بخشی از دیدگاه های تعدادی از دوستان عزیزمان به عنوان متن انتخابی این قسمت:
آرزو:
چقدر این کشور پراز انرژی مثبت و امیدواری و حال خوبه.
اصلا چیزی ب عنوان سن براشون مهم نیست توی هر سنی ک باشی کافیه دلت جوون باشه و حالت خوب باشه.
هر تفریح و عشق و علاقه ای رو میتونی انجام بدی. نه اینکه مثل ایران ک طرف ب ۴۰ نرسیده میگه نه زشته از من سنی گذشته مردم چی میگن و هزاران باور مخرب دیگه!
اما آنچه دوربین مریم جان نشون داده توی این کشور، بهت ثابت میکنه ک میشه پیرباشی و مثل دوتا زوج عاشق جوان سفر دوتایی بری با معشوقت.
میشه پیر باشی و کودک درونت و برداری بیاری اسکیت بازی و هیچ محدودیتی برای تو نیست تا لحظه مرگ و هیچکی قضاوتت نمی کنه.
خب عازم سفر ب کلیفرنیا شدیم و چون مثل همیشه توجه برزیبایی ها بود به زیبای های بیشتر هدایت شدیم.
یه نشنال فارست رویایی در شمالی ترین قیمت کلیفرنیا.
چه جاده رویاایی و چ تنوع گیاههی و چ اهنگ زیبایی… منو یاد اولین فصل سفر ب دور امریکا انداخت با اروی
خدای من به چ جای زیبایی هدایت شدیم…
استاد هربار میگم این دیگه ته زیباییه اما یه جای جدیدتر و قشنگتر از راه میرسه چقدر رنگ درختا زیباست و چ سکوت و ارامشی وچقدر اینجا بدون اینترنت در دل این جنگل بدون هیاهو بدون شلوغی کنار این رودخونه با این اب زلال و سنگای بینظیرش ادم میتونه مراقبه کنه و احساس نزدیکی به خدا رو تجربه کنه بدون هیچ عوامل حواس پرتی…
و چ فرکانس بالایی داره و چقدر توی تک تک این زیبایی ها میشه هرثانیه خدارو حس کرد.
سپاسگزار از تراک کمپرهستیم ک این امکان رو برامون فراهم کرد تا توی یه همچنین جاده ای و یه همچین مقصدی اتراق کنیم.
مینا:
استاد به جرات میتونم بگم از تمام فایل هایی که میذارید خصوصا تواین ۸و۹ ماه اخیر..، نشده هر روز توی زندگیم یه تجربه عالی شبیه تجربه های شما نداشته باشم، وهمون موقعه اشک ریزان و ذوق کنان سپاسگزار خدا نباشم.
گاهی انقدر تجربه هام شبیه تجربه های شما ومریم جان هست که داد میزنم وبا شادی وصف ناپذیری میگم خدایاااااا شکرت.
مثل دیروز که برای خرید رفتم بیرون وروز قبلش فایل ۱۶۷ رو دیده بودم اون قسمت اول فایل که مریم جان داشتن از جاده فیلم میگرفتن و پنجره سمت خودشون فیلم یه گله گاو که تعدادشون خیلی زیادبود وداشتن تومزرعه چرا میکردند رو گرفته بودن.
چون روز تعطیل بود ، ما از یه جاده ای رفتیم برای خرید که یه شهر دورتر باشه و توراه دقیقا همون منظره زیبا وتماشایی رو من دیدم.
یه گله گاو که داشتن چرا میکردن ودیگه نگم از زیبایی اون اطراف و رودخونه هاش و درختهای رنگ پاییزش و هوای گرم وعالیش وکه انگار بهاری بود اونم تواین فصل اونم تو شمال پراز بارون، که شد تجربه دیدن ادامه فایلتون توقسمت ۱۶۸ که امروز دیدم وگفتم ببین من دیگه به لطف الله جز زیبایی نمی بینم؟!!!!
یعنی زندگی من شده دیدن زیبایی های فایلهاتون ودیدن واقعی همون زیبایی ها توی زندگیم. کپی برابر اصل.
واین ها هر روز برام تو سلامتی جسمی وروحیم و در ارتباطاتم و درآمدم ورابطه ام با خداوند و در کل زندگیم داره اتفاق میفته.
واین سوال پیش میاد آیا نعمت ها قبلا نبودن؟؟؟؟ وجود نداشتن؟؟؟؟
وباید بگم که چرا تمام این جهان و هرچه الان در اون هست و در زندگی و وجود من هست همیشه بوده، ولی من قدرت درکش رو نداشتم چون نه استاد عباسمنش ومریم جانی داشتم که الگوی کاملی برام باشن ونه درک وشناختی از خداوند وخودم و جهان هستی!!!
عصمت:
زیبایی های این فایل عجیب دلچسب بود. به خصوص اخرش که منو ترغیب کرد چند بار ببینم و تجسم کنم اونجام و حس مثبتم چند برابر بشه.
اون قسمت اخر که جاده باریک بود و انبوه درختا شمارو احاطه کرده بودن،با درختایی که رنگشون قرمز و نارنجیو زرد بود داشت منو انگار دیوونه میکرد.
زمینی که پوشیده شده بود از برگای زرد و خشک که دوست داشتم روشون راه برم و صدای خش خششون رو بشنوم
دوست داشتم اونجا باشم، بین انبوه درختا و جاده باریک زیبا راه برمو نگاه کنم به رنگ دیوانه کننده ی درختا و بعد یهو با اون چشمه سورپرایز بشم. دیگه اون چشمه ته زیبایی اونجا بود .
دیدن این صحنه ها و میلی که توی من ایجاد شد، باعث شد هدایت بشم به پارک نزدیک خونمون و راه رفتمو راه رفتمو صدای خش خش برگارو شنیدمو لذت بردم.
چه قدر قشنگ چه قدر زیبا که همه امکاناتی دارین و در کمال ارامش با اون نگاه توحیدیتون که میگین: اینجا هیشکی نیست ماییمو خدایی که اینجا رو برای ما فراهم کرده؛ قراره چند روز باشین که البته بودینو لذتشو بردین. دوست داشتم اونجا باشم، پاهامو بذارم لب اب و استشمام کنم عطر بهشتی اونجارو و لذت ببرم از سکوت طبیعت و انرژی ای که بهم منتقل میکنه. …
…نوش جانتون این حد از ثروت و رهایی و حال خوب و ارامش و نگاه توحیدیو رابطه ی قشنگ که مبناش توحیده و همه چیزای خوب دیگه
نکته مثبتی که همیشه توجه من رو توی فایلهای شما جلب میکنه، میزان راحتی و آزادی ای هست که مردم دارن. احترام به عقاید دیگران به معنای واقعی که باعث شده هر پوششی هر دینی و هر طرز تفکری آزاد باشه و هم شاد در کنار هم زندگی کنن.
الناز:
چه قدر عاشق هدایتم ، چه خوب تو این سفر با شما فهمیدم هدایت رو ، الان بهتر درک میکنم که لحظه به لحظه ما در حال هدایت هستیم و بنا به فرکانسی که به جهان میفرستیم و کانون توجه ای که داریم خداوند مارو هدایت میکنه به همون سو خوب یا بد، و وقتی توجه به نکات مثبت باشه هدایت میشیم به مکان ها وشرایطی که از اونچه که بهش توجه کردی بیشتر هست…
چه خوب که مخزن آب به موقع تموم شد و خداوند چه زیبا هدایتتون کرد به همچین مکان رویایی که هم جای خالی باشه و این حد از اطمینان و باور های درست واقعا دمشون گرم.
چه قدر من این مردمان نازنین رو تحسین میکنم ، خدای من آخه چه قدر خوبن چه قدر درستن ، دمشون گرم ، چه باور های خوبی درمورد ثروت ، فراوانی ، درمورد خوبی آدمها پشت این سیستم سِلف رجیستری وجود داره ، و چه سیستم راحت و ساده ای هم گذاشتن که هر کسی بتونه انجامش بده ، پاکت ، پول ،انداختن داخل صندوق و تمام ، هیچ کار پیچیده ای نیست و همه چی ساده وراحته
چه قدر این کارشون برای من درس داشت ، اول اینکه یه جورایی ذهن رو تنظیم میکنه که خودت مسئول پرداخت کردن بهای لذتی هستی که از پارک بردی
جمال:
همه میپرسن، شکرگزاری چطوری باید باشه، شکرگزاری کی باید باشه، شکرگزاری چقدر باید باشه …
من میگم شکرگزاری قیافه استاد عباس منش بود موقعی که وارد اون منطقه بکر و عالی تو آخر فایل شد،
اونجا که خانم شایسته زودتر پیاده شده بود و از شما درحال ورودتون با تراک کمپر داشت فیلم میگرفت.
اون چشمهای گرد شده از شدت لذت عمیق که در بطنش شکرگزاری عمیق ناشی از رضایت بینهایت از نعمتهای خداوند رو داشت،
اصلا شکرگزاری واقعی همون احساس لذته،
بنظرمن نیازی به زبون آوردن نیست، لازم نیست بگیم خدایاشکرت، خدایاشکرت، همینکه از ته دل راضی باشیم از نعمتهای خداوند فرکانس شکرگزاری به جهان ساطع میشه،
و این فرکانس نعمتهای بیشتری رو جذب ما میکنه،
بلعکس کفران نعمت هستش، وقتی از نعمتی راضی نباشیم و تو دلمون بگیم ابنکه کمه، اینکه اونیکه من میگم نیست، همون فرکانس کفران نعمت به جهان ساطع میشه بدون اینکه چیزی به زبون جاری بشه.
استاد من نور رضایتمندی رو تو قیافتون دیدم، شماییکه اینقدر رفتی و گشتی و دیدی، ولی با وجود این طوری شگفت زده داشتین نگاه میکردین که انگار اولین باره بهشت رو میبینی، شماییکه محل زندگیتون بهشته.
وقتی داشتین میگفتین چندروزی ماهستیم و صدای آب و خداوند، مغزتون هنگ شگفتیها بود.
خوشبحال شما که اینقدر قدردان نعمتهای خداوندین، خوشبحالتون که شکرگزاری رو بلدشدین، و جشماتون فقط زیباییها رو میبینی. خوشبحالتون که با دیدن زیباییها به وجد میاین، آفرین به شما.
من خیلیا رو دیدم که غرق در نعمتهای مادی هستند ولی باز دلشون خوش نیست، پکرن، افسردن، ناراحتن، چون شکرگزار نیستن، راضی نیستند.
توی دوازده قدم فرمودین خداوند اونقدر میده که شما راضی بشین، تو تفسیر سوره لیل، من میگم چطور همه چی تکاملیه، این رضایتمندی هم تکامل داره، من باید از خوردن یدونه ساندویچ راضی و خوشنود باشم، شکرگزار باشم، تا چلوکباب بهم داده بشه، از خوردن چلوکباب راضی باشم و لذت ببرم، چلوبرگ مخصوص داده بشه، وقتی از اون چلوبرگه لذت بردم و با رضایتمندی شاکر خداوند بودم ، هدایت می شم به نعمت های کیفیت بالاترِ بعدی….
ولی وقتی واسه ناهار ساندویچ دارم و به زمین و زمان فش میدم که این چه وضعشه این چه روزگاریه، از صبح تا شب جون بکن اینم حال و روزمونه و … فردا اونم ازم گرفته میشه،
همونطور که خداوند فرموده از ناسپاسان گرفته خواهد شد و به سپاسگزاران داده میشود.
خدایاشکرت بخاطر تمام هدابتهایت
استاد از شما و خانم شایسته سپاسگزارم که عالی زندگی میکنید و این سبک زندگی رو بهمون یاد میدین.
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD349MB21 دقیقه
سلام به خدای شادی ها
سلام به استاد شاد و دوست داشتنی و مریم جان شاد و پرذوق و انرژی
سلام به همه ی دوستان شاد و اگاه و مثبت نگر سایت
قسمت اول ویدئو هم از لحاظ اهنگ پس زمینه، هم منظره منو میخکوب کرد… یعنی بیشتر از ده بار خودم رو بالای اون کوه تصور کردم در حال رانندگی که چنان منظره ی فوق العاده ای زیر پامه و من به اهنگ شاد و پرانرژی francine گوش میدم، تصور کردم از ماشینم پیاده شدم و توی اون فضای فوق العاده و اون هوای پاک، در حالکیه صدای اواز پرنده ها شنیده میشه و نسیم خنکی میوزه، به اسمون خوشرنگ ابی و درختای تنومند دامنه ی کوه و تپه ی پر از درخت نگاه میکنم و نفس عمیقی میکشم و خدارو برای این همه زیبایی که افریده شکر میکنم،
البته اینم بگم که من بعد از دیدن این قسمت اولین کاری که انجام دادم، این بود که ویدئو رو تبدیل به صوت کنم و دوتا اهنگ جذااابی که مریم جون زحمت کشیدن روی ویدئو گذاشتنو جدا کنم که همیشه بتونم گوش بدم، چون این دوتا اهنگ رو نمیشد دانلود کرد و فقط توی soundcloud میشه انلاین گوش کرد,
انقدرر از گوش دادن به این دوتا اهنگ، پر از انرژی شدم که دوست داشتم متن و ترجمه هر دو رو در اخر کامنت قرار بدم که بقیه دوستان ببینن عجب انتخاب شایسته ای داشتن خانم شایسته عزیزمون
چقدررر این اهنگها فوق العاده ن و قسمتی از متنهاشون باورهای بسیار عالی ای رو در خود دارن،
چقدر خوبه که اکثر خواننده های خارجی ترانه های زیبایی رو برای اواز انتخاب میکنن که انرژی رو توی جامعه تزریق کنه و باورهای خوب رو رواج بدن، باورهایی راجب اتفاقات مثبت دائمی، نگران نبودن، اسون گرفتن همه چی، شکرگذاری و به خدا سپردن و ….
اون خانم مسن زیبا که مشغول اسکیت سواری بود از نظر من فوق العاده قابل تحسینه، چقدر خوشم اومد ازش، چقدر تو دلم تشویقش کردم و بهش افتخار کردم که رفته سراغ ورزش موردعلاقه ش و سن رو بهانه نکرده و از اسیب نترسیده و به توانایی های خودش اعتماد کرده و ایمان داشته اگه مستمر تلاش کنه قطعا موفق میشه و سن نمیتونه براش محدودیت ایجاد کنه اون رو از تجربه چیزی که دوست داره منع کنه و در اخر نتیجه رو رها و ازاد به خدا سپرده….یادمه دوسال پیش که میخواستم در سن 26 سالگی اسکیت رو برای اولین بار اموزش ببینم و حرفه ای بشم، بهم میگفتن وای توی سن تو یادگیریش خیلی سخته چون بزرگترها خیلی محتاط ترن نسبت به بچه ها و ترس از دست دادن تعادل و افتادن در بزرگترا خیلی بیشتره و اگه بیفتی صدمات جدی میبینی چون نسبت به یه بچه فاصله ات با زمین خیلی بیشتره و بیفتی خمیر میشی و استخونات پودر میشه :)) و بااین وجود محاله بتونی حرفه ای بشی و یا در بهترین حالت دوسال زمان میبره مسلط شدنت….فکر میکنین واکنش من چی بود؟ “برو بابا عمرا جا نمیزنم من وقتی قفلی بشم روی چیزی، تا حرفه ای نشم ولش نمیکنم”😅 و اولین باری که اسکیت پام کردم بدجور با مخ اومدم رو زمین 🤣 همه ی بچه های تو پیست میگفتن دیگه فرینوش تموم شد، الان کفشاشو میندازه تو جوب میره خونشون، ولی من گفتم من از این کفش خموش اسکیت خیلی قوی ترم و بهش ثابت میکنم که میتونم بهش مسلط بشم و افسارشو دستم بگیرم :)) و همینم شد!!! بسیار تمرین کردم هرشب از ساعت 8 تا 11، 12 شب توی میدون مشاهیر پارک اب و اتش تمرین کردم و کردممم تا دوماهه کامل یاد گرفتم، انگار که اصن از همون اول این کفشهای اسکیت جزوی از بدن من بودن :))) انقدر بهشون مسلط شدم که بقیه میگفتن عالی یاد گرفتی سرعت یادگیریت خیلی خوب بود و …. و اینجا بود که یاد حرف استاد در قسمت گفتگو با عرشیا جان افتادم که تکامل زمان نیست، تکامل تعداد تجربه است، هرچقددر تلاش و تمرکز و تمرینتو بیشتر کنی، در مدت زمان کمتری نتیجه میگیری… البته اینم بگم که خدا یکی از دستان فوق العاده ش رو برای من فرستاد که به من رایگان اسکیت یاد داد و روزها و ساعتها بادلسوزی برای اموزش من وقت گذاشت و من همیشه سپاسگزار این همه لطفش هستم
با دیدن این خانم این باورم تقویت شد که در بزرگسالی هم میشه علایق رو دنبال کرد، میشه از زندگی لذت برد و احساس پیری نکرد، برعکس ایرانیا که پا تو سن بذارن فقط چشم انتظار انواع و اقسام بیماری هاهستن و برای حتی یه کوه رفتن ساده خودشون رو ناتوان میبینن، یعنی دقیقا مصداق این ضرب المثلِ “سن که رسید به 50، فشار میاد به چندجا”🤣 هستن ولی مشخصه که این ضرب المثل کاملا پوچ و بی مفهومه برای کسی که توانایی های ذهن و جسمش رو باور کنه، واقعا سن یه عدده و یه باور مخرب
واقعا چقدر خوبه که انقدر به مردم اعتماد دارن که هیچ مسئولی برای ورودی و گرفتن هزینه اونجا نیست، و این باعث میشه مردم ارزش این اعتماد رو بدونن و خودشون خودجوش پرداخت کنن،،، این زندگی و تفریح بر پایه اعتماد، واقعا لذت بخشه، واقعا به زندگی معنا میده و ادم رو پر از حس خوب میکنه تااینکه همیشه شک داشته باشی که ایا کار درست از سمت مردم انجام میشه یانه! اصن این شک داشتن همه چیو خراب میکنه،، شک داشتن به خدا که ایا کمک میکنه، کمک نمیکنه،،،شک داشتن به مردم که ایا کار درست رو انجام میدن، نمیدن،،، کلا ادم رو توی یه حالت دودلی و تردید بدی قرار میده که باعث میشه حست بد بشه و از روی حس بد، رفتار اشتباهی هم ازت سر بزنه و اتفاق بدیو جذب خودت کنی… واقعا چقدررر عالیه وجود این همه ادم درستکار در این کشور بزرگ و پهناور، هیچکس به فکر پیچوندن نیست، هیچکس پول ندادن و دررفتن رو زرنگی محسوب نمیکنه و ادما خودشون رو موظف میدونن در برابر خدماتی که دریافت میکنن، هزینه اش رو پرداخت کنن و همین قضیه باعث میشه اون خانم قشنگه روی موتورچرخ کوچولوش چندتا جارو رو سوار کنه و طبیعت به اون زیبایی رو همیشه تمیز نگه داره برای ادمهایی که ارزششو دارن
اینکه انقدر پیرمرد پیرزنای امریکا اهل تفریح و طبیعت گردی ان واقعا تحسین برانگیزه، اینکه انقدررر روابط عالی ای دارن که تا این سن ازدواجهاشون دوام داره و بعد با عشق میان روزهاشون رو توی یه نشنال پارک قشنگ میگذرونن غبطه برانگیزه
این قضیه رو واقعا من جایی ندیدم توی ایران، دوتا پیرمرد پیرزن عاشق انقدر با ذوق و سلیقه RV رو با ریسه های رنگی نورانی تزیین کنن، روی نیمکت پارک پارچه پهن کنن و طبیعت رو مثل خونه ی خودشون دیزاین کنن، جوری که انگار از اول طبیعت خونشون بوده، واقعااااا منو شگفت زده میکنه
خدای من اخه یکی دوتا زوج اینجوری ام نیستن که، هر نشنالی پارکی تاحالا توی این سفر دیدیم، پر بوده از زوجهای مسن یا پیری که عاشقانه خودشون رو به یه ماجراجویی توی طبیعت دعوت کردن و چندروزی مهمان طبیعت شدن، ماشالا به این همه عشق و وفاداری، به این همه حس سرزندگی و پویایی، به این همه ذوق و سلیقه این زوجهای جذاب سن بالا
اقا بذارین وسط کار یه عذرخواهی بکنم انقدر کامنتم داره طولانی میشه بعد بریم سراغ ادامه ش😅
وقتی با تراک کمپر توی اون جاده خاکی زیبا توی جنگل پیش میرفتین، من فقط به این فکر میکردم که چطور ممکنه ادم جرات کنه شب تنها بخوابه؟؟؟ وسط جنگل، جایی که نزدیکترین ادما بهت، چندکیلومتررر دورترن و حتی دسترسی به نت هم وجود نداره! اگه مشکلی پیش بیاد؟ اگه ماشین خراب بشه؟ اگه یه حیوونی چیزی حمله کنه؟؟؟ اگه مثل فیلم وحشتناکا جن و روح ها حمله کنن؟ :)) بعد خودم جواب خودمو دادم که دلبندم اولا استاد و مریم جان هرکدوم جداگانه تجربه ی چندین روز موندن در جنگلو در شب دارن و این برای ذهن تو در شرایط فعلی کار عجیب و سخت و هولناکیه، برای اونا خیلی لذت بخشه، چون تجربه ش کردن و دیدن که حتی در دل تاریکی شب در جنگل هم تنها نیستن، وجود خدا رو حس کردن، حمایت خدا رو حس کردن و فهمیدن خدا هرگز تنهاشون نمیذاره، خدا مراقبشونه، همون حیونن درنده هم از خدا داره الهام میگیره، خدا کارشو بلده، وقتی با خدا باشی وقتی به اون توکل کنی و خودتو بهش بسپری جایی برای ترس وجود نداره، میفهمی اصن کل ترس انسان از تاریکی و تنهایی یه توهمه،، اگه دور بودن از ادمها بهت حس ناامنی میده، داری یه جای کارو اشتباه میری، کنار خدا بودن باید بهت حس امنیت بده حتی اگه هییییچ کس کنارت نباشه، اون قادر مطلقه، اون بهترین نگهبان و مراقبه، اون ارحم الراحمینه، اون کارشو بلده باورش کن تا بتونی تجربه های شگفت انگیز و اعجاب اوری مثل استاد و مریم جان داشته باشی.
ولی الحق جایی که رفتید بسیار زیبا بود، وای از این برق و درخشندگی و جلای سنگها، اصن من دیوانه ی سنگهای کنار رودخانه شدم، عجب جای خفنیه برای مدیتیشن کردن، عجب اب زلالی، عجب درختایی، عجب شگفتی ای خدا افریده… توی قلب جنگل عجب مکان بکر و نابی وجود داره که خدا بنده های نابشو برای تجربه کردنش به اونجا هدایت کرده واقعا خداروشکر که ما هم جا پای استاد عزیزمون میذاریم و بزرگ میشیم و مثل خودش جاهای بکر رو تجربه میکنیم
ممنون از مریم جون عزیز که ما رو با این دو اهنگ فوق العاده اشنا کردن، برای تقویت زبان هم خیلی
خوبه چون خواننده ی گل ما بسیار واضح و شمرده کلمات رو ادا میکنه و لهجه ی انچنانی نداره
هر دو اهنگ ازfrancine خواننده ی توانا و مثبت اندیشه. اینم از اهنگ اول ویدئو. من برای بچه ها ترجمه اش کردم که اگه کسی زبانش خوب نبود بازهم بتونه از این تکست های زیبا و دلنشین لذت ببره
So many things to do today
امروز خیلی کارها برای انجام دادن هست
Good things are coming my way
اتفاقات خوب سرراه من قرار میگیرند
So many things to do today
امروز خیلی کارها برای انجام دادن دارم
Happy times are here to stay
لحظات شادی برای ماندن در اینجا هستند
So many things to do today
امروز خیلی کارها برای انجام دادن دارم
Everything is going my way
همه چیز در مسیر من قرار میگیره
I’m letting it in, I want to sing
من میخوام اجازه بدم، من میخوام بخونم
Fill my calendar with happy things
تقویم من رو از اتفاقات شاد پر کن
I’m feeling better with each day that goes by
من هر روزی که میگذره احساس بهتری دارم
I’m flying to high, feel I can touch the sky
من خیلی بلندپروازم، احساس میکنم میتونم اسمان رو لمس کنم
I love my dreams my newborn desires
من عاشق رویاهامم، عاشق تمایلات تازه متولد شده ام هستم
I feel good, I love my life
من حس خوبی دارم، من زندگیمو دوست دارم
I feel good, I love my life!
من حس خوبی دارم، من زندگیمو دوست دارم
اهنگ دوم:
Whenever you feel anger
هروقت احساس خشم کردی
Or sadness or frustration
یا ناراحتی یا ناامیدی
Or lack of inspiration
یا نبود الهام
Allow, allow, allow
بپذیر، بپذیر، بپذیر
And if you have a problem
و اگه مشکلی داری
And can’t find a solution
و نمیتونی براش راه حلی پیدا کنی
Before you jump to action
قبل از اینکه هر اقدامی بکنی
Allow, allow, allow
بپذیر، بپذیر، بپذیر (شرایطو)
There’s no use in complaining
هیچ سود و فایده ای در شکایت کردن و غر زدن
About old hurts remaining
در مورد اسیب های قدیمی که دیدی نیست
Life can be so endearing
زندگی میتونه خیلیییی دوست داشتنی و محبوب باشه
With the Universe cheering
با یه جهان خوشایند
Now that you know the answer
الان دیگه تو جواب رو میدونی
The next time you feel anger
دفعه ی بعدی که احساس خشم کردی
You just have to remember
فقط یادت باشه
Allow, allow, allow
بپذیر بپذیر بپذیر
Take naps, feel good, have fun
چرت بزن، احساس خوب داشته باش و خوش بگذرون
عاشقتونم
مراقب خودتون باشید
فرینوش
سلام به اسماعیل عزیز
ممنون از شما دوست گرامی که دوباره خاطره اون کامنت و دیده ها و شنیده های من در این قسمت سفر به دور امریکا رو برام زنده کردید و لبخند به لبم نشوندید
چقدر خوشحالم که کامنت من براتون مفید بوده و لذت بردید خداروهزار بار شکر
انشالله خدا بهتون شادی و عشق و روزی بی حساب بده
در پناه خدا