سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 167 - صفحه 2

بنام تنــها فرمانروای آسمان ها و زمین

خدایا کمکــم کن تا بنویسم،ببینم و درک کنم هرآنچه که لازم است گفته شود و دیده شود و به آگاهی و درک من از این تنوع وعظمت جهانت و انسان ها و تمدن ها بیفزاید.

خدایا ازت درخواست میکنم تا منو همسفری قرار بده که انگار قدم به قدم با ردپاهاش از نعمت سفر با استاد عزیزم و مریم مهربانم هربار شکرگزارتر و قدردان تر میشه.

خدایا ازت میخوام منو رشدی بدی که با دیروز و گذشته خودم تفاوتی شگفت انگیز داشته باشم تا قوانین ات رو درک کنم و رشدم در جهت خواسته هام باشه و منو آسان کنه برای آسانی ها.

خدایا ازت میخوام هربار درس ها و تجربه ها و ایده هایی که با دیدن منظره ها و طبیعت و شهرها و ایالت ها و شگفتی ها میبینم منــو هوشیارتر و اگاه تر به اصل ها بکنه.

خدایا من نمیدونم چطووری اما خودمو با این تمرین ها و تمرکز و کانون توجه هام آماده تر میکنم برای خلق زندگی دلخواهم پس من سمت خودمو رو هربار سعی میکنم بخوبی انجام بدم و بقیه اش رو میسپارم بتــو که تو همیشه بهترین ها و به موقع ترین ها رو برام انجام دادی و انجام خواهی داد…خدایا به امید تــو

ســـلام به شما استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم و سلام به دوستان هم سفر و هم فرکانس عزیزم

صبح به محض بیدار شدن بعد از خوردن قهوه خوشمزه و گرمی که خوردیم. دوباره سر زدم به سایت و دیدم که واووو همین الان بنر سایت عوض شد. خدایا چقدر عالی قسمت جدید سفر به دور آمریکا اومده.خدایا شکرت چقدر خوشحال شدم که دیدم و چقدر به موقع و جز اولین نفرها میتونم دوباره همراه بشم با این جریان سیال ســفر، این سفری که برای من یک سفر پر از شادی رو ایجاد کرد و رفتیم به مشهد. سفری که یکبار بلیط گرفتیم و کنسل شد و نشانه ها قشنگ گفتن الان وقتش نیست واین سری برای جشن عروسی رفتیم و از قضا یک عروسی دیگه هم ایجاد شد و کلی آشناها و فامیل ها رو دیدیم. سفری که منو رشد میده هربار منو با شگفتی های بیشتری همراه میکنه. سفری که به من یاد میده چطور در لحظه باشـم و در حرکـت، و به هیچ چیزی نچــسبم حتی زیبایــی ها. رهـا بزنم تو جاده زندگی و فقط تو مسیر درست برم و بگذارم که خدا منـو هدایت کنه و اتفاقات خوب از راه می رسند وقتــی من قلبم رو پاک میکنموقتی قلبم رو آماده دریافت الهامات و شنیدن هدایت ها میکنم. وقتی دستان خداوند رو باز میگذارم تا منو با نیروی برتر و قدرت خودش همراه کنه. وقتی اجــازه میدم که با رهـا شدنم و آسـان شدنم آسان بشــم برای آسانی ها و همزمانی ها و اتفاقات عالی و فقط از تجربه بودنم لذت ببرم.

استاد جان هربار که فکر میکنم یا هربار که مینویسم چه اینجا چه تو دفترهام، دارم درس پس میدم دارم درس یاد میگیرم. استاد جان من خیلی دارم فکر میکنم که متوجه بشم که چطور فکر میکنم. حتی مدتی بود که خیلی فکر میکردم که ببینم بقیه آدما چطور فکر میکنن. من واقعا الان تمرکزی فقط باید روی خودم کار کنم نقاط ضعفم رو بهتر بشناسم و نقاط قوتم رو اهرمی بکنم برای پیشرفت و حرکت های رو به جلو و بهبود هایی که منو رشد میده. استاد جان من خودمو دارم با تمام خطاها و اشتباه ها و باورهای درست و غلطم میپذیرم و هربار بیشتر صلح میکنم با خودم و لایه های درونی خودم و سعی میکنم کاردرست رو به درستی انجام بدم آگاهانه…

امروز وقتی که بنر این قسمت رو دیدم سریع به همسرم گفتم و زدم روی دانلود…همونجا هم گفتم چــه معنــی داره من سفر رو ببینیم با استاد همراه باشم اما فایل رو سریع نبینم. چه معنی داره جز اولین نفرها باشم که فایل رو ببینیم و بعد جز اولین نفرها نباشم که کامنت میذاره. چه معنی داره من تو سفر باشم و از من ردپایی تو سفر نباشه. چه معنی داره اصلا… خلاصه که با گفتن این چه معنی داره، چه معنی داره گفتن ها تو ذهنم مرور شد یک دیالوگ…شاید شما هم حدس بتونید بزنید. دیالوگ خسرو شکیبایی تو سریال خانه سبز…همینطور که داشت فایل دانلود میشد یک سرچی زدم ببینم اون دیالوگ چی بود و جز دیالوگ های ماندگار ایشون در بین فیلم ها و سریال ها دیدم و دیالوگی که یادم اومد و میگفت:

چه معنی داره تو این دنیا کسی با کسی قهر باشه؟!

چه معنی داره تو این دنیا کسی تنها باشه؟!

چه معنی داره تو این دنیا آدم‌ها یک روز بیان و یک روز برن؟!

چه معنی داره تو این دنیا دل بعضی‌ها اینقدر تنگ باشه؟!

میدونید استاد با این تکرار کلمه های “چه معنی داره” و به یاد آوردن اون دیالوگ و خوندن اونا چی به ذهنم زد. اینکه چقدر پیش فرض های ذهنی قشنگ میتونه خودشون رو نشون بدن و با دنبال کردن اونا ریشه بعضی رفتارها و عادت ها و تیکه کلام ها رو پیدا کرد. چقدر قشنگ میشه باورهایی که شاید سال ها پیش در ذهن من ایجاد شده با تکرار این دیالوگ ها و دیدن اونا میشه ردشون رو زد.چقدر این باورهای ریز و پیچک های به ظاهر زیبا میتونه جلوی رشد منو و رفتار درست منــو بگیره. چقدر ترمزها رو باید برداشت چقدر باید سبکبال تر بشم تا بتونم پرواز کنــم. چقدر قشنگ راه حل همه ی مسائل تو دل خود اون مسئله ها نهفته است.چقدر میتونم خودمو بهتر بشناسم اونم به کمک خودم و رفتارها و حرف ها و عادت های خودم. چقدر شما رو تحسین میکنم که اینقدر تو این سال ها خودتون رو خوب شناختید و جهان اطراف تون رو دارید خوب میشناسید و فکر میکنم هیچ جای نگشته نذارید با این کنکاش ها و بهبودهای دائمی. با این تعهد و انگیزه برای تغییر و حرکت. چقدر باید ازتون یاد بگیرم و چقدر من هنوز اول راه تغییر کردن و یاد گرفتن هستم. چقدر این جهان جای رشد و پیشرفت داره و چقدر من میتونم با پیشرفت خودم باعث پیشرفت و گسترش جهان بشم. فکر کردن بهش هم منو به وجد میاره. خدایا شکرت برای این اگاهی ها. خدایا شکرت که هرلحظه منو هدایت میکنی و با من حرف میزنی. خدیا شکرت که اینقدر قلبم آرومــه که انگار هیچ چیزی برای نگرانی نیست چون من اینو باید بارها و بارها به خودم بگمنگران چی هستــی فهیمه، خدا جلوتر از تو راه رو برات هموار و آسان کرده. خدا جواب همه سوال ها رو داره. خدا تمام راه حل ها و ایده ها رو میدونه فقط کافیه بهش اجازه بدی و با جریان سیال این انرژی که همه چیز این جهانه. این جهان با انرژی به وجود اومده، شکل گرفته و کار میکنه همراه شو. دست از تقلا و تیکه کردن به عقل و مغزت بردار. دست از الگوها و راه هایی که رفتی و به نتیجه پایدار و درست نرسیدی بردار. فقط خودتو بــنداز تو آغوش اون و همراه بشو با این انرژی هوشمند و هدایتگر. فقط خودتو با توکل و ایمانی که با عمل کردن هات نشون میدی ارتقا بده و رشد کن. رمز کار همینه.

معنی زندگی کردن و اصل زندگی کردن همینه.

هیچ معنی نداره نگران باشی وقتی خدا هست و وقتی وعده ایی میده و همیشه سر حرف و قولش هست.

هیچ معنی نداره ترس از اشتباه شدن قانون داشته باشی با اطمینان قدم بردار.قانون همیشه درست عمل کرده و میکنه و خواهد کرد.

هیچ معنی نداره وقتی قراره مثل آب روان باشی و بعد بترسی با برخورد به یک مانع. اون موقع اون آب پدیده های زیباتری رو خلق میکنه. از طبیعت یاد بگیر. ببین همین دریاچه که باعث شده زیبایی و زندگی به طبیعت اطرافش هدیه بده چقدر شگفت انگیزه. از اب رها و جاری یاد بگیر تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس. گاهی با متوقف شدنش هم باعث شگفتی به شکل یک دریاچه آتشفشانی میشه. پس تو فقط قالب و شکل ظرفی رو نگیر بی شکل بشو مثل اب تا بتونی شکل دهانه اون آتشفشان رو بگیری و زیایی و زندگی رو عرضه کنی.

همه معنی ها به یک جا برمیگرده، همه چیز جزئیاته. همه برمیگرده به قدرت مطلق و فرمانروای این جهان.

معنی نداره من تقلا کنم یا بخوام برای اول شدن که خیلی تو بعضی کارها دوست دارم باشم زور بزنم. من از خدا میخوام اون خودش خوب بلده. تو فقط لذت ببر، تو فقط آروم باش، تو فقط توکل کن، تو فقط شرک ها رو در وجودت کم کن. هیچ عامل بیرونی نیست هیچ چیزی نیست. مثل اون دهانه آتشفشانی که ظرفی شده بود برای تشکیل یک دریاچه آتشفشانی و در دل خودش دوباره یک کوه دیگه زاییده شده بود. منطقه ایی که ظاهرا جوان بود شاید چندهزار سال بیشتر عمر اون منطقه و دریاچه نبود.

پس میشه وقتی طبق قانون رشد کنم و تکامل رو ببینم اتفاقات و پدیده های شگفت انگیز در راهه.

منم دوباره از نو از دل همون باورها میتونم متولد بشم و تغییر کنم و خلق کنم چیزی رو میخوام و همون نقاط ضعف بشن ظرفی برای دریافت نعمت و آب و در وجودم دریاچه ایی طبیعی و زیبایی از ثروت و نعمت بسازم.

خدایا کمکم کن….

با تمام عشقم این ردپا رو گذاشتم برای همه شما عزیزانی که چشمان زیبابین تون میتونه این کلماتی که فقط گذاشتم جاری بشه رو ببینه. فقط نوشتم و شاید اون چیزی که عقلم گفت و یاد دادشتم نبود…اینکه اطلاعاتی که در شهر بویز پایتخت ایالت آیداهو و زیبایی ها و نکات مثبت این فایل تو ذهنم اومد ننوشتم. اما خوشحالم که نوشتم با عشق و رها و رها فقط جاری کردم و ردپامو ناقص یا زشت یا هرچی به یادگار در این قسمت ۱۶۷ گذاشتم….تونستم بازم ردپا میگذارم اونم از نوع پر رنگ و از جنس توجه و تمرکز لیزری به نکات مثبت و تجربه کردن و لذت بردن از سرچ و کنکاش…

خدایا شکرت برای این همه