سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 168

بخشی از دیدگاه های تعدادی از دوستان عزیزمان به عنوان متن انتخابی این قسمت:

آرزو:
چقدر این کشور پراز انرژی مثبت و امیدواری و حال خوبه.
اصلا چیزی ب عنوان سن براشون مهم نیست توی هر سنی ک باشی کافیه دلت جوون باشه و حالت خوب باشه.
هر تفریح و عشق و علاقه ای رو میتونی انجام بدی. نه اینکه مثل ایران ک طرف ب ۴۰ نرسیده میگه نه زشته از من سنی گذشته مردم چی میگن و هزاران باور مخرب دیگه!

اما آنچه دوربین مریم جان نشون داده توی این کشور، بهت ثابت میکنه ک میشه پیرباشی و مثل دوتا زوج عاشق جوان سفر دوتایی بری با معشوقت.
میشه پیر باشی و کودک درونت و برداری بیاری اسکیت بازی و هیچ محدودیتی برای تو نیست تا لحظه مرگ و هیچکی قضاوتت نمی کنه.

خب عازم سفر ب کلیفرنیا شدیم و چون مثل همیشه توجه برزیبایی ها بود به زیبای های بیشتر هدایت شدیم.
یه نشنال فارست رویایی در شمالی ترین قیمت کلیفرنیا.
چه جاده رویاایی و چ تنوع گیاههی و چ اهنگ زیبایی… منو یاد اولین فصل سفر ب دور امریکا انداخت با اروی

خدای من به چ جای زیبایی هدایت شدیم…
استاد هربار میگم این دیگه ته زیباییه اما یه جای جدیدتر و قشنگتر از راه میرسه چقدر رنگ درختا زیباست و چ سکوت و ارامشی وچقدر اینجا بدون اینترنت در دل این جنگل بدون هیاهو بدون شلوغی کنار این رودخونه با این اب زلال و سنگای بینظیرش ادم میتونه مراقبه کنه و احساس نزدیکی به خدا رو تجربه کنه بدون هیچ عوامل حواس پرتی…
و چ فرکانس بالایی داره و چقدر توی تک تک این زیبایی ها میشه هرثانیه خدارو حس کرد.
سپاسگزار از تراک کمپرهستیم ک این امکان رو برامون فراهم کرد تا توی یه همچنین جاده ای و یه همچین مقصدی اتراق کنیم.

مینا:
استاد به جرات میتونم بگم از تمام فایل هایی که میذارید خصوصا تواین ۸و۹ ماه اخیر..، نشده هر روز توی زندگیم یه تجربه عالی شبیه تجربه های شما نداشته باشم، وهمون موقعه اشک ریزان و ذوق کنان سپاسگزار خدا نباشم.
گاهی انقدر تجربه هام شبیه تجربه های شما ومریم جان هست که داد میزنم وبا شادی وصف ناپذیری میگم خدایاااااا شکرت.

مثل دیروز که برای خرید رفتم بیرون وروز قبلش فایل ۱۶۷ رو دیده بودم اون قسمت اول فایل که مریم جان داشتن از جاده فیلم میگرفتن و پنجره سمت خودشون فیلم یه گله گاو که تعدادشون خیلی زیادبود وداشتن تومزرعه چرا میکردند رو گرفته بودن.

چون روز تعطیل بود ، ما از یه جاده ای رفتیم برای خرید که یه شهر دورتر باشه و توراه دقیقا همون منظره زیبا وتماشایی رو من دیدم.
یه گله گاو که داشتن چرا میکردن ودیگه نگم از زیبایی اون اطراف و رودخونه هاش و درختهای رنگ پاییزش و هوای گرم وعالیش وکه انگار بهاری بود اونم تواین فصل اونم تو شمال پراز بارون، که شد تجربه دیدن ادامه فایلتون توقسمت ۱۶۸ که امروز دیدم وگفتم ببین من دیگه به لطف الله جز زیبایی نمی بینم؟!!!!

یعنی زندگی من شده دیدن زیبایی های فایلهاتون ودیدن واقعی همون زیبایی ها توی زندگیم. کپی برابر اصل.

واین ها هر روز برام تو سلامتی جسمی وروحیم و در ارتباطاتم و درآمدم ورابطه ام با خداوند و در کل زندگیم داره اتفاق میفته.

واین سوال پیش میاد آیا نعمت ها قبلا نبودن؟؟؟؟ وجود نداشتن؟؟؟؟

وباید بگم که چرا تمام این جهان و هرچه الان در اون هست و در زندگی و وجود من هست همیشه بوده، ولی من قدرت درکش رو نداشتم چون نه استاد عباسمنش ومریم جانی داشتم که الگوی کاملی برام باشن ونه درک وشناختی از خداوند وخودم و جهان هستی!!!

عصمت:
زیبایی های این فایل عجیب دلچسب بود. به‌ خصوص اخرش که منو ترغیب کرد چند بار ببینم و تجسم کنم اونجام و حس مثبتم چند برابر بشه.
اون قسمت اخر که جاده باریک بود و انبوه درختا شمارو احاطه کرده بودن،با درختایی که رنگشون قرمز و نارنجیو زرد بود داشت منو انگار دیوونه میکرد.
زمینی که پوشیده شده بود از برگای زرد و خشک که دوست داشتم روشون راه برم و صدای خش خششون رو بشنوم
دوست داشتم اونجا باشم، بین انبوه درختا و جاده باریک زیبا راه برمو نگاه کنم به رنگ دیوانه کننده ی درختا و بعد یهو با اون چشمه سورپرایز بشم. دیگه اون چشمه ته زیبایی اونجا بود ‌.

دیدن این صحنه ها و میلی که توی من ایجاد شد، باعث شد هدایت بشم به پارک نزدیک خونمون و راه رفتمو راه رفتمو صدای خش خش برگارو شنیدمو لذت بردم.

چه قدر قشنگ چه قدر زیبا که همه امکاناتی دارین و در کمال ارامش با اون نگاه توحیدیتون که میگین: اینجا هیشکی نیست ماییمو خدایی که اینجا رو برای ما فراهم کرده؛ قراره چند روز باشین که البته بودینو لذتشو بردین. دوست داشتم اونجا باشم، پاهامو بذارم لب اب و استشمام کنم عطر بهشتی اونجارو و لذت ببرم از سکوت طبیعت و انرژی ای که بهم منتقل میکنه. …
…نوش جانتون این حد از ثروت و رهایی و حال خوب و ارامش و نگاه توحیدیو رابطه ی قشنگ که مبناش توحیده و همه چیزای خوب دیگه
نکته مثبتی که همیشه توجه من رو توی فایلهای شما جلب میکنه، میزان راحتی و آزادی ای هست که مردم دارن. احترام به عقاید دیگران به معنای واقعی که باعث شده هر پوششی هر دینی و هر طرز تفکری آزاد باشه و هم شاد در کنار هم زندگی کنن.

الناز:
چه قدر عاشق هدایتم ، چه خوب تو این سفر با شما فهمیدم هدایت رو ، الان بهتر درک میکنم که لحظه به لحظه ما در حال هدایت هستیم و بنا به فرکانسی که به جهان میفرستیم و کانون توجه ای که داریم خداوند مارو هدایت میکنه به همون سو خوب یا بد، و وقتی توجه به نکات مثبت باشه هدایت میشیم به مکان ها وشرایطی که از اونچه که بهش توجه کردی بیشتر هست…

چه خوب که مخزن آب به موقع تموم شد و خداوند چه زیبا هدایتتون کرد به همچین مکان رویایی که هم جای خالی باشه و این حد از اطمینان و باور های درست واقعا دمشون گرم.
چه قدر من این مردمان نازنین رو تحسین میکنم ، خدای من آخه چه قدر خوبن چه قدر درستن ، دمشون گرم ، چه باور های خوبی درمورد ثروت ، فراوانی ، درمورد خوبی آدمها پشت این سیستم سِلف رجیستری وجود داره ، و چه سیستم راحت و ساده ای هم گذاشتن که هر کسی بتونه انجامش بده ، پاکت ، پول ،انداختن داخل صندوق و تمام ، هیچ کار پیچیده ای نیست و همه چی ساده وراحته
چه قدر این کارشون برای من درس داشت ، اول اینکه یه جورایی ذهن رو تنظیم میکنه که خودت مسئول پرداخت کردن بهای لذتی هستی که از پارک بردی

جمال:
همه میپرسن، شکرگزاری چطوری باید باشه، شکرگزاری کی باید باشه، شکرگزاری چقدر باید باشه …

من میگم شکرگزاری قیافه استاد عباس منش بود موقعی که وارد اون منطقه بکر و عالی تو آخر فایل شد،
اونجا که خانم شایسته زودتر پیاده شده بود و از شما درحال ورودتون با تراک کمپر داشت فیلم میگرفت.

اون چشمهای گرد شده از شدت لذت عمیق که در بطنش شکرگزاری عمیق ناشی از رضایت بینهایت از نعمتهای خداوند رو داشت،
اصلا شکرگزاری واقعی همون احساس لذته،
بنظرمن نیازی به زبون آوردن نیست، لازم نیست بگیم خدایاشکرت، خدایاشکرت، همینکه از ته دل راضی باشیم از نعمتهای خداوند فرکانس شکرگزاری به جهان ساطع میشه،
و این فرکانس نعمتهای بیشتری رو جذب ما میکنه،
بلعکس کفران نعمت هستش، وقتی از نعمتی راضی نباشیم و تو دلمون بگیم ابنکه کمه، اینکه اونیکه من میگم نیست، همون فرکانس کفران نعمت به جهان ساطع میشه بدون اینکه چیزی به زبون جاری بشه.

استاد من نور رضایتمندی رو تو قیافتون دیدم، شماییکه اینقدر رفتی و گشتی و دیدی، ولی با وجود این طوری شگفت زده داشتین نگاه میکردین که انگار اولین باره بهشت رو میبینی، شماییکه محل زندگیتون بهشته.

وقتی داشتین میگفتین چندروزی ماهستیم و صدای آب و خداوند، مغزتون هنگ شگفتیها بود.

خوشبحال شما که اینقدر قدردان نعمتهای خداوندین، خوشبحالتون که شکرگزاری رو بلدشدین، و جشماتون فقط زیباییها رو میبینی. خوشبحالتون که با دیدن زیباییها به وجد میاین، آفرین به شما.

من خیلیا رو دیدم که غرق در نعمتهای مادی هستند ولی باز دلشون خوش نیست، پکرن، افسردن، ناراحتن، چون شکرگزار نیستن، راضی نیستند.

توی دوازده قدم فرمودین خداوند اونقدر میده که شما راضی بشین، تو تفسیر سوره لیل، من میگم چطور همه چی تکاملیه، این رضایتمندی هم تکامل داره، من باید از خوردن یدونه ساندویچ راضی و خوشنود باشم، شکرگزار باشم، تا چلوکباب بهم داده بشه، از خوردن چلوکباب راضی باشم و لذت ببرم، چلوبرگ مخصوص داده بشه، وقتی از اون چلوبرگه لذت بردم و با رضایتمندی شاکر خداوند بودم ، هدایت می شم به نعمت های کیفیت بالاترِ بعدی….

ولی وقتی واسه ناهار ساندویچ دارم و به زمین و زمان فش میدم که این چه وضعشه این چه روزگاریه، از صبح تا شب جون بکن اینم حال و روزمونه و … فردا اونم ازم گرفته میشه،
همونطور که خداوند فرموده از ناسپاسان گرفته خواهد شد و به سپاسگزاران داده میشود.

خدایاشکرت بخاطر تمام هدابتهایت

استاد از شما و خانم شایسته سپاسگزارم که عالی زندگی میکنید و این سبک زندگی رو بهمون یاد میدین.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    349MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

269 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 1
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2529 روز

    سفر به دور آمریکا قسمت ۱۶۸

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان وو همه ی دوستان

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ بشم

    خدا رو شکر که این فایل درست در زمانی که من نیاز به کنترل ذهن داشتم دقیقا با موضوع کنترل خشم و ناراحتی و نا امیدی شروع شد اونم از طریق ی آهنگ زیبا و چه همزمانی شد برای من چون امروز که وارد سایت شدم اولین چیزی که بهش هدایت شدم توی عقل کل موضوع کنترل خشم بود و چه متن های زیبایی نوشته بودن بچه ها که یکیش رو اینجا میارم که متناسب با همین آهنگ اول فایله اولش متن انگلیسی آهنگ رو تا جایی که متوجه شدم رو مینویسم و بعد اون واسخ دوست عزیزمون :

    Whenever you feel angry or sadness or frustration or lack of inspiration, allow allow allow

    And if you have a problem …………………….. or solution,

    before you jump to the answer, allow allow allow

    There is no use in think of planning a battle with remaining …………………………………………………….

    Now that you know the answer, the next time you feel angry

    You just have to remember allow allow allow

    حالا مفهوم کلی که من برداشت کردم اگر درست باشه اینکه باید اجازه بدیم احساسات منفی خودشون رو نشون بدن و نخوایم سرکوبشون کنیم وقتی واقعا وجود دارن اما نباید در مقابلشون مقاومت کنیم و از بودنشون شکوه و ناله فقط باید در سکوت بشینیم و نظاره گرشون باشیم .همیچین چیزی رو استاد توی یکی از فایل های آرامش در پرتو آگاهی هم بیان میکنن . جالبه که من دیروز ی شرایطی برام بوجود اومده بود که خشم و عصبانیت و ناراحتی لحظاتی اومد به سراغم و ذهنم میخواست من رو وادرا به واکنش کنه اما من اون محیط رو ترک کردم و به جای ساکت رفتم و همون موقع دوستم زنگ زد و ما با هم صحبت کردیم و کم کم اون خشم و عصبانیت محو شد

    کامنتی که ی یکی از دوستان هم توی عقل کل نوشته بود و من امروز بهش هدایت شدم به محض ورود به سایت دقیقا همین موضوع رو در قالب ی داستانی از بودا بیان کرده بود که خیلی برای من درس داشت و دوست دارم اینجا کپیش کنیم :

    این کامنت در پاسخ به سوال یکی از دوستان در مورد کنترل خشم نوشته شده

    سلام دوست عزیز بدون هیچ مقدمه

    فقط این چیز میگم

    پذیرش

    طبق گفته های اکهارت توله هر چی را بپذیرید فراتر از اون میرید

    یه مثال میزنم

    روزی #بودا از میان جنگلی می گذشت. روز گرمی بود

    و #احساس تشنگی می کرد.

    او به آناندا یکی از پیروانش گفت:

    چند ساعت پیش از کنار رود کوچکی عبور کردیم،

    کاسه من را بگیر و به آنجا برو و برای من کمی آب بیاور.

    آناندا مسیر را برگشت تا برای بودا آب بیاورد،

    اما زمانیکه به رود کوچک رسید،

    چند گاومیش از میان رود کوچک عبور

    و همه رود را گل آلوده کرده بودند.

    برگ های خشک که در بستر رود آرمیده بودند،

    با این تلاطم به سطح آمده و دیگر آب رود قابل آشامیدن نبود.آناندا دست خالی به نزد بودا برگشت و داستان را برایش شرح داد و گفت: شنیده ام که در پیش روی مان رودخانه بسیار بزرگی جاری است که چندان با ما فاصله ای ندارد، می روم و از آنجا برای شما آب میاورم.

    اما بودا اصرار کرد که او از همان رود کوچک برایش آب بیاورد.

    آناندا نمی توانست اصرار بودا را #درک کند،

    اما حرف استادش را پذیرفت و با اینکه می دانست رفتن به آنجا کار بیهوده ای است، اما به خاطر اصرار بودا به سمت رود راهی شد.

    قبل از رفتن بودا به او گفت: اگر آب هنوز کثیف بود، برنگردد، تنها در کنار رود در #سکوت بنشین.

    هیچ کاری انجام نده و به داخل جریان رود وارد نشو.

    تنها در سکوت بنشین و نظاره کن.

    دیر یا زود آب دوباره شفاف خواهد شد

    و تو می توانی کاسه را پر از آب کرده و برگرددی.

    زمانیکه آناندا به آنجا رسید، مشاهده کرد که آب تقریبا شفاف شده و گل و لای نیز ته نشین شده اند.

    اما آب هنوز شفاف و قابل خوردن نشده بود بنابراین کنار رود نشست و تنها به مشاهده جریان رود پرداخت.

    آرام آرام رود کوچک شفاف شد. ناگهان آناندا شروع به رقصیدن کرد چراکه فهمیده بود چرا بودا برای گرفتن آب از این رود اصرار می کرد.

    او آب را به بودا داد و از او تشکر کرد.

    بودا گفت: من باید از تو سپاسگزار باشم که برای من آب آورده ای.

    آناندا گفت: حالا اصرار شما را متوجه شدم.

    زمانیکه در کنار رود کوچک نشستم، متوجه شدم همین موضوع مشابه در مورد ذهن من نیز صادق است.

    اگر من وارد جریان رونده شوم، آن را آلوده و کثیف خواهم کرد. اگر در جریان ذهن وارد شوم، سر و صدا و آشوب بیشتری خلق می گردد و مشکلات بیشتری به سطح می آیند.

    اکنون در کنار ذهن خود نیز خواهم نشست و به مشاهده تمام آلودگی ها، مشکلات، برگ های کهنه، رنج ها، دردها، خاطرات و آرزوها خواهم پرداخت.

    بدون دغدغه به انتظار لحظه ای خواهم نشست که همه چیز شفاف و زلال شود.

    و این موضوع به خودی خود اتفاق خواهد افتاد، زیرا لحظه ای که در کنار ذهن خود در سکوت به مشاهده می نشینید، شما دیگر هیچ انرژی به آن نمی دهید.

    در واقع این مراقبه حقیقی است.

    سپاسگزارم از این دوست عزیز

    چه موسیقی زیبایی و چه صحنه های زیبایی صحنه هایی که باز هم دارن باورهای نادرست من رو به چالش میکشن و باور فراوانی رو در ذهن من پر رنگ میکنن از این همه درخت سرسبز زیبا گرفته تا اون آسمون آبی رنگ زیبای تمیز بدون آلودگی که باور کمبود چوب و درخت و اکسیژن و نابودی لایه ازن رو در ذهن من پودر میکنه

    و ی زوج زیبایی که در آرامش و زیبایی و ثروت و سلامتی غرق شدن که باور کمبود روابط زیبا و عاشقانه ی واقعی و کمبود ثروت و سلامتی رو ناپدید میکنه

    و دیدن خورشید عالم تاب که بوده هست و خواهد بود و خودش نماد همیشگی و داپمی بودن نعمت های خداونده و نور طلایی که نثار اون درختان و چمن ها کرده به واسطه قرار گرفتن در مسیرش و اجازه دادن که به یادم میاره که اگر میخوای دریافت کنی نور خداوند عالمین رو باید در مسیرش قرار بگیری و اجازه بدی که فضل و بخشش در وجود تو جاری بشه

    و پستی و بلندی ها و ناهمواریهایی که جهان مادی ما رو زیبا کرده به واسطه این تضادها که ی جایی کوه شده و ی جایی دشت هموار و ی جایی جنگل و ی جایی رودخانه یکی بلند و یکی کوتاه و یکی مسطح و هیچکدوم وجود اون یکی رو به چالش نمیکشه که تو چرا هستی یا من چرا من شبیه تو نیستم و هیچکدوم سرک نمیشن توی زندگی اون هر کدوم دارن کار خودشون رو انجام میدن در جای درستشون

    و دیدن نشنال پارکهایی سرشار از نعمت و فراوانی که باز هم این باور رو در من ایجاد میکنه که مسافرت محدود به ی زمان خاصی نیست همون باوری که سالهای سال توی ذهن ما نقش بسته بود که تابستون مخصوص مسافرته اونم ی ایام خاصی اونم ی شهر های خاصی که البته من حتی این باور روهم توی تابستونش هم تجربه نکردم به خاطر فقر ذهنی خودم اما الان دارم میبینم آدم هایی رو که در تمام فصول سال مشغول تفریح و گردشن و همین باورهای محدود من رو به چالش میکشه که ببین پس میشه هر موقع از سال که دوست داشته باشی سفر کنی البته که اگر باورهای درست داشته باشی و آزادیش رو داشته باشی که لازمش ثروتمند شدنته از مسیر درست منحصر به فرد تو

    و البته اگر باز هم باور درست هدایت در زمان مناسب به مکان مناسب رو داشته باشی به جایی هدایت میشی که بجای تجربه کردن هوای سرد پاییزی هوای بهاری رو تجربه میکنی اونقدر که دیگران متعجب میشن از تجربه ی تو

    و همین جا توی همین پارک آیه ی :

    انظافت من الایمان

    رو به یاد میاری که چقدر زیباست و پی میبری که این مردم همان مومنینی هستند که همیشه دوست داشتی عمل زیباشون به باورهاشون رو ببینی صداقت در رفتارشون رو ببینی

    و همین جا میبینی که حتی کاری مثل نظافت کردن رو میشه با عزت و احترام و با لذت و با وسایل پیشرفته انجام داد که نه تنها رنج و مشقتی به دنبال نداشته باشه بلکه از انجام دادنش هم لذت میبری .فکر کنم هممون ی جورایی دوست داریم نشتن روی اون بلوپر رو تجربه کنیم چون لذت انجام دادنش از رنج تمیز کردنش بیشتره

    تازه وقتی استاد راجع به آب توضیح میده تازه میفهممی که همین نعمت آب چه فرم و شکل هایی پیدا میکنه توی موقعیت های مختلف که تو تا حالا بهش فکر نکرده بودی و بعد باران رحمت الهی یادت میاد توی دوره روانشناسی ثروت ۱که خداوند چجوری همه ی این آب ها در شکل و رنگ و بو و مزه های مختلف رو با کمک سیستم هایی که داره میگیره و مقطرش میکنه و ودوباره این آبپاک پاک فرود میاد و دوباره استفاده میشه و دوباره همون چرخه هی تکرار و تکرار میشه و این یعنی فراوانی نعمت های خداوند تازه این فقط ی مثال از ی نعمته

    و بعد میفهمی توی کشور خدا اینقدر اطمینان و صداقت بین آدم ها هست که کسی رو نمیزارن که چک کنه آدم های دیگه رو که پول میدن یا نه .نعمت ها رو در اختیارت میزارن و میگن آخر سر پرداخت کن مبلغ رو .بقول استاد باید به خدای درونت بربخوره به ارزش و لیاقتت بر بخوره که بخوای استفاده کنی و پول ندی و این مردم چون برای خودشون ارزش قاپلن و لایق هستن نیازی به ناظر ندارن چون خودشون ناظر خودشون هستن

    و بعد محتوای دوره سلامتی یک آن توی ذهنت مثل ی فیلم رد میشه که انسان های اولیه که اجداد ما هستن چطور زندگی میکردن و چقدر بدنشون سازگار بود با محیط اطرافشون چقدر سالم بودن و الان انسان ها چطور دارن زندگی میکنن و چطور بدنشون از اون هماهنگی خارج شده که نتیجش شده انواع بیماریها . کافیه دوباره اون هماهنگی برگرده

    و باز هم آب و آب و آب فراوانی و فراوانی و فراوانی

    جالبه هم مرغابی ها دو تان بودن هم اون درخت های سرو زیبا و هم شما استاد و مریم جان و چقدر هم مرغابی ها و هم درخت ها با هم هماهنگ بودن درست مثل شما

    با دیدن اون دو تا درخت سرو و درخت کناریشون یاد صحبت های استاد افتادم در مورد زدن شاخه های اضافی و تمرکز کردن بر اصل دقیقا اون دو تا سرو انگار تمرکز بر اصل بودن و اون درخته انگار پرداختن به فرع هرچند اون میوه ای که اون درخته داشت خیلی زیبا بود و طرح زیبایی داشت اما اگر شاخه های اضافیش زده بشه و هرس بشه چقدر زیباتر میشه

    قانون زیبای جهان :

    تمرکز بر زیباییها باعث هدایت شدن به زیبایی های بیشتر میشه

    و دیدن اینکه هم میشه تفریح کرد هم میشه کار کرد هم میشه در کنار خونواده بود و خوش گذروند همه چی با هم .کی ؟ وقتی که کارت عشقت باشه

    چقدر این لپ تاپ اپل دل آدم رو میبره منم دلم میخواد داشته باشم

    و دیدن لذت بردن آدم ها بدون هیچ محدودیتی با هر ابزاری و بدون توجه به سن که باز باورهای نادرست ما رو به چالش میکشه

    توی اون مسیری که داشتین میرفتین توی کالیفرنیا من دقت کردم دیدم خیلی دور و بر جاده ثل همیشه درخت هست و خیلی هم سیم های برق از کنار و حتی زیر این درخت ها رد شدن و بعد یادم اومد چقدر توی کشور ما این باور غلط وجود داره که بودن سیم برق کنار درخت یعنی ی چیز خطرناک و چقدر بخاطر همین مساله چقدر درخت ها رو قطع میکنن .پس چرا اینجا اینجوری نیست وس باز هم مشکل از باورهای ماست و ذهنیت های ما

    چقدر جالبه انتخاب آهنگ ها اینقدر هوشمندانه هست حالا خودآگاه یا ناخودآگاه که انگار اون آدم اول فایل که تو اون آهنگه توصیف شده اجازه داده که اون حالت های بد بیان و برن و حالا خوشحال و خندان داره اجازه میده تقویم روزهاش پر بشن از اتفاقات شاد و خوب جوری که احساس پرواز و رهایی بهش دست میده و آرزوهای جدید درش شکل میگیره و عاشق زندگیش شده

    چقدر با دیدن این جنگل یاد پردایس افتادم

    چقدر با شکوه بود وقتی تراک کمپر داشت از اون مسیره می اومد چقدر رنگش زیبا بود و وقتی که استاد توقف کرد ی ابهت خاصی داشت تراک کمپره

    چقدر با دیدن این صحنه ها این خواسته در وجود من هم شکل گرفت که من هم میخوام تجربه کنم ی همچین سفرهایی رو فول امکانات بدون هیچ دغدغه کاری و مالی و زمانی

    چقدر پاکی و زلالی و شفافیت و خلوص داره همه جا موج میزنه همه چیز با هم هماهنگه

    گوارای وجودتون چون در جای درستتون هستین و لایق اینهمه نعمت و زیبایی و ثروت و سلامتی و خوشبختی

    اهدنا الصراط المستقیم

    صراط الذین انعمت علیهم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: