سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 171 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

313 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3489 روز

    سلام به دوستان عزیزم امیدوارم عالی باشید

    امشب هم در جهت عمل به ایده ام میخام یه آیه دیگه از قرآن رو آنالیز کنم

    و باور مذهبی خودمو به سمت ثروت سوق بدم

    امیدوارم هدایت بشم به آیه توپ

    قبل از اینکه آیه رو بنویسم حسم گفت بیام یکم توضیح بدم در موردش

    داستان این آیه داستان عذاب شدن قارونه

    داستان از اونجایی شروع میشه که خدا اونقدر به قارون ثروت میده که

    فقط کلیدهای مخزنهای دارایی هاش رو

    قرآن میگه یه گروه قدرتمند هم نمیتونستن ببرن

    از بس این بشر پول داشته

    (تمام این آیات مربوط به سوره قصص هستش)

    إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیْهِمْ ۖ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ‎﴿٧۶﴾

    همانا قارون از قوم موسی بود که بر آنان تعدی و تجاوز کرد، و از گنجینه های مال و ثروت آن اندازه به او دادیم که حمل کلیدهایش بر گروهی نیرومند گران و دشوار می آمد. [یاد کن] هنگامی که قومش به او گفتند: [متکبرانه و مغرورانه] شادی مکن، قطعاً خدا شادمانان [متکبر و مغرور] را دوست ندارد.

    توی همین آیه اولش میاد میگه که قارون از قوم موسی بودی بغی علیهم فعل رو ماضی میاره

    استمراری نیست

    همواره این کارو نمیکرده

    مشخص از یه تایمی قارون شروع کرده به این روند

    و از اولش این شکلی نبوده قطعا دیگه

    وگرنه خدا اینقدر بهش پول و ثروت نمیداد

    از یه جایی به بعد بد شده

    بعد بهش میگن که از این همه پولی که خدا بهت داده تو بیا بچسب به خدا

    وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ ۖ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا ۖ وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ‎﴿٧٧﴾‏

    در آنچه خدا به تو عطا کرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و نیکی کن همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است، و در زمین خواهان فساد مباش، بی تردید خدا مفسدان را دوست ندارد. (77)

    با این همه نعمتی که تو داری معلوم میتونی خیلی سریع تر به درجات بالا برسی

    اونجاس که نشون میده که تو وقتی ثروت داشته باشی همه ی راه ها برات بازه حتی راه خدا

    و از اون مهمتر

    من بعد از خوندن قرآن به این نتیجه رسیدم که

    همه ی اینایی که مثل قارون یا فرعون اینا کسایی بودن که از یه جایی به بعد حسابی فرکانس بد فرستادن

    و از اول این شکلی نبودن

    خدا هم به همشون مهلت داده که

    کلی براشون برهان و دلیل آورده که این مسیر تو اشتباهه

    این راهی که تو داری میری بی راهه

    اینم عواقبشه

    تا فرصت هست برگرد

    ثروت مثل لیوان اب میمونه به نظرم

    یه سری ها هستن این لیوان آب رو هم بهش میرسن و وقتی بهش رسیدن میخورنش

    کلی ام جیگرشون حال میاد که چه قدر خوب بود

    مثل سلیمان که میرسه به ثروت که چه عرض کنم

    به صد میلیارد برابر ثروت میرسه

    لذتشو میبره و چون میرسه به ایمان

    چون با همون ثروت ایمانش هم عمیق تر میشه انگار به اون لیوان آبه رسیده بعدم آبو تا تهش خورده

    اما قصه ی این افرادی که مثل فرعونا و اینا هستن متفاوته

    اونا به لیوان آب رسیدن ولی نتونستن بخورنش

    یعنی نخواستن که بخورنش

    چرا اینو گفتم

    چون توی ذهن خیلی از ماها اینکه اگه ما هم به ثروت برسیم میشیم یکی مثل اینا

    در صورتی که ما نمیدونیم که منی که نرسیدم به ثروت حتی اگه بخوای حساب کنی تو لول پایین تری نسبت به قارونم

    چون اون لااقل به آبه رسیده و گام آخرو نرفته

    درسته این گام آخره همه چی بوده

    ولی اون از حماقتش این کارو نکرده

    ولی منی که نرسیدم به این ثروت

    اصن دستم به اون لیوان آبه نرسیده که بخوام تصمیم بگیرم ازش استفاده کنم یا نکنم

    اینایی که میگن که اگه ما هم ثروتمند بشیم میشیم مثل قارون

    داستانشون مث اون گربه اس که دستش به گوشت نمیرسید میگفت پیف پیف بو میده

    اونی که به ثروت رسیده راهش بازه برای اینکه اگه حتی شروع کرده به کج رفتن به راحتی راهش رو راست کنه و هدایت بشه

    ولی اونی که اصن توی باغ نیست و فقیره

    قطعا کارش خیلی سخت تره برای اینکه به ثروت برسه

    و این نشون میده ثروت همه جوره اش خوبه

    اینا ماییم که با باورهامون انتخاب میکنیم که خدا به اون عطا کردن نعمتش به ما ادامه بده

    یا نه اون نعمت رو که ازمون بگیره هیچ نابودمونم کنه

    اما قارون در جواب اینی که بهش میگن چی میگه

    قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِی ۚ أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّهً وَأَکْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ‎﴿٧٨﴾

    گفت: جز این نیست که این [ثروت و مال انبوه] را بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند. آیا نمی دانست که خدا پیش از او اقوامی را هلاک کرده است که از او نیرومندتر و ثروت اندوزتر بودند؟ و مجرمان از گناهانشان بازپرسی نمی شود. (78)

    میگه این ثروت رو خدا به من نداده که

    اینو من با دانشی که دارم بهم دادن

    من چون یه تخصص داشتم این ثروت بهم داده شده

    و خدا هم میگه تو که قدرتی نداری

    از تو گنده ترش هم عذاب کردیم

    خودم به دنیات آوردم خودم بهت ثروت دادم

    حالا راهتو کج کردی

    خودم شرتو کم میکنم

    ساده اش خدا اینجوری بهش میگه

    فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ ۖ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ‎﴿٧٩﴾

    [قارون] در میان آرایش و زینت خود بر قومش درآمد؛ آنانکه خواهان زندگی دنیا بودند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده اند برای ما هم بود، واقعاً او دارای بهره بزرگی است. (79)

    اینجا هم که داستان میگه که قارون با اون دبدبه و کب کبه میاد بیرون

    و مردمم شگفت زده میشنا میگن

    کاش مثل اون چیزی که به قارون دادند به ما هم میدادن

    کیا اینو میگن

    اونایی که فقط زندگی دنیا رو میخان

    چی داره میگه

    ظاهر این آیه از نظر خود من این بود که

    هیچی نمیگه

    داره مقدمه چینی میکنه برای آیه های بعدیش

    باطنش چی میگه

    اونایی که فقط زندگی دنیا رو میخان

    اونقدر اینا حقیر و فقیرن

    که اینجوری برگشتن دارن به قارون میگن کاش ما هم مثل اون چیزی که به اون داده شد را داشتیم

    یعنی همشون از دم فقیر بودن

    یعنی اونایی که فقط دنیا رو میخان همیشه همونایی ان که از همه فقیر ترن

    حالا در کنار این مفاهیم داره مقدمه چینی آیه بعدی رو هم میکنه

    توی آیه بعدی چی میگه

    وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ‎﴿٨٠﴾‏

    و کسانی که معرفت و دانش به آنان عطا شده بود، گفتند: وای بر شما پاداش خدا برای کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند بهتر است. و جز شکیبایان در نمی یابند.

    چه قدر این خدا خوبه

    چه قدر این قرآن خوبه

    ببین داره با این آیه جلوگیری میکنه از این سو برداشت

    که یه وقت کسی فک نکنه ثروته بده

    یه وقت اینا باعث نشه که ما فک کنیم ثروت باعث این قضیه شده

    نه این قارون بوده که راهشو رو عوض کرده

    این قارون بوده که گند زده به همه چی

    خود اون ثروته که به خودی خود درسته

    حالا از زبون کیا میگه

    توی آیه قبلی گفت کسانی که فقط زندگی دنیا رو میخواستن اونو گفتن

    اینجا میاد میگه که اونایی که بهشون علم داده شده

    تو باور درست داشته باش

    توی در جهت باورهات عمل کن و کار شایسته رو انجام بده

    خدا بیشتر از اینو به تک تکتون میده

    نشستین حسرت چیو میخورید؟

    نشستین دارید چیو نگاه میکنید؟

    شما هر کدومتون جانشین خدا روی زمینید

    اگه اون تونسته برسه به این

    شماها هم میتونید برسید که هیچی بیشترشو خدا بهت میده

    اگه اون تونسته اینقدر دارایی داشته باشه

    شما ها هم میتونید بیشترشو داشته باشید

    محدودیتی نیس

    کیا اینو میگن کسایی که بهشون علم داده شده میگن اینو

    نگفته اون دنیا

    نگفته که نگاه به اینا نکنید

    اینا نعمت های این دنیاس

    اگه شما ایمان بیارید نماز الاکلنگی بخونید و ادعیه های مختلف بخونید شما هم میرید بهشت خدا اون دنیا میترکونه

    چون میدونی باور همه ی ما انگار این شکلیه که خدا که این دنیا بیچاره دستش خیلی انگار باز نیس

    ما باید بریم اون دنیا تا واسمون بترکونه

    و این غلطه

    کجا گفته اون دنیا اصن

    چرا ما فک میکنیم تا حرف از ایمان و عمل و صالح و پاداش میشه مخاطبش حتما اون دنیاس

    نه اتفاقا مخاطبش این دنیاس

    .و یادمون نره اگه این دنیامون خوب باشه میتونیم اون دنیا هم بترکونیم

    اگه اینجا توی بهشت باشیم اون دنیامونم بهشت میشه

    ربنا آتنا فی دنیا حسنه و فی الآخره حسنه

    خدایا هم توی این دنیا خوبی رو به ما بده هم توی اون دنیا

    و آخرش میگه چی

    و جز شکیببایان به این نمیرسن

    شکیبا کیه

    صبور کیه

    کسی که توی هر شرایطی احساسش خوبه

    کسی که ایمان داره کسی که باور مناسب داره

    کسی که عمل صالح انجام میده

    یعنی کسی که در مسیر باورهاش کار درست انجام میده

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    و آخرش چی میگه

    صبوره

    یعنی با احساس خوب صبر میکنه

    تحمل نمیکنه

    اجازه میده به خدا که تکاملش طی بشه و خدا براش بترکونه

    ایناس که قشنگه

    اما آیه بعدی میرسه دیگه به عذاب

    نافرمانی کرد

    به هدایتها گوش نداد

    اینم ثمره اش

    نه اینکه خدا حساب شخصی داشته باشه

    خدا اتفاقا کلی ام سعی کرد هدایتش کنه

    ولی قانون این دنیا این بود که عذاب بشه

    فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِن فِئَهٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِینَ ‎﴿٨١﴾

    پس فروبردیم او و خانه او را در زمین و نبود برایش دسته‌ای که یاریش کنند جز خدا و نبود از یاری‌شدگان‌ (81)

    نمیگه خدا من این کارو کردما

    میگه ما این کارو کردیم

    هرجایی اینجوری میگه ما نشون از اینکه داره سیستم این شکلی عمل میکنه

    و خدا هم دیگه کسی که تا این حد غرق شده را هدایت نمیکنه

    توی آیه بعدی خیلی قشنگ دوباره اون حزب باد شروع میکنن به صحبت کردن

    وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ ۖ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا ۖ وَیْکَأَنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ‎﴿٨٢﴾

    و بامدادان، آنانکه دیروز مقام و جایگاه او را آرزو داشتند [چنان حالی شدند که] می گفتند: وه! گویی خدا رزق را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می دهد، و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد، اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود، ما را نیز در زمین فرو برده بود، وه، گویی کافران رستگار نمی شوند. (82)

    همونایی که دیروز اونجوری جایگاه اونو خواسته بودن

    امروز که اینو دیدن اینجوری گفتن

    کلا نظرشون عوض شد

    و جای اون با یه حرف ایمانی گرفته شد

    اصن فهمیدین چی شد؟

    چه قدر خوبه این آیه

    همونایی که قرآن میگه اونا کسایی بودن که فقط دنیا رو میخواستن

    امروز دارن از مشیت حرف میزنن

    امروز دارن میگن که خدا

    به هرکسی که در مشیتش باشه رزق رو میده

    به هرکسی ام که در باورهای بد داشته باشه رزق رو میبنده

    دو تا چیز

    اول

    نیومدن بگن که ثروت بده

    نیومدن بگن که خدا هرکی ثروت داشته باشه رو دوس نداره

    هرکی ثروت داشته باشه را عذاب میکنه

    اصن در مورد عذاب حرف نزدن

    اونا عوض شدن

    میان در مورد مشیت حرف میزنن

    اصن در مورد اینکه چی شد حرف نزدن

    میان میگن خدا به هرکی بخاد رزق بی حساب میده

    برای هر کی ام که بخاد رزق رو تنگ میکنه

    بخواد یعنی باور های متفاوت داشته باشه

    یعنی ته کار

    اونا کلا یه آدمهای دیگه شدن

    و شکر گذارم شدن تازه

    و اینا

    از اون مهم تر

    اونا از دنیا رسیدن به خدا

    کسایی که تا دیروز خدا خطابشون کرد که اونایی کسایی بودن که فقط دنیا رو میخواستن

    امروز اینجوری دیگه صحبت میکنن

    اون اتفاق باعث میشه که از پول به خدا برسن

    از دیدن این زیبایی ها و شکوه به خدا برسن

    از دیدن اون همه پول با این اتفاق به خدا برسن

    اینا خیلی جالب

    اگه ما ها پول نمیخاستیم

    هیچ وقت دنبال کار کردن روی باورهامون نبودیم

    و هیچ وقت هم به این مسیر هدایت نمیشدیم

    و این از همه چیز قشنگتره

    خیلی قشنگ بود این داستان

    اصن هرچه قدر بگردی

    باید زور بزنی که تا بتونی از آیات قران

    چیزی خلاف باور ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس بکشی بیرون

    که اونم اگه چیزی بهش رسیدی راه غلطه

    چون اصل قرآن داره اینو فریاد میزنه که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس

    اصن سر این قضیه خدا انگار این آیات رو با وسواس به پیامبر الهام کرده

    اصن نمیخاسته منجر به این بشه که کسی فک کنه پول بده

    ثروت بده

    وقتی ریز بشی توی آیات

    خودتو جای خدا بذاری میبنی که اصلا نیازی نیس جای دوری بری

    کافی بود یه نفر میخاس این داستان رو تعریف کنه

    آخرش یه جوری یه چیزی میشد از اون داستانه در بیاری

    که باهمون بشه بگی ببین ثروت بده

    ولی خدا خیلی قشنگ و شیوا حواسش هست که چیزی خراب نشه این وسط

    یه موقع بنده ها فک نکنن به خاطر اون ثروته این اتفاق افتاده

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن

    راه کسانی که بهش نعمت داده شده

    خدایا منو رو از اون منافقهایی قرار نده که میومدن پیش پیامبر میگفتن که ما ایمان داریم ولی وقتی تنها میشدن طبق باورهای خودشون عمل میکردن

    خدایا فاصله ی بین حرف و عمل منو از بین ببر

    دوستون دارم…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    فائزه شهزاد گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    به نام خدای زیبایی ها😍

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوبم

    اول در مورد حرف های شما استاد در مورد خلوت و تنهایی سفر کردن و درک کردن بهتر الهامات خدا

    من الان موقعیت سفر به تنهایی رو ندارم و تا الان هم نشده که تجربه ش کنم ولی میدونم ک یه روز بلاخره تجربه ش میکنم در زمان مناسب در مکان مناسب به امید خدای خودم

    ولی در مورد تنهایی و خلوت خدارو صد هزار مرتبه شکر چند ساله دو تا محیط رو خدا برام ایجاد کرده که خیلی لذت میبرم ازش و این تنهایی و خلوت رو دارم و بابتش هم خیلی شکرگزارم

    و پریدن تو آب سرد رودخونه اوووف 😊😍

    این تجربه اب سرد رو من چند سال پیش تو آب گرم سرعین که کنارش آب سرد هم داشت داشتم

    که خیلیییی لذت بخش بود و کیف داد و من بودم فقط که تو خانوادم میرفتم توی آب سرد 😊

    و این آب سرد رودخونه باعث شد منم یهو به یاد آوردم اون تجربه خوبم رو که خیلی لذت بخش بود برام

    و در مورد طبع گرم و سرد که انقدر شنیدیم مخصوصا تو این چند سال و خودمم تو این چند سال بدنم تغییر کرده و سرمایی تر شدم و اتفاقا همین دیشب که داشتم فکر میکردم بهش و به خودم گفتم حواست هست همین مورد و چند بار به زبون آوردی و در موردش گفتی به دیگران که من تو این چند سال سرمایی شدم و قبلش گرمایی بودم و در مورد ناخواسته ت حرف زدی و به خودم گفتم که دیگه اصلا در موردش حرف نمیزنم و این که شما گفتید که این طبیعی نیست که سرمایی یا گرمایی باشیم نکته جدید و خیلی خوبی بود و با این که خودمم نتیجه هایی گرفتم تو این چند سال که دیگه به حرف هایی که میزنن که به خاطر طبع گرم و سرده کمتر توجه میکنم و باورش‌کمرنگ تر شده ولی هنوز میدونم که وجود داره ته ذهنم و کم کم کمرنگ تر میشه به امید خدا .

    و تو همین ایران خودمون هم واقعااا خیلی مناطق طبیعی زیبا داره و واقعا دوست دارم همه شو ببینم و تجربه کنم

    و خداروشکر خیلی از شهر ها رو رفتیم و لذت ش رو بردم

    از شمال و مشهد و یزد زیبا و اصفهان فوق العاده و کیش ارامش بخش و قشم و بندرعباس و اردبیل و همدان زیبا و … به لطف خدا

    و‌بازم نمیشه این تراک کمپر و این ماشین و امکانات عالی شو تحسین نکنم که دوش اب گرم داره ، گاز و برق و اب و همه امکانات رفاهی رو خلاصه داره برای لذت بخش تر کردن یه سفر فوق العاده

    و این خواسته من که استقلال ‌و آزادی تو همه ی جنبه های زندگی هست رو تو جنبه سفر با امکانات عالی رو دارم میبینم و لذت میبرم ‌و تحسین میکنم با قلبم و خداروشکر میکنم

    در پناه خدا باشیم ♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    ندا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    سلام

    سلام بر شما دو عزیز خدا

    فوق العاده است این فایل فوق العاده است.

    اون موقع که در حال پیاده روی بودید ما رو با خودتون همراه کردید و حرف های عالی زدید

    عوض کردن دوربین و صحبت هایی که بین شما رد و بدل میشد.باید بارها ببینم این فایل رو.منظره اطرافتون و بعد وقتی حرف هاتون به آخر رسید ،رسیدید به طلوع آفتاااااب

    چقدر بگم فوق العاده بود.

    من همراهتونم.

    منم با خودتون بردید.

    و

    اون جا که به خونتون رسید و استاد پیشنهاد داد از زاویه پایین فیلم بگیرید هر لحظه شو میخواستم اسکرین شات بگیرم.

    حمام در آب سرد ،عبور از ترس ها

    این فایل هم مثل فایل های دیگه سراسر درسه.

    با خودم میگم من الان شرایط تنها رفتن به طبیعت رو ندارم و به صاف شدن روحم کمک کنم.اما قطعا در زمان و مکان مناسب این اتفاق خواهد افتاد.

    تکامل من باید طی بشه.

    و باید صاف و زلال بشم تا خدای درون من را بشنوم و عمل کنم.

    در آخر این شعر که دیشب خواندم رو مینویسم.

    به تو سربسته و در پرده بگویم

    تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را

    آنچه گفتند و سرودند

    تو آنی ، خود تو جان جهانی

    گر نهانی و عیانی

    تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی

    تو ندانی که خودآن نقطه عشقی

    همه اسرار نهانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    حسین اعتبار گفته:
    مدت عضویت: 2361 روز

    ماشالله به این همه زیبایی سلام دوستان

    من قسمت به قسمت کجلو میام و سفر رو ادامه میدم وسعی میکنم که برای هر فایلی که میبینم یک کامنت دقیق بزارم برای همین خیلی تمرکز میکنم و زیبایی ها رو بیشتر میبینم . امروز انقدر محو حرف های شما و فضای اطراف بودم برای چند لحظه از خود بی خود شدم و فکر کردم که واقعا دارم پشته سره شما راه میام. واقعا سپاس گذارم که ما رو در این تجربه زیبا شریک میکنید.

    اون فضایی که استاد میگن با خودتون خلوت کنید و الهامات رو دریافت کنید فکر میکنم نیاز به ی تکامل داره تا بتونیم با قلبمون حرف های خداوند رو حس کنیم و چقدر ابن قسمت زیبا بود که پیامبر 1 ماه به غار حرا میرفتن و در خلوت به عبادت میپرداختن . ما هم باید باور های درست لیاقت و ایمان رو درون خودمون ایجاد کنیم تا به این درجه از اگاهی برسیم.

    غلبه بر ترس هاتون هم برای من یک الگو هست که از هرچیزی میترسید سریع واردش میشید. اونجایی که استاد وارد اب شد نمیتونید تصور کنید من چقدر ذوق کردم و ی جمله ی طلایی که ترس از اب سرد بیشتر خود اب سرد ترسناک است.

    وایی چقدر مریم جون با عشق علاقه اشپزی میکنه حتما برای همین انقدر دستپخت عالی دارن. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    یگانه ثروت گفته:
    مدت عضویت: 1799 روز

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و مریم جانم و همه دوستان بی نظیرم در سایت. ❤️

    خدایا شکرت. چه لوکیشن رویایی و زیبایی.

    استاد شما هر جا که می رید بهشته. اصلاً انگار فقط به بهشت هدایت می شید.

    این حجم از زیبایی و بکر بودن واقعاً بی نظیر و باورنکردنیه.

    استاد، شما و مریم جون که درباره برکت های خلوت کردن با خود حرف می زدید، به ذهنم اومد که منم درباره تجربه های خلوت کردن با خودم و برکت ها و نتایج اون در زندگیم بنویسم.

    استاد عزیزم، من از بچگی، یعنی طبق تاریخی که بالای یادداشت هام می زدم، از حدود دوازده سالگی همیشه در هر جمعی که بودیم، یه گوشه دنج پیدا می کردم و هر تکه کاغذی که به دستم می رسید برمی داشتم و شروع می کردم به نوشتن.

    وقتی سفر یا پیک نیک می رفتیم و یا حتی در روزهایی مثل سیزده‌بدر من همیشه جدا از بقیه، در یک گوشه با خودم خلوت می کردم. پابرهنه روی زمین، حالا چمن بود یا ساحل دریا یا جنگل، روی زمین می نشستم و شروع می کردم با خدای خودم حرف زدن.

    شروع می کردم به تجسم کردن چیزهایی که می خواستم.

    استاد من اون موقع ها هیچ چیزی از تجسم کردن و قدرت خلق خواسته ها نمی دونستم.

    فقط می دونستم که وضعیتی رو که توش هستم دوست ندارم.

    بنابراین از اون وضعیت و از اون شرایط موجود، آگاهانه پناه می بردم، واقعاً پناه می بردم به رویا، به تجسم، به فکر کردن درباره شرایطی که می خوام.

    استاد زمان می گذشت و همین رویه ادامه داشت.

    این سفر و پیک نیک که گفتم، مال همون زمان بچگیم بود و بعدها کلاً دیگه هیچ جا نمی رفتیم. چون شرایط خانواده هر روز بدتر می شد و اصلاً نمی تونستند و اینها.

    من از نظر دیگران یه دختر ساکت و آروم و غمگین بودم که همیشه توی عالم هپروت بود. همیشه توی عالم خودش بود و با کسی کاری نداشت. مثل دیوونه ها تنها می نشست و به یه جا خیره می شد و با خودش حرف می زد. و یا چیزی می نوشت و قایم می کرد.

    استاد، در دوره دانشگاه صبح های زود و یا بعد کلاس ها می رفتم توی پارک. یه گوشه خلوت پیدا می کردم، می نشستم و با خودم خلوت می کردم و به خواسته هام فکر می کردم و یادداشت می نوشتم. و دیگه هوا که تاریک می شد و سر شب می شد، ناچار پا می شدم می اومدم خونه چون نمی تونستم دیر برم خونه.

    استاد من اون موقع اصلاً نمی فهمیدم که دارم چه کار باارزشی انجام می دم. اصلاً آگاهانه این کارها رو نمی کردم و با قوانین و مدارها هم آشنا نبودم.

    ولی می دونستم که اون زندگی و شرایط خانوادگی رو دوست ندارم.

    استاد شاید باورتون نشه ولی همه اعضای خانواده من و حتی بیشتر افراد فامیلمون اعتیاد داشتند. و روز به روز و سال به سال وضعیت ظاهری و شرایط اونها بدتر می شد.

    اعتیاد و شرایط نابسامان و ناجالب خانوادگی ما و وضعیت بد مالی و وجود تنش زیاد و داد و بیداد در خانواده من باعث شده بود من شدیداً دلم بخواد از اون خونه بیام بیرون.

    ولی به این راحتی نبود. به هر حال وابستگی بود.

    علاوه بر این، در اون سال ها وضعیت طوری نبود که یه دختر به راحتی بتونه از خونه بزنه بیرون و مستقل زندگی کنه. هم از نظر مالی و هم فرهنگی.

    در عین حال من خیلی دلم برای خانواده ام می سوخت. اونها رو قربانی می دونستم که به هر حال اشتباه کرده و دچار اون وضع شدند. و خودم رو هم قربانی می دونستم که بین اونها گیر افتادم. و همه ش برای خودم دلسوزی می کردم (مشکل عزت نفس).

    استاد، من فقط به خدای خودم پناه می بردم. باهاش حرف می زدم، می نوشتم، قران می خوندم و با هیچ کسی حرف نمی زدم. همیشه ساکت و توی خودم بودم‌.

    خیلی وضع عجیبی بود.

    ولی همین جور که زمان می گذشت، خدا جون هی راه ها رو برای من باز می کرد.

    در دانشگاه همزمان با تحصیل کار کردم، حقوق می گرفتم. به خانواده ام هم کمک می کردم. راه های جدید باز شد، از نظر اقتصادی مستقل شدم.

    کسی عاشقم شد که حتی سیگار هم نمی کشید.

    یه فرد خیلی محترم و عالی از هر نظر.

    به هر ترتیبی بود، با سختی فراوان، ازدواج کردیم و من از خانواده جدا شدم.

    می گم سختی فراوان، چون وضعیت خانواده ام جوری بود که من باید حفظ آبرو می کردم.

    به همسرم حقیقت رو گفته بودم و پذیرفته بود ولی خانواده اش نباید می فهمیدند…

    استاد ظاهراً هیچ معجزه ای در زندگی من رخ نداد. همه چیز خیلی تکاملی و طی یک روند اتفاق افتاد. ولی واقعاً وضعیت الان من در مقایسه با وضع خانواده ام معجزه است و قابل باور برای کسی نیست.

    من ذره ذره، به اندازه وسعم و توانم، روی خودم کار می کردم. و جهان هم همین طور آهسته آهسته، به اندازه ظرفم، من رو به مدارهای بالاتر می آورد.

    استاد عزیزم نتیجه این شد که من با فردی سالم، خوش اخلاق، مهربان، فهمیده و با پشتکار و بسیار سازگار و منعطف که عاشقم شد ازدواج کردم.

    و خدا رو صدها هزار بار شکر زندگی روی خوشی به من نشون داد.

    اینها نتیجه خلوت کردن من با خودم بود.

    من با خلوت کردن هام، با کنترل ورودی هام، با حرف نزدنم با دیگران و در جمع اونها حضور نیافتن تونستم الهامات خدای خودم رو بهتر دریافت کنم.

    تونستم به درک بهتری از چیزی که در زندگی می خوام، برسم.

    چون به قول شما جهان به فرکانس ما پاسخ می ده و با ما همراهی می کنه.

    چون من روی خدا حساب باز کردم. فقط خدا.

    و خدا به من جواب داد، چون خودش گفته «اُدعونی اَستجب لکم».

    چون خدا جون هر گروهی رو به راهی که خودشون می خوان هدایت می کنه. خودش گفته «کُلًّا نُمد هؤُلاء و هؤُلاء»

    استاد جون خلاصه مسیر من و خانواده ام از هم جدا شد. به راحتی، به راحتی. منظورم از «به راحتی» بدون جنگ و دعوا و ناراحتیه. وگرنه تا زمانی که در اون خونه بودم به هر حال تحمل اون وضع سخت بود.

    من بارها تلاش کردم برای سلامت اونها، ولی هر بار ناموفق بودم. هزینه مادی و معنوی کردم. از پولم و جونم مایه گذاشتم ولی نشد.‌

    دلیلش رو شما خوب می دونید. خودتون یادم دادید. دلیلش اینه که هیچ کسی نمی تونه کسی دیگه رو بدبخت یا خوشبخت کنه. منم نتونستم تغییری در اونها ایجاد کنم‌.

    ولی چون روی خودم کار کردم جهان من رو هدایت کرد به مدارهای خیلی بالاتر از اون مدار.

    محله زندگی خیلی خوب، سطح زندگی خوب، همسر عالی، زندگی خیلی آروم و بدون تنش، افراد سالم، سالم، سالم از هر نظر. افرادی که هیچ کدومشون حتی سیگار نمی کشن و خیلی خوب و قابل اعتماد هستند.

    اینه قانون جهان. اینه قانون بدون تغییر خدای عزیز من.

    استاد جانم من فکر می کنم امروز عضو این سایت شدن و شنیدن حرف های شما پاداش کار کردن اون روزهای من روی خودمه. نتیجه فرکانس هاییه که فرستادم. همون «بما قدمت ایدیهم».

    استاد عزیزم، مریم جانم عاشقتون هستم و ازتون بی نهایت سپاسگزارم.

    در پناه الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    ریحانه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان مهربان چه قدر خوشحالم که خداشماروسرراه من قرارداده .ازوقتی فایل های شمارومیبینم تقریبادیدمن رفته روی مثبت هاوبه لطفامادرمهربونم ودیدن فایلهای شمامن تونستم به درجه ای ازعزت نفس برسم دیدن فایل های شماوصحبت های مادرم باعث شده به این درجه برسم،به درجه ای ازعزت نفس رسیدم که به هرچه بگم باش میشود،که البته سرمنشاءهمه ی اینها هدایت خداوند مهربونه وازوقتی فایل های شمارومیبینم هم کیف من پرازپول هستش وهم همسرم.امیدوارم دراین راه ثابت قدم باشیم بازهم به خاطر همه ی راهنمایی هاتون ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    رقیه مصطفوی گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    سلام بر استاد و مریم بانو و تمام هم فرکانسی های عزیزم

    چقدر این فضا زیبا و دل انگیزه و من و همسرم عاشق اینجور فضا هستیم و واقعا احساس کردم که من هم آنجا هستم خداروشکر که این همه زیبایی هست که ما از آنها لذت ببریم و خدارو شکر که استاد شما این زیبایی ها رو به ما یادآوری می کنید من خیلی لذت بردم و بیشتر سپاسگزار شدم نسبت به اطرافم انشاله همه ما هم هدایت بشیم به مکان های عالی و زیبا.

    مریم جان از شما هم سپاسگزارم که از تمام کارهایی که انجام میدی فیلم می گیری ای کاش غذا درست کردنت هم برامون توضیح می دادی. من دوره قانون سلامتی رو گرفتم خواستم از نوع آشپزی شما الهام بگیرم و انجام بدم.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سیدمحمدجواد روحانی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    با سلام ادب احترام و عشق حضور همه شما عزیزان

    تجربه مسافرت تنهایی را خیلی زیاد داشتم

    الان که این فایل رو دیدم می تونم رابطه این تنهایی ها و اقداماتی که بعد از این مسافرتها انجام می دادم رو درک کنم چون اون زمان با قوانین آشنا نبودم الان می فهمم که چقدر مورد هدایت و رحمت قرار داشتم و دارم

    سفرهایی که تنهارفتم : دبی ترکیه لبنان کلات نادر اصفهان شمال اراک کاشان تهران (هر دفعه که تهران می رفتم اتفاق های جالب و ماورایی می افتاد یه دفعه اتفاقی با استاد فرشچیان ملاقات کردم ، با ایشون صحبت کردم و چه تاثیر عمیقی روی روح من داشتن . سفر دیگری که داشتم با استاد الهی قمشه ای ملاقات کردم اون هم کاملا به قول خودم اتفاقی بود و باز هم تاثیر عمیقی داشت .

    آخرین مسافرت که تنها رفتم تصمیم گرفتم که با موتور برم این مسافرت یه ماه طول کشید و زندگی من در این سفر متحول شد و من دوباره متولد شدم این بار الله من را با کسی که قرار بود یک عمر باهاش زندگی کنم روبه رو کرد و من در همان مسافرت با ایشون ازدواج کردم و الان هم حدود 6سال از این اتفاق میگذره دو فرزند دارم الله رویایی ترین زندگی رو برام رقم زده و در تمام جنبه های زندگیم احساس رضایت و شادی دارم و سریال زندگی در بهشت من هم همچنان ادامه دارد .

    این هم …..

    ممنونم از این ویدیو زیبا که ضبط کردید

    در پناه الله شاد موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1347 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم عزیزم

    امید وارم همیشه شاد باشید

    این فایل از همون اول با آگاهی های نابی شروع شد و مریم عزیزم چقدر زیبا صحبت کردند و چقدر جاده ناب و فوق العاده بود لذت بردم

    و استاد گفتند ک هر کسی تجربه کمپ داره کامنت بزاره

    بعد من فکر کردم ک خیلی میترسم از تنهایی توی طبیعت یه عالمه ترس های کوچیک و بزرگ دارم و یه عالمه باورهای شرک آلود دارم

    و الان وقتی مریم جون گف یکی از تمارین کمپ توی طبیعت هست

    ذهنم من گفت متاسفم من نمیتونم

    و هرچی فکر کردم دیدم واقعا فعلن نمیتونم ولی حتما براش یه کاری میکنم و خداوند منو هدایت میکنه چون واقعا دلم میخواد ب این ترس هام غلبه کنم

    و فکر کردم خب حالا میتونم چیکار کنم ک یکم نزدیک شم ب این محیط طبیعت

    تصمیم گرفتم‌برای اتاقم ک مستقل هستم و یه عالمه گل و گیاه بخرم و اتاقمو با این گیاهان طبیعی دیزاین کنم‌و یه فضای معطر و فوق العاده رو ایجاد کنم برای خودم و هر روز برم کنار این گلدان های زیبا و لذت ببرم و تجسم محیط بزرگ تری از این گیاهان رو داشته باشم

    و در بهترین زمان و مکان ک هدایت شدم و وقت عمل کردن من رسید حتما عملی کنم

    ولی هربار ک رفتم توی روستا

    بالای کوه

    همیشه دراز کشیدم روی زمین یا یه صخره بالای کوه و ساعت ها ب آسمون نگاه کردم

    و همیشه همیشه لذت بردم و لذت بردم از این راحتی با طبیعت

    و خصوصا وقتی کف دست هام رو میزارم روی زمین ک فقط خاک هست یا وقتی زمین سبز هست

    احساس فوق العاده ای بهم دست میده

    و یا بعضی شب ها خونه ی بابام اینا توی روستا

    زیر تاریکی مطلق توی حیاط دراز کشیدم و از زیبایی ستاره ها حیرت زده شدم

    و یا گاهی نمیدونم کسی این صحنه رو دیده یا نه

    مثلا اوایلی حلول ماه هست اگ ساعت 3و نیم 4 صبح از خواب بیدار بشی صحنه‌ی ماه و ستاره درخشان کنارش دیوونه کننده ست

    ک من چندبار اتفاقی دیدم

    و یا دیدن شهاب سنگ های زیبا

    واقعا خیره کننده هستند

    گاهی اینارو خصوصا ماه و ستاره رو میبینم ب خودم میگم چطوریه ک از دیدن این زیبایی ها من دیوونه نمیشم

    یا وقتی ماه شب چهاردمش فوق العاده خیره کننده میشه

    من گاهی توی روستا آخر هفته ها گاهی میرم

    ماه وقتی 14 روز خودش رو طی کرده

    ب شدت دیوونه کننده و جذابه

    وقتی از پشت کوه با رنگ مایل ب قرمز میاد بیرون محشره

    اون موقع ها چ قبل از وارد شدن ب سایت استاد و چ بعدش پن یه حس فوقالعاده رو داشتم و دارم

    و اوج حال خوب بودم

    الان میفهمم چرا واقعا

    خدایا شکرت

    دلم میخواد با آسون ترین راه ممکن و بهترین زمان ب طبیعتی هدایت شم ک بتونم ساعت ها با خودم تنها باشم و لذت ببرم و فکر کنم و فکر کنم ب این مسیری ک استاد میگن

    و خلاصه ک این فایل فوق العاده بود تصویر برگ های رویایی و خوشرنگ روی زمین و افتادن یکی یکی برگ ها هوش از سر من ک برد

    و آب زلال زلال به به

    خدایا شکرت

    ووچقدر وقتی استاد داخل تراک بود و مریم جون بیرون بود قاب در تراک با وییوی بیرون فوق العاده شده بود و همچنین پنجره با هزار رنگ محیط بیرون

    خدا جونم شکرت

    استاد جونم وقتی پریدی توی آب من سردی آب رو حس کردم خخخخ

    و وقتی شامپو میزدی ب سرتون و میگفتین کچل و مو نداشته باشی چقدر راحت و عالیه کیف کردم

    ولی من عاشق موهای بلندمم

    ک هربار بعد حموم اصلا خشک‌شون نمیکنم همینطوری میزارم خودشون خشک شن و چقدر این کار مورد علاقه ام هست ک موهام ب مرور زمان خشک بشن بهم حس فوق العاده ای میده

    و اینک عاشقتونم عاشقتونم بخدا

    برای این همه زیبایی ک بهم‌نشون دادین

    سپاس گزارم از خدای مهربونم ک همواره هدایتم میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    مریم جون گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جون ، چقدر وقتی شما رو میبینم حس وحالم عوض میشه وخودم رو اونجا حس میکنم، من خیلی دوست دارم تنهایی برم طبیعت ولی ترسهام مانع این تجربه شدن، واسه آقایون خیلی بهترو راحت تره تا ما خانوما، استاد چقدر آرامش رو تو وجود شما میدیدم و اینقدر قشنگ پیاده روی می‌کردید ک انگار زمین ب فرمان شماست، چ جای ساکتی بود پراز آرامش جون میداد واسه مدیتیشن،وچقدر مریم جون با جون ودل ناهار و قهوه درست میکردن و چقدر همیشه واسه ‌شما ارزش قائل میشن، استاد شما گفتید قبلا خیلی سرمایی بودید من الان مثل قدیم شما هستم ب شدت سرمایی از ترس سرما از خونه بیرون نمیرم و وقتی میبینم الان می‌پرید تو آب سرد چقدر ذوق میکنم از این همه تغییر و دوست دارم منم ب جایگاه شما برسم، هر لحظه بیشتر از شخصیت شما خوشم میاد والگوی من میشید، استاد من از اینهمه اراده وپشتکار شما ساعت ها تو فکر فرو میرم ک چطور میشه 5 درصد از اراده شما رو داشته باشم م زندگیم زیرورو بشه، ک خدا رو شکر خیلی تغییر کردم وبهتر شدم،امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: