اگر تجربه «خلوت با خود در طبیعت» را داشته ای، در بخش نظرات این فایل، درباره برکت های این خلوت بنویس؛
بعنوان مثال:
چقدر خودت و توانایی هایت را بهتر شناختی؛
به چه درک بهتری از آنچه در زندگی می خواهی، رسیدی؛
وضوحی که از اهداف خود بدست آوردی؛
چقدر الهامات را بهتر دریافت کردی؛
سوالهایی که از خداوند پرسیدی و هدایت هایی که از او طلبیدی و پاسخ هایی که دریافت کردی؛
ایده هایی که برای حل مسائل ات و پیشرفت در زندگی ات دریافت کردی؛
ترس هایی که بر آنها غلبه کردی؛
وابستگی هایی که از آنها جدا شدی؛
و جسارتی که به خاطر این تجربه در وجودت ایجاد شد تا قدم های جدی ای برای تحقق اهدافت برداری؛
تجربیات شما، الهام بخش و راهنمای میلیون ها نفری می شود که در طی زمان نوشته های ثبت شده ی شما در این صفحه را می خوانند.
اگر هم تا کنون این تجربه را نداشته ای، بعنوان تمرین در صلح بودن با خود، برنامه ای برای خلوت با خودت در طبیعت در نظر بگیر و سعی کن چند روز را به تنهایی با وسایلی ساده، در طبیعت با خودت خلوت کنی.
این کار کمک می کند به شناخت بهتر شما از خودت، اهداف و خواسته هایی که داری یا بهبودهایی که باید در زندگی خود ایجاد کنی؛
سپس تجربیات خود از برکت های این خلوت را در بخش نظرات این فایل بنویس.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD434MB26 دقیقه
به نام پروردگار جهانیان
سلام
چقدر این تمرین سبب بزرگ شدن ظرف انسان میشه
واقعا استاد بی نظیری
با این تمرینات قدرتی به آدم داده میشه تا بر ترس ها ، نگرانی ها غلبه کنه
آدم وقتی افکار منفی به سراغش میاد
آدم وقتی میخواد تمرکز کنه
آدم وقتی میخواد بر ترس هاش غلبه کنه
آدم وقتی میخواد قلب خودش را آروم کنه
آدم وقتی میخواد کنترل ذهن کنه
آدم وقتی میخواد روح و روان خودش را تجدید کنه
آدم وقتی میخواد مقرب بشه
باید بره تو دل تنهایی
باید بره دامن طبیعت
واین تمرین زیبا را انجام بده
بعنوان تمرین در صلح بودن با خود، برنامه ای برای خلوت با خودت در طبیعت در نظر بگیر و سعی کن چند روز را به تنهایی با وسایلی ساده، در طبیعت با خودت خلوت کنی.
من دوره 12 قدم را تا قدم 7 جلو رفتم و مقداری پیشرفت داشتم از نظر آرامش از نظر شخصیتی تغییر کردم
ولی از نظر مالی نتیجه نگرفتم و نجواها میومد
چادری برداشتم و یک مقداری غذا برداشتم و در دامن طبیعت در دل جنگل تنهایی جایی که تقریبا رفت وآمد نبود اتراق کردم
سیم کارتم را از گوشی در آوردم و برای احتیاط یک سیم کارت جدید برداشتم و
شروع کردم به مرور دوره های 12 قدم.
روز اول خوب عالی همه چی پیش رفت
شب ساعت 1 شب صدای حیوانات میومد
بیدار شدم صدا نزدیک چادر بود هر لحظه صدا چهار پنج حیوان بیشتر میشد.
ندایی بهم گفت برو بیرون ، گفتم حیوان بهم حمله میکنه و آن هم یک گله هست گفت برو بیرون من مراقبتم نترس.
من هم آب برداشتم و رفتم بیرون و دیدم صدا ها قطع شد نور گوشی را روشن کردم هیچ خبری نبود.
عجب هوایی بود سکوت و زیبائی نور زیبای ماه و مهتابی که در دامن طبیعت بود خیلی هیجان داشت وسبب آرامش می شد.
یک دوری زدم دست وصورت را شستم و رفت شروع کردم به خواندن قرآن و راز و نیاز با خدا
خوابیدم و صبح بیدار شدم در تنهایی هیچ صدایی نبود فقط از دور دست ها گاهی صدای ماشین یا موتور میومد
یک نجوایی در من ایجاد شد که نکنه در این تنهایی کسی بیاد و منو اذیت کنه.
با خودم تکرار کردم و گفتم خدا حافظ و نگهبان است
من به خدا توکل می کنم و او برام کافی است.
خلاصه تو چادر بودم و مشغول گوش دادن فایل و نکته برداری بودم دیدم صدای یک موتور شد زیاد اهمیت ندادم .
نزدیک ونزدیک تر شد بعد حواسمو جمع تر کردم موتور ایستاد و بوق زد .
رفتم بیرون دیدم دو نفر پلیس با موتور آمدن و خدا برای تسکین من فرستاد پلیس دست خدا شده بود که بگه تو در محافظت خدایی.
پرسید تنهایی یا با خانواده گفتم نه تنهام
دیگه چیزی نپرسید و رفتند.
این را نشانه ای دانستم که خدا حواسش بهم هست.
حالا سوالات؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چقدر خودت و توانایی هایت را بهتر شناختی؛
آدم در تنهایی به خیلی چیزها فکر میکنه
اینکه آیا مسیری که انتخاب کردم درسته
میخوای مطمئن بشی تا اطمینان بیشتری بدست آوری
من واقعا متوجه شدم که مسیری انتخاب کردم درسته
حرف های استاد وحی منزل هست
من بی نظیرم و توانمندم که تونستم بر ترس هام غلبه کنم
چقدر خوبه تنهایی
چقدر خوبه ارتباط با خداوند
چقدر خوبه زلال شدن و اشک ریختن
فقط خودتی و خدایت
قلبت آروم میشه و لذت میبری
با خدا عشق کردم
خودم را بیشتر شناختم.
،،،،،،
به چه درک بهتری از آنچه در زندگی می خواهی، رسیدی؛
فهمیدم که زندگی شانسی وبیهوده نیست
باید ذهنم کنترل کنم
باید آروم باشم
فهمیدم تا حالا زندگیم باری به هرجهت بوده
فهمیدم باید تغییر کنم
باید مثل شاخه های درخت که در زمستان برگ ریزان دارند و باغبان شاخه های اضاف را هرس میکنند
من هم افکار خودم را باید هرس کنم
خودم را پاکسازی کنم
تا کاملا به صفر برسم
تا بتونم احساس خودم را درک کنم
تا خودم را بشناسم
،،،،
وضوحی که از اهداف خود بدست آوردی؛
به اهداف خودم بیشتر توجه و تمرکز کردم
و برام واضح شد که من در مسیری قرار گرفتم تا هدایت شوم
تا به خدا برسم
تا خودم را بشناسم
تا بر نجواهای شیطانی غلبه کنم
تا گشایش قلبم ایجاد شود.
،،،،
چقدر الهامات را بهتر دریافت کردی؛
دریافت الهامات را دقیقا تجربه کردم
شب سوم بود حسابی با خداوند در ارتباط قرار گرفته بودم سه شبانه روز بود چیزی نخوره بودم و چون طبق قانون سلامتی بدنم آماده بود اصلا احساس گشنگی نداشتم.
ساعت 2 شب بود که بیدار شدم
شروع کردم با خدا راز ونیاز کردم.
خدایا بابت تمام نعمت هایی که دادی سپاسگزارم
خدایا بابت سلامتی ام سپاسگزارم
خدایا بابت آگاهی های که به من عنایت کردی تا در مسیر درست هدایت شوم سپاسگزارم
خدایا تنها بندگی تو را میکنم و تنها تو را می پرستم
خدایا عاشقتم دوستت دارم لطفا منو ببخش
خدایا تمام گناهان مرا ببخش من به خودم ظلم کردم مرا بیامرز
و …
هرچی تو ذهنم بود گفتم
خدایا بهم ایده بده
خدایا بهم الهامات القا کن
من مسیرم درسته بهم بگو
خدایا آگاهی تو در وجودم هست ایده بهم بده
و اشک ریختم و اشک ریختم
حسابی زلال شده بودم
،،،،،،،،،
سوالهایی که از خداوند پرسیدی و هدایت هایی که از او طلبیدی و پاسخ هایی که دریافت کردی؛
وقتی اشک هام جاری بود
دلم حسابی آرامش گرفته بود.
به خدا گفتم :
خودت میدونی من گذشته ام را رها کردم.
دین ومذهب را کنار گذاشتم
مسیرم را تغییر دادم
شخصیت من در حال تغییر هست
اصلا از بدنه جامعه جدا شدم
بهم بگو
بهم اطمینان بده
مثل که به حضرت ابراهیم اطمینان دادی که چطور مردگان زنده می شوند
و بهش الهام کردی که برو چند پرنده را قطعه قطعه کن وروی چند کوه بزار وصدا بزن که ابراهیم با زنده شدن پرندگان اطمینان قلبی پیدا کرد
به من هم بگو من با حضرت ابراهیم
با حضرت موسی و عیسی و محمد تفاوتی ندارم
بهم بگو تا اطمینان کنم تا قلبم آروم بشه و در مسیرم پایدار بشم.
بهم بگو چرا به ثروت نمی رسم؟
چرا پیشرفتی ندارم ؟
،،،،،،
ایده هایی که برای حل مسائل ات و پیشرفت در زندگی ات دریافت کردی؛
در حال راز و نیاز بودم حسابی زلال و شفاف شده بودم
احساس سبکی میکردم.
خوابم برد
شب خواب دیدم
چند تا مرغ و پرنده و ملاقه و ماشین دوخت و قاشق از یک فروشنده گرفتم و کارت دادم با کارت خوان که کشید یک برگه ای بهم داد روش درشت نوشته شده بود “کمبود ”
صبح بیدار شدم
و سرچ کردم که تعبیر خوابم چیه؟
فهمیدم باور کمبود دارم وباید روی باور فراونی زیاد کار کنم
فهمیدم هدیه گرانبها میگرم
مشکلاتم پایان مییابد
دوستی بعد مدت طولانی بدهی اش را میپردازد
شفا ، تندرستی و زندگی پردرآمد خواهم داشت
با دیگران ارتباط برقرار میکنم
رفاه فراوانی و موفقیت و خوشبختی در کار وزندگیم ایجاد می شود
به اهدافم میرسم
تغییرات منتظره و شروع جدید در زندگی دارم
سفر خبر خوش و به آزادی میرسم
و...
،،،،،
ترس هایی که بر آنها غلبه کردی؛
گنجایش ظرفم بزرگتر شد
ترس از تنهایی از بین رفت
ترس از آینده از بین رفت
نگرانی ها گذشته کم شد
نجواها کنترل شد
،،،،،،
وابستگی هایی که از آنها جدا شدی؛
وابستگی به خانه و زندگی کم شد
وابستگی به غذا نداشتم
وابستگی به زندگی کاهش یافت
وابسته به خانه وخانواده کم شد
وخیلی وابستگی ها از بین رفت
اینکه گوشی خودت کنار میزاری وبهش وابسته نیستی
اینکه از آن آسایش و راحتی تجملاتی خانه دور میشوی بزرگتر میشه وابستگی از بین میره.
،،،،،
و جسارتی که به خاطر این تجربه در وجودت ایجاد شد تا قدم های جدی ای برای تحقق اهدافت برداری
ایمانم به خدا بیشتر شد
ایمانم به مسیری که انتخاب کردم پایدار شد
به خودم بیشتر مطمئن شدم
قدر سلامتی خودم رابیشتر دانستم
از رسیدن به اهدافم مطمئن شدم
توکلم بیشتر شد
و تمام تلاش خودم این بود که به خودم ثابت کنم که راهم درسته و به اطمینان رسیدم..
واقعا آدم بزرگتر میشه
رفتن در دل تنهایی و رفتن به طبیعت تمرین بسیار خوبی هست.
من که متعهد شدم هر چند وقتی یک بار تجربه کنم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
از استاد عباس منش عزیز بابت آگاهی های مفید و موثر بسیار سپاسگزارم
از خانم شایسته که بسیار عالی سوالات را مطرح نمودند سپاسگزارم
از شما دوستی که کامنت را میخوانی سپاسگزارم
خدایا شکرت
در پناه خداوند سلامت ثروتمند و پرانرژی باشید
علیرضا قاسمی