سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 171

سلام به استاد عزیزم

سلام به جان جانان

مریم صادق و مهربان

یعنی

مگه داریم از این چند قسمت فوق العاده تر و شیرین تر

این همه آرامش و لذت و شیرینی

صدای سنگ و شن و برگ که تو دقایق اول فیلم یه آهنگ بک گراند فوق العاده ساخته

استاد عزیزم مریم خوشگلم که مثل همیشه با صحبت های فوق العادشون ما رو دقیقا به راه راست ،راه کسانی که خدا به آن ها نعمت داده هدایت می‌کنین

من هنوز نتونستم که یه مسافرت تنهایی برم ولی استاد

خیلی وقته که یه سفر بزرگ رو شروع کردم

سفری از خود من تا به خودم

و چقدر خوشبختم که همسفر شما و مریم عزیز و بقیه ی این خانواده ی بزرگ بودم

این سفر رویایی از دوسال پیش شروع شده و تا اینجاش دستاوردش یه فاطیماست که دیگه نمیتونه بگه من انگار فاطیمای شیش ماه پیش یا یه ماه پیش نیستم ،دیگه باید بگم استاد من فاطیمای دیروز و چند لحظه پیشم نیستم

انگار هرلحظه یه فاطیمای دیگه متولد میشه

گرمای آفتاب رو اون لحظه که توی فیلم نشون دادین رو انگار از اینجا حس کردم

عاشق اینم که چشمام رو ببندم و جلوی نور آفتاب بایستم

انگار پاک میکنه آفتاب وجودم رو از هرناخالصی

چقدر قشنگ پریدین توی آب ،توی ترستون

و چقدر قشنگه که تا آدم میره توی ترسش درجا ترسه تموم میشه

انگار اون ترسه هست که تو فقط یه قدم به سمتش برداری و تا میری توش درجا ناپدید میشه

اصلا انگار از اول هم نبوده

یه چی میگم میدونم که نمیخندین ولی گفتم که گفته باشم

استاد من هر روز صبح ساعت هفت و نیم که دوتا فرشته ی مهربونم رو با پدر مهربان ترم میبرم مدرسه میام سالن ،در رو میبندم تا یه ساعت میرقصم ،اگر نشد یه ساعت قبل از خواب

و همش موقع رقصیدن خودم رو بالای همه ی کهکشونا تصور میکردم که من دارم میرقصم و خدارو مثل سایه یا قالب یه آدم میدیدم که به جای پوست و گوشت و استخون از تمام آسمان ها و ستاره ها و کهکشان ها تشکیل شده

چند شب پیش که داشتم میرقصیدم حس کردم این خدا انگار داره همینجوری که من میرقصم میرقصه

و فقط این حس اومد توی قلبم که فاطیما ،انقدر خندیدی و رقصیدی که آخر دنیا به سازت رقصید که هیچ خدا هم به ساز تو رقصید

و این اشک بود که به پهنای صورت میریختم

و همه ی اینا رو مدیون شما و مریم مهربون و این خانواده ی بزرگ هستم که دستی شدین از دستای خدای مهربون ،زبانش شدین و کلامش رو به من رسوندین

انقققققققققققدر غرق آرامشم که مطمئنم میتونین تصور کنین

چی شیرین تر از این که روزم با دیدن و شنیدن صحبت های استاد قدرتمندی و مریم صادق و مهربونم شروع بشه

و هر کلامتون نوری بشه برای هدایت من

چقدر دلم می‌خواد زندگی همه به همین شیرینی بشه

ای کاش همه بتونن به همین راحتی از زندگی لذت ببرن و ببینن که زندگی چه جوری معجزه وار روی خوشش رو به آدم نشون میده

دوستتون دارم

دوستتون دارم

دوستتون دارم

با تمام وجودم

از تهه اعماق قلبم

این آرامش رو تا ابد براتون آرزو می‌کنم

نور به راه زندگی همتون

❤️