمی هم بود که الکی به کسی باج نمیداد.
یا از یکی دیکه از استاد هامون بگم. ک چقدررررر این بشر با خودش درصلحه. حقا که برزاندهی شغلشه و روانشناسی بهش میاد. اونقدر که این آدم آرومه. تابحال نشده ایشون عصبانی بشه. اونقدر صبوره و روی احساساتش کنترل داره که من هربار که میبینم بچههای کلاس، خوشمزهبازی در میارن و استادمون، با کماااال خونسردی و لبخند، بهشون نگاه میکنه یا با لحن خوب و مناسب بهشون تذکر میده، که انگشت به دهن میمونم.
به شدت بااعتماد بنفس. به شدت در صلح با خود.
و همیشههههه ورد زبونش اینه: بهترین دانشجوها، همیشه نسیب من میشن.
عاشق این جملهشم. برخلاف عقیدهی ااااکثررر معلمین و اساتید که میگفتن: شما بدترین کلاسی بودین که داشتم؛ ایشون همیشه با افتخار میگه بهترین دانشجوها، همیشه برای منن.
و اونقدرررر رفیقه با بچه ها. اونقدررر در صلحه با خودش. وظیفهشناس. مسئولیت پذیر. آدم حسابی
یا حتی یکی دیگه از اساتید آقا، که ما معمولا هروقت با ایشون کلاس برمیداریم، تایم آخره. ینی 6تا 8 شب. ولی ایشون همیشههههههه پرانرژی. همیشه لباسای رنگ روشن میپوشه و خیلی باحوصله و با لبخندی که همیشههههی خدا به لباشه، تدریس میکنه. ایشون هم خیلیییی خوب روی احساساتش کنترل داره و با اینکه درسی که تدریس میکنه، روانشناسی دین و اینجور چیزهای مذهبی و اسلامیه، ولی اصلاااا تعصبی برخورد نمیکنه و با کمااال آرامش، اجازه میده که بچهها نظرات متفاوتشون رو بیان کنن و میپذیره که نظر هرکسی متفاوته.
همیشه هم پرانرژی و سرحال و به شدت خوش برخورده
واقعااااا خداروشکرررر برای همچین آدمهای خوب و مسئولیتپذیر و درصلحی که حتی دیدنشون هم باعث لذت میشه و واقعا سپاسگزارم خدایا، برای چنین آدمهای قشنگی*
اولیش رو هفت ماه پیش گذاشتم و الان طبق روزشماری که دارم و روزی یک قسمت سفر به دور امریکا میبینم گذرم دوباره بهش خورد :)
باز هم یه فایل بی نظیر دیگه با زیبایی های خارق العاده
مهمترینشم با اختلاف فاااااحش اون منظره از دامنه کوهی آتشفشانی
کوهی آتشفشانی که داخلش دریاچه هست!!!!
و وسط اون دریاچه هم باز یه کوه آتشفشانی دیگه!!!
دیگه ازین معجزه واضح تر؟
خداروشکر بابت سریال سفر به دور امریکا که تک تک قسمتاش چیزهایی رو نشون میده که همشون یه نقطه مشترک دارند
اون هم پی بردن به عظمت خدا
یعنی هیچ قسمتی نیستش که تو اون قسمت حداقلللل یکبار به این قدرت پی نبریم
که این هم بخاطر مدار فوق العاده شما استاد عزیز و مریم جان هستش که که انقدر فوق العادست، تصویری که تو دوربین ثبت می کنید هم به همون اندازه خارق العاده میشه
سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم شما و مریم جان رو مثل همیشه به خدای بزرگ میسپرم
سلام به استاد عباسمنش عزیز واستاد شایسته دوست داشتنی
سلام به تمام همسفر های عزیزم
استاد چقدر لذت بردم چقدر این فایل حالم را خوب کرد صبح جمعه را با انرژی و انگیزه شروع کردم
جاده ای بکر وخلوت که بدون پوشش گیاهی خاصی بود
ودر ادامه مسیر به درختان سرسبز میرسیم وجاده زیبا زیباتر میشه چقدر اون مغازه جالب ودوست داشتنی بود چقدر استاد ومریم جان به زیبایی های مغازه دقت کردین بازم جاده واهنگ قشنگ وهم خوانی زیبای شما
وچه منظره زیبایی دهانه آتشفشان به این زیبایی آب آبی زیبا تصاویری که با درون گرفتید فوقالعاده بود قربون بزرگی خدا بشم که چقدر زیبا می آفریند ممنونم استاد که این تصاویر را با ما به اشتراک میزارید خدایا شکرت
با سلام خدمت همه و استاد عزیز چقدر اونجا زیباست چقدر این درون بچه خوبه چقد تصاویر باکیفیت هست انگار خودمون از چشم خودمون داریم میبینیم و لذت میبریم چقدر شگفت انگیز بود اون کوه آتشفشان که دور تا دورش رو آب احاطه کرده بود باز به قول مریم خانم بچه آتشفشان هم زیبایی رو هزار برابر کرده بود خدایا شکرت به خاطر این تکنولوژی ممنون از استاد که ما رو هم شریک میکنید با خودتون میدونیم که کار بسیار سختی هست فیلم برداری و تدوین خداوند بهتون پاداشی عظیم عطا کند ممنون ممنون ممنون
به نام الله
که هرچه داریم از اوست.
هدایت امروزم من رو به دیدن این فایل زیبا دعوت کرده.
سرایستگاه اتوبوس بودم و داشتم جلسه1قدم اول رو گوش میدادم یهو یه صدایی گفت برو قسمت 167سفر به دور آمریکا رو ببین
من هم وارد سایت شدم و فایل الهامی رو پلی کردم
ونمیدونستم که قراره باچه دنیای قشنگی اونم از قاب گوشیم روبه بشم
الله اکبر
چقدر زیبایی وشگفتی بود
چقدر ترکیب رنگها فوق العاده بود
جوری دردل هم تنیده شده بودند که نمیتوانستی مرز بین زیبایی شأن را تعیین کنی
خدای من خالق این همه زیبایی هاست
و تو را لایق لمس و درک این همه شگفتی آفریده
پس لذت ببر.
چقدر اون نقاشی های دیوارا رو دوست داشتم
همینطور داشتم لذت میبردم و فیلم داشت ثانیه به ثانیه هیجان انگیز تر میشد
جلوترمیرفت
ومن غرق شده بودم تو زیبایی ها و داشتم آروم آروم مزه مزه شون میکردم خودم رو برده بودم به خیابون های اون شهر رنگارنگ
و داشتم قدم میزدم
ازکناردیوارها رد که میشدم گاهی برای اینکه مطمعن شوم نقاشی هستند با انگشتم لمسشان میکردم
یکهو رسیدم به همان هدایتی که
من راکشانده بود به این فایل
وجمله از زبانِ استادِ درحالِ رانندگیِ پشتِ آن اَبَر ماشینِ غول پیکرِ خیره کننده اش جاری شد
ومن برای لحظه ای تمام معادلات مغز درهم برهم ام را متوقف کردم و به تمام سلول های مغزم فرمان دادم که به جمله گوش کنند
استاد گفت
ما چندین ساعت در یک مسیر بیابانی با دشتهایی مملو از خار و خاشاک عبور میکردیم نمیدونم چی شد که یهووووووووویی مسیر کاملااااااااااااااا عوض شد و ما وارد مسیر سرسبز جنگلی بابک عالمه درخت هوایی شدیم که گاهی ارتفاعشان آنقدر بلند بود که که حتی در فلوریدا باان آب و هوای مطبوعش ندیده بودیم
همین یک قسمت برای من کافی بود
برای سوالی که مدام در قالب نجواهای ذهنی مرور میشد
چطور میشود؟
از دل این شرایط چطور میشود به آن چیزی که نوشته ای وتعهدش را باقلبت امضا کرده ای برسی
اصلا منطقی نیست
برایم حداقل یک نمونه بیاور
بگو چگونه
از کجا
چطور
چطووووووور
چطورررررررررررررررر؟؟؟
ومن دیدم که خدای من چطور میتواند از دل این مسیر بیابانیِ پراز خارو خاشاکِ خشکِ کویری
یکهو ویک دفعه من را برساند به یک مسیر سرسبزِ پراز درخت های سربه فلک کشیده که نظیرش در فلوریدایِ آمریکا هم یافت نشود
فقط کافی ست که باورش کنم
فقط کافیست در ظرف خودم بریزمش چیه آن شکلی که میخواهم دربیاورمش
خدای من
همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان
و همین روزهاست که تو باید ایمانت را نشان بدهی
چقدر این آگاهی رادوست داشتم انگار خدا داشت میگفت
شک کرده ای به قدرت لایزال من
دیدی که میشود؟
گفتم خدایا توبه کردم
در پیشگاه تو هیچ نشدنی نیست
هیچ نخواستنی نیست
و هیچ نمیشودی راه نمی یابد
من تسلیم اشتباه کردم این بار تو مسیر رو برو
فقط به من بگو چطور دردل این مسیر بیابانی ایمانم راحفظ کنم میشود بگویی چطور میتوانم خودم را به تو ثابت کنم که لایقش هستم
این بار در بخشی از فیلم هدایتم کرد به
دهانه ی آتش فشان
دوربین را داد دست استاد واون فیلم زیبا رو از بالای بالا بهترین نقطه برای من ضبط کرد
وقتی که از بالا به دهانه ی آتش فشان نگاه کردم
گفت میبینی در دل هر آتش فشانی میتواند همینقدر شگفتی و زیبایی باشد
میتوانی همین ابِ زلالِ ابیِ جذاب راببینی
میتوانی آن جزیره یِ زیبایی که درختانش چشم هر بیننده ای را مسحور میکند راببینی
میتوانی اینهمه صخره های زیبایی را ببینی که عاشقانه آب را در دامن خود جمع کرده اند و هر دقیقه مواظبش هستند که بیرون نریزد
میتوانی در دل آتش فشان زندگیت این همه زیبایی را پیدا کنی
وخدا دوباره نجوا کرد
هرگاه توانستی این همه زیبایی هاو نعمات هوایی که همین الان در همین موقعیت آتش فشانی آن دورت را احاطه کرده اند راببینی
و برایم یکی یکی نام ببری
آنگاه آماده ی دریافت نعمات جدید هستی
و من این بشارت را میدهم که
نعمات فراوان تری درراه است
وصدق بالحسنی
و زیبایی هایت راببین وشکر گزارش باش
باشد که نعمت های بیشتری برایت بفرستیم.
.استادِ جانم ممنونم
ممنونم که درقالب این الهامات بامن حرف زدی
و پیام خدایم را برایم بازگو کردی
درهمین ثانیه از الله یکتا برایت دلی سرشار از امید و عشق میخواهم چراکه لایقش هستی.
به نام خالق زیباییها
درود بر استاد گرانقدر و مریم جون
و دوستان همسفرم در سریال سفر به دور امریکا
+ اومدیم در شهر بویز آیداهو، نگاه کردیم ببینیم چه چیز جذابی داره که بتونیم براتون فیلم بگیریم که دیوار نگارهها رو زحمت کشیدن برامون فیلم میگیرن، سپاس از شما استاد برای ثبت این زیباییها و هنرهاخیلی حرفهای نقاشی کردن روی دیوارها.
+ کولرهایی که تعبیه شده بودند عالی تو خونهها خیلی جالب بود برام. خدایا شکرت داخل خونهها چه خبره ظاهرشون که شیکه، هرچی فیلم و کارتون بوده آوردن روی دیوارها و بعضی از نقاط که یه جورایی فرهنگی هست.
+ از آیداهو داریم میریم به ایالت اورگان، عجب وسایل خفنی واسه دکوراسیون از اون قدیمیها گذاشته بود توی مغازهش خیلی باحال بودن، انگار هرکی اونجا رو میبینه به یاد زمان بچگیش و اسباب بازیهایی که تجربه کرده میافته.
نکته مهم استاد
چطور میتونیم ویژگیهای فوق العاده آدمها رو برانگیخته کنیم؟
* در دوره عشق و محبت خیلی در این مورد صحبت کردن استاد که ما انسانها توانایی داریم که ویژگیهای مثبت و برخورد زیبای آدمهارو از وجودشون بِکِشیم بیرون و چقدر این کارو راحت میتونیم انجام بدیم اگر پیش فرضهای ما در مورد آدما خوب باشه؛ اگر ما توی ذهنمون همیشه زیباییهای افراد رو مرور کنیم؛ اگر ما افراد رو توی ذهنمون تحسین کنیم؛ اگر قشنگیهای آدمها رو ببینیم و در مورد اون زیباییها و در مورد اون اخلاقهای خوب، اون ویژگیهای خوبشون، اون صداقتشون، معرفتشون، درست کاریشون صحبت کنیم هم با خودمون، هم با خودشون، هم با دیگران و سعی کنیم که این پیش فرضهای مثبت رو توی ذهنمون نگه داریم یعنی بر خلاف بقیه مردم که همیشه وقتی صحبت میشه آدمها همه کلاهبردار شدند، همه نامرد شدن، همه دنیا پر از گرگه، بِخور تا خورده نشی، بِکُش تا کُشته نشی و این پیش فرضهای نابود کننده ای که توی ذهن اغلب مردم هست رو بریزیم دور و بیایم پیش فرضهای مناسب رو در مورد مردم ایجاد کنیم که انسانهای بسیار خوب در جهان زیاد هستند، جهان فراوان است از انسانهای با معرفت، درست کار، زیبا اندیش، صادق، دوست داشتنی، مهربان و این کاریه که من سالها دارم انجام میدم و سعی میکنم که همیشه باورهام رو اینجوری درست کنم که:
انسانهای بسیار فوقالعاده و دوست داشتنی زیادند و اونا وارد زندگی من میشن یا اونا به من برخورد میکنند و اگر یک انسان ناجالبی رو من در زندگیم دیدم نه در مورد اون با دیگران صحبت کنم نه صبح تا شب بیام غر بزنم نه اصلاً بهش فکر کنم نه هیچی. بیام اینو بگم که من کلی آدمهای بینظیر توی زندگیم ملاقات کردم من دوست دارم در مورد اونها فکر کنم، من دوست دارم به اونها توجه کنم، من دوست دارم در مورد اونها صحبت کنم، من دوست دارم به دلیل اونها سپاسگزار باشم و این کاریه که سعی کردم جزء شخصیتم بشه. سعی کردم اینقدر تمرین کنم اولش راحت نبوده ذهن میخواسته جفتک بزنه و بگه که نه آقا آدما همه بد هستند ولی من هی روی خودم کار کردم و ادامه دادم و الان ذهن من تربیت شده برای اینکه پیش فرضهای مناسبی در مورد آدما داشته باشه. وقتی این پیش فرضهای مناسب باشه ذهنم هدایت میشه به آدمهای بهتر.
حالا ممکنه از اونجایی که من ذهنم دربست مثبت نیست که بالاخره افکار منفی توی ذهن منم میاد، از اونجایی که ذهنم خالص نیست ممکنه توی صد تا آدم مناسبی که برخورد کنم یه آدم ناجالبم بهش برخورد کنم ولی مهم اینجاست که نیام در مورد اون آدمه نیام غر بزنم نیام با بقیه بشینم بگم فلانی چقدر آدم عوضی ای بوده، نیام این حرفارو تکرار کنم، نیام پیش فرضهای ذهنمو خراب کنم در مورد آدمها بیام اون یه دونه رو فاکتور بگیرم بهش توجه نکنم و در مورد اون 100 تا آدم فوق العادهای که ملاقات کردم صحبت کنم همون کاری که داریم توی سفر به دور امریکا انجام میدیم، همون کاری که توی کل برنامههامون انجام میدیم.*
+ چطور با باورهای مناسب افراد روی خوششون رو به ما نشون میدن؟ افراد زیباییهاشونو به ما نشون میدن؟ و همیشه ما میتونیم با تغییر ذهنیت خودمون در مورد آدمها روابطمون رو با آدمها به شکل باورنکردنی تغییر بدیم و بهبود ببخشیم اگه بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم.
+ خیلی زیبا بود دهانه آتشفشان و دریاچه اطرافش خیلی رویایی بود خدایا شکرت
+ واقعا انرژی فضاش مثبته خیلی لذت بردم سپاس از دستانت مریم جون
+ با تصاویر درون مشخص بود که منطقه آتشفشان خیزی هست آنجا و اون طبیعت زیبا را به وجود آورده خدایا شکرت به دلیل این درون بچه که این همه تصاویر زیبا رو گستردهتر و واضحتر بهمون نشون میده و برای داشتنش بینهایت سپاسگزارم.
عاشقتونم توحیدی وار
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره بقره – آیه 44
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۴۴﴾ آیا مردم را به نیکى فرمان می دهید و خود را [در انجام دادن نیکى] فراموش مى کنید ؟ در حالى که کتاب [تورات را که با شدت به نیکى دعوتتان کرده] مى خوانید . آیا [به وضع زیانبار خود] نمی اندیشید.
سلام سلام سلااام به اساتید عزیزم و همسفرای ارزشمندم
قلبم گفت: گفت و گو و درسی که امروز متوجه اش شدم رو بیام اینجا بنویسم… داشتم ظرف میشستم… یه لحظه یه چیزی اومد به ذهنم… و بعد قلبم گفت برو اینجا مکتوبش کن…
تو این 16 روزی که من درگیر این تضاد پر از خیر و برکت هستم… به کارکرد قانون ایمان آوردم…
امروز هدایت شدم به این آگاهی های ناب در قسمت 167 سریال سفر به دور آمریکا:
چطور می تونیم ویژگی های فوق العاده آدم ها رو برانگیخته کنیم؟؟
اگر پیش فرض هامون در مورد آدم ها خوب باشه…. مثل : انسان های بسیار خوب در جهان زیاد هستند… جهان فراوان است از انسان های با معرفت، درستکار، زیبا اندیش، صادق، دوست داشتنی، مهربان
همیشه زیبایی های افراد رو مرور کنیم… افراد رو تو ذهنمون تحسین کنیم… قشنگی های ادم ها رو ببینیم و در موردش حرف بزنیم…. هم با خودمون… هم با خودشون… هم با دیگران…
باور: انسان های فوق العاده و ارزشمند و دوست داشتنی زیادن … و اونها وارد زندگی من میشن… اگر یک انسان ناجالب دیدم؛ نه در موردش با خودم، با دیگران حرف نزنم، فکر نکنم… فقط اعراض کنم… من دوست دارم به ادم های فوق العاده فکر کنم… در موردشون حرف بزنم… به خاطرشون سپاسگزار باشم...
باید ذهنم رو تربیت کنم که پیش فرض های مناسبی در مورد ادم ها داشته باشه...
من هدایت میشوم به ادم های بهتر… به ادم های زیباتر... از اونجا که ذهنم خالص نیست..ممکنه از اون 100 تا ادم یکیش ناجالب باشه.. مهم اینکه اعراض کنم یعنی نیام غر بزنم… نیام در موردش با خودم و دیگران حرف بزنم… نیام پیش فرض های ذهنم رو خراب کنم…
دوستان عزیزم… تو این مدت که من هر روز میرم بیمارستان و میام… روزهای اول به طرز جادویی نگهبان و سرپرستار بخش و … با من همکاری می کردن و اجازه می دادن من برم تو و یکی دو ساعت پیش همسرم باشم… اما حدوداً بعد از 8 روز دیدم که اتفاقات طوری رقم می خوره که من دیر میرسم بیمارستان… تاکسی گیر نمی افته… نگهبان و سرپرستار و... با من همکاری نمی کنن... اجازه نمیدن برم تو … یا در حد 5 دقیقه!!!!!… برام جالب بود… ایمان داشتم قانون داره درست کار می کنه… اما چه چیزی تغییر کرده؟؟… من که مثل هر روز سعی می کردم توحیدی رفتار کنم… تا اینکه متوجه شدم یه چیزی تغییر کرده… همسرم در اتاقی بستری هست که ظرفیت دو بیمار رو داره… در 8 روز اول… هم اتاقی همسرم فردی بسیار ارزشمند و مودب و مهربون و شوخ طبعی بودن … ایشون نویسنده بودن… بعد از 8 روز وقتی ایشون مرخص شدن و جاشون یکی دیگه اومد … دقیقاً از همون روز جهان مدارها، کاری می کرد که من نرم تو… دیر برسم… یا اگه اجازه میدادن برم تو در حد 5 دقیقه بود و جالبه که وقتی تو این تایم کم میرفتم تو… اینقدر فرکانس اتاق بد بود که دوست نداشتم زیاد بمونم… و یادمه یه روز که هم اتاقیش رفته بود اتاق عمل… من خیلی راحت اون روز رفتم تو … جهان هم مداری داشت کار خودش رو می کرد… وقتی اینو متوجه شدم دیگه زور نزدم برای رفتن... و از همسرم می خواستم که اگه براش امکان داره اون بیاد بیرون و تو سالن قدم بزنیم… وقتی من با این قضیه به صلح رسیدم… دیروز هم اتاقیش با رضایت خودش مرخص شد… یعنی هنوز باید حدود یک ماهی بستری میشد هاااا… ولی رفت… و جالبه که از دیروز و امروز من خیلی راحت رفتم تو… تاکسی به موقع می اومد… من به موقع می رسیدم… و حتی دیروز که همسرم تو اتاق عمل بود… و من قطعا باید بیرون می بودم… خدا کمک هاش رو فرستاد و من در اتاق همسرم تنها بودم و چند ساعت با فایل های استاد نجواهای ذهنم رو کنترل کردم… و امروز هم خیلی راحت رفتم تو … و دوباره وجه خداگونه انسانها رو تجربه می کردم…
واااای بچه ها نمی دونید چقدر حالم خوبه… چقدر به فضل خدا دارم رشد می کنم… خودم تغییر مدارم رو دارم حس می کنم… چقدر روی کارکرد قانون دقیق تر شدم… الهی شکر … الهی شکر…
و یه چیز جالب بگم
یه روزی از همون روزا که اجازه نمیدان برم تو… داشتم تو حیاط بیمارستان قدم میزدم… و ناخوداگاه داشتم زیبایی ها رو پیدا می کردم و تحسین می کردم… یک لحظه یه آقایی رو دیدم که خیلی فرکانسش بی نظیر بود… فرکانسش منو به خودش جذب کرد… و با نگاهم داشتم دنبالش می کردم… دیدم که چقدر مودب و مهربونه… چقدر با خدمه رفتار خوبی داره…
متوجه شدم که احتمالاً یکی از کارکنان بیمارستانه… چقدر به خاطر رفتار خوبش با خدمه تحسینش کردم… به خاطر خونگرمیش…
فردای اون روز هم که اجازه ندادن برم تو… به همسرم گفتم اون اومد پایین و تو سالن داشتیم با هم قدم میزدیم… که بازم اون آقا رو دیدم… یه حسی بهم گفت این دکتر همسرمه… از همسرم پرسیدم دکترت رو میشناسی؟؟… گفت نه … حسم گفت برو از نگهبان بپرس ببین فامیلیش چیه… وقتی پرسیدم… چشام قلبی شد… خدای من… الله اکبر… اون شخصی که اینقدر فرکانسش خوب بود و من اینقدر تحسینش کرده بودم… دکتر همسرم بود… رفتم و باهاش صحبت کردم… چقدر انسان فوق العاده ای بود… چقدر ساده و بی ریا بود… خدا حفظش کنه…
اینم از درس امروزم … 11 تیر 1403
رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلࣰا مُّبَارَکࣰا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ
خدایا شکرت
چه کوچه متفاوت و جالبی هر طرح و رنگ و مدلی از نقاشی میشد دید
عکس های تخیلی و واقعی و رنگهای متضاد وچقدر این کوچه خاص شده
بعد هم هدایت شدین به این مغازه خاص
من فکر کردم کلکسیونی هست و بعد مشخص شد تعمیرگاه ماشینه و چقدر متفاوت بود
خیلی جالب تموم ماشینهای مختلف را نگه داشته بودن حتی داخل جعبه بودن
و هر بخش مغازه یک دنیای متفاوت هست
جملع کلیدی استاد باور اینکه تموم افرادی که من باهاشون روبرو میشن انسانهای خوبی هستن
انسانهای خوب سرراهشون قرار میگیرن
بعد جاده زیبا که ما را برد دم اتشفشانی که یک محیط زیبا و ارامش بخش هس
رنگ ابی دریاچه روی کوه هم افتاده بود و چقدر از بالا زیبا شده بود
خیلی لذت بردم
سلام . خدایا شکر به خاطر اینهمه زیبایی .خدایا شکر بخاطر قدرت بی نهایت. چه جای خارق العاده ای .بی نهایت زیباست .این یعنی بیخدایی طرف هستیم که قانونش رد خور نداره .آتشفشان داخل آتشفشان .استاد ممنون که ما رو با خودتون به ناب ترین جاهای ممکن میبرین .خداوندا شکر بخاطر فراوانیهایت .واقعا جای بی نظیری. سپاسگذارم خدایی هستم که منو به این سایت الهی هدایتم کرد .در پناه رب العالمین
میدونید استاد. حرفای این فایل و کامنت انتخابی حمید عزیز، توی این لحظه خیلی کمکم کرد
چرا؟
چونکه یه استاد توی دانشگاه داریم که رفتارهاش و کنسل کردن دائم کلاساش و… همه رو کلافه کرده
قرار بود فردا یه کلاس جبرانی بزاره که الان خبر رسید ک اونم کنسله. رفیقم بهم پیام داد و گفت: واقعا این اسم خودشو میزاره استاد؟
عصبانیتم بیشتر شد.
ولی یهو رسیدم به قسمتی از کامنت حمید عزیز ک گفت: [ اعراض از یکی دو تا آدم ناجالب و توجه به زیبایی ها و نکات مثبت صدها انسان ارزشمند و فرهیخته که هر روز میبینیم ]
یهو به خودم اومدم گفتم بجای اینکه برای رفتار این استاد، حرص بخورم، توجه کنم به استادهای خوبم.
ما یه استاد آمار داشتیم، که فووووووق العاده بود. یعنی آماراحتمالی و استنباطی ب اون پیچیدگی رو آنچنااااان راحت الحلقوم کرده بود برامون که حد نداشت. خونه و زندگیش مشهده، ولی هرهفته، راس ساعت 8 صبح، نیشابور و توی کلاس حاضر بود. جوری ک با اینکه خیلی دوسش داشتیم ولی میگفتیم توروخدا یه روز کنسل کنین.
ولی به شدت آدم مسئولیتپذیری بود. ترم اولیا اگر میدیدنش، میگفتن چقدر خشنه (ازجمله خودم) ولی کافی بود یکم باهاش پیش بری و اونوقت میدیدی که بینظییرررر بود. هم جدیتش رو داشت و درس و انضباط؛ هم شوخی و خنده و خاطره بازی.
خیلی هم مهربون بود و وقتی که دیگه واحد هامون باهاش تموم شد، کلی منو استادم همو بغل کردیمو استادم گفت: با اینکه دوستت دارم ولی امیدوارم ترم بعدی نبینمت و پاس بشی..
چون معمولا کلاسای ایشون رو خیلیاااااا میوفتادن.
اصلا الکی به کسی نمره نمیداد. والا اونهمه که میگفتن سختگیره و امتحاناش سخته؛ اصلا اینطور نبود. دقیقا همونطور که تدریسش فوق العاده بود، امتحانهاشم در همون حد پیشرفته بود و خداروشکر که ما باهمون یهبار، پاس شدیم.
ولی درکل آدمی هم بود که الکی به کسی باج نمیداد.
یا از یکی دیکه از استاد هامون بگم. ک چقدررررر این بشر با خودش درصلحه. حقا که برزاندهی شغلشه و روانشناسی بهش میاد. اونقدر که این آدم آرومه. تابحال نشده ایشون عصبانی بشه. اونقدر صبوره و روی احساساتش کنترل داره که من هربار که میبینم بچههای کلاس، خوشمزهبازی در میارن و استادمون، با کماااال خونسردی و لبخند، بهشون نگاه میکنه یا با لحن خوب و مناسب بهشون تذکر میده، که انگشت به دهن میمونم.
به شدت بااعتماد بنفس. به شدت در صلح با خود.
و همیشههههه ورد زبونش اینه: بهترین دانشجوها، همیشه نسیب من میشن.
عاشق این جملهشم. برخلاف عقیدهی ااااکثررر معلمین و اساتید که میگفتن: شما بدترین کلاسی بودین که داشتم؛ ایشون همیشه با افتخار میگه بهترین دانشجوها، همیشه برای منن.
و اونقدرررر رفیقه با بچه ها. اونقدررر در صلحه با خودش. وظیفهشناس. مسئولیت پذیر. آدم حسابی
یا حتی یکی دیگه از اساتید آقا، که ما معمولا هروقت با ایشون کلاس برمیداریم، تایم آخره. ینی 6تا 8 شب. ولی ایشون همیشههههههه پرانرژی. همیشه لباسای رنگ روشن میپوشه و خیلی باحوصله و با لبخندی که همیشههههی خدا به لباشه، تدریس میکنه. ایشون هم خیلیییی خوب روی احساساتش کنترل داره و با اینکه درسی که تدریس میکنه، روانشناسی دین و اینجور چیزهای مذهبی و اسلامیه، ولی اصلاااا تعصبی برخورد نمیکنه و با کمااال آرامش، اجازه میده که بچهها نظرات متفاوتشون رو بیان کنن و میپذیره که نظر هرکسی متفاوته.
همیشه هم پرانرژی و سرحال و به شدت خوش برخورده
واقعااااا خداروشکرررر برای همچین آدمهای خوب و مسئولیتپذیر و درصلحی که حتی دیدنشون هم باعث لذت میشه و واقعا سپاسگزارم خدایا، برای چنین آدمهای قشنگی*
به نام خدای مهربان
خداوندا
هرآنچه دارم از آن توست و از تو به من رسیده
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
روز 6 ام از روزشمار تحول زندگی من
این کامنت دومین کامنت من برای این فایل هستش
اولیش رو هفت ماه پیش گذاشتم و الان طبق روزشماری که دارم و روزی یک قسمت سفر به دور امریکا میبینم گذرم دوباره بهش خورد :)
باز هم یه فایل بی نظیر دیگه با زیبایی های خارق العاده
مهمترینشم با اختلاف فاااااحش اون منظره از دامنه کوهی آتشفشانی
کوهی آتشفشانی که داخلش دریاچه هست!!!!
و وسط اون دریاچه هم باز یه کوه آتشفشانی دیگه!!!
دیگه ازین معجزه واضح تر؟
خداروشکر بابت سریال سفر به دور امریکا که تک تک قسمتاش چیزهایی رو نشون میده که همشون یه نقطه مشترک دارند
اون هم پی بردن به عظمت خدا
یعنی هیچ قسمتی نیستش که تو اون قسمت حداقلللل یکبار به این قدرت پی نبریم
که این هم بخاطر مدار فوق العاده شما استاد عزیز و مریم جان هستش که که انقدر فوق العادست، تصویری که تو دوربین ثبت می کنید هم به همون اندازه خارق العاده میشه
سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم شما و مریم جان رو مثل همیشه به خدای بزرگ میسپرم
بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبایی ها و نعمت ها
سلام و درود خدمت شما خوبان روزگار
چقدر سفر رویایی و لذت بخشی
در هر فایل بهترین تجربیات و بهترین زیبایی ها را تماشا کرده لذت می برم
واقعا این سفر رویایی و قشنگ است
در هر ایالت و شهری کلی چیز های زیبا و متفاوت را آدم تماشا می کند
در این سفر بودن آدم کلی نگرش مان تغیر می کند
در این سفر بودن آدم کلی زاویه دید شأن عوض می شود
چون واقعا زیبایی های عجیب و غریب را می بینم
مانند استاد بیان کرد
بعضی ها خشک و کویری است
بعضی جاها درخت های سرو دارد
بعضی جاها طبیعت زیبا خشن و خشک دارد
بعضی جاهایش زیبایی و لذت دارد
و این موضوع مغازه زیبایی که رفتید
و از این آقا درخواست کردید که از این فضا بازدید کرده و فیلم بگیرید
و چقدر صحبت های جالب و آموزنده را استاد بیان کرد
چقدر ابن صحبتها برایم جذاب بود
و چقدر در موقع مناسبی به ابن صحبت ها نیاز داشتم و به نحوی خودم فراموش کرده بودم .
تمرکز کردن رویایی زیبایی و توانمندی افراد چقدر کار خوب و باحالی است
من قبلا بیشتر در ابن بخش متمرکز بودم
اما مدتی می شود که به نحوی فراموش کرده ام
و همین چند روز می شد که خلی زیاد همرای همکارانم از این و آن صحبت می کنیم
چون در گذشته ها وقتی صحبت از ابن جور موارد می آمد من خودم را یا به بی خبری می زدم
یا اینکه خودم را به نحوی ناشنیده می گرفتم و حتی بعضی مواقع می شد که خلی راحت جریان بحث را تغیر می دادم
آن هم با سوال های حافظهی
و این کار خلی خوب برایم جواب می داد
و می دیدم که قسنگ بحث عوض شده است
اما ابن چند مدت واقعا این روند را فراموش کرده بودم و حتی خودم متوجهش نبودم که دارم به مسیر ناجالب در حرکت هستم
و خلی هم با ذوق و شوق در مورد این همکارم که تقریبا همگی به نحوی ازش رضایت آن چندانی ندارد صحبت می کردم
که چنین شد و چنان شد
حتی همین امروز چند بار بحث شأن آمد و قشنگ سهم گرفته بودم و صحبت می کردم
و هیچ متوجه هم نبودم که این کار تو درست نیست
چی باعث شده که این روز ها این روند را در پیش گرفته ای
واقعا که متوجه این حرکات و رفتارم نشده بودم
اما ابن صحبت های جذاب که استاد اینجا بیان کرد
و آنهم زمانی که توی این مغازه رفتید و از این همه زیبایی دیدن کردید
و این آقا چقدر خوب برای شما وقت گذاشت و های خوب در مورد همه چیز برای شما مفصل توضیحات آرایه کرد
واقعا اینجا این صحبت خلی زمانی درستی به فریادم رسید
و نمیدانم که چرا این روزها این کار ها را ادامه داده ام و دنبال می کنم
اینجا قشنگ برایم جا افتاد که این کارم مناسب نبوده و باید این شیوه را تغیر دهم .
از این نکته بسیار مفید و رویایی به فریادم رسید واقعا خرسند وخوشحال هستم
و خداوند را خلی سپاسگذارم که به این درک رسیده ام و متوجه اینگونه مسایل می شوم و دنبال حل کردن این گونه رویش ناجالب هستم
استاد خوبم واقعا از شما ممنون و سپاسگذارم چی اینکه این همه زیبایی ها را با ما اشتراک می گذارید
و چی اینکه اینچنین درس های بسیار باحال رویایی و لذت بخش را بیان می کنید
و این حرف ها چقدر برای من تاثیر گذار است
من که فراموش کرده بودم
من که داشتم به بی راهه در حرکت بودم
و این مطلب در بهترین زمان به فریادم رسید
واقعا ممنون و سپاسگذارم
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عباسمنش عزیز واستاد شایسته دوست داشتنی
سلام به تمام همسفر های عزیزم
استاد چقدر لذت بردم چقدر این فایل حالم را خوب کرد صبح جمعه را با انرژی و انگیزه شروع کردم
جاده ای بکر وخلوت که بدون پوشش گیاهی خاصی بود
ودر ادامه مسیر به درختان سرسبز میرسیم وجاده زیبا زیباتر میشه چقدر اون مغازه جالب ودوست داشتنی بود چقدر استاد ومریم جان به زیبایی های مغازه دقت کردین بازم جاده واهنگ قشنگ وهم خوانی زیبای شما
وچه منظره زیبایی دهانه آتشفشان به این زیبایی آب آبی زیبا تصاویری که با درون گرفتید فوقالعاده بود قربون بزرگی خدا بشم که چقدر زیبا می آفریند ممنونم استاد که این تصاویر را با ما به اشتراک میزارید خدایا شکرت